فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
تستقطب عتبات النص أقلام الباحثین فی دراسه النصوص الأدبیه، خاصه الروایه، منذ أن طرح جیرارجینت قضیه العتبات أصبح هذا الموضوع من أکثر القضایا تداولاً فی الساحه النقدیه، حیث صارت دراسه عتبات النص انعکاس الحموله الدلالیه للنص، الغلاف عتبه مهمه لشکف فحوى النص، تهدف هذه المقاله إلى استکناه دلالات الغلاف ومکوناته فی روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکونی الروائی المعاصر، لذا ترکز على دراسه سائر مکونات الغلاف من العنوان والألوان وأیقونه الصوره؛ لأنّ لوحه الغلاف فی هذه الروایه تحمل دلالات سیمیولوحیه جدیره بالبحث والتنقیب، وتدل على أنّ الکاتب لایختار عتبه غلاف روایته عشوائیّا، بل هناک أهداف فی اختیاره ووضعه کمدخل إلى الروایه وأنّ الغلاف یدّخر کل أحداث الروایه النصّه الرئیسه، کما أنّ غلاف هذه الروایه احتضن أهداف الروایه المهمه نحو: الطوطمیّه والعلاقه التکونه بین الإنسان والطوطم، والسبب فی اختیار هذه الروایه ودراسه لوحته یکمن فی أن عتبه الغلاف فی هذه الروایه بؤره مکثفه فی اختزان بواطن النص. المنهج المتبع فی المقاله هو المنهج الوصفی التحلیلی على ضوء نظریه جیرارجینت الذی اهتم بعتبه الغلاف، یعکس الغلاف دلالات القتل والعنف والدم والمعاناه والألم. من أهم النتائج التی توصلت إلیها المقاله: جسد الغلاف على الصوره العلاقه الحمیمه بین الحیوان(الودان) وأسوف شحصیه الروایه البطله، کماأن اللون الأحمر الوحید الطاغی على واجهه الغلاف یرمز إلى القتل والدم، وأما العنوان سواء فی مستواه اللغوی أوالاستعاری والمجازی أوالدلالی تظافر فی رسم تیمات النص المهمه.
مقایسه دقت و تنوع برگردان استعاره های پنج جزء اول قرآن در دو ترجمه «طبری» و «گرمارودی»
حوزههای تخصصی:
استعاره از مؤلفه های زیبایی زبان است که پیچیدگی های خاص خود را نیز دارد. بی جهت نیست که برای برگردان استعاره از زبان مبدأ به زبان مقصد، شیوه های گوناگونی وجود دارد که مترجمان از دیرباز به کار برده اند. یکی از دشواری های ترجمه قرآن نیز برگردان استعاره است. در این مقاله، برگردان صد استعاره از پنج جزء نخست قرآن در ترجمه کهن طبری (ترجمه رسمی) با ترجمه معاصر گرمارودی مقایسه شده است که هدف از آن، بررسی میزان دقت مترجمان و تنوع شیوههای آنان در این زمینه و تغییر شیوه ها در طی زمان است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تفاوت زمانی چند سدهای و تحولات و دگرگونی های زبانی، علیرغم تأثیر در میزان بهره گیری مترجمان از روش های مختلف، در تنوع شیوههای آنان تفاوت چندانی ایجاد نکرده است. البته این اختلاف در میزان بهره گیری از شیوه ها، بر نگرش آنان به ترجمه قرآن مبتنی است که می توان آن را در مبدأمداری مترجمان کهن و مقصدمداری مترجمان معاصر خلاصه کرد.
تمحورات رأس المال الاجتماعي (المعیار) في روایه سیدات القمر، دراسه ونقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
على محاذاه عصر التکنولوجیا وانفجار المعلومات، أصبحت الدراسات بتعددیه التخصصات أکثر أهمیه. أصبح رأس المال الاجتماعی فی العقود الخمسه الأخیره مفهوماً رئیساً فی النظریات الأکادیمیه والأبحاث العلمیه. فمن هذه الاختصاصات والدراسات، هو رأس المال الاجتماعی فی الأدب. الأدب هو مرآه یمکن من خلالها ملاحظه خصائص العلاقات الاجتماعیه لأفراد المجتمع. یهدف هذا البحث المتواضع إلى الکشف عن مظاهر رأس المال الاجتماعی فی روایه سیدات القمر ل "جوخه الحارثی"، کاتبه عمانیه معاصره ومن موالید 1978 فی عمان، التی نالت على جائزه "مان بوکر" العالمیه، لروایه "سیدات القمر" عام 2019 م. تتمحور الروایه حول الأسره والقضایا الاجتماعیه بسرد حیاه ثلاث شقیقات وأسرتهن والتطورات الاجتماعیه فی عمان. وقد اعتمد البحث على المنهج الوصفی - التحلیلی مستعیناً بطریقه تحلیل المضمون. وقد توصل البحث إلى مجموعه من النتائج أهمها: بروز موضوعات وقضایا متنوعه فی میدان ظاهره رأس المال الاجتماعی وکافه مؤشرات المعیار وتطبیقاته، ولاسیما فی مجالات کالمشارکه والتعاون، والتضامن، والدعم الاجتماعی، مقارنه بالمؤشرات الأخرى.
تناسق العتبه والحبکه في روایه "برید اللیل" لهدی برکات دراسه تحلیلیه سیمیائیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
37 - 54
حوزههای تخصصی:
من الضروری للراوی، أن یستفید من التقنیات التی تعینه لکتابه الروایه، لإیجاد التناسق والتلاؤم بین الشکل والمضمون. کلما کان هذا التناسق أکثر کان نجاح الکاتب أکثر. هدی برکات تستغل فن التراسل، لترسیم الحبکه المثیره والمأساویه فی "برید اللیل". خیمت علی الروایه الضبابیه وعدم الوضوح، حیث لا یری القارئ، اسم علم للشخص، ولو مره. کل شیء فی العتمه والفراق مثل لیل المتشردین. قصه الذین یعیشون فی اللازمان واللامکان ولا یمتلکون أی شیء من الحیاه. وما یلفت نظر المتلقی أن العتبات النصیه مثل العناوین والألوان والغلاف وغیرها من العتبات الأخری کلها یتناسق هذه الحبکه ویخدم المضمون. حیث تتجلی براعه الکاتبه فی هذا التناسق الذی نراه بین الشکل والمحتوی فی روایتها کنسیج متکامل. فیدرس هذا البحث معتمدا علی المنهج السیمیائی والتحلیلی التلاؤم الموجود بین العتبه النصیه والحبکه لیفتح ألغاز هذه الروایه التراسلیه وترشد الناقد لتکون عملیه النقد أکثر دقه واعتبارا. والعتبات النصیه المدروسه فی هذا المقال؛ هی الغلاف، والألوان والعنوان الرئیسی، والعناوین الفرعیه والاستهلال.أما النتائج التی توصل إلیها البحث؛ فهی أن الکاتبه بالحبکه المعقده والمفککه ودون حل تشیر إلی الأزمات المعقده فی البلدان العربیه التی لا تحل بسهوله. فعلی القارئ أن یحلل الألغاز التی لا تقوم برکات بحلها وهذا الأمر یسبب تفاعلیه الکاتب والقارئ ویقلل من هیمنه الکاتب علی النص. عنوان الروایه والغلاف والألوان المستخدمه علی الغلاف کلها یرشد القارئ إلی ما سیجری فی الرسائل من خیبه الأمل. تستخدم برکات ثنائیه الخیبه والأمل فی کل من العتبه والحبکه للوصول إلی أهدافها من کتابه برید اللیل وحتی فی العنوان. کأنها ترید أن تؤکد أنه لا أثر للحوار والتعامل فی مثل هذا المجتمع، فالذین یعیشون فی هذا المجتمع لا یریدون التواصل حتی عبر الرساله
دراسة سیمیائیة سردیة في المقامة السمرقندیة للحریري علی أساس نظریة غریماس للنموذج العاملي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
127 - 148
حوزههای تخصصی:
اشتهر غریماس بإحدی البرامج السردیّه الهامّه أی النموذج العاملی الذی یُعتبر نموذج لتحلیل الحکی ویتعلّق بالنصوص الحکائیه ویستهدف تجسید المسار لدی الشخصیات وتسجیل الأعمال والسلوکیات. یُقصد بالعامل کل ما له تأثیر فی إغناء الأحداث وازدهارها سواء أکان شخصیّه حیّه أو جماداً أو حیواناً أو فکرهً أو شیئاً له قوّه فعّاله ومؤثره ضمن عالم النص السردی. یعتمد النموذج العاملی إلی سته عوامل وهی: الذات، الموضوع، المرسِل، المرسَل إلیه، المساعد، والمعارض. تأتی هذه العوامل فی ثلاث روابط متمثّله فی الرَّغبه والتّواصل والصّراع. لقد سلّطنا الضوء فی هذه الدراسه علی إحدی النصوص السردیّه أی المقامه السمرقندیّه للحریری وفق المنهج الوصفی-التحلیلی بهدف معرفه عوامل إثراء النص وازدیاد تأثیره فی المتلقّی. والغایه من هذه الدراسه هو لزوم العوده إلى التراث وماجمّعه من نقاط مثیره وما اشتمل علیه من براعهٍ فائقهٍ تتطلّب دراستها وإحیاء اعتبارها الثّقافی والتاریخی. ومن أهمّ ما توصّلنا إلیه من نتائج أنَّ النموذج العاملی فی التحلیل السردی للمقامه السمرقندیّه کان قابلاً للتطبیق من خلال العلاقات المزدوجه بین العوامل کما توجد بعض العوامل المشترکه بین الترسیمات العاملیه لهذه المقامه. کما أنّ تطبیق النموذج العاملی علی المقامه المذکوره قد ساهم فی استخلاص المعنی من البنیه السردیه. وأدّت العوامل أکثر من دور فی علاقاتها، فقد تکون حیناً ذاتاً أو مرسلاً وحیناً مرسلاً إلیه، حسب تطوّر الحالات والتحوّلات فی المقامه.
بازخوانی انتقادی دیدگاه های نقد فرهنگی عبدالله غذامی پیرامون شعر عربی و بلاغت شیفتگی منتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد فرهنگی رویه ایی جدید از نقد ادبی است که به بررسی متن ادبی، از منظر کشف زیرساخت های فکری و فرهنگی پنهان در زیر لایه های ظاهری آن می پردازد. غذامی ناقد معاصر سعودی از جمله منتقدانی است که به تحلیل شعر عربی با رویکرد نقد فرهنگی پرداخته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، مهم ترین دستاوردهای نقدی او را با دیدی انتقادی بازخوانی نموده و کوشیده به این سؤال پاسخ گوید که مبانی نظری غذامی در نقد فرهنگی چیست و چه انتقادی هایی به آن وارد است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که شعر عربی، به باور غذامی، در کنار محاسن موجود در ظاهر آن که طی سالیان، دل-مشغولی ناقدان بوده، عیوب پنهان و قابل نقدی داشته و دارد که نقد سنتی و حتی نقد نو، به سبب دل بستگی شدید به زیبایی های شکلی، از کشف آنها ناتوان مانده است. او در جای جای آثار نقدی خود و به شکلی افراطی بر این باور خود تأکید می کند و معتقد است این معایب، با گذشت زمان، در ناخودآگاه قوم عرب، رسوخ کرده، جزئی از وجود آنها شده که در نتیجه به شکل یک نظام مولد فرهنگ درآمده است و این (الشعرنه= شعرشدگی) و شعرزدگی رفته رفته در همه افکار و رفتارهای این قوم تسری یافته، بن مایه فرهنگی آنها شده است. او شعر را بستر و زمینه ساز این انحراف می داند و غفلت منتقدان در برابر این کج-روی را به شدت به باد انتقاد می گیرد. از نگاه وی، نقد فرهنگی با رویکرد نقد زیرساخت ها، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای رهایی از این معضل است.
رهیافت ادبی نو در علت اختلاف عددی منادا و جواب آن در آیه «رَبِّ ارجِعُونِ»
حوزههای تخصصی:
در نگرش بیشتر مفسران، واژه «ربِّ» در آیه «ربِّ ارجِعونِ» (سوره مؤمنون، آیه 99) منادا، و جمله «ارجِعُونِ» جواب آن است. به طور طبیعی جواب ندا باید از نظر عدد با منادی یکی باشد و فعل در این آیه، بایستی به شکل مفرد به کار می رفت. ازآنجاکه «ارجعونِ» به هیئت جمع آمده، هم نشینی این دو تعبیر در جمله پیش گفته سؤال برانگیز شده است. بیشتر مفسران شیعه و سنی بر این باورند که مخاطبِ «ارجعونِ» خداوند است و فعل به انگیزه احترام و تعظیم به صورت جمع آمده است؛ ولى با توجه به اینکه این تعبیر در زبان عربى به ویژه در قرون گذشته رایج نبوده است، تفسیر مزبور، از قبیل تحلیل ادبی قرآن با الگوی شاذ خواهد بود که شایسته نیست و ضعف این تفسیر را نشان می دهد. مقاله پیش رو بر آن است که با ارائه گزارشی کامل به روش توصیفی تحلیلی از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنی درباره آیه و بررسی و نقد آن ها، رهیافتی نو و هم راستا با هنجارهای زبانی برای حل این مشکل ارائه کند. بر اساس الگوی گفتاری که در تفاهم عرفی بین کاربران زبان ثابت است، ، دو نفر که نمایندگی گروهی را برعهده دارند، هنگام گفت وگو و خطاب قراردادن یکدیگر از ضمیرهای جمع استفاده می کنند؛ درحالی که روی سخن هریک با شخص مقابل است و فقط از او نام می برد.
تجلیّات الاستعاره الفضائیه فی أدعیه الصحیفه السجّادیه فی ضوء نظریه لایکوف وجونسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الصحیفه السجّادیه غنیّه عن التعریف فهی ثالث مرجع فی تراث آل البیت علیهم السلام، وأورده الإمام السجاد علیه السلام بصیغه بلاغیه راقیه جدّاً. والاستعاره تعدّ أفضل آلیه لتصویر أدعیته التی أکثرها تنشأ عن الثقافه العقدیه وإیمانه بالله سبحانه وتعالى؛ وهذه الاستعارات الفضائیه نابعه من صمیم تجارب الإمام السجاد (ع) الیومیه، ولغته الاعتیادیه ولیست مجرّد زخرفه وتزیین فی البلاغه، فلا یمکن الاستغناء عنها أو تجاهلها، فهی حصیله تفاعل بین فکرین نشیطین، وعن طریق التفاعل تلعب الأدعیه فی الصحیفه السجادیه دوراً أساسیاً سواء أکان بین القارئ والمتلقی أم کان بین الإمام ومحیطه الذی یعیش فیه. إنَّ نظریه الإستعاره المضمونیه تقدّم لأوّل مرّه من جانب جورج لایکوف ومارک جونسون فی کتابهما "الاستعارات التی نحیا بها"، حیث رأى الاثنان بأنّ الاستعاره لیست سوى وسیله للمعرفه، تُسهم فی بلوَرَهِ التصوّرات المختلفه للإنسان، فکلّ تجاربنا فی المحیط هی بالدرجه الأولى تجارب استعاریه، ونظراً إلى أنّ الاستعاره تعتبر بنیه فی التصوّر لها علاقه وثیقه بدماغ وذهن الإنسان، لکونها تسهم فی المعرفه وإنتاج المعنى والفهم، ومن بین الاستعارات التی قام البحث بدراستها: الاستعاره الفضائیه باعتبارها نشاطاً ذهنیاً، وإنتاجها لتصورات من خلال الدور الذهنی، تنتج تفاعل بین المجالین الحسّی والذهنی وهی ترتکز الاستعارات الفضائیه على التصورات الفیزیائیه البسیطه مثل فوق- تحت، داخل- خارج والمرکز- الهامش أو الحاشیه. إنَّ البحث یعتمد فی هذه الدراسه بالمنهج التحلیلی- الوصفی، حیث یستخرج الاستعارات الفضائیه من بین أدعیه وکشف دلالاته السامیه. ومن أهمّ نتائج هذه الدراسه: أنّ الاستعاره الفضائیه فی الصحیفه السجّادیه تکمن بنیه صورّتها فی الضعف، الخضوع، الوعی، المستقبل، اللاوعی، الفشل، الانهزام، الانتصار ویستند الإمام السجّاد (ع) إلى التجارب الفیزیائیه وهی مرتبطه بالکائنات التی تحدّدها الاتجاهات الفضائیه نحو الأسفل: تحت، الأعلى: فوق، الورائیه: وراء، الإمامیه: أمام. وأهمّ الخطاطات التی تحضر فی استعارات الصحیفه السجّادیه هی خطاطه المسار العمودی فی مضمون التمرّد عن طاعه الله، الثنائیات الفضائیه فی الاستعاذه بالله من سیّئات الأخلاق، خطاطه الاتجاه والحرکه فی الاستعانه بالله عزّوجل للتخلص من الخطایا وغضبه.
دراسه الأبعاد التداولیّه فی الخطاب السیاسی للسیّد حسن نصر الله وفقًا لآراء جون سیرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
85 - 106
حوزههای تخصصی:
الحجاج التداولی یدرس الخطاب مقام التخاطب، وأغراض المتکلم، وانتظارات السامع، والمعارف المشترکه بین المتکلم والمستمع؛ وهذه المعطیات ضروریه لفهم الملفوظات فهمًا صحیحًا ومکتملًا. تهدف هذه الدراسه إِلى الکشف عن أبعاد الحجاج التداولی فی خطاب السیّد نصر الله، وعن المقاصد والغایات التی أراد الإضاءه علیها من أجل خلق نهضه فکریه، قوامها الوعی بالقیم الدینیه والسیاسیه والاجتماعیه والوطنیه. سیتمّ فی هذا البحث درس الخطاب المنطوق من قبل السیّد نصر الله، وتعالج الحجاج التداولی الذی ظهر فیه، وبالتحدید الشخصیه من خلال الإشاریّات وأنواعها کالإشارات الشخصیّه، والإشارات المکانیّه، والإشارات الزمانیّه، والإشاریَّات الاجتماعیه، وأسماء الإشاره، وأفعال الکلام وأنواعها. نستنتج أنّ لمفهوم التداولیّه خط کبیر فی خطاب السیّد نصر الله؛ فمن إشاریات وإحالات على الشخصیه والمکان والزمان، وصولًا إلى الإشاریات الاجتماعیه، وانتهاءً بالفعل الکلامی الذی یتمیّز، بأنه فعل لفظی، إِنجازی، تأثیری. الإشاریات تساهم فی تأسیس العلاقه الإیمانیه والاجتماعیه بین السیّد نصر الله وجمهوره، کما تؤشر إلى الانتماء إلى جماعه المضحین المقاومین، فی مقابل جماعه المحبطین والمتخاذلین، ویظهر أیضًا الجمع بین المتکلم والمخاطب، وهذا من الوظائف التداولیه أو القصدیه، وهی موافقه الخطاب مقتضى الحال، حیث یرى الجمهور نفسه کجمهور مقاوم ومضحٍ، یختلف ویتمایز عن أولئک الذین فی الطرف الآخر. الأفعال التعبیریه فی خطاب السیّد نصر الله تعبّر دائمًا عن غضبه تجاه العدو الصهیونی، ومحبته للجمهور، وافتخاره بالشهداء والمضحّین. فقد اعتمد الباحث فی دراسته هذه على المنهج الوصفی -التحلیلی إذ یقوم على استقراء الخطب السیّد حسن نصرالله ومن ثم تحلیلها من ناحیه تبیین عناصر التداولیّه.
التلقّي في روایه إعجام لسنان أنطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
243 - 272
حوزههای تخصصی:
عرفت الروایه العراقیه مسارا تطوریا حافلا بالعدید من المنجزات التی واکبت تحولات المجتمع العراقی على مختلف الأصعده السیاسیه، الثقافیه، الاجتماعیه والاقتصادیه والقارئ المتتبع لهذا المسار لن یتردد فی الاعتراف بتمیز بعض التجارب الروائیه المعاصره التی قدمت نصوصا کسرت رتابه الکتابه الکلاسیکیه وانفتحت على آفاق إبداعیه جدیده، ونکتفی باستحضار تجربه الکاتب العراقی سنان أنطون؛ حیث یمکننا القول إنها من أبرز التجارب الروائیه التی جسدت تلک التحولات من خلال روایاته الأربع: إعجام، الفهرس، وحدها شجره الرمان ویا مریم. ترکز هذه الدراسه على روایه إعجام تحدیدا؛ الروایه التی تتکاثف فیها المفارقات والخیبات لآفاق انتظار القراء، حیث تناولت دراستنا مدى تأثیر جمالیه التلقی فی روایه إعجام، من خلال ما ارتکزت علیه جمالیه التلقی ألا وهی آلیات رائدیها یاوس وآیزر المتمثله فی أفق الانتظار والمسافه الجمالیه والقارئ الضمنی. کما تهدف الدراسه، بتبنیها منهج نظریات القراءه والتلقی، إلى تبیین کیفیه تخییب أفق انتظار القارئ فی السرد، وتشرح توسع المسافه الجمالیه فی العنوان والشخوص وأخیرا تقف عند تجلیات القارئ الضمنی فی النص. ونتج عن هذا البحث أن الکاتب نجح فی تخییب أفق انتظار القارئ السلطوی عبر استحضار الذاکره المضاده. کما اتضح لنا القارئ الضمنی بعلامتیه الصامته والناطقه.
دراسه في أنماط المفارقه في نصوص الأدعيه حسب بنيه الدلاله؛ (المفارقه البنائيه، والتصور، والسلوک الحرکي)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
211 - 234
حوزههای تخصصی:
إنّ التضاد والتقابل عنصران أساسان فی الحیاه البشریه وما تحتویه، ومنهما تتکون المفارقه. وللمفارقه أهمیه بالغه فی الأدب، فبها ینسجم الأثر وینمو حتى یبلغ قمه التأثیر فی المتلقین. وإنها لتأتی على أنماط متعدده، لمدى تأثیرها وکیفیه إنجازها، حسب درجتها وصیاغتها وطرفیها أی المظهر والمخبر، وحسب رؤى المبدع والوظیفه التی استخدمها للتأثیر فی المتلقی، وحسب اختلاف الأذواق والعواطف والإدراک المعرفی ومدى الانفعال ومستواه فی المبدعین ثمّ متلقی الآثار الفنیه. وللأدب أشکال مختلفه کالشعر والقصه والدعاء؛ والدعاء هو ما یدعو به الإنسان ربّه عامّه، وما بقی من الأدعیه المأثوره من أئمّتنا المعصومین (ع)، خاصه، فی مخاطبه الله سبحانه. وبما أنهم أمراء البیان وملوک الکلام، کانت أدعیتهم المثل الأعلى فی هذا النوع وعمرت بالصناعات الأدبیه المختلفه والتقنیات الکلامیه المتعدده، ومنها المفارقه التی یهدف البحث إلی دراستها، إذ حاول البحث أن یقصر دائره دراسته على بعض أنماط المفارقه کالبنائیه، والمفهوم أو التصور، والسلوک الحرکی حسب بنیتها الدلالیه کما جاءت فی أدعیه کتاب مفاتیح الجنان ابتداءً من أوّل الکتاب حتی قسمِ الزیارات، لیبیّن إمکانیه هذا الشکّل فی استخدامها لتسلیط الضوء على الغرض وترسیخ الأثر فی المتلقی، کما یحاول أن یبین إمکانیه الأدعیه فی تخصیب الشکل و المعنى باستخدام المفارقه فی هذه الأنماط، فقام البحث بتحلیل نماذج من الأدعیه تحلیلاً وصفیاً ضمن مقارنتها بالدراسات التی أجریت حول الآثار الحدیثه خارج البحث، وتوصل إلى أنّ الأدعیه قد استوعبت العدید من التقینیات التی تندرج ضمن التقنیات الجدیده، وأن المفارقه لم یکن لها حضور شکلیّ فی الأدعیه فحسب، بل استُخدمت فی الأدعیه استخداماً دلالیاً بارعاً یساعد على عرض المعنى والمقصود بشکل أکثر ظهوراً و بروزاً.
تحلیل الخطاب النقدي في روایه "جمهوریه کأنَّ " لعلاء الأسواني بناء على نظریه نورمان فیرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أصبح تحلیل الخطاب النقدی فرعاً معرفیا عن تحلیل الخطاب ویهتم بدراسه اللغه بوصفها ممارسه اجتماعیه مرتبطه بالسلطه والإیدیولوجیا. من روّاد هذا المنهج هو نورمن فیرکلاف؛ ففی رأیه، تحلیل الخطاب النقدی هو وسیله تستخدم جنبا إلى جنب مع وسائل أخرى لدراسه التغییر الاجتماعی والثقافی. یدرس فیرکلاف تحلیل الخطاب النقدی على ثلاث مستویات وهی؛ 1- الوصف 2- التّفسیر 3- التبیین. تعد روایه "جمهوریه کأنّ" من أشهر الروایات المصریه للکاتب علاء الأسوانی (1957- ؟؟؟) وهو یناقش فیها القضایا المصریه قبل وبعد حکومه حسنی مبارک وثوره ینایر وأحداثها. تسعى هذه الدراسه إلى توفیر إطار لتحلیل روایه جمهوریه کأنَّ وتوضیح وظیفته الاجتماعیه متمسکه بالمنهج الوصفی التحلیلی بشکل عام ومنهج تحلیل الخطاب النقدی النورمان فیرکلاف بشکل خاص. وتشیر نتائج الدراسه إلی أن الأسوانی باستخدام المفردات والتراکیب مثل الضمائر، والتضاد، والتکرار و... یشرح کثیراً من الخطابات ونوع الأحداث. وفی مستوی التفسیر یشرح کیفیه سیاق الحال ونوع الخطاب ویوضح بأن تنعکس هذه الروایه العملیات السیاسیه والاجتماعیه قبل وبعد ثوره 25ینایر عام 2011م فی مصر وکیفیه أحداث المجتمع والطبقات السیاسیه والاجتماعیه والثقافیه المختلفه ویشرح الأسوانی الصراع بینهم والتعارض فی أفکارهم. ویشرح على مستوى التبیین نوع السلطه والأیدیولوجیا، وهی دیکتاتوریه حسنی مبارک، وینعکس أحداث ثوره ینایر مثل؛ الاحتجاج بسبب اغتیال خالد سعید واستشهاده، جمعه الغضب، والمجتمع الفاسد بنبره نقدیه. والفکر السائد فی الروایه هو الکفاح ضد الحکومه الدیکتاتوریه بالمظاهرات وخصوصا فی میدان التحریر وایقاظ الشعب المصری.
تحلیل گفتمان انتقادی رمان «رأس الشیطان» نجیب الکیلانی بر پایه رویکرد نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان رویکردی میان رشته ای، یکی از نظریه های مهم در حوزه گفتمان کاوی است. این روش که علاوه بر مطالعات موضوعات اجتماعی، در تحلیل متون ادبی نیز مورد استفاده قرار می گیرد، ریشه در زبان شناسی انتقادی دارد. یکی از مشهورترین نظریه ها در میان انواع گوناگون تحلیل گفتمان، نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است که در بررسی متن، علاوه بر مسائل زبانی به بافت موقعیتی و سیاسی آن نیز توجه ویژه دارد. فرکلاف در تحلیل انتقادی خود در سه سطح، به بررسی توصیف، تفسیر تعامل بین بافت و گفتمان و تبیین چگونگی تأثیر دوسویه ساختار اجتماعی و گفتمان می پردازد. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از نظریه تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به بررسی سطح های سه گانه گفتمان انتقادی رمان رأس الشیطان از نجیب الکیلانی می پردازد تا ایدئولوژی و گفتمان مورد نظر نویسنده را مورد تبیین قرار دهد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که نجیب الکیلانی در این داستان با استفاده از کارکرد واژگان و روابط معنایی بین آن ها، افعال خبری و مثبت و کاربرد جملات استعاری، دیدگاه خود را ابراز کرده است. از سوی دیگر، با بهره گیری از بینامتنیت و فراخوانی متون قرآنی و مضامین اسلامی، در صدد تبیین مسیر مبارزه و ثابت قدم بودن در آن است. کیلانی با یک گفتمان مبارزه طلبانه به بیان مضمون هایی همچون ایستادگی در برابر ستم و آزادی خواهی می پردازد و با تقویت روحیه مبارزه طلبی، درپی القای ایدئولوژی مد نظر خویش و مفاهیمی چون دست یافتن به استقلال، آزادی و ایستادگی در برابر حاکمان ستمگر است.
دلالة العنوان ومستویاتها في أعمال نجم والي الروائیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
37 - 66
حوزههای تخصصی:
إنّ العنوان هو العتبه الأولى للدخول على عالم النص أو فضائه الرئیس، ومن الناحیه الأخرى، إنّ دلاله العنوان تعد من أهم المباحث اللغویه والدلالیه التی تترکز على نقد العنوان، سواء فی مجال الشعر أو الروایه، نقداً دلالیاً؛ بحیث یؤدی هذا الأمر إلى الشفافیه فی المعنى والمفهوم لدى القارئ أو المتلقی. ویعد نجم والی أیضاً من الرواه العراقیین المعاصرین، والذی له ید قصوى فی کشف الحقیقه الاجتماعیه عبر استخدام عناوین روائیه دقیقه لروایاته، بحیث إن لکل عنوان روایه دلاله على الحقائق الاجتماعیه والثقافیه أو السیاسیه. وفی هذه الدراسه، ومن خلال الاعتماد على المنهج الوصفی- التحلیلی نهدف إلى تسلیط الضوء علی ماهیه دلاله العنوان ومستویاتها المتجلیه فی المستوى المعجمی، والمستوى الدلالی، والمستوى الصوتی، والمستوى الترکیبی، وتطبیق هذه المستویات على عناوین نجم والی الروائیه، واستقصاء دلالاتها ومؤشراتها المعنویه. ومن النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن نجم والی لم یختر عناوین روایاته دون وعی، بل قصد من خلال اختیارها مقاصد خاصه، ومن جهه أخرى، إنها ترشدنا إلى قضایا ومفاهیم اجتماعیه فی العراق.
تمظهرات الاغتراب في روایه «أدرکها النسیان» لسناء شعلان بناءً على نظریه ملفین سیمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظاهره الاغتراب ولیده العالم الحدیث وتعنی الانفصال أو البعد عن الذات والآخرین . تتشکل هذه الظاهره عندما یجد المواطن نفسه فاشلا وغیر قادر علی الاستجابه لاحتیاجاته الأساسیه و لیس له دور فی صنع القرارت وتغییر الظروف السائده فی المجتمع ، ونتیجه لذلک ، فإنه ینکر ثقافه المجتمع ومعتقداته وقیمه المقبوله. کان ملفین سیمون من العلماء الذین درسوا هذه الظاهره علمیًا ، وقد نظم نظریته فی خمسه محاور وقدّم لها تعریفات ممنهجه.یسعی بحثنا هذا، باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی وتطبیق نظریه ملفین سیمون، أن یدرس روایه «أدرکها النسیان» للکاتبه الموهوبه فی الأدب العربی المعاصر، سناء الشعلان. تظهر نتائج البحث أن جمیع محاور نظریه سیمون تتجلى فی سلوک شخصیات الروایه، وقد استطاعت الکاتبه أن تجلد المجتمع الاستبدادی للروایه من خلال إظهار شعبه کأجانب. بالإضافه إلى ذلک ، إن بطله الروایه غیر قادره علی التواصل مع العالم لأنها محبطه ومقهوره ویظهر هذا العجز بالکلمات التی توظفها فی کتاباتها حیث تبث الارتباک والبؤس والإنکسار. وإنها تعیش فی المجتمع یحمل افکار ومعاییر تختلف عن احلامها ورغباتها حیث یفتقد الحب والوطنیه والحریه. وإنّ اغتراب الشخصیات فی الروایه هو نتیجه عوامل عده، منها الاستبداد وطغیان الفئه الحاکمه، ، وحرمان الطبقه المحرومه من المشارکه الفعاله فی النظام الاجتماعی الحاکم أو حتى فی القرارات الفردیه، وإنکار قیمه الإبداع وتضخیم دور التزویر والتلفیق.
تقابل و ترادف های ایدئولوژیک قصیده «ارادة الحیاة» ابوالقاسم الشابی با تکیه بر دیدگاه لسلی جفریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
77 - 95
حوزههای تخصصی:
فرآیند های زبانی، همواره در راستای ایجاد مقوله های گفتمانی با دیدگاه هایی مبتنی بر جهان بینی، درگیر ساختن نوعی روایت از جهان هستند. فرآیندهای زبانی تقابل و ترادف نقش مهم و مؤثری در شکل دهی جهان بینی متون دارند. لسلی جفریز (2010) از معدود محققان زبان شناسی است که با شناخت تقابل و ترادف های متنی و چگونگی تنظیم این پدیده متنی در کنار ابزار های تثبیت شده تر تحلیل انتقادی گفتمان، الگویی را برای به دست آوردن بینش از تأثیر جهان بینانه بالقوه متون ترسیم کرده است. جفریز در راستای طرح مؤلفه های سبک شناسی انتقادی خود با هدف تحلیل انتقادی گفتمان به ارائه الگو های توسعه یافته تقابل و ترادف پرداخته است. انواع تقابل های سلبی، انتقالی، تفضیلی، جابه جایی، امتیازی، صریح، موازی و تباین و هم چنین ترادف های ربطی، بیانی و استعاری الگوهای پیشنهادی جفریز در جهت کشف ایدئولوژی پنهان متن است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین جهان بینی حاکم بر متن در قصیده «اراده الحیاه» اثر ابوالقاسم الشابی به بررسی فرآیند ساختارهای تقابل و ترادف بر اساس این نظریه پرداخته است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که بررسی روابط مفهومی در ساختار متنی تقابل ها و ترادف های قصیده مذکور در پی ارائه مفاهیم جهان بینانه است. تقابل های شناختی در متن در صدد تبیین مفاهیم گفتمانی؛ از جمله بلندنظری و تنگ نظری، تعالی و پستی، امید و یأس، مبارزه و ایستادگی، زندگی و مُردگی است، هم چنین ترادف ها در پی شکل دهی به اندیشه های مشترک جامعه در مبارزه با ظلم و استعمار است.
توظیف الأسالیب العامیه فی لافتات أحمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
49 - 62
حوزههای تخصصی:
المعروف أن کافه لغات العالم تحوی لهجات تتفاوت فی سعه انتشارها وتعددها، کما أن المعروف أن اللغه العربیه قد تعددت لهجاتها حسب انتشار العرب فی قبائل کثیره قدیما، وفی بلدان متعدده حدیثا. والعراقیون، کغیرهم من العرب، تجمعهم لهجه تنتمی إلى مجموعه لهجات شرق العالم العربی. وقد کان للهجه العراقیه تأثیر على لغه عدد غیر قلیل من الشعراء العراقیین، فراحوا یستعیرون بعض مفرداتها؛ لکن کان أحمد مطر أکثر من غیره من شعراء العراق المعاصرین تأثرا باللهجه العراقیه، فراح یوظفها فی أشعاره عامه، ولافتاته السبع خاصه بأشکال وأسالیب متعدده تراوحت بین الاستفاده من کلمه عامیه بدل کلمه فصحى، والأسلوب الکنائی الذی یشمل کنایه عن کلمه؛ سواء أکانت صفه أم موصوفاً أم غیر ذلک، وکنایه عن معنى أو مفهوم، وأسلوب الشتائم، وأسلوب التوریه، والاستعانه بالأغانی، خاصه الشعبیه منها، وتسهیل الهمزه، وتوظیف تعابیر من لهجات عربیه أخرى غیر العراقیه. وقد اعتمد البحث على المنهج الوصفی التحلیلی الذی یقوم بتحدید الظاهره وعرضها تمهیدا لتحلیلها، وتوصل إلى أن أحمد مطر کان مبدعا فی هذا المجال، فقد حرص على انسیابیه کلامه، فلم یُحدث ر جه لدى القارئ تک در استرساله مع القصیده موسیقیا وعاطفیا. فکلمات أحمد مطر فصیحه من ناحیه الظاهر والبنیه، عامیه من ناحیه الاستعمال، وهذه المیزه تنطبق على الکثره الساحقه من مفردات اللهجه العراقیه؛ لکن هذا لا یعنی أن المتلقی بإمکانه الولوج إلى عمق مقاصد أحمد مطر، دون أن تکون له معرفه بأسالیب اللهجه العراقیه أو اللهجات التی تم توظیفها فی شعره.
الأنساق الثقافيّه المضمره للعربيّ من منظور الآخر الغربي في خماسيّه مدن الملح لعبد الرحمن منيف «مقاربه في النقد الثقافيّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خماسیّه مدن الملح لعبد الرحمن منیف التی تدور رحاها حول اللقاء بین العربیّ والغربی والصراع بینهما حول اکتشاف النفط من السردیّات العربیّه التی تناولت الأنساق الثقافیّه لکلّ من العربیّ والآخر الغربی من رؤیه معاکسه. وبسبب دور الأنساق الثقافیّه البارز فی توجیه العلاقات بین الشّعوب وضروره فهمها لإنجاز تبادلات اجتماعیّه وإنسانیّه واعیه وکذلک دور الأدب الخطیر فی التعبیر عن الأنساق الثقافیّه، حاول هذا المقال أن یبحث عن قضیّتین هامّتین وفقاً لمنهج النّقد الثقافیّ وهما موقف الغربی من الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ والخلفیّات التی أدّت إلی قبول أو رفض تلک الأنساق. یحکی قسم من نتائج البحث أنّ الشخصیّات الغربیّه حاولت تفسیر الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لکنّها وقعت فی فخّ عدم إدراک خلفیّات هذه الأنساق وأهمیّه مفهومها عند العرب، فاقتصر الغربی علی فهم وتفسیر الأنساق الثقافیّه للعربیّ حسب ثقافته التی تضع معظم المتغیّرات علی محک العلم التجریبی وأنّ الغربی حاول أن یتطبّع بالأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لنیل قبول المجتمع والحصول علی نوایاه ومصالحه السیاسیّه.
تقعّرات في مرايا الذهن: دراسه نفسانيه لروايه "دفاتر الورّاق" لجلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
235 - 256
حوزههای تخصصی:
یُعد التحلیل النفسیّ للروایه مدخلاً مهماً لفهم الواقع الاجتماعیّ وما یُعانیه الإنسان من توترات وأزمات نتیجه ما أحدثته المدنیه الحدیثه وصراعاتها بین الموروث القدیم وتحدیات الحاضر. وتأتی هذه الدراسه النفسانیه لتسلّط الضوء علی العمل الإبداعی الممیّز للروائی الأردنی جلال برجس الذی نال الجائزه العالمیه للروایه العربیّه (بوکر) سنه 2021م علی روایته الاجتماعیّه «دفاتر الورّاق». والملاحظ أنَّ الروائی فی روایته هذه قد صوّر البیئه الاجتماعیّه التی عاشها بکامل أبعادها وخاصه السلبیه منها فی محاوله لتجسید الواقع المعاش، وما له من مظاهر مقیته وانعکاسات حافله بالصور المؤثّره المثقله بجراحات الماضی ومرارات الحاضر وغیاب المستقبل المأمول. وتحاول هذه الدراسه تحلیل نفسیه البطل الذی یمثّل شریحه الشاب المثقّف المحبط المتخبط فی انطواءاته الذاتیه ورؤاه الجانحه فی الخیال، وهی صوره حیه لا تغیب فی مجتمعات العالم الثالث الذی ینوء تحت وطأه الحداثه والتبعیه والانفصام الثقافی. وتتوخّی هذه المقاله من خلال منهجها النفسیّ والتحلیلی قراءهَ أحداث الروایه ومجریاتها المحبوکه بحرفیه تامه قراءهً فاحصهً تستطلع خبایا نفسیه الکاتب المتجلیه فی شخصیه بطل القصّه لتقف فی النهایه علی مغزی الحکایه وما تحمل من رسائل وخطابات تأتی فی الغالب لتصحّح اعوجاجات سلوکیه أصابت مجتمعاً تلاعبت به المحن والأزمات. ولعل أول مایستشف من هذه الروایه هو إحاطه الکاتب بتفاصیل الحیاه الاجتماعیّه التی عایشها ولامسها عن قرب، وبراعته فی تألیفها تألیفاً روائیاً.
کارکرد مؤلفه های روایی- بلاغی در ساختار تراژیک منظومه «إلى فَزّان» جمیل صدقی الزّهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی خلق تصاویر عینی در آثار ادبی شاخص ترین رسالت یک ادیب محسوب می شود که این مهم از طریق تلفیق عناصر داستانی با آرایه های ادبی فضای اثر ادبی را زنده و دست یافتنی می سازد تا مخاطب از خلال گفتگوی بین شخصیت ها یا نقل قول های نویسنده پیام اثر را دریافت کند، با فضای اثر همراه شود و حتی گاهی حس همذات پنداری اش تحریک شود. بی شک شعر داستانی یکی از حساس ترین و ناب ترین گذرگاه های ادبی در انتقال و اشاعه مضامین بلند ادبی و روایت گر رخداد های مهم سیاسی- اجتماعی است. در این جستار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفه های روایی- بلاغی در قصیده داستان گونه «إلى فزان» جمیل صدقی الزهاوی پرداخته شده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که شاعر با تکیه بر عناصر روایی شخصیت، گفتگو، کشمکش و فضاسازی های سیاسی- عاطفی خود را مقید به صنعت پردازی های تصنعی و متکلفانه نساخته است، اما در ایجاد حس کشش و کنجکاوی برای مخاطب خویش نیز قصور نکرده است. او از همان ابتدای کار با یک انتخاب ماهرانه برای عنوان و حتی در حسن مطلع قصیده یک حس ابهام گونگی را در مخاطب می پروراند. در ابیات ابتدایی استفاده آگاهانه و ابزاری از نماد های طبیعی و پیوند ناگهانی آن با یک محیط خانوادگی مخاطب را غافل گیر می کند و فضای قصه را به تدریج به سمت یک محیط خفقان آمیز سیاسی سوق می دهد تا از این طریق رعب و هراس تظلم خواهی در چنین فضایی را به صورتی نمادین به مخاطبینش القا کند.