فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
125 - 165
حوزههای تخصصی:
بررسی و پژوهش در حوزه ادبیات، در ارتباط با علوم مختلف ازجمله روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، زبان شناسی و... نشان دهنده قابلیت های چندگانه گستره ادبیات است. در میان علوم مختلف، روان شناسی رابطه تنگاتنگی با ادبیات دارد و می توان آن را در تحلیل آثار ادبی به کار برد. از میان شاخه های متعدّد آن، روان شناسی شخصیّت ابزار مناسبی برای بررسی شخصیّت های داستانی است. در میان نظریات متعدّد شخصیّت، الگوی هرمی آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرای امریکایی، شاخص و فرایندی است که می توان از آن در بازشناسی شخصیّت ها استفاده کرد. این هرم، الگوی مناسبی برای شناخت ویژگی های انسان کمال طلب و خواستارِ تحقّق خود، در متون ادبی است. آنچه از فرایند این نظریه بر روی شخصیّت ها و تبیین جایگاه آن ها مهم به نظر می آید، جنبه تعلیمی و الگویی و تربیتی آن است. اینکه شخصیّتِ به کمال رسیده و خودشکوفا چه آموخته ها و تجربیاتی کسب کرده است، از جنبه شاخص های تربیتی و اخلاقی بسیار مهم می نماید. از بین آثار مختلف ادبی، شاهنامه فردوسی از آثار انسان گراست؛ نژاد، گوهر، هنر و خرد، چهار عنصری است که به تأکید فردوسی می تواند فرد را در ذهن و عمل به تکامل برساند. انسان در شاهنامه از واقعیت و فراواقعیت، تعقّل و تعهّد و در کلامی گسترده، خرد و اسطوره برخوردار است. خویشکاری شخصیّت های شاهنامه زمینه ای است که می تواند در شناسایی مرتبه انسانی آن ها کمک کند. بازشناخت روانی و شخصیّتی آن ها و اینکه آیا با بررسی روان شناختی شخصیّت ها می توان به شناخت دیگر از آن ها رسید، پرسش محوری این پژوهش است. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد تا نشان دهد در میان شخصیّت های متعدّد این اثر، زال می تواند مصداق فرد خودشکوفا در نظریه مزلو باشد. او از شخصیّت های برجسته شاهنامه است که از ویژگی کامل پیوند خرد و اسطوره برخوردار است و توانسته است به مرحله خودشکوفایی برسد. یافته مهم این جستار آن است که زال الگوی خواستاران تحقّق خود است و شخصیّت اسطوره ای حماسی او دارای ویژگی های افراد اخلاق مدار و خودشکوفاست. از ویژگی های او، ادراک روشن از واقعیات، مسئله مداری، فرهنگ ناپذیری، خودانگیختگی، خوی مردم گرایی، پذیرش دیگران، خود و طبیعت است.
پیوند عقل و عشق در داستان زال رودابه با تکیه بر تئوری انتخاب و نگاره ماندالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روی کردی روان شناسانه به روش تحلیلی- توصیفی با تأکید بر مفهوم عشق از دیدگاه ویلیام گلاسر یکی از مؤلّفه های پیوند دهنده عقل و عشق را در داستان زال رودابه می کاود. گلاسر عشق را برابر با تعهد می داند. تعهد مانند بسیاری از عمل کرد های دیگر آدمی، یک رفتار است؛ رفتاری که با چیرگی و پشتوانه عقل انجام می گیرد. در این راستا ضمن تبیین برجسته ترین نیاز اساسی زال که نیاز عشق و تعلق است به آشکار کردن میزان رفتار متعهدانه و دور از هفت عادت مخرب هریک از شخصیت های پیش برنده داستان نیز می پردازد. از این منظر نقش آن ها را در به کمال رسیدن عشق معلوم می دارد. زال رودابه، ندیمان، سیندخت، سام، منوچهر و مهراب به ترتیب با رفتار متعهدانه خود به پشتوانه گفت وگوها و مذاکره های خردمندانه (مؤلّفه فکر) و کنترل عادت های مخربشان، تصاویر دنیای مطلوب خود را به تدریج تغییر داده و با پذیرفتن اتحادِ تضادها و تقابل ها، دوایر تودرتوی ماندالا را که با دایره مهین عشق زال رودابه آغاز شده، در مسیر به کمال رساندن عشق و مرکزیت و یگانگی در می نوردند. از آن جا که در زبان نمی توان دو واژه را صد در صد برابر هم دانست، تعهد عنصری است که از یک سو بازوی خود را به دست عقل و از سویی به دست عشق داده است. بنابراین با تکیه بر این داستان می توان تعهد را به عنوان یکی از مؤلّفه های پیونددهنده عقل و عشق دانست.
تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی با تکیه بر داستان های بلعم باعورا، برصیصا، هاروت و ماروت از مثنوی المعنویه الخفیه گلشنی بردعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی المعنویه الخفیه اثر شیخ ابراهیم بن محمد گلشنی بردعی (830 940ق) به تقلید از مثنوی معنوی مولانا سروده شده و حاوی نکات عرفانی، اخلاقی، حکمی و تعبیرات و تأویلات فراوان است. در این مقاله کوشش می شود تا تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی، با استفاده از سه داستان معروف بلعم باعورا، برصیصا و هاروت و ماروت در این مثنوی بررسی شود. اگرچه این سه داستان حدود هفت هزار بیت از این مثنوی سی وپنج هزار بیتی را شامل می شود، گلشنی بردعی عصاره اندیشه و جهان بینی خود را در این سه داستان و حکایات و تمثیلات در خلال آن بیان داشته است. هدف این پژوهش بررسی موانع سیروسلوک، پرتگاه های پیش روی عارف، چگونگی پیروی از نفس و نحوه رسوخ رذایل اخلاقی در درون انسان است که سبب می شود نفس حقایق الهی را وارونه جلوه دهد و نتیجه آن چیزی نیست جز آلودگی و ارتکاب به گناهان و جرایم نابخشودنی عرفایی بزرگ و در نهایت مسخ آنان. نگارندگان با ذکر شواهد متن، دیدگاه گلشنی بردعی درباره چگونگی غفلت و پیروی از هوای نفس را بیان داشته و مسیر کشیده شدن پرده گمراهی بر بصیرت عارف و اختلال واقع نگری سالک در عمل را با شواهد متن و جدول تبین کرده ا ند. در این مقاله، درباره تأثیر مستقیم نفس، هوا، زن بارگی، شهرت طلبی، غفلت، حماقت، عقلانیت و بصیرت، زبان درازی و بی ادبی نسبت به خداوند و قضا و قدر سخن به میان آمده و زن پرستی و شهرت طلبی، بزرگ ترین آفت وارونه سازی حقیقت و مصداق عینی پیروی از نفس امّاره بیان شده است.
پیشنهادی برای رج بندی گروه- مؤلفه های ادبیات پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
137 - 167
حوزههای تخصصی:
بررسی مؤلفه های پایداری و رصدِ آن در آثار ادبی یکی از رایج ترین شیوه های تحقیق در ادبیات پایداری به حساب می آید. آنچه این همسانی را در تحقیقات و مقاله های پُربسامد متفاوت می کند، اختلاف دیدگاه ها در عنوان بندی مؤلفه هاست که در اکثر مواقع ریشه در ذوق و سلیقه نویسندگان دارد. بنابراین، به نظر می رسد می توان با کاربستِ شیوه ای نظام مند، به هماهنگی و همسانیِ شایسته ای از منظر شکل و نمایه در پژوهش های ادبیات پایداری دست یافت. نظام مندی در جامعه علمی و دانشگاهی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پیامد همین اهمیت است که جامعه علمی ادبی نیز به پژوهش های نظام مند و مبتنی بر نظریه های علمی ادبی رویکرد شایسته ای نشان داده است. مقاله حاضر به دلیل تشتت در عنوان بندی مولفه ها، بر آن است تا با «پیشنهاد رج بندی گروه -مؤلفه های ادبیات پایداری» شیوه ای هماهنگ، هم شکل و همگرا، با درنگ بر بنیان موضوعی مؤلفه ها و بسامد حضورشان در تحقیقات مختلف ارائه دهد. در این پیشنهاد 60 عنوان در 9 گروه - مؤلفه گرد آمده است و با توجه به این آمار می توان اطمینان حاصل کرد که همه آنچه از نظر پژوهندگان ادبیات پایداری عنوان مؤلفه دارد، فراهم آمده است. همچنین تأکید می شود ادعای فراوانی بررسی مؤلفه ها از میان موضوعات متنوع و گوناگون ادبیات پایداری بر حدس و گمان استوار نیست؛ بلکه رصد و برشماری 20 شماره از مجله ادبیات پایداری کرمان ما را به این نتیجه رسانده است؛ چراکه از میان 276 مقاله منتشرشده 64 مقاله آن ( بیش از 23% ) عنوان بررسی مؤلفه های پایداری دارند. این پیشنهاد با هدف یکسان سازی ساختاری تحقیق در مولفه ها توانسته است: یک( ازپراکندگی و تشتّت در عنوان کلّی بحث بکاهد. دو (پراکندگی و تشتّت در عنوان برخی مؤلفه ها را اصلاح نماید. سه ( پژوهشگران را ا ز گردکردن مؤلفه های متعدد در یک عنوان پرهیز دهد. نمایه کلی مولفه ها، به عنوان یافته ی این مقاله به قرار زیر است: یک) مؤلفه های بر بنیان تبیین هویّت سه) مؤلفه های بر بنیان سلحشوری و روحیه جنگاوری پنج) مؤلفه های بر بنیان نیک خواهی هفت) مؤلفه های بر بنیان آگاهی بخشی نهُ) مؤلفه های بر بنیان آیینِ فتوّت دو) مؤلفه های بر بنیان ستم ستیزی و طرد بیگانه چهار) مؤلفه های بر بنیان شکیبایی و آمادگی دفاعی شش) مؤلفه های بر بنیان بصیرت و بینش هشت) مؤلفه های بر بنیان اتفاق و وحدت اینک بر اساس آنچه هدف غایی این پیشنهاد بوده است، یعنی همانا ارائه و کاربست شیوه ای نظام مند در یکی از موضوعات پرکاربرد ادبیات پایداری به قصد ایجاد هماهنگی و همسانی در پژوهش های همسو روی داده است. این طرح با پیشنهاد 60 عنوان مختلف و در قالب 9 گروه مؤلفه، اُلگویی ارائه داده است که براساس آن می توان نزدیک به یک چهارم از پژوهش های در پیوند با ادبیات پایداری را به صورت دستگاهی یا نظریه مند دسته بندی، پایش و حتی ارزش گذاری کرد. پایش و پالایش ما در این تحقیق که بر اساس رصد مستقیم نزدیک به 600 عنوان مقاله بوده است، در نهایت به اولویت بندی گروه - مؤلفه ها و زیرعنوان ها انجامیده است؛ به بیان دیگر تقدم و تأخّر درجِ گروه -مؤلفه ها و پس از آن، عنوان های هر زیرمجموعه دقیقاً براساس فراوانی و بسامد آن ها صورت گرفته است؛ یعنی مثلاً گروه «یک»، مؤلفه های بر بنیان تبیین هویت، بیشترین نمونه و رویکرد را در تحقیقات ادبیات پایداری داشته و گروه «نُه»، مؤلفه های بر بنیان آیین فتوّت، کمترین توجه را در پژوهش ها به خود جلب کرده است.
«کافر عشق ای صنم گناه ندارد» جستاری درباره معنای بیتی از حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بیت «حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب/ کافر عشق ای صنم گناه ندارد» در دیوان غزلیّات حافظ، یکی از بیت هایی است که از نظر معنا پیچیده و مبهم به نظر می رسد. بسیاری از شارحان در ارائه معنای بیت دچار لغزش شده اند و دلیل آن نیز توجه نکردن به معنای دقیق ترکیب «کافرِ عشق» است که سبب شده بیشتر شارحان به معنای کلّی بیت اشاره کنند و به تفسیر و شرح عبارت های کلیدی نپردازند. از این رو باید گفت که بیشتر شرح های این بیت بر منطق و استدلال درستی استوار نیست و برخی از شارحان، همان سخن نادرست پیشینیان را تکرار کرده اند. با در نظر گرفتن این نکته باید پرسید که معنای این بیت با توجه به اندیشه حاکم بر غزلیات حافظ چیست؟ این جستار به روش توصیفی-تحلیلی بر مرور شرح های بیتِ مذکور و نقد آنها استوار است. براساس معنای ترکیب «کافرِ عشق» در ادبیات فارسی، می توان دریافت که معشوق، حافظ را به سبب سجده کردن به غیر خدا سرزنش کرده و حافظ نیز در پاسخ، کافرِ عشق را عاری از گناه و خطا دانسته است؛ زیرا از عاشق چنین خطا و گناهی سرمی زند.
اثرپذیری ساختاری- روایی رابرت ساثی در منظومه حماسی «ثعلبه ویرانگر» از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روبرتو ساثی شاعر و تاریخ دان شرق شناس قرن نوزدهم انگلستان در آثارش تحت تأثیر ادبیات فارسی و اسلامی قرارداشت. نمود این اثرپذیری در حماسه رزمی و اساطیری ثعلبه ویرانگر که تلفیقی از آموزه های دین اسلام و آموزه های دین زرتشت به شمارمی آید، بیش از سایر آثار وی مشهود است. در این جستار پس از ترجمه و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و تطبیق، روشن می گردد که این منظومه انگلیسی با شاهنامه فردوسی همانندی های متعددی دارد که ذیل دو محور ساختاری-روایی و در طرح و هسته اصلی داستان مورد واکاوی قرارمی گیرد. در پاره نخست مؤلفه هایی مانند پیروی از نظام دو بُنی متأثر از آیین اوستایی و زروانی در دو دسته اهورایی مانند سیمرغ و اهریمنی چون ضحاک، و هم چنین توجه به مقوله زمان و مکان، جنگ و نبرد، طلسم و جادو، ابزار قدرت و امتناع از مباشرت با زنان مورد توجه بوده و مشابهت های آن با شاهنامه فردوسی منتج می شود. در انطباق مؤلفه دوم نیز دستاورد این است که طرح و هسته اصلی داستان ثعلبه، الگو گرفته از قصه بالیدن فریدون و قیام او علیه ضحاک در شاهنامه فردوسی است.
گذری از حماسه به فیلم نامه (با محوریت داستان رستم و اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
251 - 274
حوزههای تخصصی:
داستان فصل مشترک میان ادبیات و بسیاری از هنرهاست. هنرهایی چون تئاتر، سینما و حتی نقاشی و موسیقی؛ اما داستان برای تبدیل شدن به فیلم نامه باید دارای ویژگی هایی باشد که ابتدایی ترین آن تصویری بودن داستان ادبی مورد نظر است؛ زیرا تصویر برآمده از وصف شاعر یا نویسنده جان دار ترین عنصری است که بیننده را به درک موقعیت مکانی و زمانی می رساند. از این رو در مقاله حاضر با گزینش روش توصیفی- تحلیلی سعی شده است ب ا تم رکز بر عناصر «تصویر» و «داستان» که از مهم ترین عوامل ساختاری در شکل گیریِ فیلم نامه است، از آمادگی و قابلیت داستان های شاهنامه در برگردان به قالب فیلم نامه داستانی سخن گفته شود. بدین منظور با تعریف کلیاتی چون تصویر (اعم از حماسی و سینمایی)، داستان و فیلم نامه بحث را آغاز کرده و در ادامه با طبقه بندی و شرح ساختار داستانی فیلم نامه که بیش تر مبتنی بر عناصر تصویری و داستانی چون صحنه، شخصیت، پی رنگ، مضمون، و گفت و گو است، بحث را پی گرفته و در این میان با نشان دادن نمونه هایی از داستان رستم و اسفندیار شاهنامه و تطبیق ساختار داستانیِ آن با ساختار فیلم نامه و آوردن نمونه هایی از تصویرسازی در این داستان، پژوهش به سرانجام می رسد. نتیجه حاصل از پژوهش نشان می دهد شاهنامه فردوسی و به طور اخص داستان رستم و اسفندیار به دلیل توصیفات فردوسی که بر مبنای ویژگی های حماسه سروده شده است توانایی هم راهی با رسانه سینما را دارد. ازاین رو شاهنامه برای تبدیل به فیلم نامه سینمایی ممکن است از منظر تصویر، صحنه پردازی و شخصیت پردازی مورد بررسی قرار بگیرد.
تحلیل شخصیت در گلستان و بوستان سعدی براساس تیپ های هفت گانه سیاره ای ویلیام بن هم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
17 - 49
حوزههای تخصصی:
یکی از سویه های ارزنده و مهم آثار سعدی، نگرش اندیشمندانه وی به شخصیت انسان و چندوچون آن است. نگاه سعدی به انسان و چیستی شخصیت و نمودهای آن در قشرهای گوناگون اجتماع در دو کتاب گلستان و بوستان به گونه ای برجسته است که شایستگی نگرش و پژوهش دارد. سعدی مانند روان شناس و روانکاوی چیره، گاهی از زبان حاکم و گاهی از زبان درویش، کودک، زن، دزد، عالِم و... سخن می گوید و به بازنمود گونه های شخصیت در اجتماع می پردازد. ویلیام بن هم، پزشک و شخصیت پژوه معاصر، به شیوه خاصی شخصیت انسان ها را بررسی کرده است. او باتوجه به باور مردم در تمدن ها و سرزمین های گوناگون به کارایی آسمان و صور فلکی بر زندگی انسان و نسبت دادن ویژگی های انسانی (مانند شجاعت، عشق، دانش و...) به آن ها، دیدگاه خاصی در واکاوی شخصیت انسان ها ارائه کرده است. در این پژوهش برآنیم تا با شیوه خوانش برابرسنجی، آثار سعدی و ویلیام بن هم در گفتمان شخصیت، همگونی یا ناهمگونی اندیشه آن دو را بنمایانیم و به این پرسش پاسخ دهیم که «در جستار آثار سعدی با روش شخصیت شناسی بن هم، همانندی و هم سویی برجسته کدام است؟». می توان گفت بسامد چشمگیر این پژوهش تطبیقی، در گونه سرشت ژوپیتری که به شاه حاکم می پردازد، در نوشته های سعدی نمود یافته است.
کج روی های اخلاقی و رفتارهای نابهنجار درسرگذشت حاجی بابای اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان حاجی بابای اصفهانی نخسیتن رمان فارسی است که در آن از آداب و رسوم مردم ایران بحث می شود. نویسنده سرگذشت حاجی بابا را شرح می دهد که ازسویی به اصول اخلاقی باور دارد و ازسوی دیگر، این اصول را مانعی برای پیشرفت خود می بیند. درواقع این رمان رفتارهای اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی مردم و مفاسد اداری دوره قاجار را به تصویر می کشد. این پژوهش ضمن بازخوانی رمان حاجی بابای اصفهانی ، کج روی های اخلاقی و رفتارها و گفتارهای دوگانه مردم را تشریح می کند که در موقعیّت های مختلف به علت تعارض درونی رخ می دهد. پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است. مهم ترین هدف این مقاله نشان دادن نقش بسیار مهم و تأثیرگذار مفاسد اخلاقی و دوگانه های رفتاری در شخصیّت پردازی قهرمان اصلی داستان است. براساس نتایج پژوهش، ناهنجاری های اخلاقی با مقاصد منفعت جویی، نجات جان، رهایی از بند و دفع شرّ انجام می شود. در سرگذشت حاجی بابای اصفهانی اخلاق گرایی، رویکردی دنیاطلبانه دارد و ارزش فضیلت ها نسبی است. بیشتر این رفتارها دراصل نشانه انحطاط اخلاقی و فرورفتن در مفاسد است؛ اما این رفتارها در این رمان توجیه دیگری نیز دارد. داستان حاجی بابا به داستان های پیکارسک شبیه است و ازآنجاکه هجو اجتماع و مردم زمانه از ویژگی های مهم این نوع داستان هاست، توصیف جنبه های منفی و رفتارهای غیراخلاقی شخصیّت ها در این سرگذشت برجسته شده است. درواقع تمرکز نویسنده بر جنبه های داستانی، تلاش او برای جذابیّت بیشتر داستان و اغراق عامدانه در توصیف صفات منفی شخصیّت ها می تواند از عوامل عمده در بیان رفتارهای ناهنجار باشد. رمان حاجی بابای اصفهانی ، رفتارهای ناهنجار، انحطاط اخلاقی
بررسی فلسفه اخلاق در شاهنامه فردوسی براساس نظریه امر الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
58 - 92
حوزههای تخصصی:
نظریه امر الهی از نظریه های کهن فلسفه اخلاق و بحث در رابطه دین و اخلاق است و پیشینه آن به مناظره سقراط و اوثیفرن بازمی گردد. در عصر کنونی بحران معنویّت، اخلاق و حقوق انسان ها و نیز مسئله جهانی شدن و استحاله فرهنگ ها و چالش هویّت ملت ها، گفتمان غالب و دغدغه مهم بشر است؛ درنتیجه بار دیگر به دین و اخلاق توجه جدی می شود و لزوم التفات به نظریه های بومی و سازگار با فرهنگ جامعه اهمیت می یابد. می توان تقریرهای مختلف نظریه امر الهی را در آرا و اندیشه های فلاسفه و حکمای دوران مختلف جست وجو و بررسی کرد؛ بنابراین این پژوهش با روش تحلیلی تطبیقی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای، ضمن واکاوی ایدئولوژی فلسفی فردوسی در حوزه دین و اخلاق و بررسی نتایج عملی آن در تبیین جایگاه و حقوق انسان در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و... به مقایسه افکار او با تقریرهای نظریه امر الهی می پردازد؛ نیز با معرفی فردوسی در جایگاه یک نظریه پرداز بزرگ فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی با دیدگاه خرد الهی و حیات اخلاقی خدامحور، می توان تفکر او را تقریری تازه از نظریه امر الهی به شمار آورد.
طنز نظامی گنجه ای، مرغِ تلخ آواز (نگاهی به گفتمان طنزآمیز و انتقادی نظامی گنجوی بر اساس خمسه او)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
83 - 112
حوزههای تخصصی:
در میان انواع ادبی، طنز متعهّدترین نوع ادبی است و هنگامی که در اثر شاعر یا نویسنده ای به ظهور می رسد، بن مایه هایی از تعهّد اجتماعی و اعتراض در اندیشه های او نمود می یابد. نظامی گنجه ای را نیز می توان از شاعران طنزپرداز با گرایش های اجتماعی به شمار آورد که با نگاهی اعتراض آمیز از طنز به منزله ابزاری هنری برای بیان اندیشه های خویش و اصلاح ناهنجاری های اجتماعی بهره می گیرد. این پژوهش در پی دانستن ارتباط شرایط جامعه و روزگار نظامی در کنار منش و کنش خاصّ شاعر با گفتمان طنزآمیز و انتقادی اوست، بنابراین نویسنده می کوشد پس از استخراج نمونه های طنزآمیز شعر او از خمسه، ویژگی های محتوایی و سبکی طنز او را بشناساند و در نهایت شگردهای طنزآفرینی او را با نمونه معرفی کند. روند پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی است و با رویکردی انسان گرایانه انجام می پذیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد که طنز نظامی، تراژیک است و نگاه معترض شاعر به جامعه و ظلم و بی عدالتی آن، طنز او را به طنزی تلخ و گزنده تبدیل کرده و حالتی پنهانی و غیرمستقیم به آن بخشیده است. آگاهی اجتماعی شاعر، مضامین و حکایات طنزآمیزاو را با بیان نتایج اخلاقی به پایان می برد. بستر مناظره جایگاه مناسبی برای طنز رندانه نظامی است و «روباه» و «کُرد» پربسامدترین تیپ های طنزآمیز شعر اوست.
تحلیل تفاوت بلاغی زبان عبارت و اشارت در نثر عرفانی خواجه عبدالله انصاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خواجه عبدالله انصاری خالق آثار برجسته ای است که سبک جدیدی از نثر را رقم زده است، اما آثار خواجه همگی بر یک شیوه نیست و تفاوت زبان عبارت و اشارت را می توان در دو دسته از آثار وی مشاهده کرد. برخی از آثار خواجه مانند «صدمیدان» با هدف تعلیم مبانی عرفانی نوشته شده و برخی دیگر از جمله «الهی نامه» از نوع ادب غنایی است. مقاله حاضر کوشیده است با مقایسه ویژگی های بدیعی و بیانی دو اثر برجسته از این نویسنده صاحب سبک، الهی نامه و صدمیدان، به روش کتابخانه ای با هدف نشان دادن تفاوت ویژگی های بلاغی در زبان عبارت و اشارت خواجه، به مقایسه تطبیقی سبک بلاغی این دو دسته از آثار وی بپردازد. نتایج این پژوهش نشان دهنده کاربرد بیشتر اغلب آرایه های لفظی و معنوی در الهی نامه است مگر آرایه تضمین که خواجه برای اثبات سخنان خود در صدمیدان از آن بیشتر بهره برده است. همچنین تحلیل بسامدی آرایه های این دو اثر ثابت می کند که این عارف سخن شناس بر لفظ و معنا بسیار تسلط داشته و با رعایت تناسب و ارتباط بین آن ها به دو شیوه (زبان عبارت و اشارت) در زبان عرفانی رسیده است.
بررسی تطبیقی اگزیستانس در رمان کوری و سنگ صبور
حوزههای تخصصی:
«کوری» رمان تمثیلی، اثر ژوزه ساراماگو است. در این رمان از اهریمن کوری که حیوانیت درون را حاکم ساخته، سخن رفته است. ساراماگو در این رمان با استفاده از تمثیلهای فراوان رؤیا گونه و با طنزی تلخ وگزنده، زندگی یکنواخت و بی افق را برجسته نموده است. چوبک در رمان «سنگ صبور» نیز کابوسی هولناک از جامعه پیشرفته و صنعتی با تمام امکانات بازآفرینی شده را به تصویر می کشد. جامعه ای که کرامت انسانی در آن فراموش گردیده و به دوران بربریت بازگشته است. مطالب دو رمان حاکی از تأثیر جهان بینی ساراماگو و چوبک از آرای فیلسوفان اگزیستانس است. فلسفه اگزیستانس تحلیل خود از سرنوشت بشررا بر سه استنباط مهم استوار ساخته و سه نشانه هستی برای آن در نظر گرفته است. هدف این مقاله روشنگری سه اصل اگزیستانس (استحسانی، اخلاقی وایمانی) دراین دو رمان است. دست آوردهای پژوهش بیانگر آن است که رمان سنگ صبور و کوری سراسر پر از مؤلفه های اگزیستانس نظیر؛ مرگ، رنج، ترس وگناه است. شخصیت های این دو رمان در نتیجه رنج و گناه هایی که در زندگی تجربه کردند در آزمون بلا تطهیر یافتند و با گذر از مرحله اگزیستانس استحسانی به اگزیستانس اخلاقی و سپس اگزیستانس ایمانی نائل گردیدند.
تحلیل سبکی خاطره نگاری شاعران و نویسندگان در مقایسه با رجال دیوانی وسیاسی از عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
133 - 143
حوزههای تخصصی:
خاطره نگاری یکی از منابع ارزنده برای شناخت ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی دوره های مختلف تاریخی است. این پدیده بعداز انقلاب مشروطه، مورد توجه دو گروه جامعه ؛ رجال سیاسی، درباری - رجال ادبی، فرهنگی قرار گرفت و دستاوردی متفاوت برای تصویر مسائل و حقایق جامعه شد. برهمین اساس نگارندگان این پژوهش برآنند تا با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی و مقایسه سبک خاطره نگاری در آثار رجال سیاسی و ادبی ، از عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی بپردازند. نگارش خاطرات از دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی بر اساس مقام وموقعیت نگارنده، تأکید بیشتری بر روی حوادث سیاسی و یا اوضاع اجتماعی دارند. خاطره نویسانی که تأکید بر نگارش خاطرات سیاسی دارند، آنگاه که از مسائل شخصی وخانوادگی خود می نویسند، اطلاعات سودمندی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی یک ملت به دست می دهند. آداب ورسوم، پوشش، هنجارهای اجتماعی، اعتقادات و نکاتی این چنینی را می توان تا حد بسیاری در خاطرات یافت و این نکات چه بسا از جهاتی مهمتر از دستآوردهای مسأله مربوط به تاریخ سیاسی یک جامعه باشد؛ زیرا به دست دادن الگویی از اوضاع فرهنگی ای است که مورخان تواریخ رسمی به آن کمتر توجه می کنند. یافته های پژوهش حاکی از تفاوتهای سبکی خاطرات شاعران و نویسندگان در قیاس با رجال سیاسی –درباری است. آثار خاطره نگار این دو گروه جامعه از جنبه های مختلف بررسی شد و تفاوت های آشکاری در زمینه های زبان شناسی، ادبیات (شیوه بیان، کلمات گویشی و محاوره ای، کلمات رکیک ودور از ادب)، مسأله صحت خاطرات، تفاوت مخاطبان و انگیزه نگارش خاطره ها و فضای حاکم بر خاطره نگاشته ها وجود دارد.
بررسی سلوک عرفانی در مثنوی مولوی و مثنوی های سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
257 - 278
حوزههای تخصصی:
نخستین کسی که در مثنوی سرایی از مولوی تقلید کرد، فرزند و مریدش سلطان ولد بود که به تشریح و تبیین عقاید پدر خود پرداخت. غور و تأمل در آثار سلطان ولد خصوصاً مثنویهای سه گانه نشان می دهد که خداوندگار در تشکیل منظومه فکری فرزندش سلطان ولد نقش فراوانی داشته است. سلطان ولد به دلیل عظمت شخصیت پدرش مولانا و آثار سترگ او، چندان مورد توجه اهل ادب و عرفان قرار نگرفته است، این در حالی است که وی با تمسّک به شیوه پدر و سلوک عملی در سایه بزرگان طریقه مولویه به تجربیات جدیدی در عالم عرفان رسیده است. این جستار که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است و با شیوه توصیفی- تحلیلی انجام می شود، سلوک عرفانی را در مثنوی معنوی و مثنویهای سلطان ولد بررسی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که سلطان ولد با استعانت از کشفیات عرفانی خود تا چه حد توانسته گفتمان مولانا را در خصوص مبحث سلوک تشریح کند و در این زمینه چه استنباطهای بدیعی ارائه می دهد؟ نتیجه این پژوهش آشکار می کند که سلطان ولد با تکیه بر قدرت علمی و تجربیات شهودی خود توانسته برداشتهای نابی از کلام پدر ارائه دهد. وی در مبحث سلوک عرفانی نوآوریهایی نیز دارد.
ارتباط تصاویر حیوانی با عاطفه، روحیات و باورهای خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی شاعری است که تمایل زیادی به تصویر سازی دارد. برای این کار از طیف گسترده ای از عناصر مادی و انتزاعی بهره برده است. یکی از عناصری که کاربرد زیادی درساخت تصاویر قصاید وی دارد،گونه های مختلف جانوران است. دراین تحقیق که به صورت توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، جایگاه جانوران در قصاید خاقانی،بررسی شده است. بایدگفت وی در مجموع بر اساس کاربرد86 نوع مختلف ازجانوران،1177تصویرارائه کرده است. دراین میان به ترتیب بسامد، مرغ به طور مطلق، اسب، سگ، شیر و مار بیشترین کاربرد را داشته اند. استفاده شاعراز تصویر جانوران قالبی ومتعارف نیست، بلکه گاه درباره حیواناتی از جمله شیر،سگ و فیل، اوصاف تازه و غیرمتعارفی درنظرگرفته که تاحدود زیادی سبب برجستگی مضامین اشعارش شده است. سؤال اصلی تحقیق، بررسی ارتباط تصویر جانوران با عواطف، روحیات و باورهای شاعر است.
تحلیل کارکرد های عنصر تیغ در شبکه های تداعی غزل صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
215 - 238
حوزههای تخصصی:
تداعی، فرایند هم خوانیِ موادّ و عناصر در کارگاه تخیّل و تخیّل، هسته و کانونِ هنرِ شعر است و این رابطه بیانگر نقش بی بدیلِ تداعی در شعر ادوار گوناگون است لکن این فرایند در غزل شاعران سبک هندی و به ویژه صائب، به دلیلِ تمرکز بر خلق مضامین با کشف روابط بین عناصر و ایجاد پیوند های نوینِ هنری میان آن ها برای خلقِ شبکه های تصویری و معنایی، از نمود و اهمیت خاصی برخوردار است این امر در شعر صائب از رهگذرِ دست اندازیِ خیال در عناصر و نقش آن ها در عرصه شعر و از دو طریقِ ابداع شبکه های نوین و گسترش و نوسازیِ شبکه های موجود در ادب فارسی صورت یافته است. در پژوهش حاضر در صددِ پاسخ به این سوال هستیم که تیغ به عنوان یکی از عناصر دیوانیِ ریشه دار شعر فارسی، به چه شیوه هایی، با هم نشینی با چه عناصری و برای بیان چه مفاهیمی در شبکه های تداعیِ غزل صائب نقش آفرینی نموده است؟ و به شیوه توصیفی-تحلیلی و تحلیل محتوا در فرایند پژوهش، تبیین نموده ایم که تیغ به هر دو شیوه مذکور دستخوش خیال صائب واقع شده یعنی؛ وی هم با برجسته سازی دو ملائم تیغ یعنی «آب تیغ» و «جوهر تیغ» خوشه های خیالی بکری آفریده و از آن ها به عنوان عنصر کانونیِ شبکه های تداعی بهره برده است و هم با ایجاد شبکه های تداعی نوینی از عناصر به محوریت تیغ و استخدامِ آن در قالب جفت های گردان، اقدام به گسترش قلمرو خیالی و بسامد استعمال آن نموده است.
تحلیل ویژگی های امیدبخشی اسطوره آرش کمانگیر با نگاهی به اصل امیدِ ارنست بلوخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
بررسی تحوّلات ضدّ قهرمان درحماسه های ملّی، دینی و تاریخی با تحلیل شش منظومه حماسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متون حماسی جزو جدا نشدنی ادبیات فارسی هستند که شاه کار اصلی آن شاهنامه فردوسی است. بعد از شاهنامه، حماسه سرایی رواج پیدا کرد و به تقلید از آن در دوره های مختلف، انواع حماسه های دینی و تاریخی سروده شد؛ امّا در سرایش آن ها، تحوّلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در کشور ایجاد شد، تأثیر گذاشت و به تناسب تحوّلات، موضوع، جای گاه، ویژگی ها و اهداف شخصیت های حماسی نیز تغییر کرد. در این پژوهش با هدف تأملّی بر تحوّلات ضدّ قهرمان و تفاوت ها و شباهت های آن در حماسه های ملّی، دینی و تاریخی، منظومه های حماسی بانوگشسب نامه و فرامرزنامه از حماسه ملّی، علی نامه و خاوران نامه از حماسه دینی و تمرنامه ، جنگ نامه کِشم و جرون نامه از حماسه تاریخی به روش کتاب خانه ای و بر مبنای نگارش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد حماسه های دینی و تاریخی نیز بر بنیاد حماسه ملّی استوار شده ؛ امّا در تقابل بنیادین خیر و شر، هم سو با مضمون و هدف قهرمان داستان، دچار دگرگونی شده است. وجه مشترک هر سه نوع حماسه، وجود ضدّ قهرمان انسانی جدال گر با صفات بدنژادی، اهریمنی و تنومندی است؛ امّا این ضدّ قهرمان در حماسه دینی و تاریخی با انگیزه قهرمان و روایت تاریخی در اهداف جدال، کنش و صفات ضدّ قهرمان و سرانجام ضدّ قهرمان متغیّر گشته است.
ذهنیّت غنایی در شعر نوجوان ( با خوانش و تحلیل چند شعر از بیوک ملکی )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
291 - 316
حوزههای تخصصی:
چیستی ذهنیت و تبیین ذهنیت غنایی در شعر نوجوان، مسئله بنیادین این پژوهش است. نگارندگان با بر شمردن مؤلفه هایی برای ذهنیت غنایی بنیان نظری پژوهش را پی ریخته اند .این مؤلفه ها بر اساس نظریه محمد مختاری (1394) تشخیص داده شده و تبیین شده اند. بر مبنای این نظریه، ذهنیت غنایی شامل سه مؤلفه مشخص است: 1- تعمیم رابطه عاشقانه از معشوق – عاشق به شاعر – جهان، 2- تسرّی عرصه فردی به عشق فراگیر انسانی و 3- جریان یافتن سلوک عاشقانه در حوزه ارزش های والای بشری. پس از خوانش تمام مجموعه شعرهای بیوک ملکی در دَه قطعه شعر، مؤلفه های ذهنیت غنایی برجسته تر تشخیص داده شد؛ نگارندگان این دَه قطعه شعر را از این منظر تحلیل کرده اند. ضرورت انجام این پژوهش از دو جنبه احساس می شود؛ اول این که شعر نوجوان یک نوع نو پدید و نو پا در جریان شعر معاصر است و دوم این که این نوع از شعر را اغلب می توان با رویکرد های مخاطب محور مورد بررسی قرار داد و این پژوهش با اتخاذ نسبی این رویکرد سعی کرده است تا تأثیر عاطفی شعر را بر مخاطب نوجوان با توجه به ذهنیت غنایی حاکم بر آن نشان دهد. روش تحقیق به کار رفته در این مقاله از نوع تحلیلی و توصیفی با استفاده از ابزار کتابخانه ای است.