فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
از ساختار معنادار رمان «العوده إلی المنفی» اثر «أبوالمعاطی أبوالنجا» تا ساختار جامعه مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی به بررسی رابطه اثر ادبی با جامعه و تأثیر متقابل آنها می پردازد. از آنجا که متن ادبی به عنوان کلیتی معنادار با جامعه، تاریخ، سیاست و اقتصاد رابطه دیالکتیکی برقرار می سازد؛ بنابراین بررسی جامعه شناختی متون ادبی نیازمند روشی است که قابلیت تبیین رابطه میان ساخت و محتوای اثر ادبی با ساختار اجتماعی را داشته باشد. بدین ترتیب پژوهش حاضر بر آن است تا با روش تحلیل محتوای کیفی و با رویکرد ساخت گرایی تکوینی گلدمن، ابتدا ساختار اثر ادبی و اساسی ترین عناصر آن، مانند درونمایه، جهان بینی و شخصیت قهرمان رمان «العوده إلی المنفی» ( در راستای مؤلفه های نظریه ساختگرایی تکوینی) و سپس زیرساخت های مهم جامعه مصر در زمان «ابوالمعاطی ابوالنجا» را در دو سطح دریافت و تشریح، مورد نقد و تحلیل قرار دهد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که ابوالمعاطی از طریق درونمایه فساد سیاسی، فاصله طبقاتی، ظلم اجتماعی و فقر اقتصادی را به تصویر کشیده و زمینه کشف ارتباط بین ساختار اثر ادبی خویش و ساختار جامعه مصر در بازه زمانی 1859 تا 1877 را فراهم ساخته است. همچنین جهان بینی نویسنده در قالب آگاهی جمعی طبقه متوسط نمود یافته است که قهرمان پروبلماتیک این آگاهی جمعی را به سمت آگاهی ممکن سوق داده است. در مرحله تشریح نیز جهت فهم پذیر کردن متن ادبی، رابطه اثر ادبی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی تبیین گردید و این امر حکایت از آن دارد که بین ساختار معنادار رمان ابوالمعاطی با ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر در بازه زمانی پیش گفته تطابق و هماهنگی وجود دارد.
أثر الرسم العثمانیّ فی قواعد العربیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى دراسة أثر الرسم العثمانی فی قواعد العربیة، إذ یدرس العلاقة بین الرسم العثمانیّ والکتابة العربیة، ویقف على قواعد الرسم العثمانی، ویذکر بعض صوره، وبعض التحسینات التی طرأت علیه، کما یدرس العلاقة بین القراءات القرآنیة والرسم العثمانی، والعلاقة بین الرسم واللحن، وبین الرسم والتصحیف. إن رسم المصحف الشریف لم یختلف عن رسم الخط المعهود فی زمن الرسول (ص)، وقد جاءت التحسینات الإملائیة على هذا الخط بعد ذلک، وقد أدخل على الرسم العثمانی تحسینات متعددة، وقبلها العلماء، ولکنهم اختلفوا قدیماً وحدیثاً حول کتابة القرآن بالرسم الإملائی الحدیث، فبعضهم رفض الأمر مطلقاً، وبعضهم أجازه، وبعضهم ذهب إلى وجوب الکتابة به. إن حالات الهجاء فی الرسم العثمانی غالبة ولیست مطردة، فقد رسمت بعض الکلمات فی موضع برسم، وفی موضع آخر برسم مخالف، کما أن هناک بعض الاختلافات بین المصاحف العثمانیة، وقد تأثر الرسم العثمانی بالحرکة اللغویة وباختلاف المذاهب والمدارس، وامتد الخلاف بین البصریین والکوفیین إلى رسم المصحف. وللرسم العثمانی مزایا لا تتوافر فی غیره، منها: الدلالة على القراءات المتعددة، والمحافظة على القراءات الصحیحة الواردة التی یحتملها الرسم العثمانی، وصیانة القرآن من التحریف والتصحیف والتبدیل، إذ یسلم کل جیل القرآن الکریم للجیل الذی یلیه على هیئة واحدة، وبذلک یثبت له التواتر فی الرسم والنطق، والوقوف على بعض لغات العرب الفصیحة التی نزل بها القرآن الکریم، والدلالة على أصل الحرکة وأصل الحرف.
ادبیات
حوزههای تخصصی:
گذار از مردانگی به زنانگی در رمان La nuit sacrée / لیله القدر، اثر طاهر بن جلون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از جامعه شناسان فمنیست بر این باورند که هویت جنسی، برساختی اجتماعی و سیال است که مجموعه ای پیچیده از روابط اجتماعی بدان معنا می بخشد. بدین ترتیب تصویر فرد از خود به منزله عضوی از یک جنس خاص، افزون بر عوامل بیولوژیک، از عوامل فرهنگی-اجتماعی نیز تأثیر می پذیرد. پس هویت جنسی مقوله ای ثابت نیست و متأثر از عوامل مذکور می تواند تغییر کند. هدف نوشتار پیش رو آن است که نشان دهد چگونه زن قهرمان داستان La nuit sacrée / لیله القدر هویت مردانه ساختگیِ خود را کنار نهاده و از نو زن بودن و زنانگی اش را باز می جوید. در این راستا نگارنده هویت نویافته «زَهرَه» را از رهگذر واکاوی کنش های او در سه حیطه جنس، جنسیت و رفتار جنسی ترسیم می کند تا روشن سازد دگردیسی او از باشنده ای پوشالی به انسانی واقعی چگونه رخ می دهد. «زَهرَه» در این داستان رمزواره ای است از انسان مراکشی که در چنگال تضادهای درونی و بیرونی اسیر است و برای رهایی، ناگزیر باید بر سینه باورهای نادرستی که جامعه بر او تحمیل می کند، دست رد زند.
مناسبات و کارکردهای قدرت در رمان «اجنحه الفراشه» از محمد سلماوی (بر اساس الگوی کنشی گرماس و نظریه گفتمان میشل فوکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۳ (پیاپی ۷۱)
131-170 صفحه
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان، گرایشی بین رشته ای در مجموعه دانشهای علوم انسانی و علوم اجتماعی است که از اواسط دهه 1960م تا 1970م، ظهور کرده است. این اصطلاح را نخستین بار زلیگ هریس به کار گرفته و بر انواع مختلفی از روایی، قدرت و انتقادی اطلاق می شود. در تحلیل گفتمان تولید یا تقویت یک ایدیولوژی خاص، بررسی سطوح بالاتر جمله، نگاه علمی و کاربردی به متون، قدرت و غیر آن مورد نظر است.این پژوهش بر مبنای تحلیل گفتمان روایی بر اساس الگوی کنشی و مربع معناشناختی گرماس ونظریه تحلیل گفتمان قدرت میشل فوکو تدوین شده است. بر این اساس ابتدا با توجه به الگوی کنشی گرماس، ساختار داستان و ارتباط بین ساختار و متن بررسی و تبیین شد و سیر تحول در فرآیند داستان بر این اساس تبیین و مربع معناشناختی آن تدوین شد و سپس با توجه به نظریه گفتمانی فوکو موضوع قدرت و بررسی ارتباطات ساختاری و کلامی آن در متن تبیین شد. نتایج حاکی از آن است که نویسنده بر مبنای ساختار و پیرنگی دقیق سیر تحول در داستان را به اشکال متنوعی بیان کرده و سیر فعالیت کنشگران با توجه به اهداف پیش روی آنها مشخص شده است. در سیر فعالیت کنشگران و مسیر تحول آنها از یک سو و مربع معنایی رمان از سوی دیگر قدرت نقشی اساسی دارد. در این رمان همچنین نویسنده به مناسبات قدرت، قدرت و مردم و ارتباطات بین آنها، نقش قدرت بر مردم و کنترل آنها پرداخته و با متنی انتقادی بر علیه قدرت حاکم بر مصر به پا خواسته و با محکوم کردن نگاهی قدرتمندانه به مردم عادی و مشکلاتشان از آنها دفاع کرده است.
نظرة جدیدة إلى أسلوب الطباق فی القرآن الکریم (دراسة آرکیولوجیة حول المطابقة فی المعرفة القرآنیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الطباق، التضاد، المماثلة أو المقابلة هی المفاهیم التی تُطلق فی علم البلاغة العربیة علی ضربٍ من الفن البدیعی الذی یجعل الألفاظ فی نقطتین مقابلتین ک : النور والظلمات، اللیل والنهار، الأول والآخر، الظاهر والباطن وإلخ. وَلکن نحن نقترب من الموضوع بطریقة تختلف تماما عن التعاریف المتداولة وندرسه من منظار الآرکیولوجیة المعرفیة أی الفهم البشری. مفهوم الطباق أو الثنویّة یشکل أساس الفهم عند البشر، غربی منه کان أو الشرقی کما نجد هذا الأسلوب کثیراً فی القرآن الکریم. أنواع الطباقات التی یمکن أن نستخرجها من القرآن الکریم هی: الطباق المتعادل، المترادف والمتوحّد. الطباق التعادلی بمعنی أنّ وجود أحد طرفی الطباق ضروریّ لوجود الطرف الآخر کما أنّه فی الطباق التوحیدی لا یجوز اجتماع طرفی الطباق. أمّا الطباق التوحیدی فیعنی أن یکون بین طرفی الطباق علاقة شبه ترادف. النتائج التی اهتدت الیها المقالة تبیّنُ أنّ أساس المجتمع فی الحضارة الغربیّة یبنی علی الثنویّات التی نُسمّیها من وجهة النظر القرآن الکریم بالثنویّات المتعادلة کما هو الحال فی الحضاریة الشرقیّة حیث نجده عند «یین وینغ» الصینی. أمّا فی الفکر القرآنی فأساسُ الفهم یُبنی علی الثنویّات التوحیدیّة.
جمالیه السیمیاییه فی قصیده "بانت سعاد" (دراسه تحلیلیه و دلالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر لغه الشعر من أبرز و أسمى النماذج الأدبیه التی یرتبط فیها اللفظ بالمعنى ارتباطاً، وثیقاً و المیزه الأساسیه التی تتسم بها لغه الشعر أن طریقه التعبیر فیها طریقهٌ غیر مباشره ما یمنحها حیویه و دینامیکیه على صعید الدلاله و المضمون و تمکن السامع أو القاری من تفسیرها بالطریقه التی تنسجم مع أفکاره و رؤاه. الشیء الذی له دور محوری فی الفهم العمیق للنص الأدبی هو دراسه علمیه لعناصر لغه النص و اتجاهاته الأدبیه. من هذا المنطلق الاتجاه السیمایی من أهم و أبرز الاتجاهات التی یستطیع القاری فی ظلها أن یتوغل فی أعماق النص بفک الألغاز عن دلالاته السیماییه.یهدف هذا المقال إلى تحلیل قصیده "بانت سعاد" لکعب بن زهیر، تحلیلاً سیمیاییاً و یکشف عن الجمالیات الخفیه فی النص مستعیناً بالمنهج الوصفی- التحلیلی. و من النتایج التی توصلنا إلیها عبر المقال أن القصیده تعکس المخاوف و القلق الضاغط على نفسیه الشاعر فی ضوء الدلالات الرمزیه و الإیحاءات السیماییه التی شکلت لحمه القصیده. فثمه تناغم واضح بین ألفاظ القصیده و محتواها.
تحلیل سردیه قصه الاطفال فی أثر فراشه الأمیره الحمراء حسب نظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثل السردیه انجازا لتطور المناهج البنیویه فی عصرنا الحالی ویمثل الفرنسی جیرار جینیت أحد أبرز السردیین الذی تحظى آراؤه بإهتمام جل الباحثین فی مجال الأدب، وقد حظیت مؤلفاته الادبیه التی کتبها للکبار بالتحلیل السردی لکنه قلما حصل إهتمام مماثل بقصص الاطفال ومما لاشک فیه فإن التحلیلات الادبیه لقصص الاطفال یمکنها التعریف بالابعاد المختلفه لنص القصه المخصصه للطفل والإضاءه على الشرائح الخفیه لنصوص تلک القصص. وفراشه الأمیره الحمراء، هی قصه مؤلفه من وحی الخیال العلمی ألفها الکاتب المصری نبیل خلف عام (2004م). والبحث الحاضر بصدد استعراض اسلوب الوصف التحلیلی من خلال الاستعانه بمصادر المکتبات وتطبیق منهج جیرار جینیت السردی على قصه فراشه الامیره الحمراء.وتُبین نتائج البحث لنا أن الکاتب إستعان بادوات القصه الداخلیه والخارجیه فی سرد جذاب لهذه القصه. لکننا نلاحظ إن عنصر الزمان فی هذه القصه، لم یطوی مسیره الخطی لذلک نشاهد اضطراب الزمان فی بعض أقسامه بصوره جلیه، ومن حیث المداومه، نلاحظ وجود زمان مضغوط فی 15 قسما من اقسام القصه،کذلک فإن وجه القصه حافل باجواء عاطفیه من فرح وحزن وخوف تُلهِم أحاسیس الطفل، وبعد دراسه القصه بصوره سردیه، یخلص المؤلفون الى هذه النتیجه وهی أن قواعد السردیه لم یُهتم بها لدى کتابه قصه فراشه الأمیره الحمراء والحال إنها قصه جذابه ومناسبه للأطفال.
روانشناسی تطبیقی رنگ ها در «سقط الزند» معرّی و دیوان رودکی برپایه نظریه ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معری، شاعر نابینای عرب و رودکی، شاعر نابینای فارسی زبان، در تصاویر شعری خود استفاده قابل ملاحظه ای از رنگ دارند. از آن جا که شعر آیینه تمام نمای روحیات روانی شاعر است؛ تحقیق در رنگ های به کار رفته در آن نیز می تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد و به عنوان ابزاری مهم در شناسایی هنجارها، واکنش ها و رفتارهای شاعر قلمداد گردد. جستار پیش رو با هدف روان شناسی شخصیت معری و رودکی بر اساس آزمایش رنگ ماکس لوشر، و با فرض این که خصوصیات رفتاری این دو شاعر نابینا قرابت هایی بسیار زیادی با هم دارند، در تلاش است تا با روش توصیفی-تحلیلی رنگ های «سقط الزند» معری و دیوان رودکی را بررسی و تحلیل کند. بررسی ها نشان می دهد که از میان چهار گروهِ رنگِ نظریه لوشر، گروه اول و دومِ رنگ های اشعار هر دو شاعر دقیقاً مانند هم است. بر این اساس، معری و رودکی هر دو افرادی هستند که از تحریکات شدید که منجر به جدایی آن ها از جامعه می گردد، رنج می برند و امیدوارند که بتوانند بر بسیاری از محدودیت های خود فائق آیند. با این تفاوت که ابوالعلاء علی رغم تمایلات درونی به ایجاد روابط صمیمی، روابط عاطفی خود را شدیداً کنترل می کند و فقط افرادی را به حیطه شخصی خود نزدیک می کند که نگرشی مشابه او دارند و همانند او می اندیشند؛ ولی رودکی تمایل به ایجاد روابط اجتماعی و مهرورزانه خویش را به راحتی آشکار می نماید و از این که به نیاز او برای عشق ورزی و درک محبت متقابل، پاسخی داده نمی شود، احساس ناشکیبایی می کند.
مطالعه نشانه شناسانه اشعار وطنی شوقیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چشم انداز گسترده و گوناگون شعر احمد شوقی، نشان از قدرت تخیّل و میزان پویایی آن دارد. نشانه های خودنما، آرزوهای قلبی شاعر را به نمایش می گذارد و عاطفه ی خواننده را بر می انگیزد. این نشانه ها همراه با تصویرهایی آکنده از دل تنگی، برای القای پیام وطن دوستی و ملی گرایی و در بیان تأثرات ذهنی شوقی به مخاطبان پویانمایی می کنند. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی، جلوه هایی از حس ملی گرایی شاعر را در چهار محور نشانه های زیبایی شناختی کلام، نشانه های زمانی و مکانی، نشانه های مربوط به هنجار گریزی نحوی و تحلیل متن به اعتبار محور افقی و عمودی بررسی کند. این نشانه ها نه تنها به قصد هنرنمایی ادبی و آفرینش تصاویر شعری، بلکه در جهت تولید معنا، برجسته سازی افکار و تجارب روحی و عاطفی شاعر به کار گرفته شده اند. این نشانه های معنایی باعث افزایش عاطفه در کلام، تصویر آفرینی، جلوه گری کلام و برانگیختن حس نوستالژی، و درنتیجه باعث ایجاد خوانش های متعدد در ذهن مخاطب خواهد شد.
نشانه شناسی اجتماعی رمان «الحرب فی برّ مصر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده یوسف القعید، از نویسندگان نام آشنا و نام آور دوره معاصر مصر و یکی از برجسته ترین رمان نویسان معاصر عربی است. آثار او در سطح دنیا به زبان های گوناگونی چون انگلیسی، فرانسه و آلمانی برگردانده شده است. او در آثارش با چیره دستی و مهارت کم نظیر، مسائل ناهمسان اجتماعی، فرهنگی و چالش های سایه گستر بر جامعه خود را نمایان ساخته است . رمان «الحرب فی برّ مصر» از رمان های پرمغز اوست که در آن به شرایط ناگوار و نامناسب جامعه ای پرداخته است که سایه ظلم و ستم بر آن سنگینی می کند . این پ ژوهش ب ر آن اس ت تا با روش تحلیلی - توصیفی نشانه های اجتماعی به کاررفته در این رمان را در کانون واکاوی قرار دهد و از رهگذر آن به عیان سازی درون مایه پیام نویسنده اشاره کند. یافته این جستار نشان می دهد که نشانه های به کاررفته در متن گواه بر وضع اجتماعی نابسامان سایه افکنده بر جامعه آن روز مصر است که در ورطه ناهمسانی و وضع نابسامان طبقاتی، نابرابری، ستم و ستمکاری گرفتار آمده است، به گونه ای که عدالت و ظلم، راستی و ناراستی، خرد و جهل ، و عشق و خیانت به میهن در کنش تقابلی با یکدیگر قرار گرفته اند.
فصام الهویه بین أنوثه قاهره ورجوله مقهوره: قراءه ما بعد کولونیالیه فی روایه "العطر الفرنسی" لأمیر تاج السر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الغزو الفکری والثقافی أو ما یعرف بالاستعمار الحدیث یمکن الغرب من إذابه ملامح هویات الشعوب دون الحاجه إلی العنف العسکری. وقد تنعکس تأثیراته علی هویات المستعمَرین بظهور أعراض مشابهه لأعراض مَرضی الفصام/الشیزوفرینیا، حیث یعیشون حاله من الانفصام والاغتراب الذاتی والابتعاد عن الواقع والسیر فی عالم الأوهام والخیالات. وقد تطرّقَ الأدب ما بعد الکولونیالی، خاصه الروائی منه، لقضیه الهویه والصراع النفسی بشکل واسع. إذ تُعدّ إشکالیه الهویه وقضایاها الشائکه کجدلیه الأنا والآخر المتمثله ب (الشرق/الغرب)، من أهم مفاهیم النقد ما بعد الکولونیالی. وقد تناول الکاتب العربی لقاء الشرق بالغرب فی نتاجه الأدبی بکثره لرصد تبعاته وتأثیراته علی الهویات فی حقبه ما بعد الاستعمار. وفی هذا الصدد عالجت روایه "العطر الفرنسی" للأدیب السودانی أمیر تاج السر، تأزم هویات الشخصیات الروائیه مستخدمه جدلیه الأنا الشرقی والآخر الغربی فی إطار علاقه الرجل بالمرأه، لکن بمعادله مغایره لما جاء فی الروایات السابقه؛ المرأه الغربیه -بالأحری طیفها- هی التی تقصد الشرق، وتحدیدا السودان، وتغزو الشرقی فی عقر داره وتؤدی إلی تأزمه. کما کشفت عن تبعات هذا اللقاء الوهمی مما یحذر من استعمار غربی جدید یتمّ فی الشرق بآلیات حدیثه. یرصد هذا البحث وفقا لمفاهیم النقد ما بعد الکولونیالی والمنهج التحلیلی –الوصفی توظیف الروایه الخاص لثنائیه الرجوله/الأنوثه ودلالتها علی تأثیر الغرب علی البعد الهویاتی للشعوب فی حقبه ما بعد الاستعمار. ووجدنا أن الروایه بدءا بعنوانها تدلّ علی الغیاب الکبیر للشعور بالقهر الاستعماری عند المستعمَر وأشکال الضغینه التی کانت تمیز علاقات المستعمَر والمستعمِر السابقین، وأن فصام هویه البطل وعجزه عن امتلاک محبوبته رمز دالّ علی عجز الشرق عن امتلاک الغرب وإصابته بما یشبه أعراض مَرضی الفصام.
ادبیات
حوزههای تخصصی:
صوره الآخر الأجنبی والعربی فی شعر فاضل العزّاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یضم الأدب المقارن مجموعه متنوعه من الاتجاهات والأسالیب وتمثلّ صوره الآخر واحده منها. فقد نالت صوره الآخر عنایه کثیر من الباحثین المعاصرین؛ إذ درس هؤلاء الباحثون الصوره من زوایا مختلفه، ومنها دراسه صوره شعبٍ أجنبی أو طائفه دینیه أجنبیه أو شخصیه أجنبیه فی أدب شعبٍ آخر أو لدى أدیب بعینه، أو دراسه صوره شخصیَّهٍ أو طائفه أو مجموعهٍ تنتمی إلى بیئه الشاعر وثقافته ولکن تحمل فکراً معادیاً للشاعر کصوره داعش التی ظهرت سلبیه فی أدب العدید من الأدباء العرب بعد عام 2012. إذ یُعد الوجود بجانب" الآخر" السلبی إزعاجاً" للأنا"، حیث یمارس السطوه علیها، ویقمع حریتها فی ممارسه الحیاه أی بعباره أخرى تصبح حریه الآخر على حساب حریه الأنا. ویحاول هذا البحث دراسه صوره الآخر فی نصوص الشاعر العراقی فاضل العزاوی للتعرّف على خفایا ومستورات ذلک الآخر، ویعتمد على المنهج الوصفی – التحلیلی فی تحلیل النصّ الشعری للوصول إلی خصائص الصوره المرسومه للآخر کما یسعی للإجابه عن السؤال التالی: کیف تجلّت صوره الآخر الأجنبی والعربی فی أشعار العزاوی؟ ومن أهمّ النتائج التی توصّل لها البحث أن الصوره التی رسمها الشاعر عن الآخر نبعت بالدرجه الأولى من حاجاته وثانیاً حاجات مجتمعه العراقی والعربیوإنّ موقف الشاعر من الآخر کان مرتبطاً بمواقف هذا الآخر من القضایا الانسانیه.
ادبیات
حوزههای تخصصی:
الاغتراب المکانی لدى المثقّف فی روایات سعد محمد رحیم بعد 2003م(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یرنو البحث فی طرحه إشکالیه العلاقه القائمه بین المثقّف والاغتراب إلى نیل إجابات شافیه عن کیفیه بلوره الشخصیّه المثقّفه فی روایات العراقی، سعد محمد رحیم، والتعرّف على نوعیّه الأمکنه التی کابدت الشخصیّات الرئیسه فیها الاغتراب جرّاء الأزمات الناجمه عن الانقلابات، والحروب، والحصار والاحتلال. وتهدف الدراسه وبالإفاده من المنهج الوصفی - التحلیلی إلى إماطه اللثام عن بعض مکنونات الأعمال الروائیّه لرحیم فی توظیفها ظاهره الاغتراب، والترکیز على النوع المکانی منه فی ثلاث روایات له، وهی ترنیمه امرأه .. شفق البحر (2012م)، و مقتل بائع الکتب (2016م)، و فسحه للجنون (2018م). تعمّد الروائی اختیار شخصیّاته مثقّفه کونها الشاهد الواعی على ماضی العراق وحاضره؛ وعلیه صاغها إشکالیّه، ومستلبه، ومسکونه بأوهامها، وممثّله لجیل بأکمله. المثقّف واجه فی کلتا الحقبتین سلسله من الهزائم على الصعید الاجتماعی والثقافی والسیاسی، أرغمته إمّا على التنقّل بین الأمکنه المعادیه، وإمّا التنحّی مرمیّاً على الهامش؛ فما جنى سوی الفشل فی البحث عن الأنا وفقدان البوصله.
خاصیه تنوع المفردات فی الأسلوب الأدبی دراسه تطبیقیه لنماذج من کتابات ابن المقفع و الجاحظ وأبی حیان التوحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
97 - 112
حوزههای تخصصی:
النقد الأدبی أحد المجالات الهامّه فی الساحه الأدبیه. فهو یوصلنا إلى معرفه الأدب الراقی. تستخرج أحکامه من خلال الأسس والعناصر الهامّه التی من أبرزها الأسلوب الأدبی الذی یتخذه الأدیب، لصیاغه أثره نثراً أو شعراً. إنّ تنوعالمفرداتهو أحدالملامحالأسلوبیه التییمکن بقیاسها فیالنصوص التوصلإلىالثراء اللغوی الموجود عند کلّ أدیب. فی الحقیقه، البعد الإحصائی فی دراسه الأسلوب هو من المعاییر الموضوعیه الأساسیه التی یمکن باستخدامها تشخیص الأسالیب. ترجع أهمیه هذه الدراسه فی حقل النقد الأدبی إلى أنّها خطوه فی طریق الابتعاد عن الظنّ وسیطره الذوق، للکشف عن أسلوب هؤلاء الکتاب. هذا من جانب، ومن جانب آخر هذه البصمه الأسلوبیه تساعدنا فی توثیق النصوص التی یخامرنا الشک فی صحّه نسبتها إلیهم. للوصول إلى هذه الثروه اللغویه طرق کثیره؛ أمّا الطریقه التی استخدمناها فهی طریقه جونسون التی ابتکرها کیت جونسون أستاذ قسم اللسانیات فی جامعه برکلی بأمریکا. تقوم هذه الطریقه بإحصاء الکلمات فی النصوص وقیاسها بالنصوص الأخرى وتقّدم صوره واضحه عن خاصیه تنوع المفردات مع دراسه تطبیقیه لکتابات ثلاثه من کبار کتّاب النثر الفنی فی العصر العباسی، وهم ابن المقفع والجاحظ وأبو حیان التوحیدی. أمّا منهج البحث فهو یعتمد على الطریقه الوصفیه. وصلت نتائج الدراسه بالمقارنه بین أسالیبهم إلى أنّ أسلوب الجاحظ أکثر تنوّعاً بالنسبه إلى الکاتبین الآخرین، و أنه یوجد فارق ضئیل بین أسلوب ابن المقفع و أبی حیان. ترجع الأسباب الرئیسه لهذا الفارق إلى البیئه العلمیه التی عاشها الجاحظ وثقافته وجهوده الفردیه فی تثقیف نفسه وتوسیع معارفها، إضافه الىأصالته العربیه. فالأصل الفارسی لابن المقفع أثر فی انخفاض تنوع مفرداته.
واکاوی اسطوره سیمرغ و عنقاء در شاهنامه فردوسی و مجمع الامثال میدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره های سیمرغ و عنقاء یکی از نمودهای وحدت اندیشه بشری است. پرواز، آرزوی دیرینه و میل به جاودانگی بشر درآن ها متصوّر است. اساطیربه دلیل بن مایه های تاریخی و اهمیت در حماسه و امثال تجلی یافته اند. نگارندگان در این جستار به بررسی سیمرغ شاهنامه فردوسی و عنقاءِ مجمع الامثال میدانی به روش تطبیقی- تحلیلی با هدف تحلیل ریشه های کهن و بیان وجوه اشتراک و افتراقشان پرداختند. از یافته های تحقیق برمی آید که سیمرغ و عنقاء ریشه در فرهنگ اوستا و زبان سامی داشته و وجود تصاویر ترکیبی و دگرگونی، عامل پیدایش نیروی خیر و شرشان است. احساس ترس و سرخوردگی باعث پیدایش این گونه اساطیر خون خوار است. ارتباط سیمرغ باگیاه بی مرگی نمود عقل و خرد، و عنقاء درمحیط خشک تجلی نماد مرگ است. در این پژوهش شباهت هایی ازجمله ویژگی های عجیب، زاد و ولد و سکونت... و تفاوت هایی مانند؛ محتوا، هدف و نوع عمل... بررسی گردیده است. منشاء اشتراکات فطرت انسانی، اعتقادات دینی و تخیلات جمعی است و تفاوت ها به محیط بازمی گردد. در بازآفرینی داستان ها مشخص شد مرگ و امید، جادو و خرد در آن دوره بر جامعه ایران حاکم بود. درحالی که برجامعه عرب مرگ و جادو سایه افکنده بود. دو اسطوره با هستی و آرمان بشر تناسب داشته و تحولات اجتماعی بعد از اسلام در شباهت بیشترشان مؤثر بوده است.
روایت شنو و موقعیت آن در رمان «الطنطوریه» اثر رضوی عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل روایت شنو شالوده ای است برای شناخت فرم و چگونگی ارائه حوادث داستانی به نحوی که مفهوم تازه ای را به مخاطب القا کند. این حوزه از دانش تا جائی پیشرفت نموده که می توان آن را به عنوان یک شاخه علمی از روایت، بررسی نمود. رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده ی معاصر مصری به دلیل ظرفیت، پتانسیل و تکنیک های خاص روائی، گزینه ای مناسب برای مطالعات روایت شناسی محسوب می شود. نویسنده در این رمان نشان داده است که راوی برای آفرینش جهان روایی خود، روایت شنو خاص خود را مخاطب قرار داده است. روایت شنو در این داستان ضروری است؛ طوری که نبود آن به معنای نیستی روایت است. روایت شنو در این رمان، جزو شخصیت ها(حسن) و درون داستانی است و در کنش بخش های مختلف روایت، دخیل است. نگرش او همسو با جهان بینی راوی است. علاوه بر روایت شنو اصلی، شخصیت های دیگر و از جمله راوی در موقعیت های کوتاه برای واقعی و ملموس نشان دادن حوادث، درجایگاه روایت شنو نقش ایفاکرده اند و همچنین در برش های کوتاهی از رمان، روایت شنو در مقام راوی جلوگرشده است. نویسنده در این رمان، نکاتی را بیان نموده که متوجه روایت شنو برون داستانی(خواننده) نیز می شود. این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی ابعاد و موقعیت شناختی روایت شنو پرداخته تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود، درک عمیق و روش تولید معنا از متن رضوی عاشور فراهم کند.