ابوالحسن مسعودی در زمانه خود، شاهد نابسامانی های سیاسی وجابجایی زود هنگام خلفای اسلامی و سیاست ورزی های به دور از حکمت و شریعت و بروز رفتارهای غیر متشرعانه از سوی آنها بود. نوع پژوهش هایی که وی از کیفیت ظهور و بروز و دوام و بقای جوامع، دولت ها و تمدن های هند، چین و ایران قدیم و همچنین از خلفای اسلامی داشته، حاکی از آن است که وی در تاریخ نگاری خود، به ویژه در کتاب مروج الذهب، دغدغه سیاسی داشته و با رویکرد آسیب شناسانه از خلفای اسلامی، هم عوامل قوت و اقتدار دولت های مقتدر و کارآمد پیشین را بحث نموده و هم آسیب های قوت و اقتدار و کارآمدی خلافت اسلامی، به خصوص، خلفای دوره دوم عباسی را بررسی کرده و آنها را در انحراف از دین، تدبیر حکمیانه و عدالت دانسته است.
در این مقاله پس از معرفی کتاب و ذکر نقاط قوت آن در سه محور به ارزیابی آن پرداخته شده است:
1. کاستی های روش شناختی: شامل تعریف نکردن مفردات موضوع، بی توجهی به سنت معصومان، و رعایت نکردن تعادل در بحث؛
2. کاستی های محتوایی: شامل بی دقتی در به کارگیری اصطلاحات تخصصی، بی دقتی در معادل سازی اصطلاحات تخصصی، به کاربردن اصطلاحات مبهم، استفادة کافی نکردن از منابع موجود، بی دقتی در ارجاعات و اسنادات، نقص در ترجمه، اعتماد به منابع مخالف، مطالب خلاف واقع، ناسازگاری بین برخی مطالب، نتیجه گیری های نادرست، و کم توجهی به عوارض منفی بعضی مطالب؛
3. کاستی های نگارشی و ویرایشی: شامل بی توجهی به رسم الخط کلمات، رعایت نکردن قواعد نگارشی و ویرایشی، نقصان عبارتی، رعایت نکردن نشانه گذاری، و خلط بین قواعد فارسی و عربی.
در طی دهه ها و سده های اخیر نظام های سیاسی در دنیا، گرایشی به سوی تغییر به سمت نظام های سیاسی و سیاست مدرن وجود داشته و تحولاتی نسبتا سریع در شیوه اداره سیاسی کشورهای غیرغربی رخ داده و آرزوی تحقق لیبرالیسم و یا سوسیالیسم مبتنی بر شکلی از دموکراسی را داشته اند. برای فهم بهتر و عمیق تر این تغییرات شایسته است مروری بر خاستگاه اصلی این تحولات داشته باشیم تا بتوانیم به ماهیت اصلی و چرایی آن پی ببربم و از رهگذر آن دریابیم که این جنس تحولات ضرورت های جهان شمول اند و یا ناشی از شرایط خاص تاریخی اروپا و پاسخی به مسائل بومی و برخاسته از نوع نگاه به جهان از منظر آن ها بوده است. برای درک این موضوع به گفتگویی با دکتر مهدی امیدی، استاد جوان علوم سیاسی و عضو گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، نشستیم.
اندیشه سیاسی به مثابه معرفتی هنجارین، به دنبال ترسیم سامان نیک سیاسی است. هر پارادایم فکری نیز گونه ای وضعیت مطلوب اجتماعی و فردی را تجویز می کند که شکوفایی فرهنگی را متأثر می سازد. رابطه ای مستقیم و دوسویه وجود دارد میان مؤلفه های اندیشه سیاسی در پارادایم های مختلف و فرهنگی که در جامعه در جریان است و هر پارادایم فکری، مؤلفه های خاصی را به فرهنگ مستقر در جامعه تزریق می کند و هر بازخورد نیز از آن فرهنگ بازمی ستاند. پژوهش حاضر، با تفحص در آثار متفکران برجسته در پارادایم های مختلف اندیشه سیاسی در طول تاریخ، نقش آنها در تولید و شکوفایی فرهنگ را بررسی می کند. مطالعه این پارادایم ها نشان می دهد که آنها را می توان در یک خط سیر بررسی کرد که طی آن، هر پارادایم فرهنگ خاصی را به ویژه در بعد فرهنگ سیاسی، مورد اهتمام قرار داده اند. طی این خط سیر، اندیشه سیاسی به صورت پارادایمی، از شهروند دانستن انسان آغاز می کند و سپس با روی آوری به آموزه فردگرایی، تحولی در نسبت اندیشه سیاسی و شکوفایی فرهنگی ایجاد می شود. در دوران معاصر نیز پارادایم های موازی مانند مدرن انتقادی، پسامدرن و اجتماع گرا هریک به گونه ای بر فضای شکوفایی فرهنگی اجتماعات را اثر می گذارند
اصلاحات دو نظریه مختلف داشته است. نخست، گروهى از علما هستند که سعى مىکنند دین را از پیرایهها پاک و آن را احیا کنند و دوم، گروهى از روشنفکران هستند که با الهام از فرهنگ و تحولات غرب، تحت عنوان پیرایهزدایى، دینزدایى مىکنند. اینان با دینى درگیر هستند که دعوى حضور در حیات عمومى بشر را دارد و اتفاقاً طالب دینى هستند که در کار عمومى جامعه و در سیاستگذارىها، نظارتها و ارزشیابىهاى اجتماعى دخالت نکند. در تاریخ ایران، هرگاه دین و دولت با هم ترکیب شده است، آثار مثبت فراوان بر جاى گذاشته است. اصلاحطلبان در عصر مشروطه و در وضعیت کنونى جامعه به دنبال غربى کردن جامعه بودهاند و حتى برخى علما ناخواسته با تفسیر اسلام به رسم غرب به این جریان کمک کردهاند.
در این گفتوگو این پرسش پاسخ داده میشود که آیا آزادی یک مقوله ذاتی دین است یا از عرضیات آن بهشمار میرود. آقای فاضل به دو رویکرد فقهگرایانه و عرفان گرایانه به دین اشاره میکند و پاسخ پرسش فوق را در هر یک از رویکردها بازگو میکند. در نظر ایشان، جمع میان این دو رویکرد محال عقلی نیست.