فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۸۳ مورد.
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        212 - 230                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: بررسی مدل های کسب وکار در پلتفرم ها، یکی از حوزه های پژوهشی پلتفرم هاست. این پژوهش به بررسی و طراحی مدل کسب وکار پلتفرم های پژوهشی می پردازد که هدف اصلی آن، تجاری سازی دستاوردهای پژوهشی و حفظ رضایت ذی نفعان است. در دنیای امروز با افزایش رقابت در حوزه های علمی و پژوهشی، نیاز به ایجاد مدل های کسب وکار کارآمد و پایدار، برای پلتفرم های پژوهشی بیش از پیش احساس می شود. این پژوهش تلاش می کند که با شناسایی و تحلیل نیازهای ذی نفعان، راه کارهایی برای بهینه سازی فرایندهای تجاری سازی ارائه دهد.روش: پژوهش حاضر با رویکرد کاربردی انجام شده است. با مرور مقاله های مرتبط با مدل های کسب وکار، مدل تسهیم درآمد پلتفرم های پژوهشی طراحی شد. در این راستا، از روش گروه کانونی برای شناسایی و تعیین شرکای کلیدی، ساختار هزینه ها و مدل درآمدی پلتفرم همانندجو استفاده شد. این روش به پژوهشگران امکان می دهد که نظرها و تجربه های مختلف ذی نفعان را جمع آوری کند و به یک مدل جامع و کارآمد دست یابند.یافته ها: از مهم ترین دستاوردهای کاربرد این مدل برای پلتفرم های پژوهشی، می توان به تأثیر کیفیت پژوهش ها بر درآمد حاصل از این گونه پلتفرم ها اشاره کرد؛ به طوری که در این پژوهش، هرچه کیفیت پایان نامه ها و رساله ها در مؤسسه های آموزشی و پژوهشی بهتر باشد، سهم آن مؤسسه از درآمد حاصل از همانندجویی نیز بیشتر خواهد بود. این یافته ها نشان دهنده اهمیت توجه به کیفیت پژوهش ها و تأثیر آن بر موفقیت مالی پلتفرم های پژوهشی است.نتیجه گیری: طراحی مدل پیشنهادی می تواند به بهبود کیفیت پژوهش ها و افزایش درآمد مؤسسه های آموزشی و پژوهشی در طراحی پلتفرم های پژوهشی کمک کند و در نهایت، به حفظ رضایت ذی نفعان منجر شود. با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود که مؤسسه های آموزشی و پژوهشی، به سرمایه گذاری در بهبود کیفیت پژوهش ها و ایجاد همکاری های مؤثر با پلتفرم های پژوهشی بپردازند تا از مزیت های مالی و علمی بیشتری بهره مند شوند. این رویکرد، نه تنها به نفع مؤسسه ها خواهد بود، بلکه به ارتقای سطح علمی جامعه نیز کمک خواهد کرد.            
            بررسی تأثیر محتوای تولیدشده در رسانه های اجتماعی توسط اینفلوئنسرها و کاربران بر قصد خرید مشتریان کم درآمد، کاربست مدل SOR(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        260 - 287                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: گسترش تکنولوژی و استفاده از رسانه های اجتماعی، شیوه های بازاریابی شرکت ها را تغییر داده و شکل های نوینی برای تأثیرگذاری بر مصرف کنندگان ایجاد کرده است، محتواهایی که توسط کاربران رسانه های اجتماعی منتشر می شود، نمونه ای از این شیوه های بازاریابی است. با توجه به این موضوع، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر کیفیت اطلاعات و اعتبار منبع محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط مشتریان و کاربران، بر قصد خرید مشتریان کم درآمد است.روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری داده ها، پیمایشی تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کاربران عضو شبکه های اجتماعی اینستاگرام، توییتر، فیسبوک و... در مشهد در سال 1402 است. برای تعیین حجم نمونه، از قاعده معادلات ساختاری، یعنی 5 تا 15 برابر تعداد گویه های پرسش نامه استفاده شده است؛ بنابراین از آنجایی که پرسش نامه پژوهش حاضر مشتمل بر 27 گویه است، حجم نمونه 135 (135=27× 5) تعیین شد که در نهایت 164 پرسش نامه جمع آوری شد. ابزار پژوهش پرسش نامه استاندارد بوده است. برای روایی ابزار، از روایی صوری با تأیید خبرگان، روایی سازه با بارهای عاملی، روایی هم گرا با AVE و روایی واگرا با آزمون فورنل لارکر استفاده و همه تأیید شد. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی انجام گرفت و تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها نیز، از روش مدل یابی معادلات ساختاری با حداقل مربعات جزئی استفاده شد.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که کیفیت اطلاعات و اعتبار منبع، بر اهمیت مرتبط با به اشتراک گذاری مشارکتی توسط اینفلوئنسرها و کاربران در بین کاربران شبکه های اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین مشخص شد که اهمیت مرتبط با به اشتراک گذاری غیر مشارکتی توسط اینفلوئنسرها و کاربران در بین کاربران شبکه های اجتماعی بر قصد خرید مشتریان کم درآمد تأثیر مثبت و معناداری دارد.نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که تا چه اندازه اعتبار منبع و کیفیت محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط دو گروه کاربران رسانه های اجتماعی و اینفلوئنسرها، می تواند بر قصد خرید مصرف کنندگان تأثیر بگذارد. همچنین راه کارهایی را برای بهبود استراتژهای بازاریابی و افزایش بازدهی کمپین های تبلیغاتی ارائه می کند.            
            شناسایی عوامل مؤثر بر هوش مصنوعی در بازاریابی صنعت بانکداری با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        311 - 341                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: مطالعه حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر هوش مصنوعی، در بازاریابی رسانه های اجتماعی صنعت بانکداری با رویکرد فراترکیب انجام شده است.
روش: مرور جامع ۱۱۵ مقاله به شناسایی عملکرد کنشگران علمی، مانند مناسب ترین نویسندگان و مناسب ترین منابع کمک کرده است. علاوه براین تحلیل هم نویسندگی و هم رخدادی با استفاده از نرم افزار وس ویور، شبکه مفهومی و عقلانی را پیشنهاد کرده است. با به کارگیری روش فراترکیب برای بررسی ابعاد برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی مبتنی بر هوش مصنوعی، تعداد ۵۹ مقاله بررسی شد که در بین مقاله های بررسی شده، بیشترین درصد مطالعات انجام شده مربوط به عامل محصول / مصرف کننده (۳۸) و کمترین درصد مطالعات انجام شده مربوط به عامل قیمت هزینه (۱۴) است.
یافته ها: برای بررسی پیشایندها و پسایندهای استفاده از هوش مصنوعی در تدوین برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی، ۳۴ مقاله بررسی شد که پیشایندها شامل عوامل تکنولوژیکی سازمانی محیطی، رفتاری و فردی بود و پسایندها عبارت بودند از: تجربه مشتری، مدیریت سفر مشتری، سودآوری، مزیت رقابتی، رضایت مشتری وفاداری مشتری مدیریت ارتباط با مشتری درگیری مشتری.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه فراترکیب انجام گرفته برای تدوین برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی، می توان از هوش مصنوعی مکانیکی برای استانداردسازی، از هوش مصنوعی فکری برای شخصی سازی و از هوش مصنوعی احساسی برای رابطه سازی استفاده کرد.
             
            شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر استفاده از شبکه های اجتماعی داخلی در فضای مجازی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        153 - 183                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: پژوهشحاضر به دنبال شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر استفاده از شبکه های اجتماعی داخلی است. با وجود رشد مطلوب شبکه های اجتماعی داخلی در سال های اخیر، این شبکه ها در مقایسه با نمونه های خارجی کامیابی چندانی نداشته اند.
روش: پژوهش حاضر از نظر جهت گیری، کاربردی و از حیث گردآوری داده ها، یک مطالعه میدانی است. جامعه نظری پژوهش، خبرگان شبکه های اجتماعی مورد استفاده در ایران، از قبیل بله، آیگپ، ایتا و... بود و نمونه گیری بر اساس تخصص خبرگان در این حوزه، به صورت قضاوتی انجام شد. حجم نمونه برابر با ۱۰ نفر بود. مهم ترین ابزارهای گردآوری داده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسش نامه های خبره سنجی و پرسش نامه های اولویت سنجی.
یافته ها: پژوهش حاضر در سه مرحله انجام شد. در گام نخست، ۲۴ عامل از طریق مرور ادبیات و مصاحبه با خبرگان استخراج شد. در مرحله بعد، این عوامل با توزیع پرسش نامه های خبره سنجی و روش دلفی فازی غربال شدند. عدد دی فازی هشت عامل بالاتر از ۷/۰ به دست آمد و این عوامل برای رتبه بندی نهایی انتخاب شدند. در نهایت، عوامل غربال شده با توزیع پرسش نامه های اولویت سنجی و روش کوکوسو رتبه بندی شدند. عوامل اولویت دار عبارت بودند از: تنوع خدمات ارائه شده توسط شبکه اجتماعی مدنظر، اعتماد کاربران به شبکه اجتماعی مد نظر، حریم خصوصی کاربران و امنیت و خط مشی های درآمدزایی شبکه های اجتماعی.
نتیجه گیری: پیشنهادهای کاربردی پژوهش بر اساس مهم ترین عوامل توسعه یافت. برخی پیشنهادهای کاربردی عبارت اند از: توسعه یک مدل کسب وکار مشخص، جلب اعتماد کاربران، تنظیم مقررات، داشتن پلن درآمدی مشخص و توجه به اخلاق فناوری.            
            کاربست داده پلتفرم های رسانه اجتماعی در فرایند سیاست گذاری؛ رویکرد سیاست گذاری داده محور
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        309-310                    
                            
        
        
                                        
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پلتفرم ها بخشی از صنعت گسترده رسانه هستند. با توسعه پلتفرم ها در سال های اخیر، انقلابی بزرگ در صنایع و بخش های مختلف رخ داده است. انقلاب صنعتی تغییرات بزرگی در زمینه های صرفه ناشی از مقیاس[1] و تولید انبوه به وجود آورد و همین انقلاب جدید، در ماهیت رفتار های اقتصادی اجتماعیِ صنایع نیز تحول ایجاد کرد و امکان استفاده از کلان داده کاربران را برای آن ها فراهم ساخت.            
            مختصات نقشه راه کاربست جنگ شناختی در رسانه های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        3 - 28                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: جنگ شناختی، سلاحی کردن یا سلاح سازی از افکار عمومی، از طریق یک نهاد خارجی، به منظور تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی و دولتی و بی ثبات کردن نهادهای عمومی است. جنگ شناختی مانند جنگ روانی و جنگ اطلاعاتی، به شدت بر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی جدید، به ویژه هوش مصنوعی متکی است. این مطالعه با هدف تدوین نقشه راه جنگ شناختی در رسانه های نوین اجرا شده است و در این راستا، به چهار سؤال اساسی در زمینه اهداف، فعالیت های اساسی، تاکتیک ها و ابزارها و همچنین، زیرساخت های کلیدی لازم پاسخ داده می شود.
روش: این پژوهش از نظر فلسفی از نوع تفسیرگرایی، از نظر رویکرد از نوع استقرایی و از نظر استراتژی، مبتنی بر مرور روایتی ادبیات است. علت استفاده از مرور روایتی، غنی نبودن ادبیات موجود در زمینه جنگ شناختی در فضای سایبری بود. در مجموع، ۳۰ گزارش پژوهشی، مشتمل بر مقاله، فصل کتاب، پایان نامه و رساله و گزارش های موردی منتشر شده توسط سازمان ها که با جنگ شناختی مرتبط بود، شناسایی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون، واکاوی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، اهداف مهم جنگ شناختی در فضای سایبری عبارت اند از: نفوذ، بی ثباتی، مشروعیت زدایی، تخریب سرمایه اجتماعی، اعتمادزدایی، تفرقه افکنی، اعتبارزدایی، از پای درآوردن حریف و دست کاری قوه شناخت عموم مردم و نخبگان. در سطح دوم، طرح ریزی عملیات شناختی، رصدشناختی، مهندسی شناختی، پویش شناختی، طراحی کمپین شناختی، تحلیل شناختی و تاب آوری، مهار و دفاع در برابر حملات شناختی، به عنوان فعالیت های بسیار مهم و اساسی جنگ شناختی مطرح شد. در سطح سوم، یعنی ابزارها و تاکتیک های جنگ شناختی، هشت مضمون احصا شد که عبارت اند از: فضای سایبری و رسانه های اجتماعی، تولید و انتشار محتوای منفی غیرواقعی، بهره برداری از خطاهای شناختی، جریان سازی اجتماعی، تبلیغات، عملیات روانی، تحریف داده ها و هجوم شناختی. در نهایت، سه مضمون مشتمل بر فناوری های جنگ شناختی، علوم اعصاب شناختی و متخصصان عملیات شناختی، به عنوان زیرساخت های اساسی جنگ شناختی شناسایی شد.
نتیجه گیری: با توجه به اهداف مخرب جنگ شناختی، می توان از طریق آموزش های بعد از پایان حمله، برای برطرف کردن اثر افراد تأثیرپذیر برای حفظ روان در برابر تحریکات عاطفی و اصلاح خطاهای شناختی و نیز برخوردهای قانونی و امنیتی برای پیدا کردن و مجازات دست اندرکاران جنگ شناختی، جهت عبرت گیری عناصر بعدی دشمن در جامعه، در برابر جنگ های شناختی مقابله اثربخشی کرد.            
            اینستاگرام و آثار بازاریابی کالاهای تجملی: بررسی تأثیر تبلیغات برند تجملی بر مشارکت جامعه برند(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        134 - 152                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: به تازگی بازاریابان و صاحبان برندهای لوکس، توجه خود را به رسانه های اجتماعی مبتنی بر مشتری و نیز رفتارهای مشتری با برندهای های خود معطوف کرده اند. اینستاگرام به عنوان یکی از رسانه های اجتماعی بسیار محبوب و پُرمخاطب، در سال های اخیر نقش بسزایی در بازاریابی و تبلیغات کسب وکارها، از جمله کالاهای لوکس ایفا کرده است. مقاله حاضر با هدف تبیین آثار بازاریابی کالاهای لوکس در اینستاگرام بر مشارکت جامعه انجام شده است. در این پژوهش متغیرهای مربوط به فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، شامل سفارشی سازی، مُدروزسازی و تعامل و متغیرهای مربوط به مشارکت جامعه برند لوکس، شامل ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری، بررسی شده است.
روش: این پژوهش به روش کاربردی اجرا شده است. از لحاظ نحوه جمع آوری داده ها توصیفی از نوع هم بستگی است که در آن، از دو شیوه کتابخانه ای و میدانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مردم ایران است که از اینستاگرام استفاده می کنند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان ۳۸۴ نفر در نظر گرفته شد. روش انتخاب نمونه ها تصادفی بود. متغیرهای این پژوهش از طریق توزیع پرسش نامه استاندارد فتایس و همکاران (۲۰۲۲) در بین دانشجویان دانشگاه تهران بررسی شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اکسل و اس پی اس اس انجام گرفت.
یافته ها: با ۹۵ درصد اطمینان می توان گفت که سفارشی سازی در اینستاگرام حدود ۴۶ درصد بر بُعد عاطفی مشارکت جامعه برند لوکس و ۴درصد بر بُعد شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر دارد؛ اما نمی توان تأثیر آن را بر بُعد رفتاری به درستی اندازه گیری کرد. مُدروزسازی در اینستاگرام، بر بُعدهای عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر چشمگیری دارد؛ اما تأثیر چشمگیری بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس مشاهده نشد. از سوی دیگر، می توان گفت تعامل نیز بر بُعد عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذاراست؛ اما با وجود تأثیر آن بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس، نمی توان با اطمینان گفت که مشتری از طریق پلتفرم اینستاگرام خرید خود را انجام می دهد یا روش های وبسایت، حضوری و... روی خرید کالاهای لوکس تأثیرگذار است.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از آزمون استنباطی متغیرهای پژوهش مشخص می کند که فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، بر مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذار است. مشتریانی که در تعامل با رسانه های اجتماعی هستند، می توانند تجربه های خود را به اشتراک بگذارند، بازخورد دریافت کنند و ارتباطات عاطفی با دیگران ایجاد کنند که همه این ها به افزایش احساس رضایت و رفاه عاطفی منجر می شود.            
            تبیین ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم (مورد مطالعه: فیلم های برتر علمی- تخیلی فستیوال های جهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴                                    
                        599 - 627                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: امروزه عمومی سازی علم، به عنوان یکی از معیارهای اصلی توسعه جوامع، در افزایش مشارکت مردم در فرایندهای علمی نقش مهمی ایفا می کند. سینما یکی از ابزارهای قدرتمند رسانه ای است که می تواند با استفاده از ظرفیت داستان پردازی و تصویرسازی، مفاهیم علمی را به شیوه ای جذاب و فهم پذیر به عموم منتقل کند. این مقاله با هدف شناسایی ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم اجرا شده است.روش: مقاله از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر هدف کاربردی است و با رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه، ۲۹ فیلم برتر ژانر علمی تخیلی بوده است که در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، در فستیوال های معتبری مانند اسکار، گلدن گلوب و آکادمی فیلم های علمی تخیلی پخش شده اند. در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند، ۱۵ فیلم برتر در این ژانر انتخاب شد و با این تعداد اشباع نظری به دست آمد. ابزار جمع آوردی داده ها، مشاهده و روش تجزیه وتحلیل داده ها، تحلیل مضمون بود. در نهایت ۱۸۷ مضمون پایه شناسایی شد که به ۲۹ مضمون سازمان یافته و ۸ مضمون فراگیر دسته بندی شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که سینمای داستانی با استفاده از ظرفیت هایی مانند روایتگری و داستان پردازی، آینده نگاری علم، رسانه ای سازی علم، مسئولیت اجتماعی در قبال عمومی سازی علم و برساخت گرایی علمی، در انتقال مفاهیم علمی به عموم، به طور مؤثری نقش دارد.نتیجه گیری: اهمیت سینمای داستانی به عنوان ابزاری قدرتمند در عمومی سازی علم، از نتایج این مقاله بوده است. استفاده از ظرفیت های شناسایی شده در این مقاله می تواند به تولید فیلم های علمی تخیلی مؤثرتر و جذاب تر منجر شود و مشارکت عمومی در فرایندهای علمی و فهم عامّه از علم را افزایش دهد. در مجموع، به نظر می رسد سیاست گذاران علمی فرهنگی کشور برای ترویج علم در حوزه عمومی و ارتقای سطح زیست آگاهانه در جامعه، می بایست از ظرفیت سینمای داستانی، به ویژه ژانر علمی تخیلی، بیش از پیش بهره گیرند.            
            تحلیل شکاف اجرایی- ادراکی عناصر بازی وارسازی در محتوای پیام های تبلیغاتی (مورد مطالعه: شبکه اجتماعی و اپلیکیشن اختصاصی تاکسی اینترتی تپسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        231 - 259                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: در سال های اخیر، بازی وارسازی به عنوان ابزاری قدرتمند در بازاریابی دیجیتال، به ویژه در شبکه های اجتماعی، بسیار در کانون توجه قرار گرفته است. یکی از این حوزه ها، صنعت حمل ونقل آنلاین است. شرکت تپسی نیز در محتوای پیام های تبلیغاتی خود در اپلیکیشن اختصاصی و شبکه اجتماعی اینستاگرام، از مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی برای جذب مشتریان بیشتر استفاده کرده است؛ اما عملکرد شرکت در استفاده از عناصر بازی و ادراک مشتری از آن مبهم است. از این رو، پژوهش حاضر با تمرکز بر اهمیت بازی وارسازی در تبلیغات رسانه های اجتماعی در صنعت خدمات خودروی آنلاین و با هدف بررسی میزان استفاده از بازی وارسازی در این شبکه اجتماعی و اپلیکیشن اختصاصی این شرکت و همچنین، درک مشتری از میزان رعایت مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی، به منظور شناسایی شکاف اجرایی ادراکی اجرا شده است.
روش: این پژوهش با رویکرد آمیخته و طی دو گام اجرا شده است. در گام نخست با رویکرد تحلیل محتوای کیفی، پست های بارگذاری شده در اپلیکیشن و صفحه اینستاگرام این شرکت، در بازه زمانی ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ بررسی شد. درگام دوم، به منظور بررسی ادراک مشتری، پرسش نامه ای بین ۳۸۴ نفر از مشتریان توزیع شد.
یافته ها: نتایج مرحله نخست نشان داد که از ۵ عنصر دینامیک موجود، تمامی آن ها و از ۱۰ عنصر مکانیک موجود ۸ عنصر (به جز نوبت و معاملات) در پست های این شرکت استفاده شده اند. نتایج تحلیل شکاف اجرایی ادراکی نیز نشان داد که ادراک مشتری از به کارگیری عناصر معاملات، همکاری و نوبت، بسیار ضعیف و از عناصر داستان سرایی، پیشرفت، محدودیت، رقابت، مالکیت منابع و پاداش ضعیف است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد علی رغم تلاش این شرکت برای استفاده از عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغاتی خود، ادراک کاملی از این عناصر برای مشتریان اتقاق نیفتاده و به طور کامل، در جلب توجه کاربران اثربخش نبوده است. استفاده و تنوع بخشی به عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغات ارائه شده بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی (مانند سن، جنسیت، تحصیلات و...)، می تواند در اثربخش کردن این تلاش مؤثر باشد.            
            انتخاب شبکه اجتماعی مناسب جهت تبلیغات با استفاده از تکنیک کوکوسو (مورد کاوی: سازمان مدیریت صنعتی سمنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        341 - 361                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: در دنیای امروز، تبلیغات یکی از ابزارهای قوی افزایش آگاهی در معرفی و شناساندن شرکت ها، کالاها، خدمات یا اندیشه ها و دیدگاه هاست. در سال های اخیر با ورود اینترنت و شبکه های مجازی، در این حوزه گستردگی میدان تبلیغات بسیار بیشتر شده است. با ظهور شبکه های مجازی و گسترش آن در اینترنت و دسترسی روزافزون افراد به گوشی های هوشمند و این شبکه ها، به نظر می رسد دنیای تبلیغات نیز دستخوش تغییر شده است و بسیاری از افراد، روزانه زمان زیادی را در این شبکه ها سپری می کنند؛ به همین دلیل، این شبکه ها به فضای مناسبی برای تبلیغات تبدیل شده اند. اما سؤال این است که کدام بستر دیجیتالی برای تبلیغات هر شرکت مناسب است. در این کار تحقیقاتی، شرکتی برای نمونه انتخاب و بررسی این موضوع پرداخته شد که شرکت منتخب، باید از کدام شبکه اجتماعی برای تبلیغات خود در فضای اینترنت استفاده کند.
روش: در راستای دستیابی به هدف پژوهش، پس از مرور ادبیات، ده بستر (شبکه اطلاع رسانی) داخلی و خارجی برای تبلیغات شناسایی و با نظرسنجی از خبرگان، پنج معیار برای انتخاب بهترین بستر تعریف شد. در ادامه با بهره مندی از نظر خبرگان، ماتریس تصمیم تدوین شد و با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره کوکوسو، شبکه ها رتبه بندی شدند. روش کوکوسو یک روش تصمیم گیری چندشاخصه است که برای اولویت بندی گزینه ها، براساس معیارها با استفاده از موزون سازی مبتنی بر جمع و توان به کار می رود. هدف روش کوکوسو این است که بر اساس M معیار، به ارزیابی N گزینه پرداخته و در نهایت بهترین گزینه شناسایی شود.
یافته ها: در این تحقیق ابتدا با استفاده از مرور ادبیات، ده بستر اولیه اطلاع رسانی انتخاب شد که عبارت اند از: فیسبوک، اینستاگرام، اسنپ چت، توئیتر، لینکدین، واتساپ، یوتیوب، آپارات، پیام رسان ایتا و تلگرام. پس از تعریف معیارها و استفاده از روش کوکوسو، رتبه بندی این بسترها انجام شد. در نتیجه، به ترتیب بسترهای اطلاع رسانی تلگرام، اینستاگرام و آپارات، به عنوان ابزارهای مناسب برای تبلیغات انتخاب شدند.
نتیجه گیری: در این کار تحقیقاتی تلاش شد تا از بسترهای اطلاعاتی داخلی و خارجی برای بازاریابی استفاده شود. با استفاده از روش کوکوسو، بسترهای اطلاع رسانی تلگرام، اینستاگرام (خارجی) و آپارات (داخلی)، به عنوان ابزارهای مناسب برای تبلیغات انتخاب شدند. در انت ها تحلیل حساسیت روی مدل تصمیم انجام شد. نتایج تحلیل حساسیت نشان داد که مدل در برابر تغییرات، مقاومت خوبی دارد و بیشتر گزینه ها با وجود تغییرات تصادفی، وزن رتبه های خود را حفظ کرده اند.            
            تبیین ابعاد سواد رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴                                    
                        478 - 511                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این پژوهش واکاوی مفاهیم و ابعاد سواد رسانه اجتماعی و بررسی تأثیر آن بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران است. تجارت اجتماعی به عنوان یک نوآوری مبتنی بر فناوری در عرصه مدل های کسب وکار تجارت الکترونیک، نوعی تجارت آنلاین مجهز به سازه های اجتماعی است که توسعه این پارادایم نوین، مستلزم بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش و کاربرد آن از سوی مشتریان است.روش: در این پژوهش، ابتدا به مفاهیم عمیق و جامع سواد رسانه های اجتماعی پرداخته شد؛ سپس واکاوی جامعی از مفاهیم و مدل های مربوط به سواد رسانه اجتماعی، شامل مدل یکپارچه چندبُعدی، مدل خودمختاری SDT، مدل مبتنی بر مهارت و فرایندمحور، مدل های CSML و PSML، مدل SoMeLit و مدل SMILE انجام گرفت. بر اساس هدف پژوهش، تأثیر سواد رسانه اجتماعی بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی با چهار بُعد اجتماعی، اطلاعاتی، فنی و حریم خصوصی مدل PSML بررسی شد. جامعه آماری پژوهش کاربران هفت رسانه اجتماعی پُرکاربرد در ایران، یعنی اینستاگرام، روبیکا، تلگرام، واتساپ، ایتا، بله و آی گپ بوده است که می توانند مشتریان بالقوه تجارت اجتماعی باشند. داده های پیمایشی جمع آوری شده بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی تحلیل شد.یافته ها: براساس نتایج به دست آمده، تأثیر سه بُعد فنی و اجتماعی و حریم خصوصی سواد رسانه اجتماعی، بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی در جامعه آماری کاربران ایرانی تأیید شد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، تأثیر سواد رسانه های اجتماعی را بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران ایرانی تأیید می کند.            
            چه عواملی کاربران را به کامنت گذاری در شبکه های تجارت اجتماعی ترغیب می کند: شواهدی از کاربران اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        400 - 421                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: در حال حاضر، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی، مانند اینستاگرام، بر اساس انگیزه ای فعالیت می کنند. افراد در این شبکه برای اظهارنظر از روش های مختلفی از جمله استوری، اشتراک متن و تصویر، کامنت گذاری و غیره استفاده می کنند. هدف از این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی انگیزه های کامنت گذاری این افراد است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری و تحلیل اطلاعات، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه استفاده کنندگان از شبکه اجتماعی اینستاگرام، در بازه زمانی مهر ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ بود. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران ۳۸۴ نفر به دست آمد که درنهایت ۴۰۰ نفر به آن پاسخ دادند. برای گردآوری داده ها، از ابزار پرسش نامه استفاده شد. برای رتبه بندی انگیزه ها، از آزمون فریدمن و نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که همه انگیزه های کامنت گذاری مطلوب بودند و مهم ترین متغیر، متغیر دستیابی به حالت های عاطفی مثبت (41/9) است. متغیر تخلیه استرس ها و فشار روانی (46/8) رتبه دوم و به همین ترتیب، متغیر اطلاع رسانی به دیگران (95/7) رتبه سوم، متغیر اشتراک گذاری لذت از یک محصول (79/7) رتبه چهارم، متغیر پیشگام شدن در تبلیغات دهان به دهان (51/7) رتبه پنجم، متغیر ترویج یک عقیده یا تفکر خاص (77/6) رتبه ششم و در نهایت، متغیر تلاش برای مشهور شدن (59/5) رتبه آخر را دارد.
نتیجه گیری: بسیاری از افراد در دنیای واقعی با استرس های روزانه و فشارهای روانی درگیرند. این افراد برای تخلیه این احساسات خود، ممکن است به کامنت گذاری اقدام کنند. بلاگرها یا سلبریتی های مجازی که تمایزهای منحصربه فردی دارند، ممکن است هدف این افراد باشند تا این با کامنت های خود، فشار روانی وارده را تخلیه کنند. شناسایی این انگیزه و پاسخ گویی درست به آن، می تواند این حس را در کاربران کنترل کند و کاربردی باشد.            
            ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی در رفتار خرید مجدد مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴                                    
                        546 - 569                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: این پژوهش با هدف ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی، در ایجاد اعتماد و شکل دادن به رفتار خرید مجدد مشتریان در کاربران اینستاگرام انجام شده است.روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی J اکتشافی است. این پژوهش به روش آمیخته اجرا شده و در بخش کیفی پژوهش، از روش فراترکیب استفاده شده است. کدهای کلیدی با نرم افزار اطلس تی، استخراج شدند که به شناسایی ۶۳ کد منتهی شد. این کدها در قالب ۱۷ کد محوری و ۶ مقوله دسته بندی شدند و مدل پژوهش را شکل دادند. در بخش کمّی، روش جمع آوری داده ها، میدانی و ابزار آن، پرسش نامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری این بخش، کاربرانی بودند که حداقل دو بار از پلتفرم اینستاگرام خرید کرده اند. تعداد نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد ۳۶۵ نفر محاسبه شد. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل واقع شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که عوامل کلیدی مؤثر در رسانه های اجتماعی عبارت اند از: عوامل روان شناختی، عوامل مربوط به تجربه، عوامل مربوط به بازاریابی، عوامل مربوط به ویژگی های روان شناختی، اعتماد و وفاداری. این عوامل بر رفتار خرید مجدد مشتریان تأثیر بسزایی دارند.نتیجه گیری: اعتماد مشتری به برند، در ایجاد وفاداری و ترغیب به خریدهای مجدد نقش حیاتی و محوری دارد. اعتماد که از طریق تجربه های مثبت مشتری، تعاملات ارزشمند در رسانه های اجتماعی و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت شکل می گیرد، زمینه ساز پیوند عمیق و معنادار بین مشتری و برند است. این پیوند عمیق، به سهم خود، به وفاداری مشتریان منجر می شود که نه تنها از طریق تکرار خریدها، بلکه از طریق توصیه های دهان به دهان، به اشتراک گذاری تجربه های مثبت با دیگران و دفاع از برند در برابر نقدهای منفی بروز پیدا می کند. وفاداری به عنوان یک عامل مستقل نیز، می تواند به طور مستقیم بر رفتار خرید مجدد تأثیر بگذارد؛ زیرا مشتریان وفادار تمایل دارند که به دلیل احساس رضایت و اطمینان از برند، خریدهای بیشتری انجام دهند. در نهایت، این چرخه مثبت اعتماد و وفاداری و خریدهای مجدد، اکوسیستمی پایدار ایجاد می کند که به رشد و پایداری بلندمدت برندها کمک می کند. شرکت ها برای تقویت این چرخه مثبت باید روی بهبود مستمر تجربه مشتری، ایجاد ارتباطات ارزشمند و معنادار با مشتریان و ارائه محصولات و خدماتی تمرکز کنند که واقعاً نیازها و توقع های مشتریان را برآورده می کنند.            
            تحلیل عوامل مؤثر بر برند متمایز در کسب وکارهای رسانه های دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴                                    
                        628 - 667                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این پژوهش، ارائه مدل کسب وکار رسانه های دیجیتال با تأکید بر ایجاد برند متمایز است.روش: در مرحله اول، با استفاده از روش داده بنیاد و نمونه گیری نظری، ۲۴ مصاحبه نیمه ساختاریافته با اعضای هیئت مدیره، مدیران، معاونان و کارشناسان آژانس های دیجیتال لابراتوار رسانه، دیجیتال مارکتینگ متاوب و شرکت دیجیتال مارکتینگ لوتوس انجام شد. تحلیل کیفی داده های به دست آمده از مصاحبه ها، به شناسایی و طبقه بندی مؤلفه های کلیدی مدل کسب وکار رسانه های دیجیتال انجامید. این مؤلفه ها عبارت اند از: شرایط علّی: عوامل مدیریتی، زیرساختی و استراتژیک؛ پدیده محوری: برند متمایز؛ راهبردها: فناوری های رسانه ای و دیجیتال؛ عوامل زمینه ای: یادگیری سازمانی و ارتباط با مشتری؛ عوامل مداخله گر: قوانین و وضعیت اقتصادی و پیامدها: رشد اقتصادی و افزایش ارزش برند. در مرحله بعد، مدل ارائه شده با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تأییدی روی داده های جمع آوری شده از ۱۲۰ خبره رسانه های دیجیتال آزمون شد.یافته ها: نتایج نشان داد که برند متمایز، به عنوان پدیده محوری مدل کسب وکار، تحت تأثیر عوامل مدیریتی، فناوری های دیجیتال و راهبردهای بازاریابی قرار دارد و از طریق بهینه سازی تعاملات مشتری و نوآوری در خدمات رسانه ای، به رشد اقتصادی و ارتقای مزیت رقابتی کسب وکار منجر می شود.نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه چارچوبی جامع، به توسعه ادبیات مدل های کسب وکار رسانه ای کمک می کند و راه کارهایی را برای سیاست گذاران و مدیران رسانه های دیجیتال ارائه می دهد.             
            طراحی الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق (مورد مطالعه: موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        29 - 53                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: صنایع خلاق را می توان به عنوان صنعتی که حوزه تلاقی و اشتراک بین فرهنگ، فناوری، علم و تجارت است، تشریح کرد. صنایع خلاق گونه ای از صنایع است که به خلق ایده، تولید و توزیع محصولات و خدماتی می پردازد که ماهیت فرهنگی دارد. از این رو، موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، برای خلق ایده، تولید و توزیع محصولات و خدماتی که ماهیت فرهنگی دارند، به الگویی برای جذب کارکنان خلاق نیازمند است تا یاریگر موزه برای رسیدن به اهداف سازمانی خود باشد. هدف از اجرای پژوهش حاضر، طراحی الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و ارتقای سطح کیفی و کمی فعالیت های این موزه، به عنوان بخشی از صنعت خلاق است. نتایج این قابلیت را دارد که به سایر صنایع خلاق با گرایش های تاریخی تعمیم داده شود.
روش: روش پژوهش حاضر، روش داده بنیاد است و از نمونه گیری نظری در مصاحبه ها استفاده شده است. مشارکت کنندگان در پژوهش حاضر، ۳۱ نفر از کارکنان و خبرگان فعال در حوزه مدیریت مجموعه موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و سایر مدیران فعال در حوزه صنایع خلاق هستند.
یافته ها: بر اساس مصاحبه با مشارکت کنندگان پژوهش، الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس طراحی شد. عناصر مدل به دست آمده عبارت اند از: ۱. شرایط علّی مشتمل بر مقوله های ارزش مداری، آینده نگری، کارامداری و ایده مداری؛ ۲. شرایط زمینه ای مشتمل بر مقوله های تعاملات محیطی، آگاهی و شناخت محیط و مدیریت محیط؛ ۳. شرایط مداخله گر مشتمل بر مقوله های مزیت آفرینی، خطرپذیری، انگیزه محوری و دانش محوری؛ ۴. راهبردها مشتمل بر مقوله های تخصص گرایی، یکپارچگی، ضابطه گرایی، روابط اداری و هم اندیشی؛ ۵. پیامدها مشتمل بر مقوله های پایداری سازمان، خودبرانگیختگی، خودشکوفایی، موفقیت (کسب هدف)، مهارت محوری، جامعه پذیری سازمانی، پویایی سازمانی، رضایت مندی.
نتیجه گیری: موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به عنوان صنعت خلاق نیاز دارد به ایجاد تغییرات مختلف برای افزایش بهره وری از امکانات و شناخت بیشتر مخاطبان داخل و عرصه بین الملل. برای تحقق این مهم، بایستی موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سطح کیفی جذب کارکنان خود را افزایش دهد تا با استفاده از منابع انسانی خلاق، بتواند به موفقیت های مدنظر دست یابد.            
            استراتژی های کسب وکار صنعت سینمای ایران؛ مدل کسب وکار صنعت سینمای ایران در بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        54 - 84                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: سینما به عنوان یک صنعت رسانه ای جا افتاده، مدل های کسب وکار متنوعی را تجربه کرده است؛ هرچند وضعیت آن در شرایط ایدئالی قرار ندارد. با پیش آمدن شرایط پاندمی در جهان، سینما یکی از تجارت های پُرسودی بود که آسیب شدیدی دید. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل کسب وکار سینمای ایران، در وضعیت بحران، به ویژه در وضعیت پاندمی است.روش: این پژوهش کاربردی، اکتشافی و کیفی است. جامعه آماری آن، فعالان حوزه سینما و مالکان و مدیران کسب وکارهای سینمایی بود و نمونه گیری با روش گلوله برفی و تا رسیدن به حد اشباع نظری انجام گرفت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه با ۱۵ نفر از فعالان حوزه سینما و مالکان و مدیران کسب وکارهای سینمایی، با استفاده از تحلیل مضمون انجام و کدگذاری شد.یافته ها: بر اساس نتایج مشتریان (مخاطبان) کسب وکار سینما، در هر دو وضعیت عادی و پاندمیک، طبقه متوسط شهری هستند. فیلم سازان در وضعیت پاندمیک، به ساخت سریال روی آورده اند. هزینه ها در وضعیت پاندمیک تغییری نکرده است؛ اما دستمزد بازیگر افزایش یافته است. اکران آنلاین در پلتفرم ها و تولیدات VODها، اصلیترین جریان درآمدی در زمان پاندمی و مقوله کمدی و سرگرمی، مهم ترین ارزش پیشنهادی سینمای ایران بوده است.نتیجه گیری: نشناختن مخاطب، اصلی ترین چالش سینمای ایران در حوزه مدیریت کسب وکار است. تأثیرات شرایط پاندمی بر کسب وکار سینمای ایران، اگرچه کاهش تولید و ضربه های مالی و ریزش مخاطب بود؛ از طرفی فرصت های زیادی را همچون بهبود بسترهای توزیع، قالب های جدید سرگرمی، بهینه شدن تولید با استفاده از تکنولوژی، جلب سرمایه، تغییر بازار و حتی بهبود رابطه دولت و سینما و تبلیغات تخصصی تر ایجاد کرد.            
            شناسایی عوامل مؤثر بر رشد شناختی کودکان خردسال از طریق تلویزیون، به کمک فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        362 - 399                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: وسایل ارتباط جمعی و تعامل آن ها با مخاطب، ضرورت شناخت و توجه به سیاست گذاری های رسانه ای با تمرکز بر گروه های مختلف مخاطب را افزایش می دهد. کودکان یکی از گروه های اصلی مخاطب رسانه ها هستند. نگرانی ها به طور خاص در باب اوقات فراغت رسانه ای کودکان رو به افزایش است؛ زیرا رسانه به عنوان یکی از عوامل غیرانسانی مؤثر در تربیت کودک، هم زمان بر سلامت و ادراک یا تفسیر کودکان از محیط تأثیر می گذارد. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رشد شناختی مخاطب کودک از طریق تلویزیون انجام شده است.روش: به منظور افزایش دقت در یافته های پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری نظری، از بین همه رسانه ها تلویزیون انتخاب شد؛ زیرا کودکان از تلویزیون استفاده بیشتری می کنند. در گام نخست پژوهش، تکنیک فراترکیب هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (۲۰۰۷) به کار گرفته شده است.یافته ها: در مرحله اول فراترکیب، سؤال های پژوهشی تعیین شد و در مرحله دوم، به جست وجوی مقاله ها با کلمات کلیدی مرتبط با سؤال پژوهش پرداخته شد. در گام سوم، بعد از فیلتر کردن ۴۱۵ مقاله یافت شده با تکنیک ارزیابی انتقادی، ۶۱ مقاله مرتبط با سؤال پژوهش به دست آمد. در گام های چهارم و پنجم فراترکیب، به مطالعه و استخراج کدها و دسته بندی ها پرداخته شد و در گام ششم، برای تأیید اعتبار کدگذاری، دو سند توسط یکی از اعضای کمیته خبرگان مجدداً کدگذاری شد و شاخص کاپا برای این دو سند، به ترتیب 63/0 و 69/0 به دست آمد. به این ترتیب، در گام هفتم، ۱۷ زیر معیار و ۶ معیار اصلی شامل رفتار مراقب هنگام مشاهده، دلایل مشاهده، سبک مشاهده، نوع محتوای مشاهده شده (بر مبنای سن)، تلویزیون اولیه و ساختار محتوا از عوامل مؤثر و همچنین زمینه ساز تأثیر تلویزیون بر رشد شناختی مخاطب کودک شناسایی و تأیید شد. نتیجه گیری: در حوزه سیاست گذاری، به سازمان های رسانه ای پیشنهاد می شود که در برنامه ریزی های آتی خود، به عواملی از جمله درگیر کردن توجه مخاطب، ارزیابی تجربه تماشای تلویزیون، سرمایه گذاری بر پتانسیل های آموزشی تلویزیون و رویکردهای مربوط به ترکیب سرگرمی با آموزش بیش از قبل تمرکز داشته باشند.            
            توسعه چارچوبی جهت سنجش عوامل مؤثر بر اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱                                    
                        110 - 136                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: به اشتراک گذاری تجارب در محیط آنلاین، یکی از منابع مناسب جمع آوری اطلاعات در خصوص مقاصد گردشگری است؛ بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر تمایل گردشگر به به اشتراک گذاری این تجارب، امری ضروری است. هدف این پژوهش توسعه چارچوب عوامل مؤثر بر به اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، توسعه ای کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری گردشگرانی بودند که ضمن داشتن تجربه سفر به ایران در دهه گذشته، تمایل داشتند که این تجربه را در فضای آنلاین به اشتراک بگذارند. بر اساس فرمول کوکران، ۲۰۶ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد. داده ها از طریق روش کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته (شامل ۷۸ پرسش اصلی و ۵ پرسش جمعیت شناختی) جمع آوری شدند. روایی صوری پرسش نامه، با بهره مندی از دیدگاه خبرگان و پایایی آن، از طریق محاسبه آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. این داده ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری، به روش حداقل مربعات جزئی، در نرم افزار اسمارت پی ال اس پردازش شدند. یافته ها: به ترتیب عوامل فردی کسب احترام، پذیرفتن تجربه های جدید، برخورداری از دانش تکنولوژیک، امنیت ادراک شده و تمایل به دریافت بازخورد از جانب دیگران و عامل تکنولوژیکی وجود پلتفرم های مناسب، بر بروز رفتار اشتراک تجربه گردشگری در فضای آنلاین اثرگذارند. نتیجه گیری: با توجه به نقش پررنگی که شبکه های اجتماعی روی گردشگران دارد، کسب وکارهای اینترنتی گردشگری با تمرکز بر این عوامل، می توانند با تقویت رفتار اشتراک تجربه، آن را به ابزاری قدرتمند برای افزایش آگاهی مخاطبان تبدیل کنند.            
            طراحی مدل هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای با تبیین نقش نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲                                    
                        218 - 236                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هم آفرینی ارزش در رسانه های دیجیتال، بر اساس معماری پلتفرم های دیجیتال استوار است و انعطاف پذیری رسانه های دیجیتال از جنبه طراحی، منطق هم آفرینی ارزش در این پلتفرم ها را تغییر داده است. از سوی دیگر، توسعه هوش مصنوعی مرزهای فعالیت های تجاری را گسترش داده و باعث شده است که هوش تجاری به کار گرفته شود که توسعه دیجیتالی در پلتفرم ها را به همراه دارد. با توجه به این مقدمه، در پژوهش حاضر با استفاده از هوش مصنوعی، هوش تجاری و توسعه دیجیتالی و همچنین، بررسی اثر تعدیلگری نوآوری باز، به طراحی مدلی برای هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای اقدام شده است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع هم بستگی محسوب می شود. جامعه آماری پژوهش را مدیران، کارشناسان، خبرگان و فعالان پلتفرم های رسانه ای تشکیل داده است که با استفاده از فرمول کوکران برای جامعه نامعین، تعداد ۳۸۴ نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری، از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود که پایایی آن با میزان آلفای کرونباخ 763/0 تأیید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش کمّی، مدل یابی معادلات رگرسیون، رویکرد پی ال اس در نسخه ۳ نرم افزار اسمارت پی ال اس صورت گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با توسعه دیجیتالی رابطه معناداری وجود دارد. بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش نیز، روابط معنادار مستقیم و غیرمستقیمی وجود دارد. همچنین متغیر نوآوری باز، رابطه توسعه دیجیتالی و هم آفرینی ارزش را به صورت مثبت تعدیل می کند.
نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط میان نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای بررسی شود. بر اساس نتایج، هوش مصنوعی و هوش تجاری با تحلیل و مشخص کردن فرایندها بر اساس ترجیحات و انتظارات مخاطبان و شناسایی و درک نیازهای پنهان و آشکار مخاطب در تولید محتوا، می تواند توسعه دیجیتالی پلتفرم ها را به همراه داشته باشد و در نهایت با استفاده از ظرفیت های نوآوری باز و تبادل نظر با سایر رسانه ها، به هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای منجر شود.            
            مزیت رقابتی پایدار در پلتفرم های دیجیتال رسانه ای: مروری کتاب شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳                                    
                        279 - 298                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: ماهیت پلتفرم های دیجیتال رسانه ای، پویایی و درگیرسازی مخاطبان را به همراه دارد که ساختار جدیدی در بستر فناوری فراهم آورده است. فناوری دیجیتال ارزش زیادی برای شرکت ها به وجود آورده است؛ اما مشخص نیست که این پلتفرم ها چگونه می توانند مزیت رقابتی پایدار داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر، ارائه دسته بندی کلی از پژوهش های صورت گرفته در زمینه ایجاد مزیت رقابتی پایدار در پلتفرم های دیجیتال رسانه ای و شناسایی و ترسیم روند علمی مطالعات است. روش: پژوهش حاضر به تجزیه وتحلیل کتاب شناختی پژوهش های حوزه پلتفرم های دیجیتال رسانه ای و ایجاد مزیت رقابتی پایدار می پردازد و از نوع مطالعات توصیفی تحلیلی است. کلیه تولیدات علمی در سال های 2000 تا 2022 این حوزه که در پایگاه علمی وب آوساینس نمایه شده، جامعه آماری این پژوهش در نظر گرفته شده است. داده ها با استفاده از زبان برنامه نویسی آر و بسته بیبلیومتریکس و نرم افزار وی اُاس ویور نسخه 6/1 تجزیه وتحلیل شده است. یافته ها: بر اساس رشته عبارات جست وجو شده در پایگاه وب آوساینس، از سال 2000 تا 2022، تعداد 838 مقاله یافت شد. رشد چشمگیر ادبیات مزیت رقابتی پایدار در پلتفرم های دیجیتال رسانه ای، از سال 2015 آغاز شده است. بیشترین تعداد مقاله ها در سال 2022 با 80 مقاله و بیشترین میزان استناد در نشریه مدیریت استراتژیک با 12690 استناد بوده است. همچنین در تحلیل هم رخدادی واژه های کلیدی، شش خوشه به دست آمد که عبارت اند از: استراتژی های رقابت پذیری، مدل های نوآورانه و ارزش آفرین، یادگیری سازمانی، مدیریت استراتژیک منابع، عملکرد پایدار و فرهنگ و رهبری. نتیجه گیری: رشد سریع پلتفرم های دیجیتال رسانه ای در سال های اخیر، این حوزه را به یکی از رقابتی ترین حوزه های کسب وکار تبدیل کرده است. با این حال، این پلتفرم ها در محیطی با تغییرات سریع و پیچیده قرار گرفته اند و باید همواره در حال نوآوری و تحول باشند تا بتوانند در این محیط به رقابت بپردازند و جایگاه خود را حفظ کنند. مدیران پلتفرم های رسانه ای می توانند با در نظر گرفتن استراتژی های انعطاف پذیر، نوآوری مدل کسب وکار، استفاده از دانش ضمنی، سرمایه انسانی و تعامل در چارچوب مسئولیت اجتماعی، به حفظ جایگاه و خلق موقعیت رقابتی بپردازند.