نویسنده در این مقاله تلاش مىکند تا برداشت نادرستى را که در غرب از اسلام شده است، نقد کند و نشان دهد که اسلام با دموکراسى و عقلانیت سازگار است. به نظر او هیچ یک از حکومتهاى اسلامى الهى نبودهاند؛ بلکه آنها نیز سکولار بودهاند. وى مشکل دولتهاى اسلامى مدرن را ناکارآیى آنها مىداند؛ نه غیر عقلانى بودن آنها.
پس از انتشار گفتوگوى «دیالوگ سنت و مدرنیته»(1) با آقاى آقاجرى، آقاى محمدحسین ادیب در شماره سوم نشریه آبان مقالهاى در نقد آن منتشر کرد که در واقع ملاحظاتى انتقادى نسبت به بخشهایى از این مقاله بود و در عین حال حاوى دیدگاهى تازه مىباشد. ایشان معتقد است که دیدگاه اصلاحطلبان در باب دموکراسى و ضرورتهاى اجتماعى، یک دیدگاه موج دومى است و با ورود ایران به دوران فرامدرنیسم، شعارهاى اصلاحطلبان ارتجاعى و ناکارآمد خواهد شد.
در دو دهه گذشته، در دنیاى عرب، جریانى از فکر اسلامى شکل گرفته است که با عنوان «معرفتشناسى اسلامى» یا «اسلامى کردن معرفت» [ = اسلمة المعرفه ]معروف شده است. این گروه از اندیشمندان مسلمان با تأسیس «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» و گسترش نمایندگىهاى خود در کشورهاى عربى و غربى، اینک یک جریان فکرى نیرومند را شکل مىدهد که با فاصله گرفتن از روشنفکران و سنتگرایان، سعى در اجراى طرح تازهاى در نسبت میان اسلام و تجددگرایى دارد. جابرالعلوانى که یکى از متفکران این جریان است. در دو گفتوگوى زیر به ویژگىهاى طرح معرفتشناسى اسلامى» اشاره کرده است. از نظر وى، معرفتشناسى اسلامى، عملیاتى اجتهادى در امور مربوط به میراث اسلامى و منابع آن و عملیاتى ابداعى در تعامل میراث اسلامى با علوم انسانى و اجتماعى است.
نویسنده بعد از بیان تعریفى درباره هویت، آن را داراى بعد سلبى که مستلزم شناسایى «غیر» از «خود» است مىداند. از دیدگاه امام خمینى، هویت اسلامى در پیمودن راه خدا معنا پیدا مىکند. خودىها کسانى هستند که با آنها وحدت راه و صراط داریم و غیرخودى کسى است که در راه ما نباشد.
دکتر آیسفلت معتقد است که انسان ذاتاً گرایش به سلطه بر دیگرى دارد؛ ولى مىتوان این گرایش را با کار فرهنگى مهار و هدایت کرد. میزان خشونت در جوامع اولیه کمتر از جوامع فعلى بوده است. راه حل پیشنهادى ایشان براى مهار گرایش به سلطه و خشونت، آموزش، احیاى اصل همبستگى و بالا بردن عشق و محبت است.
آقاى سروش در این گفتار به مسائل مهمى که چندان هم جدید نیستند، اشاره مىکند. وى توجه به ریشههاى مدرنیته، بهویژه علم تجربى جدید، و نیز توجه به آشپزخانه علم را که ممکن است ما را از استفاده از محصول علم بیزار کند، لازم مىشمارد. به نظر ایشان علم و تکنولوژى جدید، اهداف و غایات خود را بر جهان تحمیل مىکنند و بىرنگ و بىطرف نیستند. از این رو حضور دین در این دنیاى جدید، حضورى پارادوکسیکال است.
خوارج اولین نقلگرایان جهان اسلام بودند و با ظهور معتزله و اشاعره، نزاع میان دو مکتب عقلگرایى و نقلگرایى برجسته و بارز گردید. مسأله اخباریین و اصولیین در تاریخ شیعه نیز به همین مسأله باز مىگردد. تقدم نقل بر عقل، اصل مهم معرفتشناختى در مکتب نقلگرایى است و در مقابل، ضرورت کاربرد عقل در فهم احکام الهى، از ویژگىهاى عقلگرایى است. با تلاش گسترده وحید بهبهانى، اخبارىگرى در ایران و عراق منقرض گردید و با همت شیخ مرتضى انصارى نیز دانش اصول فقه در حوزهها نهادینه شد.
در این مقاله، پس از تأکید بر ضرورت گفتوگو و تفاهم جوامع مذهبى، مراحل سهگانه نیل به تفاهم میان ادیان طرح شده است که عبارتاند از: 1. تمایل صادقانه به شناخت دیدگاههاى سایر ادیان؛ 2. احترام متقابل و پرهیز از امور تنشزا که مانع همزیستى مسالمتآمیز مىشوند و 3. سازماندهى و مشارکت در انواع گفتوگوى میان ادیان. در پایان به پارهاى از مبانى عملى این گفتوگو اشاره شده است.
هنر دینى آن است که بتواند هدف دین را تحقق بخشد و بدان تعمیم دهد. هنر دینى راه را به مخاطبان خود بازمىگوید و پاسدار و تجلىگاه اخلاق و ارزشهاى اخلاقى است.
مقاله حاضر گزارش و تحلیلى از پژوهشهاى جدید جامعهشناختى درباره جریانهاى ضد سکولار و پدیدههاى مخالف با عرفى شدن است. نویسنده با استناد به تحقیقات گلنر نشان مىدهد که اسلام و تمدن اسلامى بر خلاف سه تمدن معروف دیگر، یعنى تمدنهاى مسیحى، چینى و هندى، تن به جریان غالب عرفى شدن نسپرده است. در پایان مقاله، محورها و پرسشهاى جدیدى درباره نظریه عرفى شدن مطرح شده است که پاسخ به آنها مىتواند تحول جدیدى در این حوزه ایجاد کند.