فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
91 - 111
حوزههای تخصصی:
داستان شورش بهرام چوبینه و فرار خسروپرویز به روم، در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی به تفصیل بیان شده است. در منابع فارسی و عربی مسیر فرار خسرو به روم و حوداثی که او در آن جا از سر می گذراند، به اجمال بیان شده است و مورخان درباره این بخش از پادشاهی او اتفاق نظر ندارد؛ علاوه بر منابع فارسی و عربی، به این داستان در منابع بیزانسی، ارمنی و سریانی نیز اشاره شده است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای انجام شده ، به بررسی این داستان، در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی و مقایسه آن ها با یکدیگر، پرداخته شده است. با بررسی منابع مختلف روشن شد، منبع فردوسی که به واسطه شاهنامه ابومنصوری به خدای نامه می رسد، مفصل ترین تحریر خدای نامه بوده است؛ چرا که فردوسی و پس از او مؤلف نهایه الارب، کامل ترین و دقیق ترین روایت را از این داستان بیان می کنند. روایت فردوسی در بیان این داستان، آن چنان دقیق است که می توان از شاهنامه به عنوان یک مأخذ تاریخی در تحقیقات مربوط به ساسانیان بهره برد. در منابع بیزانسی و ارمنی، تاریخ تئوفیلاکت و اخبار سعرت، نزدیک ترین روایت را به شاهنامه دارند؛ با توجه به مشابهت بسیار این منابع با یک دیگر و از آن جا که برخی از مؤلفان مأخذ خود را بیان می کنند، با کنار هم قرار دادن این داستان ها و روایات دیگری نظیر آن، ممکن است بتوان از آن ها در رسیدن به شناخت تازه ای از خدای نامه بهره برد.
بررسی کیفیت رابطه میان انسان و خداوند در رویکرد عرفانی نیکوس کازانتزاکیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات در اصطلاح عام، زبان عمومی فرهنگ ها، نقطه اتصال جان های فرهمند و سرمایه داران معنا در تاریخ حیات انسان بوده است. در همین راستا ادبیات عرفانی، در طی سده های متمادی، حلقه واصل هزاران روح سرشار از شور و ارادت به ماوراء و معنویت بوده و از گوشه های گونه گون جهان انسانی، جان های هم دغدغه را به شاهراه عرفان راه نموده و با آثار مکتوب، ضمیر تشنگان را سیراب کرده است. نیکوس کازانتزاکیس در جایگاه یک ادیب با مجموعه ای از آثار متعدد ادبی و عرفانی در حوزه ادبیات معاصر جهانی، نمونه ای از آن دست سرگشتگان و دل آشوبان عصیانگری است که ادبیات عرفانی، جولانگاه قلم اوست. این مقاله ضمن بررسی عمومی آثار و واکاوی نظرگاه عرفانی کازانتزاکیس، کیفیت رویکرد او را در ارتباط با رابطه عرفانی انسان و خدا، با روش توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار می دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نگرش معنوی کازانتزاکیس به جهان، خداوند و انسان در خلق آثار او اثربخشی نمایانی دارند. او در بیان ارتباط انسان با خدا از عشق، رهایی از تعلقات، جدال میان جسم و روح، رنج های وجودی انسان و مواجهه درونی با خدا سخن می گوید و از مرگ به عنوان پدیده ای فرا جسمانی که موجب جاودانگی روح انسان و وصال او با خداست، استدلال می کند.
بررسی مقایسه ای افسانه کُهزاد و بَسی با زال و رودابه در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
23 - 40
حوزههای تخصصی:
داستان های عاشقانه ای مانند لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، زال و رودابه و... بخشی غنی از ادبیات عاشقانه و غنایی این مرز و بوم را تشکیل می دهد. افزون بر این روایات مکتوب، گاه روایت عشق هایی جانسوز در میان عامه مردم رواج دارد که کمتر مجال طرح و بررسی یافته اند. یکی از این روایت ها، روایتی است که علی حسین عالی نژاد، نقّال 73 ساله و اهل روستای رمقانِ استان فارس نقل می کند. نگارنده کوشیده است نخست به روش میدانی این افسانه را ثبت کند و سپس به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، به بررسی مقایسه ای آن با روایت فردوسی بپردازد. پرسش اساسی این پژوهش این است که تفاوت ها و شباهت های روایت مکتوب و شفاهی در چه بخش هایی است و این دگرگونی ها حاصل چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد افسانه عامیانه از دو بخش کاملاً مجزا تشکیل شده است: بخش نخست جز در برخی از جزییات بسیار شبیه به داستان زال و رودابه است؛ اما بخش دوم داستان، یک باره دگرگون می شود و خواننده با نمایشی کاملاً متفاوت روبه رو می شود. درباره این روایت عامیانه، به طور کلی دو فرضیه را می توان طرح کرد: 1- افسانه عامیانه، تقلید و آمیزشی از روایت زال و رودابه و داستان های عاشقانه باشد که ذهن راوی و نقّال ساخته و پرداخته است.2- نقّالان و راویان با آمیزش داستان عاشقانه رایجی در میان مردم با داستان شاهنامه و دیگر روایت ها، داستانی نو بنیاد نهاده اند. به هر روی این روایت از جنبه های گوناگون مانند مکان داستان، شخصیت ها، فضا، برخی از رخدادهای داستانی، فرجام داستان و... با روایت شاهنامه فردوسی تفاوت هایی دارد؛ اما در مجموع یکسانی های زیادی با روایت شاهنامه دارد.
عناصر عامیانه و غیررسمی گفتاری و نوشتاری در سطح واژگانی برخی از ترجمه های کهن عهد عتیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های ناشناخته زبان و ادبیات فارسی، ترجمه های کهن عهد عتیق هستند. معمولاً زبان این متون فارسی و خط آن ها عبرانی است. یکی از ویژگی های این نوع از متون، تأثیرپذیری شدید از ادبیات و زبان عامیانه فارسی است. در این مقاله براساس معیارهای زبان شناسی اجتماعی، عناصر عامیانه گفتاری و نوشتاری برخی از این متون (ترجمه های عهد عتیق) بررسی شده است. براساس این بررسی، زبان متون پیش گفته در سطح واژگانی از دو جنبه تحت تأثیر زبان عامیانه قرار گرفته است: نخست تحولات آوایی که شامل موارد زیر است: تحول âm / ân > um / un، همگونی آوایی، کاهش واجی، افزایش واجی، انواع مختلف ابدال و قلب. دوم واژه های گویشی. عناصر گویشی هر زبان پیوستگی تنگاتنگی با زبان و ادبیات عامه آن دارند. عناصر نوشتاری غیررسمی نیز از دو جنبه بر این متون تأثیر گذاشته اند: الف) استفاده از خط عبرانی؛ ب) اغلاط املایی. براساس تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که این نوع از ترجمه های عهد عتیق از نظر زبانی به گونه عامیانه یا دست کم غیررسمی زبان نزدیک تر هستند.
پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد یک ضرب المثل: «مثل چنبر دف حلقه به گوش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۵۰
۱۷۳-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
یکی از نمودهای هر فرهنگی ادبیات عامیانه آن است و یکی از کهن ترین نمونه های ادبیات عامیانه، مَثل است. مَثل ها دربردارنده تفکرات، جهان بینی و آداب ورسوم هرقوم و ملتی هستند. ریشه پیدایش آنان به طور قطع معلوم نیست، اما مردمان در طول زمان مَثَلی را که محصول یک واقعه، افسانه، اسطوره، شعر و... است برمی گزینند و مطابق با ذوق و پسند خود آن را دگرگون می سازند. «مثل چنبر دف حلقه به گوش» از ضرب المَثل هایی است که در کتاب های مربوط به امثال ضبط شده و در این پژوهش به دنبال پیشینه، سیر دگرگونی و کاربرد آن هستیم. با روش توصیفی تحلیلی و کاربست مطالعات کتابخانه ای ابتدا زمینه های پیدایش مَثل را بررسی کردیم و سپس پیشینه آن را کاویدیم و پس از آن سیر کاربردش را در متون گوناگون تا عصر حاضر جست وجوکردیم و درنهایت دریافتیم که پیشینه این مَثل حداقل به سده ششم هجری بازمی گردد و در متون شعر بروز یافته است. گمان است که تا سده ششم مَثَلی رایج بوده که به شعر شاعران این سده وارد شده و یا از شعر شاعران این دوره خصوصاً خاقانی شروانی به ادبیات عامیانه آمده و غالباً بر مضمون بنده و خدوم بودن دف، در جایگاه لفظ مستعار تکیه داشته و رفته رفته با دگردیسی شرایط اجتماعی در عصر حاضر و تغییر نگاه عمومی نسبت به موسیقی و ساز دف به سوی ورافتادگی پیش رفته است.
بررسی نیاز عشق در شخصیّت رودابه و منیژه براساس نظریه روان شناختی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
97 - 114
حوزههای تخصصی:
شاهنامه اثری است که شخصیّت ها با توجّه به کارکردشان در آن حضور می یابند. بخش هایی از این کتاب به مفاهیم غنایی از جمله عشق اختصاص دارد که پرجاذبه ترین مفهوم است. این مقوله موضوع مشترک داستان های غنایی با نیازهای مطرح شده در نظریه روان شناختی مزلو است. از نظر مزلو عشق می تواند رشد شخصیّت شود. در عاشقانه هایی که در شاهنامه روایت می شود، زنان نقش مؤثّری در پیشبرد روایت عاشقی دارند. در این پژوهش کوشیده شده است، مفهوم عشق در کنش رودابه و منیژه از دلدادگان شاهنامه بر اساس این نظریه، مورد بررسی قرار گیرد. اینکه رودابه و منیژه در بررسی با الگوی مزلو در عشق چه جلوه وشخصیّتی پیدا می کنند، پرسش اصلی این پژوهش است. عشق رودابه عشقی متعالی و کمال گراست و زیبایی جسمانی و معنوی را توأمان در نظر دارد و به واسطه آن، به مؤلّفه هایی از جمله خودانگیختگی، فرهنگ ناپذیری و درک روشن از واقعیات متّصف می شود. عشق منیژه، ابتدا بر پایه زیبایی های ظاهری شکل می گیرد و در ادامه با تحوّل بنیادین در شخصیّت او به مراتبی فراتر در عشق می رسد. روش این پژوهش مقایسه ای تحلیلی است و نیاز عشق در هرم مزلو و خویش کاری های رودابه و منیژه و شاخص های رفتاری این دو در این زمینه مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته اند.
آموزه هایی منفی در ضرب المثل های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مَثَل های فارسی از کهن ترین نمونه های ادبی ایران هستند که از روزگار باستان تا به امروز الهام بخش گفتار و رفتار مردم این سرزمین بوده اند و با توجه به اینکه در پیدایش آن ها، ذوق، قریحه، دانش و تجربه لایه های گوناگون اجتماع نقش داشته، پذیرش و رواج عمومی آن ها نیز زیاد بوده است. پژوهش در مَثَل های هر جامعه، به شناختی بهتر درباره جنبه های مختلف زندگی و فرهنگ آن جامعه کمک می کند و از این طریق لایه های مغفول مانده فرهنگ عمومی، به صورت دقیق تر بررسی خواهد شد. برخی از عادت های ناپسند یا آموزه های ناصواب فرهنگی از طریق مثل ها، در زبان، ساری و جاری می شوند. این کارکرد ضرب المثل ها را می توان آموزه های منفی آن ها دانست. این مقاله، چنین جنبه ای را در مثل های فارسی بررسی کرده و ضمن تأکید بر آموزه های نیک موجود در بیشتر ضرب المثل های فارسی به نمودهای بدآموزی یا آموزه های منفی برخی دیگر از آن ها پرداخته است. شوخی ریشخندگونه با سرزمین ها و اهالی هر سرزمین یا اقوام و قبایل، برخورد با دیگریِ دینی و اعتقادی، تحقیر برخی از وضعیت های جسمانی، ریشخند برخی از نقش های خانوادگی و به ویژه نقش های زنانه، تقدیرگرایی های کاملاً منفعلانه، توجیه خوی های ناپسندی چون خودرأیی و شوخی تمسخرگونه با برخی از نام های خاص و نظایر این آموزه های منفی را در مثل ها فارسی می توان دید.
مقایسه ی تطبیقی کارکرد تمثیل حیوانات در کلیله و دمنه، مرزبان نامه و سندبادنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل حیوانات در ادب فارسی کاربرد دیرینه ای دارد. مساله ی اصلی پژوهش حاضر، مقایسه ی کارکرد تمثیل حیوانات در سه اثر تعلیمی؛ کلیله و دمنه، مرزبان نامه و سندبادنامه است تا تبیین شود که چگونه هر یک از سه اثر مورد نظر، تمثیل های حیوانات را در راستای اهداف خاص خود به کار بسته اند. ارزش این پژوهش به جهت اهمیت ادبی تمثیل و نیز جایگاه ارزشمند ادبیِ سه اثر مورد نظر در حوزه ی ادب تعلیمی است. مهم ترین پرسش های پیش روی آن است که؛ در سه اثر مورد نظر، کدامین کارکردها برای تمثیل حیوانات در نظر گرفته شده؟ وجوه مشابهت و مفارقت این کارکردها چیست؟ این جستار با ابزار کتاب خانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی با بررسی شواهد مثالی از حکایات دارای تمثیلات حیوانی از هرسه اثر فراهم آمده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که؛ نویسندگان هر سه کتاب با بهره گیری از تمثیل حیوانات، معانی پیچیده را آشکار کرده، فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی را بیان داشته اند؛ کارکرد تمثیل در کلیله و دمنه بیش تر بر توازن قدرت تکیه دارد و اغلب سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است اما کارکرد تمثیل در مرزبان نامه بیش تر اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است و در سندبادنامه با بهره گیری از تمثیل بر اساس باورهای آن روزگار به مکر زنان پرداخته دارای جنبه های اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی است.
ضرب المثل؛ ابزاری فرهنگی برای تنظیم و شکل دهی به رفتار جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوزه فرهنگ، میدان همگرایی و تعامل جهان بینی ها و ایدئولوژی هاست. ضرب المثل ها یکی از ابزار های فرهنگی تأثیرگذار در ترویج، تنظیم و هدایت ایدئولوژی ، جهان نگری و رفتار اجتماعی سازمان یافته هستند. آن ها هماهنگی جمعی را در کنشگران اجتماعی تقویت می کنند و موجب همگرایی فکری و فرهنگی، حول یک موضوع مشترک می شوند. در این مقاله تلاش می شود تا با روش تحلیل کیفی و توصیف، به این مسئله پرداخته شود که ضرب المثل ها به عنوان یکی از ابزارهای مورد استفاده در فرهنگ عامه، چگونه به رفتار جمعی شکل می دهند. پیش فرض این است که ضرب المثل ها با «عقلانی سازی»، «نهادینه سازی» و «ساخت گرایی»، رفتارهای فردی را با رفتارهای جمعی همسو می کنند. مبانی و کارکرد ضرب المثل ها، نشان دهنده ظرفیت و توانایی آن ها برای نظارت و کنترل رفتارهای اجتماعی است؛ انتظار ایفای نقش هایی چون «هم بستگی و تطور همکاری»، «حصول منفعت مشترک»، «تعریف طرح واره های رفتاری»، «قاب بندی»، «اطمینان آفرینی» و «انسجام اجتماعی» از ضرب المثل ها، موجب می شود تا آن ها بتوانند رفتار پراکنده مخاطبان را تنظیم و هم جهت کنند. ضرب المثل ها با طرح الگوهای آشنا و نهادینه، «ناهماهنگی شناختی و پراکندگی رفتاری»1 افراد را در جامعه محدود می کنند.
بررسی تطبیقی بازتاب جلوه های مقاومت در اشعار علی الجلاوی و حامد عسگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
75 - 110
حوزههای تخصصی:
ادبیات مقاومت، تلاش های یک نسل مبارز برای آزادی سرزمین، دین، فرهنگ و سنت های خود از سلطه متجاوزان را برای همگان در بیان فخیم شعری و ادبی ترسیم می کند. آثار شاعران متعهد همچون حامد عسکری از ایران و علی الجلاوی از بحرین میراثی ارزشمند در عرصه شعر مقاومت دو سرزمین است. مضامین و جلوه های ادبیات مقاومت، پیوندى مشترک میان این دو شاعر برقرار کرده است. با توجه به اینکه مقایسه بن مایه های پایداری در اشعار شاعران زبان فارسی و عربی زمینه ساز تبیین شباهت ها و تفاوت ها بین آن ها می شود؛ لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، به واکاوی برجسته ترین مفاهیم و مضامین مشترک این دو شاعر در عرصه ادبیات پایداری بپردازد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که درون مایه شعری دو شاعر در زمینه ادبیات مقاومت با هم اشتراک داشته و هر دو در این حوزه به انعکاس مؤلفه هایی همچون وطن دوستی، توصیف جایگاه شهدا، دعوت به مقاومت و پایداری، نفرت از جنگ و ویرانی، اشاره به نهضت عاشورا و آرمان گرایی (امید به آینده با ظهور منجی) پرداخته اند.
تحلیل کارکرد عاطفی تصاویر در شعر غنایی معاصر(مطالعه موردی: غزل ها ی شهریار و ابتهاج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
153 - 170
حوزههای تخصصی:
تصاویر شعری با گذر از سنت به مدرنیته، ماهیت و کارکردهای تازه ای یافته است. تا دوره مشروطه، تصاویر اغلب جنبه وصفی و جمال شناسانه دارد. از دوره مشروطه به دنبال دگرگونی در شعر فارسی، کارکرد تصاویر متحول شده است. با ورود رمانتیسم، خودآگاهی شاعران نسبت به جایگاه اجتماعی خود، اهمیت یافتن حقوق فردی و اجتماعی، بروز فردیت شاعرانه و عوامل دیگر، تصاویر شعری، واسطه ای برای بیان عواطف فردی و اجتماعی شده است. در شعر غنایی معاصر، روح تصاویر رمانتیک به قالب های شعر نو محدود نمی شود. حتی ویژگی ها و کارکردهای تصاویر رمانتیک با شعر برخی از غزل سرایان عجین شده است. شهریار و ابتهاج از جمله شاعران نیمه سنت گرا هستند که کارکردهای نوین تصاویر در شعرشان به وفور یافت می شود. این موضوع، شعر این شاعران را به لحاظ همزادی تصویر با عاطفه و تأثیر در احساس مخاطب متمایز می نماید. پژوهش حاضر، در پی پاسخ به این پرسش است که کدام کارکردهای عاطفی تصاویر رمانتیک در اشعار غنایی دو شاعر برجسته معاصر، حضور پررنگ تری دارد. بررسی آثار این دو شاعر، آشکار می کند، کارکردهایی مانند: تأثیر در احساس، همزادی با احساس و معنی و دلالت ضمنی برجستگی دارد. روش پژوهشی مقاله، توصیفی تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ا ی است.
نقد و بررسی ساختار، زبان، بلاغت و محتوای گاگریوه های بختیاری (گونه ای از اشعار عامّه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاگریوه اصطلاحی است برای گونه ای از سوگ سروده های بختیاری . بختیاری ها به سوگ سروده های خود «گاگریوه»، «سرو» یا «دندال» می گویند. این اشعار مانند بسیاری از اشعار عامّه، ساده و بی تکلّف اند؛ سراینده مشخّصی ندارند و زنان اولین سرایندگان آن هایند. با اینکه این اشعار، در میان بختیاری ها از قدمت و محبوبیّت فراوانی برخوردارند، به صورت چندجانبه نقد و بررسی نشده اند. در این مقاله این اشعار با روش تحلیل محتوا، رویکرد توصیفی تحلیلی نقد و بررسی شده اند. داده ها به صورت میدانی در قالب پانزده نمونه (675 بیت)، از سه شهرستان اَردل، کوهرنگ و لردگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری جمع آوری شده اند. در این مقاله به طور خلاصه مشخص شده است که گاگریوه های بختیاری نوعی شعر روایی توصیفی اند که گفت وگو وار از زبان خواننده به نیابت از خود، خانواده و متوفا بیان می شوند. از آنجا که اغلب آن ها به صورت دوبیت دوبیتی (دوگانی) تنظیم شده اند، می توان قالب آن ها را دوگانی نامید. وزن در آن ها هجایی است. از نظر صنایع ادبی، تشبیه، استعاره و کنایه بالاترین بسامد را دارند. در حجم نمونه (675 بیت) 68 تشبیه، 45 استعاره و 50 کنایه به دست آمد. در اغلب این آرایه های ادبی، سادگی و ملموس بودن آشکار است. این اشعار از نظر زبانی دربردارنده مجموعه بزرگی از واژگان، ترکیبات و اصطلاحات زبان لری بختیاری اند. از نظر محتوا، دارای محتوایی چندوجهی اند؛ در آن ها هم به دنیا توجه می شود و هم به آخرت. سن، جنس، شغل، موقعیت و چگونگی مرگ متوفا بخش دیگری از محتوای این اشعار را تشکیل می دهد. صبغه محلی در این اشعار قوی است و برخی از نگرش های مردم بختیاری را ازجمله ترسناک و مذموم بودن مرگ، باور به قیامت و چالش با آسمان و فلک در این اشعار می توان دید.
جلوه های پایداری در کتاب سیرنگ مشفق کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
173 - 197
حوزههای تخصصی:
مشفق کاشانی از شاعران دوره معاصر است که بسیاری از سروده های خود را در موضوع دفاع مقدّس، شهادت، ایثار و حماسه سازی رزمندگان سروده است. در این جستار به بررسی جلوه های پایداری در اشعار مشفق کاشانی پرداخته می شود و نویسنده در پی آن است تا میزان نمود جلوه های پایداری را در شعر این شاعر به تصویر بکشد. روش در این پژوهش تحلیلی-توصیفی از طریق یادداشت برداری کتابخانه ای است و واحد تحلیل مضمون در نظر گرفته شده است. نتایج اولیه حاکی از آن است که جلوه های برجسته در اشعار مشفق عشق به وطن، یادآوری حماسه عاشورا و همچنین حماسه قدس، دعوت به مبارزه، ستایش آزادی، ستایش شهید و شهادت و طرح اسطوره های ملی و تاریخی می باشد. بهره گیری از محرک های گوناگون برای برانگیختن مردم و کشاندن آنان به جنبش های پایداری یکی از مهم ترین ویژگی های اشعار مشفق کاشانی است، محرک های مؤثری چون میهن، ملّت، ناموس، غیرت، دین، اسلام، قرآن، اسطوره ها و هر آن چه که در نزد مردم احترام و قداستی خاص دارد.
کارکردهای سنت گفت وگو در داستان شوهر آهوخانم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادب عامه در جایگاه یکی از بخش های مهم فرهنگ عامه، علاوه بر جنبه های عمومی و هنری خود، نقش مؤثری در شکل گیری ادبیات جدی آن جامعه و بیش از هر عنصری، در اصالت آثار هنرمندان آن نقش دارد. ذهن هنرمند به عنوان فردی پرورش یافته در فرهنگ بومی یک اجتماع لبریز از وجوه مختلف ادب عامه است و به کارگیری و احضار آن ها در آثار هنری فردی، روحی تازه و عمیق و ژرف به اثر می بخشد. هرچند درمورد وجوه مختلف فرهنگ عامه و حتی ادب عامه در آثار مختلف بحث شده، اما کارکردها و جنبه های هنری آن کم تر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی (از نوع مطالعه موردی) انجام گرفته، بررسی وجوه زیباشناختی سنت های گفت و گوی عامه در داستان شوهر آهوخانم نوشته علی محمد افغانی است. وی توانسته جنبه های وسیع این نوعِ ادبیات ازجمله: کاربرد حکایات، ضرب المثل ها، کنایات، بوم سروده ها و واسونک های بومی را در ایجاد لحن مناسب، تصویرپردازی، فضاسازی، ایجاد رابطه بینامتنی و ساخت پشتوانه و بستر فرهنگی متناسب با موضوع به کار گیرد تا جایی که بخشی از وجوه اثرگذاری، ادبیت و ژرفای فرهنگی این داستان، برخاسته از کاربرد هنرمندانه ادب عامه به خصوص سنت های گفت وگو در آن است.
فرایند ارتباطات غیرکلامی در مراثی خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
41 - 58
حوزههای تخصصی:
مراثی خاقانی از تشخّص منحصربه فردی در گونه مرثیه سرایی ادب فارسی برخوردار است؛ این مراثی سرشار از زبان تصویری و کنش های تعاملی گوناگونی با مخاطب است که بر لحن غنایی و جنبه اثرگذاری شعر افزوده است. سهم بسیاری از غنا در مرثیه های خاقانی، برخاسته از فرایند ارتباطات غیرکلامی است که با توانمندی های هنری و کلامی خاقانی در بافت این شعر القاء شده است؛ مساله اصلی تحقیق حاضر، بررسی انواع ارتباطات غیرکلامی موجود در مرثیه های خاقانی و تحلیل زیرساخت های اَشکال این ارتباطات در عاطفی تر شدن مراثی خاقانی بوده است. برای انجام این پژوهش از روش تحقیق توصیفی و استدلالی استفاده شده است؛ جامعه آماری این تحقیق، اشعار رثایی خاقانی بوده است و از انجام آن، این نتایج به دست آمد: فرایندهای ارتباطی غیرکلامی در مراثی خاقانی در شاخه های اصلی اندامی (27%)، محیطی (%23)، چهره (20%)، حرکتی (18%) و موسیقایی (12%) و اغلب متأثر از باورهای عامیانه و فرهنگی و اسطوره ای، سنت های ادبی و نیز نیازهای روحی و روانی انسان است. پیوند بین ارتباطات غیرکلامی با متن شعر به روش های تأکید (50%)، تکمیل (30%) و جایگزینی (20%) صورت گرفته است که موجب تقویت بار عاطفی، جانداری تصاویر شعری، تازگی و پویایی زبانی و نیز تأکید و تشخّص لحن غنایی مرثیه های خاقانی شده است.
دیاسپورا و فلسفه تنهایی در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
113 - 136
حوزههای تخصصی:
موضوع مهاجرت فردی یا کوچ قومی، یکی از مهمترین موضوعات جامعه بشری از آغاز تاریخ تا کنون بوده و هست. این اهمیت تا بدان درجه است که مسلمانان، تاریخ هجرت را مبنا و مبدا تاریخ قرار داده اند. «پراکندگی جمعیت ها» با «مهاجرت» همراه است و این دو، دو روی یک سکه اند. پراکندگی جمعیتی و مهاجرت ، فرهنگ و ادبیات و هر آن چه را از فرهنگ و هنر وجود دارد منتشر می کند. این مقاله ابتدا به بررسی دیدگاه های مختلف درباره دیاسپورا که یکی از نمود های برجسته مهاجرت است می پردازد و در نهایت به نمود انواع دیاسپورا در حوزه شاهنامه فردوسی و در ارتباط با یکی از مهمترین موضوع ها و چالش های بشری، یعنی تنهایی، پرداخته می شود. چرا که همه این دیاسپوراها، تنها بودن یا تنهایی را به دنبال خود دارند. تنهایی همراه با درد و رنجی بسیار زیاد که در برخی چهره های شاهنامه، هم-چون ضحاک، به زندگی ناگزیر و رنجناک ابدی، در بعضی، هم چون گشتاسب و سام، به خیر و نیکی و در تعداد قابل توجهی، هم چون کیخسرو، لهراسب، سیاوش، سهراب، فرود و جریره، به فاجعه می انجامد. این واکاوی دیاسپورا با موضوع تنهایی، همراه با تقسیم بندی هایی از منظر درون سرزمینی یا برون سرزمینی بودن، خودخواسته یا ناخواسته بودن، به فرجام یا بدفرجام بودن و تعیین شرایط اجتماعی، سنی، جنسیتی و موقعیتی می باشد که توسط نویسنده انجام پذیرفته است و جز کتاب مهاجرت در ادبیات و هنر که فقط به موضوع مهاجرت که بخشی و وجهی از دیاسپورا است پرداخته است و وارد حوزه ادبیات ایران و به ویژه شاهنامه نگردیده است، هیچ پیشینه پژوهشی دیگری در این حوزه وجود ندارد.
تحلیل مردم شناسی اساطیری و دینی آیین های وَر در جنوب کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
89 - 119
حوزههای تخصصی:
وَر یک آزمایش ایزدی یا داوری ایزدی بوده است که در دین مزدیسنا از سوی داوران برای اثبات راست گویی یا حقانیت شخصی اجرا می شده است. آیین وَر، تنها ویژه ایرانیان نبوده بلکه در اروپا تا سده های میانه رواج داشته است. در فرهنگ اساطیری و دینی جنوب کرمان از گذشته تا امروز برای اثبات راست گویی و حقانیت خود از آیین وَر، به شیوه های مختلف نظیر لقمه نویسی، تخته گردون، کاسه گردون، قسم چار و غیره بهره برده اند. هدف پژوهش حاضر معرفی و شناخت کارکرد آیین های وَر و شیوه اجرای آن در این منطقه است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی، با گرداوری اطلاعات اسنادی و مصاحبه با افراد بومی آن منطقه است. نتایج پژوهش نشان می دهد که آیین های وَر، در فرهنگ عامه ریشه حماسی و تاریخی دارد و سرمنشأ آن را می توان در متون حماسی دینی و اساطیری نظیر شاهنامه و اوستا پیدا کرد که در گذر زمان همانند سایر آیین ها دچار تغیر و تحول شده اند.
آیین «یُوار» در بین اقوام تات، ترک، ترکمن و کرمانج خراسان شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ مرداد و شهریور ۱۴۰۲ شماره ۵۱
۱۷۱-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه اقوام ایرانی دنیایی رمزآلود است که بررسی محتوایی ظرایف آن می تواند چشم انداز های تازه ای به دنیای مردم شناسی و جامعه شناسی بگشاید. در پژوهش پیش رو کوشش می شود با بیان عناصر فرهنگی و اعتقادات مرسوم در میان اقوام استان خراسان شمالی، به تبیین و تحلیل یک آیین محلی با نام «یُوار» در بین چهار قوم تات، ترک، ترکمن و کرمانج با بهره گیری از شیوه مبتنی بر مصاحبه با پژوهشگران حوزه فرهنگ عامه خراسان شمالی و گویشوران موثّق و منابع مکتوب پرداخته شود تا ضمن معرّفی این آیین و آداب مربوط به آن، شباهت ها و تفاوت ها در نحوه برگزاری، موارد کاربرد و پیامدهای آن در بین چهار قوم مذکور مشخّص شود. حاصل این بررسی نشان می دهد که آیین یُوار در گذشته تقریباً با شیوه های یکسان و با اندکی تفاوت در مراسم های گروهی نظیر درو کردن و جمع آوری محصولات کشاورزی، خانه سازی، پشم چینی گوسفندان، قالی بافی و... در بین اقوام مذکور انجام می شده است. از پیامدهای مهمّ این آیین علاوه بر تعاون و همکاری می توان به ایجاد حسّ همدلی و نوع دوستی در بین مردمان این خطّه، افزایش درک، ابراز شادی و محبّت به هم نوعان اشاره کرد. درواقع این آیین نشان دهنده همدلی و ایثار بین افراد این اقوام بوده است، زیرا از تمامی اقشار جامعه به خصوص جوانان با توجّه به مهارت و نیروی جسمانی که داشتند، در آن حضور داشتند. این آیین تا دهه 1350 رونق داشته، امّا به مرور زمان و با پیشرفت تکنولوژی، تغییر نسل ها و مشکلات مالی ای که برای مردم به وجود آمده، باعث کم رنگ شدن و درنهایت از بین رفتن آن شده است.
بررسی و تحلیل اندیشه پایداری در متون منثور عرفانی از قرن پنجم تا قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
27 - 60
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات قابل توجّه در متون عرفانی، بررسی روابط عرفا با حاکمان زمانه و چگونگی برخورد با آنان است. در بادی امر به نظر می رسد که عرفا با سیاست بیگانه اند و عرفان که از مقوله معنا، کشف و شهود، خلوت و خلسه است، با سیاست که پدیده ای بیرونی، عمومی، اجتماعی و مرتبط با زندگی و معیشت انسان هاست؛ قابل جمع نیست و رابطه ای بین معنویت گرایی و عرفان با سیاست ورزی وجود ندارد. بررسی متون عرفانی نشان می دهد که علاقه مندی عارفان به سرنوشت انسان و سعادت و شقاوت او که به گونه ای با شیوه اداره کشور مرتبط است، آنها را به واکنش در برابر سیاست و حکومت واداشته است. بسیاری از بزرگان عرفان در آثار خود به پایداری سیاسی پرداخته و دیدگاه خود را نسبت به مسائل سیاسی و گردانندگان حکومت بیان نموده اند. مؤلّفه هایی چون: توصیه حاکمان به عدالت ورزی، ستم ستیزی، انتقاد از حاکمان، حق گویی در برابر حاکمان ظالم و پایداری در برابر قدرت های حاکم، بیانگر نقد و اعتراض به رفتار حاکمان و پایداری سیاسی عرفا می باشد.
خوانش تطبیقی کارکردهای زبانی در اشعار پایداری جابر الجابری و محمد کاظم کاظمی با تکیه بر نظریه ارتباطی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
37 - 74
حوزههای تخصصی:
عناصر سازه ای فرآیند کلامی در پیام، به عنوان نقش یا کارکردهای متفاوتی ظاهر می شوند که ماهیت و ساختار کلام را شکل می دهند. نظریه ارتباطی، یکی از منسجم ترین طرح های کنش کلامی است که توسط رومن یاکوبسن فرمالیست و نظریه پرداز روس مطرح شده است. الگوی ارتباطی یاکوبسن با شش عامل شکل دهنده در یک کنش ارتباطی آغاز می شود. وجود سه عامل اصلی فرستنده، گیرنده و پیام و سه عامل فرعی زمینه، رمز و تماس در شکل گیری فرآیند ارتباطی ضروری است. جابر محمّد عباس الجابری(مدین الموسوی) از شعرای برجسته مبارز عراقی است. محمّدکاظم کاظمی شاعر مهاجر افغانستانی است که نقش برجسته ای در رشد و بالندگی شعر مقاومت افغانستان داشته است. پژوهش حاضر بر آن است با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی تطبیقی کارکردهای زبانی گفتمان پایداری جابر الجابری و محمّد کاظم کاظمی با تکیه بر الگوی ارتباطی رومان یاکوبسن بپردازد تا با توجه به مؤلفه های ارتباطی در نظریه مذکور بتواند به خوانشی نوین از شعر پایداری این دو شاعردست یابد. یافته های پژوهش بیانگر آنست که نحوه به کارگیری کارکردهای ششگانه زبانی در شعر جابری و کاظمی با توجه به بافت و پیام شعری شان با هم متفاوت است. جابری و کاظمی در انتقال پیام پایداری و مبارزه به ترتیب أهمیت از نقش زبانی ارجاعی، عاطفی، ترغیبی و همدلی بهره برده اند. کارکرد ارجاعی در شعر جابری و کارکرد عاطفی در شعر کاظمی، بارزترین کارکردهای زبانی بکار رفته در گفتمان پایداری این دو شاعر هستند.