این مقاله نتیجه مطالعه ای است که طی یک سال و در دو مرحله، در صنعت فولاد ایران انجام شده است. روش مطالعه در هر دو مرحله، روش کیفی است. مرحله نخست شامل مصاحبه های عمیق با مدیران صنعت فولاد می باشد؛ که هدف آن تعیین ارتباط دیدگاه مبتنی بر منابع سازمان و نوآوری سازمانی است. از مصاحبه های مرحله نخست به همراه مرور ادبیات، چنین بر می آید که مسوولیت اجتماعی بنگاه در صنعت فولاد ایران در طی 8 ساله (از سال (76-1368 تاثیر عظیمی بر نوآوری در این صنعت داشته است. در مرحله دوم، به بررسی تعاملات پویا میان مسوولیت اجتماعی بنگاه، یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی پرداخته شده است. از نتایج حاصل از این مرحله مشخص شد که راهبردهای مسوولیت اجتماعی به توسعه توانمندی های یادگیری منتهی می شود، که به نوبه خود به نوآوری سازمانی می انجامد.
هدف این مقاله تقویت زبان مشترک علاقه مندان، از چیستی و چگونگی مشارکت و نقش آفرینی نظری سازنده در قلمرو مطالعات کارآفرینی، است. جهت گیری اساسی پیشنهادی این است که اولا قلمرو علمی کارآفرینی به استراتژی: مشارکت نظری جهت توسعه و بلوغ خود نیاز اساسی دارد، ثانیا اکثریت آثار کارآفرینی در مجلات معتبر کارآفرینی در مقوله آثار پژوهشی روایت گونه، اصلاح گر و یا آزمون کننده قرار دارند، از این رو این حوزه علمی برای بلوغ و تعالی خود بایستی در تعریف و پیشبرد پژوهش های از نوع: سازندگان، بسط دهندگان و آزمون کنندگان همت گمارد. در این نوشتار همچنین تلاش شده است که الگوی مشارکت نظری کولکویت و زاپاتا از حالت توصیف کننده صرف پژوهش ها به سوی قدرت شناسایی چرایی پیدایش رفتارهای خاص پژوهشی سوق داده شود.
هدف مقاله حاضر، سنجش عوامل ساختاری الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی در بخش تعاون و ارایه مدلی جهت مدیریت بر چالش های موجود آن برای ایران به صورت عام و در بخش تعاونی های تولیدی استان مازندران به صورت خاص بوده است. ضمن مروری مختصر و مستند بر ادبیات موضوعی مربوط و تایید خبرگان، عوامل ساختاری و شاخص ها و معیارهای ارزیابی ساختار بخش تعاون استخراج گردید. در ادامه از میان جامعه آماری 935 موردی، تعداد 164 شرکت به عنوان نمونه، که 87 شرکت در بخش تعاونی های تولیدی کشاورزی و تعداد 77 شرکت در بخش تعاونی های تولیدی صنعتی بوده اند که به روش تصادفی طبقه بندی شده انتخاب، و داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده اند. آزمون های آماری مورد استفاده شامل آزمون های دوجمله ای و نیز رگرسیون خطی متعامل در قال مدل های معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Lisrel بوده است. نتیجه پژوهش نشان داده است که شرکت های تعاونی تولیدی استان مازندران از لحاظ متغیرهای شناسایی و تایید شده به وسیله خبرگان، در کلیه عوامل ساختاری (محیط داخلی) از شرایط مطلوبی برای الحاق به سازمان تجارت جهانی برخوردار نیستند. آزمون های مدل معادلات ساختاری نتایج پژوهش نیز نشان داده است که از بین عوامل ساختاری، متغیر بازاریابی با %44 در تعاونی های صنعتی و متغیر تولید در تعاونی های کشاورزی با %32 بیشترین میزان تبیین کنندگی را داشته اند. این در حالی است که در مجموع، رابطه کلی، یک پارچه و تعاملی میان آن ها مورد تایید قرار گرفته است که در مقاله حاضر به صورت مدل بومی به منظور سنجش عوامل ساختاری بخش تعاونی ج.ا.ا. (مورد خاص شرکت های تعاونی تولیدی) ارایه شده است. در پایان مقاله نیز در قالب جمع بندی، بحث، نتیجه گیری، پیشنهادهایی چند در رابطه با کاربردهای نتایج مذکور در دنیای واقعی و نیز ادامه و پیگیری پژوهشهای مشابه در آینده ارایه شده است.