مطالب مرتبط با کلیدواژه

تاریخی نگری


۲۱.

نمایشگاه یا گرداب: تصویر جامعه مدرن در اندیشه های نوربرت الیاس و میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جامعه مدرن تغییر قدرت علم و ایدئولوژی تاریخی نگری شرم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴ تعداد دانلود : ۵۶
زمینه و هدف: این مقاله کنکاشی است در رابطه با برخی از شباهت ها و تفاوت هایی که در مباحث دو تن از بزرگ ترین نظریه پردازان اجتماعی قرن بیستم یعنی میشل فوکو و نوربرت الیاس، در مورد جامعه مدرن و تغییرات حادث در آن وجود دارد. روش و داده ها: روش این پژوهش تحلیلی و از نوع اسنادی است که به بررسی آثار این دو متفکر و همچنین کتاب ها و مقالات نویسندگان دیگری که در مورد آنان نگاشته شده، پرداخته است. یافته ها: هسته مرکزی استدلال هر دو برای توصیف جامعه معاصر  و تغییرات حادث در آن بر قسمتی از تبارشناسی اخلاق نیچه استوار است که جامعه دارای قدرت بیشتر را جامعه ای با خشونت فیزیکی کمتر و مدارای بیشتر می داند. برای فوکو مهم این است که سوژه خود را از این زندان نمایشگاهی و انقیاد گفتمان ها نجات دهد؛ وی به تبعیت از نیچه به رها کردن سوابق و رانه ها و فرو غلتیدن در مستی این لذت ها می اندیشد. اما در مقابل الیاس زنده ماندن سوژه را در جامعه مدرن همانند زنده ماندن ماهیگیر در گرداب، منوط به این می داند که سوژه غرایز و خشم خود را کنترل نماید. بحث و نتیجه گیری: الیاس سعی در بلع و هضم جهان و فوکو سعی در تف کردن آن دارد. هر دو رهیافتی آرشیوی دارند. فوکو قدرت و دانش و گفتمان را می جوید و الیاس تمدن را. الیاس به وجود یک علم بی طرف و عاری از ارزش اعتقاد دارد، فوکو به جای مفهوم ایدئولوژی، مفهوم گفتمان را اتخاذ می کند. هر دو تصویری از ریشه های شرم مدرن ارائه می دهند، الیاس با شرح خدمات و نتایج شرم، نقش مثبتی برای شرم قائل است اما فوکو دید منفی نسبت به شرم دارد. پیام اصلی: هرچند موضوعات جامعه مدرن، سوژه، قدرت، دانش، علم و ایدئولوژی، تاریخی نگری، شرم، دغدغه ذهنی هردو اندیشمند بوده است و همپوشانی هایی در نگرش شان وجود داشته است اما هر یک از دیدگاه خاص خود به این موضوعات نگریسته اند. 
۲۲.

رویکردی انتقادی به اصطلاح باستان متأخر و تاریخی نگری خاورشناسان

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تاریخی نگری باستان متاخر اسلام پژوهی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۱۷
مرز ظریفی که موجب تفاوت خروجی پژوهش های بومی و خاورشناسی می شود را باید در تاریخی نگری جستجو کرد. اصطلاح «باستان متاخر»، در ادبیات خاورشناسان بسیار پربسامد است. از نگاه خاورشناسان، قرآن کریم در کنار هویت تمایزیافته یهود و مسیحیت، نقش پررنگی در معنا بخشی به باستان متاخر دارد. از همین رو، انگاره اقتباس را می توان پیش فرض اصلی پژوهش های خاورشناسان در مواجهه با تراث اسلامی به ویژه قرآن کریم، برشمرد. از نگاه رویکرد انتقادی این مقاله، انقطاع تمدنی، موضع ضعف مسیحیت و مبهم بودن وضعیت کتاب مقدس، شاخصه های اصطلاح باستان متاخر، است. همین رویکرد انتقادی، تاریخی نگری خاورشناسان را در محورهای: تفکیک تاریخی-توسعه ای، حقیقت قرآنی و تمایز سنت واقعه و محکیه، مورد ارزیابی قرار داده است و به این نتیجه رسیده است که دوگانه تفسیر تاریخی – توسعه ای، بیشتر از آن که یک دوگانه مانعه الجمع باشند؛ دوگانه ای مکمل است. طرحِ اصطلاحِ باستان متاخر نیز در راستای همان رویکرد تاریخی خاورشناسان است. رویکرد انتقادی به این اصطلاح، حاکی از ارتباط تنگاتنگ آن با انگاره اقتباس دارد که از نگاه خاورشناسان، در کلونی ادیان سه گانه شکل گرفته است. این که قرآن می تواند بازتاب وقایع باستان متاخر باشد؛ توجه خاورشناسان را به قرآن به عنوان یک متن تاریخی جلب کرده است. با این همه، نمی توان از اعتراف برخی از ایشان(از جمله نویورت) به نقش واسطه ای قرآن در انتقال میراث ادیان توحیدی، به دوران پسا باستان متاخر، چشم پوشید.