امام خمینی قدسسره به پیروی از سیرهی انبیا و امامان معصوم علیهمالسلام نظام اسلامی را زمینهای برای خدمت مادی و معنوی به مردم میداند. از ویژگیهای بارز این اندیشه در خدمت رسانی به انسانها توجه به ادای تکلیف و انجام وظیفه در راستای کسب رضای پروردگار است. از این رو نهضت امام خمینی قدسسره نیز همانند نهضت انبیا بر دوش طبقات محروم و مستضعف که به تعبیر ایشان «کوخ نشینان» هستند به عنوان صاحبان اصلی انقلاب معرفی میشوند، قرار دارد. با توجه به این دو امر مهم است که با پیروزی انقلاب اسلامی ارائهی خدمت در دو میدان تأمین نیازهای عمومی و پرورش مغزها و زدودن اشکال مختلف غبار غربت و مظلومیت از این قشر در سرلوحهی امر قرار میگیرد و امام همواره خویش را مرهون این طبقه میبیند. در نتیجه وظیفهی اصلی دولت مردان را که خدمت به محرومان باشد پیوسته به آنان توصیه میکند و آن را به عنوان مسألهی محوری نظام یادآور میشود.
على رغم گذشتبیش از یک دهه از زایش و رویش پدیده جهانىشدن (Globalization) یا در واقع، جهانىسازى ( Globalism) ، هنوز زوایاى مختلف آن در هالهاى از ابهام و تردید قرار دارد که سؤالهایى را برمىانگیزد; از جمله، جهانىشدن به چه معناست؟ و تاریخ پیدایش اصطلاح جهانىشدن یا جهانىسازى و پیشینه رویکرد و گرایش به آن از چه زمانى است؟ آیا در اسلام، میل به جهانىشدن وجود دارد؟ در صورت مثبتبودن پاسخ، آیا جهانىشدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ویژگیها، ساختار و ابزارهاى جهانىشدن اسلامى چیست؟ البته به بخشى از این سؤالات، توسط اندیشمندان پاسخهایى داده شده است، اما این پاسخها به علت تنوع و تعدد، ابهامها و اشکالهاى جدیدى را به میان آوردهاند . هدف این مقاله ارائه پاسخى روشن به پرسشهاى فوق است .
مطالعه متون کلاسیک و جدید صاحب نظران علوم انسانى و سیاسى نشان مىدهد که بحث از انسان در کانون توجه آنها بوده است و اگر قلمرو سیاست و روابط بینالملل را تحت تأثیر انسان یا انسانها در قالب دولتها بدانیم نوع نگرش به ماهیت انسان باعث شکلگیرى دیدگاههاى متفاوتى به پدیدهها و مسائل بینالمللى مىگردد. بررسى ضمیر انسان در سه حالت لوح پاک، شرور یا تلفیقى از آنها به همراه تبیین رهیافت اسلامى در این مقاله آمده است.
میرداماد از فیلسوفان و متکلمان بنام شیعه در عصر صفوى است. آثار او را مىتوان تبیین گر بسیارى از مقولههاى بنیادین کلام شیعى تلقى کرد. در مقاله حاضر براى تبیین اندیشههاى کلامى شیعه از دریچه آثار میرداماد، به بررسى موضوعاتى چون توحید، جبر و اختیار، نبوت و... مىپردازیم و آنها را به عنوان بنیادهاى کلام شیعى مورد امعان نظر قرار مىدهیم.
نوشتار حاضر قصد دارد با پاسخ به این پرسش که «چرا حکومت قاجار فرو پاشید و پهلوى اول به قدرت رسید؟» راهى به قانونمندى تاریخى در جریان انتقال قدرت بگشاید.
مؤلف در پاسخ به پرسش یاد شده فرضیههاى ذیل را مورد بررسى قرار مىدهد: 1. فشار مجموعهاى از عوامل درونى و بیرونى، حکومت قاجار را در حفظ قدرت مستأصل ساخت؛ 2. همزمانى رخدادهاى داخلى و خارجى در دستیابى رضاخان به قدرت مؤثر واقع شد؛ 3. انگلیسىها از مؤثرترین عوامل خارجى در سقوط قاجاریه و ظهور پهلوى بودند؛ 4.مؤلفههاى شخصیتى رضاخان در رسیدن او به قدرت تأثیر به سزایى داشت.
انسان، موجودى اجتماعى و مدنى بالطبع است و خواهناخواه، براى بهتر زیستن خود و تنظیم روابطش با دیگران، به وضع قانون و مقرراتى خاص، نیازمند است . پرسشى در این راستا مطرح است و آن این که، چه جاذبهاى، انسان را ملزم به اطاعت از قانون و ملتزم به اجراى احکام مىکند؟
نوشتار حاضر، درصدد استبه پاسخ این پرسش برسد که در فقه امامیه، چه مبنایى وجود دارد که بر اساس آن، انسان خود را به اطاعت از قانون ملتزم مىداند؟
ظهور پست مدرنیسم نشانه بحران مدرنیسم است، که بحران معنا نام دارد. هر چند که امروزه مدرنیسم در مواجهه با این بحران، خود را از یک دکترین حقیقت یاب مبتنى بر این همانى عقل و دانش، به یک ضد دکترین مدعىِ نسخِ خودانگاره حقیقت در حوزه فلسفه و علم تبدیل مىکند، امّا این مدرنیسم متنبّه نیز نمىتواند طرف گفتوگوى اسلام قرار گیرد. از نظر نویسنده، بحران معنا همچنان در مدرنیسم وجود دارد و این بحران، انسان را به بىمعنایى مىکشاند. علاوه براین هر نوع گفتوگویى بین اسلام و پست مدرنیسم نیز تناقض گونه است، چرا که گفتوگویى خواهد بود بین یک دکترین استعلایى و حقیقت و یک ضد دکترینى که حقیقت جهان شمول و امر استعلایى را انکار مىکند. براین اساس اندیشه اسلامى هم باید سقوط عقل روشنگرى را مورد توجه قرار دهد و هم بدون افتادن در ورطه پست مدرنیسم، دیدگاهى آشتى جویانه از انسان ارائه کند تا از این طریق تعهد خود را در قبال وحدت اخلاقى نوع بشر تجدید نماید.