فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۰۶۱ تا ۱۰٬۰۸۰ مورد از کل ۱۰٬۹۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : رشد گردشگری در هر منطقه باعث ایجاد نیاز به صنایع اقامتی در آن منطقه می شود. در سال های گذشته شاهد افزایش حجم گردشگر و رونق گردشگری در کشور ایران بوده ایم. یکی از صنایع اقامتی که در دیگر کشورها رونق پیدا کرده است، صنعت هاستل است؛ ولی در ایران این صنعت مغفول مانده است. هدف اصلی این پژوهش شناسایی راهکارهای توسعه صنعت هاستل در ایران است. روش شناسی : پژوهش حاضر از نظر رویکرد استقرایی، از نظر محیط انجام پژوهش، میدانی و از نظر روش، پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش تمام افرادی هستند که به نحوی با این صنعت می توانند درگیر باشند. به منظور تجزیه وتحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. در این رابطه، نرم افزار Maxqda10 مورد استفاده قرار گرفته است. یافته ها : عوامل سرمایه گذاری و هزینه ای خصوصاً هزینه های راه اندازی و عملیاتی، مهم ترین عامل مؤثر بر توسعه هاستل شناسایی شد. توجیه های اقتصادی و بازگشت سرمایه مثل پایداری اقتصادی و میزان ریسک سرمایه گذاری و نهایتاً تأثیر فرهنگی و اجتماعی مثل منافع جامعه و مشارکت، عوامل مهم بعدی هستند. نتیجه گیری و پیشنهادها : برای توسعه هاستل، باید سیاست های حمایتی از کارآفرینان حوزه گردشگری فراهم شود تا ریسک سرمایه گذاری خصوصاً در راه اندازی کسب وکارهای جدید کاهش یابد. نوآوری و اصالت : این پژوهش عوامل اقتصادی را با تمرکز بر راه اندازی هاستل های جدید در ایران انجام داده است.
سنجش عوامل مؤثر بر موفقیت تجاری سازی تحقیقات دانشگاهی در حوزه علوم انسانی با رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، سنجش عوامل موثر بر موفقیت تجاری سازی تحقیقات دانشگاهی در حوزه علوم انسانی با رویکرد آمیخته است. از نظر هدف کاربردی است. در بخش کیفی جامعه آماری، اعضای هیأت علمی حوزه علوم انسانی، موسسات و بنیان گذاران شرکت های دانش بنیان، صاحب نظران و متخصصان حوزه تجاری بودند که 10 نفر بعد از اشباع نظری به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه بود که به روش داده بنیاد تحلیل شدند. استراتژی تحقیق در بخش کمی، به صورت پیمایشی صورت گرفت. جامعه آماری، شامل 257 از اعضای هیات علمی گروه علوم انسانی بودند که 154 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بود. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار Smart PLS، نشان داد که عواملی همچون ساختار دولت، ساختار کشور، ساختار دانشگاه های کشور، دیدگاه پژوهشگران حوزه علوم انسانی، ماهیت تحقیقات علوم انسانی و زیرساخت های کشور بر تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی تاثیر معنی داری دارند. تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی بر رویکرد دانشگاه های کشور و بهره گیری شرکت های زایشی پژوهشی تاثیر معنی داری دارد. همچنین رویکرد دانشگاه های کشور و بهره گیری شرکت های زایشی پژوهشی بر بهره-وری تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی تاثیر معنی داری دارد. نقش تعدیلگری ارتباط دانشگاه با صنعت و بازار، سیاست گذاری دولت، آموزش تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی، سیاست گذاری دولت و آموزش تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی تأیید شد.
آسیب شناسی و اولویت بندی عوامل بازدارنده توسعه کسب و کارهای روستایی (موردمطالعه: منظومه روستایی شهرستان گچساران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
37 - 50
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کسب وکارهای روستایی به دلیل ماهیت اشتغال زایی و توسعه خلاقیت ها می توانند نقش به سزایی در ایجاد حس امید و تعلق مکانی در بین روستاییان داشته باشد، درواقع، توسعه کسب وکارهای روستایی یکی از عوامل مهم در توسعه پایدار کشورها و افزایش کیفیت زندگی جامعه روستایی محسوب می شوند. این کسب وکارها می توانند به ایجاد اشتغال، افزایش تولیدات محلی، حفظ فرهنگ و میراث محلی و بهبود زیرساخت های روستایی کمک کنند. با این وجود، کسب وکارهای روستایی علی رغم این که از بخش های حیاتی و ضروری فعالیت های اقتصادی در مناطق روستایی محسوب می شوند، اما تاکنون موردتوجه چندانی قرار نگرفته اند و توسعه آن ها با موانع و محدودیت های مواجه است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف اصلی آسیب شناسی و اولویت بندی عوامل بازدارنده توسعه کسب و کارهای روستایی در منظومه روستایی گچساران طراحی و انجام شد.
روش شناسی: پژوهش حاضر مبتنی بر پارادایم کمی بوده و از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری و تحلیل داده ها از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، شامل روستاییان دارای کسب وکار در شهرستان گچساران بودند. براساس فرمول کوکران تعداد 217 نفر از آن ها به عنوان حجم نمونه تعیین و به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب برای مطالعه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه ای محقق ساخته بود که روایی آن توسط گروهی از متخصصان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. به منظور تجزیه و تحیل داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و LISREL نسخه 8/8 استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که به ترتیب اولویت عوامل فردی- شخصیتی، روان شناختی، موانع محیطی، آموزشی- فرهنگی و موانع اقتصادی به عنوان مهم ترین موانع توسعه کسب وکار از دیدگاه روستاییان موردمطالعه شناسایی شدند. درواقع، می توان گفت که اصول حاکم بر جامعه روستایی و به خصوص خانواده از جمله عدم توانایی صحبت کردن در جمع، ضعف قدرت چانه زنی در حرفه و کار و قبول نکردن مسئولیت بر توسعه و اشتغال در کسب وکارهای خانگی مؤثر است و از عوامل و دلایل کاهش فعالیت های اقتصادی روستاییان (زنان و مردان) به شمار می رود.
نتیجه گیری/ دستاوردها: با توجه به شناسایی عوامل بازدارنده کسب وکارهای روستایی، می توان نتیجه گیری کرد که کسب وکارهای روستایی به دلیل موانع مختلفی نظیر عوامل فردی- شخصیتی، روان شناختی، موانع محیطی، آموزشی- فرهنگی و موانع اقتصادی قادر به موفقیت و رشد شایسته نیستند؛ بنابراین، برای توسعه کسب وکارهای روستایی، باید این موانع را شناسایی کرده و راهکارهای مناسبی را برای غلبه بر آن ها ارائه داد. برمبنای نتایج به دست آمده، تدوین برنامه های آموزشی در جامعه روستایی موردمطالعه باهدف ایجاد تحول در باورهای فرهنگی خانواده ها و جامعه روستایی نسبت به توانمندی روستاییان، ارائه تسهیلاتی در راستای ایجاد و توسعه کسب وکار های کوچک برای روستاییان و شناسایی و معرفی افراد موفق کارآفرین به عنوان الگوی موفق را به عنوان راهکاری ایجاد کسب وکارهای روستایی در سطح منطقه در نظر گرفت.
مدل کیفی همکاری نظام بانکی با شرکتهای حوزه فین تک به روش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش بانکداری تجاری سنتی از دهه های شصت وهفتاد میلادی بتدریج با توسعه صنعت دیجیتال، افزایش استفاده از نوآوریهای این فناوری در صنعت بانکداری و استفاده روز افزون از توان دانشمندان حوزه فن آوری اطلاعات، سرعت قابل توجهی پیدا کرد. طی سه دهه گذشته نظام بانکی ایران استارت آپهای حوزه فین تک را به رسمیت شناخته است و بتدریج از مقابله و رقابت با فین تکها به همکاری و تشریک مساعی با این شرکتها روی آورده است. در این مقاله به منظور دستیابی به یک چارچوب متقن از نحوه اثر بخشی و چگونگی تعاملات و همکاریهای نظام بانکی ایران و شرکتهای فین تکی نسبت به تبیین و توسعه مدلی فراگیر جهت توضیح عوامل موثر و مولفه های آن در قالب مطالعاتی مشروح پرداخته شده و در نهایت بر لزوم بهره گیری از همکاریهای راهبردی و انعطاف پذیر در ساختاربندی همکاریهای نظام بانکی و فین تکها تاکید شده است . در این پژوهش که از نوع کیفی می باشد به منظور ارایه مدل کیفی پارادایمی با رویکرد داده بنیاد با 14 نفر از بهترین نخبگان کشور مصاحبه و جهت ارایه نتایج از نرم افزار اطلس تی استفاده گردیده است. نتایج این تحقیق نه تنها می تواند مورد استفاده کارشناسان، فعالان و سیاستگذاران این حوزه جهت ارزیابی نتایج و ترسیم تعاملات راهبردی بهینه در سیستم بانکی کشور قرار گیرد بلکه ضرورت و چگونگی ورود به همکاریهای راهبردی را برای شرکتهای حوزه فین تک و بانکهای کشور به طرز شفافی ترسیم می نماید.
بررسی تأثیر آمیخته بازاریابی بر توسعه گردشگری روستایی (مورد مطالعه: متولیان امر گردشگری روستایی در استان البرز)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر آمیخته بازاریابی بر توسعه ی گردشگری روستایی می باشد. جامعه آماری این تحقیق اساتید مدیریت گردشگری، مدیران، کارشناسان، صاحب نظران حوزه گردشگری، راهنمایان تورها و سایر متولیان امر گردشگری روستایی در استان البرز بوده و نمونه آماری از طریق شیوه نمونه برداری در دسترس انجام شده است. در مجموع 220 پرسشنامه توزیع گردیده است که از این تعداد 209 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، و استنباطی و نیز از آزمون آماری t تک نمونه ای،آزمون فریدمن و تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد آمیخته بازاریابی، افراد، جنبه های ظاهری و برنامه ها بر توسعه گردشگری روستایی تاثیر مستقیم و مثبت دارند. همچنین اولویت بندی متغیرها نشان داد که جنبه های ظاهری، در رتبه اول و قیمت در رده آخر قرار می گیرد.
بررسی تأثیر هوشیاری کارآفرینانه بر قصد کارآفرینی با نقش تعدیل گر سلامت روان شناختی در میان دانشجویان روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
84 - 65
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، دانشگاه ها با توجه به رویکرد "دانشگاه کارآفرین" سازوکارهای گوناگونی برای حمایت از تجاری سازی ایده های نوآورانه و دستاوردهای پژوهشی تدارک دیده اند. در این راستا، توسعه فرهنگ کارآفرینی در میان دانشجویان از اهمیت چشمگیری برخوردار است. دانشجویان باید به عنوان هدف اصلی برنامه ها و سازوکارهای دانشگاهی، قصد کارآفرینانه را در خود تقویت کرده و از آن برای راه اندازی کسب وکارها استفاده نمایند. قصد کارآفرینانه، به عنوان یک باور پذیرفته شده برای راه اندازی کسب وکار جدید و برنامه ریزی آگاهانه در آینده، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. عوامل متعددی می توانند قصد کارآفرینی را تحت تأثیر قرار دهند. از جمله این عوامل می توان به هوشیاری کارآفرینانه و سلامت روان شناختی اشاره نمود. از این رو پژوهش حاضر به بررسی تأثیر هوشیاری کارآفرینانه بر قصد کارآفرینی با نقش تعدیل گر سلامت روان شناختی در میان دانشجویان روانشناسی پرداخته است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و با روش توصیفی-پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان رشته روانشناسی در مؤسسه آموزش عالی فاطمیه شیراز هستند که از بین آن ها 183 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. نتایج نشان داد که هوشیاری کارآفرینانه و سلامت روان شناختی اثرات مثبت و معناداری بر قصد کارآفرینی دارند، با این وجود، اثر تعدیلگر سلامت روان شناختی بر رابطه بین هوشیاری و قصد کارآفرینی تأیید نشد. بنابراین، هوشیاری کارآفرینانه می تواند به شدت قصد کارآفرینی را تحت تأثیر قرار دهد و سلامت روان شناختی نیز عامل مؤثری در پیدایش قصد کارآفرینی است. در عین حال، تأثیر هوشیاری بر قصد کارآفرینی در میان دانشجویان با سطوح مختلف سلامت روان، تفاوتی را نشان نداد. تدوین و اجرای برنامه ها و سیاست های دانشگاهی با تأکید بر تقویت هوشیاری کارآفرینانه و ارتقاء سلامت روان شناختی دانشجویان، به ویژه در رشته روانشناسی پیشنهاد می گردد.
تحلیل الزامات زیست بوم کارآفرینی دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
1 - 20
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در سال های اخیر، نقش سنتی دانشگاه از توجه صرف در زمینه آموزش و پژوهش ، به مشارکت فعال در توسعه اقتصادی منطقه تغییر کرده است. هم زمان با تحولات جهانی و تغییر در روابط سه عمل گرای اصلی در نظام های ملی نوآوری (صنعت، دولت ، دانشگاه)، وظیفه کارآفرینی بر عهده دانشگاه ها قرار گرفته است. با آشکار شدن ضرورت توجه دانشگاه ها به کارآفرینی به عنوان یک کارکرد محوری در کنار آموزش و پژوهش ، فراهم سازی زمینه مساعد برای کارآفرینی دانشگاهی ، بیش از پیش اهمیت یافته است . براین اساس، دانشگاه های کارآفرین محیط های مطلوبی برای فعالیت های کارآفرینی در اقتصادهای مبتنی بر دانش شکل می دهند. دانشگاه اراک به عنوان یکی از بازیگران مؤثر در زیست بوم کارآفرینی در جهت ترویج کارآفرینی، ارتباط سازنده با صنعت و توسعه اقتصاد دانش بنیان اقدامات مؤثری انجام داده است، اما مسأله اساسی در خصوص کارآفرینی دانشگاه ها این است که اعضای دانشگاه در چه بستر و محیطی می توانند اقدام به فعالیت های کارآفرینانه نمایند. در این پژوهش به بررسی الزامات پیاده سازی زیست بوم کارآفرینی دانشگاهی پرداخته شده است.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و توسعه ای، از نظر ماهیت داده ها، کیفی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی محسوب می شود. در این تحقیق با توجه به تأکید بر ساخت دهی مسأله و ارائه راه حل مورد توافق و تعهد، از رویکرد تحلیل و توسعه گزینه های استراتژیک (SODA) که از جمله رویکردهای تحقیق در عملیات نرم است، استفاده شده است. سودا روشی مناسب برای حل مسائل پیچیده است که از نگاشت شناختی برای شناخت مسأله و آن چه ممکن است در مورد آن رخ دهد، استفاده می کند. منابع پژوهش حاضر را اعضای هیئت علمی دانشگاه اراک تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه برداری نظری، در مجموع با 11 نفر از اساتید دانشگاه اراک مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و نقشه نهایی با استفاده از نرم افزار Decision Explorer ترسیم و تحلیل شد.
یافته ها: پس از ترسیم نگاشت مورد توافق خبرگان، «عوامل فضاسازی رقابتی، مدیریت بازار و تعهد عاطفی» به عنوان هدف، «عوامل فرهنگی و اجتماعی، منابع مالی، نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاه، حمایت و تشویق، فناوری و سیستم های اطلاعاتی و نیروی انسانی کارآفرین» به عنوان موضوعات مهم و «عوامل سیاست گذاری، قوانین و مقررات و مدیریت آموزش عالی» به عنوان گزینه های مهم در نظر گرفته شدند.
نتیجه گیری/ دستاوردها: با تمرکز بر تقویت گزینه های کلیدی که تأثیر قابل ملاحظه ای بر موضوعات مهم دارند و موضوعات مهم نیز در سطح بالاتر که به نوبه خود موجب رسیدن به هدف می شوند، اقداماتی از قبیل توجه به برنامه های راهبردی جهت توسعه کارآفرینی، حمایت تیم مدیریتی دانشگاه، توسعه سرمایه انسانی اعضای هیأت علمی و دانشجویان، تمرکززدایی مراکز تصمیم گیری کارآفرینی، ایجاد محیط داخلی مطلوب جهت شکوفایی کارآفرینی، تقویت احساس تعهد عاطفی در کارکنان، حمایت از مهارت های فناورانه و آینده نگری در تدوین سیاست های آموزش عالی با نگاه کارآفرینی می تواند در ساخت دهی زیست بوم کارآفرینی دانشگاهی نقش به سزایی داشته باشد.
بررسی تأثیر ارزش برند صنعتی بر مؤلفه های ارزش برند ترکیبی و قصد خرید مصرف کننده نهایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۸ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
699 - 720
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر ارزش برند صنعتی بر مؤلفه های ارزش برند ترکیبی و ترجیح خرید مصرف کنندگان نهایی اجرا شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر، کلیه خریداران لپ تاپ در شهر تهران است. مدل تحقیق با نمونه ای متشکل از 200 نفر و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای سنجیده شده است. جمع آوری اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه ای انجام گرفت که اعتبار آن آزمون شده بود. این اطلاعات با اعمال آزمون های مدل معادلات ساختاری، تحلیل مسیر و رگرسیون در نرم افزارهای آموس 20 و اس. پی. اس. اس. نسخه 18 تجزیه و تحلیل شدند. در پایان مشخص شد که ارزش برند صنعتی موجب افزایش وفاداری، کیفیت ادراک شده و تصویر برند ترکیبی می شود. بین ارزش برند صنعتی، تداعی و آگاهی از برند، ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. همچنین در ادامه تأیید شد که وفاداری، کیفیت اداراک شده و تصویر برند ترکیبی، قصد خرید مصرف کننده نهایی را افزایش می دهد، اما تداعی و آگاهی از برند ترکیبی موجب افزایش قصد خرید مصرف کننده نهایی نمی شود.
طراحی الگوی توسعه مدل تجاری کارآفرینی در سازمان های کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
183 - 201
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف طراحی الگوی توسعه مدل تجاری کارآفرینی در سازمان های کوچک و متوسط انجام شد. این تحقیق از نوع تحقیقات اکتشافی بوده و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات و داده ها میدانی و توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان، اساتید مدیریت و دانشجویان با سابقه فعالیت در کارآفرینی و مدیران باشگاه های ورزشی به عنوان سازمان های کوچک و متوسط بودند. مشارکت کنندگان به صورت هدفمند انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش و اشباع نظری، 17 نفر در بخش کیفی و مصاحبه این پژوهش حضور داشتند. همچنین جامعه آماری در بخش کمی شامل اساتید مدیریت، کارآفرینان، مدیران باشگاه های ورزشی و دانشجویان مدیریت بودند. حجم نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان 384 نفر تعیین شد که در نهایت 280 پرسشنامه صحیح جمع آوری شد. در بخش کیفی مصاحبه ها به طورکامل ضبط و به نوشتار تبدیل شدند، سپس محقق مصاحبه های انجام شده را بررسی و آن ها را کدگذاری کرد. نتایج حاصل از کدگذاری مصاحبه ها و تحلیل عاملی تائیدی نشان داد پنج عامل شامل برندسازی، شبکه اجتماعی، راهبردها، گردشگری و تفکر کارآفرینی بر توسعه کارآفرینی در سازمان های کوچک و متوسط تاثیرگذار است. همچنین مولفه برندسازی با ضریب مسیر(315/0)، بیشترین تاثیر را بر توسعه کارآفرینی داشت. نتایج پژوهش حاضر به مدیران باشگا های ورزشی کمک می کند تا با استفاده از ابزار کارآفرینی موجب موفقیت و ارتقا و نیز باقی ماندن در عرصه رقابت شده و خدمات خود را توسعه دهند.
ارائه مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
554 - 576
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ترسیم مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند و با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری اجرا شد. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمّی است. پارادایم آن استقرایی، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش اکتشافی متوالی است.
روش: جامعه آماری پژوهش، استادان مدیریت بازاریابی دانشگاه های کشور بودند که بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر از آن ها برای مصاحبه و کسب داده های لازم برای پژوهش انتخاب شد. در بخش کیفی، برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپا کوهن به تأیید رسید. داده های به دست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار اطلس تی کدگذاری، دسته بندی و تجزیه وتحلیل شدند و بدین ترتیب، مؤلفه های سبزشویی برند شناسایی شد. در بخش کمّی از پرسش نامه مقایسه زوجی و رویکرد ساختاری تفسیری، برای جمع آوری داده ها استفاده شد که روایی و پایایی آن از طریق روایی محتوایی و بازآزمایی به تأیید رسید و با استفاده از روش ساختاری تفسیری، مدل سبزشویی برند ترسیم شد.
یافته ها: از آنجا که پژوهش حاضر از نوع اکتشافی متوالی است، پس از مصاحبه با خبرگان و تحلیل آن ها، مؤلفه های سبزشویی شناسایی شد. در ادامه، این مؤلفه ها در قالب پرسش نامه خبره که برای رویکرد ساختاری تفسیری به کار می رود، در میان اعضای نمونه توزیع شد و خبرگان با پاسخ به آن، ارتباط میان شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند را مشخص کردند و در نهایت، مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند خلق شد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که شرکت ها به منظور دستیابی به منابع مالی (سودآوری)، برای متقاعدکردن ذی نفعان خود، از رویکرد سبزشویی برند بهره می برند. این شرکت ها با هدف جلب توجه ذی نفعان مختلف و همچنین، رسیدن به منافع بالقوه ناشی از عملکرد مالی و کسب شهرت در میان عموم، خود را به عنوان شرکت های سبز معرفی می کنند، در صورتی که در عمل، مسائل زیست محیطی را رعایت نمی کنند. در واقع، شرکت ها تلاش می کنند که با استفاده از سبزشویی و نمایش اَعمال نمادین با ذی نفعان روابط قابل اعتمادی برقرار کنند تا با کسب شهرت، به هدف اصلی خود که همان به دست آوردن سود بیشتر است، نائل شوند. به نوعی کسب سود، مهم ترین آرمان و هدف آن هاست و برای دستیابی به آن، اَعمال فریب کارانه را به راحتی انجام می دهند. شایان ذکر است که در نهایت، به کمک رویکرد ساختاری تفسیری، شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند، در قالب یک مدل پنج سطحی ترسیم شد. نتایج نشان داد که شست وشوی برند در درازمدت، در نهایت به عملکرد ضعیف و کاهش ارزش شرکت منجر خواهد شد.
ارائه مدلی از مؤلفه های کلیدی پیاده سازی موفق مدیریت تجربه مشتری در سازمان؛ یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
447 - 477
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه ایجاد تجربه قوی برای مشتری، یکی از اهداف بسیار مهم مدیریتی است. در واقع، انفجار نقاط تماس بالقوه و کاهش کنترل بر تجربه مشتری، شرکت ها را ملزم می کند تا عملکرد چندگانه کسب وکار، مانند فناوری اطلاعات، عملیات خدمات، لجستیک، بازاریابی، منابع انسانی و حتی شرکای خارجی و زنجیره تأمین را برای ایجاد و ارائه تجربه مثبت مشتری یکپارچه کنند. در این میان، بررسی مطالعات پیشین در حوزه مدیریت تجربه مشتری، نشان دهنده شکاف عمیق مطالعاتی در حوزه پیاده سازی این فرایند در سازمان هاست. با توجه به آنچه بیان شد، هدف این پژوهش ارائه مدلی جامع از مؤلفه های کلیدی اثرگذار بر پیاده سازی موفق مدیریت تجربه مشتری در سازمان بوده است.
روش: برای دستیابی به هدف پژوهش، رویکرد کیفی مدنظر قرار گرفت و از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. در این پژوهش از طریق انجام مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با ۱۴ نفر از متخصصان و صنعتگران متخصص در حوزه مدیریت تجربه مشتری و مطلعان کلیدی در زمینه مدیریت ارتباط با مشتری و وفاداری، نظرهای این خبرگان جمع آوری و ثبت شد و در ادامه با استفاده از نرم افزار مکس کیودا عملیات کدگذاری انجام گرفت. در نهایت مؤلفه های کلیدی اثرگذار بر پیاده سازی موفق مدیریت تجربه مشتری در سازمان شناسایی و در قالب یک مدل مفهومی ارائه شد.
یافته ها: پس از تجزیه وتحلیل مصاحبه ها، کدهای استخراجی بر اساس تشابه و دفعات تکرار، در ۱۰ مضمون، ۳۲ مقوله و ۸۳ مفهوم کشف و برچسب گذاری شد. درنهایت، نتایج حاصل از تحلیل، در قالب جدول مؤلفه های کلیدی و مقوله ها و نیز، مدل مفهومی مؤلفه ها ارائه شد. این ۱۰ مضمون که به عنوان مؤلفه های کلیدی در نظرگرفته شده اند، عبارت اند از: ۱. کارمندان تجربه مشتری محور؛ ۲. فرایند طراحی و پیاده سازی تجربه مشتری؛ ۳. فرهنگ مشتری محور؛ ۴. حکمرانی تجربه مشتری؛ ۵. مدیریت سازمان و فرایندهای کسب وکار؛ ۶. رهبری متمرکز بر مشتری؛ ۷. زیرساخت، مکانیزاسیون و مدیریت تکنولوژِی تجربه محور؛ ۸. برنامه ریزی استراتژیک مشتری محور؛ ۹. مدیریت بینش تجربه مشتری؛ ۱۰. سازمان دهی و مدیریت تعامل با مشتری.
نتیجه گیری: با تحلیل محتوای مصاحبه های انجام شده، مدلی جامع در ارتباط با مؤلفه های مؤثر بر پیاده سازی موفق مدیریت تجربه مشتری در سازمان ارائه شد. با در نظر گرفتن روابط درونی مؤلفه های کلیدی، نتایج نشان داد که مؤلفه ها می توانند در چهار لایه سازمان دهی شوند. بیرونی ترین آن ها، لایه رهبری و فرهنگ است که نقش محرک اجرا را دارد. لایه دوم، لایه سازمان دهی و حکمرانی است که به عنوان بازوی عملیاتی اجرا در سازمان عمل می کند. لایه سوم، فرایند تجربه مشتری و زیرساخت است؛ جایی که تجربه مشتری بر اساس زیرساخت و فناوری مورد نیاز طراحی، اجرا و سنجیده می شود. در نهایت، آخرین و درونی ترین لایه مدل، لایه داده و نقاط تماس است؛ جایی که تعامل مشتری با سازمان شکل می گیرد و داده ها تولید و تجربه پس از آن ایجاد می شود. بنابراین، نتایج به روشنی نشان می دهد که برای اجرای موفق مدیریت تجربه مشتری و بهبود تجربه مشتری به عنوان نتیجه نهایی آن، تمامی ارکان سازمان دخیل خواهند بود.
بررسی نقش جهت گیری استراتژیک بازاریابی سبز در پایداری زیست محیطی با نقش میانجی ظرفیت جذب و نوآوری سبز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات بازاریابی نوین سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۲)
147 - 164
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر کسب وکارهای کوچک و متوسط برای دستیابی به مزیت رقابتی، پایداری زیست محیطی را ترویج می دهند و از این طریق به افزایش آگاهی زیست محیطی و رفتارهای مسئولانه شرکت و مشتریان کمک می کنند. در این راستا، محققان در پژوهش حاضر نقش جهت گیری استراتژیک بازاریابی سبز را در پایداری زیست محیطی با نقش میانجی ظرفیت جذب و نوآوری سبز در کسب وکارهای کوچک و متوسط استان گیلان بررسی کرده اند. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی-همبستگی است. در این پژوهش برای مطالعه اثر جهت گیری استراتژیک بر پایداری زیست محیطی کسب وکارهای کوچک و متوسط از روش مدل سازی معادله های ساختاری با تکنیک حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شده است. جامعه آماری این مطالعه مدیران و کارکنان کسب وکارهای کوچک و متوسط استان گیلان بود که تعداد 384 نفر به روش در دسترس برای مشارکت در پژوهش انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد استفاده شد که پایایی آن با آلفای کرونباخ، ضریب امگا و پایایی ترکیبی و روایی آن نیز با روایی صوری و روایی سازه تأیید شد. یافته های پژوهش حاضر با آشکارسازی روابط مثبت جهت گیری استراتژیک بازاریابی سبز، ظرفیت جذب سبز و اتخاذ نوآوری سبز با پایداری زیست محیطی کسب وکارهای کوچک و متوسط استان گیلان به توسعه ادبیات در این حوزه کمک و به کسب وکارهای کوچک و متوسط توصیه می کند که ملاحظه های زیست محیطی را در منابع استراتژیک و فرآیند داخلی خود ادغام و برای بهبود عملکرد خود مبتنی بر سازگاری با محیط زیست تلاش کنند؛ بنابراین پیشنهاد می شود که کسب و کارهای کوچک و متوسط برای توسعه دانش و مهارت های سبز جدید کارکنان تلاش کنند تا ظرفیت جذب و نوآوری سبز را تقویت کنند.
شناسایی یک طرحواره نظری برای عوامل موفقیت و شکست ابرپروژه ها: رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابرپروژه به معنای پروژه هایی با دامنه تلاش های گسترده جهت دستیابی به هدف های راهبردی در چهارچوب های کلان زمانی، مالی و کیفی است. ابرپروژه دارای پیامدهای تام، فراگیر و ماندگار است. به این دلیل شناسایی عوامل مرتبط با موفقیت و شکست ابرپروژه حائز اهمیت است. هدف این پژوهش شناسایی یک طرحواره نظری از عوامل موفقیت و شکست ابرپروژه ها با استفاده از رویکرد فراترکیب است. پژوهش از نظر هدف کاربردی، دارای رویکرد روش شناختی کیفی و رویکرد راهبردی فرامطالعه است. جامعه آماری شامل پژوهش های حوزه مدیریت ابرپروژه، روش نمونه گیری قضاوتی و حجم نمونه برابر 23 است. روش تحلیل داده ها شامل گام های تلخیص و کدگذاری داده ها، تحلیل در سطح موردی، ترکیب در سطح میان موردی و نظریه سازی با فرترکیب است. طرحواره نظری عوامل موفقیت و شکست ابرپروژه دارای 139 مفهوم، 21 زیرمقوله و 6 مقوله است. این مقوله ها شامل سطح محلی، سطح ملی، سطح حاکمیتی، سطح بین الملل، سرمایه در دسترس و فرآیند مدیریت ابرپروژه است. در این طرحواره مقوله های سطح محلی، سطح ملی و سطح حاکمیتی دارای تأثیر متقابل بر یکدیگر است. این مقوله ها همچنین بر مقوله سرمایه در دسترس تأثیرگذار است. مقوله سرمایه در دسترس نیز بر مقوله فرآیند مدیریت ابرپروژه تأثیرگذار است. در پژوهش های حوزه مدیریت پروژه نادیده گرفتن سرمایه های فرهنگی و نمادین با تمرکز صرف بر سرمایه های فیزیکی و اجتماعی امری واضح است. همچنین نادیده گرفتن یا بزرگ نمایی سطح بین الملل بسیار مشخص است. در این پژوهش سطح بین الملل به عنوان یک عامل زمینه ای در شبکه روابط فراعلی عوامل موفقیت و شکست ابرپروژه ها شناسایی شده است.
شناسایی بازدارنده های فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان (مورد مطالعه: زنان کارآفرین شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
65 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: محیط دیجیتال عرصه نسبتاً جدیدی است. بسیاری از زنان کارآفرین برای کارآفرینی، فضای دیجیتال را به فضای فیزیکی ترجیح می دهند. افزون براین، حضور زنان در محیط های دیجیتال درحال افزایش است. با وجود کاهش موانع در محیط دیجیتال، زنان در این حوزه نیز با بازدارنده های متعددی روبه رو هستند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل بازدارنده فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان در شهر تهران بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر اکتشافی و از نظر هدف، کاربردی و در گردآوری داده ها از نوع تحلیل محتوای کیفی بود. در این پژوهش تکنیک نمونه گیری هدفمند تا رشیدن به اشباع نظری بود. براساس اشباع نظری، 15 مصاحبه با زنان کارآفرین صورت گرفت و با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: طبق یافته های پژوهش عوامل بازدارنده رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان در شهر تهران در سطح فردی شامل ویژگی های شخصیتی بود که خود در بردارنده عواملی نظیر کمال گرایی بیش از حد، صراحت بیش از حد، اعتماد به نفس پایین و درون گرایی بیش از حد بود. یکی دیگر از عوامل مهم بازدارنده فردی، عامل خانواده بود که خود شامل عدم باور خانواده به فعالیت های کارآفرینانه فرد، مخالفت صریح خانواده و رویکرد سنتی به نقش های زنان در خانه بود. از دیگر عوامل بازدارنده فردی شناسایی شده اهداف رشد محدود و نبود شبکه سازی بود. براساس نتایج پژوهش مشخص شد که عوامل بازدارنده در سطح سازمانی شامل نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی جنسیت زده، موانع مالی، موانع مرتبط با بازار و ماهیت دیجیتال کسب و کار بود. عامل بازدارنده اهداف رشد محدود خود شامل مواردی از قبیل اولویت آرامش فردی بر رشد کسب وکار و عدم تمرکز بر کسب و کار بود. همچنین، عامل ماهیت دیجیتال کسب و کار در سطح سازمانی در بردارنده عواملی مانند عدم آگاهی از اینترنت و فضای دیجیتال در برخی اقشار جامعه، عدم تمایل سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری در کسب وکار های دیجیتال و عدم دسترسی به برخی از فناوری های مدرن بود.
نتیجه گیری/ دستاوردها: این پژوهش به شناسایی بازدارنده های فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان پرداخته است. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که اگرچه محیط دیجیتال برخی موانع کارآفرینی زنان را کاهش می دهد، اما همچنان بازدارنده های قابل توجهی برای زنان وجود دارد و بازدارنده های کارآفرینی زنان از محیط فیزیکی به محیط برخط نیز منکعس می شود. لازم است در راستای بهبود شرایط کسب وکار های دیجیتال زنان اقداماتی صورت گیرد. از جمله این اقدامات می توان به وضع قوانین حمایتی بیشتر توسط دولت برای کسب وکار های دیجیتال و همچنین، ایجاد بستر مناسب در خصوص فرهنگ سازی این حوزه از کسب و کار زنان اشاره کرد.
طراحی الگوی بازاریابی اجتماعی با نقش مسئولیت اجتماعی و نگرش مشتریان به برند با رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد (مورد مطالعه: سازمان تامین اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
183 - 194
حوزههای تخصصی:
بازاریابی اجتماعی ابزاری راهبردی در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی سازمان ها است و نگرش مشتریان را تحت تاثیر قرار می دهد. این موضوع به ویژه برای سازمان های غیرانتفاعی و بزرگ که هدف آنها خدمت رسانی به جامعه است از اهمیت بیشتری برخوردار است. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی بازاریابی اجتماعی با نقش مسئولیت اجتماعی و نگرش مشتریان به برند در سازمان تامین اجتماعی کشور انجام شده است. پژوهش حاضر از منظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای می باشد و از لحاظ ماهیت و شکل اجراء به صورت توصیفی-پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان نظری (اساتید بازاریابی) و تجربی (مدیران سازمان تامین اجتماعی کشور) است. نمونه گیری با استفاده از روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند صورت گرفت و در نهایت 16 نفر در این مطالعه شرکت کردند. ابزار جمع آوری داده های پژوهش، مصاحبه است. جهت تحلیل مصاحبه های نیمه ساختاریافته از روش نظریه پردازی داده بنیاد (گراندد تئوری) استفاده شد. تحلیل داده های پژوهش با نرم افزار MaxQDA انجام شد. در مرحله کدگذاری باز 236 کد شناسایی گردید که با ملاحظات انجام شده به 6 پارادایم، 9 مقوله اصلی و 39 شاخص دست پیدا شد. پدیده محوری در این مطالعه بازاریابی اجتماعی است و نگرش مشتریان به برند شرایط علی و اثرگذار بر این پدیده می باشند. مسئولیت اجتماعی بستر حاکم و عوامل زمینه ای را فراهم می کند و مدیریت تغییرات سازمانی نیز شرایط مداخله گر می باشد. در نهایت می توان از طریق راهبردهایی مانند مدیریت تجربه مشتری، توسعه خدمات و توانمندسازی به دستاوردهایی مانند ایجاد ارزش برند و جلب رضایت مشتریان دست یافت.
تأثیر قابلیت های بازاریابی اینترنتی بر عملکرد صادراتی شرکت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر قابلیت های بازاریابی اینترنتی بر عملکرد صادراتی شرکت ها می باشد. روش تحقیق مورد استفاده توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری شامل مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره شرکت های صادرکننده مواد غذایی درشهر تهران (که اقدام به بازاریابی اینترنتی کرده اند) بوده است. در تحقیق حاضر از روش نمونه گیری دردسترس استفاده شده و تعداد 120 پرسشنامه به 63 شرکت منتخب به عنوان نمونه آماری ارسال شده اند. برای جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SmartPLS نتایجی به دست آمد که نشان می دهد قابلیت های بازاریابی اینترنتی بر عملکرد صادراتی شرکت ها تأثیر دارد. همچنین قابلیت های بازاریابی اینترنتی بر عملکرد صادراتی شرکت ها با توجه به نقش میانجی جهت گیری استراتژیک بین المللی، دسترسی به اطلاعات، زیرساخت فناوری اطلاعات، قابلیت های شبکه بین المللی تأثیر دارد. از این رو نتایج این تحقیق برای شرکت های فعال در حوزه صادرات و تجارت بین الملل کاربردی و مفید است.
پایش تأثیر قابلیت های پویای بازاریابی بر منابع مالی و پیکربندی فضایی در شرکت های صادراتی (مورد مطالعه: شرکت های صادراتی مستقر در شهرک های صنعتی استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
173 - 210
حوزههای تخصصی:
با توجه به مزایای بیشمار فعالیت های صادراتی، رشد صادرات به عنوان یک مکانیسم استراتژیک در توسعه اقتصادی بسیار با اهمیت و برجسته است. شرکت ها برای تحریک و تسریع در رشد صادرات، نیازمند به کارگیری عواملی مؤثر در افزایش منابع مالی و چیدمان جغرافیایی یا پیکربندی فضایی مناسب برای مجموعه فعالیت های خود هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر قابلیت های پویای بازاریابی بر منابع مالی و پیکربندی فضایی در شرکت های دارای فعالیت صادراتی می باشد. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش و ماهیت، توصیفی- پیمایشی با رویکرد پژوهش کمّی است. جامعه آماری پژوهش از کلیه مدیران و همچنین کارشناسان بازاریابی شرکت های واقع در شهرک های صنعتی استان لرستان که دارای حداقل دو سال فعالیت صادراتی بودند، تشکیل شده است. در پژوهش حاضر برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ی استاندارد استفاده گردیده که روایی و پایایی آن نیز تأیید شده است. تحلیل داده های جمعیت شناختی و همچنین آزمون توزیع نرمال داده ها به کمک نرم افزار SPSS 24 و تجزیه و تحلیل داده ها به منظور آزمون فرضیات پژوهش از طریق مدل سازی معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزئی با استفاده از نرم افزار Smart PLS 3 انجام شده است. نتایج پژوهش نشان داد که قابلیت های پویای بازاریابی تأثیر مثبت و معناداری بر منابع مالی و پیکربندی فضایی دارد. همچنین یافته ها حاکی از آن است که از میان ابعاد قابلیت های پویای بازاریابی، بعد توسعه محصول جدید اثرگذاری بیشتری بر افزایش منابع مالی دارد و از طرف دیگر، بعد جمع آوری اطلاعات بیشترین اثرگذاری را بر چگونگی پیکربندی فضایی فعالیت ها دارد.
نقش روابط بازرگانی بین الملل در اثر بازارگرایی بین الملل بر چابکی بازاریابی بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سطح بالایی از عدم قطعیت و رقابت در بازارهای بین الملل، چابکی بازاریابی یک ضرورت است. از طرفی حفظ روابط بازرگانی سالم، زمانی که معاملات از مرزهای ملی فراتر می روند، اهمیت بیشتری پیدا می کند. هدف این پژوهش تعیین تأثیر بازارگرایی بین الملل بر روابط بازرگانی بین الملل با تأکید بر همکاری، وابستگی، فاصله ارتباطی، تعهد و اعتماد، و تأثیر این ابعاد بر چابکی بازاریابی بین الملل است، که از این لحاظ کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی-همبستگی است. جامعه پژوهش را سرپرستان و کارشناسان کسب و کارهای بین المللی(صادرات-واردات) فعال در سال های 1399 تا 1401 تشکیل می دهند، که 150 نفر از آنها از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه استفاده شد، که روایی آن از طریق روایی محتوایی و روایی سازه (روایی همگرا و روایی واگرا)، و پایایی آن ها از طریق آلفای کرونباخ و پایایی مرکب بررسی شد. به منظور تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار smart-PLS 4استفاده شد. نتایج نشان داد؛ بازارگرایی بین الملل بر همکاری، اعتماد و تعهد در روابط بازرگانی بین الملل تأثیر مثبت دارد، و بر وابستگی و فاصله ارتباطی تأثیر منفی دارد. همچنین همکاری و اعتماد در روابط بازرگانی بین الملل بر چابکی بازاریابی بین الملل تأثیر مثبت دارد. از سوی دیگر چابکی بازاریابی با کاهش وابستگی در روابط بازرگانی بین الملل افزایش می یابد. در حالی که تأثیر فاصله ارتباطی و تعهد بر چابکی بازاریابی بین الملل تأیید نشد. در نهایت بازارگرایی بین الملل بر چابکی بازاریابی بین الملل تأثیر مثبت دارد.
مدلی برای سنجش و ارزش گذاری دانش فنی در صنایع غذایی حلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق طراحی مدلی برای سنجش و ارزش گذاری دانش فنی در صنایع غذایی حلال می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و یک تحقیق آمیخته (کیفی – کمی) اکتشافی می باشد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل 20 نفر از خبرگان علمی و خبرگان اجرایی صنایع غذایی حلال بودند که با روش نمونه گیری غیراحتمالی قضاوتی و هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی نیز شامل 250 نفر از کارشناسان صنایع غذایی استان تهران بودند که با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه 152 نفر تعیین و با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی نیز پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی مصاحبه ها از طریق بازآزمون تأیید شد. و روایی محتوایی پرسشنامه بخش کمی نیز توسط خبرگان تأیید شد. جهت تحلیل داده های بخش کیفی از روش تحلیلتم (مضمون) و بخش کمی نیز از نرم افزار SPSS و PLS استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل سنجش و ارزش گذاری دانش فنی در صنعت غذایی شامل چهار بعد اصلی شامل: عوامل مربوط به شرکت/ سازمان، عوامل مربوط به محیط برون سازمانی، عوامل مربوط به ماهیت فناوری و عوامل مربوط به بازار فناوری و 15 مؤلفه با 72 شاخص می باشد. نتایج پژوهش در بخش کمی نیز موید معنی داری ارتباط بین ابعاد، مولفه ها و شاخص های مدل نهایی تحقیق می باشد.
تاثیراعتماد برند بروفاداری مشتریان با میانجیگری ارزش برند وتعدیلگری احترام،شهرت وعشق به برند در صنعت فروشگاه تخفیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
127 - 143
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تاثیر اعتماد برند بر وفاداری مشتریان با نقش میانجی ارزش برند و تعدیل گری احترام، شهرت و عشق به برند در صنعت خرده فروشی زنجیره ای است. پژوهش حاضر از منظر هدف کاربردی و از منظر روش و ماهیت در زمره پژوهش های توصیفی-همبستگی قرار دارد. جامعه آماری پژوهش را مشتریان فروشگاه زنجیره ای دیلی مارکت در شهر تهران تشکیل داده اند که 385 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. جهت انتخاب نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی جهت انتخاب شعب و نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس جهت توزیع پرسشنامه در میان مشتریان استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه استاندارد با طیف پنچ گزینه ای لیکرت می باشد که پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ و روایی آن از طریق روایی محتوا و تحلیل عاملی تاییدی مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها که از طریق نرم افزار پی ال اس انجام گرفت نشان داد که تاثیر اعتماد برند و ارزش برند بر وفاداری مشتریان تاثیر معنی داری می گذارد. همچنین نقش میانجی ارزش برند و تعدیل گری احترام برند در تاثیر اعتماد برند بر وفاداری مشتریان تایید شد. نتایج به دست آمده از روابط بین متغیرهای مورد بررسی می تواند مورد استفاده فروشگاه دیلی مارکت جهت برنامه ریزی بهتر در راستای وفاداری مشتریان و کسب مزیت رقابتی قرار گیرد.