فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
تستکشف هذه الدراسه أنواع التقنیات السردیه والخطابیه واللغویّه التی یعتمدها المتکلّم المغربیّ بمنطقه جباله للتعریف بنفسه، وبهمومه الآنیه وما ورثه عبر الزمن عن أجداده من تراث شفویّ محکیّ وغیر محکی. وتدلّ التقنیات والتراکیب اللغویّه واللفظیه والنصّیه والتراثیّه المستعمله على أنّ کلّ هذه الأشکال تعبّر عن واقع معیّن وتروی قصّه أو حدثاً تاریخیّاً مخفییْن، وهکذا تعتبر من النصوص والخطابات الهویاتیه المهمّه فی التراث المروی أدبیاً کان أم لسانیاً أم خطابیاً بهذا المحیط. وهی بهذا تساهم فی إظهار العلاقه بین الجنسین وتمییز قیمتها فی مجال الممارسات والواجبات الیومیه التی تمیّز الواقع العربیّ فی زمن الصراعات الأیدیولوجیه والتداخلات الثقافیه والعولمه والحداثه. ستحاول هذه الورقه دراسه الجدال الذی یدور حول هذا النوع من الأشکال السّردیّه والأدبیّه والخطابیّه وصعوبه تصنیفها کنصّ أو کخطاب. وسیهتمّ البحث المعمّق فی التراث المحلی، والذی یمزج بین طرق ومناهج اللسانیات المیدانیّه التطبیقیه واللسانیات النصیّه والسّردانیه، بتوضیح أنّ هذه الأنواع والتراکیب اللغویّه والنصیّه والخطابیّه "أعیُّوع" مثلاً، هی خطابات، وهی فی نفس الوقت روایات واقعیّه تلخّص التأثیرات الاجتماعیّه والاقتصادیّه على حیاه الفرد والجماعه فی منطقه جباله شمال المغرب، خصوصا العنصر النسوی منه. وستساعد معرفه الأدوات والأسالیب المستعمله على الوصول إلى الغایه المرجوه، وهی کیفیّه إیصال الرساله من وإلى الإنسان الجبلی وبعده إلى المجتمع الإنسانی من خلال تبنی مناهج وتقنیات خطابیّه وسردیّه واقعیّه تساهم فی تشکیل مجتمع متکامل انطلاقاً من الحدیث عن شخصیات شارکت فی بناء تاریخ هذه المنطقه من المغرب ومن البحر المتوسط والعالم العربی. وبهذا تساهم هذه الورقه فی إحیاء لغه شفویَّه وتراث إنسانی مهدّد بالاندثار. وتماشیاً مع التطور السریع الذی یعرفه المجتمع المغربی بکلّ أشکاله، والذی ینعکس على السلوکیات والممارسات الفردیّه والجماعیّه فی المجتمع، ستحاول هذه الدراسه، أولاً، إبراز الدور المهم الذی لعبته المرأه الجبلیه عبر التاریخ فی الحفاظ على الهویّه اللغویّه والثقافیّه لمجتمعها ونقلها إلى أبنائها عبر الأجیال. ثانیاً، ستوضح هذه المقاله کیفیه ونوعیه حضور المرأه الجبلیه فی وسطها عن طریق إظهار نوع الأعباء التی تستحملها لکی تضمن البقاء لبیئتها الطبیعیه والاجتماعیه خصوصا وأنّ النساء الجبلیات یلعبن دوراً رائداً فی الحفاظ على التقالید والثقافه عبر مشارکتهنّ فی صیانه الموروث الثقافیّ الشفویّ. ثالثاً، ستؤکد هذه الدراسه من خلال تبسیط وتحلیل البنیات اللّغویه والخصائص الممیّزه لها کالإماله وتصغیر الأسماء والصفات والمزاوجه الحرکیّه، ووجود مقاطع منطوقه مدمجه مثل (دج)، أنّ المیزات اللغویّه تسهل على الدارس والمتلقی کیفیه التمییز بین اللغه الجبلیّه وباقی اللغات المحلیّه والجهویّه التی تطبع الوسط اللغوی المغربی.
بنیه التعبیر فی روایه عازف الغیوم لعلی بدر فی ضوء نظریه التواصل اللغوی لجاکبسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
43 - 58
حوزههای تخصصی:
لقد تطور علم اللسانیات الحدیث تطورا ملحوظا فی مجال دراسه اللغه، وأنتج هذا التطور تحولاً فی المفاهیم اللغویه، من حیث الوظائف التواصلیه لغویه کانت أم اجتماعیه، مما أدّت هذه الظاهره إلى بروز تفاسیر مختلفه للنص والخطاب. یعد رومان جاکبسون منظرا حقیقیا لنظریه التواصل اللغوی التی تکون أهم النظریات اللغویه الحدیثه؛ إذ قسَّم البناء اللغوی والتواصل بین الأفراد على أساس سته عناصر لعملیه الاتصال وستّ وظائف للغه یتمّ عملها على طاوله تلک العناصر. تعد دراسه الروایات الحدیثه من أهم المواضیع الأدبیه، کما هی ماده خصبه للدراسه والبحث بالنسبه للباحثین والنقاد، وکذلک الروایه من الأجناس الأدبیه التی ترتبط مباشره بالتواصل اللغوی والاجتماعی؛ وذلک لکونها متکونه من الحوار والسرد، فتطبیق وظائف التواصل على الروایه یعد عملا نقدیا فی غایه الأهمیه. نتبع فی بحثنا هذا المنهج الوصفی التحلیلی، حیث نهدف من خلاله إلى دراسه روایه عازف الغیوم ، لعلی بدر بعرض النماذج التی یشاهد فیها استخدامه الدقیق والمتقن للتعبیر بالوظائف اللغویه للتواصل على ضوء نظریه التواصل اللغوی لجاکبسون. فوجدنا سرده وحواره مناسباً للنهوض بغایات بحثنا، ویساعدنا ذلک فی وقوفنا على خصوصیه اللغه ووظائفها فی روایته. من أهمّ النتایج التی توصّلت إلیها الدراسه؛ هی أن فی روایه عازف الغیوم مساحه واسعه للبحث فی مجال اللغه؛ إذ وجدنا الحوار خاضعاً لعملیه التواصل حسب أرکان النظریه السته والوظائف التواصلیه الست، فکشفنا مواطن النظریه فی الروایه، حیث إن الروائی علی بدر اهتمّ فی خطابه بالتواصل مع المتلقی فی السرد والحوار موافقاً بین عناصر اللغه ووظائف التواصل.
شعر النقائض الأمویه، دراسه أسلوبیه إحصائیه فی ضوء اللسانیات الکمیه (نقیضه الفرزدق وجریر أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکز الأسلوبیه الإحصائیه على الإحصاء الریاضی بغیه الکشف عن کوامن النصوص الأدبیه. وتعتبر معادله بوزیمان الإحصائیه، من أهم الطرق العلمیه الریاضیه التی تفحص مدى العاطفه الشعریه فی النصوص وتمیّز بین الأسلوب الأدبی والأسلوب العلمی. یرى بوزیمان أنّه من خلال دراسه نسبه الأفعال إلى الصفات، ثم التعرّف على المؤشرات الصیاغیه والمضمونیه المؤدیه إلى التحول الأدبی والعلمی فی عمل کاتب أو شاعر ما، بإمکان القارئ أن یفهم عملیه بناء أعمالهم الأدبیه ویدرک مدى انفعالیتهم أو علمیتهم فی النصوص. فمن هذا المنطلق، یهدف المقال إلى دراسه النقیضتین الهجائیتین للشاعرین الأمویین المرموقین، الفرزدق وجریر بن عطیه. وفی السیاق ذاته، اخترنا نقیضتین "إِنَّ الَّذی سَمَکَ السَماءَ" للفرزدق و"لِمَنِ الدِیارُ کَأَنَّها لَم تُحلَلِ" لجریر أنموذجا وقارنا بین أسلوبهما الشعری،خلال المنهج الإحصائی لنبیّن مدى أدبیتهما وفقا لمعادله بوزیمان الإحصائیه. وانتهى المقال إلى أنّ أسلوب کلا الشاعرین فی نقیضتیهما الهجائیه أدبیٌّ ولکنّ درجه الانفعال والدینامیکیه والإثاره الأدبیه فی أسلوبهما الشعری تختلف. إذ إن نقیضه جریر کانت أکثر أدبیّه من نقیضه الفرزدق؛ حیث أکسى جریر نقیضته الهجائیه مشاعر وجدانیه وانفعالات حسیه وحرکیه. لقد نزع کلا الشاعرین فی نقائضهما نحو الفنون البیانیه الضخمه من تش بیه واس تعاره ومجاز وکنایه بتفصیل، ولکن لغه جریر الشعریه الخاصه المفعمه بالأحاسیس والعواطف الصادقه جعلته أکثر نجاحًا من الفرزدق.
خوانش نُماد وارونگی آب در شعر سیمین بهبهانی و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب در نماد شناسی اسطوره های جهان، یکی از پر اهمیت ترین نماد های طبیعی است. نماد آب در چکامه های سیمین بهبهانی و نازک الملائکه یکی از واژه ای پر بسامد و چند معنا است. از اینرو، اشعارشان پژواکی از بحران های انسان معاصر است. هدف پژوهش حاضر، بررسی پیوند نماد آب و پدیده وارونگی آن در شعر سیمین بهبهانی و نازک الملائکه نگارندگان در این جُستار، کوشیده اند؛ تا به خوانش و تحلیل تازه ای از نماد وارونگی آب در سروده های سرایندگان مدّنظر دست یازند. این پژوهش، با رویکردی توصیفی – تحلیلی در صد آن است، تا نماد وارونگی آب را در شعر سیمین بهبهانی و نازک الملائکه بررسی نماید. یافته های اساسی این پژوهش نشان می دهند؛ دو شاعر با توجه به بحران های سیاسی و اجتماعی جامعه عصر خویش نگاهی بدبینانه و یأس آلودی به زندگی خویش داشته اند. در سروده های سیمین بهبهانی و نازک الملائکه نماد آب حکایت از ترسیم جلوه هایی بسان یأس و نا امیدی، شکست، غربت، تنهایی و مرگ اندیشی دارد.
تحلیل سبک شناختی سروده ی قافیه صفی الدین حلی در مدح پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری در فهم و درک بن مایه های آن اثر کمک بسیاری خواهد کرد، به ویژه وقتی اثر مورد بررسی شعر باشد؛ چرا که زبان شعری در بیشتر موارد از شکل معیار خارج می شود. صفی الدین حلی یکی از بزرگترین شاعران دوره انحطاط است و مدح پیامبر اکرم (ص) در دیوان وی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. سروده قافیه ی حلی با 50 بیت، یکی از مدایح نبوی شاعر است که با موضوع تولد پیامبر (ص) و بیان وجد و سرور هستی و طبیعت از این رخداد خجسته و مبارک آغاز می شود و شاعر، میلاد حضرت را پایانی بر عمر ستم طاغوت و سرآغاز سرنگونی استبداد و حکومت کفر معرفی می کند و در ادامه به بیان فضایل پیامبر (ص) و ستایش ایشان می پردازد. مقاله پیش رو بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی و از دریچه سبک شناسی، سروده مذکور را در سه لایه آوایی، نحوی و بلاغی معنایی مورد تحلیل قرار دهد تا از طریق کشف ظرایف سبکی و زبانی این سروده و نقش آن در آفرینش معنا، نشان دهد که شاعر تا چه اندازه در قالب این ساختار شعری توانسته ارادت و محبت و عاطفه خویش را نسبت به ساحت مقدس پیامبر (ص) به نمایش بگذارد. نتایج مقاله، حاکی از آن است که شاعر برای زیباسازی ابیات و افزایش بار موسیقایی قصیده، از جناس بهره فراوان برده است. در حوزه نحوی نیز بسامد استفاده از جملات فعلیه و جملات خبری به ترتیب از جملات اسمیه و انشائیه به مراتب بیشتر است و تقسیم مقاطع آوایی از ویژگی های سبکی مدحیه مورد بررسی وی به شمار می رود. در حوزه بلاغی معنایی نیز دو عنصر تشبیه و استعاره از بسامد بسیار بالایی برخوردارند. سبک به کار رفته در این سروده به خوبی در خدمت پویایی گفتمان شعری بوده و در ترسیم عاطفه و احساس شاعر نسبت به پیامبر (ص) موفق عمل نموده است.
بررسی و تحلیل جلوه های رمانتیسم اجتماعی در رمان «ذاکره الجسد» نوشته احلام مستغانمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احساس گرایی، تخیّل و رؤیاپردازی، درون نگری، غم گرایی، عشق و فردگرایی را می توان مبانیِ اساسیِ رمانتیسم به شمار آورد. حال اگر نویسنده ای رمانتیک با ویژگی هایی که ذکر شد بخواهد به محیط، اجتماع، ملّت، میهن، مردم و مقولاتی از این قبیل توجّه نشان دهد، شاخه ای از رمانتیسم با نام رمانتیسمِ اجتماعی شکل خواهد گرفت. ادبیّات عربی به عنوان یکی از حوزه های پویا در عرصه ادبیّات جهان، همواره شاهد تغییرات متنوّعی در طول دوره های مختلف بوده است. در دوره معاصر نیز، پابه پای تحوّلات جهانی هرچند با تأخیر، پذیرای آموزه های مکتب رمانتیسم شد. مؤلفه های رمانتیسم در راستای بیان مضامین اجتماعی در ادبیّات داستانی تا امروزه ادامه داشته است تا جایی که نویسنده ای چون احلام مستغانمی را باید به حقّ یکی از سرآمدان این مکتب ادبی دانست. «ذاکره الجسد» یکی از موفّق ترین آثار داستانی این نویسنده زن الجزائری است. این پژوهش با روشی تحلیل محتوا به بررسی و تحلیل دقیقِ مؤلفه های رمانتیسم اجتماعی در رمان «ذاکره الجسد» پرداخته است. مستغانمی با استفاده از چهارچوب رمانتیسم و با به کارگیری شیوه های زبانی هوشمندانه توانسته است دردها و دغدغدغه های اجتماعی خود و جامعه را به عنوان یک روشنفکرِ معاصر به مخاطب ارائه دهد. او در رمان «ذاکره الجسد»، ملّی گرایی، مسائل اجتماعی-سیاسی، نابرابری، فسادِ دستگاه سیاسی حاکم بر الجزائر، فقرِ اقتصادی و فرهنگیِ موجود در جامعه، سرخوردگی از انقلابِ استقلال طلبانه الجزائر و امید نداشتن به نسلِ بعد از انقلاب را با تصاویر و توصیف هایی عاشقانه و غنایی به تصویر می کشد و از آن جا که همه این مؤلفه ها را در سیر روایی عاشقانه ای به خواننده القاء می کند، می توان ذاکره الجسد را نمونه ای عالی از تلفیق احساس و اجتماع به حساب آورد.
بنیه القصص القرآنیه وأسلوبها علی أساس آراء المفسرین الشیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صورت العدید من الأمور القیمه والمفیده علی شکل قصص قرآنیه فی القرآن الکریم ویمکن القول بأن القصص فی القرآن الکریم هی مجموعه مختاره من قصص الأمم السابقه التی تم السعی منها لتحقیق غرض خاص بحیث أن الأهداف والآثار هی، فی الواقع حقیقه واحده وملازمه. لذلک جرت محاوله فی هذا المقال لفتح نافذه جدیده على بنیه القصص القرآنیه وأسلوبها وقد تم ذلک بحسب آراء المفسرین الشیعه وتم البحث بهدف تحلیل الأبعاد المختلفه للقصص القرآنیه واستکشاف أهدافها وبنیتها وطرق معالجتها. یهدف هذا البحث إلى دراسه وتحلیل عناصر القصص القرآنیه بأسلوب خاص فی تصویر القصص القرآنیه بطریقه وصفیه تحلیلیه. تظهر نتائج البحث أن ممارسه سرد الروایات (الروایه) فی القصص القرآنیه یمکن تقسیمها إلى ثلاث فترات، الماضی والحاضر والمستقبل حسب زمن الأحداث. تروی بعض القصص القرآنیه قصص الأنبیاء والأمم السابقه من أجل تهدئه قلب الرسول وهدایه المؤمنین الصادقین وتتضمن نصائح تتوجه نحو المخاطبین فی زمن الروایه (الأمم المعاصره فی زمن النبی أو غیره من القراء). وتروی بعض الروایات الأخرى أحداث الحاضر أو المستقبل القریب لعصر النبی وتصف قصص وأحداث حیاه النبی مع قومه. کما تروی بعض الروایات الأخرى عن أحداث مستقبلیه مروعه فی الغالب، إما أن تحدث قریبًا جدًا ویشاهدها عن کثب أهل عصر النبی (على سبیل المثال، خبر الفتح الرومانی للإیرانیین) أو أحداث قد تحدث فی المستقبل البعید. إن بنیه القصص القرآنیه وبغض النظر عن اختلافاتها الجوهریه والموضوعیه مع القصص غیر القرآنیه، أی تفوق الأبعاد التربویه فی التمسک بعناصر السرد من المقدمه إلى خلق الأحداث والعقبات فی المواقف الصعبه وتوصیف الشخصیات أی تفوق الأبعاد و.......لها بنیه مرغوبه ومعالجه خاصه بحیث من خلال الاستفاده من نسیج فنی وبنیه قویه وممتعه، یتم تقدیم الروایه بشکل صادق وبأجمل طریقه.
دراسه شعر رشید الدین الوطواط العربی من منظور الاتساعیه النصیه لجیرار جینیت دراسه فی ضوء الأدب المقارن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
185 - 200
حوزههای تخصصی:
تتلاقی الدراسات المقارنه والتناصیه، خاصه عند جیرار جینیت، الناقد الفرنسی، فی نقد النصوص لنظرتهما إلی الصلات التاریخیه بین النصوص الأدبیه والتأثیر والتأثر بینها. والاتساعیه النصیه من المتعالیات النصیه عند جینیت، والتی تعنى بصوره خاصه بکلّ علاقه توحد النص الحاضر بالنص السابق. یبحث جینیت بصراحه عن علاقات التأثیر والتأثر فی العلاقات النصیه ویجعلهما أساسا فی دراسه النصوص. فمن هذا المنطلق، یتطرّق البحث إلی دراسه الشعر العربی لرشید الدین الوطواط (م. 573ﻫ)، الشاعر الإیرانی ذی اللسانین، والذی عاش فی شرق البلاد الإسلامیه فی ظلّ الدوله الخوارزمشاهیه. تسعی هذه الدراسه من خلال المنهج المقارن أن تلقی الضوء علی شعره الذی لایزال فی خفایا المخطوطات، محاولهً کشف الصلات الأدبیه فی شعره مع النصوص الدینیه والشعر العربی فی ضوء الاتساعیه النصیه، حتّی یتبین مدی تأثر الشاعر الإیرانی بهذا التراث العریق. تحکی نتائج البحث عن أن الشاعر کان ملمّا بالأدب العربی واستفاد من ألفاظ الشعراء ومعانیهم وأخیلتهم فی شعره، حتی نری صدی القرآن الکریم ونهج البلاغه وأشعار الجاهلیین والعباسیین واضحا فیه، حیث یمکن أن نعدّه خیر ممثّل للشعر العربی فی العصر العباسی الثانی فی شرق البلاد الإسلامیه. وأما بالنسبه إلی کیفیه تعامل الوطواط مع هذا التراث وتوظیفه فی شعره، فنرى حضور الأقسام الثلاثه من أنواع التفاعلات النصیه فی الاتساعیه النصیه فی شعره، کما نرى أن الشاعر لم یکتف بالمحاکاه وإدخال اللفظ فی شعره، بل امتصّ المعانی الشعریه، وحوّلها إلی عقود شعریه، وفی القسم الثالث، أی المعارضات الشعریه، یتراءی الشاعر ممتلکا لناصیه الشعر، أبدع القصائد الغرّ التی تنافس روائع الشعر العربی.
توظیف الهرمنوطیقا النسویه فی تأویل الکتاب المقدس
حوزههای تخصصی:
إن الحدیث عن العلاقه بین لاهوت التحریر وتفسیر الکتاب المقدس بصفه عامه، والبحث فی الدور الذی یلعبه الکتاب المقدس فی کفاح النساء من أجل التحرر بصفه خاصه، لهی أمور تشبه الدخول فی حقل ألغام فکری و عاطفی. یجب علینا أن نعین ونکشف التناقضات الواقعه بین التأویل التاریخی و علم اللاهوت المنهجیه بین البحث العلمی المجرد من الاعتبارات القیمیه والدراسات النابعه من موقع الدعم والمسانده، بین التصورات الموضوعاتیه الکونیه المسبقه فی اللاهوت الأکادیمی والانحیاز النقدی فی لاهوت التحریر، ویتطلب تحقیق ذلک فی مقاله قصیره بالضروره عملیه تبسیط وتصنیف سطحی لمجموعه مرکبه من القضایا اللاهوتیه. إن إثاره قضیه معنى الکتاب المقدس وحجیته المعاصرین من منظور لاهوتی نسوی، و القیام بذلک من موقع المرأه المهمش داخل المؤسسه الأکادیمیه ، لهو أمر یفتح الباب لمخاطره ثلاثیه الأبعاد. فلسوف یرفض اللاهوتیون والمفسرون المنتمون إلى المؤسسه الأکادیمیه ذلک المسعى بدعوى أنه غیر علمی و منحاز ومحکوم بشکل واضح بقضایا معاصره، مما یجعله غیر تاریخی، أو سیرفضون قبوله بوصفه قضیه تفسیریه أو لاهوتیه جاده بسبب أن إمرأه هی التی أثارت تلک القضیه. ولسوف یرى اللاهوتیون التحریریون والسیاسیون فی أحسن الأحوال أن ذلک المسعى النسوی اللاهوتی یشکل قضیه واحده ضمن قضایا أخرى، أو یعثونه فی أسوأ الأحوال قضیه الطبقه الوسطى، أی قضیه بعیده عن مجال کفاح المقهورین.
التقنیات التعبیریه للفکاهه فی مسرحیه «مدرسه المشاغبین»
حوزههای تخصصی:
التقنیات التعبیریه للفکاهه فی مسرحیه « مدرسه المشاغبین» الفکاهه من أهم رکائز الادب العربی فی التعبیر عن الواقع، وقد جذبت اهتمام الادباء على الصعید المسرحی وبادر الکثیر منهم فی انعکاس الواقع المریر عن طریق الفکاهه والکومیدیا بحیث یصعب التعبیر عنها فی الحیاه الواقعیه. « مسرحیه مدرسه المشاغبین» البارزه فی تاریخ المسرح العربی الفکاهی والتی تعتبر من تراث المسرح المصری. تدور احداث المسرحیه حول عدد من الطلبه المشاغبین الذی عجز المدرسون فی السیطره علیهم وترویضهم، حیث ان تصرفات المدرسین وسلوکهم وتعاملهم مع الطلبه أیضا لا یحمد عقباه. الکاتب علی سالم سلط الضوء على قضیه هامه وهی واقع تراجع هیبه المدرسه والمدرّس انذاک باسلوب تهکمی ساخر. تحاول الدراسه الخوض والبحث فی أهم التقنیات والاسالیب التعبیریه المضحکه الساخره فی المسرحیه. اعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی التحلیلی وتوصلت الدراسه إلی أن التقنیات التعبیریه منها تجاهل العارف والتقابل والاغراق والتخفی وغیرها من أهم ممیزات الکاتب لیتناول من خلالها القضایا الثقافیه والاجتماعیه والاخلاقیه فی مصر و مناهج النظام التربوی والتعلیمی ومشکلاته.
المدائح العلویه فی العراق العثمانی؛ دراسه وتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم یهار و تابستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۲ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
319-352
حوزههای تخصصی:
العهد العثمانی هو ثانی أقسام العصر الترکی (أو العصر الانحطاط علی زعم بعض الدراسین، المنقسم علی القسمین: المملوکی و من ثمّ العهد العثمانی) ، ومن الملحوظ فی أدب العصر الترکی ولاسیّما أدب العصر العثمانی قلهُ الدراسات والبحوث عن الأدب العربی فی هذه الفتره لأسبابٍ ما. ومن السمات البارزه لأدب هذه الفتره هو انطباعه بالطابع الدینی وازدهاره فی حقل المدائح النبویه التی تشتمل علی مدح النبی محمد (ص) والأئمه الأطهار(ع) من قبل بعض الشعراء الذین نظموا أشعاراً رائعه فی هذه المجالات. فمن هذا المنطلق، هذه المقاله وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی قد رمت إلی تعریف إجمالی للمدائح النبویه و تحلیل المدائح العلویه التی تناولها الشعراء العراقیون فی الفتره العثمانیه، بمثابه فرع من فروع المدائح النبویه.من أهم النتائج التی توصلت إلیها هذه المقاله هی إن شعراء العراق العثمانی سواء کانوا من الشیعه أو أهل السنه، کثیراً ما نظموا قصائدَ علویات تحتوی علی مضامین منها: التغنی بأرض مدینه النجف الأشرف، الحدیث عن ولایه الإمام علی (ع) و واقعه الغدیر وبیان صفاته وفضائله إضافه إلی أنه من المستحیل أو علی الأقل من الصعب أن نفضّل بعض فضائل الإمام علی(ع) ومناقبه علی البعض الآخر فی المدائح العلویه للشعراء العراقیین فی الفتره العثمانیه.
تصویرشناسی ایرانیان در شهرهای شرقی و غربی ایران در سفرنامه ابن بطوطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
22 - 44
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی در دانش تصویرشناسی بازنمایی تصاویر اقوام و ملل در آثار ادبی ملتی دیگراست و سفرنامه ها ازجمله متون مهمی هستند که سفرنامه نویس از رهگذر سفر به کشورهای دیگر دیدگاه خود را به تصویر می کشد. این تصاویر از یک سو ویژگی های مردم آن کشورها را بازتاب می دهد و از سوی دیگر ویژگی های فردی و قومی سفرنامه نویس را آشکار می سازد.این هدف همانی است که در این جستار در پی آن بوده ایم تا با شناسایی و تحلیل سفرنامه ابن بطوطه، در جایگاه یکی از آثار مهم ادبیات سفرنامه ای در ادبیات عرب انواع تصاویر شهرهای شرقی و غربی ایران قرن هشتم را شناسایی و دلایل نگرش ابن بطوطه را تحلیل و تفسیر کنیم و تا حدّی به شناخت ابن بطوطه دست یابیم.در این راستا با روشی توصیفی مقایسه ای تصویر ایرانیان را در دو حوزه شهرهای شرقی و غربی در سه نوع تصویر مثبت، منفی و خنثی و بر اساس شاخصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مذهبی و سیاسی تقسیم بندی کردیم.ضرورت انجام این پژوهش از این جهت است که برای نخستین بار شهرهای شرقی و غربی ایران قرن هشتم با هم مقایسه می شود و نگاه یک جهان گرد مراکشی به ایرانیان تجزیه و تحلیل می شود.نتایج این تحقیق نشانگر این است که از مجموع 48 تصویر استخراج شده نظر ابن بطوطه مراکشی در حدود 80 درصد تصاویر ایرانیان مثبت و20 درصد آن منفی است. دلایل این نگرش مثبت ریشه در شباهت های اجتماعی و فرهنگی میان ایران و طنجه دارد و نیز به سامان بودن اوضاع ایران نسبت به دیگر کشورها و سرزمین ها. هم چنین در مجموع تصاویر شاهد وضعیت مناسب تر اقتصادی شهرهای غربی ایران نسبت به شهرهای شرقی هستیم که به علت تخریب گسترده زیرساخت های اقتصادی شهرهای شرقی ایران پس از حمله مغولان از جمله بازارها و کاروان سراها بوده است.
شگردهای تمرکززدایی و رابطه میان متن و تصویر در «مجموعه قصص الحیوانات فی القرآن» نوشته وارث الکندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودک فطرتی تمرکزگرا و همچنین توانایی تمرکززدایی نیز دارد. استفاده از شگرد تمرکززدایی در ادبیّات داستانی کودکان، زمینه ساز تفکّر خلّاق است و آن ها را آماده می کند که بدانند چگونه منطقی بیندیشند و با چه روشی فکر کنند تا به نتیجه برسند. پژوهش گران ادبی در زمینه تمرکززدایی مباحثی داشته اند، امّا به ادبیّات قرآنی کودک نپرداخته اند؛ درحالیکه پژوهش و واکاوی ادبیّات قرآنی کودک بسیار ضروری است. هدف ما در این پژوهش این است که با واکاوی مجموعه داستانی قصص الحیوانات فی القرآن که در حوزه ادبیّات قرآنی کودک نگاشته شده است، پیشگام پژوهش های بیشتر در حوزه ادبیّات علوم قرآنی کودک باشیم. پژوهش پیش رو با رویکرد توصیفی – تحلیلی به واکاوی شگردهای تمرکززدایی پرداخته است و به رویکرد آماری نیز توجّه داشته و در پردازش رابطه متن و تصویر، هر دو راه تحلیل محتوای کیفی یعنی قیاسی و استقرایی را مدّ نظر داشته است. یافته های این پژوهش نشان داد که داستان های این مجموعه از نظر رابطه میان متن و تصویر از شگردهای تمرکززدایی به طور همسان بهره نبرده و با پررنگ ساختن برخی شگردها از دیگر شگردها باز مانده است. به گونه ای که شگرد قرینه ای (31/35 %) و تقابل در زاویه دید (95/25 %)، بیشترین بسامد را دارند و شگرد پس زمینه (42/0 %) کمترین بسامد را دارد.
تحلیل بصری شعر ابن خفاجه اندلسی با رویکرد امپرسیونیسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امپرسیونیسم در واقع نخستین جنبش مدرن در هنر اروپایی، و وارث به حق رئالیسم است که در نیمه دوم قرن نوزدهم نخست در هنر نقاشی ظهور کرد و سپس به هنر ادبیات راه یافت. رابطه نقاشی با ادبیات، رابطه ای است دیرپای که منتقدان ادبیات از گذشته تا به امروز بدان اذعان داشته اند و بی جهت نیست که نقاشی را شعر صامت و شعر را نقاشی گویا نام نهاده اند. در جریان فکری امپرسیونیسم، نگاه و برداشت لحظه ای هنرمند از پدیده های طبیعت و شواهد اطرافش، تحت تأثیر میزان نور و تفاوت و نوع تابش نور در حالت های مختلف روز جایگاه ویژه ای دارد، مضافاً بر اینکه هنرمندان امپرسیونیستی به بازی رنگ و نور علاقه فراوان داشتند و این ویژگی در آثارشان به خوبی نمایان شده است. ابن خفاجه (451-533ق )، شاعر بنام اندلسی، که به شاعر طبیعت نیز شهره شده، با الهام از چشم اندازهای زیبای طبیعت اندلس، تصویرهایی پویا، سیال و در نوع خود منحصر به فرد خلق کرده است. وی هر چند در قرون معاصر نزیسته، اما شاید بتوان گفت که در آثارش ویژگی هایی مشهود است که چندان با آثار هنری امپرسیونیسم در قرون معاصر بیگانه نیست. این نوشتار حاصل پژوهشی است با روش توصیفی - تحلیلی که اشعار ابن خفاجه را با هدف بررسی و تحلیل ویژگی های بصری آن طبق نگاه امپرسیونیسمی مورد کنکاش قرار داده است. از مهم ترین نتایج حاصل آمده از این پژوهش می توان به تأثیر شدید و انکارناپذیر نور در خلق تصاویر شعری ابن خفاجه و به تبع آن تداعی شکل ها و رنگ هایی متنوع و متفاوت در ذهن شاعر و گاهی دور از واقعیت اشاره داشت که حاکی از برداشت های لحظه ای شاعر تحت تأثیر نور و احساسات خود او دارد. همچنین کاربست قابل توجه رنگ های خالص و ناب در خلق این تصاویر نیز از ویژگی های دیگر اشعار ابن خفاجه است که با هنر امپرسیونیست ها مشابهت دارد.
تحلیل واژگانی و ساختاری مجموعه داستانی «المعذّبون فی الأرض» اثر طه حسین با رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طه حسین، ادیب و ناقد معاصر عرب، از پیشگامان جنبش نوگرایی در مصر بود و در ادبیات معاصر عرب، از جایگاه خاصی برخوردار گشت. طه حسین، آثار اجتماعی و تاریخی بسیاری نوشته و به دلیل مصاحبت با قرآن کریم، تحت تأثیر اسلوب قرآن کریم قرار گرفته و جلوه های مختلف این تأثیرپذیری را در شیوه ی نویسندگی خود به ودیعه گذارده است. بی گمان این تأثیرپذیری، سبک داستانی او را پویا، استوار و آهنگین ساخته است. از جمله آثار طه حسین که اقتباس از قرآن کریم در آن نمودی خاص یافته، مجموعه داستانی «المعذبون فی الأرض» است که با تأملی اندک در ساختار این کتاب، می توان بینامتنیت قرآنی را در آن ملاحظه کرد. این مقاله با تکیه بر روش توصیفی– تحلیلی، با تحلیل و واکاویِ واژگانی و ساختاری مجموعه «المعذبون فی الأرض» و تاثیر پذیری این مجموعه از قرآن کریم بر مبنای نظریه بینامتنیت می پردازد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که: الف) نویسنده در این مجموعه داستانی، به گونه های مختلفی از متن قرآن کریم الهام گرفته است که از آن جمله می توان به تأثیر واژگانی، فواصل آیات، ساختار آیات بلند و اسالیب متنوع بیانی قرآن کریم اشاره کرد. ب) جلوه های بینامتنیت قرآنی این مجموعه داستانی را می توان در نوع نفی جزئی یا اجترار و نیز در نوع نفی کلی یا حواری که ادبی تر و دارای نوآوری بیشتری است یافت.
منهجیّه ترجمه الصور الکنائیّه عن القیامه فی القرآن الکریم وفق نظریه لارسون ترجمه مکارم الشیرازیّ وحسین أنصاریان نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن ترجمه النصوص المختلفه وخاصّه المقدّسه منها والصور الأدبیّه المستخدمه فیها، بما فی ذلک الکنایه، تتطلّب حلولاً أساسیّه. ولارسون هی واحده من اللغویّین الذین قدّموا استراتیجیات عملیّه لترجمه الصور المجازیّه، حیث تؤکّد، من خلال تقدیم ثلاث ااستراتیجیات والتمییز بین الأسس الدلالیّه والبنى الفوقیّه النحویّه والمعجمیّه والصوتیّه للغه، على اکتشاف المعانی الأصلیّه من خلال فحص البناء اللغویّ ثم إعاده التعبیر عنه فی إطار اللغه الهدف؛ إذ ترجمتها الدلالیّه هی ترجمه وفیّه للغه المصدر وتعتبر طریقه موثقه لترجمه النصوص المختلفه وخاصه النصوص الدینیّه. والغرض من هذا البحث هو التعرّف على طرق الترجمه فی نموذج لارسون ودراسه مدى فعالیّه الاستراتیجیات المقترحه فی هذا النموذج ونسبه توافقها مع ترجمه "مکارم الشیرازی" و"حسین أنصاریان" فی ترجمه کنایات النصف الأول من القرآن الکریم. تم تنظیم هذا البحث من خلال طریقه مراجعه الترجمات بناءً على نهج لارسون، حیث اختیرت اثنتا عشره صوره کنائیّه من إحدى وعشرین صوره موجوده عن موضوع القیامه فی هذا القسم. ومن أهمّ نتائج البحث التی تجدر الإشاره إلیها هی أنّ أداء المترجمَیْن کان مختلفاً فی مکوّنات الترجمه الدلالیّه، إذ کان "مکارم" فی ترجمه المعانی المجازیه أکثر دقّه من أنصاریان، واتّصف الأخیر فی ترجمه المکوّنات المعجمیّه المهمّه ونقل المعلومات الضمنیّه والصریحه للنصّ بأداء أکثر دقّه وحساسیّه. ولکنهما فی ترجمه العلاقات العامّه والخاصّه للکلمات یتّبعان نهجاً مشابهاً.
علم الدلاله البنیوی لکلمه "الرساله" فی القرآن الکریم بناءً على البحث الموضوعی
حوزههای تخصصی:
یمثل علم الدلاله الدراسه العلمیه للمعنى. یعنى هذا العلم بدراسه الوحدات اللغویه بناءً على الدلاله المفاهیمیه، أی العلاقات التلاؤمیه أو الترکیبیه والعلاقات الاستبدالیه فی اللغه نفسها. وتخضع هذه الوحدات للدراسه أیضًا وفقًا لدلالتها المصداقیه. علم الدلاله البنیوی هو نوع من أنواع علم الدلاله، وهو یولی الاهتمام لکل من المعانی داخل اللغه والمعانی خارج اللغه کذلک؛ وبناءً على ذلک، تم استخدام هذا النوع من علم الدلاله فی دراسه مفهوم الرساله فی آیات القرآن الکریم. کما تمت الاستعانه بمنهج البحث الموضوعی فی القرآن الکریم من أجل الدراسه المنهجیه للمفاهیم، حیث تتم فی هذا المنهج دراسه المفاهیم القرآنیه بالنظر إلى العلاقات الدلالیه فی الآیات، کما یمکن کذلک فحص الارتباط بین المفاهیم والعالم خارج اللغه بأخذ السیاقات القرآنیه بعین الاعتبار. تکرر استعمال کلمه «الرساله» بشکل کبیر فی آیات القرآن الکریم. وحسب جذر هذه الکلمه وهو "رَسَلَ"، فإن کلمات "الرسالات" و "الرسول" و "الرُّسُل" و "المُرسَل" و "المرسلین" تتسم کذلک بالموضوعیه. بالنظر إلى مکانه استخدام کلمه "الرساله" و "الرسول" وبدراسه الکلمات ذات العلاقه الترکیبیه ، فإن الرساله هی حقیقه إلهیه تشتمل على جمیع الجوانب المتعلقه بالحیاه الاجتماعیه للإنسان والحیاه التکوینیه للکائنات. وقد لاحظنا فی هذا البحث أن العلاقه الترکیبیه أو التلاؤمیه لکلمه الرساله والرسول کانت مع کلمات "الله" و "الرب" وضمیر "الهاء" المتصل أکثر من غیرها، وفی معظم الحالات کان مرجعها کلمه "الله"ونلاحظ کذلک أن کلمتی « الرساله » و « الرسول » ترتبطان بعلاقه تلاؤمیه ترکیبیه مع کلمات مثل « الأمه »، «الناس » وضمائر« هم » و « کم ». کما أن عبارات مثل «فیکم»، «أنفسکم»، «أنفسهم»، «منکم» و «منهم» ترتبط بعلاقه تلاؤمیه.
واکاوی صور خیال در چکامه ازریه با تکیه بر تصویرهای حماسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
39 - 58
حوزههای تخصصی:
خیال از عناصر اصلی تشکیل دهنده شعر و وجه تمایز شعر هنری و کلام ادبی با سخنان عادی است و حتی برخی مانند ارسطو بنیاد تعریف شعر را بر خیال استوار می کنند. قصیده بلند ازریه یکی از قصاید ارزشمند ادب عربی و دارای اسلوب ادبی زیبا و سبکی فاخر و حماسی است. چکامه مذکور سروده شاعر توانمند عراقی «محمد کاظم ازری» (1143-1211ه ) است که 580 بیت از آن برجای مانده است. از ویژگی های بارز این قصیده بلند، کاربست تصاویر ادبی و خاصه حماسی زیبا، در آن است. شاعر در فرازهای مختلف قصیده، صحنه های نبرد و مبارزه قهرمانان را در قالب تصاویر زیبا، حماسی و خیال انگیز ترسیم کرده است. از آنجا که تاکنون پژوهشی مستقل بر روی تصاویر این چکامه ارزشمند ادب عربی و آیینی صورت نگرفته، کار بر روی تصاویر این قصیده با هدف زیباشناسی تصاویر آن، از اهمیت و ضرورت برخوردار است؛ در این مقاله سعی شده به شیوه توصیفی-تحلیلی مهم ترین عناصر تشکیل دهنده خیال در چکامه مزبور واکاوی و تحلیل شود. نتایج مقاله نشان می دهد که شاعر با به کارگیری هنری صور خیال توانسته به خوبی از عهده توصیف صحنه های رزم و پیکار قهرمانان برآید. شاعر از انواع مختلف تشبیه مانند تشبیه بلیغ، تشبیه مقلوب، تشبیه مرکب و تمثیل به مثابه ابزاری هنری جهت ادای بهتر معانی کمک گرفته است؛ هم چنان که با جان بخشی به ابزار جنگی چون شمشیر، نیزه و یا مفاهیم انتزاعی و ذهنی مانند مرگ، روزگار و یا مفاهیم متشکل از اجزاء بیرونی مانند جنگ و... بر پویایی تصاویر خود افزوده است. در کنار انواع مختلف تشبیه و استعاره، کاربست تعابیر کنایی دایره تصاویر قصیده را گسترده تر ساخته است. افزون بر صور خیال بیانی، مواردی مانند اغراق های هنری، تصاویر تلمیحی و تصاویر شنیداری، شاعر را در ترسیم فضای متناسب با حماسه یاری رسانده است.
أسلوب سرد «الأقوال الروائیه» فی روایه«أدرکها النسیان» لسناء الشعلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر أحدی العناصر المهمه فی القصه هی "أقوال" الشخصیات. لأنها تکشف کلمات وأفکار وأرواح الشخصیات. کیفیه نقل الأقوال من الکاتب إلى القارئ تتم من خلال "الراوی" وتذکر تحت عنوان "أسالیب سرد الأقوال الروائیه" التی تتشکل على أساس علاقه الراوی بالشخصیات. الروایه الشهیره والواقعیه "أدرکها النسیان " للکاتبه الأردنی المعاصره سناء الشعلان هی واحده من تلک الروایات التی استطاعت استخدام الحیل السردیه المناسبه للشخصیه والواقعه، وأن تستخدم الأسالیب السردیه الخمسه فی نقل الروایات السردیه لتصویر المناخ السیاسی والاجتماعی الذی یحکم المجتمع السوری. الغرض من هذه الدراسه الوصفیه التحلیلیه هو تحدید مقدار استخدام کل من هذه الطرق فی المواقف المختلفه. تم استخدام کل من هذه الطرق لشرح غرض معین. وتشیر النتائج إلى أن هذه الأسالیب تبدأ من هیمنه الراوی فی قصه التقریر السردی وتنتهی بالسیطره الکامله للشخصیه فی القصه (الطریقه الحره المباشره).غالبًا ما یتم استخدام التقریر السردی فی حالات مثل مراقبه الإیجاز وتجنب الأوصاف التفصیلیه للأحداث، وقد تم استخدام الکلام المباشر أکثر فی شرح البعد النفسی والمعرفی للشخصیات وتصویر مشاعرهم الداخلیه فی التعامل مع حقائق المجتمع.
بازخوانی تطبیقی تصویر ویرانشهر در سروده ها ی سیاب و اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
97 - 116
حوزههای تخصصی:
مسئله ویرانشهر و مفاهیم مرتبط با آن، همچون فرود و تباهی در جهان بینی و فلسفه اسلامی از برجستگی خاصی برخوردار است. بعد از جنگ جهانی دوم و فروریختن کاخ آمال و آرزوهای مردم، شاعران بیش از گذشته به مضامین ویرانشهری در اشعار خود پرداختند. در این میان، تاریخ و اوضاع سیاسی و اجتماعی دو کشور دوست و همسایه، ایران و عراق در دوره معاصر موجب نزدیکی و قرابت شگفت انگیزی در مضمون پردازی شاعران این دو کشور شده است. هر دو کشور طعم استعمار مستقیم یا غیرمستقیم، استبداد، جنگ، بی عدالتی و ستم را چشیده اند، ازاین رو شعر شاعران هر دو فرهنگ بخصوص بدرشاکر السیاب و مهدی اخوان ثالث، آینه مصائب و درد و رنج و آرزوهای مردمانی شده است که در ویرانشهرهای ساخته شده در اندیشه شاعرانشان زیسته اند. از آنجا که موضوع ویرانشهر حجم زیادی از اشعار دو شاعر موردنظر را به خود اختصاص داده است بررسی آن در پژوهش های معاصر ادبی اهمیت می یابد ولیکن علی رغم اهمیت این موضوع ، مساله ویرانشهر تاکنون در شعرشان، از دیدگاه تطبیقی مورد بررسی قرار نگرفته است؛ لذا نگارندگان برآن شدند که در این جستار بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، اشعار و اندیشه این دو شاعر و چگونگی ترسیم اندیشه ویرانشهر در سروده هایشان بررسی و تحلیل کنند. نتایج این پژوهش نشان می دهد: شرایط نا به سامان زندگی سیاب و اخوان باعث سرودن مضامین ویرانشهری در شعر هایشان است و همچنین استفاده از عناصر زمان و مکان و نیز تکنیک تداخل زمان در مکان به زیبایی اشعارشان افزوده است. از طرفی سیاب و اخوان کوشیده اند با استفاده از تصاویر ویرانشهری و با تکیه بر عناصر زمان و مکان به بیان وخامت اوضاع زمانه خود بپردازند.