تورم و چرخه بازتولید مسئله اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶                                    
                        123 - 152                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تورم به شیوه رایج، پدیده ای در اساس اقتصادی در نظر گرفته شده است. این موضع، به غفلت از نقش بی ثبات کننده تورم در سایر فعالیت های اقتصادی، در غیرکارآمدسازی قدرت سیاسی در ذیل فرآیند مداوم تضعیف جامعه (گسترش فقر و نابرابری فزاینده)، ایجاد ذهنیت ها و اخلاق مخرب اجتماعی و در نهایت تشدید تورم از ناحیه پدیدارهای غیرپولی و غیراقتصادی می انجامد. تأثیرات متقابل در میان ابعاد مختلف پدیده تورم در نهایت به چرخه ای منجر می شود که در این مقاله به آن «چرخه بازتولید مسئله اجتماعی» نام داده ایم. این چرخه از یک سو حاصل برجسته سازی تأثیرات پیچیده و چندلایه برآمده از تورم مزمن، در چارچوب رابطه سه گانه دولت-جامعه-بازار است و از سوی دیگر، حاصل بر هم خوردن نظم شناختی و ایجاد ذهنیت ناپایداری و تزلزل در کنش گران اجتماعی می باشد. در نهایت مردم گرفتار در تورم مزمن خود را در مهلکه ای مبهم و آشفته سرگردان می بینند، شرایطی که تقویت کننده فضای گفتمانی دولت محور قلمداد می شود. افراد جامعه در این وضعیت، پیش از هر چیز با ذهنیت مبتنی بر کمبود، زندگی روزمره را آغاز می کنند و از بازآفرینی نظم اجتماعی مطابق خواست ها و علائق خود باز می مانند. فقر شناختی، بدین وسیله، پیامد ناگزیری است که در نهایت به تضعیف توان جامعه در کنار توهم قدرت مندی بیشتر دولت می انجامد، زیرا در خلاء برآمده از بی ثباتی، ذهن در صدد برجسته سازی نقش کنش گر توانایی برمی آید که افق حل مسئله را در خود جلوه گر می سازد. با این حال، آن چه در نهایت حاصل می شود دوگانه جامعه ضعیف- دولت ضعیف خواهد بود.