فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۶۱ تا ۲٬۳۸۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابراهیمی در این کتاب داستان عشقی را تعریف می کند که از دوستیِ کودکانه دونفر ریشه گرفته و در جوانی به شکوفایی رسیده و در کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم توصیف شده است. این رابطه بیش از آنچه به زمان مربوط باشد وامدار مکان است. در اجتماعات بشری، شهر به عنوان مرکز اتفاقات شناخته می شود و داستان نادر ابراهیمی در شهری می گذرد که جلوه آن در بار نخست سکونت، هیچ شباهتی به شهری که بعدها روایت می شود، ندارد. این امر از منظر نقد مضمونی و جغرافیای ادبی که معتقد است بیرون درون را روایت می کند، قابل بررسی و تحلیل است. در این پژوهش از نظرات میشل کولو بهره گرفته ایم تا شاهد استحاله شهر باشیم که همپای راوی/قهرمان داستان تغییر می کند، و چرایی این تغییر در داستان زندگی پرسوناژ نهفته است. در واقع این متد معتقد است که بررسی جغرافیای متن، دسترسی و درک جهان متن را ساده می کند ولی در انتها خواهیم دید علاوه بر این، شهر همتای قهرمان حضور فعال دارد و می تواند به عنوان یکی از پرسوناژها مطرح باشد.
البنیه السّردیّه فی قصیده "الأطفال یحملون الرّأیه" لسلیمان العیسى(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
100 - 78
حوزههای تخصصی:
دراسه هیکلیّه النّصوص، خاصّه النّصوص الشّعریّه، من وجهه نظر النّقد السّردی لها أهمیّه ملفته؛ لأنّها تعطینا رؤیه جدیده بالنّسبه إلى ما نقرأ من القصائد فی العصر الحدیث. فهذا الفرع من فروع النّقد الأدبی یُستعمل فی دراسه کثیر من النّصوص الشّعریّه والنّثریّه لمعرفه بناء تلک النّصوص بشکل أفضل. فی هذا البحث استخدمنا هذا المنهج النّقدی لدراسه قصیده "الأطفال یحملون الرّأیه" لسلیمان العیسى، شاعر الأطفال السّوری من مجموعته الشّعریّه "أنا والقدس". واعتمدنا فی بحثنا هذا على المنهج الوصفیّ التحلیلی وأوردنا عدّه مباحث حول السّرد والبنیّه السّردیّه ورؤیه قصیره من حیاه الشّاعر فی القسم التمهیدی. ثمّ قمنا بعد ذلک بدراسه أهمّ التّقنیّات السّردیّه فی القصیده المذکوره کالشّخصیّات والحبکه والفکره والمغزى والحوار والرّاوی وغیر ذلک. وخلال دراستنا هذه توصلنا إلى عده نتائج، منها: أنّ للشّاعر براعه وافیه خاصّه فی معالجه الشّخصیّات من بین عناصر السّرد وقد اعتمد علی تقنیّات السّرد فی النّص القصصی خاصّه فیما یتعلّق بعقلیّه الأطفال.
مقایسه مضامین مشترک داستان گردآفرید با داستان حماسه بانری و فتح دهلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
30 - 53
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی آثار ادبی، همواره، راز و رمزهایی را آشکار می سازد و این امکان را فراهم می آورد که وجوه مشترک و متفاوت، به ویژه اندیشه های گوناگون آثار با یکدیگر شناخته شوند. در باره شاهنامه فردوسی و حماسه های قوم بلوچ، تاکنون پژوهش های انجام شده، اما در زمینه بررسی تطبیقی مضامین مشترک گردآفرید از شاهنامه با داستان حماسه بلوچی به نام بانری و فتح دهلی پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. در این جستار، به شیوه توصیفی، تحلیلی، استنادی و مقایسه ای کوشش شده تا با رویکردی تطبیقی، مهم ترین بن مایه ها و مضامین مشترک میان این دو داستان واکاوی و بررسی شود. ابتدا به طورکوتاه به جایگاه حماسه های بلوچی اشاره و خلاصه ای از داستان گردآفرید و حماسه بانری و...آورده شده و سپس مضامین مشترک دو داستان، همچون: حضور فعال زنان، انتقامجویی، سرنوشت و تقدیر، صلح جویی، وجود اسب، جنگ افزارها، تحقیر و طعنه و رجز خوانی تحلیل، مقایسه و بررسی شده است. بخش های زیادی از ساختار موجود دو داستان به گونه ای شگفت انگیز با یکدیگر شباهت دارند. شجاعت زنانه، انتقام جویی، کاربرد طنز و طعنه و تأثیر سرنوشت از مهم ترین وجوه تشابه و نیز شیوه های رجزخوانی، مقاومت و مبارزه و سرانجام صلح جویی در حماسه بانری و حیله جستن و ادامه نبرد تا پیروزی در داستان گردآفرید از مهم ترین وجوه تفاوت دو داستان به شمار می رود.
ادبیّات تطبیقی و جایگاه آن در آینده مطالعات ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، به مثابه نگرشی ادبی، تاریخ بسیار پر فراز و نشیبی را تجربه کرده است. گروهی تا مدّت ها تفاوت چندانی میان این نگرش و ادبیّات جهان قائل نبودند و حتّی در برهه ای از زمان، آن ها را در رقابت با یکدیگر می پنداشتند. مدّتی از این شرایط نگذشته بود که ادبیّات تطبیقی به تدریج، به واسطه آنچه به منزله بی ثباتی در پایگاه نظری قلمداد می شد، مورد انتقاد قرار گرفت. این نظراتِ به طور عمده سخت گیرانه، رو به فزونی داشت و تا آنجا پیش رفت که حتّی در اواخر قرن بیستم، تعداد محدودی از پژوهشگران این حوزه از ادبیّات تطبیقی به مثابه نگرشی منسوخ و بی پایه و اساس یاد می کردند؛ امّا همه این کشمکش ها نشان از حضور مؤثّر این سبک مطالعات ادبی در میان پژوهشگران و عدم درک دقیق و درست آن توسّط تطبیقگرایان بود. در پایان قرن بیستم، با تلاش های بی وقفه پژوهشگران این حوزه و درک بیشتر منتقدان ادبی از این روش، هجمه ها کاهش یافت و بحران های یادشده تاحدودی رفع شد. ادبیّات تطبیقی در قرن حاضر به یکی از اصلی ترین روش های مطالعه ادبیّات تبدیل شده و بسیاری از دانشگاه ها، واحد هایی در حوزه مطالعات ادبی تطبیقی داشته یا حتّی گروه های آموزشی ای با این نام تأسیس کرده اند. پژوهش حاضر، با روشی بنیادی و با تکیه بر تاریخچه کنونی ادبیّات تطبیقی به مثابه ابزار لازم پژوهش، جایگاه ادبیّات تطبیقی را میان سایر نگرش ها بررسی کرده و وضعیّت و اهمّیّت آن را در قرن حاضر به بحث و گفتگو گذاشته است. نتیجه اینکه به واسطه تغییرات گسترده در سبک و سیاق مطالعه ادبیّات و نقد ادبی همراه با محوریّت روزافزون فنّاوری های مختلف و دنیای مجازی، ادبیّات تطبیقی می تواند چارچوب مناسبی را برای مطالعه مقایسه ای ادبیات با سایر رشته ها و علوم فراهم آورد.
تحلیل نمایشنامه مانفرد اثر لرد بایرون بر اساس تأثیر پذیری از ادبیات پارسی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سده نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفته است. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهره شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته می گردد. در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوه تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامه «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقوله «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
بررسی اشتراکات ساختاری داستان ضحاک شاهنامه با حکایت «شیر و خرگوش» کلیله ودمنه و داستان هندی «بهیم سین و باکه» مهابهاراتا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیله ودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کرده اند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطوره های یکسان با بن مایه اصلی مشترک در این دو فرهنگ دیده می شود. اسطوره ها نه تنها ازلحاظ محتوا، ازلحاظ ساختار نیز با یکدیگر شباهت بسیار دارند. در این پژوهش با شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای، ریشه ها و نمادهای مشترک در داستان ضحاک با حکایت «شیر و خرگوش» کلیله ودمنه و «بهیم سین و باکه» مهابهاراتا ازنظر اسطوره شناسی مقایسه و موارد مشترک مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. در این مقاله، ریشه های حکایت «شیر و خرگوش» با حکایت بهیما و باکه (مهابهاراته) و فریدون و ضحاک (شاهنامه) در اساطیر هندی و ایرانی جستجو و مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. وجه تشابه آن ها در این است که یک ظالم قدرتمند (پادشاه یا دیو)، برای سیر کردن خود هرروز عده ای از ساکنان (شهر/ جنگل) را می کشد؛ ساکنان شهر/ جنگل، هرروز یک یا دو نفر را برای او می فرستند تا به دیگران آسیب نرساند و سرانجام یکی از طعمه های ظالم موجب مرگ و نابودی او می شود.
معنای زندگی درآثار لئو تولستوی و معنادرمانی ویکتور فرانکل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
212 - 245
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با بررسی دیدگاه ویکتور فرانکل بنیان گذار مکتب لوگوتراپی (معنادرمانی) و تطبیق دادن آن با چهار رمان تولستوی، ویژگی های شخصیت سالم را بیان کرده ایم. تولستوی همچون فرانکل با به تصویرکشیدن روابط فرد با خویشتن در وهله نخست، درصدد تعریف و تبیین نوعی از خودآگاهی و سپس ترسیم شخصیت سالم در مکتب روان درمانی برآمده است. در پژوهش پیشِ روی با تحلیل و بررسی رفتارها و کنش های شخصیت های اصلی رمان ها و تطبیق دادن آن ها با ویژگی هایی که فرانکل درخصوص ارزش مداری زندگی برشمرده است، به بیانی ادبی از تأثیر ارزش مداری زندگی در دستیابی به شخصیت سالم رسیده ایم و در پاسخ به این پرسش که چه ویژگی های در شخصیت های اصلی رمان های تولستوی وجود دارد که با مشخصات اصلی انسان سالم موردنظر فرانکل قابل انطباق و هم پوشانی است؟ در شخصیت های رمان آنا کارنینا ارزش های سه گانه بیشتر از بقیه رمان ها تجلی یافته است، در رمان های رستاخیز و پدر سرگی و مرگ ایوان ایلیچ، ارزش های نگرشی پررنگ ترند و بعضی شخصیت های پویا درگذر زمان و علی رغم وقوع رویدادهای سلسله وار به شخصیت هایی سالم تبدیل شده اند؛ براین اساس و با توجه به مسئله بنیادین در پژوهش پیشِ روی به نظر می رسد ویژگی های قهرمانان رمان با آنچه فرانکل تعریف کرده است، انطباق و هم پوشانی دارد.
بررسی تطبیقی رمان ده سرخپوست کوچک و رمان الفبای مرگ از منظر روان شناسی جنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
295 - 327
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه تطبیقی دو رمان ده سرخپوست کوچک از آگاتا کریستی و الفبای مرگ از مهرداد مراد را از منظر روان شناسی جنایی بررسی می کنیم. داستان های پلیسی کریستی، به دلیل دقت، ظرافت و توانایی خاص این نویسنده انگلیسی در طراحی معمای جنایی و ترسیم روان شناسانه شخصیت قاتل، از ظرفیت مناسبی برای تحلیل و بررسی های روان شناسانه و جرم شناسانه برخوردارند. رمان الفبای مرگ مهرداد مراد نیز دارای وجوه اشتراک و درونمایه ای تقریبا مشابه با ده سرخپوست کوچک است. در این مقاله، با روشی توصیفی_تحلیلی و با توجه به شرایط روانی بزهکار و بزه-دیده، به بررسی جرمشناسانه این دو اثر ادبی جنایی می پردازیم و تلاش می کنیم با نگاهی روان شناسانه و با استناد به نظریه «فنون خنثی سازی» دیوید ماتزا و گرشام سایکز، که از نظریه های مرتبط با روان شناسی جنایی هستند، به مطالعه در مورد علت شناسی ارتکاب جرم در هر دو بپردازیم. در انتها شخصیت های زن اصلی هر دو اثر را از لنز بزهدیده شناسی و نیز بزهکاری مورد بررسی تحلیلی قرار می دهیم. یافته های پژوهش بیان می دارد که دو نویسنده ژانر جنایی در یک موضوع تقریبا مشابه وجوه مختلفی از علت شناسی جرم و نیز خصوصیات بزهکار و بزهدیده را مورد توجه قرار داده اند.
بررسی حکایت «پسر بازرگان روم و شهر خاموشان» از کتاب هشت بهشت امیر خسرو دهلوی بر اساس الگوی تک اسطوره سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹
102-118
حوزههای تخصصی:
جوزف کمپبل، اسطوره شناس آمریکایی، براساس آرای کارل گوستاو یونگ، به بررسی سفرهای قهرمان در فرهنگ های مختلف پرداخته و در کتاب «قهرمان هزار چهره»، الگویی برای این سفرها ارائه کرده است. این الگو، قابلیّت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل آثار ادبی دارد. کتاب «هشت بهشت» امیر خسرو دهلوی یکی از آثاری است که می تواند با الگوی جوزف کمپبل، مورد تطبیق قرار گیرد. پژوهش پیش رو براساس این الگو به بررسی حکایت «پسر بازرگان روم و شهر خاموشان» در کتاب هشت بهشت امیر خسرو دهلوی پرداخته است. نتیجه پژوهش نشان می دهد بجز دو مؤلّفه «ملاقات با خدا بانو یا باز پس گرفتن نشاط دوره کودکی» که پیش تر از مرحله گام نهادن قهرمان در «جاده آزمون ها»، در بخش تشرّف آمده و مرحله «رسیدن کمک از خارج» که قبل از مرحله «عبور از آستان بازگشت به دنیای عادّی» در بخش بازگشت، ارائه شده -که از نظر کمپل محتمل است- تمام مؤلفه های این داستان با الگوی پیشنهادی جوزف کمبپل، مطابقت کامل دارد.
بررسی و تحلیل مفهوم تجربه دینی در آثار تئودور داستایفسکی با رویکرد به رمان های «جنایت و مکافات» و «برادران کارامازوف»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
111 - 129
حوزههای تخصصی:
داستایفسکی در آثار خود به انعکاس تجربه های دینی اش می پردازد و غالب آرای اعتقادی و ایدئولوژیک خود را در آن ها شرح می دهد. تجربه دینی انواع گوناگونی دارد، اما نگاهی به رمان های «جنایت و مکافات» و «برادران کارامازوف» نشان می دهد که داستایفسکی تنها به نوع تفسیری آن علاقه داشته است. تجربه تفسیری او به واسطه دو عامل بیرونی (دعوت از جانب پدربزرگ و راهبان به مسیحیت) و درونی (خلوت با خود در زندان در جوانی) ایجاد شده بود. او این تجربه تفسیری را ابتدا به صورت تقلیدی و سنتی آموخته بود، اما در مرحله بعدی آن را به صورت بازنمایی اندیشه های انتقادی و چالشی نشان داد. هدف داستایفسکی، تخریبی و برآمده از عقده های روانی نبود، بلکه برای بهبود شرایط اعتقادی و دینی مردم، چنین نقدهایی را روا می دانست. این مقاله با استناد به منابع کتاب خانه ای و روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده و در آن به این مسأله اساسی پرداخته شده است که سیر تطور تجربیات دینی داستایفسکی در رمان های مذکور به چه ترتیب بوده است
تطبیق کاربرد رنگ در داستان های منظوم و منثور فارسی و عربی (مطالعه موردی: اسکندرنامه نظامی و مقامات حریری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تاکنون، شاعران و نویسندگان در آثار خویش، به صورت نمادین یا صریح، عاطفه و احساس خود را با رنگ به تصویر می کشند؛ به گونه ای که با نگاهی روان شناسانه به آثار آنان می توان پیرامون شخصیت ایشان، به نتایج قابل توجّهی دست یافت. در همین راستا، پژوهش مذکور تلاش کرده است با دو رویکرد توصیفی- تحلیلی و آماری، کاربرد رنگ ها را در اسکندرنامه نظامی و مقامات حریری مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. نتایج، حکایت از آن دارد که نظامی در اسکندرنامه 380 بار از رنگ بهره برده است، 261 بار به طور مستقیم و 119 بار به شکل غیر مستقیم و با واژه هایی مانند تیره، روشن، قیرگون و... در این اثر، رنگ سیاه و مشتقات آن با 107 بار تکرار، 57 مورد مستقیم و 50 مورد غیر مستقیم، بیشترین بسامد را دارد. کاربرد رنگ، اغلب به صورت تشبیه، استعاره و کنایه برای تعبیر از حالات درونی انسان بوده است که با نظرات روان شناسان معاصر پیرامون رنگ های مختلف، مطابقت بسیار دارد. حریری نیز در مقامات خود، 37 بار به رنگ های گوناگون اشاره کرده است که رنگ زرد با 14 بار تکرار، بالاترین بسامد را دارد. برخلاف اسکندرنامه، کاربرد رنگ در مقامات، بیشتر جنبه نمادین و کنایی دارد که اغلب از طبیعت رنگ ها سرچشمه گرفته است؛ مانند دلالت سپیدی بر امید و سیاهی بر نومیدی و سیه بختی یا رنگ زرد ممکن است در جایی نماد اندوه و بیماری و مرگ باشد و در جایی دیگر نمادی از شادی و سعادت. افزون بر این ها نوشتار پیش رو با ارائه نمودار، بسامد رنگ ها را در این دو اثر، به نمایش گذاشته است.
پژوهشی در اصل و منشأ تمثیل فیل و کوران؛ تمثیلی از حدیقه سنایی و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل در روزگاران باستان در میان برخی اقوام برای تعلیم و تبیین مقاصد، رایج بوده است؛ در میان هندوان و بوداییان حرمت و تقدسی داشت؛ از اصول تعالیم آنان به حساب می آمد و از طریق آنان در میان دیگر فرهنگ ها رواج یافته است. داستان «فیل و کوران» از داستان های معروف است که در آثار دینی، ادبی و عرفانیِ چند ملت دیده می شود؛ در همه این موارد، تمثیل مورد نظر«ناتوانی حواس ظاهر بشر در شناخت حقایق اشیاء و امور» را بیان می کند. شهرت این تمثیل در میان هندوان به اندازه ای است که به «قاعده پیل و کوران» «Andhagayanyaya» ضرب المثل شده است و در مورد کسانی به کار می رود که تنها با شناخت جزئی از حقیقت، آن هم به صورت ناقص و ناتمام، گمان می برند بر تمام حقیقت، معرفت کامل حاصل کرده اند. مقاله حاضر با رویکرد ادبیات تطبیقی، ریشه و منشأ تمثیل مورد نظر را در میان متون فارسی و عربی جست و جو کرده، سرچشمه آن را در منابع هندی و بودایی، در مجموعه ای به نام«اُدانا (UDANA)» که شامل سخنان و تعالیم بودا به پیروانش بوده، یافته است. این تمثیل در طول عمر بیش از دوهزارو پانصد ساله و مسیر سفر خود، تغییراتی را هم برخود پذیرفته است. هر شاعر و نویسنده ای متناسب با ساختار و نظام فکری و فرهنگی خود در بهره گیری از آن تغییراتی داده است. این تغییرات در قالب جدولی در متن آورده شده است که شباهت ها و تفاوت ها را نشان می دهد.
نگاهی تطبیقی به هنجارگریزی زبانی در اشعار رهی معیری و مهرداد اوستا بر اساس الگوی لیچ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
175 - 211
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی، یکی از روش های کاربردی در سرودن شعر و انتقال مفاهیم نهفته در آن است و شاعران زیادی از این روش برای انتقال اهداف خود استفاده کرده اند. شاعر هنجارگریز، با هدف رستاخیز ادبی در شعر، موفّق به ایجاد لذت هنری می شود. بررسی میزان هنجارگریزی در شعر شاعران معاصر، میزان توانمندی آن ها در برجسته سازی کلمات را به خوبی نشان می دهد. از آنجا که یکی از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ، زبان است، نوع به کارگیری زبان، از مهم ترین ویژگی های شاعران محسوب می شود. در این مقاله، با مرور مفاهیم مربوط به هنجارگریزی زبانی از منظر «لیچ»، به بررسی جلوه های مختلف هنجارگریزی زبانی در اشعار «رهی معیری» و «مهرداد اوستا» پرداخته شده است. هدف از این پژوهش، بررسی گونه های هنجارگریزی زبانی بر اساس نظریه لیچ در اشعار این دو شاعر است. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با رهیافت توصیفی- تحلیلی انجام شد و در نهایت به این نتیجه رسید که دو شاعر مذکور از انواع مختلف هنجارگریزی های زبانی مانند هنجارگریزی آوایی، هنجارگریزی واژگانی، هنجارگریزی نحوی یا دستوری و هنجارگریزی سبکی به خوبی استفاده کرده اند، تا مفاهیم مورد نظر خود را به خواننده انتقال دهند.
حافظ در ادبیات غرب؛ مطالعه موردی تأثیر اشعار حافظ بر گوته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
139 - 156
حوزههای تخصصی:
زبان های انگلیسی، آلمانی، روسی و فرانسوی، مهم ترین زبان هایی بودند که اشعار حافظ بدان ها برگردانده شد. بسیاری از مترجمین، دست به برگردان های تحت اللفظی و مستقیم از اصل فارسی غزل ها زده و برخی نیز از زبان های واسطه استفاده کردند. هرچند به مرور ترجمه هایی قابل قبول از غزلیات پدیدار شدند، اما هیچ کدام نتوانستند ظرافت های ادبی موجود در آن ها را بیان نمایند. در زبان آلمانی، ترجمه هامر پورگشتال ، مبنایی برای آشنایی بسیاری از ادبا با اشعار این شاعر شرقی شد. گوته شاعر و ادیب آلمانی با خواندن ترجمه این اشعار، انس عجیبی با آن ها برقرار کرد و تحت تأثیر این غزل ها، دیوانی از اشعار دل انگیز به نام «دیوان شرقیِ غربی» را سرود و به عنوان الحاقیه دیوان حافظ در غرب درآمد.
التفاؤل فی مدائح المتنبی؛ دراسه فی الاتجاه السیکولوجی لسلیجمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
101-130
حوزههای تخصصی:
فی النصف الثانی من القرن العشرین، ابتکر عالم النفس الأمریکی مارتن سلیجمن نظره جدیده فی علم النفس واتخذ اتجاهاً جدیداً فی هذا العلم. فی هذا الاتجاه الجدید أخذ علماء النفس النظر فی النصف الممتلئ من الکأس (التفاؤل) بدلاً من النظر فی النصف الفارغ منها (التشاؤم)، ویسعى من خلال تنمیه مواهب الأشخاص وقدراتهم إلى تنویر جو الأفکار والأنفس. والتفاؤل فی هذا الاتّجاه ینقسم إلى قسمین، التفاؤل الطبیعی والتفاؤل التبیینی. والتفاؤل الطبیعی هو أنّ الشخص یرى کلّ شیء فی المستقبل متفائلا ویبرّره للتخلص من الضغوط النفسیه. أمّا التفاؤل التبیینی فهو أن یُنسِب الشخص النجاح إلى قواه النفسیه وأسباب نفسیه داخلیه وأن ینسب الفشل فی حیاته إلى أسباب خارجیه. إنّ معرفه الکاتب لهذا الاتجاه السیکولوجی ساقه إلى البحث عن هذا الاتجاه حتى یتطرق البحث إلى دراسه شعر المتنبی معترفا بفرضیه أنّ المتنبی یتسم بنظره إیجابیه وتسلیط الضوء على موضوع التفاؤل فی مدائحه وفق اتجاه سلیجمن السیکوجی فی ظل دراسات متعدده التخصصات. واعتمد البحث منهج الدراسات المکتبیه وجمع المعلومات والبیانات وإثبات الفرضیه المذکوره، متوصلاً إلى الإجابه على سؤال رکّز علیه البحث حول التفاؤل إذا ما کان قد ظهر فی مدائح المتنبی وفق الاتجاه السیکولوجی الذی سلکه سلیجمن، وقد توصل البحث إلى أن هناک نوعین من التفاؤل فی شعر المتنبی وهما کما مضى؛ التفاؤل الطبیعی أو الفطری والتفاؤل التبیینی (الخارجی).
دراسه المثلیه الجنسیه فی الروایه السعودیه علی ضوء نظریه الانعکاس فی علم الاجتماع؛ روایه "شارع العطایف" لابن بخیت نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
50 - 31
حوزههای تخصصی:
الروایه السعودیّه تتعامل مع ثالوث (الجنس، السیاسه، الدین) من منطلقات استعراضیّه والتی یری أنّ السیاسه والدین هما من الدوافع الرئیسه لما یتعلق بالجنس إذ إنّ توظیف الجنس فی الروایه السعودیه لیس من أجل العمل الأدبی بل هو ظاهره یوظفها الکاتب لأجل الجنس نفسه أو لنقل إقحام الجنس بوصفه جسدا کمصطلح دالّ علی مفهوم محدّد وبوصفه یشکّل حضورا دالّا فی الروایه السعودیّه. فالجسد الجنسی لایمکن أن تتمّ مناقشته بمعزل عن السیاق الثقافی والاجتماعی ومن هذا المنطلق یری عبدالله بن بخیت فی الجسد الجنسی دلالات عدّه، منها التمرّد علی عباءه العرف الاجتماعی باعتباره رمزا للحجاب الفکری لذا نحن فی هذه الروایه لانری إلا مهاد السریر(الجنس) لذلک استحق أن تکون بؤره تصبّ فیها کلّ شیء؛ بناء علی هذا فإنّه تمّ مناقشه هذه الروایه علی ضوء نظریّه الانعکاس وانتهی البحث إلی أنّ الراوی یرکّز علی المثلیّه الجنسیّه وکذلک العلاقات الجنسیّه غیر المشروعه لجمیع سکّان الحی حتی الأطفال الصغار لم یستثنوا من القاعده وکأنّ الجنس هو المحرّک الرئیس لکلّ الناس فی هذا المجتمع المحافظ. فالکاتب الروائی وضع مبضعه فی شارع العطایف لیشرّح مظاهر التفسخ الاجتماعی إذ إنّ الشارع فضاء اجتماعی للصراعات التی تجری فی المجتمع السعودی وکذلک إنه رمز الفضاء الاجتماعی ومطّرح المعیش الیومی وکأنّ هذا الشارع بکل مجریاته یمثّل العمود الفقری للمجتمع وکأنّه أهمّ معرّض لشبکه العلاقات الاجتماعیّه.
کارکرد و بسامد رنگ در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر رنگ از مهم ترین عناصر آفرینش تصاویر هنری در شعر است. شاعران کودک با استفاده از معانی نمادین رنگ ها، از چشم انداز خود، دنیا را برای کودکان ترسیم و به رشد فکری، روحی و اجتماعی آن ها کمک می کنند؛ ازاین رو پژوهش حاضر با تبیین اهمّیّت رنگ در تصویرگری شعر کودک، بسامد و کارکرد عنصر رنگ را در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست را بررسی کرده است؛ نتایج نشان داد رنگ سبز پربسامدترین رنگ در اشعار دو شاعر است که با بهره گیری از طراوت آن، نگرش مثبت القاکننده رویش، باروری و برکت را برای کودکانِ آینده ساز به نمایش می گذارند. هردو شاعر با آگاهی از تأثیر تنوّع رنگ ها بر روح شاد کودکان، از ترکیب رنگ ها استفاده کرده اند که در شعر رحماندوست از بسامد بالاتری برخوردار است؛ استفاده درست و مناسب هردو شاعر از رنگ ها، متناسب با تحلیل روان شناختی و دلالت های مشابه در بهره گیری از رنگ ، نشان از آگاهی دو شاعر از اهمّیّت و اهداف شعر کودک و توجّه ویژه آنان به آشناساختن کودکان با ارزش های دینی، اخلاقی و ملّی - میهنی دارد.
تحلیل شعر فروغ فرخزاد بر اساس آرکی تایپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
101 - 124
حوزههای تخصصی:
مهم ترین اصطلاح مکتب روانکاوی یونگ «آرکی تایپ» است. آرکی تایپ افکار غریزی و مادرزادی و تمایل به رفتارهایی است که انسان ها طبق الگوهای از پیش تعیین شده انجام می دهند یا به تعبیری تصاویری هستند که به ناخودآگاه بشر راه یافته اند. این افکار و تمایلات در مذاهب، اسطوره ها و نوشته های ادبی خودنمایی می کنند. فروغ یکی از شاعران بنام معاصر ایرانی است که شاید به سبب رنج هایی که در زندگی متحمل شده است، اصطلاح آرکی تایپ در اشعار او زیاد به چشم می خورد. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان می دهد که آرکی تایپ هایی نظیر مام بزرگ یا بزرگ بانوی هستی، تولد دوباره، عشق و قهرمان در اشعار فروغ بسیار دیده می شود و از میان آن ها آرکی تایپ های قهرمان و مام بزرگ جلوه بیش تری دارند. دانستن این کهن الگوها سبب درک بهتر معنا و مفهوم شعر فروغ می شود، بسیاری از گره های اشعار او را می گشاید و به زیباشناسی شعر نیز کمک می کند. مثلاً با فهم کهن الگوی عشق است که درمی یابیم عشق با گذر زمان در نگاه فروغ بی فروغ نمی شود. ازلی و ابدی است. روز و شب ندارد و زمان و مکان نمی شناسد.
مطالعه ی تطبیقی عناصر حماسی در برزونامه و بیوولف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که شناخت آثار حماسی دنیا به معنای تعامل فرهنگی است و در مقایسه آثار حماسی کشور ما با دیگر ملت ها، شباهت ها و تقاوت های مبانی فرهنگی و ملی آشکار می شود، و به صلح پایدار جهانی می انجامد، در این پژوهش با روش تحلیل آماری - محتوایی و کیفی تلاش شده تا ضمن طراحی مدلی برای دسته بندی جدید ویژگی های آثار حماسی به نقد نظریات برخی از صاحب نظران در مورد ویژگی های حماسه به مقایسه 9 جزء حماسی (مفهوم بیرونی) و 13 درون مایه ی برزونامه و بیوولف به این پرسش، پاسخ دهیم که عناصر حماسی در این دو اثر از دو ملیت مختلف ایرانی و انگلوساکسونی، چه مبانی مشترک و متفاوتی دارند ؟ حاصل بررسی و تحلیل پژوهشگران با کمک گرفتن از منابع متعدد داخلی و خارجی این نتیجه را نشان می دهد که اگرچه از نظر نمود بیرونی با یکدیگر شباهت های زیادی دارند، اما میزان ارزش گذاری به درون مایه ها و شکل برزو آن ها در داستان ها با یکدیگر متفاوت است.
نگاهی به تمثیل و نماد در دو داستان «انتری که لوطی اش مرده بود» از صادق چوبک و «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
1 - 24
حوزههای تخصصی:
ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصه هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به خوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگی های هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن به گونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به نقد می کشند. در برخی دوره های اجتماعی نویسندگان به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه و ترس از مجازات حکومت به راحتی نمی توانند اندیشه های خود را بیان کنند از این رو متوسّل به قالب های سمبولیک می شوند و تمثیل یکی از این قالب های پرطرفدار است. در زمینه ادبیّات داستانی، در ایران و عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیّات معاصر به شمار می آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده اند. با توجّه به این که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه های مشابه به طرح مسائل و مشکلات جامعه خویش پرداخته اند، داستان «انتری که لوطیش مرده بود» از صادق چوبک، با داستان «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن برای بررسی و مقایسه انتخاب شده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به معنای لایه دوم داستان های تمثیلی مذکور پی برده شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توجّه هر دو نویسنده، معطوف به عامّه مردم و توده فرودست جامعه است و هرکدام در پوشش یک داستان تمثیلی، روابط و مناسبات اجتماعی و سرنوشت انسان ها در جامعه ایران و عراق را در دوره های دیکتاتوری رضاشاه و صدام حسین بازگو کرده اند.