امّت و جامعه اسلامی بر مبنای اصول و آیین جهان شمول اسلامی است. امروزه سیستم ملت ـ دولت ــ چنان که انتظار میرفت ــ دیگر ضامن آرامش اجتماعی و حافظ اقتصاد ملی نیست و نظام سرمایهداری جهانی از این محدوده فراتر رفته است. نهضتهای اسلامی باید یک سیستم آلترناتیو سیاسی و اقتصادی جهانی ایجاد کنند.
در این مقاله، با استفاده از روش اسکینر در قرائت متون سیاسی، تلاش میشود تا مسأله امنیت و ارتباط آن با برداشت خواجه نظامالملک، بررسی شود. به زعم خواجه نظامالملک، از شاخصترین اندرزنامه / سیاستنامه نویسان، ربطی «ارگانیک» بین امنیت رعایا و قدرت سلطان وجود دارد. امنیت، باعث رونق و رفاه در کار رعایا میشود و پادشاه، با اخذ مالیات از رعیت مرفه، صاحب «خزانه و مساکر» بسامان میگردد. در عین حال، حفظ نوعی توازن و تعادل هم لازم است؛ به گونهای که رعایا نتوانند در مقابل سلطان، استقلال و قدرت مقاومت کسب کنند و همواره میان رأفت و رهبت باشند. خواجه نظام، قدرتگیری سلاطین دیگر، خروج بددینان و مفسدین در دین، ضعف پادشاه و تردید او در استفاده از زور، بیکاری و تسلط زنان و کودکان بر ملک را، از عوامل اصلی ناامنی در قلمرو پادشاهی، یعنی موضوع اصلی امنیت میداند.
این واقعیت که نظریات در پیوند با قدرت ، شان متفاوتی می یابند که آنها را به استراتژی تبدیل می سازد ؛ سبب می شود تا مقام « عمل » را با « نظر » متفاوت بدانیم . بر این اساس ، نویسنده در نوشتار حاضر بعد استراتژیک نظریه امنیتی امام علی (ع) را در پی تصدی زمام امور جامعه اسلامی به بحث و بررسی می گذارد . برای این منظور ، چارچوبی تحلیلی مبتنی بر تفکیک ایده امنیت از سازمان امنیت را طراحی و عرضه داشته و بر مبنای آن « قدرت محور شدن امنیت » و « سکولار شدن امنیت » را دو آفت جدی استراتژی امنیتی در جامعه اسلامی دانسته است
یکی از چالش های فعلی یگان های نظامی، حفظ و تقویت روحیة نیروی انسانی، برای انجام رسالت و مأموریت های سازمانی خود است، لذا در این میان عوامل و مؤلفه های بسیاری بر روحیه افراد، تأثیرگذار است که از جمله آنها می توان به مواردی؛ نظیر سلامتی، بهداشت، غذای خوب، استراحت مناسب، خواب کافی، آرمان بالا، اعتماد به نفس، ایمان و اعتقاد اشاره نمود. روحیه در فرآیند روابط انسانی اهمیت خاصی دارد که می تواند نمایانگر وضع کلی روابط انسانی در یک سازمان باشد. روحیه مجموعه ای از احساسات، عواطف و طرز فکر آدمی است و در مواردی آن را با رضایت مندی شغلی مترادف، ذکر کرده اند.
از دیدگاه روان شناسان، روحیه عبارت است از عکس العمل عاطفی و ذهنی که شخص در باب محیط و کار خود دارد. نگاهی اجمالی به موارد بالا، این نکته را به ذهن می رساند که آیا آرم و علایم، نشان و درفش نظامی می تواند به عنوان منبعی برای ایجاد اعتماد به نفس بین کارکنان نظامی و در راستای حفظ و تقویت روحیه عمل نماید؟ سؤال اصلی تحقیق بدین گونه بیان می گردد که چه رابطه ای بین آرم، علایم، نشان و درفش نظامی و روحیه نظامیان وجود دارد؟ به سخن دیگر، هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان تأثیرگذاری آرم، علایم، نشان و درفش نظامی بر روحیه نظامیان است.
جامعة این پژوهش، کلیه فرماندهان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در سال 1389 می باشند. با توجه به جامعه آماری، نمونه ای به حجم 385 نفر از بین فرماندهان، کارکنان و دانشجویان به روش تصادفی- خوشه ای انتخاب گردید. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه محقق ساخته و برای تحلیل داده ها از بسته نرم افزاری SPSS استفاده گردید. یافته ها نشان داد که ابعاد آرم، علایم، نشان و درفش نظامی بر روحیه و اعتماد به نفس نظامیان تأثیر بسزایی دارد؛ به عبارت دیگر چگونگی و کیفیت ساختار ظاهری، میزان ارزش و جایگاه، کارکرد، مفاهیم و فلسفه های وجودی آرم و علایم، نشان، درفش نظامی، با میزان روحیه و اعتماد به نفس رابطة مستقیمی دارد.
مسأله مقاله حاضر این است که آیا می توان بین جنسیت و نوع تفسیر متن یا تحلیل موضوع، نسبتی برقرار کرد یا نه؟ بر مبنای این مسأله، فهم فمینیستی امنیت ملی و بین المللی و الزامات روش شناختی آن، به عنوان پرسش کلیدی مقاله طرح و در جواب آن این فرضیه آزمون شده است که «فهم فمینیستی امنیت ملی و بین المللی (به عنوان موضوع یا متن) به روش پساپوزیتویستی و با هدف حل نابسامانی های جنسیتی صورت می پذیرد.» برای آزمودن این حدس ذهنی، ابتدا روش شناخت فمینیست ها (در طیف های مختلف) را تبیین و سپس ملاحظات آنها در تحلیل امنیت ملی و بین المللی را تشریح کرده ایم. توسیع ابعاد امنیت، توجه به بدنه اجتماعی و تأکید بر تغییر به جای تداوم، از جمله ملاحظات کلیدی فمینیست ها در تحلیل موضوع است. مقاله پس از توضیح دغدغه های روش شناختی فمینیست ها، بدین نتیجه رسیده است که آنها با نقد رهیافت های متداول در حوزه روش و پژوهش، چهار نکته قابل توجه را تجویز می کنند. این چهار نکته عبارتند از معرفی امنیت اجتماعی به عنوان رکن بنیادین امنیت ملی، ترویج تعامل به جای استقلال، تأکید بر وجوه نرم افزاری امنیت ملی و بالاخره طرفداری از طرح های توسعه ملایم و مداوم به جای طرح های ضربتی و خشن. این تجویزها، صف فمینیست ها را از پوزیتویست ها جدا دارد.
آنچه سازمانهای پلیسی را به چالش می کشاند و موجبات بازنگری و تجدیدنظر در امنیتبخشی میگردد، نحوه نگرش به امنیت و به دنباله آن، سازوکارهای امنیت در چشم انداز آینده است. به عبارت دیگر، حوزه امنیت مستثنی از سایر پدیدههای اجتماعی و سیاسی نیست و به مرور زمان باید در جهت اهداف مطلوب دستخوش تغییر شود. از اینرو، با حوزه معنایی امنیت قدیم و رویکردهای گذشته، نمیتوان به تحقق امنیت برای جامعه آینده خوشبین بود و با سرمایه های اجتماعی گذشته به انجام امور جمعی آینده پرداخت.با عنایت به این رویکرد و با توجه به شرایط در حال گذار ایران، در مقاله حاضر، به امنیت مضیق و موسع به عنوان تبلور امنیت گذشته و آینده پرداخته و بر اساس آن، پلیس حداکثری و حداقلی مورد مقایسه قرار گرفته است.
رسیدن به شرایط امن در گرو جلوگیری از بروز و ظهور چالشهای امنیتی است. شورش به عنوان نشانه ای از وجود نارضایتی، یکی از چالشهای امنیتی هر نظامی محسوب می شود. بدیهی است کشورها ابتدا باید مانع از وقوع شورشها شوند و در وهله بعد، توان مقابله با آنها را داشته باشند.
جمهوری اسلامی ایران که نظامی مبتنی بر مردم سالاری دینی است و بین مردم و نظام، پیوندی ناگسستنی وجود دارد، بیشترین تلاش خود را معطوف به جلوگیری از شکل گیری ریشه های شورشگری کرده است، ولی آینده نگری از یک سو و تلاشهای توطئه گرایانه بیگانگان و منافقان از سوی دیگر، حکم می کند که با استفاده از ظرفیتهای موجود، آمادگی های لازم را برای مقابله با شرایط بروز احتمالی شورش نیز به دست آورد، بسیج به عنوان یادگار دوراندیشانه بنیانگذار جمهوری اسلامی، از جمله ظرفیتهای پایان ناپذیر نظام تلقی می شود که در این مقاله تلاش خواهد شد پس از طرح مباحثی نظری درباره شورشگری، راهکارهایی برای استفاده از این نیرو جهت مقابله با شورش، ارائه شود.