تصور عمومی بر این است که ایده اشغال کویت در سال 1990 شکل گرفت و در همان سال هم کویت اشغال و ضمیمه خاک عراق شد. در حالی که دولتمردان حزب بعث از زمان به قدرت رسیدن در سال 1968 در اندیشه اشغال کویت و یا بخش هایی از آن بوده اند. آنها در این مدت 22 سال، از ادعاهای ارضی خود نسبت به کویت صرف نظر کردند تا در فرصت های مناسب آن را مطرح کنند. توضیح آنکه بزرگ ترین مشکل عراق در خلیج فارس، تنگناهای ژئوپولتیکی است. عراق دسترسی محدودی به خلیج فارس دارد. رهبران حزب بعث نیز از این واقعیت آگاهی داشته و درصدد رفع آن بوده اند. به نظر آنها، خوزستان ایران و کویت می توانند این تنگنای ژئوپولتیکی عراق را برطرف کنند. از آنجا که عراق در مدت 8 سال جنگ با ایران نتوانست به هدف عمده خود که تجزیه خوزستان ایران بود، دست یابد، لذا پس از پایان جنگ به هدف دوم خود که اشغال کویت بود، روی آورد.
The foreign policymaking process of countries، especially the influential powers in international politics، has always attracted the attention of researchers and enthusiasts in international studies. One such process pertains to Britain، because of its international status and clout in the region surrounding the Islamic Republic of Iran. Despite the research interest of many experts and scholars in Iran on Britain’s foreign policy، compared with that of the United States، few have bothered to carry out scientific studies on its foreign policymaking process. Nevertheless، the main question is what factors and variables of British foreign policy have had the greatest weight on Iran in recent years? And the next question is what are the British foreign policy directions regarding the Islamic Republic of Iran? Clearly، if the effective variables are correctly identified، on the one hand، it will proportionately strengthen our ability to predict that country’s foreign policy moves and، on the other، increase our capacity to possibly impact this process.
مطالعات مربوط به همگرایی و کسب منافع ناشی از آن برای کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته از جمله کشورهای منطقة آمریکای لاتین و حوزة کاراییب اهمیت فراوانی دارد، چرا که گسترش همکاری های اقتصادی منطقه ای زمینه های لازم را برای رشد و توسعة بیشتر این کشورها فراهم می کند. در همین راستا و به منظور مطالعة همگرایی اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین و حوزة کاراییب، فرضیة همگرایی درآمد سرانة این کشورها با رویکردهای همگرایی بتا و همگرایی سیگما طی سال های 1980 تا 2009 مورد آزمون قرار گرفت. همگرایی بتا (مدل مقطعی) با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی و همگرایی سیگما (مدل توزیعی) با استفاده از محاسبة واریانس مقطعی بررسی شد. بر اساس مدل همگرایی بتا، فرضیة همگرایی بین 29 کشور مورد مطالعه در این منطقه پذیرفته نشد. نتایج مدل سیگما، نتایج برآمده از مدل مقطعی را تأیید کرد. با تقسیم بندی 29 کشور مورد بررسی به دو گروه با متوسط درآمد سرانة بالاتر و پایین تر از 3000 دلار در سال و آزمون فرضیة همگرایی با دو رویکرد یادشده، این فرضیه برای کشورهای با درآمد سرانة متوسط بالاتر از 3000 دلار در سال تأیید شد، اما برای گروه دیگر تأیید نشد.