دکتر برایان وانسینک، در گفت وگوی تلفنی با نشریه ی ""توسعه مهندسی بازار"" صریح و ساده، افکارش را معرفی کرد.
وانسینک، معروف به شرلوک هولمز غذا، دانشمند و بازاریابی تمام عیار است. دانشمند است، چون در ""آزمایشگاه غذا و برند""، فعالیت پژوهشی دارد؛ بازاریاب است، از آن رو که تکنیکهای مشاهده را در رستورانها و فست فودها به کار می برد تا مردم را در حالت عادی و به دور از آزمایشگاههای تصنعی، مطالعه کند.
خواندن این گفت وگو با دکتر وانسینک، از آن رو جذاب است که به ما می آموزد بهتر است به جای مطالعه ی ""رفتار مصرف کننده"" که فوق العاده جامع و کلی است، به ""رفتار مصرف کننده در حوزه ی غذا"" بپردازیم که موضوعی جزئی است؛ به این ترتیب، وانسینک توانسته از خود برندی بر جا بگذارد و آن بازاریابی برای غذای سالم است، بی آنکه گرفتار حجم و پرخوری شویم که در نهایت به چاقی یعنی ""بیماری قرن"" می انجامد.
هدف اصلی این مقاله، ارائه یک الگوی مدیریت ریسک بنگاه برای مؤسسات بیمه در راستای استقرار نظام حاکمیت شرکتی با ملاحظات نظارتی است. در این راستا، ابتدا مبانی نظری استانداردها و چارچوبهای بین المللی مدیریت ریسک بنگاه را معرفی و سپس به ارائه یک الگوی نظری برای استقرار مدیریت ریسک بنگاه بر مبنای سیستم ارزیابی توانگری مالی و ریسکهای تحت مالکیت در شرکتهای بیمه می پردازیم. در ادامه، ضمن تشریح پیامدهای فقدان الگوی مدون مدیریت ریسک شرکتهای بیمه ایرانی، یکی از علل اصلی افت نسبت توانگری مالی شرکتهای بیمه را فقدان این چارچوب معرفی می کنیم. در پایان، یک ساختار پیشنهادی و همچنین نقش و جایگاه این ساختار در اداره شرکتهای بیمه با ملاحظات نظارتی را ارائه می دهیم. در این الگوی پیشنهادی، ضمن بیان یک شیوه تعاملی مبتنی بر همکاری دوجانبه بین واحد مدیریت ریسک و واحدهای مختلف شرکت بیمه، یک سیستم گزارشگری مبتنی بر نوعی خوداظهاری ریسک را پیشنهاد می کنیم.
جایگذاری نام تجاری به گنجاندن شناسه های نام تجاری در رسانه های جمعیِ دیداری و نوشتاری اعم از فیلم های سینمایی، شبکه های خبری، مجله ها، روزنامه ها، برنامه های تلویزیونی، بازی ها و سایر رسانه ها اشاره دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر جایگذاری نام تجاری انجام شده است. محققان در این فرایند با مطالعة مقالات معتبر در حوزة جایگذاری برند و با استفاده از رویکرد نظریه پردازی داده بنیان به تحلیل کیفی موضوع و ارائة مدل پرداخته اند. داده ها به کمک نرم افزار کیفی MAXQDA تجزیه و تحلیل شده است. مدل پارادایمی استخراج شده نشان می دهد که با توجه به روند پژوهش، شرایط زمینه ای (همخوانی محصول در برنامه) همراه با شرایط مداخله گر (غالب بودن جایگذاری نام تجاری)، جایگذاری را بر ذهن مخاطب اثربخش تر می کند و در این میان راهبردهای نگرش مخاطب و موقعیت عاطفی و شناختی او عواملی هستند که این روند را تسریع می بخشند. این فرایند پیامدهایی نظیر تسخیر مخاطب و افزایش درآمد را برای شرکت های تولیدی و تجاری در پی دارد.
کمتر بودن موانع تجاری و غیرتجاری در داخل یک کشور در مقایسه با سطح بین الملل، امکان برقراری قانون قیمت واحد و افزایش احتمال همگرایی قیمت را در بین مناطق مختلف کشور مطرح می کند. با این وجود، ممکن است تحت تاثیر شرایط آب و هوایی، جغرافیایی، اقتصادی و...، قیمت ها در مناطق مختلف یک کشور همبستگی نداشته و همگرایی سطح عمومی قیمت ها بین این مناطق به وجود نیاید. مطالعه حاضر به دنبال بررسی عوامل موثر بر همگرایی سطح عمومی قیمت ها بین استان های ایران طی دوره زمانی 1392:12-1386:1 می باشد. از جمله این عوامل می توان به اختلاف متوسط نرخ رشد درآمد سرانه دو استان، اختلاف متوسط نرخ رشد جمعیت دو استان و فاصله جغرافیایی میان دو استان اشاره کرد. برای دست یابی به هدف مطالعه، ابتدا همگرایی سطح عمومی قیمت ها بین استان های ایران با استفاده از رهیافت دو به دو پسران (2007) بررسی می شود. نتایج بیانگر آن است که فرضیه صفر، مبنی بر عدم وجود همگرایی سطح عمومی قیمت ها بین استان های ایران رد می شود. سپس به منظور بررسی عوامل موثر بر همگرایی سطح عمومی قیمت ها از مدل پروبیت استفاده می شود. نتایج حاکی از آن است که احتمال همگرایی صرفا تحت تاثیر اختلاف متوسط نرخ رشد درآمد سرانه بین استان ها قرار می گیرد، به نحوی که با نرخ رشد درآمد سرانه متفاوت بین استان ها، همگرایی سطح عمومی قیمت ها بین استان های ایران غیرمحتمل می باشد.
اشباع بازارها ، تشدید رقابت ، تغییر در سلیقه ها و نیازهای مشتریان ، شرکتهای ایرانی را با چلشهای متعددی در فعالیتهای بازرگانی و صنعتی مواجه کرده است . در این شرایط شرکتهایی که بتوانند از ابزار و امکانات در دسترس خود همانند طراحی و توسعه کالاهای جدید ، تجدید ساختار کانال توزیع و ارایه محصولات با کیفیت بالا و قیمت مناسب و همچنین تبلیغات مؤثر به درستی استفاده کنند می توانند بر این چالشها فائق آمده و بقای مداوم خود را تضمین کنند .
این مقاله بر گرفته از طرح تحقیقاتی در زمینه ارائه راه کارهای مناسب جهت گسترش بیمه های اعتباری در ایران است که نگارندگان این مقاله به بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران ارائه کرده اند. در این مقاله پس از اشاره ای مختصر در ارتباط با وضعیت بیمه های اعتباری در ایران، با بررسی اجمالی و گذرا بر تجربیات دیگر کشورها و شرکت های بزرگ بیمه در سطح جهان در زمینه بیمه های اعتباری، به ارائه پیشنهاداتی در راستای توسعه این شاخه از صنعت بیمه ایران پرداخته خواهد شد. در واقع بهره گیری از تجربیات دیگر کشورها همچون انگلستان، ژاپن و هند و همچنین شرکت های بزرگ موجود در جهان که به صورت تخصصی در این شاخه از بیمه فعالیت می کنند راه گشای توسعه و گسترش این نوع بیمه خواهد بود. این مقاله نشان خواهد داد که روش اجرای بیمه اعتباری در ایران هیچ گونه مشابهتی با روش های اجرای بیمه اعتباری در سایر کشورهای جهان و شرکت های معتبر بین المللی ندارد. در واقع، اینکه «بیمه اعتباری در سایر کشورهای جهان جایگاه مهمی دارد» به عنوان یک فرض درنظرگرفته شده است و بدون مطالعه این تجربیات، آیین نامه شماره 51 تنظیم شده است. لذا در طرح تحقیقاتی اصلی پیش نویس آیین نامه 51 برای بیمه های اعتباری راه کارهای مؤثر جهت صیانت از اعتبار وام گیرندگان و همچنین کاهش بار مطالبات معوق بانک ها ارائه گردیده است.