هدف:هدف این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر بهبود مدیریت دانش نخبگان با تأکید بر دانشگاههاست که به بررسی این عوامل در دو بعد درونی و بیرونی می پردازد. ابعاد درون سازمانی شامل فرهنگ، فنّاوری اطلاعات، مدیریت، منابع انسانی و ساختار، و ابعاد برون سازمانی شامل رقابت، بسترهای ملی حاکم، ارتباطات بیرونی دانشگاه و سازوکار حل مسائل ملی است. روش:روش پژوهش، تحلیل محتوای اسنادی و روش گردآوری اطلاعات، مطالعات اسنادی و پرسشنامه است. جامعه آماری پژوهش شامل 290 عضو هیئت علمی و دانشجوی دکتری رشته مدیریت در دانشگاههای دولتی استان قم است. 165 پرسشنامه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب در میان جامعه آماری توزیع شد. یافته ها:نتایج تحلیل عاملی نوع دوم و آزمون تی استیودنت نشان داد از دیدگاه استادان و دانشجویان دکتری تمامی 10 عامل استخراجی، از عوامل مؤثر بر بهبود مدیریت دانش نخبگان هستند. نتیجه گیری:در میان عوامل درونی و بیرونی، عوامل بیرونی مهم تر و در میان عوامل درون سازمانی، عامل «منابع انسانی» و در عوامل برون سازمانی، عامل «ارتباطات بیرونی دانشگاه» بیشترین اثر را در این زمینه دارند.
شرکت های کوچک با شرکت های بزرگ در رقابت هستند. بنگاه ها ی کوچک یکی از اجزای حیاتی رشد در اقتصاد جهانی بوده و قابلیتهای چشمگیراین بنگاه ها درافزایش تولید ناخالص داخلی واقعی ، تولید ثروت، اشتغال زایی (با ایجاد مشاغل جدید) ، کاهش هزینه و رفع فقر، جایگاه ویژه ای را برای آنان در برطرف کردن مشکلات اقتصادی کشورمان ایجاد کرده است شرکت های کوچک با قابلیت انعطاف بالا و واکنش سریع به متغیرهای محیطی و توانایی بالا در همسویی با نیازهای بازار، روز به روز سهم بیشتری از دست رقبای غول پیکر خود ( شرکت های بزرگ) می ربایند. این حقیقت بازار کسب و کار در قرن پیش روی ماست. در این پژوهش، مطالعه مقایسه ای بین شرکت های کوچک و بزرگ تجاری بر اساس سه مولفه اصلی؛ نهادینه سازی اخلاقی کیفیت زندگی کاری پیامدهای مرتبط با شغل مدیران بازاریابی می باشد که در واقع هدف،کشف میزان بکارگیری هریک از سه مولفه در شرکت های کوچک و بزرگ می باشد. بدین منظور 7 فرضیه تدوین شده است. در همین راستا،بعد ازمعرفی چارچوب کلی تحقیق،ابتدا با بهره گیری از روش تحقیق از نوع توصیفی و با اجرای میدانی،داده ها از دوطریق کتابخانه ای و میدانی گردآوری گردیدند.برای جمع آوری میدانی داده ها پرسشنامه ای شامل 31 سؤال طراحی و در جامعه آماری تحقیق توزیع گردید.این جامعه دربرگیرنده مدیران بازاریابی شرکت های کوچک و بزرگ می باشد.در ادامه پرسشنامه های تکمیل شده با بهره گیری از فن آماری بر طبق روش آزمون tبا دو نمونه مستقل در محیط نرم افزار spss تجزیه وتحلیل گردید که بجز فرضیه های 3-2 و4 همه ی فرضیه ها تأیید شدند و پس از تحلیل نتایج ، پیشنهاداتی در خصوص نتایج تحقیق،ارائه شده است.
بررسی ارتباط بین اخلاق کار و ادراک برابری در اساتید و کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی کشور هدف اصلی تحقیق را تشکیل می دهد. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. که داده ها به صورت میدانی جمع آوری شد؛ جامعه آماری تحقیق شامل کلیّه اساتید و کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی کشور بودند(60000N=). نمونه آماری این تحقیق شامل 800 استاد و کارمند بودند(حجم نمونه بر اساس جدول مورگان تعیین شد) که به روش تصادفی- خوشه ای از میان جامعه آماری تحقیق انتخاب شدند. از میان پرسشنامه های ارسالی 569 پرسشنامه عودت داده شد. برای سنجش اخلاق کار از پرسشنامه ای خلاصه شده علی(1998) و برای اندازه گیری میزان ادراک برابری از پرسشنامه ادراک برابری کارکنان استرون (1375)، استفاده شد. برای تعیین روایی، پرسشنامه های مذکور در اختیار تعدادی از اساتید بخش الهیات و معارف اسلامی و تعدادی از افراد صاحبنظر که در این زمینه تخصص داشتند قرار گرفت و نظرات آنان پیرامون تک تک سؤالات اعمال گردید. پایایی درونی پرسشنامه ها در یک گروه نمونه، از طریق روش آماری آلفای کرونباخ (83/0) و پایایی زمانی از طریق آزمون مجدد (76/0) بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها هم از آمار توصیفی و هم از آمار استنباطی استفاده شد به طوری که برای توصیف صفات کیفی از درصد و فراوانی و صفات کمی از شاخص های تمایل به مرکز و پراکندگی استفاده شد. همچنین از آمار استنباطی با توجه به اهداف تحقیق و نوع داده ها از آزمونهای (تستt، ضریب همبستگی پیرسون) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که از حداکثر میانگین نمره 5 برای اخلاق کار، میانگین کل آزمودنی ها، 09/4 با انحراف استاندارد 48/0 بود. و از حداکثر میانگین نمره 5 برای ادراک برابری، میانگین کل آزمودنی ها، 80/2 با انحراف استاندارد 70/0 بود. نتایج آزمون فرضیات نشان داد که بین اخلاق کار و ادراک برابری ارتباط مثبت معنی داری(001/0 >α، 28/0 r=) وجود دارد.
با توجه به ویژگی های پویای صنعت رسانه و بازار محصولات رسانه ای، تحولات بیرونی و درونی این صنعت بسیار بالا هستند و سازگاری با این تغییرات از جمله نیازهای مدیریت است. نوسازی استراتژیک کارآفرینانه عاملی است که به موفقیت بلندمدت سازمان و چگونگی بهره برداری از فرصت های محیطی کمک خواهد کرد.پژوهش حاضر از لحاظ هدف توسعه ای-کاربردی و از لحاظ روش دارای رویکردی آمیخته اکتشافی است که باهدف طراحی مدل مفهومی نوسازی استراتژیک کارآفرینانه در سازمان های رسانه ای انجام شده است. جامعه پژوهش در بخش کیفی 17 نفر از مدیران ارشد سازمان های رسانه ای و متخصصان دانشگاهی هستند که سابقه فعالیت در حوزه رسانه را دارا بوده اند و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و به صورت گلوله برفی انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی پژوهش را نیز مدیران، کارشناسان، خبرگان و فعالان سازمان های رسانه ای تشکیل می دهند که با استفاده از فرمول کوکران برای جامعه نامعین تعداد 384 نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری از طریق روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در مرحله کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در مرحله کمی پرسشنامه محقق ساخته است. برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی روش تحلیل محتوا و برای داده های کمی از روش تحلیل عاملی به کمک نرم افزارهای معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد تمامی ابعاد و مولفه های نوسازی استراتژیک کارآفرینانه در سازمان های رسانه ای مورد تأیید واقع شدند و عوامل موثر بر نوسازی استراتژیک کارآفرینانه به ترتیب چابکی استراتژیک، ایجاد قابلیت های سازمانی، کشف و بهره برداری از فرصت های محیطی، هم آفرینی ارزش و بازطراحی در مدل کسب وکار می باشد.