فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴٬۴۳۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، واکاوی ابعاد فردی و اجتماعی مفهوم ادب در قرآن و کارکردهای تربیتی آن است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با به کارگیری روش گردآوری داده های کتابخانه ای و از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی و بهره گیری از نظام کدگزاری سه مرحله ای برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در قرآن به صورت کلی به آداب اشاره شده است، ادب فردی در قرآن که ریشه در فطرت وی داشته، با محوریت ارتباط انسان با خداوند قابل تبیین است. این آداب عبارتند از: ادب تشکر از خدا، ادب اطاعت خدا، ادب حضور در مکان های مقدس و رعایت ادب نسبت به زمان خاص. آداب اجتماعی در قرآن نیز عبارتند از: الف. ادب نسبت به اولیاء الهی، ب. ادب نسبت به والدین، انفاق به آنان، اطاعت و کسب اجازه برای ورود به منزل والدین ج. ادب در جامعه مانند ادب مهمانی و میزبانی، ادب گفت وگو، ادب در تعامل با همسایه و استاد. با توجه به مصادیق و موارد کاربرد ادب در قرآن کریم، کارکردهای تربیتی ادب نیز عبارتند از الف. الگوپردازی ب. ارتقاء رابطه انسان با خدا ج. ارتقاء احساس ارزشمندی د. ارتقاء هویت شخصی ه. ارتقاء روابط خانوادگی و. ارتقاء هویت اجتماعی و ی. ارتقاء تعاملات اجتماعی انسان.
تحلیل محتوای برنامه درسی هدیه های آسمانی دوره ابتدایی بر اساس شاخص های فرایند زیست معنوی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۶
185 - 215
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی شاخصه های موثر بر فرایند زیست معنوی دانش آموزان در برنامه درسی هدیه های آسمان دوره ابتدایی انجام شد. رویکرد پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوا متعارف بود. جامعه پژوهش کتاب هدیه های آسمان پایه پنجم دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1401-1400بود که با توجه به ماهیت موضوع تمامی دروس 17 گانه به عنوان نمونه انتخاب شده اند. جهت اعتباربخشی به دقت و صحت داده ها از روش خودبازبینی محقق و توصیف غنی داده ها و برای پایایی داده ها از بررسی همزمان استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از فهرست وارسی و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری استفاده شد. یافته های این تحقیق 8 مقوله اصلی 22 مقوله فرعی و 137 کد اولیه را دربر می گیرد که این شاخصه ها شامل اخلاق گرایی(خودتنظیمی، مهارت های اجتماعی)، خداباوری(نظم گرایی، وحدت پذیری)، هستی شناسی(آینده پژوهی، واقعیت گرایی، بهینه سازی عملکرد)، شخصیت شناسی(همانندگرایی دینی، آگاهی سیاسی، کارکردپذیری)، امامت(مردم گرایی، نفوذپذیری، مهدویت)، سنت گرایی(ملی گرایی دینی، ولایت خواهی، مناسک گری)، احکام پذیری(هنجارمحوری، کنش گری، نگرش آفرینی) و نبوت گرایی(تربیت پذیری، دانش ستایی، طبیعت دوستی) می شود. نتایج نشان می دهد که به دلیل یادگیری تدریجی و مستمر مفاهیم اخلاقی و مهارت های آن و لزوم کسب تجارب گسترده در توسط دانش آموزان، فرصت طراحی قابلیت های متنوع در فرایند زیست پذیری معنوی فراهم آید و راهبردهای علمی تری در ارزیابی میزان دستیابی دانش آموزان به این قابلیت های معنوی به کار گرفته شود.
بررسی انتقادی چیستی و چرایی تربیت در «مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی جمهوری اسلامی ایران»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«مبانی نظری تحول بنیادین» به دلیل اهمیت و جایگاه بلندی که در تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و ازهمین رو به سبب نقش مؤثری که در سامان دادن و اصلاح نظام تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران دارد، لازم است پیوسته مورد بررسی و نقد و بازخوانی قرار گیرد. این مقاله تعریف و اهداف تربیت را که در این سند تحت عنوان چیستی تربیت و چرایی تربیت مطرح شده اند، بررسی کرده و برخی کاستی های نیازمند بازخوانی و اصلاح را یادآور شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، نقد درونی و بیرونی است. مهم ترین کاستی ها در بخش چیستی تربیت عبارت اند از: ابهام و اشکال در روش شناسی؛ ابهام و تداخل در مفاهیم کلیدی؛ و ابهام در مفهوم هویت؛ و در بخش چرایی تربیت، مهم ترین کاستی ها عبارت اند از: انتخاب عنوان های نامناسب؛ ابهام در هدف غایی؛ روشن نبودن هدف کلی؛ ضابطه مند نبودن بیان اهداف واسطی؛ بیان نشدن مستندها و ادله اهداف واسطی؛ روشن نبودن رابطه اهداف میانی با هدف کلی؛ و عدم جامعیت اهداف میانی.
تحلیل میزان مطابقت محتوای کتاب پیام های آسمان پایه هفتم با رویکردها، اهداف و کارکردهای بخش حکمت در برنامه درسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
91 - 109
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از ابزارهای پیاده سازی اهداف تعلیم و تربیت در سیستم آموزشی، کتب درسی است که می تواند اهداف، راهبردها و محتوایی با مسیر مشخص و مدون را در اختیار معلمان قرار دهد. در برنامه درسی ملی، رویکرد، اهداف و راهبردها، جزئی تر از سند تحول بنیادین مطرح شده است. در این سند، «رویکرد فطرت گرایی توحیدی»، به عنوان رویکرد اصلی مطرح شده و کارکرد حوزه حکمت و معارف اسلامی برای دانش آموزان، عمق دادن به اندیشه و ایمان و عمل دینی و سامان دادن به زندگی فردی و اجتماعی بر محور بندگی خدا آورده شده است. بررسی رویکردها و اهداف برنامه درسی ملی، این پرسش را به ذهن متبادر می کند که آیا متخصصان حوزه تعلیم و تربیت دینی، رویکرد و اهداف را مطابق با برنامه درسی ملی در انتخاب ساختار و تدوین محتوا به کارگرفته اند، چگونه، با چه کیفیت، اولویت و عمقی؟ آیا محتوای موجود، در بهکارگیری اهداف و دستیابی به کارکردها، در کتاب پیام های آسمان، موفق عمل کرده است؟ چه نکاتی را می توان جهت بهبود کیفیت محتوای کتاب پیام های آسمان به صورت مشخص پیشنهاد داد. روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل داده انجام شده است. ابزار جمع آوری داده در این پژوهش، اسنادی است و اسناد مورد بررسی برنامه درسی ملی، راهنمای کتب پیام های آسمان دوره متوسطه و کتاب پیام های آسمان پایه هفتم است. محتوا و مضمون کتاب ها ابتدا به روش تحلیل محتوا با واحد تحلیل مضمون، مورد بررسی قرار گرفته اند. جهت بررسی به معیارهای مورد تأکید در سند یعنی درگیری فکری (شناخت فکورانه)، درگیری عاطفی و گره خوردن قلب با معارف (ایمان آگاهانه) و حرکت برای تبدیل ایمان به عمل (عمل ارادی) توجه شده است. یافته ها: ساختار و محتوای کتب از حیث اهداف و ساحت های چندگانه (نگرش، گرایش و عمل)، عمق پرداختن به موضوعات (سطح یادگیری)، زیبایی شناسی و ویژگی های زبانی بررسی شده اند. بر این اساس یافته ها نشان می دهد که از بین ۱۵ درس کتاب پیام آسمان، ۲ درسی که به خداشناسی پرداخته اند با پیش فرض گرفتن باور به خدا و پذیرش توحید، به صفات خدا پرداخته اند و شیوه پردازش این موضوع و عدم تلاش جهت تعمیق نگرش نوجوان نسبت به توحید، سؤالات اساسی نوجوان در مباحث توحیدی را بی پاسخ می گذارد. در ۲ درسی که به معاد پرداخته، از داستان تمثیلی استفاده شده و محتوا ناظر به ایجاد زمینه برای تعقل و ایجاد انگیزه و تبدیل به عمل است اما در عین حال سؤالات جدی نوجوان که متناسب با فضای جامعه و عصر فناوری و انتقال اطلاعات است، به خوبی پاسخ داده نمی شود. ۳ درسی که به راهنماشناسی پرداخته نیز با پیش فرض گرفتن باور به اهل بیتb می تواند اثرگذار باشد اما منجر به تعمیق ایمان و نگرش نوجوان و پاسخگویی به سؤالات و شبهه های مطرح شده درباره امامان معصومb نمی شود. ۴ درس به بحث راه و توشه پرداخته که در آنها از زبانی ساده و قابل فهم استفاده شده اما از عناصر زیبایی شناسی و ایجاد چالش های ذهنی که تلنگری برای تفکر و تعمیق باور هستند، استفاده نشده است. برخی تمثیل ها در ایجاد انگیزه برای انجام عمل صالح مؤثر هستند. ۴ درس نیز به حوزه اخلاق پرداخته که چهارچوبی منطقی دارد و ارائه الگو کرده است اما از اصول تربیتی اثرگذار مثل تحریک حس کنجکاوی و کشف مفهوم توسط خود نوجوان بهره نبرده است. در بخش ساختار کتاب نیز ۶۲ درصد محتوا و متن اصلی و بیشتر بدانیم، شامل قصه و داستان هایی از زندگی پیامبرn و اهل بیتb است و تنها ۲ داستان تمثیلی استفاده شده است. بحث و نتیجه گیری: در این پژوهش محتوا و ساختار، با در نظر گرفتن اهداف و کارکردهای بخش حکمت و معارف در سند ملی، مورد بررسی قرار گرفتند. براساس تحلیل فلسفی حاصل از این بررسی، نقد کتاب پیامهای آسمانی و پیشنهادات جهت بهبود اثرگذاری محتوا، ارائه شده است. 1. میزان تعمیق در دستیابی به دانش، نگرش و رفتار: اثرگذاری محتوا با پیش فرض گرفتن وجود باور نسبت به مفاهیم دینی و صرفاً جهت تلنگر، خوب ارزیابی می شود؛ اما جهت تعمیق باورها در هر سه حوزه دانش، نگرش و عمل، ضعیف عمل می کند. نوع سنجش منطبق بر دروس فنی و مهارتی تبیین شده است. 2. اولویت موضوعات در تناسب با سن و شرایط دنیای مدرن:محتوا به اندازه کافی به دغدغه ها و مسائل روزمره نوجوانان نمی پردازد و همچنین به نقش رسانه ها و تغییرات اجتماعی توجه نکرده و از روش های جدید و خلاق در ارائه محتوا بهره نبرده است. 3. ویژگی های فلسفی -تربیتی محتوا: محتوا پرسش محور و ایجادکننده شرایط برای تفکر نیست. داستان ها مستقیم و مثال ها به اندازه کافی چالش برانگیز و مرتبط با زندگی نوجوانان نیستند. 4. ویژگی های زیبایی شناختی و هنری محتوا: زبان و ساختار متن به اندازه کافی جذاب و تأثیرگذار نیست. سه ضلع شناخت، عاطفه و عمل، توأمان می توانند در دستیابی به اهداف تربیتی کمک رسان باشند. چند پیشنهاد کلی حاصل از این پژوهش ارائه می شود: - حرکت به سمت پرسش گری و تفکر انتقادی و طرح موضوعات چالشی در ابتدای هر بحث؛ - ارائه تمرین های مرتبط با خودشناسی جهت تقویت بعد هویتی و هویت دینی فردی و اجتماعی در نوجوان؛ - استفاده از رویکردهای فلسفی - عرفانی جهت تقویت نگرش توحیدی دانش آموزان؛ - متناسب سازی محتوا و ابزار کمکی آموزشی و تربیتی با نیازهای نوجوان و عصر تکنولوژی؛ - تغییر روش های ارزیابی و عبور از ارزیابی مبتنی بر حفظیات به سمت اثرگذاری حقیقی و خودارزیابی معنوی و اخلاقی نوجوان.
ادراک انگاره های معلمان و والدین از چالش های آموزش قرآن پایه اول ابتدایی شهر یزد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه انگاره های معلمان و والدین از چالش های آموزش قرآن پایه اول ابتدایی در سال تحصیلی 1401 1402، و رویکرد آن کیفی و به روش (پدیدار شناسی) بود. گروه هدف شامل والدین و معلمان شهر یزد بود که با روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور، هفده معلم و چهار نفر از والدین دانش آموزان در پژوهش مشارکت داشتند. نمونه گیری تا مرحله اشباع نظری داده ها ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. در روند کدگذاری اولیه، تعداد 212 کد زنده به دست آمد که در فرایند فروکاهی به 103 کد تبدیل شدند و درنهایت چالش های احصاشده در قالب چهار مضمون اصلی و نوزده مضمون فرعی طبقه بندی شدند. چالش های مربوط به طراحی و تدوین کتاب قرآن با هشت مضمون فرعی، نواقص در اجرای برنامه درسی قرآن با پنج مضمون فرعی، چالش های حاصل از ماهیت ماده درسی قرآن با سه مضمون فرعی، و چالش های اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی با سه مضمون فرعی احصا شدند. درنتیجه رفع چالش های مربوط به گسترش فرهنگ قرآنی در جامعه، نیازمند مشارکت سایر نهادهای فرهنگی و هم افزایی دیگر دستگاه های حکومتی است.
نقدی بر ایده های ساختارشکنی دانشگاه و قلمروزدایی نظام تربیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
59 - 73
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: اندیشمندان غربی بسیاری، مانند ایمانوئل کانت، یورگن هابرماس، جان سرل، ژاک دریدا و ژیل دلوز درمورد ایده دانشگاه سخن گفته اند و تحقیق کرده اند. امّا، اندیشمندان ایرانی که شاید این ضرورت را به دلیل جدید بودن دانشگاه حس نکرده اند، به این موضوع وارد نشده اند. درحال حاضر، باتوجّه به گسترش کمّی و کیفی دانشگاه های کشور و تولید علم توسط آنها که در دهه های اخیر رخ داده است، بحث در مورد فلسفه و ایده دانشگاه با اهمیت شده است و یکی از دغدغه های موجود در میان بسیاری از صاحب نظران و همچنین مدیران کشور است، و پرسش هایی نظیر «مفهوم دانشگاه چیست؟» «دانشگاه در ایران چگونه است؟» و «دانشگاه ایرانی چقدر با دانشگاه تراز فاصله دارد؟» مطرح شده اند. هر نوع پاسخی به این پرسش ها مسیری متفاوت برای آینده آموزش عالی کشور ترسیم خواهد کرد.
ازآنجایی که منابع داخلی در پرسش از «ایده دانشگاه» ناچیز است، نگاه برخی از پژوهشگران به ایده های متفکّرین غربی است که به تبع آن تأثیرپذیری از آن به وجود می آید. درنتیجه، عملاً دانشگاه های ما در خدمت نظام مدرن و مدرنیته خواهند بود و کارکرد آنها با واقعیت اجتماعی فرهنگی کشور سنخیتی ندارند. در این گونه آثار ملاحظه می شود که برخی از نکات اصلی و پایه ای مورد غفلت قرار گرفته است، مانند نقدها و ایرادهایی که اندیشمندان غربی به نظرات همدیگر وارد کرده اند و همچنین ایرادات ماهوی علوم مدرن. ازاین رو، علاوه بر اینکه نیاز است، خود پژوهشگر در به کارگیری و تجویز نظریات غربی با دقت نظر و منتقدانه عمل نماید، ضروری است که دیگران نیز به نقدِ ایده های مطروحه این پژوهشگران بپردازند.
در این مقاله به مطالعه و نقد دو ایده دانشگاه، یعنی «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی کشور» (سجادی، 1399) خواهیم پرداخت. درواقع، پرسش اصلی این مقاله این است که آیا هر یک از دو ایده می توانند ایده دانشگاه در تراز کشور را معرفی نمایند؟
روش: روش پژوهش در این مقاله، روش نقد منطقی فلسفی است. پژوهشگر عدم انسجام منطقی، تناقضات درونی و ایرادات فلسفی ایده های «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی» (سجادی، 1399) را بررسی می کند.
نتایج: در ساختارشکنی تاریخ، دریدا به نفی ارزش های دوران تاریخی یا همان پیش فرض های متون تاریخی می پردازد. هدف از طرح ساختارشکنی، معنازدایی و اعتبارزدایی از ارزش های گذشته و متافیزیکی ایجاد شده است (Derrida, 2002). درواقع، «کاربرد مرسوم، این اصطلاح [ساختارشکنی] به معنای برچیدن انتقادی سنت و شیوه های سنتی تفکر است» (Britannica). با این توضیحات معلوم می شود مقصود دریدا از ساختارشکنی دانشگاه و دانشگاه بدون شرط ایجاد دانشگاهی است که در مقابل ارزش های پیش فرض گرفته شده مقاومت کند و تسلیم ارزش های انسان گرایی باشد. البته، دریدا در این مسیر دچار مغالطات بسیاری شده است. در این مقاله ملاحظه شد، ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا دارای تناقض درونی و عدم انسجام منطقی است. درواقع، نشان داده شد که گزاره «دانشگاه بدون شرط، وجود ندارد» نوعی خطا در تفکر و استدلالی غیرمعتبر است.
برای ایجاد خلّاقیت در تفکر لازم است نظام تربیتی در آینه جغرافیا، جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (سجادی، 1399). بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم، به تعبیر فلاسفه پساساختگرا یعنی جیو [1] داشته باشد؛ «جیو»یی به نام دانش آموز، پداگوژی، آموزش وپرورش و غیره، بنابراین در این گفتمان، جغرافیا خود باید دیده شود نه چیزهای دیگر (همان). باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان).
فلسفه دلوز براساس مفاهیم ریاضی و علمی ای بنا نهاده شده است که دانشمندان غربی معتقدند که او برداشت صحیحی از آنها نداشته است (سوکال، 1392، فصل 9). ازاین رو، استفاده دلوز از این مفاهیم مسلماً بدون تناقض نخواهد بود. علاوه بر اینکه بسیاری از چشم اندازهای این گونه ایده های دانشگاه ادعاهای بدون شواهد تجربی و یا اثبات نظری هستند.
برخی از ایرادهای ناشی از کاربرد فلسفه دلوز در نقد تعلیم و تربیت کشور در مقاله (سجادی، 1399) ناشی از عدم توجّه به این واقعیت است که قلمروسازی و بازتولید قلمرو، از واژگان دلوز باورمند به مذهب انسان گرایی (اومانیسم) عاریت گرفته شده است که خداباوری جایگاهی ندارد. ازاین رو قلمروزادیی به صورت روشی برای تغییر قلمروی مفاهیم الهی استفاده می شود و نمی توان آن را به عنوان ابزاری برای نقد این مفاهیم به کار برد. ایراد مهم و اساسی دیگر مقاله (سجادی، 1399) این است که خلط مفاهیم در اشتراک لفظی واژگانی مانند «خلّاقیت» و «استعداد» که نزد هر مکتب فکری دارای معنای متفاوت هستند.
بحث و نتیجه گیری: در پدیدارشناسی تاریخی دانشگاه در اروپا چهار مدل دانشگاه (مسیحی، دولت ملت، ایدئالیسم، جهانی سازی اقتصادی و خدمت به فرد) در دوران های مختلف تاریخی استخراج شده است که با بررسی نزاع و گفتگو میان آنها، سمت حرکت دانشگاه مشخص می شود (مصباحیان، 1388). از پدیدارشناسی فوق نتیجه می شود که دانشگاه همواره منعطفْ و متأثر از وضعیت های اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بوده است. دریدا با ساختارشکنی دانشگاه، به «دانشگاه بدون شرط» می رسد که بدون شروط بودن؛ یعنی دانش نامشروط و مطلق و به معنای بدون پیش شرط بودن و عدم تأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی است. دریدا اعتراف می کند که «دانشگاه بدون شرط، درواقع وجود ندارد»! (همان). در این گزاره، دانشگاه بدون شرط (بلاشرط) در جایی با ماهیت «بشرط شیء» (مقارنت با دولت ملت و غیره) مصداق خارجی پیدا می کند و ماهیت مخلوطه است و در جایی دیگر ماهیت «بشرط لا» و ماهیتی مجرده است که با هیچ چیز حتی «وجود» هم مقارنت پیدا نمی کند. این تناقض منطقی فلسفی نهفته در ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا است.
در مقاله (سجادی، 1399) گفتمان نظام تربیتی حاکم در کشور براساس مبناگرایی تاریخی است. در این گفتمان نگاه به گذشته، سپس حرکت به سوی آینده و ساختن آینده براساس گذشته که عامل رکود و رخوت در این نظام است. ازاین رو، بر پایه اندیشه قلمروزدایی ژیل دلوز برای ایجاد خلّاقیت در تفکر نظام تربیتی در آینه جغرافیا، باید جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (همان). زیرا در آینه، درواقع خود انسان دیده می شود. بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم. در این گفتمان، جغرافیا «خود» باید دیده شود نه چیزهای دیگر. باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان). برخی از ایرادهای مقاله (سجادی، 1399) عبارت اند از:
یک ایراد مقاله (سجادی، 1399) خلط مفاهیم است که در اشتراک لفظی واژه ها در مکاتب گوناگون رخ داده است، مانند واژه «خلّاقیت» در واژگان دلوز معنایی متفاوت از فهم عامه از آن دارد. به طوری که گزاره سجادی (1399): «خلّاقیت را نمی توان در کلیشه آن [رویکرد اسلامی] قرار داد» در تناقض با تعریف دلوزی از خلّاقیت است، زیرا، مفهوم دلوزی خلّاقیت، ایجاد تردید و پرسش در مفهوم «خلّاقیت در قلمرو سرمایه داری» است که یکی از قربانیان این خلّاقیت کدهای اجتماعی سنتی، اعتقادات مذهبی و غیره است (Jeanes, 2016). نمونه دیگر، واژه «پتانسیل» (استعداد) است که مفهوم آن در واژگان دلوز و مطهری کاملاً متفاوت است. «استعداد» در تعریف مطهری ریشه در فطرت دارد و در تعریف دلوز ریشه در عقل خود بنیاد. همچنین، خودسازی نزد مطهری و معارف اسلامی مبتنی بر همان مبناگرایی و حیات طیبه است که مقاله سجادی (1399) در نفی و قلمروزدایی از آن نوشته شده است. به طور کلی عقل خودبنیاد نافی عقل خدابنیاد است و این دو با هم ناسازگارند.
یکی دیگر از ایرادها، در مقاله (سجادی، 1399) التقاط است. ارزیابی یک نظریه بر مبنای وجود فطرت، با نظریه رقیب، انسان گرایی (اومانیسم) که منکر فطرت است؛ به عبارت دیگر، دلوز درون بودگی را در مقابل متعال کانتی استفاده کرده است. اکنون می توان پرسید «چگونه فطرت در فلسفه دلوزی می تواند تعریف شود؟»
ایرادی دیگر، محدود ساختن مفاهیم است. به عنوان مثال، در مقاله «سجادی، 1399) «نقل» را فقط معادل «تاریخ» گرفته شده است. در مقاله (سجادی، 1399) مبناگرایی را متصف به تاریخی بودن کرده است؛ یعنی، «حیات طیبه» امری است که در گذشته مطرح شده است و امروزه دیگر مطرح نیست. به بیان دیگر و بر سیاق این مقاله، در زمان حاضر، انواع دیگری از حیات به وجود آمده اند یا می توانند توسط افراد خلق شوند. درحالی که در نگاه دینی حیات طیبه امری فطری است و فطرت انسان «اکنون» است نه «گذشته».
ایرادهای دیگری نیز وجود دارند که در مقاله به آنها پرداخته شده اند.
تعارض منافع: تعارض منافع اعلام نشده است.
تبیین اهداف تربیتی حکومت مهدوی (عج) و ابعاد روان شناختی آن (بررسی موردی دعای امام زمان (عج))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
17 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: أدعیه مأثوره که از زبان پاک پیامبر (ص) و خاندان مکرمش صادر شده اند، ضمن این که آداب راز و نیاز با خداوند متعال و ابراز ارادت و بندگی به پیشگاه او را به آدمی می آموزند، به دلیل توجه به ابعاد تربیتی و روان شناختی وجودی و نیازهای انسان در برابر پروردگار جهانیان، راهی برای تربیت او در عرصه های گوناگون مادی و معنوی هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین ابعاد تربیتی و روان شناختی دعای (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه)، از دعاهای منسوب به امام زمان (عج) بوده است. روش: روش پژوهش حاضر تحلیل محتوای کیفی بوده است. تحلیل محتوای کیفی به فراسویی از کلمات یا محتوای عینی متون می رود و تم ها یا الگوهایی را که آشکار یا پنهان هستند، به صورت محتوای آشکار می آزماید. جامعه پژوهش کل متن دعای امام زمان (عج) (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه) و شرح دعا در کتاب امام مهدی (عج) موجود موعود (جوادی آملی، 1388) بود که برای پاسخ به سؤال پژوهش تمامی فرازهای دعا (28 فراز) مورد مطالعه تحلیلی قرار گرفت و عبارات مرتبط با موضوع فیش برداری شد. سپس فیش ها کدگذاری و دسته بندی شدند و محتوای آنها سازماندهی شد و موارد به دست آمده تحت عنوان عرصه های اهداف تربیتی احصا شد. سپس، از طریق با هم نگری و جمع بندی مؤلفه های مذکور، 10 مؤلفه اصلی در باب ابعاد تربیتی و 9 مؤلفه در باب ابعاد روان شناختی دعا به دست آمد. نتایج: براساس تحلیل محتوای کیفی متن دعای مذکور و شرح دعا در کتاب امام مهدی (عج) موجود موعود، چهار عرصه اصلی اهداف تربیتی و سه بعد روان شناختی دعا به دست آمد. دسته بندی مفاهیم در 4 عرصه اصلی، 10 بعد تربیتی و 43 مفهوم(هدف) تربیتی ارائه گردید که به شرح زیر می باشد: عرصه ارتباط با خداوند با 2 بعد اعتقادی(6 مفهوم) و عبادی(5 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خویشتن با 3 بعد اخلاقی(4 مفهوم)، بعد علمی (4 مفهوم) و بعد اقتصادی(2 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خلق با 4 بعد اجتماعی(11 مفهوم)، بعد علمی - فرهنگی(4 مفهوم)، بعد اقتصادی (4 مفهوم) و بعد سیاسی (3 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خلقت با 1 بعد شناخت و بهره برداری صحیح از طبیعت (2 مفهوم). با توجه به مفاهیم ارائه شده در دعا می توان گفت: هدف اصلی متون دینی و از جمله ادعیه که از بزرگان دین بر جای مانده است، سوق دادن آدمی به سوی رفتاری است که علاوه بر انعکاس بارِ ارزشیِ آن در روح و روان انسان، براساس مصلحت های فردی و اجتماعی، تحقق خارجی یابد و علاوه بر احساس رضایت درونی و روحی، با واقعیات زندگی اجتماعی نیز منطبق باشد. بنابراین می توان اهداف تربیتی دعای مذکور را در سه عرصه خداشناسی (ارتباط با خداوند)، خودشناسی (ارتباط با خویشتن) و هستی شناسی (ارتباط با خلق و خلقت) مورد واکاوی قرار داد. ابعاد روان شناختی دعای امام زمان (عج) در سه بعد شناختی با 3 مفهوم اصلی ارتقای سطح معرفت الهی(خداشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت فردی (خودآگاهی و خودشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت اجتماعی؛ بعد عاطفی با 3 مفهوم اصلی ارتقای نگرش مثبت نسبت به خداوند، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خود، ارتقای نگرش مثبت نسبت به اجتماع و بعد رفتاری با 3 مفهوم اصلی عمل به ارزش ها و اصول دینی، توسعه رفتار اخلاقی و توسعه مهارت های اجتماعی شناسایی و استخراج شد. بدین ترتیب، تربیت مبتنی بر اسلام، مثلثی است که اضلاع آن رفتار، فرایندهای ذهنی (معرفت و شناخت) و تمایلات و انگیزه هاست. بنابراین ﺑﯿﻦ رﺷﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و رﺷﺪ ﻋﺎﻃﻔﯽ و ﻋﻤﻠﮑﺮد نوعی هماهنگی وﺟﻮد دارد و ﺗﺤول ﻫﺮ ﯾﮏ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺤﻮل دﯾﮕﺮی را ﺑﻪدﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. به عبارت دیگر در برنامه تربیتی حضرت مهدی (عج) به تمام ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری توجه شده است. بحث و نتیجه گیری: در پاسخ به سوال اول تحقیق که به دنبال تحلیل ابعاد تربیتی دعای امام زمان (عج) بود، چهار مفهوم اصلی ارتباط با خداوند، ارتباط با خویشتن، ارتباط با خلق و ارتباط با خلقت به عنوان عرصه های اهداف تربیتی دعا شناسایی شد. هر یک از این مفاهیم بیانگر برنامه های حکومت مهدوی (عج) و وظایف مؤمنان راستین در عصر انتظار و ظهور است و مراتب کمالی و نهایی فضائل یادشده با تدبیر آن حضرت و در حکومت الهی ایشان به بار خواهد نشست. بدین جهت مسئولان نظام تربیتی باید آنها را مورد توجه قرار دهند. البته قابل ذکر است که گرد آمدن همه این اوصاف در یک فرد دشوار و یا ناممکن است؛ بنابراین ایشان وظایف هر مؤمنی را به فراخور حال خود و موقعیتی که دارد در خلال دعا مشخص فرموده تا برای عمل به آن بکوشد و جان خویش را به زینت آن فضایل بیاراید و خود را با جریان تحقق و تشکیل جامعه آرمانی آخرالزمانی هماهنگ سازد. اهداف تربیتی در ادعیه امامان معصوم (ع) و از جمله حضرت حجت (عج) با رویکرد تأکید بر عمل گرایی مؤمنان، بیانگر این است در اکتساب فضایل، و دستیابی به مقام قرب الهی در سایه برقراری یک جامعه دینی، ایستایی و رکود روا نیست و مؤمنان باید همواره در حرکت بوده و بکوشند تا مراتب بالاتری از این فضایل را به دست آورند. در پاسخ به سؤال دوم که در ارتباط با ابعاد روان شناختی دعای امام زمان (عج) بود، در قالب سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری و 9 مفهوم اصلی ارتقای سطح معرفت الهی (خداشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت فردی (خودآگاهی و خودشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت اجتماعی، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خداوند، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خود، ارتقای نگرش مثبت نسبت به اجتماع، عمل به ارزش ها و اصول دینی، توسعه رفتار اخلاقی و توسعه مهارت های اجتماعی، به تحلیل و شناسایی مفاهیم تربیتی دعا پرداخته شد. نتایج نشان داد که حضرت (عج) در دعای مذکور به هر سه بعد از ابعاد وجودی انسان توجه نمودند بنابراین در طراحی و تدوین اهداف تربیتی در نظام تربیتی باید به سه بعد توجه شود و در راستای شکوفایی هر سه حیطه در متربیان تلاش به عمل آید. نکته دیگر که باید در این زمینه در نظر گرفت این است که سه حیطه شناختی، عاطفی و رفتاری با همدیگر در ارتباط و تعامل هستند و نمی توان به طور کامل آنها را از هم جدا کرد. زیرا وقتی در فرد شناختی نسبت به یک موضوع پیدا می شود، ممکن است به موازات آن گرایش مثبت یا منفی در وی نسبت به آن ایجاد شود، همچنین اگر به مطلبی گرایش پیدا کند، ممکن است این گرایش، علاقه برای شناخت و به دنبال آن رفتار ایجاد کند و یا هر رفتاری که از شخص سرمی زند موجب شناخت و گرایش عاطفی جدیدی در فرد شود.
بررسی میزان تأکید بر شیوه های اندیشه ورزی در پرسش های خود ارزیابی کتاب فارسی پایه نهم، بر اساس سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۷
241 - 267
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، سنجش میزان توجه مؤلفین کتب درسی به ارتقاء انواع اندیشه ورزی دانش آموزان و تأکید بر شیوه های آن، متناسب با سن آن ها مبتنی برجزء دو، سه و هفت بند چهارم سیاست های کلی ابلاغی مقام معظم رهبری در زمینه ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور می باشد. در این پژوهش درس های اصلی کتاب فارسی پایه نهم و بخش خود ارزیابی آنها طبق مؤلفه های تفکر خلاق، تفکراستدلالی، حل مسأله، اصلاح تفکر نادرست، تفکر انتقادی و فراشناخت موردبررسی قرار گرفته است. روش پژوهش از نظر هدف تحقیق؛ کاربردی، از نظر رویکرد؛کیفی، از نظر جمع آوری داده ها؛ اسنادی- کتابخانه ای و شیوه بررسی مطالب توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که کتاب فارسی پایه نهم در حد قابل قبولی توانسته است در گسترش و آموزش فرهنگ تفکر مطابق با سند یاد شده مؤثر واقع شود. متن درس ها با مفاد سند در زمینه کاربرد روش های یاددهی، یادگیری متنوع و مطلوب، انطباق دارد. بالاترین میزان کاربرد شیوه های تفکر در محتوای دروس، تفکر استدلال تمثیلی با 71/25% و پایین ترین میزان کاربرد آن، تفکر اصلاح باورهای نادرست با 85/2% می باشد. از شیوه تفکر فراشناخت نیز استفاده ای نشده است. در بخش خود ارزیابی نیز از تفکر استدلالی بیشترین استفاده با فراوانی 6/26%، و ازتفکر اصلاح باورهای نادرست با 2/2%، کمترین بهره برده شده است.
ساختارشناسی نظری و مفهومی واژگان «غفلت و فراموشی» در قرآن، جهت استنباط دلالت های تربیتی آن، برای معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
129 - 146
حوزههای تخصصی:
نگاه به کلیدواژه های قرآنی از منظر تربیتی، رویکردی است که می تواند باب فهم و استنباط دلالت های تربیتی برای تعلیم وتربیت را فراهم نماید. تبیین الگوهای نظری و مفهومی کلیدواژه های قرآنی می تواند در راستای فهم مسائل تربیتی در بعد کلان و ارائه راهکارهای کاربردی برای تعلیم وتربیت و وظایف معلمی در بعد خرد، راهگشا باشد. آنچه در این بین اهمیّت ویژه دارد این موضوع است که دلالت های تربیتی برای حرفه معلمی در فرایندی معتبر مورد استخراج و سنجش قرار گیرد. به عبارتی اگر قرار است برای فرایندهای تربیتی، مبانی خاصّی وجود داشته باشد یقیناً این امر بایستی براساس معیارهایی صورت گیرد که جنبه همه جانبه نگری در آن با توجّه به ویژگی های انسان و خلقت او قابل تعریف باشد. حتی، در کاربرد الگوهای روزآمد علمی و کاربرد نظریات رقیب، محک مبانی قرآنی می تواند به عنوان ابزاری برای صحّت سنجی این مطالب و فیلتری مناسب برای کاربرد نظریات علمی مورد استفاده قرار گیرد. واژگان غفلت و فراموشی به عنوان یکی از کلیدواژگان پرتکرار که با خلقت انسان و دوران تربیت و تکامل او گره خورده است، از جمله الگوهایی است که نه تنها فهم ابعاد آن برای معلّمان مفید و سودمند بلکه استخراج این ابعاد در قالب الگوی مفهومی و نظری می تواند برای مباحث تربیتی دارای راهکارهای عینی و عملیاتی باشد. تلاشی که محقّقان پژوهش حاضر سعی نمودند در خور وسع خود به بخشی از آن بپردازند. در همین راستا، پژوهش حاضر قصد دارد در راستای استنباط دلالت های تربیتی فوق، به واژه فراموشی در قرآن، نظری ساختارشناسانه بیندازد.ابتدا یک سؤال پژوهشی با این مضمون طرح شد که:«واژگان غفلت و فراموشی در قرآن چگونه بکار گرفته شده است؟»نمونه گیری هدفمند که تا اشباع نظری مقولات ادامه داشته و در طرح تحقیقی حاضر سبب خوانش کل آیات قرآن در رابطه با کلیدواژه حیات گردید.در مرحله ی سوم، جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و با مراجعه به متن قرآن انجام گرفت.در مرحله ی چهارم، داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار MAXQDAY نسخه 3-12PORO مورد تحلیل قرار گرفت. در مرحله آخر، مطالعه تطبیقی کدهای محوری و باز به استخراج دلالت های تربیتی به روش تحلیل محتوای کیفی به شیوه ی استقرایی انجام شد.نتایج پژوهش حاکی از آن است که الگوی نظری واژگان غفلت و فراموشی در قالب شش دسته گروه های غافل و فراموشکار، موارد در معرض غفلت و فراموشی، عوامل ایجاد و پرهیز از غفلت و فراموشی، نتایج و شیوه های برخورد با غفلت و فراموشی قابل تقسیم است. همچنین پنج دلالت تربیتی از این الگوی نظری و مفهومی برای معلمان قابل استخراج است که شامل موارد زیر می باشد: ارتباط شناخت و ادراک با غفلت و فراموشی، اعتبار تذکّر در کنار تعلّم، لزوم تبیین ابعاد غفلت و فراموشی، توجّه به متضادهای غفلت و فراموشی، توجّه به مراتب غفلت و فراموشی. هر یک از این دلالت ها خود شامل اجزای دیگری بوده که به شرح زیر می باشد: ارتباط شناخت و ادراک با غفلت و فراموشی از دلالت های مبنایی و ریشه ای است که شامل این موارد خواهد بود: توجّه به ایجاد شناخت، توجّه به شناخت صحیح، توجّه به شناخت عمیق. اعتبار تذکّر در کنار تعلّم از جمله دلالت های فرایندی و زمینه ای است که توجّه به لزوم تذکر دائمی و توجّه به شیوه های تذکر را شامل می شود. تبیین ابعاد غفلت و فراموشی از جمله دلالت های ساختاری است که مصادیق، ریشه ها و نتایج غفلت و فراموشی را شامل می شود. توجّه به متضادهای غفلت و فراموشی ازجمله دلالت های عملکردی است که کلیدواژه های دنیا - آخرت، مرگ - زندگی و حس گرایی و معناگرایی را شامل می شود. درنهایت توجّه به مراتب غفلت و فراموشی از جمله دلالت های نتیجه ای است که شامل گزاره های تکرار و تعمد در غفلت و فراموشی است.درنهایت باید اذعان داشت که دین برای تربیت انسان آمده است و نگاه به محتوای دینی برای استنباط دلالت های تربیتی می تواند گامی در همین راستا باشد. به صورت جزئی تر این امر می تواند از طریق تحلیل کلیدواژه های قرآنی جهت استنباط این دلالت ها برای حرفه معلمی و کلاس درس او صورت گیرد. لذا چنین تحلیلی اساساً هدف و مقصود دینی و تربیتی دارد. سودمندی این امر در اتقان تکیه گاه نظری است که برای تربیت فراهم می نماید و معلم می تواند در عمل از راهکارهایی در کار خود بهره مند گردد که اعتبار مبنایی آن براساس الگوی وحیانی پایه ریزی شده است. برهمین اساس و به منظور غنی بخشی به تحقیق حاضر، پیشنهاد می شود در ادامه تحقیقات نظری به این سبک، دیگر کلیدواژه های مرتبط با مفهوم غفلت و فراموشی مورد بررسی قرار گرفته و با تبیین الگوی نظری و مفهومی کامل تر، نکات کلان در مباحث تربیتی استخراج گردد. همچنین پیشنهاد می شود دیگر کلیدواژه های قرآنی براساس این الگو مورد تبیین و بررسی قرار گیرند. اساساً تربیت کارآمد منوط به رعایت ابعاد جزئی و کلی مؤلفه های تربیتی است. معلمان کارآمد در قدم اوّل باید با تمسک به منابع معتبر تربیتی، جای پای قدم های حرفه ای خود را مستحکم نمایند. در گام بعدی لزوم شناخت درست مبانی و اصول و دلالت های تربیتی از منابع معتبر مطرح می گردد. این فرایند را محقّقان تربیتی برای شناخت و دسترسی معلمان، تسهیل و تسریع می نمایند. در گام سوّم و در بخش وظیفه اصلی معلم، کاربست این نتایج در محیط تربیتی، حائز اهمیت بوده که این بخش از رسالت های حرفه ای معلمی خواهد بود. در همین راستا در تحقیق حاضر، گام اوّل و دوّم به عنوان گام های پیش زمینه و در راستای کمک به حرفه تربیتی معلم برداشته شد تا از این رهگذر کیفیت عملکردهای معلمی بهبود و گسترش یابد.
مولفه های تربیتی مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی در منظومه بیانات امام خامنه ای (تحلیل مضمون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تشریح مولفه های تربیتی مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی با تاکید بر پیام مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت شهید سلیمانی است. این نوشتار از نوع پژوهش های کیفی با هدف اکتشاف است. قلمرو پژوهش مبتنی بر پیام بر پیام مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت شهید سلیمانی و دیگر بیانات معظم له حول محور شهید سلیمانی راجع به مولفه های تربیتی مکتب شهید سلیمانی است. داده ها به روش فیش برداری و اسنادی، جمع آوری شده است. جهت کشف مضمون ها از روش تحلیل مضمون طی مسیر شده است. جهت استخراج مضامین پایه ای، مضامین فراگیر متن پیام رهبری و دیگر بیانات حول محور شهید مورد بررسی واقع شد. مطالب با روش "تحلیل مضمون" مورد بررسی واقع شدند. در نتیجه این بررسی، 104 مضمون پایه ای، 16 مضموم سازمان دهنده که عبارتند از : اخلاص، شجاعت، صدق، زهد، معنویت، تشرع، تخصص، بلند همتی، تربیت مکتبی، دگرسازی، خستگی ناپذیر، درایت، تدبیر، پایبندی به آرمانها، دشمن شناسی و استکبار ستیزی و 3 مضمون فراگیر که عبارتند از مولفه های تربیتی اخلاقی، مولفه های تربیتی مهارتی و مولفه های تربیتی مکتبی استخراج شد.
واکاوی مولفه های تمدن سازی در دانشگاه و آموزش عالی از دیدگاه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جوامع امروزی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به عنوان یکی از کلیدی ترین نهادهای ساختاری، در جهت توسعه و رشد همه جانبه به شمار می رود. چرا که تحول جوامع با آموزش انسان های آن جامعه گره خورده است و بر اساس نظام آموزشی و تربیتی یک جامعه، نظم و انضباط اجتماعی حالت نهادی به خود می گیرد و عامه مردم خصوصا جوانان به طرف فرهنگ ترقی و توسعه حرکت می کنند. در همین راستا هدف پژوهش حاضر بررسی مولفه های تمدن سازی در دانشگاه و آموزش عالی از دیدگاه امام خمینی(ره) می باشد. این پژوهش با روش فراترکیب انجام شد که برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، از روش هفت مرحله ای فراترکیب سندلوسکی و باروسو استفاده شد که مبتنی بر راهبرد جستجوی منابع، 29 منبع از 312 منبع برای فراترکیب نهایی مناسب بود. یافته های پژوهش نیز 8 مقوله اصلی شامل استقلال، بصیرت و اقدام آگاهانه، انسان سازی، تخصص علمی، شناخت مبانی دینی، اعتلای کشور، مردم محوری و وحدت می باشد که در قالب یک چارچوب منسجم از بیانات امام خمینی در طول سالهای انقلاب تدوین و در نهایت پیشنهاداتی به سیاست گذاران حوزه آموزش عالی ارائه گردید.
تحلیلی از تربیت بر اساس آیه ششم سوره تحریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۶
113 - 132
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت خانواده پژوهی و مطالعات تربیتی مبتنی بر تفسیر قرآن، مساله نوشتار حاضر عبارت است از مفهوم پردازی تربیت/فرزندپروری و مرزشناسی آن با مفاهیم مشابه و متضاد براساس آیه ششم سوره تحریم. روش پژوهش توصیفی، استنباطی و تحلیلی است. در بخش اول (تفسیر إنطاقی) تلاش شد با روش تفسیری و اجتهادی، مراد جدی آیه شریفه فهم و وقایه به مثابه تربیت، مفهوم پردازی گردد و با رعایت ضوابط فهم متن و کشف معانی، اینگونه استدلال شد که «وقایه در این آیه، یا از باب مقدمه یا مصداق، همان تربیت است» و این نتیجه حاصل شد که فرایند وقایه و تربیت وقایی تحت اطلاقات تربیت است و نباید به فرایند اضراری و اضلالی تبدیل گردد. در بخش دوم (تفسیر استنطاقی) تلاش شد نسبت «تربیت وقایی» با دیگر مفاهیم مشابه و متضاد ترسیم شود و این نتیجه حاصل به دست آمد که سخت هسته تربیت وقایی، هدایت الهی است و تربیت وقایی با تربیت لیبرال و تربیت سکولار در تضاد است. وقایه مساویِ مفهوم هدایت و تربیت و اعم از تعلیم، ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر است. همچنین وقایه نسبت به مفهوم حضانت و تامین نفقه اعم و نسبت به مفهوم ولایت می تواند مساوی باشد.
بررسی اثربخشی مدل های تربیت محقّق علوم اسلامی در ایران براساس الگوی ارزشیابی سیپ (CIPP)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مؤسسات و مراکز آموزشی و پژوهشی به مثابه مهمترین زیرنظام های کلان علمی که در فرآیند توسعه یک کشور به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارآمد، شایسته و دارای مهارت جهت پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه های مختلف می پردازند، نقش حیاتی و کلیدی را برعهده دارند براین اساس ضروری است در طراحی، اجرا و ارزشیابی فعالیت های این مؤسسات از شیوه های مطلوب، دقیق و نظام مند استفاده شود. مؤسسات و مراکز علوم اسلامی به عنوان ساختار نظام مند آموزش های اسلامی، «راهبرد اهتمام به پروردن استعدادهای فطری و به منصه فعلیت نشاندن قوای خدادادی متربّیان و ساخت شاکله معرفتی، معنویتی، مهارتی و هویتی آنان در چهارچوب شاخص اصلی نظام مطلوب آموزشی تربیتی» را همواره مطمح نظر قرار داده اند (رشاد، 1395، ص116).در میان مجموعه نظام های آموزشی، پژوهشی، تبلیغی و ترویجی حوزه علوم اسلامی زمینه پژوهش به عنوان بخش پیشران و نظام ساز شمرده می شود. براین اساس تربیت مؤثّر و کارآمد محقّقان نیازمند طراحی و استفاده از مدل های تربیتی اثربخش می باشد. امروزه مراکز علوم اسلامی از مدل های مختلفی برای تربیت محقّقان استفاده می کنند.در نظام های تربیتی اثربخش باید به عوامل زمینه ای، دروندادی، فرآیندی و بروندادی برای پدیدآوری نتیجه و اثر توجّه نمود. وجود مدل های مؤثّر تربیت محقّق نقش مهم عاملیت را در اثربخشی پژوهش ها بارز می سازد.براساس بررسی های صورت گرفته تاکنون مطالعه جامع و دقیقی که به بررسی کلیه ابعاد مدل های تربیتی موجود پرداخته و به طور مستقیم با حوزه علوم اسلامی مرتبط باشد، انجام نشده است.این پژوهش با هدف شناسایی، تحلیل و سنجش اثربخشی مدل های تربیت محقّق و ارائه پاسخ به این سؤال است که مهمترین مدل های موجود تربیت محقّق علوم اسلامی در سطح مؤسسات علوم اسلامی کشور کدام و دارای چه اجزاء، مؤلفه ها، نقاط قوت و ضعف می باشد.روش: پژوهش حاضر از حیث ماهیت و نوع داده ها جزء تحقیقات کیفی بوده و مشتمل بر گردآوری و تحلیل داده های غیرعددی برای شناخت مفاهیم، دیدگاه ها و تجارب و تحلیل داده های بدون ساختار می باشد و از لحاظ شیوه اجرا و جمع آوری داده ها در گروه تحقیقات پدیدارشناسی قرار می گیرد. همچنین ازآنجایی که دستاوردها و نتایج پژوهش ارائه شده چهارچوبی برای عمل فراهم می آورد تا نظام های تربیت محقّق علوم اسلامی بر پایه آن اقدام نموده و بخش عمده ای از مشکلات اجرایی نظام تربیت محقّق را برطرف سازد، جزء تحقیقات کاربردی محسوب می شود. برای گردآوری داده های غیرعددی ابتدا در مرحله اکتشافی ازطریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و نیز مصاحبه نیمه ساختاریافت، مدل های تربیت محقّق با بهره گیری از روش تحلیل مضمون به شیوه اترید − استرلینگ (۲۰۰۱) «شامل مضامین پایه، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر» شناسایی گردید. پس از مرحله اکتشافی در مرحله تحلیلی برای سنجش اثربخشی مدل های موجود از الگوی ارزشیابی سیپ (cipp) استفاده گردید و ابعاد چهارگانه الگو شامل؛ بعد زمینه، بعد درونداد، بعد فرایند و بعد برونداد یا فرآورده مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه پژوهش، صاحب نظران و محقّقان مؤسسات و مراکز علوم و معارف اسلامی بودند که مدل مؤسسه یا مرکز آنان مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته بود. واحدهای آماری به شیوه نمونه گیری هدفمندِ در دسترس انتخاب شد. سپس تعداد 15 نفر از صاحب نظران و مشارکت کنندگان که هریک از آنها نماینده یکی از مؤسسات و مدل های تربیت محقّق شناسایی شده بودند دعوت به مصاحبه شدند و ابعاد مدل تربیت محقّق از ایشان اخذ گردید. همچنین به منظور سنجش اعتبار متغیرهای پژوهش از اعتبار صوری و سازه استفاده شد.نتایج: براساس تحلیل مضمون صورت گرفته در اثربخشی بعد «زمینه»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه دارای 4 مشخصه اساسی و مشترک هستند. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند با آگاهی، مدلی را در تربیت محقّق گزینش نمایند که ضمن توجّه به عوامل اثرگذار بر تربیت محقّق، رویکرد مناسب و مؤثّری در مواجهه با مسائل و موضوعات پیرامونی و متناسب با ویژگی های شناختی و شخصیتی محقّقان داشته باشد.همچنین در اثربخشی بعد «درونداد»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه 9 مشخصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده مطرح می باشد. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می نماید مدلی در تربیت محقّق انتخاب نمایند که دارای رویکرد توأم آموزشی و پژوهشی بوده و ضمن توجّه به روش شناسی علمی قادر باشد ارزش ها، نگرش ها، نیازها، نقشه علمی و . . . را با توجّه به توانمندی های منابع انسانی مؤسسه فراهم آورد.در بررسی اثربخشی بعد «فرایند»، مدل های تربیت محقّق موردمطالعه دارای 6 مشخصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده می باشند. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند مدلی برای تربیت گزینش نمایند که قادر باشد مشخصه های زمینه ای و دروندادی را در فرایند تربیت محقّق بکار گیرد و آنها را در رسیدن به اهداف سازمان دهد. این بُعد از مدل به مراکز تربیت محقّق امکان خواهد داد قابلیت ها و ظرفیت های پژوهشی اعم از قوانین، مقررات و منابع انگیزشی موجود در ارزشیابی و ارتقاء محقّقان را بسیج نماید.در بررسی اثربخشی بعد «برونداد»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه دارای 3 مشخّصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده می باشد. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند مدلی را انتخاب نمایند که ضمن استفاده از روش ها، استانداردها و ابزارهای ارزیابی و اثربخشی، خروجی و بازده برنامه تربیت محقّق را مورد ارزیابی قرار داده و با بهره گیری از ویژگی های نظام ارتقایی مؤسسه، روش ها و ابزارهای مورد استفاده در تربیت محقّق را مورد بازنگری و بهسازی قرار می دهد. بحث و نتیجه گیری: مطابق با ارزیابی مدل های تربیت محقّق علوم اسلامی می توان به مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «زمینه» شامل: اهمیّت برنامه درسی یکپارچه و رسمی حوزه، نظام انگیزشی متناسب با نظام و زی طلبگی، اهمیّت عوامل انگیزشی در محیط نزدیک و مرتبط با پدیدآوری تحقیق، حضور در صحنه های واقعی علم، توجّه توأمان به مسائل و نیازهای عینی و کاربردی، توجّه به عناصر مشترک روش تحقیق در علوم انسانی و اسلامی، روش مندی و تسلّط محتوایی بر موضوع، توانایی مسأله یابی و نیازسنجی پژوهشی می باشد. همچنین مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «درونداد» شامل: پدیدآوری روش شناسی پژوهشی اختصاصی هر مرحله پژوهش، باورمندی به توانایی تولید علم دینی، ارزشیابی محصول محور و خروجی محور، ایجاد فضای نقد تعاملی، تأکید بر نظریه پردازی در علوم انسانی اسلامی، پذیرش دانش پژوهان تحصیلات تکمیلی از فارغ التحصیلان با تأکید بر زنجیره ارزش، مواجهه و حل مسائل نظام اسلامی با رویکرد دینی و مسأله محوری، توجّه به زیرساخت و نظام های پشتیبانی پژوهش های علوم اسلامی، تأکید بر یکپارچگی سه بعد پژوهش، آموزش و ترویج در تربیت محقّق می باشد. مهمترین نقاط قوت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «فرآیند» شامل: مهارت روش پرونده سازی و نگارش مستقیم در جمع آوری اطّلاعات، بهره مندی از دانش زبان های خارجی در استفاده از منابع اصلی، توجّه به برانگیزاننده ها و نظام انگیزش درونی و دینی، انجام دیدارهای علمی با صاحب نظران و الگوهای موفق، توانمندسازی علمی و مهارتی محقّقان، ارزشیابی مهارت محور، مباحثه محور، گروه محور و نیز مدل محور، توانایی اتقان و رویکرد کیفی در نظریه پردازی است. و نهایتا مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «برونداد» شامل: مهارت محوری به جای حافظه محوری، ارزیابی ناظر به فرایند در مسائل علوم اسلامی، ارزشیابی مبتنی بر انگیزش درونی قرب الهی، ارتقای نیروهای مستعد تربیت شده حاضر و شاغل در سازمان ها و نهادها، افق گشایی و طرح نگاه های نو برای محقّقان علوم اسلامی می باشد.
مدل پارادایمی مربی شایسته از منظر آموزه های اسلامی با استفاده از روش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
53 - 74
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: پرداختن به موضوع بایسته های مربی دارای اهمیت و اولویّت ویژه ای است و تلاش ما در این تحقیق به دلیل همین اهمیّت است. از سوی دیگر توجه و بهره گیری از روش های تحقیق کارآمد و به روز و استفاده از آن ها امری ضروری و بلکه بدیهی و قطعاً پرفایده است. روش داده بنیاد از جمله ی این روش ها است که در این تحقیق برای به دست آوردن مهمترین مؤلفه های بنیادین مربی شایسته از منظر قرآن کریم و روایات از آن استفاده می کنیم. در این پژوهش به دنبال این مسئله هستیم که با به کارگیری روش داده بنیاد بتوانیم الگوی مفهومی بایسته های مربی را بر اساس اهمیت و تواتر ذکر آن ها در آموزه های اسلامی به دست آورده و طراحی کنیم و چارچوبی نظری در این موضوع معرفی نماییم. به وسیله ی این روش می خواهیم با استخراج داده ها و گزاره های به دست آمده از پژوهش های قبلی و بررسی تلاش های انجام شده در این موضوع، و نیز دقت در دیگر گزاره های تربیتی مهم ولازم برای مربّی در متن آیات و روایات، به تولید نظریه و کشف نتایج از داده ها دست یابیم و چارچوبی مفهومی برای مربی شایسته از منظر آموزه های اسلامی ارائه دهیم. استفاده از روش داده بنیاد در این موضوع کاملا نوآورانه و بدیع است و تاکنون با این روش پژوهشی در این زمینه انجام نشده است.روش تحقیق: در این پژوهش که با روش تحقیق متن محور «داده بنیاد» یا «نظریه زمینه ای» انجام شده، مجموعه کاملی از نصوص دینی شامل آیات قرآن و احادیث معصومین(ع) درخصوص ویژگی های مربی شایسته، استخراج و تحلیل کیفی شده است.نتایج تحقیق: در این پژوهش برای دست یابی به مؤلفه های مربی شایسته در آموزه های دینی، ابتدا به فحص و بررسی دقیق پیشینه تحقیق پرداخته شد و سپس یک گروه نمونه از پژوهش های انجام شده در رابطه با مسئله اصلی تحقیق، انتخاب و احصاء گردید. این مجموعه شامل 8 کتاب، 15 پایان نامه و 38 مقاله پژوهشی است که در مرحله جمع آوری اطلاعات، به صورت دقیق مطالعه و مورد بررسی قرار گرفت و سپس آیات و روایاتی که در این متون ذکر شده و از آنها به عنوان مبنایی جهت بیان ویژگی های مربی شایسته استفاده شده بود، جمع آوری گردید. همچنین در جریان جمع آوری داده ها، روایاتی که در این پژوهش ها ذکر شده بود را در اصل کتب روایی نیز مورد جستجو قرار دادیم و آدرس آن ها را همراه هر روایت ذکر کردیم. به علاوه ضمن بررسی دقیق این موارد در کتب روایی، هرجا آیه یا روایتی مرتبط با موضوع پژوهشمان مشاهده کردیم آن را هم مورد استفاده قرار دادیم. سپس طبق مراحل روش تحقیق داده بنیاد در مرحله ی کدگذاری باز اقدام به استخراج مفاهیم به دست آمده از داده ها کردیم و کدهای به دست آمده از آیات قرآن کریم را با علامت "Q" و کدهای به دست آمده از روایات را با علامت "T" نشاندار کردیم. در این مرحله به 119 کد قرآنی و 527 کد حدیثی دست یافتیم.بحث و نتیجه گیری: یافته های تحقیق بیانگر آن است که دغدغه اصلی نصوص دینی برای معرفی مربی شایسته در دو حوزه فراگیر صلاحیّت ها و توانمندی ها قابل طبقه بندی است. در حوزه صلاحیّت ها به ترتیب فراوانی و اولویّت پنج مقوله: اخلاقی، اعتقادی، عاطفی، معرفتی و نفسانی مطرح بوده و در حوزه توانمندی ها نیز به ترتیب فراوانی و اولویّت چهار مقوله: رفتاری عملیاتی، پرورشی تربیتی، علمی آموزشی و یاددهی مطرح است. جزئیات هر مقوله و مدل پارادایمی مربی شایسته بر اساس آموزه های دینی در این پژوهش معرفی شده است. طبق نتایج به دست آمده در این پژوهش مربی شایسته از منظر آموزه های اسلامی باید در دو حوزه ی اساسی ارزشی و حرفه ای دارای صلاحیت و توانمندی باشد. بر اساس روش داده بنیاد از مجموع 449 داده ی قرآنی و روایی 646 مفهوم در مرحله ی کدگذاری باز کدگذاری شد که مقوله های ارزشی 417 کد با نسبت %65 و مقوله های حرفه ای 229 کد با نسبت %35 را به خود اختصاص دادند. در کدگذاری محوری در حوزه ی صلاحیت های ارزشی مربی، مقوله های اصلی صلاحیت های اخلاقی مربی با فراوانی 192 کد، اعتقادی 131، عاطفی 38، معرفتی و شناختی 36 و نفسانی با 20 کد شناسایی شد. زیر مقوله ی «مربی دارای کرامت های اخلاقی باشد» از صلاحیت های اخلاقی مربی با 62 کد بیشترین فراوانی در مقوله های فرعی این حوزه را به خود اختصاص داد. زیر مقوله های «ملاطفت و مهربانی با متربی» با 26 کد در صلاحیت های عاطفی، «تمسک مربی به قرآن و اهل بیت (ع) و بهره مند ساختن متربی از این دو ثقل» با 32 کد در صلاحیت های اعتقادی مربی، «راهبردهای تربیتی مربی در ارتباط با امام زمان(ع)» و «واقف بودن مربی بر ارزش و برکات کار معلمی» هرکدام با 13 کد در صلاحیت های معرفتی و شناختی مربی دارای بیشترین فراوانی در مقوله های فرعی بودند.تعارض منافع: این پژوهش با حمایت مالی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی طبق ابلاغ شماره 4929 انجام شده است.
واکاوی مفهوم «اصل» و «روش» در تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
نظام سازی در معارف و بحث های نظری کاری ضروری است. چراکه موجبات روشنایی مطالب و دسته بندی اطلاعات را فراهم می آورد. مجموعه معارف تربیتی نیز باید در یک چارچوب به هم پیوسته و منسجم تدوین شود تا هر عنصر جای خود را پیدا کرده و ارتباط خود را با بقیه بیابد. ازاین رو تلاش برای تعریف دقیق عناصر نظام تعلیم و تربیت اسلامی و تبیین منطقی روابط بین آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. اصل و روش دو عنصر بسیار مهم در نظام معرفتی تعلیم و تربیت هستند. اهمیت این دو عنصر بیشتر بدان جهت است که مربیان در صحنه تعاملات تربیتی خود بیشتر و بیشتر با آنها سروکار دارند. ما باید بدانیم منظور چیست که می گوییم: «مربی در عمل تربیتی خود باید به درستی از روش ها و اصول تربیتی استفاده کند». تا وقتی مفهوم روش و اصل معلوم نباشد، نمی توان پاسخ دقیقی به این سؤال ارائه کرد. هدف این تحقیق آن است که مفهوم اصل و روش، و همچنین روابط آنها، را مورد بازبینی قرار داده و تعریف روشن تری ارائه کند. بررسی ها نشان داد که تعریف رایج اصل و روش به قواعد رفتاری مربی تعریف تام و تمامی نیست. چنان که تمیز بین آنها براساس کلیت و جزئیت شدنی نیست. روش تحقیق مورد استفاده در این تحقیق عمدتاً توصیف و تحلیل مفاهیم و گزاره های مربوط است. بدین منظور ابتدا دیدگاه ها و تعاربف ارائه شده در منابع مختلف مربوط به چند دهه اخیر بازبینی و مقایسه می شوند و با یک تحلیل نهایی، نهایتاً، تعریف مختار به دست می آید. دیدگاه های مورد نظر بیشتر از کسانی مانند استاد خسرو باقری، مرحوم استاد غلامحسین شکوهی، استاد علیرضا اعرافی، مرحوم آیت الله مصباح یزدی، استاد سید علی حسینی زاده به دست آمد و این تعاریف سرمایه غنی نویسنده برای تحلیل و جمع بندی و نتیجه گیری نهایی شد. دقت در اصول پیشنهادی این اندیشمندان نشان می دهد که منظور ایشان از اصل نوعی روش یعنی اقدامی کلی است که باید انجام گیرد. به عنوان مثال اصل «فعالیت» از مربی می خواهد که متربی را به تجربه و وارسی شخصی اشیاء و دست ورزی مسائل پدیدآمده وا دارد و به هیچ عنوان به مشاهده تجارب دیگران اکتفا نکند. (شکوهی، 1390، صص142-160) این توضیحات نشان می دهد که مراد از آنچه به نام اصل آمده نوعی اقدام عملی است که مربی باید صورت دهد. مراجعه به «اصول» دیگر یادشده نیز همین فرضیه را تأیید می کند. به عبارت دیگر، «اصل» در ادبیات قدما همان «روش» کلی است (که می تواند مصادیقی داشته باشد). پس از آنکه معلوم شد مفهوم پیشنهادی روش ما را از «اصل» به معنای شایع و مشهور آن بی نیاز می کند، این سؤال مطرح می شود که آیا برای کارآمدی عملیات تربیت، به کارگیری روش ها یعنی اقدامات تربیتی کافی است یا علاوه بر اقدامات تربیتی عنصر دیگری نیز باید حضور داشته باشد. بررسی فرایند تربیت و مطالعه آن نشان می دهد که برای موفقیت در آن به کارگیری روش ها کافی نیست. گاهی روش انجام می شود ولی تأثیر تربیتی ندارد و شاید در دراز مدت اثر عکس بگذارد. مثلاً تشویق بدون رعایت نکات و شرایط لازم نه تنها احتمال تکرار فعل را بیشتر نمی کند؛ بلکه ممکن است به نوعی بازدارنده باشد. در واقع مربیان موفق روش های تربیت را به همراه ابزار دیگری، که می توان «اصول تربیت» نامید، به کار می گیرند. اگر از این زاویه به مسأله بنگریم، «اصول» تربیت عبارت است از قواعد رفتاری و راهنمای عمل مربی که نحوه اجرا و چگونگی اقدام را نشان می دهد. به عبارت دیگر، مربی در فرایند تربیت نمی تواند اقدامات تربیتی یا روش ها را به هر شکل و نحوه ای انجام دهد و نسبت به قواعد رفتاری و شرایط کاری خود بی توجه باشد. موفقیت در فعالیت های تربیتی، مشروط به آن است که آن را چگونه انجام دهیم و در نتیجه توجه به این قواعد و رعایت آنها ضروری است. به عبارت دیگر، رعایت اصول تربیتی شرط تأثیرگذاری و کارآمدی روش ها و فرایند تربیت هستند. و ای بسا که رعایت شرایط انجام کاری از خود آن مهم تر باشد. چراکه در بسیاری از موارد خسارت انجام اقدامات به شکل غلط از خسارت ترک آنها بیشتر است. برای دستیابی به «اصل» به معنای شرایط «روش» نیز از قیاس عملی استفاده می کنیم که به دو مقدمه نیاز دارد؛ یکی هدف و دیگری مبنا. گزاره هدف چنین گزارش می شود: «مطلوب است روش تربیتی به شکلی کارآمد و مؤثر اجرا گردد». اما چه چیزی در تحقق این هدف یاری می رساند؟ رعایت شرایط مورد نظر. این در واقع مقدمه دوم قیاس عملی است که نقش مبنا را ایفا می کند: «کارآمدی و تأثیرگذاری روش مشروط است به رعایت اصول و شرایط آن». از این دو مقدمه اصل را نتیجه می گیریم: «مربی باید شرایط و کیفیت خاص روش را رعایت کند». به عنوان مثال، می دانیم که «آگاهی بخشی» یک روش بسیار مفید و کلیدی در امر تربیت است. هرچه متربی نسبت به حقایق پیرامونی و نسبت به وظایف خود آگاه تر باشد جریان تربیت به هدف خود نزدیک تر خواهد شد و توفیقات مربی در اجرای وظایف مربوط بیشتر خواهد بود. اما نیک می دانیم که آگاهی بخشی در صورتی کارآمد است که با صداقت در گفتار و عمل همراه باشد. مربی بی عمل و فاقد شرایط موفق نیست. این حقیقت به شکلی بسیار صریح در کلام امیر بیان آمده است: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ؛ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ...». (نهج البلاغه، حکمت 73) جمع بندی مباحث فوق حکایت از آن دارد که ادبیات موجود در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی می تواند چابک تر و روان تر تدوین شود. به این منظور پیشنهاد این مقاله آن است که مفهوم اصل به معنای مشهور جای خود را به روش بدهد. در واقع آنچه به عنوان اصل مطرح می شود چیزی جز همان روش کلی نیست که مقسم انواع روش های زیر مجموعه خود است. در کنار این عنصر که روش نام دارد، مقاله عنصر دیگری را نیز پیشنهاد داده است که حکایت از شرایط موفقیت و تأثیرگذاری روش هاست. به عبارت دیگر، هر روش در صورتی تأثیرگذار است که اصول و شرایطی نیز در کنار آن رعایت شود. نام این عنصر جدید اصل است.
قواعد استنباط مراحل تربیت اخلاقی با ملاک ترتیب منطقی از نگاه علامه مصباح یزدی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
استنباط مراحل تربیت اخلاقی از متون دینی یکی از بخش های مهم تربیت اخلاقی در معارف اسلامی به شمار می آید و نیازمند قواعد و ضوابط خاص خود است. از طرفی نیز ملاک ترتیب منطقی، یکی از ملاکات در تدوین و استنباط مراحل تربیت اخلاقی شمرده می شود. حال سؤال این است که برای استنباط مراحل تربیت اخلاقی با ملاک ترتیب منطقی از دیدگاه علامه مصباح یزدی، به عنوان یک نظریه پرداز عرصه اخلاق، چه قواعدی وجود دارد؟ این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای درصدد پاسخ به سؤال یادشده برآمده است و پس از تتبع لازم در آثار علامه مصباح یزدی و بهره گیری از استدلال های عقلی، این نتیجه حاصل شد که قواعد استنباط مراحل تربیت اخلاقی با ملاک ترتیب منطقی عبارت اند از: 1. ترتّب منطقی انجام رفتار ارزشی بر رفع موانع؛ 2. ترتیب منطقی بین بینش ها، گرایش ها و کنش ها؛ 3. ترتّب منطقی ارزشمندی افعال اخلاقی بر ایمان؛ 4. ترتّب منطقی تربیت روح بر تربیت جسم؛ 5. ترتّب منطقی خودسازی بر خودشناسی.
واکاوی آثار افکار و نیات بر رخدادهای زندگی از منظر قرآن کریم و نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۷
133 - 157
حوزههای تخصصی:
بررسی و مداقه در خصوص نسبت افعال انسان و رخدادهای زندگی او از منظر اسلام مسأله ای است که از دیرباز مدنظر متفکرین و پژوهشگران مسلمان و هم چنین اسلام شناسان و اسلام پژوهان بوده است؛ در چنین فضایی جست و جو پاسخی روش مند و مستدل پیرامون مسأله مذکور زمانی ممکن می شود که از طریق واکاوی آیات قرآن کریم و مطالب نهج البلاغه به عنوان دو کتابی که مرجع اصلی مسلمانان محسوب می شوند به جایگاه ارتباط افعال انسان و رخدادهای زندگی پرداخته شود. سوال اساسی در این پژوهش اینست که: « با توجه به متن قرآن کریم و مطالب نهج البلاغه جایگاه افکار و نیات و اثر آن ها در حوادث زندگی فردی و جمعی انسان چگونه بیان شده است؟» در همین راستا نتایج بررسی ما حاکی از این مطلب است که هم در آیات قرآن کریم و هم در مطالب مندرج در نهج البلاغه، افکار و نیات آثار کاملاً مشهودی بر رخدادهای زندگی انسان دارند و این آثار نه تنها در بعد فردی قابل مشاهده ذکر شده اند بلکه آیات قرآن کریم و کلام امیرالمومنین علی علیه السلام مؤید این امر هستند که در بعد اجتماعی نیز تحقق آثار آن ها در رخدادهای زندگی امری محتوم است.
شناسایی عوامل سازنده و محدود کننده شادکامی زناشویی مبتنی بر آموزه های اسلامی؛ شادکامی تسهیل گر تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
75 - 90
حوزههای تخصصی:
خانواده به عنوان کانون اصلی تأمین نیازهای مختلف انسان، اساساً بر باورها، رفتارها و عواطف اعضای خانواده تأثیر اجتناب ناپذیری دارد، بنابراین کیفیت عملکرد خانواده، سلامت اعضای خانواده و به تبع آن، اجتماع را تحت تأثیر قرار می دهد (نجفی و همکاران، 1403). در درون نظام خانواده نیز، استحکام و دوام زیرمنظومه همسری، کلید ثبات خانواده محسوب می شود؛ به گونه ای که عملکرد این زیرمنظومه بر سلامت خانواده تأثیر فراوان گذاشته و مشکل آن به همه ی خانواده سرایت می کند (زهراکار و جعفری، 1402).
از موضوعات مهم در زندگی، تأمین زندگی ای موفق و کامیاب و همراه با خوشبختی و شادکامی است که در ادبیات دین، از آن به عنوان «حیات طیبه»، و «سعادت» و مانند آن، و در روان شناسی مثبت نگر از آن به عنوان «زندگی خوب» یا «کیفیت زندگی» و یا «سعادت و شادکامی» یاد می شود. شادی و نشاط در قرآن و روایات، دارای ضوابط و معیارهای خاصی است که براساس آن معیارها، به ممدوح و مذموم تقسیم بندی می شوند. در آیات قران کریم به صورت کلی به شادی پرداخته شده، اما در احادیث به صورت مفصل و جزئی به شادی و اسباب آن اهتمام خاص نشان داده شده است (پسندیده، 1397).
امروزه میزان زیادی از مشکلات بهداشت روانی ناشی از ارتباط های مختل و تعارض در حل مسائل زندگی است. وجود مشکلات زناشویی علاوه بر ضروری ساختن وجود متخصصین در امر درمان زناشویی، لزوم مداخلات پیشگیرانه برای رفع مشکلات بالقوه قبل از ورود متخصصین در امر درمان زناشویی، لزوم مداخلات پیشگیرانه برای رفع مشکلات بالقوه قبل از حادث شدنشان را نیز ضروری می سازد. ضرورت داشتن شیوه نامه های آموزشی - روانی که مبتنی بر فرهنگ و ارزش های آن جامعه باشد نقش مؤثری در ارتقا بهداشت روانی اعضای خانواده خواهد داشت. ضرورت پژوهش حاضر نیز در راستای این نقش تعریف می شود.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ رویکرد کیفی، از نظر هدف کاربردی، از لحاظ پارادایم تفسیری و از نظر روش مطالعه اسنادی می باشد. در روش پژوهش اسنادی، محقق به دنبال بررسی اهداف ذهنی و درک مقاصد پنهان یک متن نمی باشد. در روش اسنادی، تلاش پژوهشگر این اس ت که از درک مقاصد و انگیزه های اسناد، یا تحلیل های تأویلی یک متن، بیرون آمده و آن را به عنوان گفتمان نوشتاری نویسنده و زبان مکتوب، قبول کرده و مورد استناد قرار دهد (مهرطلب و همکاران، 1402).
در پژوهش حاضر برای مطالعه ی اسنادی، از روش هفت گامی (ساندلوسکی و باروس، 2006؛به نقل از مهرطلب و همکاران، 1402) استفاده شده است. این مراحل عبارتند از:
مرحله اول: تنظیم سؤال های پژوهش؛
مرحله دوم: مروری بر پیشینه؛
مرحله سوم: انتخاب متون مناسب؛
مرحله چهارم: استخراج اطلاعات متون؛
مرحله پنجم: تحلیل و ترکیب یافته های کیفی؛
مرحله ششم: کنترل کیفیت.
سؤال های مورد بررسی در پژوهش حاضر عبارت بودند از:
1. مؤلفه های اصلی شادکامی مبتنی بر آموزه های اسلامی کدام ها هستند؟
2. مؤلفه های فرعی شادکامی کدام ها هستند؟
منظور از پیشینه، هم پیشینه نظری و هم پیشینه پژوهشی می باشد. در این مرحله کتاب ها، مقالات، پایان نامه و رساله های مرتبط با شادکامی، کیفیت زتدگی مبتنی بر آموزه های اسلامی توسط پژوهشگر جمع آوری شد. از بین مقالات، پایان نامه، رساله و کتب انتخاب شده، تعداد 29 کتاب و مقاله مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: ازدواج و تشکیل خانواده یک اصل اساسی برای دوام و بقای جوامع است که بستر تربیت اجتماعی و شکل گیری شخصیت فردی را فراهم می کند. ازدواج باید معیارهایی برای سنجش موفقیت یا شکست داشته باشد. در زمینه تهیه برنامه شادکامی اسلامی می توان به پژوهش زارع مبارک آبادی و همکارن (1401) و در زمینه ساخت و پرسشنامه شادکامی اسلامی به پژوهش آذربایجانی و علی محمدی (1389) اشاره نمود. در این پژوهش محققین سعی نمودند با انجام تحلیل استادی، عوامل سازنده و آسیب رسان شادکامی زناشویی براساس آموزه های اسلامی را شناسایی نمایند. با بررسی آیات و روایات و مطالعه متون معتبر، می توان عوامل موثر بر شادکامی زناشویی را در دو حیطه:
الف) عوامل سازنده و ایجاده کننده شادکامی زناشویی.
ب) عوامل مخرب و محدود کننده شادکامی زناشویی نام برد.
نتایج نشان داد که شادکامی زناشویی براساس آموزه های اسلامی دارای دو مفهوم فراگیر به نام:
الف) عوامل سازنده شادکامی زناشویی.
ب) عوامل محدودکننده شادکامی زناشویی می باشد.
عوامل سازنده شادکامی دارای شش مضمون سازمان دهنده (خردورزی، باورهای دینی، کارهای شایسته و اخلاق نیکو، عبادت ها، عناصر مادی و لذت های طبیعی و آیین همسرداری و بهداشت خانه) و دارای 52 مضمون پایه است.
بحث: تأثیر شادکامی و سلامت روانی همسران در ثبات و پایداری رابطه زناشویی بسیار ضروری می باشد؛ بخاطر اینکه شادکامی و رضایت زوجین زمینه مواجه شدن مدبرانه و عاقلانه با بسیاری از چالش های زندگی زناشویی را فراهم می نماید که همین امر، تضمین کننده دوام و پایداری رابطه زناشویی می باشد. شادی باعث رشد آگاهی، خلاقیت و فعالیت فرد شده و روابط اجتماعی افراد را تسهیل می کند (لاورنس و همکاران، 2019). عده ای از محققان عقیده دارند انسان های بانشاط و شادکام افرادی هستند که در سنجش اطلاعات سوگیری مثبت دارند (توماس، جی.ان.، آلپر، بی. ا.، و گلیسون، اس، 2017). انسان های بانشاط و شادکام افرادی برونگرا، خلاق، سالم، فرهیخته، دارای روابط انسانی و دوستانه پایدار و با دوام و نگرش های مذهبی محکم هستند (راجپات، 2017).
برخی از نظریه پردازان و پژوهشگران، نائل آمدن به نشاط و شادکامی را از طریق توجه به هدف های معنوی، مذهبی، ارزش ها، نیازهای اساسی، معنادار بودن زندگی و علاقه و محبت به خدا امکان پذیر می دانند و عقیده دارند افراد مذهبی با داشتن چنین عقاید و ارزش های متعالی، می توانند نشاط، سلامت و شادکامی خود را ارتقا دهند (وید، جی بی، هیز، آر بی، وید، جی. اچ، بکنشتاین، جی. دبلیو، ویلیامز، ک. دی، و باجاج، جی. اس، 2018). این در حالی است که داشتن ارزش و معنا در زندگی، احساس تعلق به منبعی والا و امید داشتن به خداوند متعال، از راهبردهایی می باشد که این افراد می نوانند در مقابله و برخورد با چالش ها و مشکلات زندگی، استرس کمتری را تجربه کنند. بانشاط بودن و شاد زیستن بلندمدت و کوتاه مدت تحت تأثیر فاکتورهای درونی و برونی فراوانی می باشد و معنویت، دینداری از طریق تقویت عوامل درونی از جمله یافتن معنا در زندگی و مفاهیمی از قبیل: بخشش، صبر، توکل، امیدواری، علاقه اجتماعی، شکرگزاری و قدردانی، مهربانی و تاب آوری می تواند زمینه ساز نشاط و شادکامی در انسان باشد (دب، اس.، توماس، اس.، بوز، ا.، و اسواثی، تی، 2020).
خدامحوری از مهم ترین معیارهای شادی و نشاط در قرآن و روایات است. در سبک زندگی اسلامی عمق عواطف، نگرش های فرد و اعتقادات وی سنجیده نمی شوند، بلکه رفتارهای فرد مورد سنجش قرار می گیرند. نخستین گام به منظور بهبود بخشیدن به روابط خانوادگی سالم برنامه های آموزش زودهنگام است. ضرورت پژوهش حاضر نیز در راستای این نقش تعریف می شود. نتایج بدست آمده برای تدوین شیوه نامه آموزشی - روانی شادکامی مبتنی بر آموزه های اسلامی توسط پژوهشگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
تدوین مدل خوش بینی تحصیلی براساس نشاط ذهنی و هوش زیباشناختی با میانجی گری جو عاطفی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۶
163 - 184
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل معادلات ساختاری برای پیش بینی خوش بینی تحصیلی بر اساس هوش زیباشناختی و جو عاطفی خانواده با نقش میانجی جو عاطفی خانواده در نوجوانان انجام شد. مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و نحوه گردآوری داده ها از نوع همبستگی و توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان رده سنی 18-10 سال شهر تهران بود. نمونه پژوهش 380 نوجوان بود که در دو مرحله نمونه گیری خوشه ای و در دسترس در پژوهش شرکت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه خوش بینی تحصیلی اسچنن موران و همکاران (2013)، پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، پرسشنامه نشاط ذهنی ریان و فردریک (1997)، پرسشنامه هوش زیباشناسی رشید و همکاران (1396) است. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و LISREL8.8 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل تحقیق برازش خوبی دارد (90/0=GFI) و هوش زیباشناختی و نشاط ذهنی پیش بینی کننده خوش بینی تحصیلی در نوجوانان است و جو عاطفی خانواده می تواند این تأثیرات را تعدیل کند. براین اساس، تکیه بر هوش زیباشناختی و بهره گیری از درک زیبایی های جهان در نوجوانان می تواند زمینه افزایش خوش بینی تحصیلی و پدیدایی پیامدهای مثبت تحصیلی را فراهم سازد.
بررسی مبانی فلسفی آموزه های تربیتی وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۷
213 - 239
حوزههای تخصصی:
وصیت نامه شهدا بدلیل معرفت باطنی آن ها مبتنی بر مبانی فلسفی عمیقی است. هدف این مقاله کشف مبانی فلسفی آموزه های تربیتی مندرج در وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی جهت ارائه راهکارهای تربیتی است. پژوهش حاضر بنیادی و روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی می باشد. بیان مبانی فلسفی آموزه های تربیتی و سیره عملی شهید سلیمانی در کشف اصول تربیتی شاخص و مقابله با تغییرات فرهنگی و شناختی موجود در جامعه ضرورت دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد در وصیت نامه شهید سلیمانی به لحاظ هستی شناسی، خداوند مبدأ هستی، یگانه رب موجودات و صرفا وجود او مستقل است و انسان هم چون سایر موجودات، عین فقر و نیاز مطلق به خداوند است. انسان با توجه به فطرت خداجو و اراده خویش و با عنایت به نعمت های الهی، قادر به کسب کرامتی است که با آن می تواند مصداقی از اسوه های الهی در مسیر تعالی و رشد سایر انسان ها قرار گیرد. مسأله معرفت یقینی شهید، نقش امید، و عوامل معرفت بخشی چون گریه بر اهل بیت پیامبر(ص) از مهم ترین مبانی معرفت شناختی آموزه های تربیتی وصیت نامه اوست. توجه ایشان به مسأله حیات طیبه و ارزش های اخلاقی ازجمله مبانی ارزش شناختی تربیت در وصیت نامه ایشان است.