اصالت تاریخیِ باور به منجی موعود، از مباحث مهمی است که در روزگار ما برخی آن را به رشتة نقد کشیده اند. با بررسی توصیفی ـ تحلیلی نخستین منابع تاریخی و روایی به این نتیجه دست یافتیم که اصالت این آموزه و انتساب آن به شیعیان عصر حضور امامان معصوم(ع) از زمان امیرمؤمنان علی(ع) و در تمام طول عصر حضور قابل اثبات و ریشهیابی است. آنچه بیشتر در طول این دوره در بوتة اختلاف یا ابهام بوده، شناخت شخص مهدی موعود بوده است که با توجه به اوضاع دشوار سیاسی عصر حضور برای بیان معارف شیعی، روند تدریجی بیان و تثبیت برخی آموزه ها، تأکید بر انتظار و اقتضای طبیعی ابهام آلود بودن جزئیات آموزة مهدویت، تفاوت سطح معرفتی افراد و...، طبیعی مینماید و نمیتواند مشکلی بر اصالت این آموزه در میان شیعیان عصر حضور به شمار آید.
یکی از ابداعات ماده 6 قانون حمایت از خانواده مصوب 1391، اعطای نمایندگی به مادر در روند دادرسی مطالبه نفقه طفل یا محجور است. در تفسیر این ماده قانونی دو نگرش متفاوت مطرح می شود؛ برخی آن را از باب جعل ولایت قهری می دانند؛ برخی دیگر بر این باورند که ماده قانونی، اعطای نوعی از نمایندگی به مادر به مثابه نهاد وکالت یا قیمومت است. هرکدام از این دو دیدگاه، آثار حقوقی متفاوتی در مسئولیت و اختیارات مادر برجای می گذارد که مقاله حاضر با بهره گیری از روش تحلیلی - توصیفی، به تبیین ماهیت و مبانی نمایندگی مادر در دعوای مطالبه نفقه فرزند پرداخته است. نتایج مقاله حاکی از این است که هدف قانونگذار از واگذاری نمایندگی به مادر، اثبات ولایت قهری برای مادر نیست، بلکه بر اساس مبانی و قواعد فقهی، از جمله قاعده ملازمه اذن در شی ء با اذن در لوازم آن و رویّه جاری قضایی و رعایت مصلحت و غبطه طفل، صرفاً اعطای نمایندگی و حق دادرسی و دادخواهی است. از جمله مهم ترین آثار این نظریه این خواهد بود که آثار حقوقی ولایت قهری، از جمله حق تصرف ولی در اموال مولی علیه، اسقاط ناپذیر بودن و غیرقابل نقل و انتقال بودن حق ولایت بر این نوع نمایندگی مترتب نمی شود.