مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
اختلال یادگیری
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۵۰-۱۳۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: کارکردهای اجرایی و مهارت های حل مسئله در دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص نقش کلیدی در عملکرد تحصیلی آنها ایفا می کنند. پژوهش های گذشته نشان داده است که مداخلات مبتنی بر آگاهی واج شناختی و روش های شناختی-رفتاری مانند نیمانیکس می توانند به بهبود این توانایی ها کمک کنند. با این حال، تاکنون مقایسه سیستماتیک اثربخشی این دو نوع مداخله در بین این گروه خاص از دانش آموزان انجام نشده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخله مبتنی برآگاهی واج شناختی و نیمانیکس بر کارکردهای اجرایی و حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص شهر تهران در سال 1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی 20 نفر در گروه آزمایش اول (مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی) 20 نفر در گروه آزمایش دوم (مداخله مبتنی بر آموزش نیمانیکس) و 20 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نقائص کارکردهای اجرایی کودکان و نوجوانان (بارکلی، 2012) و پرسشنامه حل مسئله (کسیدی و لانگ، 1996) بود. به گروه آزمایش تحت مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی 13 جلسه 60 دقیقه ای و برای گروه آزمایش تحت مداخله مبتنی بر آموزش نیمانیکس نیز 12 جلسه 60 دقیقه ای ارائه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل واریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد، بین میزان تأثیرگذاری دو روش مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی و مداخله نیمانیکس بر کارکردهای اجرایی و راهبرد حل مسئله سازنده، راهبرد حل مسئله غیرانطباقی یا ناسازگارانه تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>P) و میزان تأثیرگذاری روش مداخله نیمانیکس بر متغیرهای مذکور بیشتر از روش مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی بود (05/0>P). نتیجه گیری: استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی درمانی می تواند به بهبود عملکرد تحصیلی این دانش آموزان کمک کند. پژوهش های آینده پیشنهاد می شود تا به بررسی طولانی مدت اثرات این مداخلات پرداخته و امکان ترکیب آن ها را بررسی کنند.
اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر تاب آوری و مدیریت خشم در مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری با چالش های فراوانی به ویژه در زمینه های تاب آوری و مدیریت خشم مواجه هستند و با توجه به بافت فرهنگی و مذهبی کشور ایران به نظر می رسد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی در این زمینه اثربخش باشد. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر تاب آوری و مدیریت خشم در مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری انجام شد. روش و مواد: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری منطقه 16 تهران در سال 1402 بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تاب آوری کانور و دیویدسون (2003) و سیاهه مدیریت خشم اسپیلبرگر (1999) بود و داده های آن با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی باعث افزایش تاب آوری و مدیریت خشم در مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری شد (05/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، برای بهبود تاب آوری و مدیریت خشم می توان از روش آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی در کنار سایر روش های آموزشی استفاده کرد.
روایی تشخیصی مقیاس های توجه کارکردهای اجرایی براون در دانش آموزان با اختلال یادگیری در مقطع ابتدایی شهرستان آبیک قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی روایی تشخیصی مقیاس های توجه و کارکردهای اجرایی براون در شناسایی اختلال یادگیری در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان آبیک قزوین است. روش شناسی: این مطالعه از نوع روانسنجی است و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی با تشخیص اختلال یادگیری بود. تعداد 120 دانش آموز با اختلال یادگیری به روش نمونه گیری هدفمند و 120 دانش آموز هنجاری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل نسخه دوم مقیاس کارکردهای اجرایی براون بود. تحلیل داده ها با استفاده از نمودار پراکنش (روش دیویس)، فاصله اطمینان و ضریب حساسیت انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که دو بعد معطوف سازی و توسعه حافظه از مقیاس های کارکردهای اجرایی براون در دانش آموزان با اختلال یادگیری دارای روایی تشخیصی مناسبی بودند. این دو بعد توانستند به طور معناداری دانش آموزان با اختلال یادگیری را از دانش آموزان هنجاری تفکیک کنند. همچنین، حساسیت این ابزار در شناسایی اختلال یادگیری قابل توجه بود و نتایج تحلیل ها نشان داد که این مقیاس می تواند در تشخیص دقیق تر این اختلال مورد استفاده قرار گیرد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که مقیاس های کارکردهای اجرایی براون ابزار قابل اعتمادی برای شناسایی اختلال یادگیری در دانش آموزان مقطع ابتدایی هستند. بنابراین، این مقیاس می تواند به عنوان یک ابزار تشخیصی در مدارس و مراکز آموزشی جهت بهبود فرایند شناسایی و ارائه خدمات تخصصی به دانش آموزان با اختلال یادگیری مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه هوش کودکان با و بدون اختلال یادگیری خاص 9-8 ساله در شاخص های کلی آزمون وکسلر پنج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
105 - 127
حوزههای تخصصی:
اختلالات یادگیری خاص از شایع ترین اختلالات در مدرسه است که می تواند بر سطح توانمندی هوشی کودکان اثرگذار باشد، بر این اساس هدف از انجام مطالعه حاضر مقایسه هوش کودکان 9-8 ساله با و بدون اختلال یادگیری خاص در شاخص های کلی بر اساس Wechsler-5 بود. پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری مطالعه حاضر را تمامی دانش آموزان پایه دوم و سوم مقطع ابتدایی مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری و دانش آموزان مدارس عادی ناحیه یک شهر ارومیه در زمستان 1398 شامل می شد. تعداد 70 نفر از دانش آموزان پایه دوم و سوم دبستان شهر ارومیه (35 نفر دانش آموز بدون اختلال و 35 نفر مبتلا به اختلال یادگیری خاص) با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند و آزمون وکسلر ویرایش پنجم (2014) بر روی آنها اجرا شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری و با نرم افزار SPSS19 تجزیه وتحلیل شد. سطح معناداری نیز ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در شاخص های سرعت پردازش (001/0=P) و شاخص حافظه فعال (001/0=P) بین دو گروه با اختلال یادگیری خاص و بدون اختلال تفاوت معنی دار وجود داشت؛ با توجه به میانگین نمرات، در این سه شاخص نمرات تراز در گروه دانش آموزان بدون اختلال بالاتر بود. همچنین، در شاخص های درک کلامی (025/0=P)، استدلال سیالی (439/0=P) و شاخص بصری-فضایی (072/0=P) بین دو گروه تفاوت معنی دار مشاهده نشد. با توجه به نتایج به دست آمده دانش آموزان بدون اختلال وضعیت بهتری نسبت به دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در شاخص های کلی هوش داشتند؛ لذا با تکیه بر نتایج به دست آمده می توان از طریق انجام آموزش های ویژه مبتنی بر ارتقای هوش و توانمندی های شناختی، وضعیت دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص را در این شاخص ها ارتقا داد.
بررسی روابط ساختاری بین کارکردهای اجرایی، انگیزه تحصیلی، اضطراب و افسردگی در بین دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
147 - 169
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی روابط بین کارکردهای اجرایی، انگیزه تحصیلی، اضطراب و افسردگی در بین دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی–همبستگی و با رویکرد مدل سازی تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه دارای اختلال یادگیری در سال 1403 در شهر تهران بود که با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ابتدا به صورت تصادفی شهر مورد بررسی به چهار خوشه شمال، جنوب، شرق و غرب تقسیم شد و از هر ناحیه 15 مدرسه و از هر مدرسه چهار کلاس از دوره اول متوسطه انتخاب شد با بهره گیری از ملاک های DSM-IV دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در حدود 300 نفر طبق چک لیست های ریاضیات، خواندن و نوشتن تشخیص داده شدند که از بین این تعداد 170 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها پرسشنامه های استفاده شد که روایی و پایایی این ابزارها در مطالعات قبلی مورد تایید بودند در این مطالعه نیز با بهره گیری از روایی صوری و همچنین با استفاده از روش الفای کرونباخ روایی و پایایی تایید شد. یافته های این تحقیق نشان داد که کارکردهای اجرایی اثر مستقیمی بر انگیزش درونی و بیرونی دارد؛ همچنین نتایج نشان داد افسردگی و اضطراب هر دو بر انگیزش درونی و بیرونی اثر منفی دارند. این یافته ها اهمیت کارکردهای اجرایی در انگیزش تحصیلی و همچنین اثر منفی افسردگی و اضطراب در کاهش انگیرش تحصیلی را در بین دانش آموزان دارای اختلال یادگیری را نشان می دهد.
نقش واقعیت گسترده (مجازی، افزوده و ترکیبی) در برنامه درسی دانش آموزان با اختلال ریاضی، نارساخوانی و نارسانویسی: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
53 - 84
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به نارساخوانی، نارساحساب و نارسانویسی در افراد با نیازهای ویژه می پردازد که مانع از پردازش عددی، تشخیص کلمات و نوشتار شده که منجر به افت تحصیلی آنها می شود. ادغام واقعیت گسترده در برنامه درسی به رفع این اختلالات کمک می کند. در این پژوهش با مرورنظامند (پریزما)، 1130 مقاله مرتبط برای مرور اولیه انتخاب، سپس 59 مورد، متن کامل و نهایتا 14 مقاله از آنها تحلیل نهایی شد. پرسش های کلیدی شامل استفاده از ادغام برنامه درسی با واقعیت گسترده برای نارساخوانی، نارسانویسی، نارسایی محاسباتی در نقش تشخیصی و مداخله ای بود. نتایج بیانگر ادغام زیاد واقعیت مجازی در نارساخوانی بود. همچنین آن در نارساحسابی و نارسانگاری نیز بیشتر مورد تأکید بود. علاوه بر این، مشخص شد، نقش انواع واقعیت گسترده در مداخله برای این اختلال ها به نسبت تشخیص، پررنگ تر است. بنابراین تلفیق واقعیت گسترده در برنامه درسی دانش آموزان نارساخوان، نارسانگار و نارساحساب، بویژه از لحاظ واقعیت افزوده می تواند نقش کلیدی ایفاء کند.
اثربخشی توان بخشی شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان: مروری نظام مند بر پژوهش های داخلی
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانش آموزان نارساخوان در کارکردهای اجرایی خود از جمله حافظه کاری، توجه، پردازش اطلاعات، انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ بیشترین ضعف را دارند. توان بخشی شناختی با تأثیر بر روی عملکرد مغز، ظرفیت های شناختی از دست رفته فرد را بهبود بخشیده و بر روی حوزه های مختلف شناخت از جمله حافظه، توجه و کنش های اجرایی و مهارت های خواندن مؤثر است. هدف: هدف پژوهش حاضر مرور نظام مند مداخلات توان بخشی شناختی بر روی بهبود کارکرد های اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان بود تا ویژگی های معتبرترین مداخلات را برجسته کند و پژوهش های آینده را راهنمایی کند. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری نظام مند بود. نتایج این مطالعه بر اساس مقالات پژوهشی منتشر شده به زبان فارسی کسب گردید. در این پژوهش کلیه مقالات انتشار یافته در بازه زمانی (فروردین 1393 الی مرداد 1403) طی جستجو در پایگاه اطلاعاتی فارسی SID, Google Scholar, Magiran, Ensani انتخاب شدند. جستجوی مقالات فارسی با یک راهبرد مشخص شد به این صورت که در گام اول تمام مقالاتی که در عنوان یا چکیده آن ها، کلید واژه های ذکر شده یا مشابه یا مرتبط با موضوع بودند، استخراج شدند؛ در این مرحله در قسمت جستجوی پیشرفته پایگاه اطلاعاتی کلید واژه های (نارساخوانی یا اختلال خواندن یا اختلالات خواندن یا خوانش پریشی یا خواندن پریشی یا مشکلات خواندن یا ناتوانی خواندن) و (توان بخشی شناختی یا مداخلات شناختی یا تمرینات شناختی یا آموزش شناختی) به صورت ترکیبی مورد جستجو قرار گرفت. در این مرحله تعداد 603 مقاله فارسی جمع آوری گردید. در گام دوم تعداد 455 مقاله تکراری و سپس تعداد 118 مقاله که با ملاک های ورود و خروج هماهنگی نداشتند، حذف شدند. در این بخش تعداد 30 مقاله فارسی جمع آوری گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخلات توان بخشی شناختی با بهره گیری از تمرین های هدفمند و مبتنی بر اصول شکل پذیری عصبی مغز، تأثیر قابل توجهی بر بهبود جنبه های مختلف شناختی نظیر توجه، حافظه، کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن از جمله خواندن کلمات، ناکلمات، زنجیره کلمات، درک مطلب، هجی کردن و پردازش دیداری-واج شناختی، بهبود عملکرد کلی خواندن و کاهش علائم نارساخوانی دارد. پژوهش ها نشان دادند که توان بخشی شناختی، چه به صورت رایانه ای و چه به صورت غیررایانه ای، می تواند در بهبود مشکلات کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان مؤثر واقع شود. همچنین، توان بخشی شناختی رایانه ای نسبت به روش های غیررایانه ای از کارایی بیشتری برخوردار است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی توان بخشی شناختی رایانه ای و غیررایانه ای در کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوان توصیه می شود تا متخصصان، روان شناسان و مشاوران در حوزه اختلالات یادگیری، مسئولان مدارس و مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش و پرورش تلاش کنند تا با استفاده عملی از توان بخشی شناختی به صورت های گوناگون، روند یادگیری و عملکرد تحصیلی این دانش آموزان را بهبود بخشند.