فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۶۴۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
انسان در دنیای معاصر، نیازمند تدوین الگو و سبک معناداری از زندگی است تا با رصد نقطه تعالی و کمال، بر محور آن حرکت کند و به مسیر هدایت رهنمون شود. رسیدن به چنین گونه ای از زندگی که بسیاری از انسان شناسان و فیلسوفان الهی و حتی غیر الهی بر ضرورت آن تأکید کرده اند، نیازمند ارائه الگوی شایسته ای از شخصیت انسان به نام «انسان معنوی» است. پژوهش حاضر به تبیین و تحلیل دیدگاه های دو اندیشمند و فیلسوف اسلامی ابن سینا به عنوان یک متفکر عقل گرا و علامه طباطبایی در مقام یک حکیم صدرایی با نگرش دینی درباره مبانی فکری انسان معنوی پرداخته و با شاخص قرار دادن عقل و وحی، مفهومی از انسان معنوی را ارائه نموده است. ازجمله مهم ترین مبانی فکری انسان معنوی در نگرش سینوی، مرجعیت عقل، خیریت و حقانیت محض حق تعالی، سریان عشق در کائنات و تکامل تدریجی عقل است. در منشور فکری علامه نیز مهم ترین مبانی فکری انسان معنوی عبارتند از: وحدت وجود، مبدئیت محض حق تعالی، شرافت نفس ناطقه، فطرت الهی و فقر محض کائنات. مفهوم انسان معنوی در حکمت سینوی به وجهی معادل «انسان معقول» و در اندیشه علامه طباطبایی، بیشتر دارای صبغه دینی و مبتنی بر گرایش های فطری است. گرچه انسان معنوی موردنظر آن دو به لحاظ گرایش های متافیزیکی شان، دارای وجوه مشترک زیادی است، اندیشه علامه طباطبایی به دلیل تکیه بر تعالیم دینی در کنار دریافت های عقلی، برجستگی خاصی دارد که می توان آن را هم تراز با انسان دینی (الهی)، انسان فطری و طبیعی لحاظ نمود.
روش فلسفی ابن سینا، الگویی برای تحول در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ما در این مقاله این است که با ارائه یک الگوی تاریخی اولاً نشان دهیم تحول در علوم انسانی به گونه ای که با ارزش های اسلامی سازگار باشد، امکان پذیر است؛ ثانیاً نشان دهیم برای نیل به چنین هدفی چه روشی باید اتخاذ شود و چه مراحلی باید طی شود. یکی از الگوهایی که می توان در تحول علوم انسانی از آن استفاده کرد، روش ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان و به طور خاص فلسفه ارسطویی است. ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان ضمن پرهیز از هر گونه برخورد حذفی، طی چند مرحله و به صورت کاملاً روشمند، مباحث فلسفه یونان را چنان متحول ساخت که تا حدود زیادی به مبانی تفکر توحیدی اسلام نزدیک شد. روش او دارای سه گام عمده است: فهم دقیق؛ نقد مبنایی؛ تحول ساختاری. وی این گام ها را به صورتی کاملاً روشمند پیش برد. اضلاع روش وی در هر گام عبارت است از: تحلیل معنایی، توجه به وجوه مختلف موضوع و تحلیل و ترکیب. این روش ابن سینا را به اعتبار نتیجه آن می توان تحول ساختاری نامید.
بررسی جایگاه نبی در حکمت عملی از نگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
حکمت عملی بدون شک یکی از مهم ترین دغدغه های فلسفی فارابی است. نتیجه واحدی که از آثار متعدد وی درباره حکمت عملی به دست می آید، تأکید بر نقش أنبیا در این عرصه است. شخص نبی با ورود به این عرصه و دست اندازی به ابعاد حکمت عملی، در استکمال و غنای آن می کوشد. پرسشی که در این مقاله به دنبال پاسخ آن هستیم، این است که نبی چه جایگاهی در حکمت عملی داشته و چگونه در جنبه های مختلف آن نقش آفرینی می کند. به طور کلی دو جنبه در حکمت عملی قابل تصور است: 1. بیان حکمت عملی 2. اجرای حکمت عملی. از منظر فارابی، حکمت عملی زمانی به سعادت می انجامد که در هر دو جنبه آن با موفقیت عمل شود. اهمیت این دو جنبه حکمت عملی و نقش کلیدی آن ها در سعادت افراد جامعه اقتضا می کند که کامل ترین افراد اجتماع به آن ها بپردازند. به همین دلیل، شخص نبی که در عالی ترین مرتبه انسانی قرار دارد این امور را به عهده می گیرد و با استعانت از وحی در آن ها نقش آفرینی می کند. در گام نخست او به بیان حکمت عملی می پردازد و فضایل و راه های رسیدن به آن را در قالب دین بیان می کند. در گام بعد، با به دست گرفتن رهبری اجتماع، حکمت عملی را اجرا می کند و آن را در جامعه می گسترد.
فاعلیت ایجادی از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخلاف ارسطو که اصل پایه در دستگاه فلسفی خود را «تمایز مابعدالطبیعی میان ماده و صورت» قرار داده بود تا به تمایز میان محسوس و نامحسوس و به محرک نامتحرک برسد که فاعل طبیعی است، ابن سینا «تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت» را برگزید تا به تمایز میان واجب و ممکن برسد و فاعل الهی یعنی «علت فاعلی ایجادی» و وجود محض را، که خدای تعالی است ثابت کند. اما ملاصدرا اصل پایه در دستگاه فلسفی خود را «تقدم وجود بر ماهیت» یا «اصالت وجود» قرار داد و با بحث از حقیقت عینی وجود و مراتب تشکیکی آن، به جای بحث از مصادیق وجود و صدق مفهوم وجود بر آنها، مسئله «فاعلیت ایجادی» را تعالی بخشید.
در این مقاله، پس از طرح اقوال مختلف در فاعلیت حق، در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که ابن سینا حق تعالی را فاعل بالعنایه به معنای اول می داند که صورت های ارتسامی زائد بر ذات و ماهیات متحقق در علم خود را به ماهیات موجود تبدیل می کند و لذا فاعلیت حق تعالی از نوع «ایجاد الشیء من شیء» است؛ اما ملاصدرا، در یک نظریه خداوند را فاعل بالتجلی و در نظریه دیگر، فاعل بالعنایه به معنای دوم می داند که علم عنایی او عین ذاتش است و خالقیت و فاعلیت را هم به این نحو می داند که عالم عبارت است از مجموعه ای از وجودات تعلقی و ربطی نسبت به وجود حق تعالی، که شعاع و جلوه ای از وجود اوست،پس «ایجاد الشیء لا من شیء» است.
استنتاج از دو ممکن نزد ابن سینا و رابطة آن با دو تعریف از قضایای حقیقیه و خارجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استنتاج قضیة ممکنه از دو قضیة ممکنه یکی از نزاع های پردامنه در منطق قدیم است که ارسطو، ابن سینا، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب رازی بر آن مهر تأیید زده اند، در حالی که خونَجی، ابهری، ارموی و کاتبی آن را مردود شمرده اند. شگفت این است که منطق جدید در این نزاع جانب گروه دوم را می گیرد. از سوی دیگر، اخیراً معلوم شده است که منطق دانان قدیم هر یک از قضیة حقیقیه و خارجیه را به اشتراک لفظ در دو معنا به کار برده اند بدون اینکه از این اشتراک لفظ آگاه باشند: ملاک تقسیم، در یک معنا، رابطة عقدالوضع و عقدالحمل است و در دیگری، ظرف وجود موضوع. بنا به ملاک نخست، قضایای حقیقیه به صورت موجهاتی و با ادات های ضرورت و امکان تفسیر می شوند؛ در حالی که بنا به ملاک دوم، این قضایا فاقد هر گونه جهتی هستند و در برابر، قضایای خارجیه با محمول وجود تحلیل می شوند. در این مقاله، پس از گزارش نزاع یاد شده دربارة استنتاج از دو ممکن، نظرات، ایرادات و دفاعیه ها را به زبان منطق جدید صورت بندی کرده و نشان داده ایم که طرفین نزاع تصور یکسانی از قضایای حقیقیه و خارجیه نداشته اند: موافقان استنتاج از دو ممکن، تفسیر نخست و مخالفان، تفسیر دوم را در ذهن داشته اند.
مقایسه «وجود و ماهیت» در فلسفه توماس آکوئینی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه های توماس آکوئینی و ملاصدرا با اتکا بر اعتقادات مذهبی و دینی بر شالود ة کلمة «وجود» بنا شده است. توماس در میان فلاسفة مسیحی قرون وسطی تفوق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد. درواقع آن چه برای توماس در مرتبة اول اهمیت قرار دارد، اولویت هستی و وجود است و ملاصدرا نیز در فلسفة اسلامی با قراردادن وجود (و نه موجود) به عنوان موضوع مابعدالطبیعه، انقلاب بنیادینی در تفکر اسلامی به وجود آورد. هرچند توماس و ملاصدرا، در اعتقاد به وجود اعلی و صفات او با یک دیگر اختلاف نظری ندارند، هنگام بیان و وصف و در خصوص تشریح ساختار وجود، مغایرت هایی میان آنان بروز می کند. در این مقاله کوشیده ایم به مقایسة آرا و اندیشه های این دو فیلسوف در خصوص مباحث هستی و ذات یا وجود و ماهیت بپردازیم.
حکمت مشرقی ابن سینا و حکمت اشراقی سهروردی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
می دانیم که نسبت میان حکمت مشاء و حکمت اشراق، یکی از بحث های مهم فلسفه اسلامی است. بنابراین در این نوشتار ابتدا به تعریف دو حکمت مذکور پرداخته و سپس آثاری که حاوی حکمت مشرقی در میان تألیفات ابن سیناست و نیز توضیحاتی راجع به رساله های تمثیلی سهروردی آورده می شود. پس از آن یازده مورد از وجوه اشتراک این نوع تألیفات بیان می شود که از مهم ترین موارد میان این نوع آثار دو فیلسوف، می توان کاربرد زبان تمثیل، بررسی و شناساندن نفس و قوای آن، استفاده از رمز پرنده در اکثر این رسائل و ... را نام برد. در نهایت به این نتیجه می رسیم که ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی و همچو وی دارای تجربه عرفانی و یا حکمت مشرقی بوده و نیز یکی از رساله های تمثیلی وی، نقطه آغازین نگارش آثاری از این نوع توسط سهروردی بوده است. بنابراین نمی توان ابن سینا را فیلسوفی صرفاً مشائی و ناآگاه از حقایق عرفانی دانست
راهکار متمایز ملاصدرا از ابن سینا در رفع ""اجتماع دو مقوله"" در وجود ذهنی و کارایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
ارسطو، علی رغم این که «کلی جواهر» را جوهر دانسته است، علم را عرض می داند. این امر این پرسش را رقم زده است که «کلی جوهر» چگونه می تواند در عین جوهر بودن، عرض باشد؟ ابن سینا در پاسخ، موضوع گزاره مورد نزاع را از «صورت ذهنی جوهر» به «ماهیت جوهر» تغییر داده است، تا صدق آن را در قالب حمل شایع صناعی بالذات تضمین نماید. ملاصدرا با توجه به این تغییر و نقد ابن سینا، راه چاره را در طرح حمل اولی ذاتی دانسته است. با بررسی راهکار ابن سینا و ملاصدرا می توان به خوبی ضرورت طرح تمایز «حملین» به وسیله ملاصدرا را دریافت. همچنین می توان به خوبی پی برد که راه حل های ایشان علی رغم ادعای قوام صفری یکسان نیست. و نیز نمی توان آن گونه که فلاحی می گوید راهکار ملاصدرا مبنی بر تمایز حملین را ناکارآمد دانست، اگرچه این راهکار تنها پاسخگوی بخشی از معضل پدیدآمده است.
تحلیل هستی شناختی ابن سینا از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا نخستین فیلسوف مسلمان است که به طور دقیق به پیوند عمیق مفهوم ارسطویی اوسیا با وجود و ناهمگونی های معنا شناختی آن، توجه نموده است و کوشیده تا از طریق تحلیل هستی شناسانه معنای ارسطوئی اوسیا، نقصان اندیشه ارسطو را ترمیم نماید. ابن سینا از مفهوم ماهوی اوسیای ارسطو به «ما کونه فی الواقع لا فی موضوع» تعبیر می کند و مفهوم غیر ماهوی آن را در خود وجود منحصر می سازد. به این طریق، ابهام در موضوع و مسائل متافیزیک مرتفع می گردد و ظرفیت فلسفه ارسطو در تاسیس یک نظام فلسفی وجودشناختی نمایان می گردد. از نظر این قلم، ژرف نگری و دقت نظر ابن سینا در فهم درست این مفهوم محوری ارسطو حاکی از قوت و اعتبار نظرات او در ارسطوشناسی است.
عرفان ابن سینا در آثار فرانسویان دو سده اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات رابطه فلسفه با علوم دیگر
در قرن نوزدهم با پیدایش مکتب های ادبی در فرانسه و توجه به آثار ادبی و عرفانی مشرق زمین، کار نویسندگان و مترجمان رسائل و نوشته های ابن سینا آغاز شد. آن ها ابن سینا را ابن سینای ارسطویی که ناقل میراث ارسطویی و نوافلاطونی به غرب بود می شناختند.
فرانسویان این پرسش را مطرح کردند که چرا ابن سینای ارسطویی به نگرش های عرفانی پرداخته است. آن ها با طرح این مسئله که آیا می توان بین این دو جریان فکری وحدتی ایجاد کرد یا نه، در آثارشان به سه گونه نظریه مبادرت ورزیدند. گروهی تلاش کردند تا پیوندی بین آثار عرفانی او با نگرش ها و نوشته های فلسفی بیابند و گروهی از محققان درباره شخصیت و آثار عرفانی او تردیدی نکردند و با صراحت گفتند که ابن سینا در آثارش از مراحل سیر و سلوک عارفانه و مکاشفاتی ذکر می کند که قالبی رمزگونه و استعاری دارد که نشان از تجربه شخصی و عملی اش می باشد، و گروه سوم او را فیلسوفی ارسطویی معرفی کردند که صرفاً ناقل سخنان صوفیان و عارفان بوده است. ما در این مقاله توصیف و تحلیل این سه دیدگاه خواهیم پرداخت.
بررسی و تحلیل جاودانگی نفس از منظر دو فیلسوف متأله ابن سینا و توماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جاودانگی نفوس انسانی همواره از مهم ترین دغدغه های غالب فیلسوفان خداباور بوده است. نظر به اهمیت این اصل، اگر مدعی شویم همة تلاش ها و تأملات نفس شناسانة فیلسوفان حوزة ادیان ابراهیمی، در اثبات این مسئله و برای تبیین و تثبیت آن به کار گرفته شده است، سخن به گزاف نگفته ایم. ابن سینا و توماس به عنوان دو تن از بزرگ ترین فیلسوفان متأله تلاش گسترده ای برای اثبات جاودانگی نفس به کار بسته اند. در این نوشتار برآنیم تا آرای آن دو را در خصوص این آموزة حیاتی و بنیادین ادیان وحیانی پس از تبیین، ارزیابی کنیم. با این حال برای این کار ناچاریم تا آرای ارسطو را نیز، به عنوان یکی از مهم ترین منابع فلسفی آنان، که نقطة آغازین و سپس نقطة تفرق آنان بوده است، به بحث گذاریم. این نوشته مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست شامل تعریف نفس، کیفیت ارتباطش با بدن و تبیین مفهوم تجرد به عنوان مقدمة اساسی بر اثبات نامیرایی نفس است؛ بخش دوم نیز به تبیین، بررسی، و تحلیل براهین و استدلال های نامیرایی نفس از منظر دو حکیم اختصاص داده می شود.
تقسیم موجود به واجب و ممکن، ابتکار فلسفی فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا در ارائه نظریات وجودشناسانة خود از دو واژة وجوب و امکان که ابتکار فارابی بودند، بسیار مدد می گیرد، دو واژه ای که سبقة کمرنگی در آراء فلاسفة پیش از فارابی و ابن سینا دارد و جسته و گریخته می توان ردپایی از آنها را نزد فلاسفة یونان باستان یافت، این ردپا در ارسطو پررنگ تر می شود، اما به شکل منطقی مطرح می شود نه فلسفی و در باب قضایا به آنها پرداخته می شود و به موجودات عینی و وجود سرایت نمی کند. با ابتکار فارابی و ابن سینا در به کارگیری نظریة وجوب و امکان فلسفی و تقسیم موجود به واجب و ممکن، فلسفة هستی شناسی مشایی، شکلی متمایز به خود می گیرد و وجود خدا و عالم و مسئلة خلقت که تا پیش از این مطرح نبود، بهتر تبیین می شود.
بررسی پدیده تخلخل و تکاثف در طبیعیات فلسفه اسلامی (بحثی منتقدانه از منظر دانش فیزیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تخلخل» و «تکاثف» دو اصطلاح در علم طبیعیات هستند که در معانی متعدّدی به کار رفتهاند. در این مقاله معانی مختلف این دو اصطلاح، اعم از حقیقی، غیرحقیقی، و مجازی، و تفاوت آن ها با نموّ و ذبول، سمن و هزال، ورم و نیز زیادت و نقصان مصنوعی بیان شده و به شرح انواع مختلف آن ها از قبیل: طبیعی و قسری، ذاتی و عرضی، جسمانی و روحانی پرداخته شده است. سپس با بیان دلایل فلاسفه مشاء و ارائه آزمایشهای تجربی در اثبات تخلخل و تکاثف حقیقی، به نقد و بررسی این دلایل از منظر دانش فیزیک پرداخته و نشان داده شده است که گرچه به برخی از این دلایل ایراداتی وارد است، در مجموع میتوان از تخلخل و تکاثف حقیقی دفاع کرد و سخن مخالفان این نوع از تخلخل و تکاثف، همچون شیخ اشراق، صحیح به شمار نمی آید.
پیشینه تاریخی، توصیف و تبیین موضع ملاصدرا درباره چیستی فلسفه اولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
الگوی علم شناسی موضوع محور ارسطویی- سینوی، فلسفه اولی را بحث از عوارض ذاتی «موجود بما هو موجود» دانسته و دو حوزه امور عامه و الهیات بالمعنی الأخص را ذیل آن علم واحد دسته بندی می کرد. با پیشرفت تاریخی علم کلام و غلبه یافتن رویکرد فلسفی در آن، مباحث دو حوزه مذکور از یکدیگر تفکیک شده و با لحاظ کردن آن ها به عنوان دو علم مستقل، به تدریج الگوهای متنوعی، یکی پس از دیگری و هریک با نقد الگوی پیشین، برای وحدت بخشی مباحث امور عامه ارائه گردید. از ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف نوآور می توان توقع داشت که در این سیر تاریخی و خصوصاً با تحولی که در محتوای فلسفه اولی ایجاد کرده طرح بدیعی نیز برای شناسایی آن عرضه کرده باشد، اما او نامنتظرانه به همان موضع ارسطویی- سینوی بازگشته است. در تییین چرایی اتخاذ این رأی، شواهد غیرمقنع و قابل دفعی وجود دارد که نشان می دهد آن موضع، حاصل اندیشه های ابتدایی – و نه نهایی– ملاصدرا بوده است. اما قابل دفاع تر است که آن موضع فلسفه شناسانه ملاصدرا با فلسفه او سازگار دانسته شده و یا اینکه با توجه به قرائن متعدد و از جمله برای حفظ ادعای انقلاب پارادایمی حکمت متعالیه نسبت به سنت های فلسفی پیشین، رخنه ای در اندیشه او محسوب گردد.
نوآوری های ابن سینا در مسأله ی علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دسته بندی مسایل فلسفی از حیث اهمیّت و قدمت، مبحث «علیّت» (علّت و معلول) در رتبه ی نخست جای دارد. هر چند آثار مکتوب فلسفی نشان می دهد که این مسأله محصول تلاش فکری فیلسوفان یونان و به خصوص «ارسطو» است، لیکن طرح این پرسش اهمیّت دارد که فیلسوف بزرگی مانند «ابن سینا» در تبیین و توسعه ی مباحث این مسأله چه نقشی دارد؟
با وجود این که ابن سینا بارها مقام علمی ارسطو را ستوده است، مع الوصف به هیچ وجه نمی توان او را فقط مفسّر فلسفه ی ارسطو دانست و ابتکارات فلسفی او را انکار نمود.
ابن سینا که در بسیاری مسایل فلسفی هم از لحاظ محتوا و هم صورت بندی خلّاقیّت شگرفی داشته است، به خصوص در مبحث «علیّت» نبوغ خویش را متجلّی ساخته و در اموری نظیر «تعریف علیّت»، «انقسامات» و «حیثیّات مختلف علّت» و«احکام علّت و معلول»، از جهت محتوا و تبیین و تقریر و صورت بندی مطالب، نوآوری های مهمّی از خود به جای گذاشته است.
مراحل تعلیم و تربیت از دیدگاه ابنسینا با تأکید بر نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین مراحل تعلیم و تربیت با توجه به دیدگاه ابنسینا در بارة نفس است. روش مورد استفاده در این پژوهش که پژوهشی کیفی و موردی است، روش توصیفی – تحلیلی است. در این پژوهش که مراحل تعلیم و تربیت با توجه به سیر تکاملی نفس تعیین گردید، سه مرحلة تمهید؛ اعتدال و اعتلا؛ مرحلة ملکوتی برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته شد. مرحلة تمهید که شامل مرحلة نفس نباتی، حیوانی و انسان بالقوه (عقل هیولانی تا بالفعل) است از دوران پیش از تولد آغاز می شود و تا بلوغ صوری ادامه مییابد. دومین مرحله که شامل انسان بالقوه (عقل هیولانی تا بالفعل) و انسان بالفعل (حصول کلیة معقولات ثانی) است از 15 سالگی آغاز می شود و به دلیل فزونی عقل از 40 سالگی به بعد، پایانی برای این مرحله لحاظ شده است. مرحلة ملکوتی که مرحلة انسان بالفعل در معنای تام آن و وصول به مرتبة عقل بالمستفاد است، مرحلة نهایی تعلیم و تربیت شناخته شد که متناظر با هدف غایی نظام فلسفی ابنسینا یعنی دستیابی به سعادت حقیقی است. نتایج همچنین حاکی از آن است که ابنسینا با معطوف ساختن توجه به شروع تربیت پیش از تولد، تأدیب و تربیت اخلاقی کودک از پایان دو سالگی و... نظام تعلیم و تربیتی مادامالعمر متشکل از نظام رسمی و غیررسمی را پایه گذاری نمود.
جستجوی نخستین بارقه های تجرد قوه خیال در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد ابن سینا در قبال قوه خیال و ادراکات مخزون در آن قرین ناسازگاری است. در این مقاله با وضع تفکیک بین رویکردهای متفاوت وی, به تبیین این ناسازگاری اهتمام شده است. شیخ در گام اول بر اساس مبانی تفکر مشایی و تمسک به فرایند تجرید معرفتی در تحصیل ادراکات نفس, تمایز و تشخص ادراکات جزئی خیالی را مستلزم وجود ماده و قابلیت در آنها دانسته و به مادیت صرف ادراکات خیالی و مخزن آنها معتقد می شود. ابن سینا در رویکرد دوم, با تردید جدی, مادیت ادراکات خیالی را مورد مناقشه قرار می دهد. وی در این موضع اذعان می کند که صور خیالی نمی بایست جسمانی باشند؛ وگرنه با تغییر و تحول اعضاء و مخزن این صور, یعنی قوه خیال, دچار تغییر می شدند. اما در نهایت شیخ به جهت اذعان به تجرد تامه نفس و انحصار ادراک آن در کلیات عقلی, از ارائه تبیین در خصوص تجرد ادراکات جزئی خیالی باز می ماند. رویکرد نهایی ابن سینا در قبال خیال و ادراکات آن را می بایست در ذیل نظریه خاص وی در باب وحدت نفس و قوای مختلف آن و همچنین اذعان به ناکارآمدی فرایند تجرید در تحصیل ادراکات متعالی مخزون در خیال جستجو نمود. شیخ بر این اساس در مواضع مختلف خیال را واجد کارکردها و شاخصه هایی می داند که بداهتا مستلزم تجرد غیر تامه آن خواهد بود.
تفوق برهان صدیقین ابن سینا بر براهین اثبات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاد براهین وجودی، از تقریر آنسلم گرفته تا تقاریر متأخر آن در فلسفه اسلامی، نوعاً عبارت از استیفاء حقیقت وجود بالفعل واجب الوجود از نفس مفهوم آن است. موضوع این مقاله بررسی و نقد این براهین نیست بلکه مسئله اصلی آن است که چگونه می توان از مفهوم وجود، وجود واجب الوجود را اثبات کرد. نهایتاً به دست میآید که هر گونه تلاش برای دفاع از این براهین ناموفق بوده و ناچار باید از فرض یک موجود بالفعل، وجود واجب الوجود را اثبات کرد که این ویژگی تنها در برهان وجوب و امکان ابن سینا موجود است و براهین وجودی بدون ابتناء به آن راهی برای خروج از مفهوم وجود و اثبات وجود عینی ندارند، چه رسد به اثبات وجود واجب تعالی.
برهان وجوب و امکان ابن سینا با فرض یک موجودٌ ما و استعانت از نفی سفسطه، دور و تسلسل، وجود بالفعل واجب الوجود را اثبات می نماید و در عین حال خاستگاه براهین وجودی است بدون آن که از قبیل آن ها به شمار آید. نهایتاً با تحلیل فلسفی کیفیت درک مفهوم وجود و ابتناء اخذ آن بر ادراک حسی، می توان ادراک آن را نشانه ای بر تحقق موجود محسوس بالفعل دانست و از این نقطه با انضمام برهان وجوب و امکان ابن سینا به آن، وجود بالفعل واجب الوجود را استیفاء کرد.
امکان معرفت عینی به عالم خارج در فلسفة ابنسینا و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مکتب های فلسفیِ مشاء و متعالیه، هر چند به طور مستقل و خاص به مباحث معرفت شناختی آن گونه که در فلسفة غربی در دورة جدید مطرح شده نپرداخته اند، هر کدام ضمنِ مباحث هستی شناسانة خود به آن نظر دارند و برای تبیین چگونگیِ حصول معرفت به عالم خارج می کوشند.
نمایندگان بزرگ این دو مکتب بزرگ یعنی ابن سینا و صدرالمتألهین، به فراخور هستی شناسیِ خویش، دیدگاه های بدیعی در باب متعلَق شناخت، فاعل شناسا و نیز چیستیِ علم ارائه کرده اند. ابن سینا علم به عالم خارج را از سنخ انتزاع می داند و، بر این اساس، با قایل شدن به وجود کلی طبیعی در عالم خارج و نیز با اعتقاد به قوای بیرونی و درونی برای نفس آدمی، که در نهایت از عقل فعال مستفیض می شود، به تبیین درک عینی عالم خارج می پردازد. اما صدرالمتألهین با نگاه اصالت وجودی خویش راه دیگری برای این تبیین می پیماید. در این دیدگاه، آنچه عالم خارج را تشکیل داده امری غیرماهوی و از جنس وجود است و وجودِ کلی طبیعی را برنمی تابد؛ نفس نیز از جنس وجود می باشد و قوای آن مراتب و شئون آن هستند؛ علمِ به واقعیات خارجی نیز نه از جنس انتزاع بلکه وجودِ برترِ آنها در مراتب مختلف است. این وجود برتر راهگشای عینیت معرفت به عالم خارج در دیدگاه صدرایی است.
در این نوشتار در پیِ آنیم که چگونگیِ امکان کسب معرفت عینی به عالم خارج را در فلسفة ابن سینا و صدرالمتألهین تبیین کرده، پایه های تشکیل دهندة این عینیت را با یکدیگر مقایسه کنیم.