فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از شالوده های نظام فکری دکارت تعریف تازه ای است که از انسان به دست می دهد. در کتاب تأملات (تأمل دوم) و نیز در کتاب جست وجوی حقیقت، تعریف رسمی ارسطویی انسان در مقام «حیوان ناطق»، بر اساس وضوح و تمایز دکارتی، آشکارا دست خوش این چالش می گردد که در این تعریف، دو مفهوم مبهم «حیات» و «نطق» محوریت دارد. در تعریف تازه دکارتی، انسان «شیئ اندیشنده ناممتد» است. اما باید توجه داشت که اندیشنده بودن انسان دکارتی با ناطق بودن انسان ارسطویی بسیار فرق دارد، به این معنا که اندیشه تنها در ساحت «ذهن» تحقق می یابد در حالی که نطق متعلق به وادی «نفس» است. نظر به این که دکارت می خواهد خود را از هرچه مفهوم مبهم و کیفی است، برهاند، نه تنها نطق که حیوانیت انسان نیز دست خوش چالش می شود، چراکه «حیات» نیز مفهومی است که در دوگانه انگاری اندیشه/امتداد دکارتی جای نمی گیرد. حال، باید دید آیا انسانی که در او نفس به ذهن، نطق به سخن گفتن، و حیات به صرفِ حرکت و حرارت اندام های درونی فروکاسته می شود، می تواند مانند انسان ارسطویی به عالم، به دیگر انسان ها و به دیگر حیوانات نگاه اخلاقی داشته باشد یا خیر؟ آیا انسانی که در تعریف او، حتی احساس و تخیل نیز در زمره قوای درجه دوم اوست، می تواند وارد ساحت اخلاق شود؟ آیا چنین انسانی می تواند در قبال جهانِ یک سره ممتد و فاقد حیات، احساس تکلیف اخلاقی داشته باشد؟
نظریه استفان دیویس در تبیین مسئله اینهمانی شخصی بر اساس اراده الهی و تحلیل انتقادی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
89 - 102
حوزههای تخصصی:
مسئله اینهمانی شخصی و معیارهای تداوم وجودی انسان به لحاظ نقش مهمی که در فرجام انسان ایفا می کند مورد توجه ویژه الهیدانان است. ایرادات و نقدهایی که در حوزه فلسفه دین و فلسفه ذهن بر امکان تحقق اینهمانی شخصی وارد شده است سبب شده تا به نظر برخی تبیین پیوستگی وجودی میان فرد دنیوی و شخص رستاخیزیافته در زندگی پس از مرگ امکان پذیر نباشد و نظریاتی همچون شبیه ترین فرد جایگزین اینهمانی شخصی شود. این نظریات برخی از متألهان مسیحی مانند استفان دیویس را بر آن داشته است تا در برابر این نوع از ایرادات و تردیدها به دفاع از امکان تداوم اینهمانی شخصی بپردازند. دیویس در مقابل نقدهایی که در فضای دانش هایی چون فلسفه دین و فلسفه ذهن بدون توجه به مبانی الهیاتی این مسئله مطرح شده است از موضعی درون دینی و بر اساس «اراده مطلق الهی در حفظ اینهمانی شخصی» به تبیین این مسئله پرداخته و تلاش کرده است تا در این تبیین نشان دهد در حل مسئله اینهمانی شخصی و پاسخ به نقدهای آن لازم است به مبانی الهیاتی این مسئله توجه شود. در این پژوهش تلاش شده است تا از رهگذر مطالعه توصیفی تحلیلی آثار دیویس به نقد و بررسی این نظریه و میزان توفیق او در روش شناسی استفاده از مبانی الهیاتی در پاسخ به مسائل فلسفه دین و ذهن پرداخته شود.
طرحواره های تصویری و نقش آن در شکل گیری شبکه شعاعی مطالعه موردی ماده «دبر» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
151 - 18
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد که با رویکردی شناختی،شبکه شعاعی ماده [دبر] در قرآن را مورد بررسی قراردهد، چرا که دستیابی به فهم دقیق واژگان قرآن،گامی مهم در جهت دستیابی به فهم دقیق آن است.شبکه شعاعی ازجمله نظریات مطرح درحوزه معنا شناسی شناختی است که دستاورد آن تحلیل شناختی معنای واژه ها در بافت های مختلف است.در این نظریه معنای واژه ها پیرامون یک معنای مرکزی شکل می گیرند و معنای مرکزی در اثر تغییرات طرحواره ای و بسط استعاری با انعطاف خود معانی دیگر را می سازد.بررسی های نشان می دهد، «پشت» معنای کانونی ماده «دبر» پیش مفهومی بدنمند است که در قالب طرحواره «جهت» درادراکات حسی-حرکتی انسان بارها تکرار می شود و به آن ساختار می بخشد، این ماده در هم نشینی های متفاوت گستره معنایی خود را توسعه میدهد و آنچه در این گسترش معنایی مؤثراست تغییرات طرحواره ای است که منجر به بسط استعاری و تولید معنا می شود. طرحواره های موجود در بنیاد استعاره های مفهومیِ پژوهش حاضر با تغییرات خود زمینه ی شکل گیری معانی چون ترس،نسل،غفلت،گمراهی، دنبال-کردن زمان،چینش هدفمند،شنیدن را فراهم آوردند،معانی به دست آمده از تغییرات در طرحواره های نیرو، جهت، حرکت، تعادل، چرخه، فرایند حاصل شدند. تغییرات طرحواره ای به خوبی نشان داد که طرحواره ها مبنای شکل گیری مفاهیم انتزاعی اند و می توانند مبنایی برای استدلال درحوزه اندیشه واقع شوند
The Problem of Certainty in Religion and Science: Two Critically Rational Solutions to the Feynman Dilemma(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
352 - 373
حوزههای تخصصی:
The influential physicist Richard Feynman became interested in the relationship between religion and science during a mid-career phase. He proposed that their interface was embroiled in unresolvable difficulties. He felt that science demanded an attitude of uncertainty for its claims, while religion contrarily required certain belief in its core doctrines. Though possessing several non-contradictory dimensions, Feynman felt that the nature of the truth claims of science and religion suffered from insurmountable elemental conflicts. This was by contrast to Karl Popper, the leading critical rationalist of the 20th century, who argued that there could be no tension between science and religion. This paper will argue that the ‘Feynman Problem’ is not as insoluble as it appears. Rather, several solutions exist within critical rationalism. Two will be presented-the first revolves around the conjectural basis of knowledge and is already a well characterised critical rationalist notion. The second is a novel solution based on the separate categorisation of psychological, pragmatic, and epistemological attitudes to religion and science. Karl Popper’s view of religion-science dissimilarity was a minimalist point of departure for critical rationalists, who have developed increasingly sophisticated frameworks for investigating the relationship between faith and reason. Critical rationalism represents an equally inspirational methodology for the pursuit of scientific and religious truth. Though both Feynman and Popper’s views on religion were underdeveloped, they foreshadowed the religion-science frameworks advocated by many late 20th century scientists, especially in the form of New Atheism and Gould’s NOMA theory.
واکاوی تلقی هوسرل از وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
109 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث فلسفی بوده است اما در دوره جدید به دست فراموشی سپرده می شود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفت شناسی تبدیل می گردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دوره معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعه تقوّم جهان در آگاهی می پردازد، می توان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی به این یافته ها دست می یابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی به طور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمی توان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژه های التفاتی و طرح وجود در بافتار باور و نیز در اِعمال اپوخه می توان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجه بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی به منزله وجود مطلقْ معیار قرار می گیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا می کند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی می تواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد می شود.
طرحی برای ارائه برداشتی هرمنوتیکی از سلامتی و بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
267 - 291
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش داریم توضیح دهیم که پزشکی مدرن به دلیلِ چیرگیِ جهان بینیِ مکانیکی و فروکاست گرایانه دچار بحران شده است. این بحران را می توان بحران در مراقبت و درمان نامید. سپس تلاش خواهیم کرد که، با ارائه دادنِ برداشتی هرمنوتیکی از سلامتی و بیماری، مبتنی بر پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر، راه برون رفتی از این بحران بیابیم. در چنین رهیافتی، برخلافِ رهیافت مکانیکی و فروکاست گرایانه، بیماری دیگر صرفاً اختلالی در کارکرد زیستیِ اندام های فرد نیست، بلکه باید بیماری را، در پیوند با دغدغه های وجودیِ فرد، بخشی از تجربه زیسته او درون زیست جهان درک کرد. آشکار است که چنین برداشتی از سلامتی و بیماری در نحوه مواجهه پزشک و بیمار و همچنین رویه های تشخیصی و درمانی هم تأثیری تعیین کننده خواهد داشت. پیامد این امر آن است که پزشکی بدل می شود به رویارویی میان دو فرد. در این رویارویی ازراهِ فهمیدنِ بیمار می توان به او کمک کرد تا به مسیر زندگی روزمره و عادی بازگردد.
هستی شناسی عرفانی حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت حقیقت هستی و چگونگی دست یابی به این شناخت از دلبستگی های دیرینه بشر بوده است. برخی با ابزار خِرد برخی با تجربه اعم از تجربه بیرونی و یا عرفانی در این عرصه گام نهاده اند. برونداد این تلاش ها، پیدایش مکاتب مختلف فکری خردگرا، تجربه گرا و شهودگرا بوده است. حاج ملاهادی سبزواری، شارح حکمت متعالیه صدرایی، در بررسی مسائل هستی شناسی، در آثار گوناگون خود، روش های عقلی، نقلی و ذوقی را بکار برده است. مساله و هدف اصلی این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده این است که وی به کدام روش دلبستگی ویژه داشته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که سبزواری در بررسی مسائل فلسفی، همچون «اصالت وجود، بداهت وجود، اعاده معدوم» و سایر مسائل فلسفی در آثاری مانند شرح منظومه، حواشی اسفار، حواشی شواهد الربوبیه و شرح الاسماء الحسنی به ساحت برهان اکتفا نکرده است، بلکه با روش ذوقی و عرفانی میان این مسائل فلسفی و مسائلی همچون عشق خداوند به موجودات، تجلی، فیض مقدس و وحدت وجود پیوند برقرار کرده است. سبزواری بر اساس نظریه عرفانی «لا تکرار فی التجلی» معتقد است که دو صورت یا دو حرکت متحقق در تجلی از حیث «تعاقب زمانی و مکانی» عینا همانند همدیگر نیستند. عشق نیز نقشی بنیادین در آفرینش دارد و اصولا عشق، سرچشمه آفرینش است.
سنت تصویری سازه های مهندسی در تمدن و هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سده های نخست تمدن اسلامی در ایران، اختراعاتی در عرصه ی سازه های مهندسی انجام شده که با جزئیات نوشتاری و تصویری، اطلاعات تکنولوژی را ثبت کرده اند. در کتاب “الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعه الحیل” نوشته ی "جزری" (6 ه.ق)، چندین دستگاه با سازوکار (تکنولوژی) روز معرفی شده است. این کتاب، یک کتاب جامع نظری و عملی می باشد و دستگاه های ارائه شده در این کتاب از لحاظ ظاهر و کارایی متفاوت بودند. امروزه دستورالعمل های تصویری آن، بخشی از سنت تصویری ایران را شامل می شود. ضرورت و کاربرد چنین تحقیقاتی، آشنایی با پیشینه ی علمی و هنری گذشته ی هنر و تمدن اسلامی ایران است و شناخت سنت تصویرسازی علمی، استفاده از هنر و چگونگی آن را در سال های اولیه اسلامی در ایران نشان می دهد. این پژوهش یک تحقیق توصیفی بنیادی، به روش تطبیقی عرضی است. در این مطالعه تلاش شده است آغاز سنت مصورسازی علمی و انتقال دانش توسط تصویر، با شرح و ارائه ی دستگاه ها، ارزیابی شود و شاخصه های هنر نقاشی ایران در تصاویر علمی کتاب جزری شناسایی و تبیین شود. نتیجه گرفته می شود که نگاره ها، علاوه بر ارزش هنری، تصاویر ارزشمندی هستند که با رعایت شاخصه های سنتی هنر ایران در ارائه و شناخت وسایل مکانیکی عصر خود موفق بوده اند.
بنيان گذاري اقتصاد اجتماعي وبر از رهگذر جدال روش ها و جايگاه آن در شكل گيري اقتصاد سياسي هايك(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
211-239
حوزههای تخصصی:
جدال روش ها از جمله مهم ترین مسائل علوم انسانی در قرن نوزدهم بود که مسیر رشته های مختلف علوم اجتماعی و انسانی مانند جامعه شناسی و اقتصاد را تعیین کرد. این پژوهش سعی دارد نشان دهد که ماکس وبر با واکنش به این جدال و بنیان گذاری «اقتصاد اجتماعی»، سرنوشت علوم انسانی را رقم زد. نوآوری اصلی وبر، ایجاد «جامعه شناسی اقتصادی» به عنوان لایه واسط میان نظریه اقتصادی و تاریخ اقتصادی بود. پژوهش حاضر نشان می دهد که مکتب اتریش بیشترین تعامل را با ایده های وبر داشته و این تعامل تا نسل فون هایک ادامه یافته است. هدف مقاله این است که نشان دهد نظام فکری هایک متأثر از جدال روش ها بوده و او را می توان میراث دار نوعی اقتصاد اجتماعی اتریشی دانست که هم زمان پیوست و گسست هایی با اقتصاد اجتماعی وبر دارد. اقتصاد سیاسی هایک، نظم خودجوش بازار آزاد را به عنوان یگانه شیوه سازماندهی اجتماعی و به تبع آن سعادت مندی جامعه می پندارد، در حالی که در اقتصاد اجتماعی وبر، این نظم صرفاً یک انتخاب ارزشی است. با تکیه بر این یافته، پژوهش حاضر دلالت هایی را برای مسائل اقتصادی ایران ارائه می دهد، بدین ترتیب که اقتصاد اجتماعی وبر، به دلیل انعطاف پذیری در پذیرش نظم خودجوش بازار به عنوان یک انتخاب ارزشی، در طراحی نظام اقتصادی و اجتماعی مناسب برای ایران، نسبت به اقتصاد سیاسی هایک ارجحیت دارد.
رهیافتی شناختی و بدن مند به خوانشگری کاغذی و دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
15 - 31
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش می کند به کمک ابزارهای مفهومی هایدگر، فوکو و نیز دستاوردهای علوم شناختی، از منظری فلسفی گذار از خوانشگری کاغذی به خوانشگری دیجیتال را بررسی کند. این بحث می تواند تمهیدی برای فهم فلسفی عصر دیجیتال باشد. در این پژوهش نشان داده می شود که تحلیل هایدگر درباره هستی تودستی و تکنولوژی می تواند به فهم رفتارهای خوانشگری ناظر به خواندن کاغذی و دیجیتالی کمک کند. همچنین، از چهارچوب تحلیلی هایدگر، برای هستی شناسی متن بهره گرفته شده است. ازسوی دیگر، تأملات فوکو درباره تکنولوژی های بدن مند می تواند مناسبات قدرت شناختی را که پیرامون خواننده شکل می گیرد، تبیین کند. افزون براین، علوم شناختی با بررسی مفصّل نحوه های گوناگون خوانشگری، یافته های تجربی مفصّلی از تأثیرات منش های خوانشگری بر سوگیری ها و مهارت های شناختی انسان به دست داده است. در این میان، علوم شناختی بدن مند و مهارتی جایگاهی متمایز دارد؛ چراکه با گذار از فهم رایانشی از انسان، به منش ها و حالت های گوناگون بدنی هنگام مطالعه توجه و تأثیرات آنها را برجسته کرده است. برای یکپارچه کردن این حوزه های پژوهشی، تلاش بر این است که یافته های علوم شناختی در چهارچوب فهم تکنولوژیک هایدگر و فوکو از مناسبات قدرت شناخت مدرن قرار گیرد.
بررسی تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی شهر بهبهان به تعداد 1409 نفر در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره پایین تری در مهارت های زندگی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض آموزش فلسفه قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مهارت های زندگی ساعتچی و همکاران (1389) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی (001/0P<، 073/74F=)، رشد مهارت های خودآگاهی (001/0P<، 792/49F=)، همدلی (001/0P<، 996/27F=)، مهارت مدیریت رابطه (001/0P<، 163/84F=)، مهارت ارتباطی (001/0P<، 082/45F=)، مهارت مدیریت استرس و احساسات (001/0P<، 441/46F=)، مهارت داشتن هدف (001/0P<، 492/40F=)، مهارت حل مسئله (001/0P<، 400/60F=)، مهارت تصمیم گیری (001/0P<، 571/35F=)، مهارت تفکر خلاقانه (001/0P<، 805/24F=) و مهارت تفکر نقادانه (001/0P<، 750/65F=) دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است.
درباره طبیعت گزاره های ماینونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 244
حوزههای تخصصی:
این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند. این مقاله جستاری درباره ی طبیعت گزاره های ماینونگی است. اینها گزاره هایی هستند که در آنها خاصیتی بر شیئی ناموجود حمل می شود چنان که بتوان آن را صادق انگاشت. نشان می دهم که تعمیم رویکردهای متداولِ تبیین طبیعت گزاره ها چنان که گزاره های ماینونگی را نیز شامل شوند، به پیش بینی نادرست ارزش صدق این گزاره ها، عدم رعایت شهودهای ما درباره ی اجزاء شان یا تحمیل هزینه های مضاعف وجودشناختی می انجامد. رویکردهای ذهن گرایانه تر مانند راسل متاخر، سومز یا پریست بخت بیشتری برای موفقیت دارند.
جهت عقد الوضع در منطق موجهات از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
177 - 201
حوزههای تخصصی:
بنابر ادعای فخر رازی و طوسی، جهت عقد الوضع در نگاه فارابی امکان و در نگاه ابن سینا فعلیت است. آنها پس از این انتساب، دیدگاه فارابی را نادرست و دیدگاه ابن سینا را تایید میکنند. اگرچه فارابی اشاره مستقیمی به جهت عقد الوضع ندارد ولی از مجموع عبارات او عقدالوضع به لفظ مفرد کلّی در ناحیه موضوعِ قضایای محصوره تعریف میشود. درواقع، در این نگاه عقدالوضع، خود، به یک قضیه حملیه جهت پذیر تحلیل می شود. از طرفی با بررسی متون ابن سینا روشن میشود او تعیین جهت عقدالوضع را منوط به تحلیل جهت قضیه میداند، اما نهایتا دو جهت امکان و فعلیت را به عقدالوضع نسبت میدهد و نه فقط فعلیت را. بنابراین، ادعای دو شارح بزرگ ابن سینا در فعلی دانستن جهت عقدالوضع نزد ابن سینا، صحیح نیست. در این مقاله نشان میدهیم اولا فارابی و ابن سینا هر دو از جهت امکانی سخن گفته اند و ثانیا نقد فخر و طوسی به جهت امکان در عقدالوضع مطابق با نگاه خود ابن سینا صحیح نیست.
تأملی در نسبت سنت و تجددگرایی در اندیشه شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متعاقب ورود مدرنیته یکی از اصلی ترین سوالاتی که طرح می شد توانِ سنت در پاسخگویی به این بحرانها بود که در این راستا بحث مواجهه سنت و تجدد طرح شد که متفکرین مختلف هر یک به فراخور حال پاسخهایی مطرح کردند. در همین راستا، پرسش اصلی این مقاله آن بوده که سنت و تجددگرایی در اندیشه شریعتی چه نسبتی با یکدیگر دارند. فرضیه تحقیق بر آن بوده که شریعتی نیز همچون اکثر روشنفکران جهان اسلامی و ایرانی در درون گفتمان مواجهه سنت و تجدد بوده و به دلیل رویارویی با مسائل اجتماعی برآمده از این مواجهه قطعاً در نسبت به این دو اندیشه هایی را طرح کرده است. یافته های تحقیق نشان داده که شریعتی نه تنها در این مواجهه تأملاتی داشته بلکه رویکردی هنجاری و تجویزی اتخاذ کرده و کوشیده تا سنت را در نسبت با تجدد و با توجه به مقتضیات آن و امکاناتی که در ذخایر دینی و سنتی وجود دارد بازسازی کند و نسخه بازسازی شده را به مخاطبان خود تجویز نماید. مقاله از این جهت که به ابعاد معرفت شناختی مسئله پرداخته و همچنین کوشیده تا نتایج تحقیق را مفهوم پردازی کند، نسبت به پیشینه پژوهشی موجود وجهی نوآورانه دارد. رویکرد مقاله تفسیری و شیوه جمع آوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی بوده است.
تبیین حقیقت امانت الهی از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
135 - 166
حوزههای تخصصی:
تثبیت رابطه حق -سبحانه و تعالی- با ماسوا نیازمند تبیینی هماهنگ با بیان وحیانی است. آیه 72 سوره احزاب معرّف امانت الهیه ای است که انسان به رغم ظلومیّت و جهولیّت حامل آن است. چیستی این امانت با رویکردهای مختلف روایی کلامی معرفتی تحلیل شده است؛ مفسران پیش از صدرالمتألهین احتمالاتی در این زمینه مطرح کرده اند؛ اما از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی همه آنها در حدّ حدس و گمان بوده و ملاحظاتی بر آنها وارد است؛ زیرا در همه آنها معنای امانت و تحفّظ بر آن در بازگرداندن سالم آن به صاحبش مغفول مانده است. هدف این نوشتار نقض اقوال نادرست و تبیین حقیقت امانت الهیه بر اساس مبانی حکمت متعالیه است. طبق تحلیل معرفتی قرآنی، امانت الهیه ولایت الهیه رسول خدا ص و امیرمؤمنان ع یا کمال مرتبه عبودیّت است و قوّه ظلومیّت وجهولیّت انسانی بستر افاضه عدل و علم است و معنای مدحی دارد؛ گرچه در تحلیلی دیگر خالی از معنای مذمّتی نیست. حمل امانت مذکور مبدأ و اساس تمام کمالات و تجسّم عینی همه خیرات و تمثّل تمامی کمالات انسانی است. نتیجه این مقاله مبدأ و مبنای تمام مطالعات در حوزه فلسفه دین است. روش توصیف و تحلیل داده ها کتابخانه ای-اسنادی است.
جهان از هیچ در نگاه ترایون و ویلنکین، بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
79 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث کیهان شناختی چرایی و چگونگی پیدایش جهانی است که میزبان ما است. شماری از فیزیکدانان بر اساس کیهان شناسی کوانتومی مدعی پیدایش جهان از هیچ شده اند. ادوارد ترایون بر آن است که جهان همچون ذره ای مجازی به طور ناگهانی از یک فضای زمینه تهی برآمده است. الکساندر ویلنکین نیز اظهار می دارد که جهان می تواند در یک تونل کوانتومی، بدون نیاز به فضای زمینه ای پیشین، از هیچ برآید. مقاله پیش رو بر آن است تا دو تبیین یادشده را به روش توصیفی معرفی کند و سپس به روش عقلی تحلیلی مورد سنجش قرار دهد. ماحصل تحقیق این است که دو تقریر یادشده، افزون بر نارسایی های علمی، در بهترین حالت دلالتی افزون بر توضیح چگونگی پیدایش گیتی ندارند و تأییدی بر نفی حاجت به تبیین فراطبیعی جهان قلمداد نمی شوند.
صدور کثرت از وحدت در دیدگاه های هستی شناختی ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره مراتب آفرینش و صدور کثرت از وحدت، دیدگاه های مختلفی در تاریخ اندیشه اسلامی مطرح شده است؛ از این میان، ابوحامد غزالی و عین القضات همدانی، با وجود مخالفت با دیدگاه سنت نوافلاطونی، مبنی بر نظریه صدور فیض و قاعده الواحد، کوشیده اند با حفظ جنبه های نظری، به شیوه ای اشراقی و با بحث نور و تجلّی، این مسئله را حل کنند. پژوهش حاضر به روش تطبیقی- تحلیلی و با هدف بررسی آرای هستی شناختی غزالی و عین القضات در بحث صدور کثرت از وحدت، نشان می دهد که «روح اعظم» در دستگاه هستی شناسی عین القضات با «مُطاع» از دیدگاه غزالی، شباهت دارد. «روح اعظم» عین القضات و «مُطاع» غزالی، به امر الهی اشاره دارند که مسئول آفرینش و تدبیر جهان است و در هر دو دیدگاه، می تواند مصداقی از نور محمّدی باشد که نخستین تجلّی نورالانوار است؛ که غزالی به جنبه معرفتی آن، و عین القضات بر جنبه هستی شناختی آن، تأکید داشته است. اگرچه «مُطاع» و «روح اعظم»، هر دو ماهیتی مشابه «عقل اول»، نزد سنت نوافلاطونی دارند، اما چون نسبت آن ها با خدا، مانند نسبت نور به منبع نور است، فاقد وجود حقیقی و فاعلیّت اند. به همین علت، هر دو اندیشمند با رد مراتب خطی و ترتیبی آفرینش، دیدگاه مباشرت یا معیت حق با خلق را مطرح می سازند.
تاثیر رهبری کوانتومی و آینده نگری نظام آموزشی کشور بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر بوشهر
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تاثیر رهبری کوانتومی و آینده نگری نظام آموزشی کشور بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر بوشهر انجام شده است. روش کار: جامعه آماری پژوهش حاضر 220 نفر از معلمان مقطع ابتدایی شهر بوشهر در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که از بین آنها تعداد 140 نفر طبق جدول مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مهارتهای کوانتومی مدیریت عظیمی و رضوی (1393)، پرسشنامه رهبری آینده نگر توسط کانگر و کاننگو (1988)، پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) و پرسشنامه ارزیابی کیفیت یادگیری دانش آموزان رحمانی (1389) بود که به صورت الکترونیکی در اختیار آزمودنی ها قرار گرفت و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاد از آزمون همبستگی اسپیرمن و تحلیل رگرسیون در نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد که با توجه به آزمون همبستگی اسپیرمن، میزان همبستگی بین رهبری کوانتومی و آینده نگری با عملکرد تحصیلی به ترتیب برابر با 0/998 و 0/932 بود و همچنین همبستگی بین رهبری کوانتومی و آینده نگری با سطح یادگیری دانش آموزان نیز به ترتیب برابر با 0/869 و 0/729 بود. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که به ترتیب حدود 3/88 و 97 درصد تغییرات متغیر عملکرد تحصیلی، توسط تغییرات در متغیر رهبری کوانتومی تبیین گردید. اما در ارتباط با بحث یادگیری دانش آموزان مشخص شد که به ترتیب حدود 29/6 و 38/6 درصد تغییرات توسط رهبری کوانتومی و آینده نگری تبیین گردید. در نهایت اینکه تمامی فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار گرفتند و رابطه بین متغیرهای از نوع مثبت و معنی دار بود. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت رهبری کوانتومی و آینده نگری نظام آموزشی کشور در بین معلمان می توان به بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی در مدارس کمک فراوانی نمود.
هیدگر و فوکو: تکنولوژی و تکنولوژی انضباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، هیدگر و فوکو را بر آن داشت تا تأثیر آن را بر زندگی بشر تحلیل کنند. هدف از پژوهش حاضر مطالعه نحوه ی مواجهه هیدگر و فوکو با تکنولوژی است. هیدگر با پیگیری تاریخ متافیزیک از انکشاف هستی در دوره های مختلف تاریخ پرده برمی دارد. او با رویکرد هستی شناختی، تکنولوژی را شیوه ای از انکشاف هستی در عصر مدرن می دانست که با برنامه ریزی، محاسبه و نظم دهی طبیعت را همچون منبع ذخایر انضباط می بخشد و به مثابه ابژه تولید می کند. فوکو نیز در چارچوب تحلیل روابط قدرت، تکنولوژی را شبکه ی انضباطی از روابط قدرت و دانش می داند که با تشکیل شیوه ها و سازوکارهایی عام انسان ها را در قالب قرار می دهد و به مثابه ی سوژه برمی سازد. در مقاله حاضر از هستی در هیدگر و قدرت در فوکو)به منزله ی دو بنیان متفاوت( به تکنولوژی که امکان هم سخنی دو متفکر را فراهم می آورد، می پردازدیم. در واقع با هم خواندن هیدگر و فوکو ما را به وجوه اشتراک و افتراق و در نهایت به این رأی می رساند که روایت فوکو از تکنولوژی تکمیل کننده بحث هیدگر در این زمینه است.
انسداد معرفتی در نظریه معرفتی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
299 - 322
حوزههای تخصصی:
از زمان یونان باستان تاکنون مساله معرفت یکی از دغدغه های محوری در فلسفه محسوب می شود. در عصر مدرن نیز این دغدغه با تاکید بیشتری مورد توجه قرار گرفته است. از جمله فیلسوفان مهم در عصر مدرن کانت است که با اراِئه نظام معرفتی خود در کنار عقل گرایی و تجربه گرایی رایج در عصر جدید تلاش نمود تا امکان تحصیل معرفت را نشان بدهد. هدف مقاله حاضر تلاش برای نشان دادن این مساله است که آیا نظام معرفتی کانت در دفاع و بیان امکان تحصیل معرفت چه اندازه موفق بوده است. نویسنده با تکیه بر آراء کانت بویژه اثر مهم او "نقد عقل محض" استدلال خواهد نمود که نظام معرفتی کانت علی رغم نشان دادن امکان دستیابی معرفت به نحوی دچار نوعی انسداد معرفتی و شکاکیت به معنای خاص شده است. به نظر می آید انقلاب کوپرنیکی کانت که در آن رابطه ذهن و عین به طرز متفاوتی نسبت به گذشتگان بیان می شود و نیز مطرح نمودن عالم نومن و فنومن سبب می شود تا نظام معرفتی کانت به نوعی به بن بست و شکاکیت معرفتی دچار شود.