فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۰۴۱ تا ۹٬۰۶۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
از نخستین آثار گردشگری روستایی، ایجاد فرصت های کارآفرینانه در محیط روستاهاست. تأثیرپذیری نگرش کارآفرینانه از گردشگری روستایی از مهم ترین مزایای گردشگری روستایی قلمداد می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تأثیر گردشگری بر نگرش های کارآفرینانه در مناطق روستایی انجام شده که از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی پیمایشی است و از نظر هدف در گروه پژوهش های کاربردی جای می گیرد. جامعه آماری تحقیق، روستاییان (20 تا 60 ساله) ساکن در دو روستای ابر و ابرسج شهرستان شاهرود، و دارای تحصیلات دیپلم و بالاتر بودند، که دست کم 3 سال سابقه سکونت در روستای موردنظر داشتند. برای گردآوری داده ها با توجه به وجود نداشتن ابزاری برای اندازه-گیری نگرش کارآفرینانه در زمینه گردشگری روستایی، از پرسشنامه محقق ساخته با عنوان مقیاس نگرش کارآفرینانه (EAS) استفاده شد که اعتبار صوری و محتوایی آن در مشورت با خبرگان دانشگاهی و گردشگری و پایایی آن با آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون های K-S، آزمون لوین، تحلیل عاملی تأییدی، آزمون t، تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون های تعقیبی تحلیل واریانس یک سویه استفاده شد. نتایج نشان داد که گردشگری روستایی میزان اعتماد به نفس، موفقیت طلبی، تمایل به مخاطره، نوآوری، کنترل شخصی و تشخیص فرصت و در مجموع سطح کلی نگرش کارآفرینانه را به طور معنی داری افزایش داده است و می تواند به عنوان محرکی برای فعالیت های کارآفرینانه در مناطق روستایی مورد استفاده قرار گیرد.
ارائه الگویی به منظور شناسایی عوامل بسترساز موفقیت دهیاری ها (مطالعه موردی: دهیاری های دهستان بالادربند شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دهیاری ها از نهادهای محلی مدیریت روستایی هستند که از سال 1377 با تصویب قانون ""تأسیس دهیاری های خودکفا در روستاهای کشور"" تأسیس شدند. بر مبنای آمار موجود، استان کرمانشاه از نظر تعداد دهیاری ها، پس از استان خراسان رضوی، رتبه دوم کشور را به خود اختصاص داده است. این در حالی است که با گذشت 8 سال از شکل گیری این نهاد جدید مدیریتی در روستاهای استان، تا کنون مطالعه ای در زمینه بررسی فعالیت دهیاری ها و عوامل بسترساز موفقیت این نهاد انجام نشده است. هدف از انجام تحقیق کیفی حاضر که با بهره گیری از روش تئوری بنیانی صورت گرفته، آن است که ضمن بررسی فعالیت دهیاری های دهستان بالادربند شهرستان کرمانشاه، عوامل بسترساز موفقیت این نهاد را از دیدگاه دهیاران شناسایی کند. جامعة مورد مطالعه، دهیاران دهستان بالادربند بودند که 12 نفر آنان به روش نمونه گیری هدفمند مورد مطالعه قرار گرفتند. داده های پژوهش با بهره گیری از تکنیک مصاحبه عمیق و گروه های متمرکز جمع آوری و در قالب سه مرحلة کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که بخش عمده فعالیت دهیاران مورد مطالعه، در زمینه اجرای طرح هادی روستایی و برنامه های خدمات عمومی بوده است و دهیاران مواردی نظیر حکمروایی محلی مطلوب، رضایت شغلی و ویژگی های فردی حرفه ای دهیار، تأمین امکانات، تجهیزات و منابع مالی مورد نیاز دهیاری را به عنوان عوامل بسترساز موفقیت این نهاد در انجام وظایف قانونی شان اثربخش دانستند. نتایج این مطالعه برنامه ریزان توسعه روستایی را یاری خواهد کرد تا با فراهم آوردن بسترهای لازم، زمینه تحقق مدیریت روستایی پایدار و اثربخش را مهیا سازند.
برنامه ریزی راهبردی گردشگری روستایی با استفاده از ماتریس ارزیابیIFE و EFE (مطالعه موردی: بخش سامان- شهرستان شهرکرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد و توسعه نواحی روستایی نیازمند برنامه ریزی و اجرای راهبردهای کارآمد در زمینه های مختلف از جمله گردشگری است. پژوهش حاضر با تدوین راهبرد توسعه گردشگری روستایی و به روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، و از نوع پیمایشی انجام شده است. سه گروه (خانوارهای روستایی، گردشگران، مسئولان) در انجام این پژوهش مشارکت داشته اند. بخش سامان دارای 23 روستاست که از 8 روستا با مجموع 2848 خانوار بر اساس پتانسیل ها و جاذبه ها و موقعیت جغرافیایی شان، 150خانوار به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری جامعه محلی انتخاب شدند. و از جامعه آماری گردشگران نیز بر مبنای برآورد تعداد گردشگران در طول یک هفته (600 نفر)، 60 نفر و از مسئولان به تعداد 20 نفر (تقریباً همه آنها) انتخاب شدند. این پژوهش در چند مرحله و با تحلیل SWOT انجام گرفته و در آن به ارائه راهبرد برای توسعه گردشگری پرداخته شده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در ماتریس ارزیابی داخلی و خارجیIE ، راهبردهای تدافعی به عنوان راهبردهای اجراشدنی در بخش سامان مطرح اند، که از بین آنها بهترین راهبردWT2 با امتیاز 36/7 با نام «زمینه سازی و تشویق مردم به مشارکت در جهت توسعه و تجهیز روستاها از نظر زیرساختارها، تسهیلات و تجهیزات توریستی با حمایت های دولتی» انتخاب و معرفی شد.
شناسایی و اولویت بندی موانع توسعه گردشگری روستایی در حوزه امنیت با استفاده از تکنیک دلفی (مورد مطالعه: استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به استناد گزارش های ارائه شده سازمان جهانی گردشگری، درآمد حاصل از توریسم با سرعت در حال گسترش است و این موضوع می تواند گامی بزرگ برای مناطقی با جاذبه های طبیعی و توریستی باشد. استان کوهستانی چهارمحال و بختیاری نیز به علت برخورداری از موقعیت ممتاز گردشگری و استراحتگاهی و همچنین، شرایط متناسب جغرافیایی، در مقوله گردشگری مورد توجه شایانی قرار گرفته است. اکنون یکی از عوامل تأثیرگذار در توسعه گردشگری، توجه به مقوله امنیت گردشگر، امنیت سرمایه گذار، امنیت قانونی، امنیت جانی و امنیت اداری در این حوزه است. هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت بندی موانع توسعه گردشگری روستایی در حوزه امنیت است. پژوهش حاضر با استفاده از تکنیک دلفی (تکنیکی در روش های تحقیق کیفی) انجام شده و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه متخصصان حوزه گردشگری بوده که 25 نفر از متخصصان در حوزه گردشگری به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. نمونه گیری به صورت کاملا هدفمند بوده، برای شناسایی متخصصان از شیوه نمونه گیری گلوله برفی استفاده شد. بر اساس یافته های این پژوهش، اعضای پانل دلفی در مجموع 9 گویه را به عنوان مهمترین موانع امنیتی موجود توسعه گردشگری روستایی در استان چهارمحال وبختیاری معرفی کردند ، گویه ""امنیت سرمایه گذار، به منظور سرمایه گذاری در توسعه گردشگری به حد کافی فراهم نگردیده است"" به عنوان نخستین اولویت، با بالاترین میانگین و با موافقت 88 درصد از متخصصان، دارای بیشترین اهمیت بوده است و گویه "" بروز درگیری بین گردشگران و افراد بومی به علت وجود فضاهای فکری و فرهنگی حاکم در بین افراد بومی"" با کمترین میانگین و با موافقت 40 درصد از متخصصان، دارای کمترین اهمیت از دیدگاه متخصصین در حوزه امنیت گردشگری روستایی در استان چهارمحال و بختیاری بوده است. همچنین، به طور کلی 10 گویه شناسایی و استخراج گردید که در نهایت پس از چهار مرحله اجرای تکنیک دلفی، یک گویه به علت کم بودن میانگین (کمتر از 50/2) و همچنین، کمتر بودن میزان موافقت متخصصان پس از مرحله چهارم تکنیک دلفی (40 درصد موافق گویه بوده اند)، در نهایت 9 گویه با بیشترین درصد موافقت (بیش از 50%) از دیدگاه متخصصان به عنوان موانع امنیت در گردشگری روستایی استان چهارمحال و بختیاری معرفی گردید.
مکان یابی مراکز درمانی با استفاده از GIS و روش ارزیابی چند معیاری AHP: ناحیه دو شهر نیشابور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف مکان یابی مراکز درمانی به مطالعه موردی در ناحیه دو شهر نیشابور می پردازد. بر این اساس، معیارهای کالبدی، اقتصادی، ارتباطی و طبیعی جهت مکان یابی مراکز درمانی انتخاب شده است. اطلاعات مورد نیاز برای معیارهای فوق با شیوه ی برداشت میدانی(مصاحبه و مشاهده) جمع آوری گردیده، سپس برای دست یابی به بهترین مکان از مدل ترکیبی"" فرآیند تحلیل سلسله مراتبیAHP"" استفاده شده است. محاسبات و فضایی نمودن معیارها با استفاده از نرم افزارهای "" Excel"" و "" Arc GIS"" صورت گرفته و نتایج مطالعات به صورت نقشه هایی حاصل شده است. نقشه ی نهایی، که نتیجه ی بررسی کلیه ی معیارهای مرتبط با مکان یابی مراکز درمانی (درمانگاه) در سطح ناحیه می باشد، محدوده ی مورد مطالعه را به صورت پهنه هایی با اولویّت قوی، متوسّط و ضعیف نشان می دهد و مکان های پیشنهادی برای درمانگاه را مشخص می کند.
تحلیل فضایی نظام سکونتگاه های روستایی بخش شرق و غرب شهرستان دهلران
حوزههای تخصصی:
نقـش گردشـگری در توسـعه ی کارآفـرینی زنـان روستـایی (مطالعه ی تطبیقی: روستای کندوان و اسکندان شهرستان اسکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گذشته های نه چندان دور زنان روستایی دوشادوش مردان در بسیاری از کارها فعالیت می کردند. اما به دلیل تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، در سال های اخیر از نقش زنان در فعالیت های روستایی تاحدود زیادی کاسته شده است. این امر مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی متعددی را متوجه روستاها کرده است. گردشگری یکی از فعالیت هایی است که به دلیل تنوع در مشاغل ، زمینه ی اشتغال و کارآفرینی بسیار زیادی برای زنان دارد و آنها به راحتی می توانند در کنار فعالیت های روزمره و خانگی خود به این کار بپردازند. این تحقیق با هدف تحلیل اثرات صنعت گردشگری بر اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی، به شناخت این موضوع اقدام نموده که در یابد گردشگری بر چه جنبه هایی از ویژگی های کارآفرینانه ی زنان روستایی تأثیر می گذارد. روش انجام تحقیق به صورت توصیفی- تطبیقی بوده و در جمع آوری اطلاعات و داده ها از روش های کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه) استفاده شده است. جامعه ی آماری تحقیق شامل زنان و دختران روستاهای کندوان و اسکندان است که در مجموع هفتصد و سه تن بوده، با احتساب سی درصد از جامعه به عنوان نمونه، تعداد نمونه تحقیق دویست و ده تن می شود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با بهره گیری از آمارهای توصیفی و استنباطی و آزمون آماری یومن ویتنی انجام گرفته است. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که رونق گردشگری در نواحی روستایی فرصت های زیادی برای فعالیت زنان ایجاد کرده و محیط روستا را به یک محیط محرک و انگیزشی برای کارآفرینی زنان تبدیل کرده است. نتایج حاصل از مقایسه ی ویژگی های کارآفرینانه، حاکی از آن است که تفاوت معنی داری بین ویژگی های کارآفرینانه زنان در دو روستای بالا وجود دارد و مقدار میانگین شاخص های فردی کارآفرینی در بین زنان روستای کندوان نسبت به زنان روستای اسکندان، در سطح بالاتری است.
بررسی اثرات اقتصادی شهرک های صنعتی بر نواحی روستایی پیرامون مطالعه موردی؛ شهرک صنعتی خیام نیشابور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه صنعتی شدن در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به منزله شالوده دستیابی به توسعه محسوب می شود و در همین راستا به منظور بهبود شرایط اقتصادی و زندگی روستاییان، راهبرد ایجاد شهرک های صنعتی در نواحی روستایی در سه دهه گذشته از سوی برنامه ریزان اتخاذ شده است. در این تحقیق به منظور بررسی اثرات اقتصادی شهرک صنعتی خیام بر مناطق روستایی پیرامون، وضعیت اقتصادی و زندگی تعداد 190 کارگر روستانشین شهرک صنعتی با 198 نفر از سایر شاغلین روستایی از 22 روستای منطقه به روش کوکران محاسبه و شاخص های اقتصادی این دو گروه مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. نتایج تجزیه و تحلیل آماری (آمار پارامتری و ناپارامتری) نشان می دهد، بیشتر شاخص های اقتصادی مانند میزان اشتغال، افزایش درآمد و ... در دو گروه نمونه، تفاوت معناداری با یکدیگر دارند و کارگران روستایی شاغل در شهرک از وضعیت مطلوبتری برخوردارند.
سنجش و توسعه شاخص های کیفیت زندگی در کانون های اسکان عشایری، مطالعه موردی؛ کانون های اسکان عشایری استان های فارس و اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توسعه برنامه ریزی های مکانی، میزان رضایت از کیفیت زندگی در فضاهای برنامه ریزی شده از اهداف اولیه و اصلی به شمار می رود. به طوری که بهبود کیفیت زندگی می تواند زمینه های توسعه اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را به همراه داشته باشد. این مقاله با هدف بررسی شاخص های کیفیت زندگی کانون های اسکان عشایری تدوین شده است. نوع تحقیق به صورت کاربردی- توسعه ای است و روش مطالعه، اسنادی، تحلیلی و پیمایشی است. جهت تکمیل اطلاعات موجود از پرسشنامه استفاده شده است. با توجه به جمعیت کانون های مورد مطالعه، حجم نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 384 نفر برآورد شده است. و برای آزمون فرضیات پژوهش نیز از آزمون T.test و آزمون توکی با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شد است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بر اساس دیدگاه های نمونه، کیفیت آموزش، کیفیت محیط مسکونی، کیفیت محیط فیزیکی، و نیز کیفیت درآمد و اشتغال پایین تر از حد متوسط ارزیابی شده اند.؛ کیفیت سلامت و امنیت و کیفیت کالبدی در حد متوسط ارزیابی شده اند؛ و در مجموع از نظر ابعاد کیفیت زندگی در کانون های اسکان مورد مطالعه در سه طبقه قرار می گیرند؛ که در طبقه یک کانون های دشت بکان، گُل افشان چشمه رحمان با بالاترین سطح رضایت مندی جای دارند؛ در طبقه دو کانون تل معدن با سطح متوسط و در طبقه سه کانون دشت لار با پایین ترین سطح کیفیت زندگی و رضایتمندی قرار دارند.
سنجش سطح توسعه یافتگی استان های کشور ایران با رویکرد تحلیل عاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه کاهش نابرابری در استفاده از منابع، امکانات و تسهیلات، یکی از مهم ترین معیار های اساسی توسعه پایدار در سطح مناطق کشور به شمار می رود. از طرفی یکی از الزامات اساسی فرآیند توسعه پایدار ملی، توجه به ویژگی های منطقه ای با استفاده از مجموعه ای از شاخص های اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی است تا ضمن شناسایی این تفاوت ها بتوان منابع را به صورت بهینه به مناطق مختلف تخصیص داد. پژوهش حاضر به منظور تعیین سطح توسعه یافتگی استان های کشور ایران و رتبه بندی آنها براساس میزان توسعه یافتگی، برای هدایت برنامه ریزان و سیاست مداران در تعیین اولویت سرمایه گذاری در استان ها انجام گرفت. بدین منظور، ابتدا 13 شاخص از حوزه های اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی شناسایی و داده های متناظر با آنها برای 28 استان کشور ایران گردآوری شد. برای تهیه شاخص ترکیبی از روش تحلیل عاملی استفاده شده و شاخص های ترکیبی برای استان ها محاسبه و سطح بندی شدند. بر اساس این سطح بندی، استان های کهکیلویه و بویر احمد، تهران و سمنان به ترتیب در رتبه های اول تا سوم و استان های کردستان، سیستان و بلوچستان و همدان به ترتیب در رتبه های آخر قرار گرفتند.
ارزیابی ریسک های بالقوه ناشی از زلزله در بافت های فرسوده مطالعه موردی: محله سنگلج شرقی واقع در منطقه 12 تهران
حوزههای تخصصی:
محاصره تهران در میان گسل های شمالی و جنوبی، این احتمال وجود دارد که در صورت فعالیت گسل شمالی زلزله ای به قدرت 7 ریشتر و در صورت فعالیت گسل جنوبی زلزله ای با توانائی 6 ریشتر تهران را تکان خواهد داد. همچنین در تحقیقات آژانس بین المللی ژاپن (جایکا) به این نکته اشاره شده است که در صورت فعال شدن گسل ری، بزرگترین آسیب ناشی از زلزله در تهران روی خواهد داد. از این رو قرار داشتن اکثر بافت های فرسوده شهر تهران در پهنه های با خطر بالا ی زلزله وفقدان خدمات عمومی مورد نیاز که از مشکلا ت و معضلا ت عمده بافت های فرسوده شهری می باشد، توجه به این مسائل را در این بافت ها دو چندان می کند. هدف از این مقاله بررسی ویژگی های کالبدی بافت فرسوده و بکارگیری شیوه ها و راهبردهای موجود در جهت ارزیابی ریسک های بالقوه ناشی از رخداد زلزله با استفاده از یک مدل مفهومی ارائه شده به منظور تعیین ریسک های بالقوه به روش کیفی در محله سنگلج شرقی، واقع در منطقه 12 تهران، می باشد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که گرفتگی عرض معبر و انهدام ساختمان ها به ترتیب طیف شدت ریسک های بالقوه برای محدوده مورد مطالعه را تشکیل می دهند.
امکانسنجی توسعه گردشگری با رویکرد سیستمی در روستاهای حاشیه کویر میقان اراک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری راهبردی برای توسعه روستایی و پاسخی به جهانی شدن و بازساخت روستاها است. توسعه گردشگری مستلزم نگرشی جامع و سیستماتیک به همه عناصر تشکیل دهنده آن می باشد. روستاهای واقع در حاشیه منطقه کویر میقان به رغم برخورداری از جاذبه های متعدد گردشگری، در فقر و محرومیت به سر می برند. در این راستا هدف تحقیق حاضر امکان سنجی توسعه گردشگری بر اساس سیستم تشکیل دهنده آن است.جامعه آماری سه گروه شامل گردشگران،ساکنان روستاها و مدیران محلی است که با استفاده از روش تصادفی 274 نفر از ساکنان،150 نفر گردشگر و 30 نفر از مسئولین به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردید و با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمونT مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشانی می دهد به دلیل عدم شناخت گردشگران و نیز فقدان برنامه بازاریابی و تبلیغات،تقاضای گردشگری در وضع موجود در منطقه در حد ضعیف است. همچنین عناصر تشکیل دهنده عرضه گردشگری از دیدگاه خانوار و مسئولان محلی، شامل شاخص های جاذبه ها، حمل و نقل، زیرساخت ها و خدمات، پیشبرد فروش و مشارکت در حد خوب می باشد ولی شاخص اطلاعات بر خلاف سایر شاخص ها در حد ضعیف ارزیابی گردید. به هر حال روستاهای منطقه از جاذبه های بالقوه داخلی و فرصت های بیرونی مناسبی برای توسعه گردشگری برخوردار هستند. در نتیجه با برنامه ریزی و مدیریت یکپارچه فعالیت های گردشگری از جمله تبلیغات و بازاریابی و توسعه و تجهیز زیرساخت ها و خدمات گردشگری، می توان تقاضا برای توسعه گردشگری در سطح روستاهای منطقه را افزایش داد و از نقاط قوت درونی و فرصت های بیرونی در جهت توسعه گردشگری استفاده کافی به عمل آورد.
بررسی رابطه بین ویژگی های فردی زنان و مشارکت آنان در فرایند توسعه روستایی (مطالعه موردی: دهستان درزآب – شهرستان مشهد)
حوزههای تخصصی:
روند تحول مشارکت زنان روستایی ایران در طول دهه های اخیر با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. تصور بر این است که ویژگی های فردی زنان روستایی نقش بارزی در مشارکت یا عدم مشارکت زنان روستایی در فرایند توسعه ایفا می نماید. در این مقاله تلاش شده تا میزان ارتباط ویژگی های فردی و مشارکت زنان در فرایند توسعه نواحی روستایی بررسی گردد. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و همبستگی است که بخش عمده ای از داده های آن بر اساس مطالعات میدانی و با روش نمونه گیری (کوکران) از سطح 250 خانوار نمونه منطقه جمع آوری شده است. یافته های مطالعه بر اساس نتایج به دست آمده از آزمون های همبستگی پیرسون نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین ویژگی های فردی و مشارکت پذیری زنان روستایی وجود ندارد، اما بر اساس آزمون ویلکاکسون رابطه معنی داری بین سن، درآمد ماهیانه و انواع مشارکت زنان روستایی در منطقه مورد مطالعه وجود دارد. در توزیع فضایی رابطه بین عوامل فردی متاثر از دیدگاه زنان روستایی و مشارکت در چهار روستا همبستگی مستقیم و نسبتاً کاملی وجود دارد. با توجه یافته ها، راهکارهایی شامل تجهیز و سرمایه گذاری در امور اقتصادی روستاها، آموزش زنان و دختران روستایی، تشکیل بانک اطلاعاتی برای شناسایی قابلیت های زنان روستایی، ارتقای آگاهی های آنان نسبت به حقوق، توانمندی ها و استعدادهای خود و مزایای مشارکت در جامعه از طریق آموزش و رسانه های گروهی و غیره پیشنهاد میشود.
امکان سنجی بکارگیری رهیافت های توانمندسازی در ساماندهی سکونتگاه های غیررسمی ناحیه گلشهر مشهد
حوزههای تخصصی:
حاشیهنشینی و یا به تعبیر امروزی اسکان غیر رسمی، پیامد شهرنشینی سریع و انتقال به پارادایم اقتصادی اجتماعی صنعتی شدن است که شهرنشینی، شکل فضایی غالب و موازی انتقال اجتماعی اقتصادی این پارادایم است. این پدیده در دهه های اخیر با پیدایش جامعه اطلاعاتی همچنان گسترش یافته و گویی تعهدی برای بقا و بازتولید آن وجو دارد. از دهه 1980 رهیافت توانمندسازی با ابتکار عمل بانک جهانی به منظور ساماندهی سکونتگاههای غیر رسمی، افراد ساکن در این نوع سکونتگاهها را نه به عنوان معضل، بلکه به عنوان دارایی مینگرد و ارتقای وضعیت اجتماعی- اقتصادی آنها را با نقش تسهیلگر دولت بر عهده خود آنان میگذارد تا تعهد و توانمند سازی را جایگزین فرهنگ استحقاق و فرهنگ فقر نماید. مشهد در مقام اولین کلان شهر مذهبی جهان و دومین کلان شهر ایران مقصد نهایی مهاجرتهای گسترده شرق کشور و حتی کل کشور است که این موضوع باعث شکلگیری سکونتگاههای غیر رسمی با وسعت 200 کیلومتر مربع و جمعیت بیش از 70 هزار نفری شده است. گلشهر در شمال شرق مشهد با جمعیتی در حدود 34650 نفر (1385)، که اکثراً هم افغانی بودهاند، یکی از مناطق حاشیه نشین شهر مشهد است که با وجود قرار گرفتن در محدوده طرح جامع شهری از سال 1372، شاخص های اجتماعی اقتصادی و کالبدی آن در وضعیت نامناسبی قرار دارد. این مقاله با استفاده از روش SWOT به ارائه رهیافت توانمندسازی در ساماندهی ناحیه شهری فوق میپردازد. نتایج نشان می دهد که این رهیافت با تاکید بر قابلیتها و توانایی های ساکنان، ضمن حفظ کرامت انسانی حاشیهنشینان بهتر از سایر راهبردها در بهسازی و ساماندهی محیطی اثرگذار است.
نقش دانش حقوقی در رفاه اجتماعی روستاییان، مطالعه موردی: دهستان میان کوه غربی- شهرستان پلدختر- استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای معاصر، یکی از ابعاد برنامهریزی، تلاش در راستای ارتقای زندگی انسان و بهبود شرایط زیست وی است. به گونهای که بسیاری از موفقترین دولتها، دلیل توفیق برنامههای خود را، بهبود زندگی مردم و افزایش سطح رفاه آنها میدانند. در مقابل، زمانی برنامههای رفاه اجتماعی بهتر به اهداف پیشبینی شده میرسند که جامعه مورد نظر، از سطح آموزش لازم برخوردار باشد. بنابراین، دانش و آگاهی، سنگ بنای توسعه و رفاه جامعه است. در جامعه ایران، سطح دانش و آگاهی مردم نسبتاً پایین است. این میزان در جامعه روستایی نسبت به جامعه شهری بسیار پایینتر است، که عمق چالش آگاهی را در میان این بخش از جامعه نشان میدهد. بنابراین، با داشتن سطوح آموزشی پایین، و به دنبال آن، کماطلاعی از حقوق شخصی، شهروندی و اجتماعی، جامعه روستایی دچار سرگردانی شدیدی در تهیه خواستههای خود شده است. این امر، بهنوبه خود تأثیری معکوس در موفقیت برنامهریـزی نهادهای مرتبط با جامـعه روستایی دارد. حال، این سوال مطرح میشود که؛ آیا بین دانش حقوقی روستاییان و رفاه اجتماعی آنان رابطه معناداری وجود دارد؟ تحقیق حاضر با کمک روش پیمایشی و با استفاده از تحلیل- توصیفی انجام شده است. بر این مبنا با تکمیل 230 پرسشنامه در سطح ساکنان روستایی دهستان میان کوه غربی استان لرستان - شهرستان پلدختر، مشخص گردید که رابطه معناداری بین دانش حقوقی و میزان رفاه اجتماعی وجود دارد. در این راستا حقوق فردی و شهروندی بیشترین سهم را بر رفاه اجتماعی به ویژه در میزان رضایت از خدمات و میزان مشارکت روستائیان داشتهاند.
اولویت بندی دهستان های شهرستان مشگین شهر برحسب سطوح توسعه کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربیات جهانی نشان میدهد بخش کشاورزی به لحاظ تامین مواد غذایی، اشتغالزایی، تأمین ارز و نیز تأمین نیازهای سایر بخشهای اقتصادی من جمله بخش صنعت و نیز سهمی که در تولید ناخالص ملی بر عهده دارد قابل توجه است. از آنجایی که قابلیتها و مزیتهای نسبی محلی و منطقهای هر یک از مناطق روستایی به دلیل تأثیرپذیری از عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و محیطی اعم از امکانات و شرایط جمعیتی، تولیدی، جغرافیایی، اقلیمی، زیرساختی و... همواره متفاوت است و این مهم سبب برتری پارهای از مناطق روستایی به لحاظ توسعه کشاورزی به مناطق دیگر میشود. بدین منظور شناخت مزیتها و توانهای محلی و منطقهای هر یک از مناطق روستایی، از اصول بنیادین برنامهریزیهای توسعه روستایی و کشاورزی محسوب گردیده و راهکارهای عملی نیز با تبیین وضع موجود معنا مییابد. هدف این مقاله، اولویتبندی دهستانهای شهرستان مشگینشهر برحسب سطوح توسعه کشاورزی میباشد. تحقیق از نوع توصیفی ـ تحلیلی می باشد که با استفاده از روش پیمایش انجام گرفت. جامعه آماری مورد نظر را کلیه بهرهبرداران کشاورزی در شهرستان مشگینشهر تشکیل دادند. حجم نمونه مورد مطالعه با استفاده از فرمول کوکران 185 نفر تعیین شد. روایی صوری پرسشنامه با کسب نظرات صاحبنظران در دانشگاه و کارشناسان اجرایی مربوطه به دست آمد. هم چنین پس از انجام یک مطالعه راهنما و آزمون پایایی پرسشنامه ضریب کرونباخ آلفا 82/0 به دست آمد. دادههای به دست آمده با استفاده از تکنیک TOPSIS مورد تحلیل قرار گرفتهاند. در این تکنیک، فرض بر این است که مطلوبیت هر شاخص به طور یکنواخت افزایشی (یا کاهشی) است. بدان صورت که بهترین ارزش موجود از یک شاخص نشاندهنده ایده آل مثبت بوده و بدترین ارزش موجود از آن مشخص کننده ایده آل منفی برای آن خواهد بود. هم چنین شاخص ها مستقل از هم هستند. در نهایت، نتایج مدل تصمیمگیری چند معیاره بر اساس وزنهای محاسبه شده نشان داد که در بین دهستانهای شهرستان مورد مطالعه دهستانهای مشگین شرقی و قرهسو از حیث توسعه کشاورزی به ترتیب در رتبه اول و دوم و دهستان نقدی در رده آخر قرار دارد. در نهایت با توجه به تحلیل نتایج، پیشنهاداتی کاربردی ارائه شده است.
خدمات مکان مبنا (LBS) در خدمت مدیریت بازاریابی گردشگری (مطالعه موردی: شهر بابلسر)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی جایگاه میادین تهران در حفظ و ارتقای خاطره جمعی شهروندان (نمونه موردی: میدان تجریش و میدان بهارستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره اول پاییز ۱۳۹۱ شماره ۴
69 - 80
حوزههای تخصصی:
خاطره جمعی خاطره مشترک افراد از وقایع و رویدادهای تجربه شده به وسیله آن ها، به عنوان عضوی از گروه، در چارچوبی اجتماعی و فضایی است. خاطرات جمعی از طریق افزودن معنی به فضا، به ارتقای هویت مکانی می انجامند و این هویت مکانی، بازشناسی و ارتقای هویت شخص را به دنبال دارد. از این منظر، بی توجهی به مقوله خاطره جمعی در شهر می تواند عواقب ناخوشایندی همچون بحران های هویتی را در پی داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی معیارها و عوامل تأثیر گذار بر شکل گیری و حفظ خاطرات جمعی در میادین شهری صورت گرفته است. به این منظور، در ابتدا مفهوم خاطره و خاطره جمعی و ارتباط آن با مکان و میدان از طریق مطالعه اسنادی آرای اندیشمندان شناسایی شده و معیارها و عوامل تأثیر گذار بر شکل گیری و حفظ خاطرات جمعی در عرصه عمومی شهر و به ویژه میدان استخراج گردیده است. سپس این مؤلفه ها از طریق مطالعه اسنادی و برداشت های میدانی در میادین تجریش و بهارستان مورد بررسی مجدد و تدقیق قرار گرفته اند. در مرحله بعد، در راستای آزمون مدل اولیه( مؤلفه های استخراج شده از مرحله مطالعات اسنادی)، مصاحبه های ژرفکاوانه ای با گروه های دارای خاطرات جمعی از میادین تجریش و بهارستان صورت گرفته است. پس از آن، عوامل تأثیر گذار بر شکل گیری، یادآوری و تداوم خاطره در میادین تجریش و بهارستان با استفاده از تحلیل محتوای ترکیبی( کمی و کیفی، با غلبه روش کیفی) از میان مصاحبه ها استخراج گردیده و در نهایت اهمیت هر یک از این عوامل با استفاده از نتایج بررسی تطبیقی تعیین شده است. نتایج حاصل از مطالعات اسنادی به شناسایی مؤلفه های فضایی و مؤلفه های مرتبط با کاراکتر مکان انجامید. سکون، تجمع پذیری، انعطاف پذیری، دیالکتیک درون و بیرون، تعین فضایی، یکپارچگی و تداوم از جمله مؤلفه های فضایی و جهت یابی، شناسایی و شفافیت( عناصر یادمانی، نام ها و اسامی و فعالیت ها و عملکردها) از جمله مؤلفه های مرتبط با کاراکتر مکان بوده اند. این در حالیست که نتایج مصاحبه های ژرفکاوانه، تحلیل محتوا و بررسی تطبیقی، سیما و منظر را نیز به مؤلفه های فوق افزود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که این عوامل از سه طریق بر شکل گیری و تداوم خاطره تأثیرگذارند: زمینه سازی برای وقوع رویداد، کمک به شکل گیری تصویر ذهنی و زمینه سازی برای تداوم خاطره. علاوه براین، نتایج پژوهش حاضر نشان داده است که کاراکتر میادین تجریش و بهارستان بیش از فضای آن ها در شکل گیری و تداوم خاطره حائز اهمیت بوده است.
نقش فضاهای عمومی ساختمان های مسکونی بلندمرتبه در افزایش تعاملات اجتماعی ساکنین؛ پژوهش موردی: برج بین المللی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با رشد روزافزون جمعیت شهرها از یک سو؛ و افزایش قیمت زمین از سوی دیگر، روی آوردن انسان به ارتفاع در بسیاری از شهرهای پرجمعیت جهان به امری اجتناب ناپذیر مبدل گشته است. از این رو بشر همواره به دنبال یافتن راهکارهایی برای کاهش اثرات منفی زندگی در ارتفاع بر سلامت فردی و اجتماعی خویش بوده است. از مهم ترین عواملی که می توانند در کاهش این اثرات نقشی اساسی ایفا کنند، فضاهای باز و جمعی مجموعه های بلندمرتبه هستند. فضاهای جمعی یک مجتمع مسکونی بلندمرتبه، اگر از طراحی مناسب برای تجمع ساکنین برخوردار باشد، می تواند به عرصه هایی برای تعامل و تبادل نظر ساکنین مبدل گردد. این فضاها را می توان به نوعی در امتداد فضاها و عرصه های زندگی خصوصی افراد دانست که وجود آن ها در یک مجتمع مسکونی حیاتی است. این پژوهش با این فرض پیش رفت که با افزایش تدریجی ارتفاع، میزان تعاملات اجتماعی ساکنین کاهش می یابد. برای آزمون فرضیه، برج بین المللی تهران به عنوان نمونه موردی انتخاب گردید و تأثیر تدریجی ارتفاع بر روابط و تعاملات ساکنین این مجتمع مسکونی مورد بررسی قرار گرفت. در همین راستا، تعداد 70 پرسشنامه به صورت تصادفی در میان ساکنین برج توزیع گردید. بعد از جمع آوری پرسشنامه ها، اطلاعات مربوط به هر سوال دسته بندی شد و پس از تجزیه و تحلیل داده ها نتایجی به دست آمد که نشان داد افزایش تدریجی ارتفاع با تعاملات اجتماعی ساکنین رابطه ای غیرخطی دارد. در نهایت با توجه به این رابطه و به منظور مقابله با کاهش روابط ساکنین، راهکارهایی برای بالا بردن سطح تعاملات اجتماعی ساکنین در مجتمع های مسکونی بلندمرتبه مطرح گردید.