فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
منبع:
شعر تیر ۱۳۷۳ شماره ۱۱
حوزههای تخصصی:
دستور زبان فارسی دوره راهنمایی ؛ همچنان در بند سنت
حوزههای تخصصی:
بررسی زبانِ غزل محمدعلی بهمنی
حوزههای تخصصی:
محمدعلی بهمنی از نام آورترین غزل سرایان معاصر است. زبان عاطفی و گیرای او مخاطبان زیادی را جلب کرده است. هدف این مقاله این است که زبان شعری بهمنی را بکاود و شگردهای مهم زبانی در ساختار ادبی شعر بهمنی را کشف کند که او را با اقبال عمومی مواجه ساخته است. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی تحلیلی است که پس از مطالعه اشعار بهمنی و نمونه برداری انجام شده است. دستورمندی جملات بهمنی، بسامد بالای واژه های امروزی و زنده اجتماع و موسیقی غنی و فزاینده در غزل های بهمنی ازجمله دلایلی است که باعث زیبایی و دلنشین شدن شعر او می شود. بهمنی با مهارتی درخور، زبان زنده و جاری مردم را به خدمت غزل درآورده و از قابلیت های چندگانه تصویری، عاطفی و موسیقایی این گونه زبان نهایت استفاده را برده است.
مقدمه ای بر پیدایش مدرنیسم
حوزههای تخصصی:
نقدی بر مقالة «محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله محوریت قهرمانان زن در قصه های عامیانه که در شماره یازدهم و دوازدهم فصلنامه نقد ادبی منتشر شده است، نکته هایی به اشتباه درباره کتاب طبقه بندی قصه های ایرانی نوشته آقای اولریش مارزلف آمده است. در این نقد تلاش شده که محققان و قصه شناسان به تفاوت دسته بندی های رایج قصه توجه کنند. چنانکه دو نوع اصلی برای طبقه بندی قصه ها در جهان وجود دارد، یکی بر اساس موضوع و درونمایه های قصه ها که بر مبنای فهرست موضوعی معروف آرنه- تامسون صورت می گیرد و دیگر بر اساس روشهای ساختارگرایانه و فرمالیستی که معروفترین آنها روش ولادیمیر پراپ در طبقه بندی قصه های پریان روسی است و به ریخت شناسی موسوم است. در این مقاله به اشتباه گفته شده که مارزلف در تنظیم و طبقه بندی قصه های ایرانی از روش و الگوهای ریخت شناسانه پراپ استفاده کرده است در صورتی که مارزلف کتاب خویش را بر مبنای دسته بندی موضوعی آرنه- تامسون تالیف نموده است.
رویکرد ریزوماتیک و درختی: دو شیوه متفاوت در آفرینش و خوانش اثر ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیامد گفتمان درختی در آفرینش اثر ادبی، ترسیم نمودار بی پایانی از مفاهیم و واژگان تثبیت شده در جهان گذشته، حال و آینده و معرفت قاب بندی شده است. چنین رویکردی در خوانش متن، مرکزگرا و قلمرو محور است. در مقابل، گفتمان ریزوماتیک برهم زننده نظم پایگانی ساختار اندیشه ورزی است که ایده ها، مفاهیم و موضوعات گونه گون را در شبکه ای از روابط همسطح و افقی به هم پیوند میدهد و اثر ادبی را چونان مجموعه ای گرد هم آمده ارائه میکند که در خوانش آن به جای جستجوی فهم معنای یکه اثر و دلالتی خاص، کارکردها و پیوندها پیگرفته میشود. این نوشتار، بی آنکه قصد برتری بخشیدن به یکی از این دو رویکرد را داشته باشد، به طور خاص به بررسی و بازگویی آراء دلوز و متفکرانی می پردازد که در نگره خود به سوژه/ ابژه، من/ دیگری، مبانی فلسفی و معرفت شناختی گفتمان ریزوماتیک را فراهم کردهاند و در پی پاسخ به این پرسش است که: خوانش متنهای ادبی با رویکرد ریزوماتیک، چگونه و تا چه پایه میسر است؟
معیار تعهد در ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسألهای که این نوشتار میخواهد به آن پاسخ دهد این است که معیار تعهد در ادبیات متعهد چیست و با چه معیار و مبنایی میتوان ادب متعهد را تعریف کرد؟ اصطلاح ادب متعهد یا «الادب الملتزم» در قرن نوزدهم میلادی در اروپا پدید آمد و در حقیقت از شاخههای مکتب واقعگرایی در اروپاست. تعهد در ادبیات عربی و فارسی به صورت امروزی آن در یک قرن گذشته تحت تأثیر مکاتب ادبی اروپایی پدید آمده است. ناقدان و صاحبنظران معیارهای متفاوتی را در تعریف ادب متعهد مدنظر قرار دادهاند؛ معیارهایی مانند: اخلاق و تربیت، دین، ملیت، مسائل اجتماعی و مسائل انسانی. هر یک از این مبانی میتواند ملاک تعریف ادبیات خاصی به عنوان ادبیات متعهد گردد؛ اما اینکه کدام معیار به صحت و درستی نزدیکتر است، به تأمل نیاز دارد. به علاوه گاهی تناقضاتی در بیان معیارها پدید میآید که باید تکلیف آن روشن گردد. به هر حال تعریف ادبیات متعهد طی زمان شاهد تحول و دگرگونی نیز بوده است و تحت تأثیر تحولات اجتماعی، به سمت قبول معیارهای فراگیرتر و جهانیتر پیش رفته است.
فرایند شکل گیری پسوندهای مصدر و اسم مصدر در فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به فرآیند شکل گیری دو گونه پسوند سازنده اسم مصدر در فارسی میانه، یعنی -išn و -išt و نیز پسوند سازنده مصدر، یعنی -dan-/tan پرداخته می شود. نگاه تاریخی و خاستگاه یکسان امکان می دهد که به دو پسوند -išn و -tan-/dan هم زمان پرداخته شود. هم چنین، نیم نگاهی هم به عنصر «ـ شن» در برخی از واژه های فارسی نو مانند «پاداشن» خواهیم داشت.
طرز سخن خاقانی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" حافظ و خاقانی، دو شاعر بلند آوازه ی ادب فارسی، دارای دو سبک متفاوت شعری هستند. خاقانی، آفریدگار قصیده و حافظ، خداوندگار غزل است. با آن که خاقانی را غزلیاتی بسیار روان و دلکش است، اما شهرت او، دست کم تا به امروز، بیشتر بر قصاید غزا و بلندش، استوار است. حافظ پس از سعدی و خواجوی کرمانی، بیشترین تاثیر را ،در وجوه مختلف از وزن، قافیه، ردیف ،کلمات و ترکیب ها، صنایع، آرایه های ادبی و مضامین شعری، از خاقانی پذیرفته است. این میزان تاثیرپذیری، از سویی مرتبه ی والای خاقانی را در شاعری،...
"
نقد و بررسی کتاب: نقد و بررسی: لایه های بلاغی و ایدئولوژیک جایگزینی برای لایه های معنی-شناسی و کاربردشناسی در کتاب سبک شناسی، نظریه ها، رویکردها و روش ها تألیف محمود فتوحی رودمعجنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به بررسی جایگزینی لایههای بلاغی و ایدئولوژیک به جای معنیشناسی و کاربردشناسی در بخش دوم کتاب سبکشناسی، نظریهها، رویکردها و روشها، تألیف محمود فتوحی رودمعجنی می پردازیم. این کتاب، شامل دو بخش است؛ بخش نظری، 177 صفحه و آنچه بخش عملی نامیده شده، 215 صفحه از کتاب را در بر میگیرد. ابتدا دلایل نویسنده را برای این جایگزینی ذکر می کنیم و سپس به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت؛ با این هدف که گزینش دقیقتر لایههای زبانی را در سبکشناسی ادبی مورد توجه قرار دهیم
مکتب سوررئالیسم و اندیشه های سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میان مکتب های ادبی غرب و اندیشه های نهفته در متون کهن ادب پارسی، همانندی هایی به چشم می خورد که بازخوانی آنها با نگاهی تازه و تطبیقی، می تواند دستاوردهای فراوانی برای نقد ِ ادبی داشته باشد و گستره شناخت را نسبت به هر دو حوزه بازتر کند. سوررئالیسم ، یکی از مکتب های تأثیرگذار غرب است که بسیاری از ویژگی های آن را می توان در حکمت اشراق مشاهده کرد. سوررئالیسم، جدا از تفاوت های بسیاری که با فلسفه اشراق دارد، دارای شباهت های بسیاری با آن هست. این جستار برآن است تا با استناد به رساله های شیخِ سهرورد و بیانیه ها و آثار سوررئالیستی، هفت فنِ سوررئالیسم را که عبارت است از امر شگفت؛ رؤیا؛ نگارش خودکار؛ دیوانگی؛ تصادف عینی؛ اشیای سوررئالیستی و طنز با اندیشه های «شیخ شهاب الدین سهروردی» تطبیق دهد و مقایسه کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد این دو تجربه هر چند در نقاط بسیاری به هم نزدیک و شبیه می شوند ولی مبدأ و معادی جداگانه دارند و خاستگاه و رهیافت هر یک نیز با هم متفاوت است. این تحقیق از نوع مطالعه کتابخانه ای است و با روش توصیفی و تطبیقی انجام گرفته است.
فرهنگ اصطلاحات حافظ
تساهل و تسامح در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، پس از بررسی مختصر اصطلاح تساهل و تسامح و پیشینه ی آن در غرب و فرهنگ اسلامی، با توجه به ارتباط و تاثیر مسایل سیاسی، تاریخی و اجتماعی بر ذهن هنرمند و اثر او، به اختصار دوره ی سیاسی، تاریخی و اجتماعی حافظ توصیف شده است. نگارنده کوشیده است، تساهل و تسامح را از دیدگاه شاعر بر پایه ی سه محور بیان کند؛ محور نخست اندیشه ی حافظ درباره ی گناه است. در این بخش، گناه به عنوان تقدیر الهی، گناه نخستین آدم و حوا، گناه و بخشش آن که محل ظهور رحمت الهی است، بی اثری زهد یا فسق در نظام هستی و نیز نامعلومی پایان کار انسان واعمال او، بررسی می شود. در محور دوُم؛ روح تساهل آمیزحافظ و موضوع هایی؛ چون اغتنام وقت، جواز گناه، تمایل به شادخواری و باده زداینده ی گناه، بررسی می شود. در محور سوم؛ نگاه حافظ به زندگی فردی و اجتماعی و ارایه ی الگوی رفتاری برپایه ی سازواری و تساهل (مدارا با دشمنان، نفی خودخواهی، نفی دنیا اندوزی، نفی مطلق بدکاری، کرم پیشگی و مهرجویی و وحدت ادیان) بررسی می شود.
روش علمی صادق هدایت در پردازش داستان های کوتاه رئالیستی
حوزههای تخصصی:
اگرچه شهرت هدایت بیشتر مرهون داستان های «بوف کور»، «سه قطره خون» و «زنده به گور» است و این داستان ها از نظر ساختاری، بسیار منسجم و نظام مند هستند؛ بسامد این گونه تجربه های هدایت در قیاس با داستان های کوتاه رئالیستی ناچیز است. هدایت نزدیکِ بیست و پنج داستان کوتاه رئالیستی دارد که معماری، ساختمان و پردازش آنها نشان می دهد که وی در این زمینه، تبحر و چیرگی خاصی دارد و به همین دلیل با اقتباس از روش ها و شگ ردهای داستان نویسان مع روف ج هان، به طراحی علمیِ ساخ تار این گ ونه داستان ها می پردازد. در این پژوهش سعی شده است به روشی کاملاً ساختاری و علمی، با جهت گیری درک شگ ردها و شیوه های علمی هدایت در پردازش داستان کوتاه، به تجزیه و تحلیل آثار رئالیستی وی بپردازیم.
کاربرد «الگوی کنشگر» گرِماس در نقد و تحلیل شخصیت های داستانی نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است. در حقیقت، ارزش هر داستان در زیبایی نهفته در آن است و که ساختار درست یک داستان، میتواند به زیبایی آن بیفزاید. بنابراین، شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیتهای داستان، یکی از مهمترین نکتهها در پژوهشهای ادبی است و پژوهشگران نیز میکوشند از طریق کاربرد معناشناسی، ارتباط بین شخصیتهای داستانی را تبیین کنند. یکی از شیوههای جدید تبیین ارتباط شخصیتها با یکدیگر، «الگوی کنشگر» گرِماس است. گرِماس،از ساختارگرایان و نظریهپردازان نشانه معناشناسی پیرو ولادیمیر پراپ، با مطالعه ساختارهای معنا و ادامهپژوهشهای پراپ در سطحی گسترده، توانست فرضیه مدل کنشی را ارایه دهد. این الگوی کنشی با هدف نمایان ساختن نقش شخصیتها مطرح شد و مفهوم حوزههای پیوند دهنده کنش و شخصیت، به شناخت شخصیت، کمک شایانی کرد. در این الگو، شمار کنشگرها به شش میرسد: فرستنده یا تحریککننده، گیرنده، شیء ارزشی، کنشگر بازدارنده و کنشگر یاریدهنده. در الگوی کنشی، کنشگر، گرانیگاه روایت به شمار میرود. کنشگر کسی یا چیزی است که کنش را انجام میدهد. واژهکنشگر از شخصیت داستانی فراتر میرود؛ زیرا کنشگر ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژهای مجرد و انتزاعی باشد. بهرهمندی از شیوههای جدید، مانند الگوی کنشگر، در تحلیل شخصیتهای داستانی، موجب میشود نگاه به متنهای ادبی هر چه بیشتر علمی، آکادمیک و نظاممند شود. در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرِماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچید) را بررسی کردهایم.
مقایسه سبکی اقتفاهای صائب از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شگردهای صائب نظیره گویی است. در دیوان او به نام حدود هشتاد شاعر اشاره شده است. بعد از مولوی، بیشترین استقبال و اقتفاهای صائب از حافظ است. صائب بیست و نه غزل را به استقبال غزل های حافظ سروده که در پایان غزل به نام او اشاره کرده است. علاوه بر این حدود 160 غزل دیگر حافظ را از جهت وزن، قافیه و ردیف تقلید کرده؛ امّا به اسم او اشاره نکرده است. گاهی اوقات نیز در مقابل یک غزل حافظ، چندین غزل سروده است. در این مقاله همان بیست و نه غزل که صائب به استقبال حافظ سروده و به نام او اشاره کرده است، از نظر سبک شناسی در سه سطح (ادبی، زبانی، فکری) مقایسه شده است. به طور کلّی در سطح ادبی، حافظ در استفاده از شگردهایی مانند سجع، جناس، تکرار، تضاد، ایهام و تلمیح بر صائب برتری دارد و صائب نیز در کاربرد صنایعی مانند: ایهام تناسب و استخدام بر حافظ پیشی گرفته است. در موارد بیانی نیز صائب تشبیهات بیشتری به کار برده است و در موارد دیگر تفاوت چندانی دیده نمی شود. در سطح زبانی حافظ نسبت به صائب برتری نسبی دارد؛ امّا از همه مهم تر در سطح فکری صائب بیشتر به مضمون سازی و تصویر پردازی پرداخته، در حالی که حافظ به معانی و اندیشه های والایی اشاره کرده است.
پیشینه، نقش و اهمیت داستان، در زندگی انسان
حوزههای تخصصی:
اهمیت عدد «سه» با نگاهی به دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه اهمیت اعداد در پدیده تقدسگرایی در اندیشه انسانهای جوامع ابتدایی ریشه دارد. بشر از دیر باز به ویژگی سحرانگیز اعداد معتقد بوده و به همین دلیل در طول قرون متمادی به برخی از اعداد تا حد تقدس اهمیت داده است؛ این پدیده نه تنها در فرهنگ عامه جوامع بشری بلکه در زمینه های مختلف ادبیات آنها نیز مجال ظهور و بروز یافته است. ملل مختلف دنیا با توجه به اساطیر اولیه تمدنهایشان به اعدادی خاص اهیمت داده و حتی آن را تقدیس کرده اند. بدین ترتیب مکاتب مختلفی به وجود آمده است که هر کدام به نوعی بر اساس تقدیس عددی خاص به تنظیم ایدئولوژی خود اقدام کرده اند و این خود بمراتب مجرایی برای ورود برخی اعداد مهم و گاهی مقدس درون ادبیات شده است؛ در این میان شاهد انعکاس گسترده اعدادی خاص در حیطه ادبیات پارسی هستیم که بسامد آن به نسبت مقطع زمانی و موقعیت جغرافیایی در نوسان است. این مقاله تلاشی است برای بررسی پیشینه اهمیت عدد «سه» و کاربرد آن در دیوان خاقانی.
ترجمان تصویری «زمان اسطوره ای» در سینمای بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سینمای بهرام بیضایی را می توان نوعی «ترجمان تصویری اسطوره» دانست؛ این البته ازجهتی، خود یکی از مشخصه های اصلی روایت و ادبیات (اینجا ادبیات نمایشی) مدرنیستی و پسامدرنیستی است. بیضایی در امروزی کردن اسطوره ها و برداشتی نو از آن ها، و گاه اسطوره سازی و اسطوره شکنی و نیز نزدیک کردن ساختار روایی آثارش به اسطوره اهتمام ویژه ای دارد. البته، کشف و تبیین جنبه های گوناگون شکلی و ساختاری اسطوره مانندی آثار سینمایی بیضایی بدون مراجعه به آرا و نظریه های اسطوره شناسان ساختارگرایی، مانند کلود لوی استروس ممکن نیست. در این نوشتار، با تکیه بر دیدگاه روایت شناسان و اسطوره شناسان ساختارگرا (ازجمله پراپ، برمون، تودوروف، بارت و استروس)، شکل و ساختار پرداخت زمان در چهار اثر سینمایی بیضایی: «چریکة تارا» (1357)، «مرگ یزدگرد» (1360)، «شاید وقتی دیگر» (1366) و «مسافران» (1370) با الگوی اسطوره ای آن سنجیده و نشان داده شده است که در روایتگری سینمایی او، زمان به ساختار اسطوره ای اش نزدیک و به بیان روشن تر، رویدادمحور، بی پایان، سنجه ناپذیر، ایستا، شکسته، مقدس و آیینی می شود.