فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۰۱ تا ۷٬۴۲۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
منبع:
مطالعات شهری دوره دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
31 - 48
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها، به واسطه عملکردهای متعدد، کیفیات متنوعی را برای انسان ها و سکونتگاه هایشان همراه دارند و مستقیم و غیرمستقیم، بر کیفیت زندگی آنها تأثیر می گذارند؛ اما تغییر سبک زندگی جوامع، ناآگاهی از ابعاد رودخانه ها و نگرش و توسعه تک بعدی، آسیب های فراوانی به این پدیده های طبیعی رسانده و موجب ناپایداری آنها شده است. این پژوهش، در پی خاطرنشان ابعاد رودخانه ها، اهمیت حفاظت آنها در حین توسعه ، ضرورت دیدگاه فراگیر در مواجهه با رودخانه و چگونگی استفاده از رودخانه به عنوان محور مکان های عمومی در چارچوب طراحی شهری است. این پژوهش توسعه ای_کاربردی، بر مبنای رویکرد کیفی متکی بر تجربه گرایی، به گردآوری داده های مورد نیاز از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی پرداخته و با انتخاب روش مطالعه میان موردی، از ابزارهای مشاهده و مصاحبه نیمه ساختاریافته در بازدیدهای میدانی رودخانه در شهرهای اردبیل، اصفهان، اهواز و رشت بهره گرفته است. برای تجزیه وتحلیل داده ها، از تحلیل های کیفی (تلخیص، دسته بندی) در کنار تحلیل های کمّی آماری استفاده شده و اعتبار نتایج، براساس اظهارنظر تضمین شده در موارد کیفی و بررسی آزمون اسمیرنف و T تک نمونه ای در تحلیل کمّی بررسی شده است. پژوهش حاضر، نقش ها، ارزش ها و کیفیات رودخانه را در قالب مؤلفه های نظام های مطالعاتی زیست محیطی/ اکولوژیکی، کالبدی/ فضایی، عملکردی، اقتصادی، اجتماعی/ فرهنگی، ادراکی/ روانی و ... تدوین کرده و به مقایسه تطبیقی وضعیت آنها در شهرهای بیان شده، پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که با توجه به تنوع عملکردها، ارزش ها و نیز ابعاد رودخانه ها هرگونه توسعه مرتبط با آنها، باید با دیدی جامع نگر انجام شود. به علاوه، توجه به آب، ویژگی ها و تأثیرات آن، به مثابه مهم ترین عامل تمایز مکان های عمومی رودخانه محور، باید با اتخاذ رویکردهای مناسبی ازجمله درزمینه فعالیت ها، در مکان سازی مبتنی بر رودخانه مورد توجه قرار گیرد. برخی کاربردهای پژوهش حاضر، عبارتند از: یکپارچه سازی برنامه ریزی، طراحی و مدیریت رودخانه ها، مکان سازی و بازآفرینی پایدار با محوریت رودخانه ها، بازنگری اسناد توسعه شهری، بازنگری قوانین مرتبط و ... .
تبیین راهبردهای مدیریت بحران در بافت های فرسوده شهری (مطالعه موردی: منطقه19 شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایمنی شهرها به ویژه بافت فرسوده و تاریخی در برابر مخاطرات و مدیریت بحران آن یکی از اهداف برنامه ریزی شهری بوده و در این راستا اولین گام، اطلاع از میزان تاب آوری محلات بافت فرسوده و مدیریت آن در برابر مخاطرات است. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از حیث روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است. رویکرد حاکم بر این پژوهش از نوع اسنادی و میدانی است. جهت مدیریت صحیح بحران در منطقه19 شهرداری تهران، با بهره گیری از مدل همپوشانی وزندار در محیط GIS، اقدام به پهنه بندی مناطق آسیب پذیر منطقه گردید. در این مدل از لایه های متعددی شامل تراکم جمعیت، کیفیت ابنیه، نزدیکی به معابر، نزدیکی به فضاهای باز، مراکز درمانی، ایستگاه های آتش نشانی و... در محدوده مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تنها 18/19 درصد از محدوده مورد مطالعه دارای وضعیت مطلوب تا بسیار مطلوب می باشد. 32/39 درصد از منطقه نیز در وضعیت متوسط از لحاظ آسیب پذیری در مواقع بحرانی قرار دارد. همچنین50/41 درصد از محدوده مورد مطالعه در شرایط نامطلوب تا بسیار نامطلوب قرار دارند. با توجه به اینکه قسمت اعظمی از منطقه19 شهرداری تهران در وضعیت مطلوبیت متوسط تا بسیار نامطلوب قرار دارد، لذا اهمیت و توجه مسئولین شهری را طلب می کند تا با تدابیر و برنامه های پیشگیرانه لازم مانع تخریب بافت های فرسوده و یا حتی مسکونی شوند تا اینکه کمترین میزان خسارت مالی و جانی و مدیریت بحران را در سطح منطقه داشته باشیم.
ارزیابی الگوی مدیریت محله مبتنی بر شاخصهای حکمروایی مطلوب شهری مطالعه موردی: محله اوین، تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دوم بهار ۱۳۹۲ شماره ۶
31 - 42
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر در کلانشهر تهران مدیریت شهری در قالب تشکیل و حمایت از فعالیت شورایاری های محلات، اقدامات خوبی در زمینه استفاده از ظرفیت مشارکت و همکاری شهروندان و توجه به اولویت ها و نیازهای محلی با توجه به جایگاه ویژه محلات در سازماندهی و شکل دهی امور شهری، انجام داده که اجرای -طرح مدیریت محله- در این راستا بوده است. همچنین در دهه های اخیر، رویکردهای مختلفی در ارتباط با مدیریت شهری به ویژه مدیریت کلانشهرها به وجود آمده که رویکرد -حکمروایی مطلوب شهری- در زمره مهمترین این رویکردهاست که خواستار تعامل میان سه نهاد دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی به منظور مدیریت بهتر شهرها می باشد. با توجه به همین امر، مقاله حاضر به بررسی وضعیت مدیریت محله اوین از لحاظ شاخص های هشتگانه حکمروایی مطلوب شهری می پردازد و در پی پاسخگویی به سؤالات تحقیق می باشد که شامل چه شاخص هایی عملکرد بیشتری در شکل گیری الگوی مطلوب محدوده مورد مطالعه داشته اند؟ و مدیریت محله اوین از نظر شاخص های حکمروایی مطلوب شهری در چه وضعیتی می باشد؟ این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و ابزار سنجش، پرسشنامه می باشد. با طراحی گویه ها برای هر شاخص با استفاده از طیف لیکرت از کارشناسان ساکن محله اوین تنظیم شده و حجم نمونه برابر با 40 نفر از کارشناسان بوده است. روش نمونه گیری در این تحقیق، نمونه گیری تصادفی ساده بوده و نوع پژوهش از لحاظ هدف نیز، کاربردی می باشد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری T-TEST، ANOVA و آزمون های تعقیبی TUKEY و DUNNETT در فضای نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از آزمون آماری نشان می دهد که شاخص های اثربخشی و پاسخگویی، از کارکرد بیشتری در شکل گیری الگوی مطلوب مدیریت محله اوین نقش داشته اند(تأیید فرضیه اول) و مدیریت محله اوین از لحاظ شاخص های حکمروایی مطلوب شهری در وضعیت خوبی قرار دارد(تأیید فرضیه دوم).
عوامل مؤثر بر استمرار کولبری در روستاهای مرزی پاوه با رویکرد سناریونگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
1121 - 1142
حوزههای تخصصی:
مناطق مرزی جزو مناطق حساس و شکننده هر کشوری محسوب می شو ن د که به دلیل شرایط منحصربه فردی همچون دوری از مرکز و انزواگرایی با معضلاتی از جمله بیکاری و عدم اشتغال و عدم دسترسی به تأمین نیازهای اولیه روبه رو هستند. معضلات مرتبط با اقتصاد سبب شده است تا در مناطق غربی کشور ، به ویژه در روستاهای مرزی پاوه ، وضعیتی پدید آید که بخش زیادی از مردم در این منطقه برای برطرف کردن نیازهای اصلی زندگی خود به شغل کولبری روی آورند. هدف از این مقاله بررسی عوامل موثر بر استمرار کولبری در روستاهای مرزی پاوه است که با روش توصیفی - تحلیلی و بهره گیری از روش سناریونویسی به این موضوع پرداخته شده است. نتایج به دست آمده از نرم افزار سناریو ویزارد نشان می دهد که از این 45 وضعیت احتمالی، 26.6 درصد وضعیت بحرانی، 17.8 درصد در آستانه بحران، 26.6 درصد وضعیت ایستا، 13.4 درصد وضعیت نیمه مطلوب ، و 15.6 درصد نیز وضعیت مطلوب دارند. درمجموع ، 29 درصد وضعیت مطلوب و 44.4 درصد نیز وضعیت نامطلوب داشته اند. از 14 سناریوی محتمل، سناریوهای 1 و 2 دارای وضعیت مطلوب و سناریوهای 5، 6، 7، 12، 13، و 14 دارای وضعیت نامطلوب بوده اند. سناریوهای 11، 10، 9، 8، 4، و 3 نیز دارای وضعیت بینابینی بوده اند و از ترکیب حالت های مختلف به وجود آمده اند. در نهایت ، می توان بیان کر د که شرایط برای استمرار کولبری در منطقه بحرانی محسوب می شود و این امر نیازمند تدوین سیاست های مناسب با موقعیت منطقه برای بهبود شرایط مع ی شتی و زندگی ساکنان نواحی مرزی است.
کاربرد مدل "تحلیل شکاف" در بررسی نقاط قوت و ضعف مؤلفه های سرمایه اجتماعی در محلات شهری در راستای برنامه ریزی سیستمی در فضاهای شهری (نمونه موردی محلات کیانپارس و لشکرآباد اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کمبود تعاملات و کم رنگ شدن ارتباطات، کاهش اعتماد شهروندان و کاهش تعلق خاطر به محلاتی که هویت خاصی ندارند، از ویژگی های شهرهای امروزی است. بنابراین برنامه ریزی و توسعه بدون سرمایه اجتماعی در محلات عملاً امکان پذیر نیست. تحقیق حاضر بر آن است که میزان وابستگی توسعه پایدار محلات لشکر آباد و کیانپارس شهر اهواز را به سرمایه اجتماعی و تعلق خاطر را مورد بررسی قرار دهد. هدف اصلی، بررسی توسعه پایدار محله شهری با رویکرد اجتماعی و ارائه الگوی مناسب رسیدن به توسعه همه جانبه انسانی و فضایی می باشد. این مطالعه از نوع کاربردی توسعه ای است به منظور تجزیه و تحلیل فرضیات تحقیق با توجه به سطح سنجش و نوع متغیر از آزمون های مربوط به هر کدام استفاده شده است. پس از جمع آوری پرسش نامه ها، داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نقاط ضعف و قوت هر کدام از محلات در محک شاخص های سرمایه اجتماعی و توسعه پایدار با تاکید بر نقاط قوت متغیر مستقل (سرمایه اجتماعی) الگوی پیشنهادی با به کار گیری مدل "تحلیل شکاف" ارائه شده است. نتایج نشان می دهد در محله لشکرآباد بر اساس رتبه بندی صورت گرفته، از بهترین وضعیت (نقطه قوت) تا بدترین وضعیت (نقطه ضعف)، رتبه ها به ترتیب تعلق اجتماعی، اعتماد اجتماعی، ارتباط اجتماعی، آگاهی اجتماعی، و مشارکت اجتماعی صورت بندی شده اند. درمحله کبانپارس نیز از بهترین وضعیت (نقطه قوت) تا بدترین وضعیت (نقطه ضعف)، رتبه ها به صورت آگاهی اجتماعی، تعلق اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و ارتباط اجتماعی می باشد.
تحلیل عوامل ساختاری مؤثر بر توسعه کارآفرینی مناطق روستایی شهرستان دلفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد کارآفرینی از راهبردهای مهم توسعه روستایی است که در دهه های اخیر برای غلبه بر مسائل اقتصادی- اجتماعی پیش روی جوامع روستایی، موردتوجه قرارگرفته است. این رویکرد که تمایل به سمت نوآوری، ریسک پذیری و پیش نگری دارد، ذاتی یک فرد یا جامعه نیست و علاوه بر آن یک رویداد شانسی و تصادفی هم نیست بلکه پدیده ای است که شرایط محیطی که عملیات در آن صورت می گیرد (در قالب سطوح مختلف)تعیین کننده است . در همین ارتباط این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی در پی دستیابی به وضعیت ساختارهای مختلف توسعه کارآفرینی روستایی در شهرستان دلفان است. جامعه آماری این پژوهش 77556 نفر جمعیت روستایی این شهرستان است که بر اساس جدول مورگان 382 نفر از آن ها با روش نمونه گیری طبقه بندی – تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها نیز پرسش نامه ای است که پایایی آن بر اساس آزمون آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت که مقدار آن (85/0) به دست آمد. یافته های حاصل از تحلیل آماری داده ها نیز نشان داد که ناحیه موردمطالعه، ساختارهای مناسبی برای توسعه کارآفرینی ندارد علاوه بر این امکانات و ظرفیت های موجود هم به صورت یکپارچه شکل نگرفته اند و به لحاظ فضایی از الگوی متعادلی تبعیت نکرده است. عرصه های نزدیک به شهر و واقع در مسیرهای اصلی از شرایط نسبتاً بهتری برخوردار هستند. برای تعیین مکانیزم اثرگذاری ساختارها نیز از مدل رگرسیون چندگانه بهره گرفته شد که نتایج آن نشان داد که ارتباط مؤلفه زیرساختی - فضایی با توسعه کارآفرینی مستقیم و تأثیرگذاری آن بیشتر از دیگر مؤلفه های اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی و ویژگی های فردی است که ارتباطی غیرمستقیم و اثرگذاری پایین تری نسبت به مؤلفه زیرساختی- فضایی در توسعه کارآفرینی ناحیه دارد.
تحلیلی بر برنامههای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور از منظر مفهوم همافزایی اقتصادی – فضایی با تاکید بر منطقه کلانشهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
180 - 197
حوزههای تخصصی:
همافزایی اقتصادی به عنوان انگاره جدید به دنبال بهرهگیری از مزیت همکارانه میان بخشهای مختلف اقتصادی برای نیل به توسعه اقتصادی است. از اینرو، واکاوی این انگاره در طرحهای و برنامههای توسعه میتواند مسیر جدیدی در سیاستگذاری و تأکید مجدد برای اقتصاد فضا به عنوان بخش مغفولمانده در نظام برنامهریزی باشد. پژوهش حاضر به دنبال ارزیابی برنامههای توسعه از نظر عملکرد در بخش صنعتی است. روش پژوهش ترکیبی است. در بخش کیفی به تحلیل محتوای برنامههای توسعه پرداخته شده است. در بخش کمی شاخصهای سنجش همافزایی اقتصادی- فضایی مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد برنامههای توسعه به صورت کامل نتوانسته است صنایع کلیدی را شناسایی کند. افزون بر آن، استراتژیهای توسعه نتوانسته است موجب ایجاد توسعه صنعتی در منطقه شود. بنابراین، پژوهش حاضر با بهرهگیری از شاخصهای همافزایی اقتصادی اقدام به شناسایی صنایع کلیدی در منطقه کلانشهری تهران کرده است. شاخصها برای شناسایی صنایع شامل میزان اشتغال، نقش فرامنطقهای از نظر تولید ارزشافزوده و ضریب خوشهای شدن، ضریب تخصصی شدن و بیشترین روابط پیشین و پسین است. افزون بر آن، اقدام به شناسایی این صنایع از نظر قابلیت شکلگیری زنجیره ارزش و به بیانی، مزیت همکارانه میان شهرستان کرده است. در نهایت، این پژوهش ساختار فضایی و چارچوب نهادی پشتیبان ایجاد همافزایی، در منطقه کلانشهری تهران پیشنهاد شده است.
مدل سازی فضایی گاوداری های صنعتی در مناطق روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعالیت های اقتصادی و صنایع اغلب در مناطق خاصی تمرکز می یابند. صنایع مرتبط با فعالیت های کشاورزی به خصوص صنایع دامی نیز از چنین الگویی پیروی می کنند. شناسایی الگوهای فضایی گاوداری های صنعتی و نیروهایی که موجب استقرار آنها در مناطق خاص می شود از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا می تواند نقش مهمی در طراحی برنامه های آمایشی با هدف توزیع بهینه صنایع دامی متناسب با توانمندی های مناطق داشته باشد. این پژوهش با هدف مدل سازی توزیع فضایی گاوداری های صنعتی و تعیین کننده های اصلی آن در سطح استان های ایران انجام شده است. داده های پژوهش مربوط به تعداد گاوداری های فعال به تفکیک استان ها و مستخرج از نتایج آمارگیری، از گاوداری های صنعتی کشور در سال های 1392، 1395و 1398 می باشد. از رگرسیون وزنی جغرافیایی پواسن(GWPR) برای مدل سازی روابط بین توزیع فضایی گاوداری های صنعتی و تعیین کننده ها استفاده شد. نتایج نشان می دهد که توزیع فضایی و زمانی گاوداری های صنعتی در دوره های مورد بررسی تغییرپذیری فضایی و زمانی کمی دارند. به طورکلی، گاوداری های صنعتی فعال عمدتاً در مناطق مرکزی، جنوب(استان فارس) و شمال شرق تمرکز یافته اند، این الگو در طی دوره های مورد بررسی تقریباً ثابت بوده است اما در سال 1398 تاحدودی مناطق شمال غربی نیز بدان افزوده شده است. نتایج مدل نشان می دهد که 84 درصد از انحراف تبیین شده مربوط به متغیرهای مورد بررسی(درصد تولید جو، درصد تولید علوفه، میانگین ارتقاع، تولید ناخالص داخلی، متوسط دما، متوسط بارش، تراکم شبکه راه و درصد جمعیت) است. نتایج ضرایب محلی مدل GWPR نشان داد که مقادیر آن در سراسر فضا یکسان نیست و باتوجه به شرایط محلی تغییر می کند. همچنین مدل GWPR عملکرد بهتری در مقایسه با مدل GPR دارد.
تحلیل جامعه شناختی تأثیرات صنعت گردشگری بر توسعه منطقه ای استان قزوین (مورد مطالعه: شهرستان قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درجه توان گردشگری در ایجاد توسعه در یک منطقه به مقدار زیادی به همسویی فرهنگ ضمنی و فرهنگ عینی تصمیم گیری های مدیریتی حکومت محلی بستگی دارد. قزوین یکی از شهرهای تاریخی و فرهنگی ایران است که دارای بیشترین تعداد آثار باستانی ثبت شده در کل کشور است. هدف از پژوهش حاضر تحلیل جامعه شناختی تأثیرات صنعت گردشگری بر توسعه منطقه ای استان قزوین (مورد مطالعه: شهرستان قزوین) است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است. برای تدوین راهبردها با استفاده از تکنیک SWOT از دو گروه گردشگران 140 نفر و ذی نفعان (مشاغل مرتبط با گردشگری) 120 نفر داده ها جمع آوری انجام شد. سپس، برای پیش بینی آینده گردشگری قزوین اتفاق نظر 41 نفر از مسئولان و متخصصان در طی سه راند تکنیک دلفی به دست آمد. نتایج یافته ها نشان می دهد نیاز به استراتژی بازنگری و نگاه جامع و مثبت به گردشگری منطقه است. تفاوت فرهنگ ضمنی و فرهنگ عینی برآمده از اهداف و ارزش های همه ذی نفعان منطقه تعارض منافع متعددی را به وجود آورده است که ارتباط تنگاتنگی با آینده صنعت گردشگری قزوین دارد. بنابراین، مدیران تصمیم گیرنده از حیث توان تعیین هدف و وصول به آن در سیاست گذاری ها عاجز می شوند و با قدرت بسیار اندک کار می کنند. توسعه اقتصادی گردشگری در گرو هماهنگ نمودن منافع متعارض است. تنظیم اصول سیاست گذاری گردشگری قزوین می تواند در جهت توانمندسازی حکومت محلی با استفاده از رویکرد انطباق تکرارشونده مسئله محور و همچنین گردشگری اجتماع محور از مؤلفه های مهم توسعه منطقه ای در سایه صنایع خلاق و صنایع فرهنگی امکان پذیر شود.
تحلیل عوامل مؤثر بر تغییر منظر کالبدی روستاهای حاشیه کلان شهرها (موردمطالعه: روستاهای حاشیه شمالی کلان شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
684 - 697
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه روستاها و تحولات کالبدی و بصری آن ها نمایانگر دخالت عوامل مختلفی است که گاه در حیطه اختیار روستائیان و گاه خارج از آن است. این عوامل از جهات مختلف روستاها را هدف قرار می دهند که منظر و تغییر آن یکی از این ابعاد است. هدف پژوهش حاضر شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر بر تغییر منظر کالبدی روستاهای حاشیه کلان شهر مشهد است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نوع کاربردی است. جامعه آماری تحقیق را 13 روستای واقع در 5 کیلومتری حاشیه شمالی شهر مشهد تشکیل می دهند که از طریق نرم افزار GIS تعیین شده اند و مبنای مطالعه و تعیین حجم نمونه قرار گرفتند. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته ای است که شامل دو گروه عوامل درونی و بیرونی به عنوان متغیر مستقل تحقیق و شاخص های متغیر منظر به عنوان متغیر وابسته است. نتایج تحلیل داده های حاصل از تکمیل پرسشنامه در بین 228 نفر از ساکنین روستاهای موردمطالعه بیانگر این است که تغییر منظر و چشم انداز کالبدی در اغلب روستاهای موردمطالعه بالاتر از حد متوسط رخ داده است و بیشترین تغییرات منظر در شاخص تغییر کاربری اراضی روستایی صورت گرفته است. با توجه به نتایج همبستگی پیرسون مشخص شد بین تغییر عوامل درونی و بیرونی با تغییر منظر روستاها به ترتیب 482/0 و 551/۰ رابطه معنی دار و مستقیم وجود دارد. نتایج مدل ساختاری نشان داد که متغیر نیروهای ملی و فراملی از بعد بیرونی با ضریب 312/0 بیشترین تأثیر را بر تغییر منظر و چشم انداز کالبدی دارد.
بازشناسی ابعاد و راهبردهای برندسازی مراکز تجاری با تأکید بر هویت شهری (نمونه موردی: بازار تاریخی، لاله پارک و برج تجارت جهانی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
277 - 295
حوزههای تخصصی:
هویت یکی از مولفه های اساسی در برندسازی محسوب می شود. یکی از راهکارهای مدیریت شهری به منظور پیشرفت در بازار رقابتی جهان، بازشناسی ابعاد و راهبردها در عین توجه به هویت شهری در جهت دستیابی به برندسازی شهری پایدار برای شهرهاست. هدف این پژوهش بازشناسی ابعاد و راهبردهای طراحی مراکز تجاری در برندسازی شهری است. این پژوهش با راهبرد توصیفی_تحلیلی و از نوع کاربردی است؛ که ابتدا به بررسی شاخص های برندینگ شهری در کلانشهر تبریز با تأکید بر مراکز تجاری برای پاسخ به دو پرسش اول تحقیق می پردازد. در این پژوهش، ابتدا مؤلفه های برندسازی شهری با تاکید بر جنبه تجاری تحلیل و سپس نمونه های موردی (بازارتبریز، لاله پارک و مرکز تجارت جهانی) بررسی گردید. در این پژوهش جمع آوری داده ها از طریق توزیع پرسشنامه و مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. این پیمایش بدین منظور برای شناخت و برندسازی مکان های تجاری شهر تبریز با نظرسنجی از متخصصان و مدیران شهری و تکنیک توزیع پرسش نامه های طیف لیکرت بین 30 نفر، انجام و برای پاسخ به سوال سوم تحقیق تحلیل شده است. در بخش یافته ها بازار تاریخی تبریز با دارا بودن بیشترین قابلیت در برندسازی تجاری و دارا بودن ضعف هایی در زمینه عدم مقاومت در برابر حوادث طبیعی، می باشد. نتایج حاصل از پژوهش های میدانی و تحلیل آماری درباره برندسازی مراکز تجاری شهر تبریز به این شرح است: آگاهی از برند و شهرت جهانی از عوامل موثر بر برندسازی مراکز تجاری شهر تبریز هستند، ابعاد و راهبردها در طراحی مراکز تجاری توجه به، "تصویر از برند"، "آگاهی از برند" بارویکرد برندسازی مکان هستند
ارزیابی فرهنگ سازمانی در نیروهای ایستگاهی خط 1 قطار شهری مشهد بر اساس مدل دنیسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال نهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
97 - 110
حوزههای تخصصی:
فرهنگ به معنای ارزش های مشترک میان افراد یک گروه است. این گروه می تواند یک خانواده، یک سازمان، شهر یا یک کشور باشد. این مفهوم وقتی در قالب سازمانی بررسی شود فرهنگ سازمانی را می سازد و به سبب نقش و تأثیرات آن در افزایش کارایی و بهره وری و تأثیر بر محیط درونی و بیرونی سازمان، ضرورت مطالعاتی فراوانی دارد و به طور خاص در سازمان های متولی مدیریت شهری که آسایش و رضایت شهروندان از خطی مشی های آن ها است بیشتر می شود. جامعه ی آماری تحقیق پرسنل ایستگاهی خط1 قطار شهری مشهد 330 نفر می باشد و حجم نمونه براساس فرمول کوکران 178 نفر است. داده های مورد نیاز از طریق پرسش نامه ی استاندارد مدل دنیسون به دست آمده و در نرم افزار SPSS و Excel تجزیه و تحلیل شده است. آزمون آماری T تک نمونه ای جهت ارزیابی وضع موجود، آزمون تحلیل واریانس یک راهه (One-Way ANOVA) و آزمون تعقیبی شفه برای بررسی تفاوت معناداری بین ابعاد مختلف فرهنگ سازمان و آزمون T زوجی برای تعیین میزان اختلاف وضع موجود با وضع مطلوب مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج آزمون های آماری فرضیات تحقیق نشان داد بعد انطباق پذیری دارای بیش ترین مطلوبیت (میانگین توصیفی:015/3)، ابعاد مأموریت (میانگین توصیفی:77/2) و درگیرشدن در کار (میانگین توصیفی:80/2) نامطلوب و بعد یکپارچگی (میانگین توصیفی:70/2) در پایین ترین وضعیت نامطلوبیت قرار دارد؛ هم چنین مشخص شد که بین ابعاد اصلی مدل اختلاف معناداری وجود داردبه طوری که بین وضع موجود و وضع مطلوب از دیدگاه کارکنان در ابعاد چهارگانه اصلی این مدل شکاف معناداری وجود دارد که بیش ترین اختلاف و شکاف با وضعیت مطلوب در بعد درگیر شدن در کار (با اختلاف میانگین: 813/0) است.
ژئوتوریسم استان مازندران با تاکید بر بندر نوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشورهای جهان در رقابتی تنگاتنگ و نزدیک در پی بهره گیری از توانمندی های کشور خود هستند تا بتوانند سهم بیشتری از درآمد ناشی از صنعت توریسم را به خود اختصاص دهند و با ساده ترین شکل ممکن به اشتغال زایی بپردازند. در این میان بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که اکوتوریسم و زیر شاخه های آن از جمله ژئوتوریسم در مقایسه با توریسم فرهنگی از قابلیت ها و مزیت های بهتری برخوردار است. از طرف دیگر به اذعان اندیشمندان و متخصصان ایران دومین کشور جهان از نظر برخورداری از جاذبه های گردشگری و ژئوتوریستی بعد از امریکا است. یکی از مناطقی که ذیل مقوله ژئوتوریسم از پتانسیل های بالایی برخوردار است استان مازندران و شهرستان نوشهر است. با توجه به این مقدمه سؤالی که در این تحقیق بدان خواهیم پرداخت این است که آیا سواحل دریای خزر و استان مازندران از طریق گردشگری و ایجاد منطقه آزاد نوشهر می تواند زمینه توسعه قدرت محلی و منطقه ای در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به وجود آورده و سبب افزایش اشتغال و درامد سرانه کشور گردد؟ و یا به عبارت دیگر آیا می توان استان مازندران را به عنوان یکی از مهم ترین مناطق گردشگری در حوضه دریای خزر، آسیای میانه و قفقاز مطرح کرد؟ جاذبه های باستان شناختی ، فرهنگی و طبیعی ایران مبنایی بسیار مناسب برای توسعه ژئوتوریسم ایجاد کرده است با توجه به این که ایران دارای گستره ی وسیعی از پدیده های زمین شناختی است و ژئوتوریسم به تازگی در آن پا گرفته و مراحل اولیه توسعه را طی می کند. فرضیه تحقیق حاضر این است که به نظر می رسد در استان مازندران پتانسیل هایی از دیدگاه ژئو توریسم وجود دارد که در صورت یک برنامه ریزی منسجم می توان با توسعه و بهره برداری از این پتانسیل ها تحولی در گردشگری داخلی و خارجی این منطقه به وجود آورد. ژئوتوریسم استان مازندران تابلویی زیبا از تمامی ژئوسایت های کشور است؛ بنابراین در تحقیق حاضر برآنیم تا ضمن بهره گیری از منابع کتابخانه ای و مقالات پژوهشی پتانسیل های طبیعی، موانع و تنگناهای موجود ژئو توریسم استان را بررسی نموده تا به اهداف مورد نظر دست یابیم.
تحلیلی بر نقش تصویر ذهنی از برند مقصد در توسعه گردشگری، مطالعه موردِی: شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۹ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
49 - 65
حوزههای تخصصی:
برند سازی مقصد یکی از اجزای ضروری در برنامه ریزی گردشگری و از ابزار مهم توسعه جوامع مقصد گردشگری می باشد. هسته اصلی برند مقصد، داشتن یک تصویر ذهنی برند که عاملی حیاتی در فرایند ادراک تصمیم گیری گردشگران در بین مقاصد گردشگری قابل توضیح می نماید. هدف تحقیق حاضر تحلیلی بر نقش تصویر ذهنی از برند مقصد در توسعه گردشگری شهرستان مریوان می باشد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی با استفاده از ابزار پرسشنامه می باشد. جامعه آماری تمامی گردشگران و بازدیدکنندگانی هستند، که از مراکز طبیعی، تاریخی و فرهنگی گردشگری شهرستان مریوان در سال 1400 سفرکرده اند تکمیل پرسشنامه، صورت گرفته است. جهت تعیین حجم نمونه به کمک فرمول کوکران تعداد نمونه ها 384 نفر تعیین گردید. این تعداد به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای - نسبتی انتخاب شده اند. روایی پرسشنامه از طریق نظرات متخصصین در زمینه گردشگری و همچنین روایی همگرایی و واگرایی و پایایی ابزار نیز با استفاده آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. برای پردازش داده ها نیز از نرم افزار آماری SPSS 26 و جهت برازش مدل اندازه گیری از مدل معادلات ساختاری SmartPLS 3 استفاده گردید. نتایج حاصل از مدل نشان داد که ابعاد تصویر ذهنی برند توانسته اند (72%) از تغییرات توسعه گردشگری را تبیین نمایند. از بین ابعاد تصویر ذهنی برند بیشترین تأثیر مشاهده شده به ترتیب مربوط به تصویر شناختی (آگاهی) و تصویر کنشی (وفاداری) و پس ازآن تصویر منحصربه فرد و تصویر ذاتی و درنهایت تصویر احساسی بیشترین تأثیر را بر توسعه گردشگری شهرستان مریوان داشته اند.
تبیین نقش محله ها در ساختار فضایی کلان شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۹)
317 - 336
حوزههای تخصصی:
محله، به عنوان یک نظام سکونتی، چه به صورت خودانگیخته و چه به صورت برنامه ریزی شده، از دیرباز جزء اصلی شهرها بوده است. محله دارای پویایی ها و سازوکارهای درونی و بیرونی است؛ هرگاه نظام فضایی محله از تعادل و توازن برخوردار باشد ساختار فضایی شهرها به سمت تعادل و همگنی فضایی پیش می رود و بالعکس. با این نگرش، مقاله حاضر درصدد شناخت وضعیت تعادل و توازن محله ها در ساختار فضایی کلان شهر اهواز است. ازآنجاکه کلان شهر اهواز با شهرنشینی شتابان و توسعه افقی بی رویه همراه است، ضرورت دارد توسعه محلات در چارچوب توسعه هنجارگونه و رشد نظام یافته هدایت و کنترل شود. واحدهای تحلیل در این پژوهش شامل 139 محله در کلان شهر اهواز است. داده های موردنیاز شامل داده های جمعیتی، خدماتی، نقشه های کاربری اراضی، و شبکه معابر شهری است که به صورت کتابخانه ای- اسنادی و پیمایشی فراهم شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک های خودهمبستگی فضایی شامل آماره موران عمومی و محلی و در چارچوب نظریه های برخاسته از تحلیل کنش فضایی انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که، بر اساس شاخص های موردنظر در «محله های خدمات ده» و «محلات توانمندساز»، محله های موجود در کلان شهر اهواز وضعیت متعادل و یکنواختی ندارند. با این حال، محله های واقع در بخش مرکزی کلان شهر اهواز، در مقایسه با محله های موجود در بخش های میانی و پیرامونی، تناسب بیشتری با الگوی محله های خدمات ده و توانمندساز دارند. این نوع عدم تعادل در وضعیت محله ها و نقش نامتوازن آن ها در فرایند شکل گیری و تکامل کلیت نظام فضایی کلان شهر اهواز اثرهای تعیین کننده ای در ساختار فضایی کل شهر داشته است.
چالش های کیفیت محیطی در مکان های تفریحی شهری (نمونه موردی مراکز تفریحی شهر ایلام)
حوزههای تخصصی:
هر شهر ارگان زنده و پویایی است که برای حفظ سلامتی ساکنان و همچنین بقای خود، احتیاج به محیط با کیفیت مناسب دارد. در زمان حاضر شهرهای ایران به گونه ای هستند که به لحاظ کیفیت محیطی، با انواع مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، کالبدی، حکمروایی، زیرساختی و زیست محیطی مواجه اند و این موضوعات نیز ارتباطی مستقیمی با مقوله کیفیت محیطی می یابند. اهمیت این مطلب زمانی بیشتر جلوه خواهد کرد که با نگاهی طراحانه فضاهای شهری موفق را در طول تاریخ بررسی کنبم. درحقیقت، فراهم آوردن فضاهایی با کیفیت محیطی مناسب مهم ترین عامل جذب افراد در این فضاها و تبدیل شدن آن ها به یک فضای فراگیر و قابل استفاده برای عموم مردم بوده است. یکی از مکان های شهری که در کلیت کیفیت محیطی شهر و رضایتمندی شهروندان بسیار اثرگذار است، مناطق تفریحی و گذران اوقات فراغت می باشد. درهمین راستا پژوهش حاضر با استفاده از شاخص های مستخرج از مطالعت قبلی، ادراکات شهروندان شهر ایلام را در مواجه با کیفیات محیط های تفریحی به منظور پیدا کردن مشکلات و مسائل موجود در این فضاها مورد بررسی قرار داده است. برای رسیدن به این مهم با استفاده از گردآوری پرسشنامه ای داده ها و تحلیل آن ها در نرم افزار SPSS اقدام شد. نتایج ناشی شده از تحلیل های آماری حاکی از تسلط 2 عامل تعاملات اجتماعی و محیط های سبز به عنوان عوامل بحرانی در تصاویر ذهنی مردم در امکان تفریحی با در نظر گرفتن کیفیت محیطی در آن ها می باشد. درواقع، این دو عامل بیشترین نقش را در تنزل کیفیات محیطی در ذهن مردم بازی می کنند. نکته جالب این نتایج در غلبه ذهنیت مردم بر عینیت موجود در پاسخ های نهایی می باشد.
سیاست تمرکزگرایی و ناپایداری نظام سکونتگاهی در پیرامون کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرگرایی شتابان و تمرکزبیش از حد جمعیت و فعالیت در شهرهای بزرگ کشورهای جنوب، موجبات تحولات شگرفی در نظام سکونتگاهی پیرامون آنها را باعث شده است. تجارب نظام برنامه ریزی کشور در هفت دهه اخیر حکایت گر آن است که سیاست تمرکزگرایی پیدا و پنهان در تمامی برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور و به ویژه در ناحیه کلان شهری تهران موجبات آهنگ سریع تحولات نظام کاربری اراضی را درپی داشته که از جمله پیامدهای آن ازهم گسیختگی مکانی _ فضایی نظام سکونتگاهی است. نتایج این پژوهش با رویکرد کاربردی به منظور سنجش سیاست تمرکزگرایی از طریق روش شناسی توصیفی _ تحلیلی تحولات نظام کاربردی اراضی در ناحیه کلان شهر تهران، نشان می دهد که اعمال سیاست های تمرکزگرایی در دوره پیش از انقلاب و بعد از آن ،تحول نظام کاربری اراضی از پهنه های کشاورزی را به پهنه های نیمه صنعتی، خدماتی، تبدیل سکونتگاه های روستایی به سکونتگاه شهری کوچک و در نهایت ناپایداری توسعه در سکونتگاه های روستایی بوده است. از سوی دیگر، با بروزمحدودیت های دیگر این سیاست در توزیع متوازن جمعیت_فعالیت و ناتوانی عملکردی کلان شهر تهران در ناحیه پیرامونی، شاهد انواع ناهنجاری های کالبدی – فضایی همچون توسعه بی رویه فیزیکی شهر تهران، الحاق شهری، خزش و سکونتگاه های غیررسمی بوده ایم که پایداری نظام سکونتگاهی منطقه کلان شهری تهران را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است. در نهایت با بهره گیری از اصول برنامه ریزی فضایی و پیروی از سیاست های تمرکززدایی درچارچوب رویکرد پویش ساختاری_کارکردی و پیوند فضایی _ عملکردی روستا_شهری پایداری نظام سکونتگاهی در مجموعه کلان شهر تهران قابل دستیابی است.
تحلیل موانع مشارکت مردم محلی در توسعه روستایی (مطالعه موردی: دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان قائم شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۲ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
1131 - 1151
حوزههای تخصصی:
توجه به مشارکت و تأکید بر نقش آن یکی از عوامل مؤثر در توسعه روستایی شناخته شده است، زیرا مشارکت زمینه را برای افزایش کارایی برنامه ه ای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و کیفیت تصمیم گیری برای مناطق روستایی فراهم می کند. بنابراین، برای دست یابی به توسعه روستایی نیازمند مشارکت مردم در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی هستیم. هدف از این پژوهش تحلیل موانع مشارکت مردم محلی در توسعه روستایی در دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان قائم شهر است. نوع تحقیق براساس هدف کاربردی و از جهت روش توصیفی - تحلیلی است. برای گردآوری داده ها از روش های اسنادی و میدانی و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری و مدل واس پاس بهره گرفته شد. نتایج آزمون tتک نمونه ای نشان داد میانگین معیارهای موانع اقتصادی- مالی، فردی و شخصیتی، نهادی و سازمانی و اطلاعاتی در توسعه روستایی بیشتر از مقدار میانگین نظری مطلوب است. مقادیر میانگین موانع مشارکت محلی (محیط اجتماعی، اقتصادی، فردی، نهادی، و اطلاعاتی و ارتباطی) در خوشه دوم بیشتر از خوشه اول است. بنابراین، جدول ANOVAنشان داد که براساس میزان معناداری، موانع محیط اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، فردی و شخصیتی، نهادی و اطلاعاتی و ارتباطی با سطح خطای کوچک تر از 01/0 بیشترین نقش را در جداسازی خوشه ها دارد. همچنین، نتایج خروجی مدل WASPAS نشان داد که موانع مشارکت مردم محلی در توسعه روستایی در روستای بالافراکتی نسبت به سایر روستاها شدیدتر و در روستای پاشاکلافراکتی نیز موانع ذکرشده از شدت کمتری برخوردار است.
پیش بینی رشد آتی شهر با استفاده از مدل اتوماتای سلولی پیشرفته مطالعه موردی: شهر چالوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره چهارم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۶
15 - 26
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد تمرکز بی برنامه جمعیت، بدون در نظر گرفتن تمهیدات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی، ریشه بسیاری از بحران ها و مشکلاتی است که بشر به تازگی با آنها برخورد کرده است. با اهمیت پیدا کردن محدودیت منابع، اندیشمندان و نظریه پردازان بسیاری رشد ناموزون شهرها را پدیده ای غیر قابل پذیرش معرفی کرده اند و در جستجوی راهی برای اصلاح روندهای موجود می باشند. در همین راستا اتوماتای سلولی، به عنوان مدلی که رشد آتی شهر را با استفاده از پنج عامل ویژگی سلول، اندازه سلول، همسایگی، قوانین گذار و زمان پیش بینی می کند، معرفی می شود. در این مقاله سعی شده است که رشد شهر به وسیله مدل اتوماتای سلولی و معیارهایی مانند کاربری اراضی، شبکه ارتباطی، قابلیت اراضی، منظر طبیعی، خطر زلزله و رانش، فاصله از مناطق حفاظت شده و ... پیش بینی شود. این پیش بینی به گونه ای است که رشد تلفیقی از جهت بهینه رشد شهر می باشد. برای نشان دادن چگونگی کاردکرد مدل، شهر چالوس با توجه به قرار گرفتن در جلگه ساحلی شمال کشور و ارزشمند بودن اراضی از لحاظ زیست محیطی و زراعی و همچنین وجود دو قطعه اراضی بزرگ زراعی در داخل محدوده شهر، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. پس از اجرای مدل در ArcGis، با توجه به ملاحظات زیست محیطی و قوانین تدوین شده اتوماتای سلولی نشان داد که رشد آتی شهر در سال 1405، به سمت جنوب و در حاشیه کمربندی شهر چالوس، شکل خواهد گرفت.
تحلیلی بر نقش بازارچه های مرزی در زیست پذیری نواحی روستایی (مورد شناسی: دهستان های خاوومیرآباد و دزلی در غرب استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستیابی بهزیست پذیری و ارتقای قابلیت زندگی در نواحی روستایی در گرو اجرای برنامه های توسعه ای با تکیه بر توانمندی های بومی و محیطی است تا بتواند برای تعالی روستاییان، محیط روستایی را به محیطی جذاب و مطلوب برای زندگی تبدیل کند. در این راستا، در پژوهش حاضر به بررسی اثرات ایجاد بازارچه های مرزی به عنوان نهادهای اقتصادی که به منظور بهره گیری از پتانسیل تجارت نواحی مرزی تأسیس می شوند، بر روی ارتقای سطح قابلیت زیست پذیری نواحی روستایی مرزی دهستان های خاوومیرآباد و دزلیواقع دراستان کردستان پرداخته می شود. این پژوهشِ توصیفی- تحلیلی، به منظور مقایسه وضعیت زیست پذیری محیط های روستایی در دو دوره قبل و بعد از تأسیس بازارچه های مرزی انجام گرفته است و داده های آن از منابع اسنادی و میدانی مبتنی بر مصاحبه، مشاهده و توزیع پرسشنامه در میان 260 نفر از سرپرستان خانوار روستاهای نمونه که از طریق فرمول کوکران از حجم جامعه به میزان 4032 خانوار تعیین شدند، حاصل آمده است. تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده ازطریق آزمون های آمار استنباطی (تی دو نمونه ای، تحلیل مسیر و رتبه ای فریدمن) حاکی از این واقعیت است که بازارچه های مرزی تأسیس شده موجب ارتقای سطح قابلیت زیست پذیری روستاهای مورد مطالعه نسبت به دوره قبل از تأسیس شده اند و از سویی دیگر نیز در میان ابعاد چهارگانه زیست پذیری (اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و محیطی)، این بُعد اقتصادی است که بیشترین تأثیر را در افزایش فضای زیست پذیر روستاها داشته است. همچنین شاخص بهبود وضعیت مساکن روستایی، ارزش زمین های روستا و افزایش درآمد روستاییان نیز دارای بیشترین اثرپذیری و بهبود وضعیت به دنبال تأسیس بازارچه های مرزی و فعالیت مردم محلی در آن ها هستند.