فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
99 - 118
حوزههای تخصصی:
ظهور منطق های غیرکلاسیک در چند دهه اخیر، مسأله گزینش معقول میان منطق ها را به میان کشیده است. در این مقاله با این فرض که نظریه های منطقی از نظریات علمی مستثنی نیستند و بر اساس روش شناسی پسینی استنتاج بهترین تبیین، نظریه ای به عنوان نظریه مرجح گزینش می شود که نسبت به بقیه نظریات علمی تبیین بهتری از شواهد ارایه کند، به شناسایی معیارهای ترجیح یک نظریه علمی بر نظریه های علمی دیگر در وادی منطق پرداخته و معیارهای قدرت بیان و تفکیک جمله ها، قدرت تبیین و تفکیک استنتاج ها، سازگاری و انسجام درونی، سازگاری با شواهد (کفایت داده ها) وضوح و سادگی، وحدت بخشی را به عنوان معیار ترجیح یک نظریه منطقی بر نظریه های منطقی دیگر معرفی می شوند. سپس با توجه به اینکه در این روش، پذیرش یا رد نظریه منطقی فقط از طریق ارائه شواهد موافق یا مخالف انجام می شود، به بیان دیدگاه های گراهام پریست و تیموتی ویلیامسون منطق دانان معاصر درباره موضوع و شاهد منطقی پرداخته و با این فرض که وفق نظر پریست، موضوع علم منطق، مفهوم زبانی «درستی و اعتبار استدلال» باشد و استنتاج های جزئی و شهودات ما درباره درستی یا نادرستی این استنتاج ها، شواهد نظریات منطقی را تشکیل دهند، به مقایسه موردی نظریه منطق ربط و نظریه نظام تابع ارزشی منطق پایه گزاره ها بر اساس معیارهای فوق پرداخته و نمایه معقولیت هر نظریه را به دست می آوریم و نشان خواهیم داد که نظریه نظام تابع ارزشی منطق پایه گزاره ها نسبت به نظریه منطق ربط نمایه معقولیت بالاتری را کسب می کند و با فاصله قابل توجهی از این منطق پیشی می گیرد..
تحلیل و نقد نیک خواهی بی طرفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
65 - 85
حوزههای تخصصی:
اولین و واضح ترین معنی بی طرفی اخلاقی، نیک خواهی بی طرفانه است به معنی اهمیت برابر دادن به خیر تک تک افراد در یکایک تصمیم گیری ها. لازمه این نوع بی طرفی نفی طرفداری نسبت به برخی از افراد است که به معنی اندازه ای از ترجیح آن ها و منافعشان بر دیگران است. هدف مقاله پیش رو، با توجه به ضیق مجال، بحث درباره یک جنبه محدود از مسأله متقابل بی طرفی و طرفداری در اخلاق است. نیک خواهی بی طرفانه را که دیدگاهی مهم درباره بی طرفی اخلاقی است تحلیل و نقد خواهیم کرد و وجوهی خاص از طرفداری را به عنوان پایگاهی برای نقد نیک خواهی بی طرفانه پیش خواهیم کشید. بر اساس نیک خواهی بی طرفانه، اگر منافعی که شما می توانید با تخصیص پول و وقت و توانتان به دیگران عاید آن ها کنید، حتی اندکی بیش از منافعی هستند که شما با این کار از دست می دهید، باید به این کار ادامه دهید، زیرا عمل بر اساس ویژگی های رابطه ای نه فقط «غیرعقلانی» بلکه «غیراخلاقی» است. اما هردوی این استدلال ها برای نیک خواهی بی طرفانه قابل رد هستند. نخست، طرفداری عقلانی نیز وجود دارد. دوم، نیک خواهی بی طرفانه از پشتوانه کلیت پذیری اخلاقی برخوردار نیست. سوم، اصل های طرفداری می توانند در ارزیابی بی طرفانه تأیید شوند. از سوی دیگر، نیک خواهی بی طرفانه نه فقط غیرمقدور است، بلکه اخلاق را از شکوفایی انسانی می گسلد.
نقدی بر نفی نسبی گرایی با توسل به مشاهده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۲۷۶-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
در مناقشه سنتی بین مطلق گرایان و نسبی گرایان معرفتی، مساله اصلی این است که آیا معیارهای خنثی و مطلق برای انتخاب سیستم های معرفتی وجود دارند یا معیارها وابسته به زمینه های اجتماعی-فرهنگی هستند. مطلق گرایان شواهد تجربی را معیاری خنثی و مطلق می دانند، در حالی که نسبی گرایان با تاکید بر نظریه باری مشاهده و تعین ناقص، استدلال می کنند که مشاهده همواره تحت تاثیر پیش فرض های نظری و لذا غیرمطلق است. اخیراً، دیوید استامپ با طرح موضع پراگماتیستی به عنوان موضع سوم، هم نسبی گرایی و هم مطلق گرایی را نفی می کند. او از مشاهده به عنوان معیاری عینی اما غیرمطلق برای نفی نسبی گرایی استفاده می کند. با این حال، شهرام شهریاری نشان می دهد که موضع سوم استامپ نمی تواند وجود داشته باشد. من، ضمن بررسی مناقشه استامپ و شهریاری، نشان می دهم که مشاهده، آن گونه که مد نظر استامپ است، نمی تواند برای نفی نسبی گرایی کفایت لازم را داشته باشد.
بررسی نوعیت منطقی گونه های زیستی بر اساس تفسیر استاد مطهری از مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
116 - 135
حوزههای تخصصی:
سال ها از گونه های زیستی به عنوان انواع و ذوات طبیعی در منطق و فلسفه اسلامی یاد می شد. فلسفه ی پیش از ملاصدرا نیز با نگاه سنتی زیست شناسی به گونه، تطابق داشت. اما با پذیرش نظریه تکامل در زیست شناسی تصویر ذات گرایانه از گونه های زیستی در فلسفه زیست شناسی مخدوش شد و اکنون تقریباً تمام تعاریف و تبیین های رایج در فلسفه زیست شناسی با مطرح کردن مسائلی هم چون گونه زایی و تبار مشترک، با این تصویر ذات گرایانه در تعارض است. ملاصدرا با مطرح کردن مبانی نو مانند اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری اساس و مبانی فلسفه های پیش از خود را فرو ریخت. استاد مطهری با در نظر گرفتن این تغییرات بنیادین و در ضمن تبیین این مبانی، مطالبی را به صورت پراکنده مطرح نموده است که جمع آوری این مطالب حاکی از آن است که با پذیرش مبانی حکمت متعالیه لاجرم باید تصویر ذات گرایانه از تمام انواع طبیعی از جمله گونه های زیستی را کنار گذاشت و علاوه بر آن، مبانی هم چون تشکیک وجود و حرکت جوهری با تصویری که نظریه تکامل از گونه ها ایجاد کرده است، سازگاری قابل ملاحظه ای دارد.
کاربست نظریه استعاره مفهومی و تلفیق مفهومی در تحلیل زبانشناختی سوره حدید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
135 - 169
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، پاسخ به این سوالات است که آیا نظریه استعاره مفهومی در تبیین ساختار مفهومی سور مسبحات در قرآن مجید کارآمد است و آیا نظریه شبکه های تلفیق مفهومی در تبیین ساختار مفهومی سورمسبحات در قرآن مجید کارآمد است؟ در این مقاله سعی شده است تا با کمک نظریه استعاره مفهومی و نیز نظریه تلفیق مفهومی فوکونیه و ترنر، منتخب شش آیه اول سوره حدید را که یکی ازپنج سور مسبحات قرآن کریم می باشد به این دلیل که تمام این شش آیه مربوط به یک موضوع و بافت اعتقادی از نوع خداشناسی است، به عنوان مؤلفه های شناختی در فرایند مفهوم سازی آیات قرآن مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی ونظریه تلفیق مفهومی با استفاده ازالگوی شبکه چهار فضایی فوکونیه و ترنر می تواند در تبیین ساختار مفهومی مؤلفه های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار نماید و بدین طریق نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار داده، بینش کلی در مقیاس بشری جهت تسهیل در فهم آیات را فراهم آورد. نتایج پژوهش می تواند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشد.
حیات قدیسانه، واقعیت یا فسانه: واکاوی و نقد دیدگاه سوزان ولف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
29 - 45
حوزههای تخصصی:
قدیسان و قهرمانان جایگاهی ممتاز در میان الگوهای اخلاقی دارند. آنان با گذر از معیارهای حداقلیِ اخلاق، خود را وقف خدمت به دیگران کرده اند؛ اما توجیه سبک زندگی نامعمول و طاقت فرسای آن ها و به تبع آن، الگوبرداری از چنین شخصیت هایی به ویژه برای انسان مدرن کاری دشوار است. سوزان ولف در زمره فیلسوفانی است که با درک این موضوع می کوشد تا الگوهایی جذاب تر را معرفی کند که خوشی، خوبی و معناداری زندگی را در کنار هم پیش می برند و از این رو، به شدت حیات قدیسانه را که از نظر وی ناخوشایند، تک بعدی و کسل کننده به نظر می رسد، به چالش می کشد. در این مقاله، به روش توصیفی و تحلیلی، ضمن تبیین دیدگاه مهم ولف و ادله مخالفانش، مدعاهای مطرح شده را نقد می کنیم و می کوشیم تا کارآمدی قدیس اخلاقی را در قالب آرمانی قابل تأسی برای زندگی امروز بسنجیم. نتیجه آنکه هرچند سبک زندگی قدیسان به واسطه عدم همرنگی با جماعت، تکیه بر فضایل الهی، وسعت نوع دوستی و انجام اعمال فراوظیفه، برای انسان امروز قابل درک نیست، آنان به مثابه پیش قراولان اخلاق، افق ها و ظرفیت هایی تازه از حیات انسانی را به نمایش می گذارند و همواره می توانند الهام بخش ما در مسیر تحول درونی، به فعلیت رساندن توانمندی ها و کسب بیشتر فضایل باشند.
بررسی اشکال وایزمن بر احکام تحلیلی بر پایه مبانی فلسفه و منطق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
1 - 28
حوزههای تخصصی:
فردریش وایزمن تعریف احکام تحلیلی را – که بسیار شبیه حمل ذاتی بر ذات است – تناقض آمیز می داند. اساس سخن وی بر نفی ترکیب اتحادی میان موضوع و محمول و اعتباری بودن و معدوم بودن کل مبتنی است. بحث محوری نوشتار حاضر عمدتاً تمرکز بر مسئله حمل است؛ زیرا نقد وایزمن بر مبنای اشکال عدم حمل اجزاء بر کل و نیز منحصر دانستن وجود کل در کل اعتباری شکل گرفته است. در بررسی تطبیقی این اشکال با آرای فلاسفه و منطق دانان مسلمان نشان می دهیم چنین اشکالی از دیرباز در آثار آن ها، به ویژه ابن سینا، مطرح بوده است و پاسخی درخور نیز به آن داده شده است. جدای از راه حل حمل اشتقاقی که از سخنان اندکی از فیلسوفان مشاء برمی آید، آن ها به دلیل تفکیک کل حقیقی و اعتباری باور دارند هنگام ترکیب اجزاء، شیء ای دیگر هم پدید می آید؛ به گونه ای که در برخی از موارد حمل امکان پذیر است و در برخی دیگر امکان ناپذیر. اشکال وایزمن فقط به حالت دوم مربوط می شود. همچنین، مبحث حمل نزد اندیشمندان مسلمان به بحث درباره ترکیب اتحادی و انضمامی گره خورده است. با بررسی ریشه های تاریخی این بحث نشان خواهیم داد محتوای سخنان ابن سینا همان بحث ترکیب انضمامی و اتحادی است که با اعتبار به شرط لا و لابه شرط بیان می شود. با اعتبار نخست اشکال وایزمن وارد است؛ ولی با اعتبار دوم نه.
نقد دیدگاه نفی گرایانه قونوی در انطباق صادر اول و عقل اول با تکیه بر داوری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۲۵۷-۲۳۹
حوزههای تخصصی:
پرسش از نحوه صدور کثرات از مبدا واحد از اساسی ترین مسایل در فلسفه و عرفان اسلامی است. قاعده الواحد بر صدور معلول واحد از واحد حقیقی دلالت دارد، در حالی که وجود کثرت امری بدیهی است. حکمای مشاء با تبیین صدور عقول طولی و حکمت اشراق با معرفی نور اقرب این چالش را پاسخ داده اند. در عرفان نظری صادر اول، حقیقت محمدیه و نخستین تجلی مطلق تلقی شده است. صدرالدین قونوی صادر اول را حقیقتی اطلاقی و بسیط می داند که عقل اول تنها یکی از تجلیات آن است. فناری در نقد حکمای مشاء، صادر اول را وجود محض و فاقد ماهیت معرفی می کند. ملاصدرا با ارایه نظریه وحدت وجود و تحلیل علیت بر مبنای تشأن و تجلی، دیدگاه های فلسفی و عرفانی را جمع نموده و عقل اول را همان صادر اول دانسته است. این مقاله به تحلیل دیدگاه قونوی و تطبیق آن با اندیشه ملاصدرا می پردازد.
مفهوم «ادراک» در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
315 - 334
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی مفهوم «ادراک» در فلسفه اسلامی می پردازد و به ویژه تأثیر فیلسوفان معروفی چون ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا را در این زمینه مورد تحلیل قرار می دهد. ادراک از دیدگاه این فیلسوفان به عنوان ابزاری برای دستیابی به حقیقت تعریف می شود و شیوه های آن ارتباطی عمیق میان جهان مادی و غیرمادی را برقرار می سازد. ابن سینا ادراک را فرآیندی لایه ای می داند که از ورودی های حسی آغاز شده و به درک عقلانی ختم می شود. او بر ابستراکسیون در ادراک تأکید می کند، به طوری که افراد از طریق قوای عقلانی می توانند به حقایق بالاتر دست پیدا کنند. شیخ اشراق مفهوم «نور» و «اشراق» را به عنوان مرکز ادراک معرفی می کند و بیان می دارد که نور ذاتاً به روح بشر امکان دسترسی مستقیم به حقایق را فراهم می آورد، که این امر ریشه در میان واری ذاتی دستگاه معرفتی دارد. ملاصدرا ساختار دینامیک ادراک را مطرح می کند، نظریه «اصالت وجود»، «وحدت وجود» و «درجه وجود» را به کار می گیرد. این مقاله ادراک را به چهار مرحله تقسیم می کند: ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک وهمی و ادراک عقلی. در نهایت، مقاله ادراک را به عنوان ترکیبی دینامیک از روح و واقعیت معرفی کرده و خواننده را به بازنگری در شناخت انسانی فراتر از محدودیت های مادی دعوت می کند. اهمیت ادراک در پیشرفت دانش و تأکید بر وجود متافیزیکی از طریق تحلیل های ملاصدرا و گنجینه فلسفی اسلامی روشن می گردد. این بررسی ها به عمق تعامل انسان با جهان کمک شایانی می کند و درک بهتری از وجود و فهم را به دست می دهد.
تحلیل و بررسی تأثیر فلسفه پویشی وایتهد در تحوّل الهیاتی با تمرکز بر مسأله «شدن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
489 - 506
حوزههای تخصصی:
«فلسفه پویشی» وایتهد به عنوان یک نگرش نوین و تأثیرگذار در حوزه فلسفه معاصر، به بررسی روابط اندام وار و پیوسته میان عناصر مختلف هستی و فرآیندها می پردازد. این رویکرد، که برخاسته از بینش های فلسفی و علمی است، معتقد است که واقعیت، به هیچ وجه به عنوان یک مجموعه ثابت و ایستا از موجودات قابل درک نیست، بلکه به عنوان شبکه ای درهم تنیده و پویا از رویدادها و تغییرات بی پایان درک می شود. این تغییرات مداوم نشان دهنده یک دگرگونی دائمی در طبیعت هستی است. در این راستا، مفهومِ «شدن» به عنوان بنیادی ترین اصل در تفکر ارگانیسمی وایتهد به تصویر کشیده می شود. اهمیت این موضوع به ویژه در فهم تغییرات پیوسته در هستی و تعاملات میان رویدادها و موجودات به وضوح قابل مشاهده است و همچنین تأثیر این تغییرات بر دیدگاه های الهیاتی و تصورات انسان از خداوند و جهان به طور کلی بسیار قابل تأمل است. پژوهش حاضر به دنبال آن است که با استفاده از روش تحلیلی، تأثیر فلسفه پویشی را در شکل گیری و گسترش الهیات پویشی مورد بررسی قرار دهد. از منظر الهیات پویشی، تصورات و دیدگاه های مربوط به خداوند به عنوان موجودی که در حال پویش و دگرگونی است، به وضوح با رویکرد سنتی که خدا را به عنوان موجودی ثابت و غیرقابل تغییر می شناسد، ناسازگار است. این تناقض می تواند تبعات و تحولات مهمی در اندیشه دینی معاصر و در فهم ما از روابط بین انسان و خداوند به همراه داشته باشد و به طور کلی، عرصه های جدید و چالش های جدی برای ایمان سنّتی به وجود آورد.
نیوتن در برابر لاگرانژ: دو تفسیر از فضازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
87 - 100
حوزههای تخصصی:
درباره مناقشه میان تصویر نیوتنی از فضازمان و تصویر لایب نیتزی از آن تا کنون بسیار بحث شده است؛ اما دو تصویر متافیزیکی رقیب دیگر از فضازمان وجود دارند که تا کنون بررسی نشده اند. این دو تصویر عبارت اند از: «تصویر نیوتنی» و «تصویر لاگرانژی». در «تصویر نیوتنی»، فضازمان را می توان به صورت تحول زمانی رویه ای فضایی در نظر گرفت. در «تصویر لاگرانژی»، فضازمان کلی یکپارچه است که تمام آن به صورت یکجا بررسی می شود و تحول (زمانی) جزئی از آن، مگر به صورت موضعی یا محلی، معنادار نیست. اگرچه تصویر نیوتنی تصویر متافیزیکی غالب بوده است، آشنایی ما با این دو تصویر رقیب جدید است و در انتقادات اسمولین به کیهان شناسی مدرن و پژوهش های وارتون در مبانی مکانیک کوانتومی ریشه دارد. در این نوشتار، آرای اسمولین و وارتون را شرح می دهیم و استدلال خواهیم کرد که دو صورت بندی معروف نسبیت عام، یعنی صورت بندی هامیلتونی و صورت بندی لاگرانژی، به ترتیب از تصویر نیوتنی و تصویر لاگرانژی بهره می برند. همچنین، استدلال می کنیم (1) تصویر لاگرانژی بیش از تصویر نیوتنی با روح و فلسفه کلی نظریه نسبیت سازگار است؛ در حالی که تصویر نیوتنی فقط برای مقاصد عملی و محاسباتی قابل قبول است و (2) تصویر لاگرانژی جهان شمول است و برای هر فضازمانی کاربرد دارد؛ در حالی که تصویر نیوتنی فقط در رابطه با فضازمان هایی ویژه به کار می رود؛ بنابراین، تصویر لاگرانژی نسبت به تصویر نیوتنی تصویر متافیزیکی پذیرفتنی تری است.
رابطه بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی در کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه کودکان پیش دبستانی آوین و گل ها شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. به این منظور تعداد 150 نفر از این کودکان با استفاده از فرمول تاپاکینگ و همکاران (2007) و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به سیاهه کارکردهای اجرایی جیویا و همکاران(2015)، پرسشنامه تفکر آینده نگر کودکان مازاچووسکای و مهی(2020) و پرسشنامه نظریه ذهن استیرنمن(1999) پاسخ دادند. پس از گردآوری پرسش نامه ها، داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره به شیوه همزمان تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین تفکر درباره آینده و نظریه ذهن با کارکردهای اجرایی کودکان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (01/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 5/58 درصد واریانس کارکردهای اجرایی به وسیله تفکر درباره آینده و نظریه ذهن تبیین می شود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تفکر درباره آینده و نظریه ذهن توان پیش بینی کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی را دارند.
تحلیل نشانه شناسانه انیمیشن پهلوانان بر پایه نظریه تفکر انتقادی رابرت انیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تولیدات انیمیشنی[i] ایرانی که در راستای تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله با ذهنیت انتقادی، مفاهیم، ارزش ها و معناهای ایرانی را بازنمایی کرده، انیمیشن پهلوانان است. در این پژوهش که با هدف شناخت عناصر شاخص تفکر انتقادی در انیمیشن نامبرده به تحریر در آمده، به بررسی نشانه های تفکر انتقادی بر پایه نظریه رابرت اِنیس در یکی از قسمت های این انیمیشن با عنوان طوطی سخنگو پرداخته شده است. پرسشی که در این جستار مطرح است، چگونگی بروز نشانه های تفکر انتقادی انیس در انیمیشن پهلوانان براساس دوگانه نشانه ای دلالت صریح و ضمنی بارت است. با اتکاء به نظریه تفکر انتقادی انیس در انیمشن مورد بحث، دو سطح استدلال و تأمل متناسب با مخاطب هدف آن یعنی کودکان و نوجوانان پررنگ و ملموس و با دلالتی صریح تر است، اما سطح تصمیم گیری با توجه به میزان پردازش ذهنی رده سنی اصلی این انیمیشن، به نسبت دو سطح دیگر تفکر انتقادی انیس از وضوح وشفافیت کمتری ارائه شده است. باتوجه به اهمیت سطح تصمیم گیری در تفکر انتقادی است ابهام یا عدم صراحت آن در این اثر، گونه ای کاستی تلقی شود. [i] معادل فارسی واژه «انیمیشن»، «پویانمایی» است که به دلیل مصطلح بودن انیمیشن در این مقاله نیز از این واژه استفاده شده است.
رابطه سبک های فرزندپروری و خطرپذیری فکری دانش آموزان دختر با نقش میانجی خودکارآمدی خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی خلاق در رابطه سبک های فرزندپروری و خطرپذیری فکری انجام شد. روش اجرای پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم منطقه 4 شهر تهران بودند که 341 از آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری پلوپا، خودکارآمدی خلاق کاروسکی و همکاران و خطرپذیری فکری بگتو استفاده شد. نتایج مدل معادلات ساختاری بیانگر تأثیر مثبت و معنی دار سبک های پذیرش و حمایت از استقلال بر خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری بود (01/0p<). تأثیر محافظت افراطی بر خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری منفی و معنی دار بود (01/0p<). تأثیر خواسته های افراطی بر خودکارآمدی خلاق (05/0p<) و خطرپذیری فکری (01/0p<) منفی و معنی دار بود. خودکارآمدی خلاق در تأثیر پذیرش و حمایت از استقلال بر خطرپذیری فکری نقش میانجی مثبت و معنی دار داشت. نقش میانجی خودکارآمدی خلاق در تأثیر محافظت افراطی و خواسته های افراطی بر خطرپذیری فکری منفی و معنی دار بود (05/0p<). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که سبک های فرزندپروری نقش قابل توجهی در خودکارآمدی خلاق و خطرپذیری فکری دانش آموزان دختر دارند و لزوم آگاهی والدین از شیوه های صحیح فرزندپروری جهت موفقیت علمی دانش آموزان را مورد تأکید قرار می دهند.
اهمیت توجه به دوگانه منطق به کاربردنی/منطق آموختنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۵۴-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
مفاهیم منطق آموختنی و منطق به کاربردنی و بحث از تمایز میان آنها از قرون وسطی در میان منطق دانان رواج یافت. البته این دوگانه پس از قرون وسطی مدت ها مورد توجه نبود تا اینکه پرس، منطق دان و فیلسوف پراگماتیست آمریکایی دوباره آن را وارد مباحث منطقی کرد. خود پرس از این مفاهیم برای بیان نظراتش در مورد ماهیت منطق بهره برد. امروزه منطق دانان دیگری مثل پریست از این دوگانه برای بیان و تبیین مسایل منطقی گوناگون بهره برده اند. در مباحثی مثل بررسی نقدهای وارد شده به منطق، آموزش منطق، مساله انتخاب منطق، کثرت گرایی منطقی، مساله امکان اصلاح و تجدید نظر در منطق و .... استفاده از این دوگانه می تواند باعث شود تا مواجهه بهتری با مسایل صورت بگیرد و بنابراین به تبیین بهتر مسایل و یافتن راه حل برای آنها کمک می کند.
Life. Time(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article juxtaposes different and conflicting temporalities as configured in the context of care and caring. Weaving together (1) an autobiographical narrative in which I share parts of my own breast cancer journey with (2) research with men employed as care workers in Australia, I attempt to get at how differentially experienced temporal densities, trajectories, and orientations can be found when receiving and giving care. The slow and deep time of experiencing sickness, and the protective, forgetful time induced by medical trauma – both often perceived as nonlinear time –, clash with the neoliberal, sped-up, linear temporality of the late-capitalist medical industrial complex; leaving care workers and cared-for squeezed between temporalities that can be, and are, at odds with each other. The theoretical framing holding my consideration of these different ‘kinds’ of time, is a composite of feminist care ethics scholarship, critical time studies and the literary work by the Aboriginal author and scholar Mykaela Saunders. Specifically, I draw on Saunders’s short story ‘Buried time’, in which she connects with Aboriginal deep time and writes the abolition of colonial clock time into being. Taking a cue from Saunders narrative, I maintain that the temporalities of colonial/racial capitalism evince segmentation, fragmentation, and, ultimately, destruction. This is a mechanistic time not suitable for human and more-than-human life’s flourishing (that includes living and dying as well as possible); as such, it is a temporality that stands against the relational paradigms of care theory.
نقد دوگانه علیت-اتفاق و حل چالش ناشی از آن بر مبنای ایده جهان های ممکن لوئیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۹۰-۱۷۹
حوزههای تخصصی:
دوگانه علیت-اتفاق از جمله مسایل مهم تاریخ اندیشه بشری است. نظریه علیت در فلسفه اسلامی بر محور امکان ماهوی شکل گرفته و پس از گذار از دوره ابتدایی، در علامه طباطبایی به اوج خود رسیده است. از سوی دیگر نظریه صدفه نیز بعد از تکامل خود، در دیوید هیوم به کمال خود رسید. طرفین نزاع حول این محور بحث می کنند که آیا رجحان وجود بر عدم در ماهیات نیازی به علت مرجح دارد یا خیر؟ صرف نظر از اینکه رجحان مذکور توسط علت باشد یا اتفاقی، سوال مهم تر این است که آیا وقوع رجحان مذکور در ماهیت ممکن است یا خیر؟ در صورت محال بودن این رجحان، ضرورت وجود دیدگاه سوم و خروج از دوگانه مذکور تثبیت می شود. این مقاله در صدد تبیین چالش مذکور و ارایه راه حلی براساس ایده جهان های ممکن لوئیس است. البته این دیدگاه ارتباطی به دیدگاه علی لوئیس ندارد.
عیب و هنر دفاع مبتنی بر اختیار در محک حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
26 - 50
حوزههای تخصصی:
دفاع مبتنی بر اختیار، پاسخی است که معضل شر اخلاقی، معمولا پیدا کرده است، که در بین بسیاری از فیلسوفان تلقی به قبول شده است. آلوین پلنتینگا در دوران معاصر این پاسخ را تقویت کرده و با بیانی فنّی، آن را به مصاف معضل منطقی شر به ویژه شر اخلاقی برد. باوجود ویژگی ایجابی آن در پاسخ به معضل منطقی شر، هنگامی که محک حکمت متعالیه به میان می آید، برخی از پیش فرض ها، مبانی و لوازم این دفاع، در تقریر پلنتینگا، با چالش های جدی روبه رو می شود که پذیرش آن را حتی به عنوان دفاعیه و نه تئودیسه با دشواری هایی روبه رو می کند که برای حل آن ها، باید چاره اندیشی های دیگری کرد. این رویارویی، با روش تحلیلی، برخی از این مفروضات و لوازم را بررسی می کند. تفسیر قابل خدشه از رابطه انسان با خداوند، رویکرد ناسازگارباورانه آن در تبیین رابطه اختیار و تعین گرایی علّی، پذیرش اصل امکان های بدیل به سان امر قوام بخش اختیار، مختار ندانستن خداوند و ناکامی در پاسخ به مسئله قرینه ای شر ازجمله این پیش فرض ها، لوازم و اشکالات است.
رابطه عواطف و ظرفیت اخلاقی در فناوری های هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
19 - 40
حوزههای تخصصی:
فناوری های هوش مصنوعی، در مقایسه با مصنوعات پیشین دارای قابلیت هایی جدید هستند که مسائل اخلاقی متفاوتی را مطرح می کند. از جمله این مسائل، بحث درباره عاملیت اخلاقی هوش مصنوعی است. مسئله عاملیت اخلاقی مصنوعی، پرسش های نظری و عملیاتی مختلفی را مطرح می سازد؛ مانند این که شروط لازم و کافی برای عاملیت اخلاقی چیست، چطور می توان برقراری این شروط را در مصنوعات بررسی کرد، عاملیت اخلاقی دارای چه سطوح و درجاتی است و هر سطح از عاملیت اخلاقی برای واگذاری چه نوع وظایفی مناسب است. یکی از موضوعات پرتکرار در بحث حول عاملیت اخلاقی مصنوعی، عواطف است. فیلسوفان مختلفی به عواطف به عنوان عاملی اشاره کرده اند که در وجود یا عدم و میزان ظرفیت اخلاقی مصنوعات مدخلیت دارد. در این مقاله به رابطه میان عواطف و ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی خواهیم پرداخت. پرسش اصلی این است که عواطف در ارتقاء ظرفیت اخلاقی فناوری های هوش مصنوعی نقشی مثبت دارند یا منفی؟ چهار استدلال از جانب موافقین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی استخراج و صورت بندی می شود که شامل استدلال از طریق «حساسیت اخلاقی»، «عقلانیت محدود»، «برآورد خطر» و «مجازات پذیری» می شود. همچنین چهار استدلال از جانب مخالفین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی ارائه می شود که شامل استدلال از طریق «ربایش عاطفی»، «سراب عواطف»، «پارادوکس انسان انگاری و انسانیت زدایی همزمان» و «مهارت زدایی اخلاقی» است. در نهایت، با شفاف سازی نقاط نزاع دو طرف بحث، دیدگاه های فوق مورد تحلیل قرار گرفته و چالش های اخلاقی پیاده سازی عواطف در هوش مصنوعی شرح داده می شود.
بررسی انتقادی رویکرد علّامه طباطبائی درباره تعلّق ذاتی نفس به بدن در دیدگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
301 - 314
حوزههای تخصصی:
«ذاتی بودن تعلّق نفس به بدن» از جمله دیدگاه های بدیع ملّاصدرا است. وی با ناتمام دانستن دیدگاه فیلسوفانی همانند افلاطون، ارسطو و ابن سینا در این موضوع، نظریّه ابتکاری خود یعنی جسمانیّه الحدوث بودن نفس انسانی را بیان نموده است. از جمله لوازم و پیامدهای این نظریّه، «ذاتی بودن تعلّق نفس به بدن» است که ملّاصدرا بر آن تأکید کرده است. در واقع، وی براساس این مطلب، کوشیده است که ضمن نشان دادن کاستی موجود در دیدگاه مشائیان، تعریف مشهور نفس را تعریف حقیقی آن بداند. دو انتقاد ملّاصدرا بر دیدگاه فیلسوفان مشاء عبارت اند از: (1) نادرست بودن ترکیب یک شیء از حقیقتی مجرّد و مادّی؛ و (2) عدم تغییر ذاتیّات نفس. علّامه طباطبائی با نگاه انتقادی سعی کرده است که به این دو انتقاد پاسخ دهد. نگارنده در این نوشتار برآن است که با بهره گیری از روش تحلیلی تطبیقی، ضمن تقریر و تبیین دقیق دیدگاه ملّاصدرا و انتقادات علّامه طباطبائی، کاستی های موجود در آراء علّامه طباطبائی را نشان دهد.