تلقی دوگانه جلال الدین مولوی از شعر و ماهیت و کارکردهای آن در القا و افشای معانی و معارف، یا اخفا و پوشاندن آن ، موجب شده است که او گاه درباره شعر (و شاعران)، نقد و نظرهای تازهای ابراز کند که شناخت آن برای خوانندگان امروز شعر و اندیشهاش مغتنم و مفید باشد. در گفتار حاضر، آرا و اندیشههای مولوی درباره شعر، از لابلای آثارش کشف، و تحت چهار عنوان دستهبندی و تبیین شده است. در بخش اول، با عنوان شعر و بیخودی از دیدگاه مولانا، به نقش بیخودی و بیاختیاری در آفرینش شعر ناب و نمکین، و ویژگیهای شعر بیخودانه پرداخته شده است، در بخش دوم که به انتقادهای مولانا از شعر و شاعران اختصاص دارد، انتقادات بالقوه و بالفعل او به شعر (مثل بیگانگی و ناتوانی شعر در بیان معانی و معارف، و شکایتهایش از مضایق و لوازم شاعری) و شاعران(ظاهرگرایی شاعران) بحث میشود. بخش سوم مقاله به نقش و شرایط مخاطب در فهم و خوانش و آفرینش شعر میپردازد. آخرین بخش مقاله نیز آرای مولانا درباره شعر خود تبیین و به اجمال تحلیل میشود. نسبتها و روابط بین شعر با خون و جنون و تازگی و ماندگاری، از مباحث و مطالب این بخش است. نگارنده کوشش کرده برخی از آرا و اندیشههای مولانا درباره شعر و ویژگیهای بیان شاعرانه را با نگاه و نظریات تازه درباره شعر و کارکردهای آن، تطبیق و مقایسه کند تا شعرشناسی و نواندیشی او بیش از پیش آشکار گردد و زمینه آشنایی و استفاده بیشتر از آثارش فراهم آید.
در این مقاله ، دیوان ابوالحسن تهامی ، شاعر توانمند عصر عباسی دوم (334- 656 هـ.ق)، مورد بررسی قرارگرفته است. اشعار ایشان گر چه اغلب در مدح و منقبت افراد سروده شده است، همواره در آن، پند و موعظه و حکمت نیز به کار رفته است. این پژوهش نشان می دهد که تهامی در جای جای دیوانش و در هر مناسبت ، مدح خود را با یک نکته پندآموز و حِکَمی درمی آمیزد تا از این رهگذر رسالتی را انجام داده باشد.
این پندها در ذیل ده عنوان کلی دسته بندی گردیده است که عبارتند از: عزت انسان، شرافت و بزرگواری ، بردباری بزرگان، بخشش و کَرم ، دانایی و درک و فهم، استفاده از تدبیر در کارها، بلاغت داشتن در سخن، ، ناپایداری دنیا ، مذمت فقر، و مورد رشک واقع شدن انسان با فضیلت .
بنابراین، تهامی را باید از شاعران حکمت آور دانست و قصاید مدح گونه اش را نوعی حکمت محسوب نمود.