مقایسه خودکنترلی از منظر هیرشی و فیض کاشانی با تأکید بر محجّه البیضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توان مقاومت در برابر کشش ها و جاذبه های جرائم با اصطلاح خودکنترلی به عنوان عامل تغییردهنده نرخ جرم در نظریه عمومی جرم معرفی شده است. نسخه اسلامیِ اندیشه مذکور در منابع متعددی از جمله در کتاب «محجّه البیضا» با عباراتی نظیر ورع، مراقبه و تقوی متبلور گشته است. علی رغم قرابت مذکور، خودکنترلی در نسخه فیض کاشانی بر اساس اعتقاد به وجود مراقبی همیشگی و همه جایی پی ریزی شده که کارآیی آن نسبت به مکانیزم هیرشی که بر جامعه پذیر کردن آحاد جامعه تمرکز کرده از قلمرو مکانی و بازه زمانی گسترده تری برخوردار است. واگرایی دو دیدگاه در این خلاصه نشده و نتایج این تحقیق که به روش تحلیلی-توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته حاکی از آن است که دیدگاه فیض کاشانی بر تطهیر فضای ذهن از تخیل جرائم و کجروی های خیالی و تعمیم تأثیر خودکنترلی در کجروی با حالت وحدت بزه کار و بزه دیده تأکید دارد. این رویکرد به طیف سنّی خاص جهت پذیرش خودکنترلی اعتقاد نداشته و با ارائه راهکارهای جامعه پذیرکننده متعدد دیگری از قبیل صله رحم و دستورالعمل های مهارت آفرین و مسلط کننده فرد بر قوای محرکه داخلی، نسخه ای جامع تر و کامل تر از خودکنترلی ارائه می کند.