مطالب مرتبط با کلیدواژه

نقد سنت


۱.

نقد سنت و تجدد و نسبت آن با اندیشه سیاسی محمد عابدالجابری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست عابدالجابری عقلانیت نقد تجدد نقد سنت نومعتزلیان همسازی-دموکراسی اسلامی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۵ تعداد دانلود : ۴۷۱
محمد عابدالجابری که ازجمله نومعتزلیان است، با نگاهی عقلانی و انتقادی به دنبال استفاده از تفکرات جدید و میراث گذشته اسلامی خود بوده است و تحت تأثیر برخی از روش شناسی های پست مدرنِ جدید در غرب، فارغ از تفاوت های فلسفی و بنیادین، در پی برساختن نظام فکری معرفتی و سیاسی از طریق نقد سنت و تجدد است. اگرچه جابری از سویی با نقد جریان های فکری موجود که در آن ها اعتقاد بر همسازی سنت و تجدد است و با ناکارآمد خواندن آن ها درصدد است با نقد عقلانیت عربی اسلامی (که وی آن را در سه عرصه معرفتی بیان، برهان، و عرفان تشریح می کند) با روش های پست مدرن و از سوی دیگر با نقد وجوهی از تجدد، پیوند میان این دو وجه نظام معرفتی و فرهنگی را از میان بردارد. حاصل این تلاش در نظریه سیاسی، کاوش به منظور اثبات وجوهی از تجدد در سنت اصیل اسلامی و تلاش برای تبلور تجدد و نیز دموکراسی از درون سنتِ نقدشده است. نتیجه آنکه به باور جابری، اسلام دینِ سیاست است و بسیاری از ابعاد حقوق بشر را شامل می شود که جهان متجدد نیز به آن ها رسیده است. وی با ردّ سکولاریسم در اسلامِ حقیقی، معتقد است راه نجات جهان اسلام از نقد عقلانیت و برساختن دموکراسی بومی می گذرد.
۲.

بازخوانی جهان بینی طبقه متوسط شهری در دهه هفتاد، با تحلیل رمان «نیمه ی غایب»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طبقه ی متوسط شهری جنبش اصلاحات نقد سنت اقتدارستیزی جامعه شناسی ادبیات لوسین گلدمن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۹
دهه ی هفتاد خورشیدی در ایران، دوره ای از تحولات اجتماعی و سیاسی بود که پس از انقلاب و جنگ، با گذار به اصلاحات همراه شد. این پژوهش با بهره گیری از نظریه ی ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن به بررسی رمان «نیمه غایب» می پردازد تا نشان دهد چگونه ساختارهای اقتدارستیز این رمان، رابطه ای دیالکتیک با جهان بینی طبقه ی متوسط شهری دارد. یافته های پژوهش نشان می دهند که «حسین سناپور» در رمان «نیمه غایب» از طریق تغییر نظرگاه ها و روایت های غیرخطی، نه تنها اقتدارگرایی آشنای راوی در رمان های پیش از  انقلاب را درهم می شکند، بلکه با برجسته سازی شخصیت های زنی چون سیندخت و فرح، گرایش به فردیت و برابری جنسیتی را پررنگ می کند. این رمان، به ویژه در نقد اقتدار خانوادگی و اجتماعی، به طور غیرمستقیم خشونت های ریشه دار در سنت فرهنگی را نیز زیر سؤال می برد تا در نهایت نه تنها تحولات اجتماعی دهه ی هفتاد را نمایندگی کند، بلکه بذر مفاهیمی را بکارد که در دهه های بعدی، به ویژه در حوزه ی مطالبات زنان و دموکراسی، شکوفا شدند.