فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۶۱ تا ۴٬۳۸۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
75 - 53
حوزههای تخصصی:
سطوح دارای پوشش برف (SC) بر تعادل انرژی سطح زمین از طریق بازخورد آلبیدو تأثیر می گذارد، و همچنین تاثیر عمده ای بر فرآیندهای اقلیمی، فعالیت های انسانی و چرخه هیدرولوژی، دارد. دمای سطح زمین (LST) از عناصر اصلی در شناخت اقلیم یک منطقه است که تغییرات و نوسانات آن ها در طبقات ارتفاعی مختلف برای بررسی های هیدرولوژیکی بسیار کاربردی است. هدف از این مطالعه ارزیابی و بررسی ارتباط دمای سطح زمین و سطح پوشش برف با مولفه توپوگرافیکی ارتفاع در حوضه دریاچه ارومیه می باشد. در این پژوهش به علت سهولت دسترسی به داده های سنجش ازدور و تفکیک مناسب زمانی و مکانی تصاویر ماهواره ای ترا، از تصاویر سنجنده مودیس به صورت ماهانه، فصلی و سالانه در بازه زمانی 1379-1399 استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد بین LST و SC رابطه معکوس وجود دارد، همچنین بررسی نقشه های SC و طبقات ارتفاعی نشان می دهد رابطه مستقیمی بین این دو متغیر وجود دارد، در واقع با افزایش ارتفاع پایداری برف در منطقه افزایش می یابد به طوری که در ارتفاعات بیشتر از 3000 متر مقدار سطح پوشش برف بیش از 98% نسبت به منطقه است. تغییرات دمای سطح زمین در ارتفاعات مختلف معکوس تغییرات سطح پوشش برف است بنابراین در ارتفاعات کمتر از 2000 متر میانگین سالانه دما 21تا 35 درجه سانتی گراد است، اما در ارتفاعات بالاتر از 3500 متر میانگین دمای سالانه حدود 7 الی 13 درجه می باشد.
ارزیابی و پهنه بندی فرونشست شهرستان نمین با استفاده از روش تداخل سنجی راداری و تکنیک چند معیاره آراس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مخاطرات پیش روی بسیاری از مناطق کشور ایران، مخاطره فرونشست می باشد و با توجه به اهمیّت موضوع، پایش نرخ فرونشست و پرداختن به عوامل تاثیر گذار جهت مدیریت این خطر، دارای اهمیت است. شهرستان نمین نیز، در سال های اخیر یکی از مناطق مستعد جهت مخاطره فرونشست می باشد. لذا؛ هدف از این پژوهش، ارزیابی فرونشست در این شهرستان، با استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری و تصاویر سنتینل 1 (در بازه زمانی 2016 و 2021) و سپس پهنه بندی مناطق مستعد فرونشست با بهره گیری از الگوریتم چند معیاره آراس، می باشد. نتایج مطالعه، در بازه زمانی مورد بررسی، 37/0 میلی متر فرونشست را در شهرستان نمین نشان داد و بیشترین مقدار فرونشست در بخش مرکزی و شمال غرب و شمال شرق شهرستان، متمرکز است. با توجه به نتایج حاصل از پهنه بندی خطر فرونشست؛ معیار های افت سطح آب و کاربری اراضی به ترتیب با ضریب وزنی 186/0 و 168/0، مهم-ترین عوامل دخیل در ایجاد خطر فرونشست محدوده مطالعاتی می باشند و به ترتیب 01/168 و 31/222 کیلومتر مربع از محدوده دارای احتمال خطر بسیار زیاد و زیاد می باشد که پتانسیل نسبتاً بالای این شهرستان از لحاظ فرونشست را نشان می دهد. به نظر می رسد، نتایج مطالعه حاضر، می تواند به مدیران سازمانی و برنامه ریزان منابع اراضی و خاک در زمینه حفاظت و مدیریت منابع آبی و جلوگیری از تخریب سرزمین کمک شایانی نماید
بررسی ویژگی های باد و ارتباط آن با رخداد گرد و غبار در شهرستان زابل با استفاده از سامانه گوگل ارث انجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
167 - 183
حوزههای تخصصی:
از عوامل موثر بر ایجاد گردوغبار مناطق خشک، فراوانی وزش باد به دلیل توپوگرافی نسبتاً هموار، فقر پوشش گیاهی و کمبود رطوبت است. در این پژوهش به بررسی خصوصیات باد، ویژگی گردوغبار، رطوبت خاک و تأثیرات آن بر رخداد گرد و غبار در منطقه زابل پرداخته می شود. برای بررسی سرعت و جهت باد ، داده ه ای ایس تگاه بادسنجی زابل در نرم افزارWrplotارزیابی شد. سپس نمودار گلماسه به منظور بررسی شاخص های جابجایی ماسه در نرم افزار SandRose- Graphترسیم شد. تغییرات گردوغبار و شاخص AOD منطقه در سامانه گوگل گوگل ارث انجین و تصاویر ماهواره ای MODIS در بازه زمانی 2012 تا 2023 استخراج شد. تغییرات شاخص رطوبت خاک منطقه نیز با استفاده از تصاویر ماهواره ای smap در گوگل ارث انجین مورد پایش قرار گرفت. نتایج نشان می دهد جهت باد غالب ایستگاه زابل شمال غربی_جنوب شرقی است که شرایط برای گسترش فرسایش بادی و گردو غبار منطقه را فراهم می کند. همچنین تحلیل نمودار شاخص AOD نشان می دهدکه جولای 2018 بیشترین حد گردوغبار در منطقه رخ داده و وابستگی متقابلی با میزان گرد و غبار و وزش بادهای 120 روزه در زابل دارد. نتایج شاخص رطوبت خاک نیز نشان می دهد بیشترین درصد رطوبت خاک(رطوبت 100 درصد) در ماه فوریه تا آپریل است که موجب کاهش سرعت باد و رخداد گردو غبار در منطقه می شود، همچنین کمترین درصد رطوبت خاک (رطوبت 5 درصد) مربوط به ماه جولای تا سپتامبر است که منطبق با رخداد بادهای 120 روزه منطقه زابل است. همچنین بررسی جهت باد غالب و حمل ماسه در نقشه های گلباد و گلماسه نشان می دهد منبع اصلی گردوغبار در غرب شهر زابل (دریاچه خشک شده هامون) است که با کاهش ورودی آب از رودخانه هیرمند به این دریاچه، رسوبات ریزدانه کف دریاچه به صورت گردوغبار باعث کاهش کیفیت هوای منطقه زابل می شود.
مدل سازی و تحلیل هیدرواقلیم حوضه آبریز قره قوم در سالهای اخیر با تاکید بر رواناب فصلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
109 - 129
حوزههای تخصصی:
تغییرات عناصر اقلیمی بر هیدرولوژی حوضه های آبریز اثرگذار است. ارزیابی روند تغییرات فصلی رواناب در راستای مدیریت حوضه های آبی بویژه در زمان رخداد مخاطرات خشکسالی و سیل اهمیت دارد. در این پژوهش وضعیت هیدرولوژیکی حوضه قره قوم با برآورد رواناب در 14 زیرحوضه آن با استفاده از مدل تجربی سازمان حفاظت خاک امریکا SCS-CN بررسی شد. حداکثر دبی رواناب با استفاده از داده های مدل رقومی ارتفاعی 30 متر، داده های ایستگاهی و شبکه ای دما و بارش برآورد شد. ارزیابی شاخص های فیزیوگرافی حوضه نشان داد که در برخی زیرحوضه ها توانایی تولید رواناب بالا بوده و فصل بهار با 117 میلیمتر بارش در زیر حوضه ی کشف رود با بیشترین مساحت نسبت به سایر زیرحوضه ها توانایی تولید دبی اوج تا 2379.3 مترمکعب بر ثانیه را دارد و به طور کلی 88٪ از کل بارش های فصل بهار به رواناب تبدیل می شود . در فصل پاییز به دلیل پوشش گیاهی کمتر و افزایش مقدار بارش ها به 28.9 میلیمتر، گروه هیدرولوژیکی خاک اثر بیشتری نسبت به سایر فصل ها بر تولید رواناب داشته و درنتیجه 63 درصد از بارش های پاییزه به رواناب تبدیل گردید. در فصل زمستان میانگین بارش به 71 میلیمتر رسیده و 82 درصد بارشه ها به رواناب تبدیل شد. به طور کلی گروه هیدرولوژیکی C با نفوذپذیری پایین خاک و مقدار بالای CN باعث پتانسیل تولید رواناب قابل ملاحظه در فصل بهار در این حوضه آبریز شده و مدیریت منابع آب های سطحی ، ضروری است.
بررسی کمیت و کیفیت آب زیرزمینی و تاثیر آن بر هیدروژئوشیمی آبخوان دشت آذرشهر و تعیین منشا محتمل آلودگی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
79 - 60
حوزههای تخصصی:
در سه دهه گذشته، مخازن آب زیرزمینی ایران با چالش های مهم و مرتبطی مواجه بوده است. کاهش همزمان حجم و کیفیت این آب ها که با افزایش آلاینده ها نیز برای اغلب مصارف غیر قابل استفاده می شود. بنابراین برای جلوگیری همین مقدار آب در دسترس ضرورت ارزیابی کیفیت آب های زیرزمینی و شناسایی عوامل انسانی یا طبیعی تاثیر گذار بر کیفیت بیش از پیش تاکید می شود. در این پژوهش ابتدا با بررسی هیدروژئوشیمیایی آلودگی حاصل از عناصر اصلی، فرعی و کمیاب شناسایی گردید و سپستغییرات آبنمود معرف آبخوان در مقابل هدایت الکتنوریکی منابع آب موجود در آبخوان دشت آذرشهر بررسی شده است. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش در منطقه موردمطالعه داده های بلند مدت سطح آب و هدایت الکتریکی از آب منطقه ای استان آذربایجان شرقی اخذ شده و پس از بررسی اولیه، اقدام به نمونه برداری از چاه ها و قنات های موجود در منطقه گردید و تعداد 33 نمونه با توزیع مناسب از آبخوان برداشت گردیده و به آزمایشگاه آب دانشگاه تبریز منتقل شد. پارامترهای اندازه گیری شده شامل pH، هدایت الکتریکی، عناصر اصلی، فرعی و کمیاب بود. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی عناصر، غلظت بیش ازحد مجاز شرب نیترات و عناصر آرسنیک، سرب، نیکل و کروم را نشان داد. به منظور بررسی تیپ آب منطقه از نمودارهای پایپر و استیف استفاده شد که نشان داد تیپ آب عمدتا سولفاته و بیکربناته می باشد؛ که منشا آب های موجود مطابق سازندهای زمین شناسی منطقه، آب حاصل از اختلاط و آب های حاصل تعویض یونی بودند. همچنین یافته های حاصل از آنالیزهای آماری چند متغیره تحلیل عاملی نیز چهار گروه عاملی را در کیفیت منابع آب منطقه موثر نشان دادند که تنها عامل چهارم انسان زاد تلقی شد. به طور کل اکثریت عناصر کمیاب موجود در منابع آبی متأثر از سازندها و اندرکنش آب-سنگ است. روند کلی آبنمود معرف کمیت آبخوان در طی بازه زمانی 25 ساله تقریباَ متعادل و با شیب نزولی کم می باشد ولی روند کلی نمودار کموگراف هدایت الکتریکی در این آبخوان به صورت صعودی با شیب بسیار بالاتر است که نشانگر افزایش فعالیت های انسان زاد و وجود شورابه ها و لایه های با شوری بالا می باشد که در اثر انحلال و نفوذ به آب زیرزمینی منجر به کاهش کیفیت مخزن آب زیرزمینی شده است. در منطقه مطالعاتی عمده نمونه های آلوده از نظر عناصر اصلی و کمیاب در اطراف شهر گوگان که انتهای دشت می باشد. آلودگی در انتهای دشت با روند کلی انحلال در مسیر حرکت آب زیرزمینی و تمرکز چاه های پمپاژ در این منطقه مرتبط است
بررسی اثرات تغییر اقلیم بر خشک سالی های استان خراسان رضوی با استفاده از شاخص SPEI(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه تغییرات مکانی-زمانی وقوع خشک سالی را در استان خراسان رضوی توسط شاخص استانداردشده بارش–تبخیر و تعرق (SPEI) ارزیابی کرده است. برای این منظور ابتدا مدل های IPSAL-CM6، MRI-ESM2-0، GFDL-ESM4 و MIROC6 از سری مدل های فاز ششم (CMIP6) در مقیاس سالانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که GFDL-ESM4 از بین مدل های مورد بررسی دارای همبستگی بالاتری با دما و بارش داده های ایستگاهی است. پس از انتخاب مدل GFDL-ESM4 با استفاده از نرم افزار CMHyd ریزمقیاس نمایی انجام شده است و از نتایج این مدل برای محاسبه خشک سالی استفاده شد. در این تحقیق برای ریزمقیاس نمایی از روش تغییر عامل دلتا (DCF) برای بارش و دما استفاده شد. همچنین برای پیش نگری خشک سالی از سناریوی حد واسط (SSP2-4.5) استفاده شد. شدت و فراوانی خشک سالی هواشناسی در دوره تاریخی 1990 تا 2014 و دوره آینده 2026 تا 2050 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که خشک سالی در استان خراسان رضوی دارای تغییرات زیادی است؛ به طوری که بیشینه فراوانی سالانه خشک سالی در دوره تاریخی 25 درصد است و این مقدار تحت سناریوی SSP2-4.5 به 31 درصد می رسد. فراوانی و شدت خشک سالی در آینده به ویژه در طول فصول بهار و تابستان به طور قابل توجهی افزایش می یابد. از نظر جغرافیایی شدت خشک سالی در تمامی فصول در شمال و شرق استان بیشینه است.
ارزیابی تغییرات دمای سطح زمین (LST) روستاها در روزهای تعطیل (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان تفت یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از پیامدهای دو سویه گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی، تاثیرات آن بر آلودگی آب و هوا است که خود می تواند به اثرگذاری بر معیشت روستایی و یا از بین رفتن مناطق روستایی شود. پژوهش حاضر اثر حضور انسان و وسایل و فعالیت های گرمازای وی در روزهای تعطیل بر دمای سطح زمین (LST) ییلاقات شهرستان تفت استان یزد را بررسی می کند. بدین منظور تصاویر دو دوره مقایسه ای فروردین (10 فروردین با 2 فروردین) و تابستان (جمعه با پنجشنبه و شنبه) سال 1402 ماهواره های لندست 8 و 9 مورد استفاده قرار گرفتند. سپس نقشه دمای سطح زمین و تحلیل هات-اسپات (G-i-star) از منطقه تهیه شده و تغییرات مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد در دوره فروردین، 64% و در دوره تابستان، 1/60% از نقاط روستایی دچار افزایش LST شده بودند. همچنین 1/43% تا 5/43% از سطح روستایی منطقه در فروردین و 2/31% تا 8/31% در تابستان افزایش دما را تجربه کرده بودند. افزایش واریانس دمایی نیز در این مناطق مشاهده شد که افزایش تنوع دمایی در این مناطق را نشان می دهد. تعداد نقاط داغ (Hot Spot) در این مناطق همچنین با 4/111% در فروردین و 48% و 1/21% در تابستان افزایش نشان داد. نتایج همچنین نشان داد 1/65% از پوشش گیاهی روستایی در فروردین و 8/49% در تابستان با افزایش LST روبرو بوده اند که از این بین افزایش 19 درصدی فروردین و 9/49 و 6/8 درصدی تابستان در واریانس دما و 3/118 درصدی فروردین و 5/9 و 2/0 درصدی تابستان در تعداد نقاط داغ سهم مناطق دارای پوشش گیاهی بوده است. بر اساس نتایج همچنین تمامی دهستان ها افزایش LST را تجربه کرده بودند که نوسانات این افزایش در دهستان های دارای پوشش گیاهی کمتر و نیز مساحت کمتر، بیشتر بوده است. پژوهش حاضر می تواند به منزله زنگ خطری برای ایجاد جزایر حرارتی روستایی (همچون شهرها) در روزهای تعطیل با گردشگر فراوان و آسیب های جدی به پوشش گیاهی و اقلیم روستایی تلقی شود.
توسعه مدل GA-ANFIS به منظور پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 در یک بازه زمانی بلندمدت، مطالعه موردی: شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بین انواع ذرات معلق در هوا، ذراتی با قطر کمتر از 10 میکرون اثرات سوء بسیاری بر سلامتی انسان ها دارد. پارامترهای هواشناسی و جابجایی حجم بالایی از وسایل نقلیه مهم ترین عوامل تعدیل کننده در پراکنش و غلظت آلاینده های جوی محسوب می شوند. در این مطالعه، به منظوربه منظور پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 طی یک باز بلند مدت در شهر تهران، مدل ترکیبی GA-ANFIS بکار برده شد. سرعت باد، جهت باد، دما، رطوبت نسبی و حجم ترافیک به عنوان ورودی ها و غلظت آلاینده PM_10 به عنوان خروجی مدل در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص های عملکرد نشان داد که مدل ترکیبی GA-ANFIS نسبت به مدل ANFIS قابلیت مطلوب تری در پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 ارائه می دهد. به منظور ارزیابی الگوهای مکانی-زمانی غلظت آلاینده PM_10 و شناسایی لکه های داغ و سرد در شهر تهران، آماره موران محلی و آماره گتیس ارد-جی محاسبه شد. نتایج نشان داد که سطح خوشه بندی بالایی از آلاینده PM_10 در تهران (با سطح اطمینان 95 درصد) وجود دارد. خوشه های PM_10 شهر را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده اند به طوری که بیشتر نقاط سرد در نیمه شمالی و نقاط داغ در جنوب تا مرکز شهر گسترش پیدا کرده اند.
تعیین تغییرات بلندمدت رژیم جریان رودخانه کوهستانی خیاوچای با استفاده از رویکرد محدوده تغییرپذیری (RVA)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه تعیین تغییرات در شاخص های هیدرولوژیک جریان در رودخانه خیاوچای است که در این راستا، از آمار بلندمدت دبی جریان و رویکرد محدوده تغییرپذیری (RVA) استفاده شده است. تغییرات در آمار دبی سالانه در دوره از 1348 تا 1398 ارزیابی شد و سپس بر اساس نرم افزار CPA، دوره های مورد مطالعه مشخص شدند. مقادیر شاخص های تغییر هیدرولوژیک با استفاده از نرم افزار IHA محاسبه و در دوره های مختلف مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که سری زمانی رواناب سالانه در دو سال دچار تغییر شده است. مقادیر تغییرات مقادیر دبی میانه در ماه های مختلف در هر دو دوره مورد مطالعه سال کاهشی بوده است و میزان شاخص تغییر هیدرولوژیکی در مقایسه با دوره های قبلی منفی بوده است. نتایج نشان داد که مقادیر دبی های کمینه 1، 3، 7، 30 و 90 روزه کاهش پیدا کرده و این کاهش در دوره سوم نسبت به دوره دوم، از مقدار 01/0 به مقدار صفر کاهش رسیده است. تعییرات میانه شاخص جریان پایه نیز حاکی از کاهش از 02/0 به مقدار صفر بوده است. روند افزایشی نرخ ضربان های کم جریان و فروکش جریان نیز به سمت کاهش دبی است. در مجموع، الگوی تغییرات شاخص های جریان رودخانه ای بر اساس رویکرد دامنه تغییرپذیری در هر دو دوره مطالعاتی دارای روند مشابهی بوده است که نشان از تداوم عوامل موثر بر تغییر رژیم جریان رودخانه بوده است و این تغییرات در اثر برداشت و انحراف آب اتفاق افتاده است.
بررسی و پهنه بندی خطر سیلاب حوضه های آبریز شهری با استفاده از مدل های فازی ویکور و روش خطی وزنی (مطالعه موردی: حوضه آبریز ایذه- خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقوع سیلاب یکی از فاجعه بارترین بلایای طبیعی است که از لحاظ تلفات جانی و مالی مقام اول را در میان دیگر حوادث طبیعی دارا است. پهنه بندی و پیش بینی سیلاب می تواند یکی از مؤثرترین روش های غیر سازه ای در مدیریت سیلاب جهت کاهش خطرات و خسارات ناشی از آن باشد. هدف از این پژوهش پهنه بندی و مقایسه خطر وقوع سیلاب در حوضه آبریز شهر ایذه با استفاده از مدل های تصمیم گیری چند معیاره MCDM) ( می باشد. ابتدا بر اساس عوامل موثر در وقوع سیلاب که شامل: بارش، ، شیب، جهت شیب، سازند های زمین شناسی، فاصله از آبراهه، کاربری اراضی و ارتفاع می باشند در محیط ARC MAP پردازش و رقومی سازی شدند. سپس این پارامترهای طبقه بندی شده و با استفاده از روش وزن دهی سلسله مراتبی (AHP) لایه ها به صورت دو به دو توسط نرم افزار Expert Choice وزن دهی شدند. در مرحله بعد داده های مد نظر به نرم افزار Idrisi منتقل شدند پس از تغییر فرمت آن ها و استاندارد سازی آن ها بر اساس توابع فازی وارد مدل های فازی شدند؛ و در نهایت نقشه های پهنه بندی خطر سیلاب در محدوده حوضه آبریزشهر ایذه با دو روش ویکور و روش خطی وزنی تهیه گردید. نتایج بدست آمده نشان می دهد که عامل بارش، ارتفاع و شیب بیشترین تاثیر را بر ایجاد سیل در حوضه مورد مطالعه دارند و مناطق شرق و جنوب شرق بیشترین پتانسیل سیل خیزی را دارا هستند، همچنین بر اساس مدل های VEKOR و WLCبه ترتیب 16 و 80/13درصد از منطقه در طبقه با خطر بسیار بالا قرار دارد.لذا انجام اقدامات حفاظتی و آبخیزداری در حوضه آبریز ایذه در جهت کاهش خسارت سیلاب و مدیریت بهینه آن ضروری است
بررسی شاخص های ژئومورفولوژیکی و رابطه آن با پوشش گیاهی در تپه های ماسه ای (مطالعه موردی: آران و بیدگل و کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به بررسی تاثیر جوامع گیاهی به کمک دورسنجی وتاثیر گونه های مجزا با مراجعه میدانی در منطقه ارگ کاشان طی دوره 1995-2020 پرداخته شد. به منظور بررسی ارتفاع و شیب از تصاویر گوگل ارث و برای محاسبه پوشش گیاهی از تصاویر لنست TM و OLI8 و بازدید صحرایی استفاده شد. همبستگی بین عوامل مورفولوژیک و پوشش گیاهی با استفاده از رگرسیون وزن دار فضایی (GWR) بررسی شد. نتایج شناسایی تپه های ماسه ای بیانگر وجود شش نوع تپه مختلف در منطقه مورد مطالعه بود. کمی سازی ارتفاع و شیب بیانگر میانگین ارتفاع 33 متر و شیب 6/3 درصد بود. تغییرات ارتفاع و حجم تپه های ماسه ای ارگ کاشان روند افزایشی را نشان داد به طوریکه نرخ تغییر ارتفاع و همبستگی آن به ترتیب 0455/0 و 85/0 محاسبه شد. همچنین نرخ تغییر حجم و همبستگی آن به ترتیب 216/0 و 9/0 محاسبه شد و حجم سطحی تپه-های شنی منطقه کاشان حدود 02/1 کیلومتر مکعب در طی یک دوره 25 ساله افزایش داشت. بیشترین مقدار پوشش گیاهی در تپه های تثبیت شده و کمترین مقدار آن در تپه های ستاره ای و بوکلیه بارخانی واقع شده است. نتایج حاصل از همبستگی بین خصوصیات مورفولوژیکی تپه های ماسه ای با NDVI نشان داد که بین این عوامل در همه بخش ها همبستگی مثبت وجود دارد (57/0R=، 46/0R=). گونه های ماسه دوست منطقه را گونه های اسکمبیل، کلبیت، سبد و دم گاوی بودند. نتایج تحلیل کارایی این گونه ها در مورفولوژی دامنه تپه ها نشان داد گونه های فوق عملکرد یکسانی ندارند.
ارزیابی روش های هموارسازی برای بازسازی سری زمانی نمایه گیاهی Greenness و برآورد فنولوژی کلزا از داده های ماهواره لندست8 مطالعه موردی: منطقه فرخشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سری های زمانی شاخص های گیاهی سنجش از دور امکان بازیابی فنولوژی گیاهان را در سطح زمین فراهم کرده است. ابرها، رطوبت، و هواویزها باعث ایجاد نوفه در سیگنال های دریافتی سنجنده های ماهواره ای می شوند و در نتیجه کیفیت سری های زمانی کاهش می یابد. برای رفع این مشکل و بازسازی سری های زمانی، چندین تابع هموارسازی داده ها برای حذف نوفه استفاده می شود که، به دلیل اختلاف نظر درمورد عملکرد آن ها، مقایسه بین آن ها لازم است. اهداف این تحقیق ارزیابی عملکرد توابع مختلف هموارسازی در نرم افزار TIMESAT و تأثیرات آن ها در بازسازی سری های زمانی و برآورد پارامترهای فنولوژیکی آغاز فصل رشد (SOS) و پایان فصل رشد (EOS) با استفاده از داده های نمایه Greenness (سبزینگی) ماهواره لندست 8 است. پالایشگر ساویتزکی- گولی (S-G)، تابع نامتقارن گوسی (AG)، و لجستیک دوگانه (DL) برای برازش داده های Greenness استفاده شد و عملکرد آن ها با استفاده از اندازه گیری خطای مجذور میانگین مربع (RMSE) و ضریب همبستگی پیرسون (r) ارزیابی شد. نتایج نشان داد که روش هموارسازی S-G در بازسازی سری های زمانی از دقت بیشتری (935/0 = r) برخوردار است. در برآورد پارامترهای فنولوژی، تابع هموارساز DL در برآورد آغاز فصل و تابع هموارساز AG در برآورد پایان فصل به ترتیب با 8 و 14 روز اختلاف با داده های مشاهداتی بهترین عملکرد را داشتند. این مطالعه نشان داد که روش های هموارسازی نرم افزار TIMESAT عملکرد مناسبی دارند
ارزیابی خطرپذیری فرونشست شهرستان لردگان با استفاده از روش تداخل سنجی راداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
230 - 244
حوزههای تخصصی:
مخاطره فرونشست می تواند عاملی در ایجاد تشدید آسیب پذیری کانون فعالیت های انسانی واقع در بسترهایی با زیرساخت مخاطره آمیز طبیعی همچون زلزله باشد. در این مقاله، برای سنجش خطرپذیری فرونشست دشت لردگان و سکونتگاه های شهری از داده های ماهواره ای و به کمک تکنیک تداخل سنجی راداری استفاده شده است. بدین منظور میزان فرونشست در یک دوره زمانی 6 ساله (از 2017 تا 2023) با استفاده از داده های سنتیننل A1 در محیط نرم افزار SNAP ارزیابی شده است. نتایج مشاهدات صحرایی و ارزیابی های انجام شده حاکی از آن است که رخداد فرونشست و به تناسب افت سطح آب در اثر استخراج بیش از حد آب های زیرزمینی بوه است. داده های به دست آمده از چاه های پیزومتری شهرستان لردگان و چشمه برم نشان از افت شدید سطح آب زیرزمینی از سال 86 به بعد می باشد این میزان افت آب در بعضی مناطق تا 15 متر مشاهده شده است. نتایج حاصله از داده های راداری نشان داد در طی یک دوره 6 ساله شهرستان لردگان میزان نشستی در حدود 14 تا 18 سانتی متر را تجربه نموده است این مقادیر نشست به تناسب سالانه حدود 3 سانتی متر می باشد که در حد هشدار و فراتر از حالت نرمال است. با توجه به نرخ قابل توجه مخاطره فرونشست و آسیب هایی که این پدیده ممکن است ایجاد نماید، مدیریت صحیح برداشت آب زیرزمینی امری ضروری به نظر می رسد. فاجعه بارترین وضعیت محتمل برای این منطقه، هم زمانی سانحه نشست زمین با زمین لرزه است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی با تأکید بر پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک با استفاده از طبقه بندی شی گرا و تکنیک چندمعیاره مارکوس مطالعه موردی: حوضه آبریز قلعه رودخان فومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
167 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق آشکارسازی تغییرات کاربری و تخریب پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک، در حوضه آبریز قلعه رودخان می باشد. بدین منظور ابتدا تغییر کاربری های صورت گرفته بین سال های 1371 تا 1402 با استفاده از تصاویر لندست و تکنیک طبقه بندی شی گرا استخراج شد و به کلاس های (کشاورزی، جنگل، مرتع، عوارض آبی و مسکونی) طبقه بندی شدند. در مرحله بعد، با شناسایی عوامل مؤثر در فرسایش منطقه و تهیه لایه های اطّلاعاتی هر معیار در GIS، استانداردسازی لایه ها با استفاده از تابع عضویت فازی، وزن دهی معیارها با استفاده از روش کرتیک و مدل سازی نهایی با استفاده از روش تحلیل چند معیاره مارکوس انجام شد. بررسی تغییرات کاربری حوضه نشان می دهد که پوشش جنگلی در سال 1371، با وسعت 17/222 کیلومترمربع ، بیشترین مساحت را در بین کاربری ها داشته که در سال 1402 وسعت آن به 03/205 کیلومترمربع کاهش یافته است. همچنین با نظر به نتایج حاصله؛ کاربری مسکونی با افزایش 17/27 کیلومترمربعی، بیشترین تغییر را در طول بازه زمانی 30 ساله مورد مطالعه داشته است. با توجه به نقشه پهنه بندی فرسایش نیز به ترتیب؛ مساحت طبقه با پتانسیل فرسایش بسیار زیاد و زیاد از 04/18 و 05/31 درصد در سال 1371 به 52/22 و 34/32 درصد در سال 1402، افزایش پیدا کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده می توان، کاهش پوشش جنگلی و تبدیل آن به مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی و مراتع، همچنین؛ تبدیل اراضی کشاورزی به مناطق مسکونی و افزایش کاربری مسکونی و زراعی در حریم و بستر رودخانه ها، را مهّم ترین عوامل دخیل در افزایش پتانسیل فرسایش خاک حوضه، دانست.
کاربرد تلفیقی شاخص های MQI و MQIm به منظور ارزیابی و تعیین گرایش وضعیت مورفولوژیکی رودخانه خرمارود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱
178 - 162
حوزههای تخصصی:
برای توصیف و ارزیابی تمام پیچیدگی ها و همچنین تدوین برنامه های مدیریتی اکوسیستم های رودخانه ای بررسی تمام مؤلفه ها در مقیاس های مکانی و زمانی مختلف ضروری است. در این خصوص ارزیابی و توصیف هیدرومورفولوژیکی با هدف تعیین و تشریح فرآیندها و شکل های هیدرومورفولوژیکی به عنوان یک گام کلیدی محسوب می شود. هدف از این تحقیق، طبقه بندی، ارزیابی و تعیین گرایش وضعیت هیدرومورفولوژیکی رودخانه خرمارود در استان گلستان با استفاده از ادغام شاخص های MQI و MQIm است. لذا ابتدا با استفاده از تکنیک های سنجش از راه دور و GIS وعملیات پیمایش میدانی، واحدهای مکانی مختلف تفکیک و سپس ویژگی های مورد بررسی در مقیاس ناحیه جغرافیایی بررسی و اطلاعات فوق برای تعیین وضعیت مورفولوژیکی بازه های مکانی توسط روش های شاخص محور MQI و MQIm به کار گرفته شد. با توجه به نتایج طبقه بندی مورفولوژیکی MQI، 15 بازه مکانی در طبقه خیلی ضعیف و ضعیف، 9 بازه در طبقه متوسط و دو بازه در طبقه خوب قرار دارند. اختلاف مقادیر شاخص MQI در بین بازه های مکانی موردمطالعه، در سطح پنج درصد معنی دار است. همچنین اختلاف مقادیر شاخص MQIm برای دو دوره قبل و بعد از مداخلات انسانی در بازه مکانی مورد بررسی نیز در سطح 5 درصد معنادار است. برای اکثر بازه ها، کمترین امتیازها به ترتیب مربوط به شاخص های پوشش گیاهی، عملکرد، مورفولوژی و تغییرات آبراهه است. همچنین نتایج نشان داد با ادغام این دو شاخص می توان اطلاعاتی را در مورد تغییرات احتمالی از وضعیت کلی بازه های مکانی بخصوص روند یا گرایش آن فراهم نمود.
برآورد رسوب معلق در حوضه آبریز قره سو استان اردبیل با استفاده از مدل های شبکه عصبی مصنوعی RBF و MLP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش به وسیله آب، جدی ترین شکل تخریب زمین در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک است که در آن میزان تشکیل خاک معمولاً کمتر از میزان فرسایش آن می باشد. در این تحقیق کارایی مدل های شبکه عصبی مصنوعی به دو روش تابع شعاع محور(RBF) و پرسپترون چند لایه(MLP) در تخمین رسوب معلق در حوضه قره سو استان اردبیل مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه از داده های 3834 رسوب روزانه ثبت شده مربوط به دوره آماری سال 1350 تا 1399 استفاده شد. به منظور بررسی همبستگی بین متغیرها برای ورود به عملیات مدلسازی از روش همبستگی پیرسون استفاده گردید و جهت پیش بینی و مدلسازی رسوب در حوضه موردنظر از مدل شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. نتایج نشان می دهد که انتخاب تعداد 3 نرون در لایه پنهان با داده های ارزیابی، آموزش و جدانگه داشته شده به ترتیب با مقادیر 2618، 701 و 515 برای مدل RBF و تعداد 8 نرون در لایه پنهان با داده های ارزیابی، آموزش و جدانگه داشته شده به ترتیب با مقادیر 2592، 709 و 533 برای مدل MLP، بیشترین دقت پیش بینی را دارا می باشند. بطوریکه دقت پیش بینی در مدل RBF با ضریب همبستگی 941/0R2= و 002/65RMSE= و در مدل MLP با ضریب همبستگی 917/0R2= و 244/88RMSE= می باشد. با توجه به مشکلات اندازه گیری رسوبات بار کف و اریب زیاد ناشی از محاسبه بار بستر به عنوان درصدی از بار معلق، می توان توصیه نمود که از مدل شبکه عصبی مصنوعی RBF به عنوان یک روش قدرتمند، سریع و با دقت بالا برای تخمین رسوب استفاده شود. همچنین نتایج حاضر ضمن معرفی عوامل تاثیرگذار بر میزان تولید رسوب در حوزه مورد مطالعه ، می تواند برای برآورد رسوب به مناطق فاقد آمار تعمیم داده شود.
پهنه بندی زمانی و مکانی خطر سیل خیزی در حوضه آبریز کَرگانرود با استفاده از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پتانسیل سیل خیزی حوضه های آبریز مختلف از اقدامات مهم در زمینه کاهش خسارت های ناشی از سیل بشمار می رود. حوضه آبریز کرگان رود به عنوان یکی از حوضه های سیل خیز استان گیلان، در سال های اخیر همواره خسارت های فراوانی را به ساکنین منطقه تحمیل کرده است. از همین رو تحقیق جاری به دلیل خلاء مطالعاتی در این حوضه، اقدام به پهنه بندی خطر وقوع سیل نموده و به همین منظور از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP استفاده شده است که مقادیر به دست آمده از مدل سازی AWBM، روند رواناب را از لحاظ زمانی در سال های 2011، 2014، 2017 و اواخر 2018 صعودی برآورد نموده و با سیل های سال 90، 93، 96 و 97 برابری می کند. در پهنه بندی مکانی خطر وقوع سیل از 10 فاکتور موثر شامل: بارش، دما، فاصله از رودخانه، شیب، جهت شیب، ارتفاع، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، زمین شناسی و خاک استفاده شد. در تحلیل نتایج بیش ترین خطر سیل خیزی در نواحی جنوبی و خروجی حوضه به دریای خزر برآورد شده که سکونت در حریم رودخانه، عدم توجه به آبخیزداری، تخریب جنگل و مراتع و تغییر کاربری اراضی از جمله مهم ترین عوامل موثر در این مسئله به شمار می آیند. در مجموع 90/3 درصد از مساحت حوضه دارای بیش ترین خطر وقوع سیل از نظر مکانی محاسبه شده است.
بررسی نقش ژئومورفولوژی در ارزیابی توان محیطی توسعه شهری با استفاده از روش امتیازدهی منطق ترجیح مبتنی بر GIS (مطالعه موردی: کلان شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با اجرای هر طرح آمایشی اولین تغییرات در لندفرم های سطح زمین ایجاد خواهد شد و چنانچه مطالعه ی علمی انجام نشده باشد، پیامد مخاطره آمیزی برای محیط طبیعی و انسانی منطقه در پی خواهد داشت. بنابراین با توجه به اینکه دانش ژئومورفولوژی به مطالعه ی اشکال و فرآیندهای سطح زمین می پردازد لازم است برای ارزیابی توان محیطی توسعه شهری ، لندفرم های زمین، ویژگی ها و فرآیندهای موثر بر لندفرم ها مورد توجه قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی توان محیطی در توسعه شهری کلان شهر کرج از دیدگاه ژئومورفولوژی و با استفاده از روش امتیازگذاری منطق ترجیح است. معیارهای ژئومورفولوژی، زمین شناسی، خاک، هیدرولوژی، پوشش گیاهی به عنوان پتانسیل توان محیطی و معیارهای پتاسیل سیلاب و زلزله خیزی به عنوان پتانسیل مخاطرات محیطی در نظر گرفته شدند. با تهیه پرسشنامه و استفاده از تکنیک دلفی، نظر خبرگان در مورد این معیارها بدست آمد و با اجرای مدل LSP ، نقشه توان محیطی توسعه شهری کلان شهر کرج آماده گردید . براساس نقشه ارزیابی توان محیطی توسعه شهری مشخص شد که 16.13 درصد از محدوده مورد مطالعه دارای توان خیلی کم، 23.36 درصد دارای توان کم، 24.5 درصد دارای توان متوسط، 18.51درصد دارای توان زیاد، 17.47 درصد دارای توان خیلی زیاد برای توسعه شهری است. با توجه به نقشه نهایی می توان نتیجه گرفت که مساعدترین مناطق توان محیطی توسعه شهری در بخش جنوب شرقی بر روی لندفرم مخروط افکنه و نواحی مرکزی بر روی دشت سر می باشد. از طرفی دیگر اطراف رودخانه در لندفرم مخروط افکنه ، مناطق کوهستانی با شیب زیاد و خاک کم عمق در شرق تا شمال و غرب منطقه محدودیت بیشتری را از نظر توان محیطی شهری اعمال می کند.
ارزیابی قابلیت های زمین گردشگری سایت های ژئومورفولوژیکی کویری بر اساس روش کامنسکوی اصلاح شده (مطالعه موردی کویرهای استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی توانمندیها و قابیلت های گردشگری کویرهای استان یزد جهت ارائه آنها برای برنامه ریزی، مدیریت و ارائه خدمات است. به دلیل قرار گرفتن 15 کویر نسبتا وسیع و بزرگ با اشکال متنوع ژئومورفیکی در بخشهای مختلف استان یزد، این استان را به یکی از استانهای بی بدیل و کم نظیر در سطح کشور تبدیل نموده است. برای ارزیابی قابیلت های گردشگری کویرهای استان مدل کامنسکوی اصلاح شده ارائه شده است. در مدل کامنسکو، که بر اساس نظر برخی محققین از کارامدترین مدل برای ارزیابی ژئومورفوسایت های ایران است، بیشتر بر وضعیت موجود مانند ارزشهای اقتصادی، زیبایی شناختی و علمی تاکید می شود. در حالی که هدف اصلی بسیاری از مطالعات ارزیابی ژئومورفوسایت ها در ایران، بررسی و شناسایی توانمندیهای بالقوه جهت برنامه ریزی، مدیریت و ارائه خدمات است. از ان رو، شاخص جذابیت و سرگرمی با زیرشاخصهایی چون جذابیت برای یک گروه سنی یا برای همه گروههای سنی یا تیپ خاصی از گردشگران، مدت اقامت و ماندگاری در این ژئوسایت ها، ایجاد حس آرامش و تمدد اعصاب و روان، قابلیت های بازی و سرگرمی بویژه برای کودکان و نوجوانان و ویژگیهای درمانی و پزشکی، به عنوان مهمترین شاخص به شاخص های قبلی کامنسکو افزوده گردید. نتایج حاصل از بررسی ها و ارزیابی سایت های کویری استان یزد بر اساس مدل کامنسکوی اصلاح شده نشان می دهد که از میان 15 کویر و دق شاخص این استان بیشترین قابلیت برای توسعه ژئوتوریسم در کویر بافق با 76 امتیاز وجود دارد. بعد از آن به ترتیب کویرهای اردکان با 67، ساغند با 62 و ابرکوه با 57 امتیاز در رتبه های بعدی قرار دارند
بررسی پایداری سطح آب زیرزمینی در دشت اسلام آباد غرب (استان کرمانشاه) و ارزیابی وضعیت آینده با مدل های گردش عمومی جو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱
134 - 115
حوزههای تخصصی:
بخش عمده ای از تقاضای آب شیرین در جهان از طریق آب های زیرزمینی تأمین می شود. هرگونه ناهنجاری در آب های زیرزمینی به طور مستقیم بر زندگی انسان تأثیر می گذارد. از مه م ترین عواملی که در نوسان سطح آب های زیرزمینی تأثیر به سزایی دارند، خشکسالی ها و ترسالی ها هستند. هدف از این مطالعه، بررسی رابطه بین شاخص بارش استانداردشده (SPI) به عنوان شاخص خشکسالی هواشناسی و شاخص منبع آب زیرزمینی (GRI) به عنوان شاخص خشکسالی هیدرولوژیک در دشت اسلام آباد غرب (استان کرمانشاه) در یک دوره 20ساله و پیش بینی وضعیت آینده سطح آب زیرزمینی در منطقه است. مقادیر هر دو شاخص در مقیاس های زمانی 1، 3، 6، 9، 12، 18، 24 و 48 ماهه محاسبه شد. برای به دست آوردن رابطه بین دو شاخص، از ضریب همبستگی، یک بار در مقیاس های زمانی مختلف و بار دیگر با تأخیرهای زمانی 1 تا 12ماهه در شاخص GRI استفاده گردید. سپس داده های بارش آینده دشت مورد نظر در یک دوره 20ساله با چهار مدل گزارش ششم (CMIP6) تحت سه سناریوی انتشار استخراج و با مدل SDSM ریزمق یاس نمایی شد. نهایتاً داده های مدل CanSM5-CanOE انتخاب و برای پیش بینی وضعیت آینده سطح آب زیرزمینی، وارد مدل رگرسیونی رابطه بارش با سطح آب شد. نتایج نشان داد که بیشترین ضریب همبستگی معنی دار بین شاخص SPI 48ماهه و شاخص GRI 48ماهه در شرایط تأخیر زمانی 12ماهه مشاهده می شود که نشان دهنده تأثیر بارش بر تغییرات سطح آب زیرزمینی در مقیاس های میان مدت و بلند مدت است. نتایج پیش بینی سطح آب زیرزمی نی برای دوره آتی بی انگر افت سطح آب به-ترتی ب به میزان 17/5، 02/6 و 08/8 متر تحت سه سناریوی SSP1-2.6، SSP2-4.5 و SSP5-8.5 است.