مطالب مرتبط با کلیدواژه

پارادایم های علوم اجتماعی


۱.

بررسی استعاره های سازمانی با تأکید بر پیش فرض های هستی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سازمان استعاره هستی شناسی پارادایم های علوم اجتماعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۲ تعداد دانلود : ۲۷۴
سازمان پدیده پیچیده ای است که شناخت وجوه گوناگون آن دشوار است. استفاده از شیوه شناخت استعاره ای در فضای مطالعات سازمان و مدیریت، پاسخی به این نیاز بوده است. هیچ یک از استعاره های بیان شده خالی از پیش فرض هستی شناختی نیست. هدف این مقاله بررسی و طبقه بندی استعاره های سازمان از حیث نگاه هستی شناختی است. روش این پژوهش از نظر ماهیت، استدلالی−تفسیری است و در آن از روش گونه شناسی و بررسی اَسناد استفاده شده است که در آن گونه ها براساس استقراء و با انتخاب برچسب های مفهومی مناسب، شکل گرفته اند. بدین صورت که استعاره های بیان شده در مورد سازمان با رویکردی استقرایی جمع آوری و مطالعه شده و براساس نوع نگاهشان به هستی سازمان تحلیل شده است. سپس استعاره ها با توجه به مفروضات  هستی شناختی استنباط شده از آنها با پارادایم های مطرح شده در ادبیات موضوع متناسب سازی گردیدند. با اشراف بر هستی شناسی استعاره های مطرح شده، می توان راه را برای استعاره پردازی های جدید خصوصاً با عنایت به هستی شناسی اسلامی باز نمود و ثانیاً از افتادن استعاره پردازی های جدید در دام این همان گویی یا التقاط جلوگیری کرد.
۲.

نقبی بر فراغت ارزشی علوم اجتماعی در سنت لیبرالیسم (و تأکید بر سنجه قرآنی)(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: فراغت ارزشی علوم انسانی پارادایم های علوم اجتماعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۲۰
رابطه میان دانش و ارزش از مباحث عام و دغدغه آمیز درباره علم است. در رهیافت های علمی ناشی از جریان لیبرال ادعا بر این است که احکام اخلاقی نه تنها توان تنظیم کنندگی رفتارهای اجتماعی را ندارد بلکه موجب کژفهمی در مسیر دانش و درک حقایق است؛ زین رو تحلیل مشاهدات باید گرانبار از ارزش ها و توصیه ها باشد. این مهم اما در ادبیات اسلامی مورد تخطئه قرار گرفته و دانش و ارزش در زمره واحدی از کمال در نظام دانایی تلقی شده و توصیه یک زندگی بدون ارزش، یک سبک زندگی سرد و به معنای بی محتوا کردن آن دانسته شده است. مسئله پیوند قضایای توصیفی و تکلیفی که خاستگاهی جهان شناختی داشته و مربوط به نوع جهان بینی انسان ها و تابع درک ما از هستی و انسان است و نقد تک سویه نگری به انسان و هستی از اهداف اصلی این مقاله است که می کوشد ضمن الغاء این تمایزگذاری، ادعای عدم تجانس در علوم اجتماعی که از الزامات نگرش لیبرالیسمی به علم است را به چالش کشیده و سنجه دینی را در مواجهه با این دست از تأملات در روش تحلیلی توصیفی ارائه نماید.