فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۸۱ تا ۲٬۴۰۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.3470.1884
حوزههای تخصصی:
بی شک هرکدام از ترجمه های عربی شعر حافظ، نکات مثبت و منفی متعدّدی دارد که در مطالعات تطبیقی ادب فارسی و عربی، موضوع قابل ملاحظه ای است. در عین حال، هرکدام از این ترجمه ها، ارزش خاصّ خود را دارد و در جای خود، شایان احترام است؛ امّا با توجّه به دشواری های ترجمه، به ویژه در شعر، اینک این پرسش پیش روی ماست که آیا ترجمه های عربی، ازجمله ترجمه صلاح الصّاوی توانسته است از عهده انتقال ظرافت های زبانی و ژرفای معانی شعر حافظ برآید. در نوشتار پیش رو که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، در پی پاسخ به پرسش یادشده، نمونه هایی از شعر حافظ در ترجمه «الصّاوی» به مثابه جامعه آماری بررسی شد. ازآنجاکه الصّاوی حدود سه دهه در ایران زندگی کرده و با شخصیّت های علمی ایرانی همکاری داشته است، پیش فرض این بود که وی از آشنایی کافی با زبان فارسی برخوردار بوده و توانسته است ترجمه کم نقص و برابری را انجام دهد؛ امّا با این پژوهش، مشخّص شد که الصّاوی با اینکه تمام تلاش خود را در انجام ترجمه شعر حافظ به بهترین شکل آن مبذول داشته است، در بازتاب دقیق عناصر بلاغی و تصویرهای خیال انگیز آن ناتوان بوده و نتوانسته است حقّ مطلب را به خوبی ادا کند.
منابع تلمیحات شکسپیر به ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار ویلیام شکسپیر، اعم از شعر و نمایشنامه، اشارات و تلمیحات فراوانی به چشم می خورد. دامنه این تلمیحات نه تنها تاریخ، فرهنگ و اساطیر غرب بلکه شرق را نیز دربرمی گیرد. جستار حاضر به بررسی تلمیحات شکسپیر به فرهنگ و تاریخ ایران می پردازد. تلمیحات او شامل ایران پیشااسلام و پسااسلام می شود. در سنجه با تلمیحات شکسپیر به «دیگران» (مثلاً ترکان، یهودیان، و مغربیان) اشارات او به ایران، پیشا و پسا اسلام، کلی، مختصر و سطحی است. جستار حاضر، از سویی، می کوشد تا نشان دهد که شکسپیر از چه طرقی با ایرانِ معاصرش (ایران عصر صفوی) آشنا شد و از دیگر سو بر آن است تا شناخت او در این باب را در زمینه تاریخی خود قرار دهد. اطلاعات او در باب ایران پیشااسلام برگرفته از دو منبع اصلی بود. یکی، کتاب هایی که مورخان یونانی درباره تاریخ پارس نوشته بودند و ترجمه انگلیسی آنها در آن روزگار موجود بود و شکسپیر بدان ها دسترسی داشت. به علاوه، نمایشنامه های تاریخی نسبتاً متعدد با موضوع پارس بود که در آن ایام اجرا می شد. دیگری، شناخت او درباره ایران پسااسلام (خاصه عصر صفوی) عمدتاً برگرفته از سفرنامه های معروف مانند سفرنامه آنتونی جنکینسون، سفرنامه ریچارد هاکلویت و سفرنامه برادران شرلی بود.
بررسی مقایسه روایت شاهنامه از «پادشاهی بهمن تاآغاز اشکانیان» باکتب تاریخی مستقل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فردوسی بزرگ ترین ستون زبان وادبیات فارسی ایران و شاهنامه نامی وی، یکی از بزرگ ترین کتب حماسی وادبی ایران وجهان است. شاهنامه ای که در سه بخش اساطیری، حماسی و تاریخی دورنمای کلی دارد ودر دوره تاریخی نمود خود را از پادشاهی شاهان ایرانی نشان می دهد. یکی از بخش های که مورد بی مهری فردوسی پژوهان قرارگرفته است بخش تاریخی شاهنامه است که البته علت اصلی آن، کم توجهی و بی میلی فردوسی به ادامه روایت هاست. سؤال اصلی تحقیق این است که زبان وفردوسی در بیان معرّفی قهرمانان دوره تاریخی چگونه است؟ فردوسی در نگارش این بخش هم به روایت های شفاهی بیشترتوجه دارد تا اصالت موضوعات و تواریخ مستقل. او براساس احساسات شاعرانه و میزان مطابقت شاهنامه با کتاب های تاریخی تا چه حد است؟ این مکتوب که با روش توصیفی -تحلیلی صورت گرفته است، نشان می دهد که با دیگران تفاوت دارد و شاید از افراط ها و تفریط ها در آن ابایی نداشته باشد و از طرف دیگر شخصیت ملی گرای فردوسی از منابع اصلی تاریخی کم بهره برده است. دراین پژوهش، روایت شاهنامه با بعضی کتب تاریخی مستقل چون تاریخ کامل ابن اثیر، مسعودی، ثعالبی، یعقوبی وفرهنگ های شاهنامه، دهخدا، معین و ... مقایسه شده است. اگرچه اختلاف روایت شاهنامه با کتب مذگور در وجود شخصیّت ها، اسامی افراد، محلَ وقوع حوادث، تعداد پادشاهان و مدَت زمان پادشاهی آنان است، بیشتر با روایت ثعالبی مطابقت دارد. در عمده ترین شباهت میان کتب تاریخی با هم مطابقت داشتن کلَیت وقایع و داستان های این کتاب هاست.
حضور ابرانسان در شعر احمد شاملو و رفعت سلّام با تکیه بر مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
105 - 124
حوزههای تخصصی:
امروزه انسان گرایی یکی از مهم ترین درون مایه های شعر جهان است. اومانیسم یا مکتب انسان گرایی، نگرش یا فلسفه ای است که اصالت را به رشد و شکوفایی انسان می دهد و انسان را حقیقتِ وجودی همه چیز می داند. طرّاح «ابرانسان»، فردریش نیچه مدّعی گذر از اومانیسم و پشت سرگذاشتن انسان به عنوان غایت هستی و دستیابی به مرحله ای بالاتر است. جستار حاضر، انسان گرایی و ابرانسان مبتنی بر اندیشه های نیچه را در شعر دو شاعر معاصر ایرانی و مصری، احمد شاملو و رفعت سلّام، به شیوه تحلیلی - توصیفی بررسی کرده است تا در حوزه ادبیّات تطبیقی، به نسبت میان اندیشه های این دو شاعر با یکدیگر و با طرّاح نظریه بپردازد. ازمیان مجموعه های شعری این دو شاعر، دو مجموعه مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن دست مایه پژوهش پیش رو قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد که انسان شاملو در این مجموعه، از مرحله انسان مبارز فراتر رفته و انسان فرزانه جانشین او شده است، انسانی که دل از آسمان و تقدیر برکنده و اکنون با تکیه بر نیروهای زمینی خود و امید به آینده پیش می رود. در شعر رفعت سلام دو مؤلّفه «طبیعت گرایی» و «محوریت انسان» پس از تعبیر «مرگ خدا» نمایان تر از دیگر مؤلّفه هاست.
بررسی تطبیقی حمزه نامه با حمزه البهلوان: منشأ قصّه، شخصیّت اصلی، محتوا و گونه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشهورترین قصّه های عامیانه فارسی، «حمزه نامه» یا قصّه امیرالمؤمنین حمزه است. ترجمه به زبان های دیگر، تهیّه نسخه مصوّر به دستور اکبرشاه هندی و داشتن آدابی ویژه برای نقل این قصّه، نشان دهنده اهمیّت آن برای مردم و شاهان در برهه ای از تاریخ است. اصل این داستان عربی است و «حمزه البهلوان» نام دارد و شخصّیت اصلی قصّه، پهلوانی خیالی است. این قصّه و شخصیّت اصلی قصّه، تحت تأثیر داستان هایی مانند رستم و اسفندیار که در شبه جزیره برای مردم نقل می شد، ساخته و پرداخته شده است و شخصیّت «حمزه العرب»، بدیل عربی رستم است که ایرانیان برای فروکاستن و حتّی از میان بردن حس نژادپرستی خود به این پهلوان خیالی، نام او را تغییر داده اند و در نتیجه، شخصیّت داستانی تحریف شده است. بهتر است «حمزه نامه» را قصه ای پهلوانی بدانیم، نه یک قصّه شبه تاریخی یا حماسه مشهور دینی یا حتی رمانس؛ امّا قصّه «حمزه البهلوان» جزو آثار «ادب الشّعبی» و «السّیره الشّعبیّه» است. در ادبیّات عرب، «ادب الشّعبی» در برابر ادب رسمی قرار می گیرد. در «ادب الشّعبی» متن مکتوب وجود ندارد؛ بنابراین به تعداد شنوندگان، راوی پدید می آید. بخشی از «ادب الشّعبی» در اصطلاح ، «السّیره الشّبیّه» نام دارد. «السّیره الشّعبیّه» از دل «ادب الشّعبی» می جوشد و ضمن بهره مندی از امکانات افسانه های خیالی و پهلوانی از پالایه اعتقادات اسلامی می گذرد.
چالش های معنایی-ترجمه شناختی ترجمه صنایع ادبی. رویکرد کوچک ساختارگرا در ترجمه پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه اهمیت تحقیقات در حوزه ترجمه پژوهی بر زبانشناسان و نیز متخصصان ادبیات تطبیقی پوشیده نیست. اهمیت ترجمه پژوهی، حتی در نگاه کوچک ساختار نگر که مبتنی بر تحلیل مسائل زبانی در ترجمه است، از آنجاست که دیگر متن ترجمه ادبی از نظر نقشی که در زبان و فرهنگ مقصد بازی میکند چیزی کم از بار و نقش ادبی و فرهنگی متن اصلی در بستر زبانی-فرهنگی خودش ندارد، بویژه هنگامی که به ترجمه پژوهی شاهکارهای ادبیات جهان میپردازیم. مقاله حاضر به بررسی ترجمه آرایه های استعاره و مجاز در نسخه فرانسوی «دیوان حافظ» به ترجمه شارل-هانری دو فوشه کور [1] می پردازد. این ترجمه به زبان فرانسه بر اساس نسخه گردآوری شده توسط پرویز ناتل خانلری انجام شده است. این مقاله ابعاد معناشناختی ترجمه آرایه های ادبی را مورد مطالعه قرار داده است. پس از بررسی آرایه های استعاره و مجاز موجود در نیمی از اشعار دیوان حافظ، در مجموع 50 مورد آرایه غیر مشابه برای ارائه در این مقاله انتخاب شدند و با اخذ رویکرد معناشناختی-واژگانی از یکسو و بکارگیری نظریه های ترجمه شناختی آنتوان برمن [2] از سوی دیگر، آرایه های منتخب مورد تحلیل و نقد قرار گرفته اند. یافته های به دست آمده نشان میدهد که مترجم تنها در مواردی محدود موفق به ارائه برگردان جامعی از آرایه ها شده است؛ در برخی موارد تنها توانسته معنای صریح آرایه ها را انتقال دهد، در مواردی بدون انتقال دادن معنای صریح آرایه ها معنای ضمنی آنها را در ترجمه منتقل نموده و در برخی دیگر از آرایه ها متوسل به تفسیر آنها گردیده است. [1] Charles-Henri de Fouchécour [2] Antoine Berman
صورة الشرق والغرب فی قصتی "سفر أمینة العظیم" ل گلی ترقی و"سجّل: أنا لست عربیة" ل غادة السمان؛ دراسة مقارنة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحاول هذه الدراسة إلقاء الضوء على نقاط الاشتراک والافتراق فی رسم الکاتبتین الإیرانیة گلی ترقی والسوریة غادة السمان لصورة الشرق والغرب فی القصتین القصیرتین "سفر أمینة العظیمة" (سفر بزرگ امینه) لترقی و"سجّل: أنا لست عربیة" للسمان، للکشف عن نظرتهما إلى الذات الشرقیة والآخر الغربی. واعتمدت الدراسة إنجازات المدرستین الأمریکیة والروسیة فی الأدب المقارن حیث الترکیز على نقاط التشابه والاختلاف بین النصین المقارَنین. وبدا من خلال الدراسة أنّ تشابه ظروف الإنسان الاجتماعیة والثقافیة فی المجتمعین جعل النصین متشابهین. ویتجلّى عبر عقد مقارنة بین وضع الإنسان وخاصة المرأة فی المجتمعین الشرقی والغربی، أنّ الشرق فی القصتین مکانٌ للعنف والقمع الاجتماعی والسیاسی، فی حین یظهر الغرب ملجأ تلوذ به المرأة المضطهَدة من القمع الذی یمارَسُ ضدها. وما یمیّز النصّین فی ما یتعلّق بصورة الشرق والغرب لدى الکاتبتین هو أنّ غادة السمان تتناول فی قصتها الصورة المغریة للشرق لدى الإنسان الغربی، کما أنها تتناول أزمة الهویة لدى الإنسان العربی حیث یرى نفسه أمام ثقافتین مختلفتین، وهاتان النقطتان لم ترکّز علیهما گلی ترقی.
بررسی تطبیقی آموزه های چهار میثاق میگوئل روئیز و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استقبال از آثار مروجان طریقت تولتک، در ایران نیز همچون سراسر جهان شایان توجه بوده است. از آن میان «چهارمیثاق» اثر «دُن میگوئل روئیز» بیش از دیگر آثار ترجمه و چاپ شده است. چرایی گرایش خارج از حد انتظار به چنین آثاری آن هم در کساد بازار کتاب ایران، مسئله ای شایسته تحقیق است. اگر پیروی از موج جهانی بازگشت به معنویت و گرایش به عرفان های مدرن (در جستجوی آرامش روانی) را از مهم ترین دلایل این امر بدانیم، این پرسش مطرح می شود که آیا مضامین کتاب چهار میثاق، در آثار عرفای مسلمان معادلی نداشته است؟ اگر پاسخ مثبت است چرا خوانندگان ایرانی این آموزه ها را از سرچشمه های دیگر طالب هستند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ها، به روش تطبیقی- تحلیلی، مضامین کتاب «چهارمیثاق» با مثنوی معنوی مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تقریباً همه آموزه های این کتاب، به روشنی در مثنوی بیان شده است. به نظر می رسد علاوه بر همراهی بخشی از جامعه با موج جهانی گرایش به معنویت مدرن و بی خبری عامه مردم از سرمایه های بومی؛ تلقی خاص عامه مردم از عرفان و تصوف؛ گرایش به بیان ساده و مینی مالیستی و از همه مهم تر، تفاوت زبان و نحوه بیان مضامین در دو اثر، مهم ترین دلایل کم توجهی به مثنوی و گرایش به آثاری همچون چهار میثاق است. دقت در طیف خاص مخاطبان این آثار، ضرورت توجه به سرمایه های خودی را بیشتر نشان می دهد.
تجلیات النسویه ولغتها فی أعمال کولیت خوری (لیله واحده وأیام معه) ومنیرو روانی بور (دل فولاد وکولی کنار آتش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
80-100
حوزههای تخصصی:
تهدف الحرکه النسویه إلى تکریس حقّ المرأه وظهرت کتیار لتحقیق مآربها فی بدایه القرن التاسع عشر. تمکّنت الحرکه النسویه اقتحام عالم الأدب وتکوین نظره مختلفه فی هذا المضمار. حیث تحوّل الأدب النسوی سلاحاً لمحاربه الظلم والتهمیش الذی یفرضه المجتمع الأبویّ والثقافه الذکوریه على المرأه. کولیت خوری ومنیرو روانی بور کاتبتان من سوریا وإیران سعیتا إلى إظهار انتمائهما النسویّ ومواجهه المجتمع الذکوریّ بأعمالهما الأدبیّه. وبما أنّهما عاشتا فی مجتمع شرقی وفی فتره زمنیّه مشترکه فلا بدّ أن یحصل بعض التشابه فی أعمالهما الأدبیّه. والسؤال الذی یطرح نفسه هو ما هی أوجه التشابه ما بین أعمالهما الأدبیّه؟ وما هی افتراقاتهما؟ فی هذا المقال نسعى إلى الإجابه عن هذین السؤالین اعتماداً على المنهج الوصفی- التحلیلی ومن منظور الأدب المقارن. هذا ومن خلال هذه الدراسه تمّ التوصّل إلى النتائج التالیه: إنّ أهم المشترکات فی أعمال هاتین الکاتبتین هی: النظره التشاؤمیه والسوداویه إلى الرجال وعدم الثقه بهم والتمییز بین الرجل والمرأه وسیطره المجتمع على النساء وخضوع النساء لقوانین المجتمع وإجبار المرأه على الزواج والنظره التقلیدیه إلى المرأه. وأما ما یمیزهما فهو أن المرأه فی روایات منیرو روانی بور أقل شأناً ومکانه من المرأه التی تذکرها کولیت فی روایاتها، هذا ومنیرو روانی بور تشیر فی أعمالها إلى تقالید وسنن خرافیه نابعه عن عقلیات ساذجه فی مجتمع تقلیدی کما وتتحدث بصراحه عن الدعاره التی تعانی منها المرأه بسبب مکانتها المتدنیه فی المجتمع بینما کولیت خوری راعت الإنصاف فی شرح تجارب النساء وتحتل المرأه مکانه اجتماعیه مرموقه فی روایاتها لذا تتعرض للإهانه بشکل أقل، کما أنها تستخدم لغه أکثر بساطه فی طرح قضایاها وأسلوبها واقعی بحت ولغتها بسیطه نثریه ویحتل الوصف مکانه هامه فی روایاتها، فی الوقت الذی تتمیز روایتی منیرو روانی بور بلغه أکثر حده ومراره فی وصف الحیاه الیومیه للنساء وتستخدم أسلوب الواقعیه السحریه فی روایاتها وتهتمّ بالوصف الدقیق للتفاصیل.
مناسبات بینامتنی میان حکایات مثنوی مولوی در دفتر اول با متون عربی (بر اساس نظریه ژارژ ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت به بررسی روابط موجود در بین متون می پردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد. ازاین رو، می توان گفت که هیچ متن جدید و بکری وجود ندارد. در بینامتنیت دو متن باهم مقایسه می شوند: یک متن زیر و یک متن زبر. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم می کند که در قالب: حضور صریح و اعلام شده، پنهان و ضمنیِ یک متن در متن دیگر، قابل بررسی است. نگارندگان در این نوشتار، ابتدا ریشه حکایات و اندیشه های عرفانی مولوی را در دفتر اول مثنوی در آثار عرفانی، داستانی، تفسیری، دواوین شعر و کتب تاریخی عربی کاویده، سپس این حکایات را بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت به سه دسته تقسیم کرده اند. در این مرحله، متن زیرین مثنوی مشخص شده است. این متن زیرین باید هم تقدم زمانی و تاریخی بر متون دیگر داشته و هم بیشترین شباهت را با روایت مثنوی داشته باشد. در نهایت شباهت ها و تفاوت های دو متن بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که مولوی بسیاری از کتب تاریخی، تفسیری، داستانی و عرفانی عربی پیش از خود را خوانده و آن ها را در لابه لای مثنوی آورده است. هرچند در همه موارد بررسی شده، وی اندیشه های عرفانی و حکایات پیشین را برای نیل به اهداف عرفانی، کلامی و اخلاقی خود با تغییراتی همراه ساخته است. در این میان، ابن الفارض و ثعلبی در بخش نظریات عرفانی و حکایات، بیشتر از دیگران در دفتر اول مثنوی حضور دارند.
بررسی و تحلیل مؤلّفه های هویّت ملّیِ جغرافیایی و فرهنگی در شاهنامه فردوسی با رویکرد به شخصیّت رستم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹
83-101
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی به دلیل بازآفرینی هویّت ملّی از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است. فرزانه طوس با تکیه بر عناصر و مفاهیم هویّت ساز، نقش محوری در پیوند دادن ایرانیان با پیشینه غنی فرهنگی خود داشته است. رستم یکی از شخصیّت های برجسته است که فردوسی با تکیه بر ویژگی های جسمانی و معنوی او، بخش عمده ای از آراء هویّت ساز خود را تبیین کرده است. در این پژوهش، با روش توصیفی -تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای، مؤلّفه های هویّت ملیِ جغرافیایی و فرهنگی که فردوسی از طریق به کارگیری شخصیّت رستم در شاهنامه به مخاطبان خود انتقال داده، بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رستم به عنوان مهم ترین شخصیّت شاهنامه در پیشبرد اهداف ملّی گرایانه فردوسی و ایجاد نوعی هویّت خواهی ایرانی بسیار مؤثّر بوده است. فردوسی، مفاهیم هویّت سازِ جغرافیایی همچون: ترسیم محدوده جغرافیایی کشور ایران؛ نگرش مثبت و تعلّق خاطر نسبت به آب و خاک؛ نگرش نسبت به جایگاه سرزمین ایران در سطح جهان و مرجع دانستن آن؛ آمادگی برای دفاع از آب و خاک در زمان خطر و تعرض به آن؛ علاقه مندی به یکپارچگی سرزمین در آینده و نیز، مفاهیم هویّت سازِ فرهنگی همچون: تربیت فرزند و احترام به میراث گذشتگان را با خلق رستم و بهره مندی از ظرفیّت های رویدادهایی که این شخصیّت تجربه کرده، در شاهنامه بازتاب داده و با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته است.
قضیه الالتزام بین الخطابین النقدی والشعری فی الأدب العربی المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
30 - 1
حوزههای تخصصی:
قضیه الالتزام من أهم ما اهتم بها النقاد والشعراء فی الأدب العربی المعاصر. ومن عجب ما یتفطن إلیه الباحث الأدبی الاختلاف بین مفهومی الالتزام عند الناقد وعند الشاعر، فالناقد العربی حدد الالتزام فی دائره القضایا الاجتماعیه خلافا للشاعر العربی المعاصر الذی حدّده فی دائره حریه التعبیر. هذا النموذج یبیّن أن النقد العربی، فی عصرنا الحاضر یرید أن یوجّه الأدب حسب میوله النقدیه دون الاهتمام بهواجس الشاعر العربی المعاصر. فلماذا حدثت هذه الفجوه بین خطابی النقد والأدب؟ الإجابه عن هذا السؤال هو ما یهدف إلیه هذا المقال وذلک فی منهج تحلیلی وصفی متعمد علی تحلیل الآراء النقدیه الوارده فی هذا المجال لیصل إلی نتیجه أن الناقد الأدبی الحدیث بدل أن یتصل بأدب قومه ویستنتج قضایاه النقدیه منه مباشرا، ویتخذه موقعا لیستلهم منه فکرته النقدیه، اتجه نحو الآراء النقدیه الوارده من الغرب کالاشتراکیه والوجودیه وجعلها قاعده لیستخرج منها أصوله النقدیه ویفرضها علی أدب قومه. هذه المفارقه بین خطابی النقد والشعر العربیین لمفهوم الالتزام الأدبی لداعیه إلی التأمل فی النقد الأدبی المعاصر، فلیس من الصحیح أن یُملَی علی الأدب العربی ما هو خارج عن طبیعته العربیه.
تحلیل التواصل غیراللفظی فی قصیده "بیت سریویلی" للشاعر الإیرانی نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
160 - 131
حوزههای تخصصی:
الإشاره أو العلامه، دلاله تحصل من خلال لغه الجسد أو تعابیر الوجه أو التقاء العیون فی مقام محدد وظروف زمانیه أو مکانیه معینه، وفی بعض الأحیان تکون أکثر أهمیه وتأثیراً من التواصل اللفظی. ولتحقیق التواصل الناجح، لابد من تنویع الوسائط التی یتوسل بها المتکلم فترشدنا إلى تفسیر الخطاب المبین من خلال انسجام تلک الوسائط فیما بینها. من هذا المنطلق یظهر دور التواصل غیر الکلامی البالغ الأهمیه فی العملیه التواصلیه. یرمی هذا البحث إلى دراسه الرؤیه الرمزیه لدى نیما یوشیج کشاعر مبدع تجاوز حدود الشعر التقلیدی فی مجریات التواصل المتعدده للحصول على الفعل وردود الفعل المختلفه التی یمنحها للمتلقی. کما أن هذا البحث الذی اعتمد المنهج الوصفی التحلیلی، یکشف أن نیما قام فی قصیدته "بیت السریویلی" بترشید خطاباته غیر اللفظیه من خلال عملیات التواصل غیر اللفظی وتمکّن من نقلها إلى المتلقی بأحسن صوره. وقد حفلت هذه القصیده بإشارات التواصل غیر الملفوظ کالبیئه الطبیعیه، الألوان، لغه الجسد أو الحرکات الجسدیه، تأکیداً على خطابات الشاعر وتسلیط الضوء على المفاهیم التی یرمی الشاعر نقلها إلى المتلقی.
کاوش تطبیقی گفتمان بوشی گرمس در «حین ترکنَا الجِسر» و «پیکر فرهاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
63 - 88
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی، راوی خود را در برابر جهانی مشترک با دیگران و در عین حال متفاوت می یابد. گاهی در نقاط مختلف دنیا، این تفاوت ها به شباهت هایی قابل درک تبدیل می شود. منطقه خاورمیانه با تاریخ پرآشوب خود می تواند ذهن مشابهی را برای روایتگران عصر حاضر ایجاد کند. این اشتراکات روحی در بیان روایت، گستره مناسبی برای پرداختن به پژوهش های تطبیقی است. این جستار با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مکتب آمریکایی به کاوشی تطبیقی در روایت های «حین ترکنا الجسر» از عبدالرحمن منیف و «پیکر فرهاد» از عباس معروفی می پردازد. این روایت ها از ابتدای ارسال پیام فرستنده به مخاطب تا دریافت بافت های متفاوت گفتمانی، خواننده را به سوی درک مناسبات و ترکیب درونی اثر ادبی به منظور دست یابی به ساختار نهایی روایت ها هدایت می کنند. در این پژوهش با بررسی پی رفت ها و قاعده های مختص به زبان رمان ها وتقطیع ساختارهای سطح روایی، نشانه های حسی- ادراکی استخراج شده است. این نشانه ها در جریان سیّال ذهن روایتگران به کنش های قهرمان ها سمت و سو داده و منجر به کشف گفتمان های بوشی در نظام معنایی می شوند. نشانه های عینی که در گذر زمان به روزمرگی رسیده اند در فصل جدیدی از انفصال معنایی قرار می گیرند. ایجاد معناهای تازه و پیش تنیدگی ها و پس تنیدگی های زمانی دریافت های زیبایی شناسی را از خلال چاله های معنایی نمایان می کند. شوش گر ها با خروج از موقعیت های سلبی در جهت رسیدن به استعلای معنای بودن، توالی گفتمان بوشی را خلق می کنند. گفتمان های بوشیِ محصول جریان سیال ذهن روایگران در بُعدی حسی-ادراکی و نموداری پر جهش از سلب به ایجاب به خلق نشانه های جدید و متفاوت می پردازند.
رئالیسم انتقادی در زن سروده های فروغ فرخزاد و سعاد الصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
49 - 79
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر برای بیان احساسات و تراوشات فکری خود که ناشی از اوضاع نابسامان جامعه است، از رئالیسم بهره می گیرند تا نارسایی های موجود در آن را در اشعار خود بازتاب دهند؛ فروغ فرخزاد و سعاد الصباح از شاعران بزرگ زن ایرانی و کویتی هستند که در زنانه سروده های خود به شکلی پربسامد، خصوصیات رئالیسم انتقادی را به کار گرفته اند. نوشتار پیش رو درصدد آن است که با تکیه بر شیوه توصیفی - تحلیلی، اشعار زنانه این دو شاعر زن را ازمنظر رئالیسم انتقادی بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که زن سروده های این دو شاعر، نگاه بی پیرایه و منتقدانه آن ها را درباره مسائل زنان و تفکّر مردم ایران و کویت را درقبال زنان بازتاب می دهد؛ این اشعار به منظور انتقاد از رویکرد مردسالارانه غالب، نادیده انگاشته شدن نقش زنان، تلاش برای احقاق حقوق ازدست رفته آن ها و انتقاد از نقش و جایگاه کنونی زن در خانه و خانواده و یا بیان برخی رویکردهای زنانه در شعر مانند دلدادگی به معشوق و بیان گفت وگوهای عاشقانه زنان با آیینه، در شعر دو شاعر به کار رفته است. نیز شدّت نگاه مردستیزانه در شعر فروغ بسیار پررنگ تر از شعر سعاد است؛ زیرا سعاد شاهدختی بوده که در خانه شاهزاده ای کویتی طعم شیرین خوشبختی را چشیده است؛ ولی فروغ به واسطه زیستن فقیرانه در خانواده ای دیکتاتورمآب پدری و در پی آن، شکست در زندگی زناشویی، از نگرشی بدبینانه تر و تیره تری نسبت به جامعه برخوردار است.
زمان اساطیری در شعر فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.4632.2028
حوزههای تخصصی:
فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان دو شاعرِ زنِ معاصر هستند. این دو برخلاف سنّت ادبی گذشته سرزمین خود، تخیّلات شعری خویش را در قالب شعر نو عرضه می کرده اند؛ امّا به کلّی از سنّت اندیشگی شرق دور نشده اند. درک از زمان در شعر این دو شاعر، همسان درک گذشتگان از زمان است. فروغ و غاده السّمّان، به مانند گذشتگان، زمان را دایره وار می پندارند. درنظر ایشان، زمان از مبدأیی آغاز می شود و در زمانی به پایان می رسد. این پایان به معنی آغازی دیگر است. در دنیایی که زمان آن دایره وار است، مفاهیمی شکل می گیرد که در میان تمامی فرزندان بشر همسان و هماهنگ است و فروغ و غاده نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نگارندگان پژوهش حاضر، براساس مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی و به روش تحلیلی - توصیفی بدین یافته اساسی رسیده اند که درک فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان از زمان، مشترک و همسان است. این امر سبب آن شده است که مفاهیم منشعب از درک دایره وار زمان در شعر این دو تکرار شود؛ مفاهیمی همچون انتظار، دیرکردگی، گذشته بازگشتنی، حال تکراری و آینده محوری که از مهم ترین مفاهیم زمان اساطیری است و در شعر این دو شاعر بررسی و تحلیل شده است.
بررسی و مقایسه نماد از دیدگاه میزان ابهام در شعر سلمان هراتی، سیدحسن حسینی و طاهره صفار زاده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نماد از منظر علوم بلاغی، کلمه، عبارت و ی ا جمل ه ای اس ت که ع لاوه ب ر معنای ظاهری، طیف معنایی گسترده ای را به خواننده القا می کند. بیان اندیشه های پیچیده عرفانی و انعکاس غیرمستقیم اندیشه های سیاس ی و اجتم اعی در قال ب نمادین، سبب ظهور ویژه نم اد در گس تره ش عر فارس ی ش ده اس ت. در ادبیّات معاصر، علاوه بر عوامل مذکور، بروز مکاتبی که گ رایش خ اص ب ه ابه ام دارن د، توجه به نمادپردازی را افزون تر می نماید. هدف نویسنده از ای ن پژوهش، بررس ی نماده ای ش عر معاصر، گره گشای ابهام حاکم بر آن هاست. در ای ن پ ژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای صورت گرفته است، نماده ای موج ود در ش عر هراتی، حسینی و صفار زاده ک ه از ش اعران برجس ته انقلاب و جنگ محسوب می شوند، از لحاظ میزان ابهام، بررسی شده است. در بررسی نماد از دیدگاه میزان ابهام، نماده ای حقیق ی، نم اد مطابق با تعریف اصلی خود و موارد نزدیک به نماد، یعن ی کنایه های رم زی و استعاره های نمادنما، قابل تعریف اند. نتایج نش ان می دهد ک ه هرات ی ب ا 55 درص د، صفار زاده با 31 درص د و حس ینی ب ا 14درصد در رده های اول ت ا س وم نمادپردازی قرارگرفته اند؛ بنابر این می توان نتیج ه گرف ت ک ه جنس یّت در رون د نمادپردازی تأثیری ندارد، بلکه بسته به سبک و رویکرد شاعر است.
بررسی تطبیقی مؤلفه های مشترک آرمان شهری از منظر نظامی گنجه ای و توماس مور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
126 - 144
حوزههای تخصصی:
نوع بشر همواره در اندیشه تجربه بهترین سطح زندگی بوده است. از آنجا که این آرزو بر روی زمین هرگز محقّق نشده است، در تخیّل خود آن را ترسیم کرده است. این شهر خیالی، آرمان شهر یا یوتوپیا نام دارد و ساکنان آن، در سلامت جسمانی و روانی کامل بسر می برند. آرمان شهر در همه فرهنگ ها نمود دارد. در شرق، نظامی گنجه ای در دو اثر خود، اقبال نامه و خسرو و شیرین، با معرّفی شهرهای زیبایی و اَرمن، مدینه فاضله مورد نظرش را ترسیم کرده است و در غرب، توماس مور، در کتاب خود با عنوان یوتوپیا، از جزیره ای سخن گفته است که آرمانی و دست نیافتی به نظر می رسد. تطبیق دیدگاه های این دو شخصیّت ادبی، جنبه های مشابه و غیرمشابه آرزوهای مردمی که در دو فرهنگ متفاوت رشد کرده اند را به خوبی نمایان می سازد. در مقاله حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی (مکتب آمریکایی)، ویژگی های مشترک آرمان شهر مورد نظر نظامی و مور بررسی شده است. به نظر می رسد در نگاه این دو شخصیّت، شهر آرمانی که دور از جوامع دیگر قرار گرفته است و دسترسی به آن آسان نیست، بر پایه فضیلت ها استوار شده است و خدامحوری و دین مداری در آن نمود برجسته ای دارد. ساکنان این شهر، به مال دنیا، خاصّه سیم و زر اهمّیّتی نمی دهند و از برافروختن آتش جنگ و فتنه بیزار هستند. همچنین، تعاون و یاری رساندن به یکدیگر در الویّت قرار دارد و شکار و کشتار حیوانات به قدر نیاز صورت می گیرد و زیاده روی در این امر، مذموم شمرده می شود.
تطبیق و تحلیل محتوایی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
160 - 184
حوزههای تخصصی:
یونس امره (638-720ه.ق)، از جمله شاعران و متصوّفان ترک زبان است که جوانی اش، مقارن پیری مولانا بوده و آثاری در عرفان و تصوف به زبان ترکی به جای گذاشته و باب تازه ای در عرفان و تصوف ترکیه گشوده است. مولانا جلال الدین بلخی از جمله شاعرانی است که تقلید و تتبع از روش او در سرایش اشعار از همان زمان حیات او آغاز شد به دلیل زندگی مولانا در قونیه و اختلاف زبان او با شنوندگانش یعنی ترکان حوزه آناطولی، یونس امره، بر آن شد تا با بهره گیری از مضامین عرفانی مورد استفاده مولانا در مثنوی، به احیا و ادبی نمودن زبان مادری اش بپردازد و ادبیّات ترکیه را که تا آن روز پایه اش بر ادبیات گفتار بنیاد بود، بر پایه نوشتار بنیاد نهد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی تطبیقی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره بپردازد. به دلیل وسعت انطباق موضوع انتخاب شده با مفاهیم ادبیات تطبیقی، این موضوع از دیدگاه مکاتب اصلی ادبیات تطبیقی یعنی مکتب فرانسوی و آمریکایی قابل بررسی است. نگارندگان در این پژوهش به این نتیجه دست یافته اند که جهان شاعرانه امره به دلیل قرابت های مکانی، زمانی، زبانی، اندیشه و طریق متصوفانه بسیار به جهان شاعرانه و اندیشمندانه مولانا نزدیک بلکه منطبق است و بی شک، یونس امره در ارائه اندیشه های خود، تحت تأثیر مستقیم مولانا بوده است.
راوی غیر قابل اعتماد در رمان های کوابیس بیروت و شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحث جدید روایت شناسی، «راوی غیر قابل اعتماد» است؛ یعنی کسی که به دلایلی چون: دانش محدود و کم اطلاعی، اختلال در حافظه و فراموشی، روان پریشی، عدم توجّه به نشانه های دستوری در نقل رویدادها، تناقض بارز در گفتار و رفتار، ترس و تردید و نیز تعصّب، رویدادهایی را که نقل می کند موثّق و معتبر نیستند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به تطبیق رمان های «کوابیس بیروت» از غاده السمّان نویسنده سوری و «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بر اساس مؤلفه های راوی غیر قابل اعتماد پرداخته است. نتایج، نشان از آن دارد که راویان هر دو رمان، روانی پریشان و آشفته دارند و این روان پریشی در رمان کوابیس بیروت نمود بیشتری دارد و عنوان کابوس ها بر روی این رمان، خود دلیل روشنی بر وضعیت نامطلوب روحی روانی راوی آن است. هر دو راوی، پیرامون رویدادها اطلاعاتی اندک دارند؛ لذا در نقل آن ها مرتّب از کلمه «شاید» استفاده می کنند و حتّی زمانی هم که واژه «حتماً» را به کار می برند، سیاق جملات، نشان از عدم قطعیّت آنان دارد. هر دو راوی مدام در حالتی از ترس و تردید هستند و آن را به خواننده هم منتقل می کنند. اختلال در حافظه، تکرارهای بی مورد و نیز تناقض در گفتار و رفتار راویان، روایت آنان را از درجه اعتبار ساقط کرده است، البته بی اعتباری راوی شازده احتجاب با چاشنی دیگری به نام تعصّب او نسبت به خاندان قاجار، رنگین تر بوده به گونه ای که مانع ارائه بی طرفانه برخی گزارش ها شده است.