از دیدگاه سازه گرایان، مردانگی سازه ای اجتماعی – فرهنگی است که در فرایند اجتماعی شدن، به صورت فعالانه کسب می شود. بنابراین؛ مردانگی از ویژگی های ذاتی بیولوژیکی،فیزیولوژیکی و یا روان شناختی فراتر می رود. در این مقاله پاسخ پسرها(مردان جوان) را به ارزش های «مردانگی» با مطالعه نگرش های آنها نسبت به ارزش های یادشده مورد بررسی قرار می دهیم. بدین منظور، با اتخاذ رویکردی سازه گرایانه و با استفاده از نمونه-ای معرف دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر تهران، قصد داریم گرایش پسرها را به ارزش های مردانه و کلیشه های جنسیتی مطالعه نموده و ارتباط پایگاه اجتماعی- اقتصادی و هویت جنسیتی پسران را با این ارزش ها مورد توجه قرار دهیم. این پژوهش ضمن اذعان به وجود تنوعی از مردانگی در میاان پسرهای دانش-آموز شهر تهران برخی از اختلافات را نیز در زمینه گرایش به ارزش ها و کلیشه های جنسیتی در میان آنها نشان می دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد پسرهایی که نمرات بالاتری در مقیاس مردانگی کسب نموده اند نسبت به سایرین گرایش بیشتری به ارزش های مردانگی و کلیشه های جنسیتی مردانه دارند.
دولت مدرن به طور کلی به شیوه ایی کاملاً متفاوت از سَلَف خویش یعنی دولت پیشا مدرن به وجود آمد. گستره ی دولت مدرن از لحاظ سیاسی به دو حوزه تقسیم می شود یکی دولت به معنای خاص آن که به قلمرو سیاسی ربط دارد و دیگری جامعه که معمولاً آن را جامعه ی مدنی می نامند در نتیجه این تقسیم بندی دو مدل متفاوت ظاهر می شود که اولی عمومی است و دولت به شمار می رود و دومی خصوصی که به جامعه مربوط می شود. انسان نیز به همین سان به دو موجودیت متفاوت تقسیم می شود: از سویی شهروند است که از این لحاظ عضو دولت شمرده می شود و از طرف دیگر نیز به جامعه ی مدنی تعلق دارد که خود از اجتماع فردها شکل گرفته است. این تقسیم بندی نتایجی به بار می آورد که دیگر انسان به مانند دوران پیشامدرن به جزئی از کل تقلیل داده نمی شود. در دوران مدرن فرد می تواند به عنوان شهروند در زندگی دولت شرکت جوید و وجود و کنش سیاسی داشته باشد و همچنین می تواند به عنوان فرد از آزادی شخصی بهره مند شود و به مثابه ی فردی خودمختار وجود یابد این ساختار برای نخستین بار در پایان سده ی 18 در دو کشور فرانسه و ایالات متحده آمریکا و بعد از طی کردن نسبی بحران هویت که به نظر می رسد از اولین ضروریات این پروسه باشد، تحقق پیدا می کند. اما بعد از دهه ی 1990 به نظر می رسد در عمل مدرنیته ی سیاسی در غرب و دیگر نقاط جهان، خصوصاً در جوامع چندفرهنگی با مشکلات فراوانی روبرو شده است که باعث وارد آمدن نقدهایی دامنه دار به لیبرالیسم به عنوان یکی از پایه های جامعه ی مدنی، شده است. بیشتر این نقدها از طرف اجتماع گرایان مطرح شده است که یکی از وجوه انتقاداتشان بحثهای فرهنگی است که در درون کل بزرگتری قرار دارند که محکوم به ادغام یا از بین رفتن هستند و همین انتقادات لیبرالهایی مانند جان رالز را به دو واکنش واداشته است و آلترنانیوهایی به عنوان حل مسئله از طرف آنها مطرح شده است.
هویت، احساس نسبتاً پایدار یگانگی «خود» است که باید در دوره نوجوانی تکوین پیدا کند. بزرگ و چندوجهی شدن ساختارها، پیچیدهشدن شغل ها و تنوع وظیفه های نقش در سازمان های مدرن، بالقوه توان بازگرداندن انسان به شرایط سردرگمی نقش ها و ناتوانی در دستیابی به یگانگی نسبی خود را دارا است. این مقاله با مرور مختصر مفهوم هویت، بحرانی را که فعالیت در سازمان های مدرن برای هویت انسانی پدید میآورد، مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
انقلاب اسلامی ایران، در تعمیق مبانی فکری - فرهنگی و اعتقادی خود به میزان قابل ملاحظه ای با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، که یک دهه از عمر انقلاب را به خود اختصاص داد، آمیخته شده است. در این جنگ جوهره اسلام مبارز تبلور یافت و خوداتکایی و عدم اعتنا به قطب های قدرت در پیشبرد جامعه تحقق عینی یافت. در دوران جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید، جمهوری اسلامی ایران، همواره با تکیه بر اصل، نه شرقی – نه غربی به دفاع از موجودیت و تمامیت سرزمینی خود پرداخت، دورانی که نظام حاکم بر عرصه روابط بین المللی نظام دو قطبی بود. جمهوری اسلامی ایران توانست با ارایه تعریفی مستقل از هویت خود در مقابل این نظام دو قطبی بایستد و مبارزه نماید. در مورد ریشه ها، تاریخ، عواقب و پی آمدهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، کتب و مقالات زیادی به زبان های فارسی و انگلیسی منتشر شده است، اما درحوزه بررسی موضوع از دیدگاه تئوریک اقدامات بسیار محدودی صورت گرفته است. نگارنده با آگاهی از این موضوع، در نوشتار حاضر، در پی ارایه تحلیلی سازه انگارانه از هویت جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی برآمده است. بنابراین، ابتدا دیدگاه سازه انگاری را مورد بررسی قرار داده و سپس به ارزیابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از این دیدگاه می پردازد و در پایان هویت دولت جمهوری اسلامی ایران را در دوران جنگ تحمیلی مورد تحلیل قرار خواهد داد.
تحولات چشمگیر در عرصه فن آوری ارتباطات و رشد مصرف گرایی، نقش فرهنگ رسانه ای و فرهنگ عامه پسند جهانی در جامعه پذیری جوانان را افزایش داده است. از جمله نتایج تحولات فوق، ظهور خرده فرهنگ ها و سبک های زندگی متنوعی در بین جوانان است که گاه با فرهنگ رسمی جامعه همخوان نبوده و گاه آن را به چالش می کشد. در مطالعه حاضر که بر روی نمونه ای معرف از دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر تهران صورت گرفته است میزان گرایش دختران نوجوان به رفتارهای خرده فرهنگی بررسی می شود. در این مقاله نشان داده می شود که شکاف در تمایلات ذهنی و جهت گیری های رفتاری دختران نوجوان نسبت به مولفه های خرده فرهنگی، تناقضاتی را در توجه هم زمان آنها به ارزش های سنتی و مدرن به همراه دارد. از سوی دیگر گرایش به رفتارهای خرده فرهنگی آن چنان فراگیر شده است که تمایز آن از رفتارهای مقبول رسمی دشوار گردیده و مرزبندی های این دو سطح نگاه و رفتار را در معرض تغییر و تعریف مجدد قرار می دهد.
"در مقاله حاضر این دیدگاه مطرح شده است که اینترنت علاوه بر اطلاع رسانی موجب بروز تحولات هستی شناختی در کاربران نیز می شود. شخص با ورود به اینترنت به دنیای مجازی گام می گذارد. این سپهر مجازی امکان هویت سازی رابه اشکال جدیدی فراهم می آورد.
این امر در نهایت به تکثر هویتی و رشد فردیت در شخص می انجامد. به عقیده نویسنده، نظریه های متعارف درباره هویت قادر به توضیح این مساله نیستند. از این رو، وی برای تشریح تاثیرات هویتی اینترنت در کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه از نظریه بازتابی هویت استفاده کرده است."