فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مشترکات بین ادبیات و روان شناسی بحث «رؤیا و خواب گزاری» است که مهم ترین یک سانی این دو در زبان نمادین شان است. در آثار متعدد ادبی و تاریخی ملل و اقوام مختلف، روایت رؤیاهایی را می بینیم که توسط خواب گزارانی تفسیر و تعبیر شده و به وقوع پیوسته اند. شاهنامه نیز به عنوان یک اثر ادبی، خالی از این مقوله نیست و امر خواب گزاری، یکی از موارد تکرار شونده در این کتاب است. تا جایی که می توان از آن به عنوان یک بن مایه یاد کرد. این رؤیاها گاهی عیناً به وقوع می پیوندد، گاهی نیمی نمادین و نیمی حقیقی و گاه تماماً نمادین است. در این جستار، تعبیر رؤیای سیاوش در شاهنامه، از دو منظر خواب گزاری سنتی و مباحث ناخوداگاه فردی و جمعی یونگ مورد بررسی قرار گرفته و با تعبیر مد نظر روایت داستانی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل و مقایسه است یعنی در بخش خواب گزاری سنتی، تعبیر تک تک نمادهای آمده در رؤیا براساس کتاب های تعبیر خواب ایرانی و اسلامی گزارش می شود، اما در بخش تحلیل روان شناسی رؤیا، ابتدا با در نظر گرفتن زندگی، شخصیت و روحیات سیاوش و با نگاهی به روش تداعی آزاد یونگ، نمادهای رؤیای او تحلیل و در بخش پایانی نیز شباهت های ساختاری این رؤیا با اسطوره ای کهن بررسی شده است. نتیجه این که نمادها در این رؤیا به گونه ای کامل و بسامان پرداخته شده و کنار هم قرار گرفته اند که در هر دو روی کرد تعبیر سنتی و کاوش روان شناختی، به پاسخی منطبق با روند طبیعی این داستان در شاهنامه می رسیم.
بررسی زمان روایی ژرار ژنت در رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» اثر احسان عبد القدوس
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
207 - 226
حوزههای تخصصی:
عنصر زمان عامل سازنده روایت و یکی از اجزای جدایی ناپذیر آن است. احسان عبدالقدوس (1919 – 1990م)، داستان پرداز رمانتیسم در ادبیات نوین عربی، در رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» تصویری از جامعه آفریقایی را در سال 1960م. ارائه داده است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با در نظر گرفتن نظریه زمان روایی ژرار ژنت، در سه مرحله نظم، تداوم و بسامد، به بررسی رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» پرداخته است. از نتایج پژوهش به دست آمد که 98/19 درصد از رمان با زمان پرشی نقل شده است. روایت در سیر طبیعی خود، در 41 نقطه با گذشته نگری که 85/15 از رمان را دربر دارد و در 44 نقطه با ارجاع به زمان آینده که شامل 13/4 درصد از متن است، نقل شده است. تداوم در این رمان که 259 صفحه و شامل زمان تقویمی 665 روز است، 567/2 روز برای هر صفحه ارزیابی شده است. میانگین شتاب این رمان 02/10 روز برای هر صفحه است که نشانگر ضرباهنگ منفی کل متن است. کارکرد انواع بسامد در این رمان رایج بوده و بسامد مکرر با نقل مکرر 22 رخداد، باعث کند شدن زمان رمان شده است.
مصیبت نامه عطار نیشابوری؛ آمیزه ای از اخلاق عملی و عرفان (با تکیه بر حکایت ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
21 - 57
حوزههای تخصصی:
دیدگاه ها و سخنان اخلاقی عطار نیشابوری در نظم و نثر فارسی، ارزشمند و درخور تأمل و پژوهش بیشتر است. به دلیل توجه به دیدگاه ها عرفانی و زبانی عطار، بررسی مباحث اخلاقی و تعلیمی آثار وی، به خصوص مصیبت نامه، کمتر پژوهش شده است. این پژوهش به روش تحلیل محتوایی و آماری، مصیبت نامه را بررسی کرده و در پی پاسخ گویی به این سؤال هاست که «کدام مضامین و محتواهای اخلاقی و اندرزی در نگاه عرفانی عطار در مصیبت نامه برجسته تر است؟» و «آیا عرفان عطار به حکمت عملی نزدیک است؟ عطار در توجه دادن به اخلاق حسنه و انذار و نهی از رذیله ها دغدغه مند بوده است. مباحث اخلاقی و انسان ساز موجود در ادبیات تعلیمی و عرفانی در سرتاسر سفر سالک فکرت (شخصیت اصلی مصیبت نامه) مکرر در این اثر عطار بازگو می شود. عطار به خوبی، ضمن روایت تمثیل عرفانی سفر برای خودشناسی، از حکایت های تعلیمی و اندرزی و اخلاقی غفلت نورزیده و تا حد ممکن در بخش حکایات کوتاه این منظومه عرفانی، جانب اخلاق و نکوداشت محاسن اخلاقی و دعوت بدان ها و نکوهش رذیله های اخلاقی و پرهیز و انذار از آن ها را پیش چشم داشته است. نتیجه دیگر پژوهش این است که بیان اندرزها و مباحث تعلیمی بخش حکایت های کوتاه در این چهل مقاله (منزل) معمولاً با آن بخش همسوست؛ برای مثال، حین روایت سفر سالک به نزد خاک، از خاکساری و تواضع سخن گفته است و در حین سفر نزد ابراهیم خلیل از مودت و خلّت و دوستی ورزیدن؛ نتیجه مهم دیگر این پژوهش این است که اکثر ابیات تعلیمی و اندرزی عطار در حکایات کوتاه بیان شده است و سخنان پیر به سالک فکرت، بیشتر جنبه عرفانی دارد.
جلوه های پایداری در تصویرهای نمادین کتاب های فارسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
29 - 56
حوزههای تخصصی:
موضوع مبارزه با ستم و تجاوز از رویکرد های مهمّ آموزشی کودک و نوجوان است که بر اساس آموزه های ملّی و دینی در سرفصل های آموزشی کتاب های فارسی دوره ابتدایی آمده است. بر این اساس مؤلّفان نمادهای ملّی و دینی را مبتنی بر پایداری شناسایی کرده و در کتاب های فارسی آورده اند تا زمینه های پایداری و انگیزه های حماسه آفرینی را در ضمیر کودکان و نوجوانان این مرز و بوم فراهم و یا تقویت کنند تا کودکان و نوجوانان با شناخت نمادهای پایداری درک بهتری از پیشینه ملّی و اعتقادات دینی خود مبتنی بر پایداری داشته و آمادگی لازم برای مبارزه با ظلم و تجاوز داشته باشند. پژوهش پیش روی با هدف تبیین جلوه های پایداری در تصویرهای نمادین کتاب های فارسی دوره ابتدایی با رویکردی توصیفی- تحلیلی انجام شده و یافته های پژوهش نشان می دهد، مؤلفان از تصویرهای نمادین گوناگون دینی، ملّی و قراردادی در ساحت اسطوره و تاریخ برای تبیین جلوه های پایداری در کتاب های فارسی دوره ابتدایی بهره برده اند که نمادهای برخاسته از رویکردهای شخصیّتی، اخلاقی و عبادی امام علی (ع) ، قیام عاشورایی امام حسین (ع) ، ایثار رزمندگان و شهادت شهیدان، اسطوره رستم دستان و آرش کمانگیر و قیام تاریخی آریوبرزن که نقشی اساسی در تبیین مفاهیم پایداری داشته و کارکرد سزاوار و شایسته بر مخاطبان دارند، با زبانی تصویری و نمادین در کتاب های فارسی دوره ابتدایی آمده است.
نابرادری عرصه ستیز (تحلیل مناسبات نابرادران در گفتمان شاهنامه)
حوزههای تخصصی:
بر اساس تحقیقات روانشناسان و جامعه شناسان معاصر پیرامون نهاد خانواده، سنت چندهمسری یا تعدد زوجات عامل ایجاد تنش و اختلال در ساختار خانواده است. از منظر تاریخی تبار این سنت به اعصار کهن و جوامع اولیه انسانی مرتبط می شود و علی رغم مغایرت و عدم سازگاری با سرشت و طبیعت انسانی، مناسبات اجتماعی و شرایط خاص اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، اقتضای حضور چنین امری را تأیید می کرده است. نتیجه این مقاله نشان می دهد که این مسئله به صورت مشخص در شاهنامه فردوسی به عنوان یکی از مهمترین متون به جا مانده که منبعی بسیار غنی و معتبر برای مطالعات اجتماعی و فرهنگی به شمار می آید، بروز و ظهور یافته است و به نحوی بر کنش های کاراکترهای داستانی تأثیرگذار بوده است. درگیری مرگبار نابرادران در شاهنامه به صورت الگویی تکرار شونده نمایان می شود به طوری که در هر موضع که چنین روابط خویشاوندی شکل گرفته است، بدون استثنا به مرگ یکی از برادران ناتنی منجر شده است. در واقع این مقاله مدعی است که وضعیت رفتاری و سلامت روانی فرزندان خانواده های چندهمسری در شاهنامه فردوسی چندان بهنجار و مطلوب نیست؛ بنابراین با برجسته کردن این مطلب و ردیابی آن در شاهنامه به ایضاح زوایای مختلف آن پرداخته است و برآیند تحقیق صحت فرضیه مذکور را تأیید کرده است.
معرفی و بررسی سبک شناسی مثنوی هفت لشکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سده های 12 و 13 (ه .ق) سروده شده است. چون صفحه آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی درباره شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّه هند بوده است. با توجه به مشخصه های سبکی و نسخه شناسی، این اثر دارای ویژگی های سبک دوره صفوی است. این مثنوی، روایت منظومی از داستانی است که در طومارهای نقّالی با نام «هفت لشکر» آمده است. بخش اعظم و قابل ملاحظه ای از این مثنوی، به داستان برزو و فرزندش تمور یا تیمور که قصد بر تخت نشاندن برزو را بجای کیخسرو دارد، اختصاص یافته است. چنین می نماید که شاعر در سرودن این مثنوی، به شاهنامه فردوسی بسیار نظر داشته، اما اشعار، سست و نااستوار است و گاه وزن مختل می شود. سراینده، بزم و حماسه را در صحنه پردازی های بزمی و رزمی بکار می گیرد. مقاله حاضر به روش اسنادی و کتابخانه ای بر روی تنها نسخه برجا مانده از مثنوی هفت لشکر انجام شده و آن را از نظر سبک شناسی مورد بررسی قرار داده و به حیطه های سبکی اثر از جهت زبانی، محتوایی و ادبی پرداخته است.
تحلیل داستانی و روان شناسی شش شخصیت از دوره پهلوانی شاهنامه
حوزههای تخصصی:
بررسی ظاهر، صفات، اعمال، رفتار، افکار، هیجانات و انگیزه های یک شخصیت، به تنهایی و یا در تعامل با دیگران، از مباحث شخصیت پردازی در ادبیات و روان شناسی داستان است که با شناخت آن ها می توان گفت که یک نویسنده تا چه حد در پرداخت و واقعی جلوه دادن شخصیت داستانی اش موفق بوده است. در این مقاله چند شخصیت شاهنامه از جنبه های داستانی (ادبی و روان شناسی)؛ مانند جامع و ساده بودن، ایستا و پویا بودن (تحوّل)، ساختار و بافت، صفات، انحصارطلبی بودن یا جمعی بودن، اخلاق و نوع دوست بودن و احساسات دیگری چون تحقیر شدگی، اضطرابی و غیره مورد تحلیل قرار گرفته اند تا میزان دقت و مهارت فردوسی در شخصیت پردازی مشخص شود. نتایج به دست آمده حاکی از توجه بسیار فردوسی در واقعی نشان دادن رفتار و افکار شخصیت هاست؛ تا آنجا که طبیعی ترین عملکردها از هر شخصیت، در هر موقعیت دیده می شود. در این تحقیق، شخصیت پردازی ادبی و عملکرد شخصیت ها، از لحاظ روان شناسی، به شیوه توصیقی- تحلیلی با رویکرد انتقادی بررسی شده است.
بررسی تطبیقی انواع عشق عرفانی از دیدگاه ابن عربی و جامی در بهارستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۴
37 - 48
حوزههای تخصصی:
بهارستان جامى (817- 898 ه .ق) کتابى محتوی حکایات و اندرزهاى اخلاقى به نثر ساده و مسجع آمیخته با نظم است که در سال (892ه .ق) نوشته شده است. جامی این اثر تعلیمی و اندرزی را به تقلید از گلستان سعدی نگاشته است. روضه پنجم بهارستان جامی در تقریرعشق و حال عاشقان است. محیی الدین بن عربی (560- 638ه .ق) از عرفای بزرگ اهل اندلس است که اساس مشرب عرفان او حُب و عشق است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی (آمریکایی)، دیدگاه جامی درباره مؤلّفه های عشق با نظرات ابن عربی در این باب مقایسه شده است. عشق مدّ نظر جامی و ابن عربی همسانی های بسیاری باهم دارد. مقاله حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که عشق مورد توجه ابن عربی و جامی کدام است؟ براساس دستاورد تحقیق به نظرمی رسد، جامی در تبیین عشق، تحت تأثیر ابن عربی بوده و هر دو عشق را فطری و اساس آفرینش می دانند. از دیدگاه ابن عربی و جامی، اصل اصول عرفان، عشق و وحدت وجود است؛ یعنی که مدار هستی بخش و حقیقت هستی حق تعالی است و جز او حقیقتی و وجودی نیست.
بررسی کنش های گفتاری در واژه ی خُنُک در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
نظریه ی کنش گفتار، از مباحث مهم کاربرد شناسی در زبان شناسی، بر این پایه مبتنی است که انسان از زبان تنها برای توصیف خویش و پدیده ها بهره نمی گیرد، بلکه با تولید پاره گفتارها، اعمالی نیز انجام می دهد؛ این اعمال را کنش گفتاری می نامند. در این جستار پس از معرفی نظریه ی کنش گفتار و پیشینه ی استفاده از آن در تحلیل آثار فارسی، به بررسی واژه ی «خُنُک» در شاهنامه به عنوان یک نوع کنش گفتاری عاطفی و ترغیبی پرداخته ایم. ابتدا تمام موارد کاربرد «خنک»، استخراج و طبقه بندی و سپس با روشی توصیفی- تحلیلی، بر اساس کنش منظوری موجود در فضای ابیات، به بررسی کنش گفتار های این واژه پرداخته شده است. برآیند تحقیق آن است که کاربردهای واژه ی «خُنُک»، در دو گروه کنش های گفتاری عاطفی و ترغیبی جای می گیرد. البته مرز میان کارکردها آنچنان باریک است که با کمی تغییر در زاویه ی نگاه، امکان تاویلی متفاوت و بردن هر مورد در ذیل کارکردی دیگر میسر است.
بررسی مؤلفه های شفقت به خودِ نِف در شخصیت فتنه در منظومه هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
87 - 115
حوزههای تخصصی:
وسعت اندیشه و درک صحیح آفرینندگان آثار ادبی نظیر نظامی از ویژگی های روحی و روانی انسان ها، سبب شده تا ابعاد مختلف روحی انسان ها، در شخصیت های داستانی آثار آن ها انعکاس یابد. در این پژوهش، شخصیت فتنه در هفت پیکر، بر اساس تکنیک «شفقت ورزی به خود» در حوزه روان شناسی مثبت گرا، به صورت توصیفی و تحلیلی بررسی شده است. سؤال اصلی تحقیق این است که هدف نظامی از تغییر سرنوشت فتنه، به قصد تعلیم و نشان دادن آثار خودشفقت ورزی بر زندگی و سرنوشت انسان ها چه بوده است؟ نظامی چگونه فتنه، شخصیت محوری را با استفاده از مؤلفه های شفقت ورزی به خود، از مرگ حتمی به دست سرهنگ خاص بهرام شاه نجات داده است؟ یافته ها نشان می دهد همه مؤلفه های خودشفقت ورزی، از سوی نظامی در رفتار و کنش های فتنه، کنیز بهرام گور در هفت پیکر، نمایان شده است.
تقابل ایزدان آب و اهریمنان خشکسالی در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
آب به عنوان دومین عنصر با ارزش، پس از آتش در نزد ایرانیان باستان دارای ایزدانی بوده است. موقعیت خشک سرزمین ایران و وجود خشکسالی های پیاپی در این سرزمین باعث شده که خشکسالی به عنوان بز رگ ترین دشمن آنان در تجسم به صورت اهریمنان خود را نمودار سازد. ایزدان آب پیوسته با اهریمنان خشکسالی در ستیز بوده و مانع ریزش باران به زمین می شدند. در اساطیر ایران باستان نبرد (ایزد باران) با آپوش (دیو خشکسالی) تجلی این مبارزه است. نبرد ایزدان آب با اهریمنان خشکسالی بن مایه بسیاری از داستان های شاهنامه را تشکیل می دهد. اهریمنان خشکسالی در شاهنامه، در تجسم به صورت دیو، شیر، پری و پادشاهان ظالم خود را نمودار می سازند و ایزدان آب در شاهنامه به عنوان ابرهای باران زا یا مژده آور باران در تجسم به صورت پادشاهان عادل و مبارزی همچون فریدون، کیخسرو و بهرام دیده می شوند. ادراک ما معمولاً با تقابل های دوگانه و ترجیح یکی از آنها بر دیگری صورت می گیرد. در شاهنامه زمین و آسمان و عناصر آن در تقابل با هم قرار می گیرند. در این مقاله به بررسی تقابل ایزدان آب و اهریمنان خشکسالی در شاهنامه پرداخته شده است. در واقع آب و خشکسالی چون مظاهر خیر و شر، در ایران باستان دارای ایزدان و اهریمنانی بوده اند و اینها پیوسته به مبارزه با یکدیگر می پرداخته اند. واضح ترین نمود این مبارزه را در نبرد فریدون و ضحاک و همچنین کیخسرو و افراسیاب شاهد هستیم و در نتیجه در پایان این مبارزه با شکست اهریمنان خشکسالی از ایزدان، آب باران آزاد گشته و دریاها و رودهای جهان به وجود آمده اند.
«دینِ خُرَّم» در سخنِ فردوسی و پیوندِ آن با کیشِ اسماعیلیِ شاعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ترکیبِ «دینِ خُرّم» در مصراعی از دیباچه داستانِ سیاوخشِ شاهنامه، سخن بسیار گفته اند. نگارنده نیز در جستارِ پیشِ رو، تعبیر و تأویلِ خویش را از این سخن بازگفته است. به باورِ نویسنده این جستار، با توجّه به این که فردوسی از اسماعیلیان بوده است و بیش ترِ این گروهِ باطنی در ایران، پیش از مسلمان شُدَن، بر باورِ خُرّم دینی بودند و خُرّم دینانْ در پیِ استقلالِ ایران از تازیان برآمدند، فردوسی نیز در بیتِ موردِ نظر، خود را شیفته عمل کردِ سیاسی و فرهنگیِ این گروه و پی رَوی کننده راهِ آنان می داند که در پیِ متابعت از ایشان در ایران دوستی، شاهنامه را سروده است تا این درختِ برومند، بارِ خود را بر همه ایرانیان بپراکَنَد و آنان را بهره مند سازد. گذشته از این، در دیباچه داستانِ سیاوخش، فردوسی از موبدی سخن می گوید ک ه این موبد، همه را به سَخُن گویی، خردمندی، نکوخویی، نرم گویی، توجّه به دست آوردِ ک ردار و جهانِ دی گر سفارش می کند. با ت وجّه به متنی ک ه از شخصی اسماعیلی مذهب (که پیش از آن خُرّم دین بوده) به جا مانده است و تطبیقِ آن با کلامِ موبد در شعرِ فردوسی، این موبدْ نیز باید شخصیّتی خُرّم دینی بوده باشد. برخی اندیشه هایِ مانوی نیز در سخنِ موبد هست که آن نیز پیوندِ او را با اندیشه هایِ خُرّم دینی نشان می دهد؛ زیرا ریشه اندیشه هایِ خُرّم دینی در کیشِ مزدکیان بوده است و آنان نیز در باورهایِ مذهبی، با مانویان پیوند داشته اند؛ پس با توجّه به مذهبِ اسماعیلیِ فردوسی و پیوندِ اسماعیلیّه ب ا خُرّم دینان و همین طور وجودِ سخنانِ موبد با درون مایه هایِ خُرّم دینی، می توان بر آن شد که ماندن بر دینِ خُرّم در سخنِ فردوسی، احتمالاً تأییدِ برخی باورهایِ دینیِ خُرّم دینان (آن چه متناسب با عقایدِ اسماعیلیّه بوده است) و به ویژه پی رَوی از روی کردِ فرهنگیِ آنان است که به سراییدنِ شاهنامه انجامیده است.
آموزه های اخلاقی از مواجهه حاکمان دینی و غیردینی با مصلحان و منتقدان با تأکید بر احیاء علوم الدین امام محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
116 - 158
حوزههای تخصصی:
منتقدان در هر جامعه، از حقوقی برخوردارند که گاه این مهم نادیده گرفته می شود. شیوه مواجهه حاکمان با این گروه، سرشار از آموزه های اخلاقی و تعلیمی است که در احیاء علوم الدین مورد مطالعه قرار گرفت. غزالی در این اثر، ضمن بررسی زندگی حاکمان و برشمردن فضایل و رذایل اخلاقی حاکمان دینی و غیردینی و منش و بینش آن ها در مواجهه با منتقدان، به تبیین آموزه های تعلیمی پرداخته است. حاکمان دینی در این پژوهش شامل پیامبر اکرم (ص) ، برخی معصومین (ع) و خلفای راشدین و حاکمان غیردینی، شامل برخی خلفای اموی و عباسی است. در این پژوهش که با روش توصیفی و تحلیل محتوا تدوین شده ، ضمن بررسی چهار ربع کتاب احیاء علوم الدین، شاهد صفات نیکو و نکوهیده حاکمان در مواجهه با منتقدان هستیم که واکنش حاکمان دینی و غیردینی و آموزه های اخلاقی از این مواجهه ها، جداگانه بررسی شده است. صفات اخلاقی نیکو شامل رعایت ادب، عفو و بخشش، صبر و بردباری، طلب هدایت، مدارا و انتقادپذیری است و صفات اخلاقی نکوهیده شامل خشم، ناشکیبایی، آزار، شکنجه و قتل می شود. موضوع این پژوهش، به خاطر تازگی و به روز بودن، امروزه هم می تواند مورد اقبال واقع شود و برای جامعه، کاربردی ارزنده و آموزنده داشته باشد.
مقایسه ساختاری و محتوایی منظومه «شمس و قمر» و «قمر شاه»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
79 - 92
حوزههای تخصصی:
منظومه های داستانی یکی از انواع ادبی در گستره ادبیات فارسی و نظامی بزرگ ترین الگوی شاعرانِ پس از خود در سرایش مثنوی و مناظره است که شاعران زیادی به تبعیت از او و با شدت و ضعف، راه او را دنبال کردند. از مقلّدانِ کمتر شناخته شده او خواجه مسعود قمی، صاحب مثنوی شمس و قمر و شاعر گمنام دیگری است که منظومه قمر شاه را به تقلیداز او سروده است. هدف این پژوهش آن است که این دو منظومه را از دیدگاه عناصر داستانی، به صورت تطبیقی، بررسی نماید. بدیهی است پژوهش مذکور از جهت بیان میزان قوّت و ضعف و بازشناسی این دو منظومه دارای اهمیت است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، 3114 بیت نسخه خطی قمرشاه و 2076 بیت مثنوی شمس و قمر از خواجه مسعود قمی را در برمی گیرد. در کل می توان از پژوهش حاضر چنین نتیجه گرفت: طرح و پیرنگ هر دو منظومه ساده، کلی و ابتدایی و زاویه دید، سوم شخص است. رویکرد مثنوی خواجه قمی، بزمی، رزمی و تعلیمی و قمرشاه، بزمی، رزمی و دینی است. رویکرد حماسی در هر دو منظومه، قوی تر و موفق تر از بخش غنایی است. منظومه قمرشاه از نظر شخصیت پردازی و صحنه پردازی در چارچوب زمان، مکان و محیط داستان قوی تر، اما منظومه شمس و قمر از نظر سرایش و سبک شاعری استوارتر است.
هویت تهران در بوف کور صادق هدایت بر پایه برخی نشانه های معماری و شهرسازی (10 تا 14 ه ق.)
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
105 - 122
حوزههای تخصصی:
در باره ی بوف کور صادق هدایت تا کنون نوشته های گوناگون پدید آمده است. در برخی از این نوشته ها در باره ی زمان رخدادهای این رمان نظراتی ارائه شده و از ناهماهنگی تاریخی در این اثر سخن رفته و گاهی انتقاد شده است. هدایت در پاسخ به یکی از همین انتقادها تاکید کرده که این اثر یک رمان تاریخی نیست. بلکه یک خیال پردازی تاریخی ست که در ذهن راوی شکل گرفته است. تأکید هدایت بر دقت و وسواس او در ساختار رمان مانع از آن است که گمان شود، او به عنصر زمان در این اثر بی توجه بوده است. بهترین راه بازشناسی زمان در این داستان، توجه به نشانه های موجود در متن است. با دقت در اجزا و عناصر ساختمان این اثر می توان سه بازه ی زمانی را برای آن بازشناخت. پیش از این، دو دوره از این دوره های سه گانه در مقالاتی معرفی شده است. در این جستار با تأکید بر نشانه هایی از دوره ی سوم (دوره ی صفویه تا قاجار)، بیست و سه نشانه ی «تاریخی فرهنگی» از این دوره، در متن بوف کور بازیابی شده است. وجود عناصری از دوره های مختلف تاریخی در متن بوف کور می تواند دلیلی دیگر بر سفر ذهنی راوی مغموم و حسرت زده ای باشد که بر ویرانه های تاریخی تکه پاره شده نوحه سرایی می کند.
مظاهر انحطاط اخلاقی پادشاهان در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
58 - 86
حوزههای تخصصی:
یکی از محوری ترین پایه های تفکر فردوسی در کنار حماسه، تعلیم است؛ چنان که می توان شاهنامه را کتاب تعلیم و اخلاق ورزی ارباب سلوکِ ملوک خواند. بدی ها و نیکی ها در محتوای شعر این شاعر، نمود ویژه ای دارد. به جرئت می توان یکی از اهداف حماسه فردوسی را بیان راستی و ناراستی و زشتی و پلیدی و خوبی و بدی دانست. بررسی ابعاد مختلف شاهنامه از جمله فضای اعتراضی، انتقادی و اندرزی در برابر رفتار پادشاهان، سبب شناخت بیشتر محتوای این اثر می شود. این جستار سعی دارد با مطالعه کتابخانه ای، مظاهر رذایل اخلاقی و ناهنجاری های معمول در رفتار پادشاهان را به صورت توصیفی تحلیلی بررسی کند. از نتایج این پژوهش آن است که در دوره های مختلف، برخی پادشاهان دچار انحطاط اخلاقی شده و این رذایل اخلاقی به شکل های مختلف از جمله غرور، نامردمی، زیاده خواهی، جاه طلبی، خشم، شهوت، ناپاک دینی، بدگمانی، استبداد رأی، دروغ گویی، قتل، تهدید و ارعاب، پادشاه کشی و ده ها خصلت زشت دیگر، در رفتار آنان جلوه گر شده است. نتیجه این ناراستی ها عواقب وخیمی همچون ناخشنودی، فقر و فلاکت، از بین رفتن برکت، بدنامی، نابودی مُلک، ویرانی و شورش عمومی برای جامعه در پی داشته و در نهایت به سقوط حکومت منجر شده است. این رفتارها که از متن داستان های شاهنامه استخراج شده، فضای اعتراضی انتقادی را در شاهنامه حاکم ساخته و با اندرزها و پندها در پایان داستان ها باعث زیرساخت تعلیمی شده است.
بررسی نقش روابط سببی با تکیه بر روایت پردازی بوستان سعدی
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در مورد روایت، توالی روایی و نقش عوامل سببی در طرح ریزی های داستانی است. روابط سببی آفریننده روایت به خصوص در ادبیات تعلیمی ما در ارتباط با مضامین مختلف جامعه شکل می گیرند. در این مقاله کوشیده شده تا با بررسی روایی حکایات بوستان، روابط سببی و مضامین غالب در روایت پردازی سعدی و نیز شیوه وی در حل معمای حکایات این اثر بررسی شود. روابط سببی غالب در حکایات بوستان به عنوان یک متن تعلیمی- اخلاقی عواملی همچون فرهنگ و ایدئولوژی های جامعه، خصلت های اخلاقی، گفتمان عرفانی شناخته شد. همچنین حضور شخصیت های تایپیک در طرح آفرینی روایت بررسی شد. شگرد سعدی در شرح و توضیح روابط سببی حکایتش در اغلب موارد، شکل دادن یک گفت وگو است که معمای طرح شده روایت را حل می کند. بنیان گذاشتن حکایت براساس این مضامین نشان از توجه سعدی به عنوان یک معلم اخلاق به مسائل مختلف جامعه دارد که ارتباط ساختار و محتوا را برای بوستان رقم زده است.
مقایسه تطبیقی داستان سیاوش و رامایانا با توجه به بن مایه های مشترک
حوزههای تخصصی:
اسطوره، تفکر و واکنش نخستین انسان، در برابر وقوع حوادث طبیعی است و چون این مردم در شناخت عوامل این حوادث دچار ابهام بودند، عکس العمل آن ها نسبت به آن وقایع، همراه با ترس بوده است. همین ترس آنان را انگیخت تا برای هر پدیده ای خدایی فرض کنند و با پناه بردن به آن، از شرّ حوادث ایمن شوند. شکل گیری اسطوره ها در جوامع بشری بر مبنای همین اصل استوار بوده است و به همین دلیل در اسطوره های ملل ،شباهت هایی دیده می شود. درمیان اسطوره های ملل، اساطیر ایران و هند به دلیل وجود اشتراکات فرهنگی، دارای بیشترین شباهت ها هستند و این تأثیر پذیری ها در آثار ادبی دو ملّت از جمله اساطیر و داستان های حماسی بسیار بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه ی فردوسی و حماسه ی رامایا در دو شخصیت سیاوش و راما، به تحلیل بن مایه های مشترک میان این دو داستان پرداخته است. ظهور و بروز همانندی های اسطوره ای در دو قهرمان اصلی ، نبرد میان خوبی و بدی، وفاداری به پیمان و عهد، داوری آتش برای اثبات گناهکاری و بی گناهی، نیروی جنگاوری و دلیری، سیطره ی تقدیر بر سرنوشت قهرمانان، عشق، نفرت، نقش دسیسه و توطئه های نامادری و سپردن تربیت هر دو قهرمان به دیگری در نوجوانی، در کنار جاودانگی ابدی روح نیمه خدایی قهرمانان داستان از بن مایه های مشترک این دو داستان اسطوره های است .روش بررسی در این پژوهش بر مبنای یافته های کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی تحلیلی است. یافته ها و دستاورد های تحقیق نشان می دهد که وجود مشابهت های بسیار در اسطوره ی راما و سیاوش دلیل محکمی است بر تأثیر ریشه دار عقاید آریایی بر شکل گیری این دو داستان.
بررسی روانکاوانه «نیاز مهرطلبانه» و تفاوت آن با «عشق سالم» در رمان «سهم من» بر اساس نظریه کارن هورنای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقد روانکاوانه نقدی نو در میان نقدهای بینارشته ای محسوب می شود. در این نقد پژوهشگر یا منتقد می کوشد تا زوایای پنهانی، تعارض های رفتاری و نشانه های روانی موجود در شخصیت مورد نظر را در یک اثر ادبی بکاود تا بدین وسیله شخصیت مورد نظر در متن برای تحلیل مهیا شود. کارن هورنای، پدیده عشق را به سه نوع طبیعی، روان رنجورانه و خودانگیخته تقسیم می کند و میان ماهیت بی اختیاری و خودانگیختگی، تمیز قائل می شود. هورنای در نیاز روان رنجویانه به عشق بر نظریه ی لیبیدوی فروید خرده می گیرد وبه اعتقاد هورنای، هسته اصلی این نیاز از اضطراب بنیادی تشکیل می-شود، اضطرابی که زاییده ی احساس یاس و تنهایی در جهانی متخاصم است، اضطراب بنیادی به اشکال گوناگون متجلی می شود و روان رنجور سعی می کند از احساساتش بگریزد. مقاله پیش رو مبتنی بر رویکرد تحلیلی روانکاوانه، تلاش خواهد کرد تا وجه تمایز بین موضوعِ عشق سالم و نیازِ مهرطلبانه، را با توجه به نظریه کارن هورنای در شخصیت اصلی رمان «سهم من» تببین نماید. آنچه از بازخوانی شخصیت معصومه در رمان منعکس شده است عشقی که او نسبت به اطرافیانش دارد عشق سالمی نیست بلکه عشقی است روان رنجورانه، که از نیاز مهرطلبانه معصومه منبعث شده است.
نقد کهن الگویی «شرق بنفشه» در راستای تبیین کهن الگوی فردیت براساس دیدگاه «یونگ»
حوزههای تخصصی:
تحلیل کهن الگویی متن ادبی، یکی از تحلیل های رایج در ادبیات و هنر است؛ زیرا کهن الگوها نشانه هایی هستند که بخش های ناشناخته ی ناخودآگاه را برای تحلیل گر آشکار می سازند. البته کشف کهن الگوها به تنهایی راه به جایی نمی-برد؛ کهن الگوهای یک متن باید تحلیل شوند و به نقد کشیده شوند تا بتوانند رازهایی از ذهن نویسنده و اثرش را برای مخاطب برملا سازند. در این کنکاش تلاش شده تا با کشف و تحلیل کهن الگوهای شرق بنفشه ی مندنی پور، به این سوال پاسخ داده شود که نویسنده چه هدف و مقصودی داشته که داستان هایی تا این حد پر رمز و راز و نمادین را به تصویر کشیده است. در نهایت این یافته فراهم شد که مندنی پور از تمام کهن الگوهای طبیعی و مضامین اسطوره ای بهره جسته و همه چیز را به کار بسته تا قصه هایش را ختم به جاودانگی کند. برای رسیدن به این ابدیت، نه تنها کهن الگوهای طبیعی را فدا کرده، بلکه کهن الگوهای با ارزشی چون عشق، مرگ و قدرت را نیز قربانی کرده تا تک تک داستان-هایش را به کمک تمام این کهن الگوها، به کهن الگوی جاودانگی پیوند زند. البته این همه رمزگونگی در داستان ها ناشی از عشق نویسنده به بازی های کلامی و هنری هم هست؛ چرا که به اقرار خودش همیشه دوست داشته نویسنده ای نقاش و تصویرگر و بی بدیل باشد؛ این علاقه هم نشانه ای از بروز فردیت در ناخودآگاه و ظهور آن در خودآگاه وی است.