فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
40 - 62
حوزههای تخصصی:
رمزگان یا صورت تأویل شده رمز بر اساس سیاق سخن و چیدمان طولی و عرضی اجزای آن، یکی از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین طرق رسیدن به لایه های نهان هر سروده یا نوشتار ادبی و کشف وجوه نامحسوس آن به شمار می آید که شاعر یا نویسنده در آن از رمز به گستره مشهودی بهره برداری کرده باشد. نوشتار حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی پس از ارائه تعریفی جامع از مفهوم رمز، با تکیه بر نظریه دنیل چندلر مبنی بر آفریده شدن رمزگان تازه از بطن رمز ادبی مستعمل و امکان طبقه بندی آن در زیر مجموعه های گوناگون مانند اجتماعی، سیاسی و یا حتی تفسیری و زبانی به بازخوانی شعر محمد عفیفی مطر می پردازد. این بازخوانی به بررسی سیاقی سروده وی یعنی تبیین تأثیرپذیری هر رمز از واژگان و تعابیر هر عبارت و میزان این اثربخشی در آفرینش معانی تازه و بدیع اهتمام دارد. این پژوهش قصد دارد تا نوآوری محمد عفیفی مطر در سرودن اشعار عمیق و لایه بندی شده با به کارگیری رموز مستعمل ادبی و خلق رمزگان تازه به واسطه آن ها را شرح داده و حاصل را به یاری نظریه دنیل چندلر طبقه بندی نماید. شاعر همواره در تلاش بوده است تا از رمز تنها بهره برداری ادبی نکرده بلکه با استفاده از آن سعی داشته تا گاهی در لباس یک مصلح اجتماعی و گاه در کسوت یک ناقد سیاسی به اصلاح جامعه و نقد وضع سیاسی مواجه با خود بپردازد؛ وی در این امر تنها به شرح نقطه ضعف موجود اکتفا نکرده و به طرح راه حلی مطلوب از نظر خود نیز پرداخته است.
المفارقه فی ضوء نظریّه التلقّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
131 - 150
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث المفارقه باعتبارها وسیطاً اجتماعیاً تعتبر آلیه تهدف إبلاغ الرساله الإصلاحیه الاجتماعیه والتی أخذت انتشاراً لدى الباحثین العرب المعاصرین، وقد تعلقت دراستنا التنظیریه هذه حول تلک التقنیه فی ضوء نظریه التلقّی مع تحلیل مضامین النظریه وإجرائها على المفارقه حیث تطرقت إلى عرض نظریه التلقّی محلله أرکانها، کما رکزت على قضیه التواصل اللسانی وفهم المفارقه وحللت بعض عناصر التلقّی وأعراف المفارقه. فقد عدّت هذه الدراسه تسلط المتلقی على الموضوع الکلی والأساس فی النص معیاراً مناسباً لفهم المفارقه، فمادام المتلقی لم یستدرک الموضوع الکلی والموقف المحیط بالمفارقه لم یستطع أن یستوعب ویفهم المعنى الأصلی والمفهوم الأساس للمفارقه ویسمّى ضحیه للمفارقه. وأخیراً إن عملیه التلقّی تفید أنواعاً خاصه من المفارقه لکون التلقّی بحاجه إلى حضور النص والقراءه وهذا ما لا یتیسر فی کل أقسام المفارقه. ومن نتائج الدراسه أن المفارقه آلیه بید المؤلف لإبلاغ مقاصده الإصلاحیه ولکنها لا تصل إلى الهدف المنشود إلا بتعامل المتلقی والنصّ معاً وطالما لم یتکامل هذا التفاعل لم تنجح المفارقه. وإن نعترف بأولویه المبدع فی صیاغه المفارقه وإعلاء شأنها، فلأنه یجب أن یعتبر نفسه قارئاً افتراضیاً وذلک لنجاح المفارقه. فمبدع المفارقه هو الذی یهیئ السیاقات والوسائط وینظم الأسالیب الفنیه الهادفه لوصول المتلقی إلى أبرز النتائج وأحسنها.
ملاحظات حول مفهوم «السجیه» التاریخی دراسه لجذور النظریه الأخلاقیه الإسلامیه اعتماداً علی المتون القدیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
279-312
حوزههای تخصصی:
الترکیز علی تفهّم المتون الحدیثیّه اعتماداً علی الاتّجاهات الهرمنوطیقیّه، مهمّه بحثیه بقیت مغفوله حتی الآن. ففقه اللّغه وقرائه المتون الإسلامیه والحدیثیّه فی آفاقها التاریخیّه هی من أشهر الأدوات التی توظّف فی الاتّجاهات الهرمنوطیقیه واللاتقلیدیّه. إنّ المرور بالمتون الإسلامیّه الحدیثیّه تبیّن أنّه یمکن الترکیز علی سرد من المصطلحات الأخلاقیّه، بما فیها مفهوم السجیّه. فلو نظر معاین بعین غیر متعمّقه ودون التأمّلات التاریخیّه، یمکن أن یتفهّم هذا المصطلح فی سیاقنا العصری. هذا وإن یخطر بالبال فی بدو النظر، ولکن النظره التاریخیّه وخاصّه الترکیز علی النصوص ذات الصله، تشیر بأنّ هناک معنی خاصّ لهذا المصطلح، والذی ینبع من نفس المتون الإسلامیه والحدیثیّه القدیمه. فالأحری البحث عن القرائن التی تبیّن لنا الخطاب التاریخی بشأن مسأله الأخلاق وفلسفتها فی القرون الأولی الإسلامیه. فمعرفه هذا الخطاب الذی توظّف السجیه ونظائرها فی إطاره، یعیننا لکی نصل إلی جوابنا حول ماهیه السجیه ومیزتها من سائر الشؤون والمصطلحات الأخلاقیه فی أجواء القرون المتقدّمه الإسلامیه. فهذه الورقه ستناول دراسه مفهوم السجیه، اعتماداً علی المناهج التاریخیه واللغویه المعاصره فی المتون القدیمه الإسلامیه، حتی تبرهن أنّه کیف تطوّر توظیف هذا المصطلح وفهمه. فبالنتیجه إنّ هذا المصطلح فی ثقافه العرب القدیمه کان شیئاً منحدراً من طبیعه الإنسان وسلیقته وغریزته فحسب، ولم یکن لاختیار وانتخاب الإنسان مدخلیه فیه. ولکن مع بزوغ التیارات والخطابات العقلانیه من القرن الثانی فصاعداً، نشاهد أنّ هناک اتجاه حدیث لقراءه السجیه فی إطار أکثر تلائماً مع ما یریده أنصار خطاب العقلنه. فهذه القراءه الحدیثه حاولت أن تنقل وتغیّر معنی السجیه من الأمر الطبیعی الذاتی إلی الأمر الاختیاری المکتسب الذی لإراده الإنسان ومساعیه الاختیاریه دور هامّ فیه.
موازنه أسلوبیه بین قصیدتی البحتری والمتنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
75 - 92
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیه علم یهدف إلى الکشف عن العناصر الممیزه التی یستخدمها المؤلف لأغراض شتى؛ وهذا الکشف لا یحصل إلا بالموازنه والتطبیق على السیاق الأکبر أو الأصغر، حیث من خلال الموازنه تظهر هذه العناصر المکوّنه للنص، وتبدو أوجه التشابه والاختلاف بین النصین. ومن ثمّ، یمکن تمییز الأسلوب لمؤلف عن آخر أو تمییز السمات الأسلوبیه لفتره عن فتره أخرى. وفیما یخص القصیده، فإنه تتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفه کالإیقاع، والنحو، والفکره، والبیان والمحسنات اللفظیه والمعنویه. یعتبر الشاعران البحتری والمتنبی من فحول شعراء العصر العباسی، وتدور معظم قصائدهما حول المدح والغزل. یتناول هذا المقال تحلیل وتطبیق قصیدتین لهذین الشاعرین: قصیده "طَیفُ الحَبیبِ أَلَمَّ مِنْ عُدَوَائِهِ" للبحتری، وقصیده "عَذْلُ العَواذِلِ حَوْلَ قَلبی التائِهِ" للمتنبی. وسبب اختیار هاتین القصیدتین هو اتفاقهما فی المضمون والوزن والقافیه. ومن خلال هذه الدراسه، نسعى إلى کشف العناصر الهامه، وکیفیه توظیف الشاعرین لها، وتبیین أوجه التشابه والاختلاف فی أسلوبهما الفردی. تتناول هذه الدراسه ثلاثه مستویات هی المستوى اللغوی والفکری والأدبی. والمنهج الذی تعتمده هو المنهج الوصفی التحلیلی الإحصائی؛ وذلک بالاعتماد على المصادر المکتبیه. وبعد معالجه هاتین القصیدتین ونظرا إلى المیزات الأسلوبیه، نستنتج أن الکلام عند المتنبی یظهر بشکل مباشر، وهذا ملائم مع إصدار الحکم، وجزاله التعبیر؛ وعند البحتری یظهر بشکل غیر مباشر ومائل، وهذا ملائم مع التعبیر الروائی؛ ولهذا، یرسم الشاعر التفاصیل بالتشبیه والاستعاره. ومن نتائج هذا المقال أنها لا یوجد أی دلیل على تأثر المتنبی بالبحتری، حیث إن أوجه الاختلاف بارزه للغایه فی أسلوبیه التفکیر وفی نوعیه استخدام الأدوات اللغویه والفنیه، وإن هذه النوعیه لاستخدام الأدوات قد کوّنت أسلوبهما الفردی.
تعامل المتلقّی فی التحلیل الفینومینولوجی للخطاب الشعری نماذج من أشعار الرومی وابن الفارض وحافظ الشیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
171 - 182
حوزههای تخصصی:
یقع تعامل المتلقّی ضمن نظریه تحلیل الخطاب ویقوم على التعامل السیمیولوجی والفینومینولوجیا. القصد من التعامل هو العلاقه الجدلیه بین المتلقّی والخطاب وفقَ تفکیر خاصّ تقدّمه هذه الرؤیه. فللمتلقّی دورٌ فاعلٌ، حیثُ یقوم بإنتاج الدلاله؛ وبهذا یتّسع المعنى ویبتعد القارئ من سلطه المؤلف. تستهدف هذه الدراسه تحلیل فاعلیه النظریه التعاملیه فی التذوّق الجمالی وتحلیل الوظیفه الثقافیه فی نماذج من أشعار جلال الدین الرومی وابن الفارض وحافظ الشیرازی. بهذا، تتّضح علاقات جدیده بین الدوالّ بالتعامل والتفضیل الجمالی کما تتّضح أیضاً معانٍ غیر ثابته متحوّله. ونظراً إلى تحلیل الأشعار التی اخترناها طوال الدراسه، نستنتج أنّ هذه الرؤیه تؤدّی إلى تحویل التذوّق الجمالی من خلال توسیع الوظیفه الثقافیه للشعر، وبهذا کلّه تتکوّن تجارب جمالیه غیر معهوده، حیث ینتقل المخاطب بدوره المنفعل من البلاغه القدیمه إلى المتلقّی ودوره الفاعل فی مجال البلاغه الجدیده. وهذا الموقف یرشدنا إلى نظره فی الوجود والوجودیه فی الشعر الصوفی العربی والفارسی.
واکاوی هنجارگریزی نوشتاری و دلالت های آن در شعر سعدی یوسف بر اساس الگوی زبان شناختی جفری لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خروج از هنجار رایج نوشتار یکی از گونه های هنجارگریزی است. هنجارگریزی نوشتاری که در تقسیم بندی لیچ یکی از هشت گونه هنجارگریزی محسوب می شود، هنگامی مورد استفاده شاعر قرار می گیرد که کلمات به تنهایی بار معنایی کافی برای انتقال پیام را نداشته باشند؛ ضمن این که این فرصت را به خواننده می دهد تا در تعامل با متن، برداشت آزادی داشته باشد. سعدی یوسف از شاعرانی است که هنجارگریزی نوشتاری در شعر او جایگاه برجسته ای را به خود اختصاص داده است؛ به گونه ای که می توان استفاده از هنجارگریزی نوشتاری را ویژگی سبکی او به شمار آورد. در پژوهش پیش رو سعی بر آن است تا با شیوه توصیفی- تحلیلی و با استناد به شواهدی که نشان دهنده آشنایی زدایی نوشتاری است، ابتدا نمونه های این نوع هنجارگریزی درشعر این شاعر عراقی مشخص شده و سپس توضیح داده شود که هنجارگریزی مورد بحث، در شعر او تا چه اندازه رویش طبیعی و بی تکلّف داشته است. در نهایت یافته های پژوهش نشان می دهد که مهم ترین مصادیق هنجارگریزی نوشتاری در شعر سعدی یوسف عبارتند از: جدا نویسی حروف واژه ها و استفاده از جای خالی، نوشتن پلکانی و عمودی سطرهای شعری، استفاده از اشکال هندسی و شکل تصویری اعداد، تکرارکلمات و ایجاد هماهنگی بین مفهوم واژه و شکل نوشتاری آن و تغییر اندازه قلم و به کارگیری واژه هایی از زبان انگلیسی. هدف ازکاربست این نشانه های دیداری، جلب توجه خواننده و تأثیر گذارتر کردن کلام شعری در حوزه عاطفه و برجسته تر کردن عینیّت معنا و همچنین تکامل پیام شعری است.
روایت شناسی داستان کوتاه «ید فی القبر» غسان کنفانی بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریه ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریه های جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری می رساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار داده اند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجسته ترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریه او از کامل ترین و مؤثرترین نظریه های روایت شناسی به شمار می آید. هدف نگارندگان این است که با رویکردی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر نقد روایت شناختی، مؤلفه های زمان، وجه یا حال و هوا و لحن نظریه ژنت را در داستان کوتاه «یدٌ فی القبر» از مجموعه «القمیص المسروق» اثر غسان کنفانی را مورد واکاوی قرار دهند و توان داستان پردازی این نویسنده و همچنین میزان نظام مند بودن اثر داستانی او را بسنجند. این بررسی نشان می دهد که نظریه ژنت الگویی فراگیر و کاربردی برای بررسی روایت است و از سوی دیگر استعداد کنفانی را در به کارگیری عناصر داستانی و شگردهایی مناسب با درون مایه این داستان و ارائه اثری منسجم، جذاب و پرهیجان هویدا می سازد. استفاده ازتکنیک های زمانی، راوی اول شخص، بهره گیری از شیوه گفتگو، وصف پردازی های زیبا و... این ادعا را اثبات می کند.
العنوان التصدیری وبنیته فی روایات أیمن العتوم
حوزههای تخصصی:
العنوان هو المفتاح الأول والعتبه الأولى للنصّ ومن أهمّ مکوّنات النقد الحدیث للروایه. وقد خُصّ هذا البحث لدراسه عناوین الروایات لأیمن العتوم؛ لأنّ العتوم متفرد فی عنونه روایاته؛ فهو یستعیر الآیات القرآنیه ویقتبسها لصیاغه عنوان روایاته فتمیّزت روایاته بالتصدیرات والعناوین القرآنیه؛ فنحن نسمّی هذه العناوین ب «العنوان التصدیری». أی عنوان مختار من التصدیر. تتجلى مهاره الروائی العتوم فی عنونه روایاته والتعالق بینها وبین النص فلا یمکن دراسه روایات العتوم بمعزل عن عناوینها؛ فتستلزم دراسه عناوین روایاته وعلاقتها بالعتبات النصیه الأخرى وکیفیه وسبب استخدامها للوقوف على النص؛ العنوان القرآنی فی روایات أیمن العتوم یضاعف فعالیه القراءه ویثری النص ویتمازج مع نص الروایه. إنّ العنوان القرآنی تاره یسهّل مرور النص واستکشاف شفرات النص ک «یاصاحبی السجن» و«أنا یوسف» وتاره یدل على محتوى الروایه ک «ذائقه الموت» و«کلمه الله» و«طریق جهنّم» وتاره یغمض ک «تسعه عشر» و «خاویه» و«یسمعون حسیسها» الغموض نابع من الحذف قصدا ویقود إلى افتراضات محتمله ولا یمکن للقارئ أن یهتدی إلى دلاله العنوان إلا بعد الوقوف على الآیه المقتبسه والبنیه العمیقه للروایه. العنوان الروائی لأیمن العتوم یودّی وظائفه لکن العنوان فی النص قد تغلَّب علیه وظیفه دون أخرى کالوظیفه الوصفیه فی یا «صاحبی السجن» و«أنا یوسف» وکالوظیفه الإیحائیه فی «خاویه» و«تسعه عشر». للعنوان التصدیری لروایات العتوم، وظیفه جمالیه أیضا؛ لأنّ القارئ یواجه العنوان بالکلمات المقتبسه التی تجعل القارئ تجول ماوراء النص حتى یکشف دلاله هذا العنوان، فلا بدّ لفهم دلاله العنوان دراسه التصدیر وفهمه. تناولت المقاله هذه، دراسه عناوین الروایه لأیمن العتوم وسبب اختیارها وأشکالها وأسالیبها ومکوناتها وتناصها مع النص من خلال انتهاج المنهج الوصفی - التحلیلی.
بارقه های بیداری اسلامی در چکامه های یحیی سماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیداری اسلامی جریان نیرومندی است که به منظور احیای ارزش های اسلامی و رهایی از زنجیر استبداد و استعمار ایجاد شده و به تدریج دامنه آن تمام ملت های اسلامی، به ویژه عراق، را دربر گرفته است. مردم عراق در دهه های اخیر شاهد حوادث تلخی بوده اند؛ زیرا آنان هنوز از چنگال استبداد صدام رهایی نیافته بودند که گرفتار استعمار خارجی شدند. پس از سقوط صدام در سال 2003، جنبش های مردمی ضد فقر، ناامنی، خفقان سیاسی و اجتماعی پدید آمد. در این میان، شاعران عراقی با سلاح قلم و شعر خود وارد میدان مبارزه شدند و لایه های خفته جامعه را بیدار کردند. از طلایه داران این شعرا، یحیی سماوی، چکامه سرای ادب مقاومت معاصر عراق، است. وی همواره تلاش کرده است تا پرده از چهره واقعی استعمارگران بردارد و اهداف پلید آنان را، ازجمله تاراج نفت، دین ستیزی و ایجاد تفرقه، که در پس شعارهای بشردوستانه پنهان ساخته اند، برای مخاطب آشکار کند. سماوی درواقع بارقه های بیداری را با زبان شعری خود بر خرابه های انحطاط داخلی برافروخته و با طنین سروده های ضد استبدادی و ضد استکباری دنیا را پر کرده است. وی در ترسیم چهره اشغالگران از نمادهایی گوناگون، مانند ابرهه عصر (نماد آمریکای اشغالگر) و گرگ (نماد درنده خویی بیگانگان)، بهره برده است. نگارندگان این مقاله تلاش کرده اند تا با شیوه تحلیل محتوا، مضامین فوق را در سروده های یحیی سماوی بررسی کنند.
ارتباط قدره القراءه واستیعاب النصوص بالذکاء المتعدد لدی متعلمی اللغه العربیّه دراسه میدانیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
121 - 140
حوزههای تخصصی:
تعدُّ مهاره القراءه والقدره على الاستیعاب إحدى أهمّ مهارات اللغه العربیّه الأربع، التی یحتاجها کلُّ متعلمٍ أجنبیٍ للنجاح. وقد استطاع تطبیق نظریه الذکاءات المتعدده لهوارد غاردنر، فی العقود الأخیره، أن یُحدِث تطوراً فی عملیه التعلیم والتعلم وأن یقویَّ مهارات اللغه لدى المتعلمین. إذ تقوم هذه النظریه على الفروق الفردیه وتنمیه عناصر الذکاء الإنسانی کافه. لذا تسعى هذه الدراسه اعتماداً على المنهج التحلیلی الوصفی الارتباطی، للکشف عن عناصر الذکاء المرتبطه بمهاره القراءه والقدره على استیعاب النصوص باللغه العربیّه لدى المتعلمین الإیرانیین. وتتکون العینه الإحصائیه من جمیع طلاب هذا الفرع فی جامعات الدوله فی السنه الدراسیه 2016-2017م (95-1396ه.ش) والذین تمّ اختیارهم وتصنیفهم وفق جدول کرجسی ومورجان وعددهم 400 شخص بطریقه العینه العشوائیه. وقد جاءت المعطیات من استبیانات الذکاءات المتعدده لغاردنر واستبیانات مهارات اللغه التی أعدَّها الباحث. وقد أظهرت نتائج اختبار معامل ارتباط بیرسون أنّ هناک علاقه ذات دلاله إحصائیه بین مهاره القراءه واستیعاب النصوص العربیّه -باعتبار العربیّه لغه أجنبیه- وعناصر الذکاء اللغویّ، والریاضیّ/المنطقیّ، والبصریّ/الفضائیّ، والسمعیّ والذاتیّ، لذا نقترح اتباع استراتیجیات عملِّیه لتحفیز هذه العناصر المذکوره لتقویه مهاره القراءه واستیعاب النصوص العربیّه.
بررسی تقابل هجاء سیاسى فاحش با اخلاقِ دینى در دالیّه سید حیدر حلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز موضوع چالش برانگیز تقابل هجاء و به ویژه هجاء سیاسى فاحش با ارزش های دینى و اخلاقى، مورد توجه فقها از یک سو، و از سوى دیگر مورد توجه شاعران پایبند به اصول اخلاقی و دینی بوده است. بر این اساس گمان نمی رفت که این گونه از هجاء که معمولاً همراه دشنام گویی و مبالغه در بیان زشتی ها است به شعر شاعرانی که خود را پیرو اهل بیت علیهم السلام می دانند راه پیدا کند. ولی برخلاف این پندار در شعر سیاسی شیعی قصیده های متعددی یافت می شود که آشکارا این گونه از هجاء در آنها به کار گرفته شده است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش وصفی - تحلیلی و با تمرکز بر قصیده دالیّه سید حیدر حلی (1246 – 1304ه) که ازجمله حولیات حسینیّه مشهور او به شمار می آید به بررسی و نقد آنچه که ممکن است استفاده ازاین گونه از هجاء را در نظر شاعر جایز جلوه داده باشد بپردازد. در این راستا پس از بررسی اصل جواز استفاده از هجاء بر اساس معیارهاى اسلامى، اِشکال وارد بر هجاء در این قصیده و توجیهات محتمل براى آن مورد تحلیل و بررسى قرار می گیرد. نتیجه این پژوهش گویای آن است که اگرچه با تمسک به برخی از اسلوب های توصیفی قرآن کریم در کنار تمسک به برخی از اسلوب های بلاغی می توان راه گریزی برای توجیه به کارگیری این گونه از هجاء ارائه کرد، ولی با توجه به دوراز ذهن بودن این توجیهات نزد مخاطبان عام تمسّک به آنها خالی از تکلّف نخواهد بود، به همین دلیل اگرچه شاعر در این قصیده آشکارا هجاء سیاسى فاحش را به کار گرفته است اما در دیگر سال سروده های حسینی اش سعی کرده از آن دوری گزیند و به جای آن شیوه های دیگری از هجاء را به کار گیرد.
خوانش نمود زمان در رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله شاخصه های بارز متون روایی معاصر، کاربست فنون روایی چندلایه در آن است. رمان «سیدات القمر» جوخه الحارثی نمونه ای درخشان از این دست رمان ها است. مخاطب پس از مطالعه صفحات آغازین رمان درمی یابد با اثری چندلایه مواجه است که جهت ورود به دنیای آن باید خود به عنوان کنشگر ثانویه متن با در کنار هم چیدن بخش های مختلف رمان، به آن راه جوید. پژوهش حاضر بر آن است تا به شیوه تحلیل محتوا به بررسی ساخت مایه های روایی و به طور اخص شگردهای زمانی این رمان بپردازد. انتخاب این موضوع برای نویسندگان از آن جهت اهمیت داشته که حارثی با دقت و موشکافی فراوانی، به پرورش عنصری پرداخته که ژرار ژنت، نظریه پرداز فرانسوی با دقت فراوانی تمامی جوانب آن را بررسی کرده است. از این رو بر آن شدیم تا این مؤلفه را در رمان مزبور براساس نظریه روایی ژنت تحلیل و واکاوی نماییم. بررسی ها نشان داد که نویسنده با قرار دادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی و به کمک تکنیک هایی همچون زمان پریشی و سیلان ذهن توانسته است رمانی مدرن و چندلایه خلق کند. در این رمان نویسنده به اقتضای مقاصد خویش از کمیت های نوشتاری متفاوتی برای بیان ابژه ها استفاده کرده است. بسامد مکرر، بیش از دیگر بسامدها به کار رفته و به نوعی به سبک نگارش نویسنده بدل گشته است .
تراجایی در بسامد با رویکرد تطبیقی به رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی و فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع روابط متن، بیش متنیت است که رابطه بین دو متن ادبی را بررسی می کند. این رابطه بر اساس برگرفتگی است و به عنصر هم حضوری نمی پردازد. براساس دیدگاه ژنت رابطه برگرفتگی، به دو دسته تقلیدی و تراگونگی تقسیم می شود. تراگونگی به معنای تغییر در گفتن چیزی به شیوه ای دیگر است، در حالی که تقلید گفتن چیزی دیگر به روشی مشابه است و برخلاف تراگونگی هدف در آن تغییر نیست. تراگونگی نیز زیر شاخه هایی دارد که از مهم ترین آنها تراجایی است که در شکل و معنا رخ می دهد و موجب تکثیر معنا می گردد. بررسی بسامد یا ارتباط دفعات تکرار فعل با بازگویی آن در پیش متن و بیش متن دلالت بر تغییر آن از طریق تراجایی دارد که تغییری جدی در رابطه بیش متنیت است. با توجه به آن که رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی تحت تأثیر رمان فرانکنشتاین (۱۸۱۸) مری شلی نوشته شده است، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به بررسی رابطه تراگونگی در بسامد رخدادهای بین این دو رمان و تغییرات ایجاد شده در تعداد دفعات بازگویی رخداد های بیش متن از نوع تراجایی می پردازد. بسامد مکرر و منفرد تکرار شونده در بیش متن با ابجاد ابهام و تکرار نشانه ها مصداق عینی تراجایی است.
ادبیت هاشمیات کمیت اسدی و حجازیات شریف رضی در سنجه معادله بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازجمله مسائل مهم دانش سبک شناسی مسأله تشخیص سبک ادبی Literary Style از سبک علمیScintific Style است. دانشمند آلمانی به نام أ. بوزیمان A.Busemann راه حل و شیوه ای عملی و روشمند ارائه کرد که به معادله بوزیمان مشهور شد.این معادله با بررسی رابطه تعدادافعال«Number of verbs» و تعداد صفات« Number of adjectives» در متون ادبی سطح احساس آنها را می سنجد. این رابطه، VARیا (ن. ف .ص ) نامیده می شود. هدف از این پژوهش سنجش ادبیت هاشمیات کمیت و حجازیات شریف رضی سپس مقایسه آن دو با یکدیگر بر پایه این معادله آماری می باشد .با به کارگیری این معادله در هاشمیات کمیت و حجازیات شریف رضی مشخص شد که، حجازیات از سطح احساس بسیار بیشتری نسبت به هاشمیات برخوردار بوده و از این لحاظ ادبی تر می باشد. عواملی وجود دارد که منجر به کاهش و افزایش ارزش VAR (ن. ف. ص) در اشعار این دو شاعرشده است. از جمله آن می توان به مسأله سن،موضوع اشعار،محیط اجتماعی و سبک شعری آن دو اشاره کرد.
خطاهای شعری ازدیدگاه ابوهلال عسکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه عقلانی ابوهلال عسکری درنقد شعر چکیده تفاوت دیدگاه ناقدان ادبی در مورد خاستگاه ، هدف و منطق شعر ، نظرات مختلفی را درمورد خطای شاعران به وجود آورده است . ابو هلال درکتاب الصناعتین خطاهای شاعران را فراتر از گستره نحو ، وزن و قافیه بررسی کرده است. وی هرچنددراین کتاب به لزوم تفاوت زبان شعرو زبان معمولی اشاره کرده است امادرنقدابیات ؛ با نگاهی مبتنی بر نقد منطقی ، حرکت شاعر را به قواعد عقلانی وقانونهای وضعی وتنگناهای لفظی محدود ساخته است و هیچ گونه خطایی را برای شاعران متاخر جایز ندانسته است . وی با چنین دیدگاهی با ذکر شواهدی از خطای شاعران تازیانه انتقادخودرابرپیکر ابیات. آنان فروآورده است انواع خطاهایی را که وی در «الصناعتین» مطرح ساخته در عنوان های اصلی و فرعی عنوان بندی وشرح نمودیم تا از سویی مطالب پراکنده ساختاری شکل گرفته یابد و بیانگر نگاه کلی ابو هلال به موضوع باشد واز سوی دیگر این تقسیم بندی و شرح بتواند راهنمایی عملی برای نقد شعر از زوایای گوناگون گردد . این نوشتارخطاهای شعری را ازنظرابوهلال درشش عنوان اصلی : خطای عرضی ، خطای منطقی ،خطا دروصف وتشبیه ، مخالفت باعرف ، خطای واژگانی ومعنای مکشوف ، تقسیم نموده است ودرهرعنوان اصلی ، عنوانهایی فرعی را با ذکرابیات موردنظر ابوهلال مطرح ساخته وبه شرح خطای ابیات ازنظرابوهلال ودرمواردی به نقدنظراوپرداخته است . کلمات کلیدی: خطای شعری، ابوهلال، الصناعتین، نقد منطقی، خطای عرضی
أبعاد الشخصیّه فی روایه «ترنیمه امرأه.. شفق البحر» لسعد محمد رحیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ لتنوّع الشخصیّات تأثیراً حاسماً فی ظهور ما یسمّى بالأبعاد؛ وقد بات هذا التأثیر معترفاً به فنّیاً؛ وقد تعدّدت الأبعاد هذه واختلفت وفقاً لطبیعه الشخصیّه الروائیه. وتتلخّص هذه المقوّمات مجتمعه فی البعد الجسمی/الفسیولوجی، والبعد الاجتماعی/ السوسیولوجی، والبعد النفسی/ السایکولوجی. تنطلق هذه الدراسه مستفیده من المنهج الوصفی - التحلیلی وهی تسعى جاهده فی سبیل توفیر مظلّه معرفیه لشخصیّات الروائی العراقی، سعد محمد رحیم، عبر البحث فی روایته، «ترنیمه امرأه.. شفق البحر»، وصولاً إلى معرفه الخلفیه المشکّله لکلّ شخصیّه والمکوّنه لها، ولیتمّ ذلک لابدّ من الکشف عن سلوکیّاتها وأفعالها من خلال عرض الکیانات لدیها. وتبیّن أنّ الکاتب یقوم بوصف الجوانب المادّیه والاجتماعیه والنفسیّه لشخصیّاته، ومن خلال استخدامه بعض التقنیات کالمونولوج الداخلی وتیّار الوعی یکشف عن نفسیّه البطل المحطّمه وذاکرته المثقله بکوابیس الحرب ومرائرها وعبء الماضی الذی أبهضه، حیث جعله نائباً عنه فی شخصیّته أو قناعه الذی تستّر خلفه. وکذا بقیه الشخصیّات، فهی ذات طابع مرآتی أو ربّما تلصّصی، یعکس المشاهد التی خلّفها وهی مغتربه تبحث عن هویّتها.
رئالیسم جادویی در رمان «الأشجار واغتیال مرزوق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 204
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی یا واقع گرایی جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است که از جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شد. پرداختن به طردشده ها و ستم دیده ها در بستر واقعیتی آمیخته با خیال، اصل مشترک همه نویسندگان ژانر رئالیسم جادویی است. عبدالرحمن منیف، نویسنده و رمان نویس سعودی با تأثیرپذیری از ژانر رئالیسم جادویی، رمان «الأشجار واغتیال مرزوق» را نوشت تا داستان زندگی منصور عبدالسلام و الیاس نخله را به عنوان افراد طردشده و دورافتاده از جامعه روایت کند. منیف، طردشدگی منصور و الیاس را محصول عقب ماندگی جامعه عربی و ظلم مقامات حکومتی می داند. وی در «الأشجار واغتیال مرزوق»، اجازه داده تا منصور و الیاس، روایت رمان را در اختیار بگیرند و با ادبیاتی ویژه که آمیخته ای از واقعیت و خیال است، درباره زندگی خصوصی خود و مسائل جدی و چالشی جهان عرب گفتگو کنند. هدف از این پژوهش، تحلیل فضای انتقادی در رمان معاصر عربی است و انجامش ضرورت دارد، زیرا مطالعه روش های جدید، در رمان نویسی و تأثیر این روش ها در توسعه و تحول رمان عربی، بی نیاز از بحث و بررسی مستمر نیست. یافته های پژوهش نشان می دهد که منیف عالمانه و عامدانه دنیای تخیلی تاریکی ساخته است که از دو زوایه باید به آن نگریست: نخست این که در «الأشجار واغتیال مرزوق» جایی برای نور، حقوق بشر و کثرت گرایی وجود ندارد و افراد بدون توجه به وابستگی مذهبی یا طبقه اجتماعی، مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. دوم این که در این رمان، انگیزه های قوی فردی، برای شورش علیه عوامل محدودکننده انسان وجود دارد. روش پژوهش در رئالیسم جادویی «الأشجار واغتیال مرزوق»، توصیفی- تحلیلی است.
پیوستگی تصویر و معنی در اشعار سعاد الصباح
حوزههای تخصصی:
سعاد الصباح از شاعران مطرحِ کویتی در شعر معاصر عربی است که سروده هایش، از نوع رئالیسم اجتماعی محسوب می شود. وی با زبانی ساده و روان، رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی جامعه ی خود را با زبان شعر بازگو نموده است. آنچه که شعر این شاعر کویتی را متمایز ساخته است، بهره گیری از زبان تصویر و به ویژه جان پنداری شاعرانه در بیان معانی و مفاهیم شعری است. این پیوستگی میان زبان تصویر و معنا، موجب گردیده تا شاعر به گونه ای محسوس و عاطفی، مکنونات ذهنی و احساسات خود را به مخاطب خود انتقال دهد. این پژوهش تلاش می کند تا به شیوه ی توصیفی- تحلیلی، هماهنگی میان تصویر و معنا در شعر سعاد الصباح را با تکیه بر اشعار اجتماعی او بررسی نموده و به این پرسش پاسخ دهد: سعاد الصباح چگونه از تصاویر شاعرانه در ترسیم مسائل اجتماعیِ جامعه ی خویش بهره جسته است؟ یافته های پژوهش گویای آن است که شاعر با کاربست تصاویر عاطفی و به ویژه استفاده از عناصر طبیعی، صدای اعتراض خود را بر ناعدالتی های اجتماعی و جامعه ی مردسالار اظهار داشته است.
واکاوی تکنیک های طنزآفرینی در مقامه ی اصفهانیه ی بدیع الزمان همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
158 - 174
حوزههای تخصصی:
طنز در آثار ادبی به شکل های مختلفی نمود می یابد و نویسندگان برای آفرینش خنده از تکنیک های متعددی استفاده می کنند؛ به کارگیری بازی های زبانی، ایجاد موقعیت های خنده آور، ترسیم تصویرهای کاریکاتوری به وسیله کلمات، شخصیت پردازی های کُمیک، کوچک نمایی، بزرگ نمایی و ... ازجمله این تکنیک ها می باشد. بدیع الزمان همدانی توانسته است، در مقامات خود از این تکنیک ها بهره ببرد و در قالب طنز، مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه خویش را به چالش بکشد. مقامه اصفهانیه، داستان کوتاهی است که همدانی در آن، رواج باورهای خرافی، عقب ماندگی عوام و تعصبات دینی را در قالب ریشخندی انتقادی بیان کرده است. تحقیق حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شگردهای طنزآفرینی بدیع الزمان همدانی در این مقامه بپردازد. آنچه ضرورت انجام این پژوهش را تبیین می سازد: اهمیتِ توجه به مقامات به عنوان میراث ادبی و بررسی آن، از ابعاد مختلف است و می توان آن را به عنوان شاهکاری ادبی و الگویی طنزآلود از ادبیات قدیم، به طنزپردازان عصر حاضر معرفی کرد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد: در این مقامه، تکیه همدانی در طنزآفرینی، بر تکنیک های موقعیت محور و شخصیت محور بوده است. وی توانسته در قالب ریشخندی انتقادی و بدون آزار مخاطب، کاستی های جامعه و سنت ها و باورهای غلط مردمان زمانه خویش را بیان کند.
بررسی محتوایی رمان فلسطین ازآغاز قرن بیستم تا 1948(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان فلسطین همچون رمان سایر کشورهای عربی، زاییده نهضت ادبی است. در این بررسی تلاش شده است تا با شیوه توصیفی- تحلیلی و لحاظ کردن شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فلسطین، محتوای رمان این سرزمین، از آغاز قرن بیستم تا 1948 مورد بررسی قرار داده شود. در ادبیات فلسطین، عوامل نهضت ادبی نیرو محرکه رمان فلسطین گردید. رمان های غربی، ترجمه و در روزنامه ها و مجلاتی که در چاپخانه هایی که در فلسطین تأسیس شده بودند، چاپ می شدند. با توجه به گسترش تأسیس مدارس و افزایش سطح سواد عمومی تمایل به خواندن مطبوعات و آثار ترجمه شده نیز افزایش یافت و همین امر مترجمان را ترغیب به ترجمه آثار بیشتری می کرد. وقتی برخی مترجمان به سطحی از مهارت و آگاهی رسیدند، دست به تألیف زدند و آثاری را خلق نمودند که سنگ بنای رمان فلسطین به شمار می رود. گرچه بسیاری از آثار از میان رفته اند و نمی توان به شکلی دقیق در محتوای آن وارد شد، اما بررسی ها نشان می دهد که موضوع مقاومت مردم علیه مهاجران یهودی، موضوع فروش زمین ها و تلاش یهود برای سیطره بر فلسطین از موضوعات اصلی اغلب این آثار به شمار می رود. بررسی محتوایی رمان این دوره نشان می دهد موضوع فلسطین و مهاجرت یهودیان به این سرزمین و مشکلات ناشی از آن، تا پیش از 1948 نیز وجود داشته، اما چندان جدی و مهم نبوده است. حتی از لحاظ کمّی نیز، رمان های چندانی نوشته نشد که بتواند بیانگر آلام و آمال مردم فلسطین باشد.