فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی تغییر و تحولاتی پرداخته می شود که در وامواژه های عربی پس از ورود به زبان فارسی روی داده است و این تغییرات در سطوح آوایی و معنایی توصیف و طبقه بندی می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که در سطح آوایی برخی واجهای عربی به دلیل نبود در فارسی و برخی به دلیل تولید دوگانه ای که در عربی دارد به نزدیکترین واج نظیر خود از نظر مکان تولید (بدون تولید دومین 2 ) در نظام واجی زبان فارسی تبدیل شده است. در سطح معنی با اینکه وامواژه عینا وارد زبان فارسی شده معنایی غیر از آنچه در زبان عربی داشته به خود گرفته است و بر مفهوم دیگری دلالت دارد. از سویی بسیاری از این وامواژه ها در دوره پس از صفویه در بافتهای جدید و متناسب با فرهنگ ایرانی و شیعی معنای نوینی به خود گرفته که در عربی به آن معنا به کار نرفته است تا جایی که هنگام ترجمه از فارسی به عربی این کلمات را باید به کلمات عربی دیگری ترجمه کرد. این تحولات معنایی را می توان تحت چند گروه اختلاف معنایی 3 ، تخصیص معنایی 4 ، توسعه معنایی 5 ، ارتقای معنایی 6 و تنزل معنایی 7 دسته بندی کرد.
بررسی تطبیقی عناصر داستانی در باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باب الحکایات احمد شوقی و حکایت های پروین اعتصامی از مهم ترین آثار تمثیلی ادبیّات معاصر عربی و فارسی به شمار می روند. دیدگاه غالب این است که نوع ادبی تمثیل و ساختار آن ضعیف است و به زحمت بار محتوای اخلاقی را بر دوش می کشد. در نتیجه، این نوع ادبی همواره در پایین ترین درجه یک نوع داستانی مورد بررسی قرار می گیرد. به علاوه، اغلب تحقیق های این حوزه به محتوا پرداخته ، به هنر «چگونه گفتن» آنها توجّهی نشان نداده اند. بدیهی است که «چگونه گفتن» اصل بسیار مهمّی در ادبیّات است و این حج م از تحقیق هایی که به «چه گفتن ها» می پردازد، گونه ای بی مهری به این اصل اصیل ادبیّات محسوب می شود. در این مقاله، کوشیده ایم تا با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخان ه ای، ضمن بررس ی دقیق ساختار تمثی ل و عناصر سازنده آن بر اساس دو اثر تمثیلی مذکور، ارتباط دقیق ساختاری و محتوایی آنها را نیز با یکدیگر نشان داده، تأکید نماییم که در بررسی چنین آثاری، نگرش یکسویه محتوایی به هیچ وجه نمی تواند یک راهکار ژرف شناسانه مورد اعتماد باشد و شناخت ساختار هر اثر ادبی با تمام جزئیّات آن، یک اصل اساسی است که البتّه به درک عمقی محتوایی آن اثر نیز می انجامد.
وحدت وجود در مثنوی مولانا و تائیه ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
183-203
حوزههای تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از سوی دیگر مولانا، خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است که زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار آن دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش آن دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیر بنا و شالوده اعتقادشان بر "وحدت وجود" و ادراک آن است. نظریه "وحدت وجود" از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است، تا زمانی که ابن عربی در قرن هفتم آن را، به صورت حکمی و فلسف ی بیان کرد. بنابراین اندیشه این دو عارف بزرگ از جهاتی شبیه به اندیشه های ابن عربی است، با این تفاوت که ابن عربی به صورت مستدل و معقول مسأله "وحدت وجود" را مطرح کرده و مولانا و ابن فارض به صورت عاشقانه و با زبان شعر آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هرک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند، ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. این امر اقتضا داشت، تا مقوله "وحدت وجود" و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و مقایسه شود.
تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی در ادب عربی مطالعه مورد پژوهانة (امثال مولد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله نشان دادن تأثیر حکمت های خسروانی و اندیشه های ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمی نماید، موضوع از زاویة جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمت های ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مُوَلََّدی (غیر عربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینه های تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی ده ها نمونه از این امثال که در ایرانی بودن آنها تردیدی وجود ندارد، راه را برای پژوهش های بعدی هموار کرده ایم. افزون بر این، برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی و عربی نقل کرده ، به امثال و حکم دهخدا ارجاع داده ایم. در مواردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداخته ایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشه های ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان پ ژوهشگران حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، چنانکه باید شناخته نشده است.
مقاله به زبان فرانسه: بیان نمودلجظه ای- تداومی در دو زبان فرانسه و فارسی (Expression de la télicité en français et en persan*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور کلی گزاره و به خصوص فعل حامل اطلاعات بسیاری هستند. این دو مقوله می توانند بیانگر زمان (گذشته، حال و آینده)، وجه و تجلی فرآیند در زمان باشند که به آن نمود گفته می شود. نمود در حالت کلی به خصوص نمود لحظه ای- تداومی در زبان فارسی همواره نادیده گرفته شده است. از این رو، مقاله حاضر به بررسی تطبیقی نمود لحظه ای- تداومی در دو زبان فرانسه و فارسی می پردازد. افعالی که ذاتاً دارای یک نقطه پایانی هستند و رسیدن به آن نقطه و انجام کامل عمل مورد نظر به بروز وضعیت پایداری منجر می گردد که قابل رویت است، مبین این نمود هستند.به نظر می رسد که در زبان فرانسه، گروه فعلی و نیز گروه اسمی می توانند نشانگر این نمود باشند. اما در زبان فارسی، این نمود از طریق عناصری مانند افعال مرکب، صفت مفعولی، شکل مجهول فعل و نیز فعل ربطی+ صفت مفعولی بیان می شود.
با وجود واژگانی بودن این نمود، بافت جمله که این عنصر فعلی یا اسمی در آن به کار می رود، مهمترین فاکتور در تعیین این نمود است
واکاوی تطبیقی معصومیت های کودکانه و ظرفیت های انگیزشی خاطرات دوران کودکی در شعر طاهره صفارزاده و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یاد دوران کودکی، برای هر انسانی، احساساتی متمایز از دیگری را زنده می کند و این تفاوت، در شعر شاعران که قلبی سرشار از عاطفه و احساس دارند، بیشتر از دیگران است. طاهره صفّارزاده و نازک الملائکه، از شاعران بنام و صاحب سبک در ادب فارسی و عربی هستند. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، خاطرات دوران کودکی و وصف معصومیت های کودکانهدر شعر این دو شاعر برجسته را بررسی و با هم مقایسه نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر کودک هرکدام از این دو، متأثّر از خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی خود شاعر است. سایه روشن خاطرات دوران کودکی در شعر این دو، وجوه اشتراک اندک و تفاوت های بسیاری دارد، شعر کودک طاهره صفّارزاده، بیان محرومیت، تنهایی و رنج های کودکان است و رنگی واقع گرایانه و غالباً بسیار تیره دارد. سخن گفتن از کودک، همواره خاطرات تلخ دوران کودکی خود شاعر را برای او زنده می کند؛ امّا این واژه در شعر نازک الملائکه، با وجود شهرت او به نومیدی و بدبینی، آمیخته با خوش بینی است و مفهومی رمانتیک دارد. تصویر کودک در شعر او، برخلاف صفّارزاده، خاطرات شیرین گذشته را برای وی به ارمغان آورده است.
قصیدة «قلب الأم» عند إیرج میرزا وإبراهیم المنذر (دراسة مقارنة أسلوبیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص تعدّ الدراسة الأسلوبیة من أهم مجالات البحث النقدیة لما فیها من رؤیة عمیقة وواسعة فی تحلیل النصوص ورصد جمالیاتها. ولها علاقة بالشعور النفسی والتأثیر الذی یرتقی إلى الأدبیة الفنیة والجمالیة. وتهدف هذه الدراسة إلى تحلیل الظواهر اللغویة والفنیة والفکریة فی قصیدة «قلب الأم» عند الشاعر الفارسی إیرج میرزا (1872 1965م)، والشاعر اللبنانی إبراهیم المنذر(1875 1950م) بأسلوب وصفی تحلیلی على منهج المدرسة الأمریکیة. وقد عبّر الشاعران فی شعرهما «قلب الأم»، عن عاطفة الأمومة الجیاشة بالحبّ والحنان من خلال الجوانب الموسیقیة التی تبدو جلیة للسمع. تؤکّد نتیجة هذا البحث على أنّ التوازن المقصود فی اختیار بحر الرمل والروی والقافیة مع الموضوع، وتقنیة التکرار وعلاقته الوثیقة بالانفعالات النفسیة والإیحاءات الدلالیة من میزات شعرهما فی المستوى الصوتی. ومن الناحیة الترکیبیة، تناول کلا الشاعرین تقنیّات التعبیر القصصی والسردی والأسلوب الإنشائی (الأمر، والنداء، والاستفهام) واستعملا، خاصة إیرج میرزا، ظاهرة الانزیاح بأنماطه المختلفة کالانزیاح الزمانی واللهجی والدلالی، ویتبیّن من خلال دراستنا أنّ خرق الاستخدام العادی للکلام والإکثار من الصورة المحسّة المتخیّلة کالکنایة والتشبیه والاستعارة من میزات لغة إیرج میرزا الشعریة. وفی المستوى الأخیر وهو المستوى الفکری، تعتبر الأم وعاطفتها الصادقة وحبّها العمیق منهجاً أخلاقیاً ودینیاً ووطنیاً وإنسانیاً یتمثل بالنزوع الروحی والذهنی والقلبی لدى الشاعرین.
شعر و حکمت ایران در ادبیات عرب
حوزههای تخصصی:
سخن ربایی
مولانا، ریچارد فینمن، شطرنج و نردبان
منبع:
بخارا مهر ۱۳۸۳ شماره ۳۸
حوزههای تخصصی:
این آتش بی رنگ
مقاله به زبان فرانسه: من و صداهای آن در نگاه دیگران-مطالعه موردی، ""جایگاه"" آنی ارنو و ""من او"" رضا امیرخانی («Moi» et ses voix à travers le regard des autres; Étude sélective: La place d’Annie Ernaux, Le Moi de l’Autre de Réza Amir Khani)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخیلی یا واقعی، ""خود"" تعریفی از قبل تعیین شده نیست، و نویسنده نوع خودنگاری سعی بر آن دارد که زندگی بدون فرم ""خود"" را در فرم و ساختار نوشتار بگنجاند. اما نشان دادن تصویر موضوعی (""من"") که مدام در حال تغییر و حرکت است، ژانر ادبی خودنگاری را تبدیل به فضایی از تعدد ""خود"" می کند. در خودنگاری""من"" دست به انتخاب ""خود"" می زند تا بتواند زندگی محدودش را تبدیل به زندگی ای غنی و چندگانه کند. این انتخاب آزادانه در معرفی ""خود""، هر بار مفهومی جدید از رابطه میان تمام ""خود""ها ارائه می دهد.
در این مجال سعی بر آن داریم که به سوالاتی بپردازیم که دربرگیرنده این موارد هستند: ""من""، نقش و جایگاه آن و اشکال و صداهایی که به خود نسبت می دهد تا شانس دوباره زندگی کردن را بیابد. بدین منظور، دو اثر من او رضا امیر خانی و جایگاه آنی ارنو را به عنوان دو نمونه از ادبیات معاصر فارسی و فرانسه مورد بررسی قرار خواهیم داد. هر دو اثر به نحوی دربرگیرنده ""من"" هستند، و با استفاده از شیوه های مختلف به صحبت درباره این ""من"" تکه تکه شده می پردازند، یکی از این شیوه ها بحث در مورد نگاه دیگران به ""من"" می باشد.نگاه دیگران و آنچه که درمورد ""من"" در ذهن دارند همیشه همراه با مقدار زیادی از اطلاعات در مورد جامعه ای که در آن می زیند است، بنابراین، برای شناخت بهتر این جامعه از شیوه نقد جامعه شناختی پیر زیما بهره می بریم.