فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۵۶۱ تا ۷٬۵۸۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۹ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
165 - 187
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، تحلیل تطبیقی سرمایه اجتماعی در دو گونه بافت شهری ارگانیک و برنامه ریزی شده است. برای این منظور شهر لار در قالب دو محدوده لار قدیم و لار جدید به عنوان محدوده پژوهش انتخاب شد. این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسش نامه محقق ساخته انجام شد. جامعه آماری شهروندان بالای 15 سال و نمونه آماری 380 نفر است. سرمایه اجتماعی در شهر از طریق مؤلفه های روابط اجتماعی، شبکه اجتماعی، اعتماد بین فردی، اعتماد نهادی، مشارکت اجتماعی و هنجارهای مشترک اجتماعی سنجیده شد. یافته های پژوهش نشان می دهد، در هر دو محدوده لار قدیم و لار جدید تراکم جمعیت و اختلاط کاربری اراضی تقریباً مشابه و در هر دو در حد متوسط است و سرانه کاربری های خدماتی و عمومی در لار جدید بیشتر از لار قدیم است. براساس نتایج، وضعیت سرمایه اجتماعی شهروندان شهر لار (هر دو محدوده) 59/3 است و در میان مؤلفه های سازنده سرمایه اجتماعی، به استثنای هنجارهای اجتماعی، در سایر مؤلفه ها، میانگین امتیاز بالای میانگین است. تحلیل مقایسه ای سرمایه اجتماعی در لار قدیم و جدید نشان می دهد که تفاوت معناداری میان آن ها وجود دارد. تحلیل مؤلفه های سازنده سرمایه اجتماعی نیز نشان می دهد، در هر شش مؤلفه مورد مطالعه، نه تنها تفاوت معناداری میان دو محدوده لار قدیم و جدید وجود دارد، بلکه در بیشتر آن ها (جز هنجارهای اجتماعی) وضعیت امتیازها در لار قدیم بیشتر از لار جدید است. در هر دو محدوده، رابطه معکوسی میان سرمایه اجتماعی و دسترسی به خدمات عمومی وجود دارد و با کاهش فاصله شهروندان با این خدمات، سرمایه اجتماعی شهروندان افزایش یافته است. در هر دو محدوده رابطه مستقیم و معناداری میان سابقه سکونت در شهر و سرمایه اجتماعی وجود دارد. سابقه سکونت در محل و تعلق به مکان از جمله متغیرهای مهمی بوده است که بر سرمایه اجتماعی در هر دو محدوده تأثیرگذار بوده اند. تأثیر کاربری مذهبی نیز که از طریق میزان تعاملات مردم با مساجد سنجیده شد، نشان داد که در هر دو محدوده، به جز مؤلفه هنجارهای اجتماعی، در سایر مؤلفه ها هم بستگی مستقیم و معناداری میان دو متغیر وجود دارد.
رویکرد آینده نگاری در بازآفرینی محلات فرسوده شهری با تاکید بر مسکن پایدار (مورد مطالعه: محله سرتپوله سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت های قدیمی شهرها که زمانی از انسجام فضایی و عملکردی مناسب و منسجمی برخوردار بوده اند، اکنون در پی تغییر الگوی زیست و شکل گیری نیازهای جدید دچار نارسایی های کالبدی - فضایی شدیدی گردیده اند. این تنگناها و تبعات اجتماعی و اقتصادی ناشی از آن، به گونه ای دو سویه موجب پایین آمدن کیفیت زندگی در بافت های قدیمی شهری شده است. بنابراین هدف این پژوهش بازآفرینی محله سرتپوله شهر سنندج با رویکرد آینده پژوهی برای دستیابی به مسکن پایدار می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی است و با توجه به مؤلفه های مورد بررسی، رویکرد حاکم بر آن روش توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش به منظور انتخاب آگاهانه ی شرکت کنندگان، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است (انتخاب گروهی از خبرگان شهری). با استناد به توضیحات فوق، جامعه آماری این پژوهش 40 تن از کارشناسان خبره در حوزه ی مسائل شهری، شامل کارشناسان شهرداری سنندج (مناطق شهری مختلف)، مهندسان مشاور و برخی از اساتید دانشگاهی متخصص در حوزه ی مورد مطالعه هستند، سپس داده ها از طریق نرم افزار MICMAC تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاصل از پراکندگی متغیرها در محور تاثیرگذاری و تاثیرپذیری عوامل، حاکی از ناپایداری سیستم در بازآفرینی محله سرتپوله است. و در نهایت با توجه به امتیاز بالای اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم عوامل، 18 عامل اصلی بعنوان پیشران های کلیدی در آینده ی بازآفرینی محله سرتپوله با تأکید بر تأمین مسکن پایدار مورد شناسایی قرار گرفتند. از بین پیشران های مورد بررسی، متغیرهای بخش اقتصادی و مالی بیشترین تأثیر را بر تأمین مسکن در زمینه ی بازآفرینی محله سرتپوله داشتند.
تبیین جدایی گزینی گروه های شغلی- اجتماعی در سازمان فضایی کلان شهر تهران (از منظر بازساخت نئولیبرالیستی فضا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات فضاهای شهری تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم مؤلفه هایی نظیر سیاست (قدرت)، اقتصاد، و اجتماع قرار دارد. وجود مکاتبی نظیر مکتب اقتصاد سیاسی فضا و جهانی شدن به عنوان خوانش خاصی از مکتب اقتصاد سیاسی فضا مؤید این مطلب است. جهانی شدن معتقد بر تسلط سیاست بازاریابی نئولیبرالیسم بر ابعاد وسیعی از جهان است که آثار آن قابل پیگیری در سازمان فضایی شهرهاست و می تواند آن را دستخوش تحولاتی کند؛ وجود روابط نابرابر و تقسیم شهر به دو قطب فقیرنشین و ثروتمندنشین و افزایش فاصله روزافزون آن ها بخشی از آثار نئولیبرالیسم در قامت شهر است که این امر در فضاهای شهری کشورهای جنوب (تأمین کننده مواد خام از جمله نفت) شدت بیشتری دارد. حال با توجه به اینکه کشور ایران با اتکا به اقتصاد نفت ارتباط تنگاتنگی با نظام سرمایه داری جهانی پیدا کرده است، بررسی میزان جدایی گزینی فضایی کلان شهر تهران هدف اصلی پژوهش حاضر است و این موضوع از طریق بررسی پراکنش گروه های مختلف شغلی در سطح کلان شهر تهران انجام پذیرفته است و سؤال این است که الگوی توزیع گروه های اجتماعی- شغلی در جریان بازساخت نئولیبرالیستی فضا در سطح کلان شهر تهران چگونه است؟ فرض آن است که توزیع طبقات بالا و پایین شغلی-اجتماعی در سطح کلان شهر تهران به صورت قطبی اتفاق افتاده است. بدین منظور، از رویکرد کمی و تحلیل توصیفی – تبیینی بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن است که در نظام بازساخت فضایی کلان شهر تهران تمرکز طبقه های بالا و پایین اجتماعی- شغلی به میزان معناداری به ترتیب در شمال و جنوب تهران شکل گرفته است که از این موضوع می توان با نام «شکاف فضایی کلان شهر تهران» یاد کرد.
شناسایی عوامل موثر بر توسعه گردشگری مذهبی در استان چهارمحال وبختیاری(مطالعه موردی امامزاده حمزه علی در شهرستان بروجن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری مذهبی یکی از رایج ترین اشکال گردشگری در جهان است و صاحب نظران صنعت گردشگری بر این باورند که به لحاظ موقعیت فرهنگی مذهبی خاص ایران در میان کشورهای دیگر، گردشگری مذهبی جای رشد و توسعه بسیاری در کشور دارد؛ در ایران امکان مذهبی مقدس فراوانی وجود دارد که تعدادی در زمره آثار ثبت شده در فهرست میراث ملی نیز قرار دارند و علاوه بر داشتن جاذبه زیارتى، دارای جاذبه های فرهنگی تاریخی نیز هستند؛ استان چهارمحال بختیاری با دارا بودن موقعیت استراتژیک، پیوند دهنده ناحیه گردشگری مرکز کشور به غرب و جنوب غربی و همچنین دارا بودن منابع و جاذبه های گردشگری، می تواند نقش قابل توجهی را در توسعه گردشگری مرکز و جنوب غربی کشور داشته باشد هدف از این تحقیق شناسایی اثرات مکان های مذهبی بر توسعه گردشگری است و امامزاده حمزه علی در شهرستان بروجن به عنوان یک نمونه موردی مطالعه قرار گرفته و سعی شده با استفاده از تکنیک SWOT نقاط قوت، ضعف و فرصتها و تهدیدهایی که این مکان مقدسه را تحت تاثیر قرا می دهد را بررسی کرده و سپس با ارائه راهکارهای مناسب به بهبود وضعیت فعلی کمک نماییم روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای- اسنادی و میدانی می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد منطقه مورد مطالعه با 29 نقطه قوت و امتیاز وزنی833/3و 10 فرصت و امتیاز وزنی 359/3در مقابل 16 نقطه ضعف و امتیاز وزنی 2622/3و 14 تهدید و امتیاز وزنی 974/2توانمندی های نسبتا بالایی را برای توسعه گردشگری مذهبی در استان چهارمحال و بختیاری برخوردار می باشد و در صورت برنامه ریزی دقیق برای این پتانسیل های و مهمتر از همه اجرای دقیق این برنامه ها، می توان زمینه های توسعه گردشگری را در این استان فراهم سازد.
تحلیل سطوح توسعه امکانات و خدمات کشاوزی در سکونتگاه های روستایی استان کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت و برنامه ریزی متوازن توسعه کشاورزی مستلزم شناخت نابرابری ها، فاصله ها و اتّخاذ رویکرد منطقه ای و تمرکززدایی به منظور هدایت مناسب امکانات، سرمایه ها و نیروی انسانی است. بنابر این پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی – تحلیلی در پی رسیدن به دو هدف صورت گرفته است: الف. مشخص کردن وضعیت توسعه یافتگی کشاورزی شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از تکنیک های چند معیاره (تاپسیس، ویکور و ساو) ب. ارائه یک مدل تلفیقی بر اساس نتایج این سه مدل با استفاده از تکنیک کپ لند. جامعه آماری شامل 8 شهرستان استان بر اساس سرشماری سال 1395 می باشد. داده های موردنیاز پژوهش (34 متغیر) با استفاده از سالنامه آماری سال 1394 و سرشماری سال 1390 جمع آوری شده است. همچنین وزن هرکدام از متغیر ها با استفاده از روش AHP (مقایسه دوبه دو) مشخص و نقشه های مربوط به وضعیت توسعه یافتگی شهرستان ها با استفاده از نرم افزار Gis ترسیم شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در سطح استان هیچ شهرستانی به لحاظ امکانات کشاورزی در سطح توسعه یافتگی بسیار بالا قرار ندارد، همچنین میان شهرستان های استان شکاف توسعه ای و ناهمگنی آشکاری وجود دارد زیرا شهرستان بویراحمد با مقدار شاخص تلفیقی 797/0 در رتبه اول (وضعیت نسبتاً توسعه یافته) و شهرستان باشت با اختلاف 653/0 و مقدار شاخص تلفیقی 144/0 در رتبه هشتم (وضعیت کاملاً محروم از توسعه) قرار دارد. 5/37 درصد شهرستان ها نسبتاً توسعه یافته، 25 درصد شهرستان ها در وضعیت توسعه یافتگی متوسط، 25 درصد شهرستان ها نسبتاً محروم از توسعه و درنهایت 5/12 درصد شهرستان های استان کاملاً از توسعه محروم هستند.
کاربست تئوری زمینه گرایی در طراحی ورودی شهرکرمانشاه از سمت همدان
حوزههای تخصصی:
عدم توجه به فضای ورودی شهر در جریان رشد شتابان شهرنشینی، این فضاها را با بحران بی هویتی روبه رو کرده است. دستیابی به طراحی دارای کیفیت قابل فهم ، رجوع به زمینه طرح راه برون رفت از این مسائل است. هدف از این پژوهش؛ حفظ و تداوم هویت پیشین، ارتباط مخاطب با هویت مکان از طریق ارتباط بصری با عناصر نمادین، ایجاد مکث از طریق ارتباط بصری با نشانه ها و عناصر نمادین محلی در طراحی ورودی شهر کرمانشاه (از سمت همدان) است. روش پژوهش در این پژوهش ترکیبی است. در این پژوهش با رویکرد تفسیرگرایی، سعی شد به این سؤال که افراد، هویت ورودی شهر کرمانشاه از سمت همدان را چگونه درک و ارزیابی می کنند؟ پاسخ داده شود. در این راستا داده ها از طریق فنون مصاحبه عمیق و مشاهده و بازدید میدانی، گردآوری و موردبررسی قرار گرفتند. نمونه گیری، هدفمند بوده و مصاحبه ها پس از 30 نمونه به اشباع نظری رسید. در تحلیل داده های مصاحبه، از روش تحلیل تماتیک استفاده شد. در نهایت نتایج برگرفته از تحلیل تماتیک و مشاهدات میدانی طبقه بندی و تفسیر شد. نتایج این پژوهش نشان داد عدم به کارگیری عناصر محیطی (انسانی و طبیعی) در ورودی شهر کرمانشاه باعث شده تا ورودی شهر، فاقد مؤلفه های یک ورودی متمایز باشد. مهم ترین عناصر محیطی شناسایی شده به عنوان نشانه و نمادهای بومی کرمانشاه عبارت اند از ؛ طاق بستان، طاق گرا، مصالح سنگ و پوشش گیاهی منطقه، که در صورت کاربست این عناصر در ورودی شهر بر اساس رویکرد زمینه گرایی می توانند باعث هویت بخشی به ورودی و آن را واجد مؤلفه های یک ورودی متمایز نمایند.
نگاهی دوباره به فرایند طراحی شهری و شناخت کلانشهر از دریچه ی تجربه ی حرکتی پیاده
حوزههای تخصصی:
انسان مدرن امروز در کلانشهر زندگی می کند، لذا طراح شهر بایستی بصورتی واقع بینانه و زمینه گرا، این بستر را بشناسد. این پژوهش نیز بر این مبنا، "فرایند شناختی" کلانشهر را از دریچه "تجربه" فردِ در حین "حرکت" و با دید از پایین به بالا و در متن زندگی عامه مورد توجه قرار داده است. این نوع شناخت، تجربه محور و تا حدی نسبی می باشد و با توجه به مختصات ویژه ی خود، رویکردی تفسیری- انتقادی را می طلبد. رهیافت این جریان دائمی شناختی، رسیدن به معنا و فهم کلانشهر است. معنا با فرایند طراحی شهری از طریق یک مدل شناختی تحلیلی ارتباط می یابد که محصول این پژوهش است. این مدل، مکملِ فرایند طراحی شهری، بر مبنای فهم انسان مدرن است و سعی در غنی سازی شناخت کلانشهر از دریچه ی معنا، بصورتی سازمان یافته دارد. مدل شناختی- تحلیلی، نگاهی تکمیلی به فرایند طراحی شهر دارد و تجربه ای جدید از فرایند را مطرح می کند.
ارزیابی توزیع فضایی زیر ساخت های اولیه گردشگری با تأکید بر تحرک محورگردشگری_تاریخی در محدوده بافت تاریخی –فرهنگی شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
111 - 128
حوزههای تخصصی:
گردشگری پدیده مهم قرن بیستم است که در چارچوب الگوهای فضایی خاصی عمل می کند. یکی از این الگوهای فضایی گردشگری شهری است. چگونگی پراکنش و توزیع فضایی زیرساخت های گردشگری در شهر، موجب تقویت تحرک گردشگر در این الگوی فضایی می شود. به صورتی که تحرک گردشگری، نقشی اساسی در پیش بینی مسیر احتمالی تحرکات گردشگران، مدیریت و طراحی مقصد، برنامه ریزی سفر و بازاریابی جاذبه ها دارد. هدف پژوهش حاضر سنجش و ارزیابی توزیع فضایی زیرساخت های اولیه با توجه به تحرک محور گردشگری تاریخی می باشد. این پژوهش با کاربست روش توصیفی-تحلیلی بر آن است که با استفاده از روش مبتنی بر سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS و تحلیل تصمیم گیری چند معیارِ فازی FUZZY به تجزیه وتحلیل تحرک گردشگران در بافت تاریخی ارومیه پرداخته و اهمیت اثرات فضایی زیرساخت های گردشگری را جهت تقویت تحرک گردشگران، برجسته نماید. شاخص های کمی نشان دهنده وضعیت متعادل و مطلوب الگوی پراکنش زیرساخت ها در هسته تاریخی شهر می باشند، چراکه زیرساخت های گردشگری در محدوده خیابان امام که مرکز اصلی محور گردشگری-تاریخی شهر است، متمرکزشده اند. همچنین با استفاده از اطلاعات موجود می توان نتیجه گرفت که اماکن تاریخی، مراکز تجاری_ خدماتی و هتل ها، بیشترین تأثیر را در تحقق تحرک پذیری گردشگران در این محور داشته اند. طی این تحقیق، فرضیه پژوهش، مبنی بر توزیع مناسب و متوازن زیرساخت های گردشگری در بافت مرکزی شهر ارومیه، مورد اثبات و تأیید قرار می گیرد.
ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی و تأثیر آن بر آلبیدوی سطحی و دمای سطح زمین در حوضه آبخیز اهرچای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
123 - 142
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل متأثر از فعالیت های انسانی، تغییر در کاربری اراضی است که می تواند منجر به تغییرات آلبیدوی سطحی و دمای سطح زمین شود و تغییر در این پارامترها آب وهوای طبیعی منطقه را متأثر می سازد. پژوهش حاضر به بررسی روند تغییرات کاربری اراضی و خصوصیات دمای سطح زمین و آلبیدوی سطحی در هر کاربری در حوضه آبخیز اَهرچای با استفاده از داده های لندست برای یک دوره 29 ساله پرداخته است. بدین منظور از تصاویر ماهواره ای لندست 5 (TM) در سال 1987 و لندست 8 (OLI) برای سال 2015 استفاده شده و پس از انجام مراحل مختلفِ پردازش تصاویر، نسبت به استخراج کاربری اراضی براساس روش «ماشین بُردار پشتیبان» (SVM) اقدام شد. دقت طبقه بندی برحسب ضریب آماری کاپا به ترتیب 93/0 و 95/0 و براساس دقت کلی 09/95 و 20/96 به دست آمد. بیشترین تغییرات کاربری در اراضی مرتعی و پس از آن در زراعت دیم مشاهده شده است. تبدیل مراتع به زراعت دیم باعث کاهش پوشش گیاهی و تغییر الگوی توزیع و روند افزایش دمای سطح زمین و میزان آلبیدوی سطحی شده است که این میزان برای کاربری زراعت دیم با افزایش دمای تقریباً 8 درجه سانتی گراد و آلبیدوی سطحی 03/0 بوده است؛ بنابراین ملاحظه می شود که سطح حوضه تغییرات کاربریِ روی داده، موجب تغییر در میزان دمای سطح زمین و آلبیدوی سطحی شده است.
تحلیل تطبیقی الگوهای فضایی و ویژگی های شناختی بازار ایرانی با استفاده از تئوری های" چیدمان فضا" و "گشتالت" مطالعه موردی: مجموعه بازار قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
63 - 76
حوزههای تخصصی:
رفتار فضایی انسان ها در محیط های گوناگون از یک سو متأثر از ویژگی های عینی محیط و از سوی دیگر تحت تأثیر شرایط ذهنیِ آنها قرار دارد. بنابراین نحوه ادراک آنها از یک فضا، تا حد زیادی به ویژگی های عینی محیط و شرایط ذهنی آنها در شناخت عناصر محیط بستگی دارد. از آنجا که چگونگی انطباق ویژگی های عینی محیط با شیوه های ادراک ذهن افراد، یکی از مهمترین چالش های مطرح در حوزه طراحی محیط است، پژوهش حاضر این موضوع را در بستر یک فضای عمومی شهری نسبتاً پیچیده با عنوان بازار بررسی نموده و با ارزیابی کیفیت ادراکی محیط با استفاده از تئوری روان شناسی گشتالت و نیز تحلیل نظام پیکره بندی فضایی بازار با استفاده از روش چیدمان فضا، به تحلیل جنبه شناختی و ادراکی در ارتباط با فضای بازار پرداخته است. پس از معرفی شاخص های مورد نظر در هر دو تئوری، فرایند تحلیل آغاز گردید. در بخش تحلیل چیدمانی، نقشه بازار در محیط نرم افزار فراخوانی شد و با استفاده از خروجیِ شاخص هایی چون مخروط دید، عمق و یکپارچگی فضایی و قابلیت دسترسی و کیفیت فضایی بازار تحلیل شد. از بُعد شناختی نیز به منظور استخراج شاخص های گشتالتی، از روش ترسیم نقشه های شناختی استفاده شد. بنابراین از جامعه آماری مد نظر تحقیق خواسته شد از یک ورودی مشخص وارد بازار شده و پس از طی مسیر 30 دقیقه ای در بازار، تصاویر ذهنی خود از ساختار فضایی بازار را در قالب یک کروکی ترسیم نمایند. پس از گردآوری اطلاعات از هر دو روش، یافته های به دست آمده مورد تحلیل و تطبیق قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که فاکتورهای متعدد عینی و ذهنی در کنار هم و گاه با اولویت بندی هایی نسبت به یکدیگر، در تشخیص راه یابی صحیح فضا مؤثر هستند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل های چیدمانی یک محیط در بعضی موارد همسو با نتایج تحلیل شناختی آن محیط و در بعضی موارد نیز در تناقض با آن قرار دارد که این موضوع تا حد زیادی متأثر از ویژگی های فضایی محیط مورد نظر و عناصر به کار رفته در آن است.
تبیین مدل مفهومی نقش آفرینی فضای شهری در ارتقای کیفیت زندگی در بافت های تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
43 - 58
حوزههای تخصصی:
فضای شهری در یک بستر تاریخی، علاوه بر دارا بودن همه عملکردهای متعارف خود که در سایر محیط های شهری نیز عهده دار است، باید نقش خود را در ترازی بالاتر و چند وجهی منطبق با ویژگی های یک بافت تاریخیِ هویت مند ایفا نماید. بر این مبنا هدف اصلی پژوهش حاضر،کشف چگونگی ارتباط و نحوه برهمکنش مؤلفه های فضای شهری با اجزا و ارکان متشکله جریان زندگی در بافت تاریخی است؛ به نحوی که بتوان با مدیریت و استفاده شایسته از ظرفیت های فضای شهری در بستر بافت تاریخی، کیفیت زندگی ساکنان و کاربران آن را ارتقا بخشید. این مهم به نوبه خود حفظ ساکنین بومی در محدوده بافت تاریخی، بازگشت مهاجران از محدوده و پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی را موجب خواهد شد. روش تحقیق پژوهش حاضر "توصیفی_ تحلیلی"، "استدلال منطقی" و در نهایت "دلفی سازی و نظرسنجی از خبرگان" است. بدین ترتیب که ابتدا به مؤلفه های فضای شهری و کیفیات ناظر بر آن پرداخته شده، سپس ابعاد و سنجه های کیفیت زندگی شهری بررسی و شاخص هایی از آن که به فضای شهری و کیفیت محیطی اشاره دارد و موضوع کار طراحی، برنامه ریزی و مدیریت شهری است، بر اساس دیدگاه های نظری و تحقیقات انجام شده گذشته مشخص شده است. در گام بعدی شاخص های استحصال شده با ویژگی های خاص بافت تاریخی مورد پایش و بازبینی قرار گرفته است. شاخص های به دست آمده از دلفی (با تعداد 91 شاخص) با اظهارنظر حدود 40 نفر از خبرگان رشته و حرفه به 64 شاخص تقلیل یافتند. در نهایت نتایج آن در قالب مدل مفهومی نقش فضای شهری در ارتقای کیفیت زندگی در بافت های تاریخی شهری ارائه شده است. این مدل مفهومی از شش مؤلفه تشکیل شده؛ شامل مؤلفه زیست محیطی با معیارهای «کیفیت زیست خرد فضاها»، «پایداری زیست محیطی»، مؤلفه تجربی_زیبایی شناختی با معیارهای «هم پیوندی بافت جدید و قدیم»، «کیفیت منظر شهری و ارتباط فضایی»، مؤلفه عملکردی با معیارهای «تنوع استفاده از محیط»، «سرزندگی وکیفیت محیطی»، «ایمنی و امنیت» و «حمل ونقل و دسترسی»، مؤلفه اجتماعی_فرهنگی با معیارهای «سرزندگی و انسجام اجتماعی»، «حفظ تعادل جمعیت»، مؤلفه ی اقتصادی با معیارهای «سرزندگی و ثبات اقتصادی»، «انعطاف پذیری برنامه های توسعه» و مؤلفه ی زمان با معیارهای «مدیریت زمان در فضاهای همگانی»، «تداوم مکان» که شاخص ها را تعریف کرده اند.
تبیین پدیده زوال شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : نیاز به طرح و بررسی مسائل شهری به صورت سیستماتیک و در پیوند با حوزه های اجتماعی-اقتصادی، یکی از وظایف اصلی برنامه ریزی شهری به شمار می آید. یکی از حوزه هایی که به شدت نیازمند این گونه از تحلیل است، حوزه ناکارآمدی و زوال شهری است، که عمدتا به صورت بافت های ناکارآمد و منزوی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. عدم توجه به چنین کارکردهایی، طرح های توسعه شهری را به سمت ناکارآمد متمایل می نماید. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل و نتایج زوال شهری در ایران، نیز شناسایی روندهای پیش روی زوال شهری بوده است.
داده و روش : جهت انجام پژوهش حاضر از روش کمی استفاده شده است. نمونه آماری مورد استفاده 10 کارشناس حوزه مطالعات شهری بوده است. دو مدل MicMac وScenarioWizard مورد استفاده قرار گرفته است. مدل نخست جهت شناسایی عوامل تأثیرگذار و تاثیرپذیر و مدل دوم جهت پیش بینی روندهای پیش روی شاخصه های تبیین کننده زوال شهری در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
یافته ها : 45 شاخص مرتبط با زوال شهری مورد مقایسه قرار گرفت. تأثیرگذارترین و تأثیرپذیرترین موارد شناسایی گردید. در نهایت مشخص گردید که فساد مالی گسترده، توزیع رانتی درآمدهای نفتی (یارانه ای)، مدیریت غیریکپارچه شهری، توزیع رانتی مشاغل و پست های حکومتی، نفوذ نهادهای دولتی-حکومتی در ایجاد و پیوستن نواحی جدید به شهرها تأثیرگذارترین عوامل زوال شهری بوده اند. در ادامه مشخص گردید، 8 سناریو به سرعت بیشتر رو به زوال پیش می روند و 14 سناریو با سرعت کنونی رو به زوال خواهند بود.
نتیجه گیری : توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش، برای تصمیم سازان برنامه ریزی کلان و برنامه ریزی شهری در سطوح ملی و منطقه ای کارآمد خواهد بود.
ارزیابی پایداری روستاهای حوزه نفوذ شهرهای میانه اندام بااستفاده از روش AHP (مطالعه موردی : شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی و توسعه پایدارعمدتا دو رکن جدایی ناپذیر قلمداد می شوند که با همکاری هم درحل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و منابع مهم که بخش زیادی از سکونت گاه های شهری و روستایی جهان را درگیر کرده اند ، از اثربخشی بسیار زیادی برخوردار هستند توسعه پایداربه مفهوم حرکت بر محور انسان-محیط است و توسعه امکانات اقتصادی با توجه به ملاحظات محیطی و عدالت اجتماعی را مورد توجه قرار می دهد شهرهای میانی با توجه به شرایط منطقه ای و محلی که در آن قرار می گیرند و با پذیرش کارکردهایی که از جنبه های مختلف سازمانی- نهادی ، خدماتی ، جمعیتی ، زیست محیطی، مدیریت سرزمین ، اجتماعی، اقتصادی و فضایی برعهده می گیرند اهمیت و جایگاه ویژه ای را در سلسله مراتب سکونت گاهی داشته و به عنوان پل ارتباطی بین شهرهای بزرگ و سکونت گاه های رده پایین و تسهیل کننده جریان های مختلف عمل می کنند پژوهش حاضر به بررسی وضعیت پایداری روستاهای حوزه نفوذ شهر میانی سقز از سه بعد اقتصادی ، اجتماعی، و محیطی با توجه به شاخص های مطرح شده می پردازد.شهر میانی سقز به دو حوزه نفوذ مستقیم و حوزه نفوذ غیر مستقیم تقسیم شده است که با توجه به هر حوزه ، با استفاده از روش تصادفی اعداد روستاهای نمونه انتخاب شده با توجه به ابعاد ذکر شده مورد ارزیابی قرار می گیرندروش تحقیق در این پژوهش دو روش، آزمون t-testو مدل ahpاستفاده شده است که درادامه با طرح سولات و فرضیات تحقیق و در نهایت آزمون و تحلیل نتایج مشخص شد روستاهای واقع در حوزه نفوذ در سطح متوسطی قرار دارد.
تحلیل و بررسی تاثیر نوسانات اقلیمی بر کوچ عشایر فارس (مطالعه موردی طایفه عمله)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب و هوا یکی از عوامل اساسی تاثیرگذار در زیست انسان و همه جانوران و شکل دهنده چهره طبیعت است. همه فعالیت های روزانه ما انسان ها از عناصر سازنده جو تاثیر پذیرفته و متقابلا فعالیت های ما بر آب و هوای اطراف ما اثر می گذارد. غلبه و تاثیر عوامل و عناصر جوی به گونه ای بوده است که بشر از ابتدای پیدایش در تلاش سازگاری خود با این پدیده مهم طبیعی بوده است. در این میان جانوران و گیاهان بدلیل عدم برخورداری از قوه تعقل آسیب پذیرتر از انسان ها می باشند. در نتیجه مجبور هستند از تا سرحد امکان، خود را با شرایط اقلیمی محیط اطراف خود سازگار نمایند. به همین دلیل جانوران و حیات وحش در طول سال در انطباق با تغییرات فصلی و دوره ای آب و هوا دست به مهاجرت زده اند. انسانها نیز که اقدام به نگهداری وپرورش جانوارن اقدام نموده برای جلوگیری از آسیب دام هایی خود و از طرفی بهره برداری مناسب از شرایط اقلیمی همراه دام خود در طول سال اقدام به کوچ نموده اند. حرکت بین ییلاق و قشلاق در واکنش طبیعی انسان و دام به شرایط اقلمی محیط است. در این تحقیق جهت بررسی نقش اقلیم در زمان بندی حرکت عشایر طایفه عمله بین ییلاق و قشلاق در نوسانات اقلیمی، با استفاده از شاخص SPI یک نمونه از خشکسالی شدید (2001) و تر سالی شدید (2004) در یک دوره آماری پانزده ساله انتخاب و تحلیل شده است. ملاحظه شد که در خشکسالی های شدید عشایر یک ماه تا 45 روز زودتر از قشلاق حرکت کرده و روزانه 40 کیلومتر و مسافت 900 کیلومتری بین قشلاق و ییلاق را در مدت زمان 20 روز طی کرده است. در حالی که در ترسالی های شدید مسیر فوق را در 45 تا 50 روز طی کرده و به طور متوسط روزانه 18 تا 20 کیلومتر حرکت کرده است.
تحلیل انتظارات شهروندان از قطار شهری با استفاده از مدل کانو و تصمیم گیری چند معیاره فازی مطالعه موردی: شهروندان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
19 - 32
حوزههای تخصصی:
افزایش استفاده از حمل ونقل عمومی یکی از راحت ترین راه حل ها برای رفع مشکلات ناشی از استفاده بیش از حد از وسایل نقلیه شخصی (ازدحام، آلودگی، سروصدا و ...) در اکثر مناطق شهری است. به منظور بهبود حمل ونقل عمومی، توسعه ابزار مناسب برای اندازه گیری و نظارت بر کیفیت خدمات ضروری است. در میان روش های مختلف به منظور اندازه گیری کیفیت خدمات حمل ونقل، پژوهش حاضر تصمیم به اتخاذ روشی مبتنی بر دیدگاه مشتری دارد. هدف پژوهش حاضر بخش بندی و تحلیل انتظارات شهروندان از قطار شهری اصفهان، با استفاده از الگوهای KANO ،FAHP و FTOPSIS است. نوع تحقیق براساس هدف کاربردی و براساس شیوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع تحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات، آمیخته ای از مطالعات کتابخانه و میدانی صورت گرفت. براساس مطالعات کتابخانه ای، مبانی نظری تحقیق، تدوین گردید و تعداد 15 مورد از مهمترین انتظارات شهروندان شناسایی شد. براساس روش میدانی، داده های مورد نیاز با استفاده از سه نوع پرسشنامه کانو، مقایسات زوجی و سنجش اهمیت گردآوری شد. جامعه آماری در این پژوهش شامل دو گروه است. گروه نخست که به پرسشنامه کانو پاسخ داده اند، تمامی شهروندان استفاده کننده از قطار شهری شهر اصفهان هستند. برای تعیین حجم نمونه جامعه نخست از جدول مورگان استفاده شد. براساس این جدول، حجم نمونه مورد مطالعه 380 نفر تعیین گردیده و از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. گروه دوم جامعه آماری که به پرسشنامه مقایسات زوجی بین گزینه ها و پرسشنامه سنجش اهمیت شاخص ها پاسخ داده اند، شامل خبرگان و کارشناسان فعال در زمینه قطار شهری هستند. در پایان نتایج حاصل از رتبه بندی گزینه ها حاکی از آن بود که گزینه مناسب بودن زمان انتظار مسافران برای دریافت خدمت، از اولویت برتری نسبت به سایر گزینه ها برخورداراست.
دلایل عدم تحقق طرح های تفصیلی در مناطق حاشیه نشین (نمونه موردی: شهرک شهید باهنر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهاجرت روزافزون به حاشیه شهرها ، منجر به شکل گیری مناطق حاشیه نشین در شهرهای بزرگ گردیده، لذا مدیران شهری را در یافتن راهکاری جهت سروسامان وضعیت ایجاد شده، مصمم تر می سازد. پژوهش پیش روی با روش توصیفی-تحلیلی در منطقه حاشیه نشین شهرک شهید باهنر مشهد انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی ( مشاهده و مصاحبه) و پرسشنامه می باشد. پرسشنامه ها به روش ضریب آلفای کرونباخ روایی و پایایی آنها تایید گردیده لذا در بین جامعه آماری که حجم آن 33937 نفر می باشد، بر اساس فرمول کوکران 380 پرسشنامه ، به شیوه تصادفی در میان ساکنین و 30 پرسشنامه در بین کارشناسان حوزه برنامه ریزی شهری توزیع شده است. پس از انجام آزمون آماری t-student فرضیه اول " به نظر می رسد رویکرد مشارکتی و توجه به نیازهای ساکنین در بخش مطالعات شناخت محدوده ی تهیه طرح در شهرک شهید باهنر مشهد پایین تر از حد متوسط می باشد " و فرضیه دوم " به نظر می رسد شکاف عمیق بین مولفه های بررسی شده توسط مشاور و مولفه های مد نظر متخصصین ( صاحب نظران حوزه برنامه ریزی شهری در مناطق حاشیه نشین ) نیز از دلایل عدم تحقق طرح تفصیلی شهرک شهید باهنر مشهد می باشد" مورد تایید قرار گرفت .
ارزیابی مکانی دسترسی به فضاهای باز شهری در مقطع زمانی پس از زلزله با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی هاب و ژنتیک (مطالعه موردی: شهر گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۷ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
311 - 331
حوزههای تخصصی:
آگاهی از وضعیت دسترسی به فضاهای باز شهری برای اسکان موقت پس از زلزله، از مواردی است که می تواند در مدیریت بحران بسیار حیاتی باشد. شناسایی این نقاط پیش از وقوع زلزله سبب می شود مدیران در مقطع زمانی ناپایدار و غیرقطعی پس از زلزله تصمیم گیری منطقی داشته باشند. همچنین این مسئله تأثیر محدودیت های خاص مکانی و زمانی آن مقطع را کم رنگ تر می کند. در مطالعه حاضر، به ارزیابی چگونگی دسترسی شهروندان شهر گرگان به فضاهای باز شهری پرداخته شده است. بدین منظور از الگوریتم ژنتیک برای حل مسئله ای مکان محور که داده های ورودی آن از GIS گرفته شده، استفاده شد. در زمینه تخصیص بهینه مکان در محیط GIS، دو سناریوی سخت گیرانه و سهل گیرانه با اعمال و بدون اعمال محدودیت انسداد راه مدنظر قرار گرفتند؛ از این رو برای سناریوی اول 48 قطعه و برای دیگری 153 قطعه زمین به عنوان زمین هایی با قابلیت بالقوه اسکان موقت درنظر گرفته شد. در زمینه حل مسئله تخصیص با استفاده از الگوریتم ژنتیک نیز با اعمال تغییرات در پارامترهای حل مسئله و در قالب دو سناریوی فوق، شش گزینه مختلف انتخاب شدند که کمترین مقدار هزینه انتقال جمعیت از مراکز بلوک های جمعیتی را به فضاهای باز داشتند. با پذیرش احتمالی بودن شرایط پس از وقوع زلزله، نتایج کلی پژوهش نشان می دهند در صورت وقوع زلزله شدید با احتساب انسداد راه در حالت سخت گیرانه، 24 و در حالت سهل گیرانه، 35 درصد از جمعیت به فضاهای باز دسترسی دارند. این موضوع در سناریوی سهل گیرانه به ترتیب 35 و 47 درصد خواهد بود. نتایج حل مسئله هاب با استفاده از الگوریتم ژنتیک نیز مشابه حالات سهل گیرانه و سخت گیرانه بدون احتساب انسداد راه است.
مدل سلسله مراتبی ارزیابی سازگاری روانی در جهت نیل به آسایش حرارتی و حس مکان در فضاهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هفتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
79 - 90
حوزههای تخصصی:
در راستای بسط مفهوم ادراک شهروندان و تفاوت آن با احساس در فضاهای شهری (که در ذیل پژوهش های روان شناسی محیط قرار می گیرد) در این مطالعه یکی از شاخه های ملموس تر از مفهوم آسایش، یعنی آسایش حرارتی، مورد تمرکز قرار گرفته است. این مقاله سعی دارد به مدل تجربی مرتبط با مطالعات سنجش سازگاری روانی حرارتی دست یابد تا در پژوهش های آتی بتوان آن را در چند نمونه موردی فضای شهری، با رویکرد مشارکتی و کسب نظرات افراد پیاده حاضر در فضا محک زد. پیش فرض اصلی این پژوهش عبارتست از این که: «به نظر می رسد بین سازگاری روانی برای رسیدن به آسایش حرارتی با سطوح مختلف حس مکان در فضاهای عمومی شهری ارتباط معنی داری وجود دارد» . روش تحقیق در گام نخست توصیفی و با تکیه بر مطالعات اسنادی است و در مرحله بعد، مدل تجربی ساخته شده با استفاده از فرآیند مفهوم سازی و پس از مطالعه مبانی و تجارب موفق جهانی استخراج شده است. ابتدا به وسیله 27 نفر از خبرگان امر(که در همه بخش های حس مکان، روان شناسی محیط و ادراک محیطی و آسایش حرارتی تا حدودی مسلط هستند) با استفاده از روش رفت و برگشتی دلفی تدقیق شده و سپس از طریق مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP رتبه بندی ابعاد، معیارها و زیرمعیار های موجود در مدل تجربی پرداخته شده و به کمک نرم افزار Expert Choice وزن هر کدام از معیارها در مقایسه با سایر معیارهای هم سطح خود به دست آمده و در واقع از طریق مدل تجربی سنجش مفهوم مورد بررسی، ارزش گذاری شده است تا ابزاری برای مطالعات میدانی این مدل فراهم آورد. ساختار این مدل نیز در دو بخش سنجش حس مکان و سنجش سازگاری روانی آسایش حرارتی تنظیم شده است. نتایج تحلیل سلسله مراتبی در بخش حس مکان نشان می دهد، وزن بعد روانی بسیار بیشتر از بعد مکانی است. در مورد زیر بعد های مربوط به بعد روان شناختی نیز بیشترین تأثیر مربوط به معیار رفتاری در یک فضای شهری است. بنابراین برنامه ریزی برای مدیریت رفتارها در فضای شهری عاملی بسیار مهم تر از برنامه ریزی کالبدی به منظور ارتقای آسایش ادراک شده شهروندان است. در زیر بعد رفتاری نیز مهمترین معیار مربوط به نوع فعالیت های موجود در محیط است و پس از آن میزان رفتارهای مشارکت جویانه قرار دارند. همچنین در بخش معیارهای مؤثر در سنجش سازگاری روانی نیز، بیشترین امتیاز با اختلاف زیاد مربوط به معیار طبیعی بودن و پس از آن مدت زمان حضور، سپس تجربه، انتظارات، کنترل ادراکی بر فضا، عوامل زیبایی شناسانه و حضور جمعیت هستند.
ارزیابی مولفه های ارتقادهنده مسکن مهر در راستای کاهش آسیب پذیری اجتماعی از دیدگاه ساکنان؛ موردپژوهی: مسکن مهر صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله تامین مسکن برای اقشار کم درآمد نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته است و تاکنون سیاست های مختلفی برای تامین مسکن گروه های کم درآمد در نظر گرفته و به اجرا درآمده است. ازسویی دیگر، گسترش آسیب های اجتماعی در مسکن مهر از مهمترین موضوعاتی است که لازم است مورد توجه برنامه ریزان و معماران در طراحی و ساماندهی مسکن مهر قرار گیرد که ضرورت اصلی این پژوهش را بخود اختصاص داده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و پیمایشی می باشد که از روش تحلیل عاملی نیز بهره برده است. جامعه آماری این مطالعه ساکنان مسکن مهر شهر صدرا بوده است که به روش خوشه ای تعداد 136 نفر از ساکنان به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای ارزیابی مولفه-های کیفی و کالبدی مسکن مهر برای کاهش آسیب پذیری اجتماعی، پرسشنامه محقق ساخته بوده که به منظور سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار این ضریب برای پرسشنامه نگرش 83 درصد محاسبه شد که نشان دهنده پایایی پرسشنامه می باشد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که عوامل و شاخص های مورد استفاده برای سنجش و ارزیابی پروژه مسکن مهر صدرا در چهار عامل شناسایی شدند که این عوامل تحت عنوان شاخص معماری و زیرساختی، اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی- فرهنگی نام گذاری شدند. در پایان نیز راهکار هایی در ارتقا مسکن مهر برای کاهش آسیب های اجتماعی ارائه شده است.
ارزیابی کیفیت طرح های توسعه و عمران شهرهای میانی و بزرگ در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
133 - 145
حوزههای تخصصی:
جایگاه و اهمیت طرح ها در برنامه ریزی و ارزیابی آنها در جهات مختلف، همچنان موضوعی داغ، مورد توجه و قلمروی چالش برانگیز در محافل علمی و حرفه ای است. یکی از رویکردهای رو به گسترش ارزیابی طرح ها، بررسی "کیفیت طرح ها" برای بررسی مطلوبیت طرح ها، کاربرد روش ها و تئوری های برنامه ریزی و نقاط قوت و ضعف آنها نسبت به وضعیت آرمانی است. هدف اصلی این مطالعه نیز ارزیابی کیفیت طرح های توسعه شهری (طرح جامع) در ایران برای شناسایی و تحلیل نقاط قوت و ضعف درونی طرح ها در زمینه های یاد شده است. روش تحقیق، ترکیبی از رویکردهای پژوهشی تحلیلی و تبیینی است. بدین روی طرح ها براساس چارچوب نظری و مدل مفهومی طراحی شده کیفیت طرح های جامع شامل هفت مؤلفه پایه (مبنای واقعی، تجزیه وتحلیل، طرح و برنامه، اجرا، هماهنگی سازمانی، سازمان دهی و ارائه، روش برنامه ریزی) و سه مؤلفه پیشرو (مشارکت، نظارت و ارزیابی و توسعه پایدار) ارزیابی شده اند. جامعه آماری این مطالعه، طرح های شهرهای میانی (29 طرح) و بزرگ (پنج طرح) در نظر گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد، امتیاز کلی کیفیت طرح های جامع در هر دو گروه شهرهای میانی و بزرگ در حد متوسط (میانگین نمره 4.95 از 10) قرار دارد. از میان هفت مؤلفه پایه کیفیت طرح، مؤلفه های مبنای واقعی، تجزیه وتحلیل، سازمان دهی و ارائه، وضعیت مطلوبی داشته و مؤلفه های طرح و برنامه، هماهنگی سازمانی، اجرا و روش برنامه ریزی دارای وضعیت مطلوبی نیستند. مؤلفه های پیشرو توسعه پایدار نیز علی رغم نمره پایین، وضعیت مستعد و قابل پیشرفت دارند و مؤلفه های "مشارکت" و "نظارت و ارزیابی" به صورت عمومی در طرح ها مورد توجه قرار نمی گیرند. در بین طرح مورد بررسی طرح جامع شهر رشت و پس از آن چهار طرح مهاباد، بجنورد، آمل، سبزوار، کرمان و بیرجند به عنوان بهترین طرح ها شناسایی شدند و می توان از آنها به عنوان طرح های پیشرو یاد کرد. در بررسی همبستگی درونی اجزای طرح نیز مشخص شد، مؤلفه "طرح و برنامه" مهم ترین و تأثیرگذارترین مؤلفه کیفیت طرح است و آن را می توان به عنوان شاخص اصلی و نمایانگر کیفیت طرح های جامع برشمرد. همچنین بین کیفیت طرح های شهرهای بزرگ و شهرهای میانی تفاوت معنی داری وجود ندارد و طرح ها به صورت عمومی دارای وضعیت مشابه هم هستند. با این حال کیفیت طرح ها طی دو دهه گذشته افزایش یافته است.