فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی پس از آفرینش، به ناگزیر در برابر نگاه ناقدانه ی ادیبان و همچنین مردم عادی قرار می گیرند و از آن پس، پیوسته داوری و ارزیابی می شوند. نقد به همراه تحلیل اثر ادبی و هنری و سنجش و ارزیابی آن با معیارهای علمی، از سویی خواننده را به سوی گزینش اثر برتر رهنمون می شود و از سویی دیگر چون راهنمایی با بصیرت، ادیبان و هنرمندان را به سوی آفرینش آثاری نیکوتر سوق می دهد. از آنجاکه نقد و گزینش آثار ادبی در درازای تاریخ ادبیات، پیوسته بر پایه معیارهایی انجام شده است، چگونگی و نیز چرایی پدید آمدن هر کدام از آن معیارها در بستر دوره های ادبی گوناگون، بیانگر بسیاری از واقعیات در زمینه های متفاوت تاریخی، فرهنگی و ادبی است. واقعیت هایی که با گذشت زمان دستخوش دگرگونی های فراوانی نیز شده است. پژوهش پیش رو تلاش نموده تا روشن نماید که ادبیات غنایی سده های نخستین هجری، در نبود بسیاری از معیارهای ادبی که نتیجه پیدایش دیرهنگام و یا عدم تدوین کامل دانش های ادبی در آن زمان بوده است، چگونه توانسته با تکیه بر اندک معیارهای شخصی و به ویژه با تکیه بر جنبه های لفظی و معنایی معیاری مانند معیار عاطفی و همچنین انطباق آن با ادبیات غنایی سده های نخستین، تا مرز شکوفایی ادبی پیش برود و اینکه این معیار در درازای سه سده نخستین هجری چه دگرگونی هایی را پذیرفته و از آن مهمتر چه تأثیراتی بر بهبود آثار ادبی سده های یاد شده و در نهایت بر روی ادبیات پس از آن بر جای گذاشته است.
دراسه أسلوبیه فی قصیده میدان الشهداء من دیوان انسکابات الربیع العربی للشاعر المصری المقاوم أحمد فرّاج العجمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
145 - 162
حوزههای تخصصی:
الأسلوبیه منهج لغوی نقدی یحاول تفکیک بنیه النص اللغویه ووصف مکوّناته والکشف عن أبرز سماته. تعنی الأسلوبیه بالکشف عن المکوّنات اللغویه للنصوص الأدبیه واستکناه ما وراء الشکل له. هذه الدراسه عالجت، بالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی، أبرز المستویات الأسلوبیه، أی الصوتیه، والنحویه، والبلاغیه والدلالیه، فی قصیده میدان الشهداء لأحمد فرّاج العجمی؛ وهی قصیده أنشدها الشاعر إبّان ثوره الربیع العربی فی 25 ینایر عام 2011م بمصر، وفیها حرّض الشعب على الثوره والکفاح، کما نقد حسنی مبارک وسلطته نقداً لاذعاً. ومن أهمّ ما توصّلت إلیه الدراسه فی المستوى الصوتی أن أصوات القصیده المجهوره والشدیده غلبت على المهموسه والرخوه لطبیعتها الثوریه؛ کما لاحظنا فی المستوى النحوی تقدیم ما حقه التأخیر، وتأخیر ما حقه التقدیم تکثیفاً لدلاله ما قدّم خاصی فی لفظه "الآن". کشفت الدراسه على المستوى الصرفی تکثیف الأفعال المضارعه استحضاراً لواقع الحیاه فی المجتمع المصری، کما کشفت عن غلبه نوعین من الضمائر على صیاغه القصیده، وهما "نا ک"؛ والضمائر أیضاً کانت تدور فی ثنائیه جدلیه بین الشعب والسلطه، وأضفت کل منهما على القصیده ثراء دلالیاً وإیقاعیاً؛ وعلى المستوى البلاغی، لاحظنا کثره الجمل الإنشائیه خاصه الجمل الندائیه والاستفهام ب "کم"؛ والمنادى فی أغلبیه الجمل الندائیه إما الشعب للقیام بالثوره، وإمّا حسنی مبارک للتنحی عن السلطه، کما وظّف الشاعر لفظه "کم" للإخبار عن واقع حیاه الشعب المصری وعن تجربته الإنسانیه؛ وفی المستوى الدلالی، لقد صارت مفردات القصیده منسجمه مع مضمونها الذی یدعو إلى الثوره وتصویر مظالم السلطه، والأمل بالمستقبل وإسقاط النظام.
معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
1 - 21
حوزههای تخصصی:
نگارش پیش رو، معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» است که ازجمله واژگان تک کاربرد (hapax legomenon) قرآن کریم به شمار می آید. شناخت واژگان به عنوان ارکان اصلی تشکیل دهنده ساختار جمله در فهم مقصود گوینده نقش بسزایی دارد ازاین رو کنکاش در سیر تحول واژگان و روابط معنایی آن ها را ضروری دانسته و بدین پژوهش اقدام کرده ایم. آشنایی مختصر با معناشناسی و دو گونه تاریخی و توصیفی آن و اشاره ای گذرا به رویکرد «تک کاربرد» و سابقه تاریخی آن، و بررسی این واژه در بستر تاریخ و آورده های معنایی آن به ویژه در عصر نزول و واکاوی آن در قالب معناشناسی توصیفی با روش تحقیق «توصیفی – تحلیلی»، هدف اصلی این مقاله می باشد. در گونه تاریخی، با کاوش در سیر تحول معنایی آن، مبرهن شد که در دوران قبل از نزول، در زبان های سامی به معنای «عَلّقَ» و «رَفَعَ» و در عصر جاهلی، اسم های «تلّ، تلیل، مِتلّ» به معنای «تپه، گردن و نیزه»، متضمّن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تلّ» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای «بر زمین انداختن از بلندی» با آمیزه ای از مضامین قبل، معنایی جامع را با خود به ارمغان آورده است. در رهگذر معناشناسی توصیفی، به تبیین ژرفای لغوی آن و گزاره های جانشین و متقابل این واژه، دست یافتیم. ازاین رو بر محور جانشینی با أفعال: «خَرّ، هَوی، کَبَّ» و بر محور تقابل معنایی با افعال: «رَفَعَ،َ صَعِدَ، رَقی» رابطه معنایی دارد.
واکاوی جنبه هایی از شخصیّت اخلاقی دعبل برپایه اشعارش (شجاعت، بدزبانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
1 - 20
حوزههای تخصصی:
اگر شاعر یا ادیبی درآفرینش اثر هنری، رسالتی را جستجو کند، مهم ترین رسالتی که بیش از هر چیز باید مورد توجه قرارگیرد، اخلاق است. با توجه به رویکرد اعتقادی و سیاسیِ خاصّی که دعبل دارد، همواره و در طول تاریخ، شخصیّت و شعر شاعر محل تاخت و تاز گروه های موافق و مخالف واقع شده است. گروهی بیشتر از روی غرض ورزی تمام محاسن اخلاقی او را نادیده گرفته و شخصیّتی سراسرگناه آلود از او ترسیم نموده اند. در طرف مقابل گروهی که به اصطلاح در اردوگاه موافقان صف آرایی نموده اند، با غلو و بزرگ نمایی و خَلق شخصیتی آرمانی و پیامبرگونه به شکلی دیگر به تخریب شخصیت شاعر پرداخته اند. این دوگانگی و آشفتگی در تبیین شخصیت شاعر، مقدمات سردرگمی مخاطبان را فراهم آورده و آنان را در شناخت جنبه های مختلف شخصیت وی، با نوعی تردید و سردرگمی مواجه ساخته است؛ از این رو برآن شدیم تا طرحی نو درافکنیم و به جای توجه به آرای سایر پژوهشگران، که غالباً تحقیقاتشان را با تعصّب و غرض ورزی آمیخته اند، محور و اساس قضاوت را دیوان شاعر قرار دهیم؛ تا ضمن بررسی و تحلیل مهم ترین مؤلفه های اخلاق در دو جنبه مثبت و منفی به تصویری درست از شخصیت شاعر دست یابیم. نتایج تحقیق-که برآمده از شعر شاعر است- نشان می دهد؛ شجاعت به عنوان فضیلت برتر اخلاقی به شکلی زیبا در وجود شاعر تجلّی یافته است و شاعر با اختصاص حجم نسبتاً زیادی از ابیات، جلوه هایی از شجاعت خود را به نمایش گذاشته است. در نقطه مقابل بدزبانی و سخنانِ پرده درانه با نمودی که در شعر شاعر دارد موجبات تنزّل شخصیت شاعر را فراهم آورده و او را در مظان برخی از اتهامات قرار داده است.
تدریس الأدب العربی بالجامعه الفرنسیه الإشکالیات والمنهج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
163 - 172
حوزههای تخصصی:
لقد شاهد تدریس العربیه فی العالم، وفی أوروبا وفرنسا خاصه، تزایدا ملحوظا منذ العقدین الأخیرین؛ وذلک لأسباب متعدده، تأتی على رأسها الأوضاع الجیوسیاسیه. فمنذ أن بدأ الإرهاب القاعدی والداعشی یضرب فی عقر دار أوروبا وأمریکا، ومنذ أن بدأ التدخل الأمریکی فی العراق تحت مبرر محاربه هذا الإرهاب، تزاید إقبال المؤسسات والأفراد على تعلم العربیه. وإذا کان هذا الإقبال لصالح اللغه، فإنه من جانب آخر، یسیء إلیها؛ لأنه یربطها دائما وسلبیا بالدین، مما ینعکس سلبا على هذا التعلیم ویجعله مشروطا برؤیه إیدیولوجیه لا تنظر إلى اللغه العربیه، کما ینظر إلى باقی لغات العالم. لکن تعلیم العربیه فی الجامعات الفرنسیه، حتى وإن کانت بدایاته التاریخیه مشروطه بأطماع استعماریه، فإنه استطاع أن یتأسس تدریجیا على أسس أکادیمیه. یقترح المقال قراءه وصفیه لتاریخ تدریس الأدب العربی فی الجامعات الفرنسیه، ویتوقف عند مقررات تدریس هذا الأدب وإستراتیجیته ومناهجه والإشکالیات التی یثیرها فی علاقته بالتطورات الثقافیه والسیاسیه التی یشهدها الغرب بشکل عام، والمجتمع الفرنسی بشکل خاص.
بررسی چکامه های نزار قبانی در پرتو مفهوم بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، انگار ه ای شخصیتی و ذهنی است که فرد در واکنش به پرسش «کیستی و چیستی» زیست خود ارائه می دهد. این مفهوم در بستر جامعه، شخص را به تفکر درباره شناخت شخصیت خویش وادار می کند و سبب می شود تصویری از کیفیت و کمیت شعور، کردار و رفتار خود به نمایش بگذارد. این مقوله باعث می شود که انسان با تأثیر پذیری از مسائل روحی و روانی خود و جامعه، درک بهتری نسبت به شرایط مختلف داشته باشد. هویت در بادی امر از جمله ریشه ای ترین مضامین فرهنگی- شخصیتی به شمار می رود که با توجه به انواع گوناگون آن می تواند در معرض آسیب قرار گیرد و بحران هایی را برای شخص و اجتماع به بار آورد. در جهان معاصر عرب، وقوع تحولات و حوادث مهم در جامعه، هویت فرد عربی را با تعارضاتی روبرو کرده و آسیب هایی را برای او به همراه آورده است که بحران هویت یکی از پیامدهای ناگوار آن است. نزار قبانی از جمله بزرگ ترین شاعران عرب است که این پدیده در گستره شعری او آشکار گشته است. آنچه در این تحقیق اهمیت دارد، درک این مسئله است که چه عواملی در اندیشه قبانی زمینه ساز ایجاد بحران هویت و سرگشتگی در انسان و پیکره جهان عرب و زبونی آنان در میان جهانیان شده است. در این راستا هدف نویسندگان از نگارش پژوهش پیش رو این است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ابعاد مختلف این بحران (فردی، ملی- قومی) در اشعار این شاعر و همچنین نحوه نگرش وی به این موضوع بپردازند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که عوامل زیر در ایجاد بحران هویت قومی و ملی در سروده های این شاعر نقش اساسی دارد: 1- فضای نابسامان و پر تشتت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، 2- ناسازگاری میان منافع نظام سلطه و فرد، 3- مبتلا شدن اعراب به بحران هویت فردی (نزار شعر خود را شناسنامه و هویت خویش معرفی می کند که به کمک آن در پی احیای هویت اصیل عرب هاست)، 4- بی کفایتی، انفعال و ناکارآمدی سران عرب و شکست آنان از اسرائیل و رخنه بیگانگان به خاک این کشور ها، 5- مشکلات اقتصادی، 6- تشتت، سر گردانی و از بین رفتن عظمت گذشته اعراب و نماد های قومی آنان.
بازخوانی تطبیقی تصویر ویرانشهر در سروده ها ی سیاب و اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
97 - 116
حوزههای تخصصی:
مسئله ویرانشهر و مفاهیم مرتبط با آن، همچون فرود و تباهی در جهان بینی و فلسفه اسلامی از برجستگی خاصی برخوردار است. بعد از جنگ جهانی دوم و فروریختن کاخ آمال و آرزوهای مردم، شاعران بیش از گذشته به مضامین ویرانشهری در اشعار خود پرداختند. در این میان، تاریخ و اوضاع سیاسی و اجتماعی دو کشور دوست و همسایه، ایران و عراق در دوره معاصر موجب نزدیکی و قرابت شگفت انگیزی در مضمون پردازی شاعران این دو کشور شده است. هر دو کشور طعم استعمار مستقیم یا غیرمستقیم، استبداد، جنگ، بی عدالتی و ستم را چشیده اند، ازاین رو شعر شاعران هر دو فرهنگ بخصوص بدرشاکر السیاب و مهدی اخوان ثالث، آینه مصائب و درد و رنج و آرزوهای مردمانی شده است که در ویرانشهرهای ساخته شده در اندیشه شاعرانشان زیسته اند. از آنجا که موضوع ویرانشهر حجم زیادی از اشعار دو شاعر موردنظر را به خود اختصاص داده است بررسی آن در پژوهش های معاصر ادبی اهمیت می یابد ولیکن علی رغم اهمیت این موضوع ، مساله ویرانشهر تاکنون در شعرشان، از دیدگاه تطبیقی مورد بررسی قرار نگرفته است؛ لذا نگارندگان برآن شدند که در این جستار بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، اشعار و اندیشه این دو شاعر و چگونگی ترسیم اندیشه ویرانشهر در سروده هایشان بررسی و تحلیل کنند. نتایج این پژوهش نشان می دهد: شرایط نا به سامان زندگی سیاب و اخوان باعث سرودن مضامین ویرانشهری در شعر هایشان است و همچنین استفاده از عناصر زمان و مکان و نیز تکنیک تداخل زمان در مکان به زیبایی اشعارشان افزوده است. از طرفی سیاب و اخوان کوشیده اند با استفاده از تصاویر ویرانشهری و با تکیه بر عناصر زمان و مکان به بیان وخامت اوضاع زمانه خود بپردازند.
الانعکاسیّه فی الترجمه من العربیّه إلی الفارسیّه (دراسه تحلیلیه تقابلیّه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
141 - 164
حوزههای تخصصی:
قد کانت مسأله التطابق فی ترجمه الضمائر موضوع النقاش فی دراسات الترجمه ردحاً من الزمن. وقد کان هذا الموضوع أحد المواضیع المهمه التی قمنا بدراستها. ومن الضروری أن نذکر أنّ إنجازات اللسانیات ساعدت الباحثین علی اتخاذ الخطوات الفعاله فی هذا الصدد؛ إذ صار بإمکانهم کشف وجوه التشابه والاختلاف بین اللغات اعتماداً علی هذه الإنجازات، لأنّها معاییر یقاس علیها التطابق فی االترجمه. هذا والضمیر المنعکس ظاهره لغویه قد تطرقت إلیها اللسانیات. وبناء علی نتائج البحوث اللسانیه، فإنّ هذا الضمیر یکون موجوداً فی جمیع اللغات وله إعراب المفعول به والتوکید، ویبرز فی کل لغه بشکل خاص. ففی اللغه العربیّه وبسبب إعرابه علی أنّه مفعول به یتمیّز عن محلّه التوکیدی فی أکثر الأحیان، بینما تستخدم الکلمات الثلاثه؛ خود، خویش وخویشتن فی اللغه الفارسیّه للمفعول به تاره وللتوکید تاره أخری. هذه الدراسه تقوم علی المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ لإبراز ما یُلاحظ من الدقائق اللطیفه والظرائف الخاصه بین النحو العربیّ واللسانیات اتکالاً علی الضمائر التی تسمى بالضمائر المنعکسه ودلالتها وعلی ما یعادلها فی العربیّه وکشف أهمّ مشاکل الترجمه الفارسیّه لهذا المصطلح وفی ختام هذا البحث، اتّضح لنا أنّ هناک تعثرات فی الترجمه الفارسیّه تتمثل فی الناحیتین؛ الأولی، عدم انتباه المترجمین إلی الفروق المعنویه لظاهره الانعکاس، بین المفعولیه والتوکیدیه فی اللغه الفارسیّه والثانیه عدم اهتمامهم بالمعانی الدقیقه للأفعال، وللحصول علی الترجمه المطلوبه اقترحنا استخدام تقنیه الإیضاح.
تصویر التّوحّد بین الإنسان والوطن فی روایه «صخره الجولان» لعلی عقله عرسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
العلاقه بین الإنسان والوطن فی روایه "صخره الجولان" تتبلور حین یسعی الأدیب السّوری علی عقله عرسان (1940م)، إلى إقناع القارئ بفکرته التی أُسّست علی التّوحّد بینهما. وقد تجلّت هذه الفکره عبر الصّور الفنّیّه التی استنفد الأدیب قوه تعبیرها من خلال استخدام أدوات المونولوج والتّداعی وتیّار الوعی. وفی هذا المسار، تهدف المقاله إلی دراسه الرّوایه فی المقاطع التی تعتنی بقضیّه التّوحّد بین الإنسان والوطن، عبر الصّور. واختار بحثنا الحالی المنهج الوصفیّ-التّحلیلیّ فی تبیین نماذج روائیه ترتبط بموضوعیّه التّوحّد، قائماً بتفکیک وحدات الصّور الموجوده فی طیّات الرّوایه، ثمّ یلیه بالشّرح الأدبی. والحصیله هی أنّ مواقف التّفاعل بین الطّرفین، الإنسان والوطن، تکثر ترداداً فی هذه الرّوایه، عبر صور التّشبیه، والاستعاره، والأسطوره، والرّمز. وقدترد صور التّشبیه والاستعاره مجزّأهً مستقلّه فی مقاطع روائیّه، وقدترد فی تداخل فنّی، وتکتمل الواحده منها بوجود الأخری عند تقدیم صوره کامله، وهذه سمه الکاتب الأسلوبیّه فی خلق الصّور المتمازجه. وقد یضفی الأدیب علی روایته عمقاً فکریاً، حینما یلجأ إلی عنصر الرّمز کنوع من الصّور الزّاخره بالدّلالات العدیده. وفی المواقف المتتالیه من نثر الرّوایه، تظهر مفرده الحجاره/ الصّخره بشکل مکرّر ومتکاثف، ویبدو أنّها ترمز إلی الوطن، والأشیاء، والأشخاص. وهی تعتبر دالاًّ تتعدّد مدلولاتها، ولها الصّوره الرّمزیه الأساسیه.
دراسه تحلیلیه لمبادئ الاستلزام الحواري في روایه «شمس بیضاء بارده» في ضوء قواعد غرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ الاستلزام الحواری من أهمّ مرتکزات التداولیه و أبرزها، قد قام علی مبدأ التعاون الذی أقرّه «غرایس» و رأی ضروره أن یتبعه المتحاورون و یسیرون علی هدیه فی حوارهم و قد تفرّع عن هذا المبدأ أربع قواعد تضبط مسار الحوار، و هی: قاعده الکمّ، قاعده الکیف، قاعده المناسبه، قاعده الطریقه، بحیث إنّ أیّ خرق لإحدی هذه القواعد یؤدی إلی اختلال العملیه الحواریه، و انتقال کلام المتحاورین من المعنی الصریح إلی المعنی الضمنی وفقًا للمقام أو سیاق الحال، و نتیجه لذلک الخرق یظهر الاستلزام الحواری الّذی یتغیر بتغیر السّیاق الّذی یرد فیه شریطه احترام مبدأ التعاون. یهدف هذا البحث إلی توظیف مبادئ الاستلزام الحواری فی ضوء مبدأ التعاون الغرایسی و قواعده الأربعه فی روایه (شمس بیضاء بارده) لکفی الزعبی، متتبّعًا المنهج الوصفی التحلیلی، إذ یتطرّق إلی بعض نماذج الاستلزام الحواری فی الروایه، و یقوم بتحللها فی ضوء المنهج التداولی؛ و توصّل البحث إلی توظیف الاستلزام الحواری تداولیًا من خلال خرق المتحاورین لقواعد غرایس. تبیّن فی الدراسه أن خرق قواعد الکمّ و الکیف و المناسبه و الطریقه موجوده فی حوارات الروایه و المقصود بوجود هذه الحوارات، إقناع السامع و إنتباهه إلی خطأ الشخصیه الرئیسیه فی طریقه حیاته و أیضا الهروب من إجابه الأخرین إجابه صریحه لعدم الوفاق بین السائل و المجیب.
نمود نقش رمزواره در خلق معانی بدیع در شعر سعدی یوسف با تکیه بر نظریه آگاهی دنیل چندلر (مطالعه موردی دیوان «السّاعه الاخیره»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با در نظر داشتن ظرفیت معناگستری رمز، دنیل چندلر با اعتقاد به لزوم برخورداری یک پژوهشگر ادبی از دانش کیفی و تشخیصی، نظریه آگاهی را مبنی بر نمایش نحوه و میزان تأثیرگذاری عناصر گوناگون اجتماعی و فرهنگی در یک اثر منظوم یا منثور با تکیه بر نقش زبانی و ادبی عناصر کلام پایه ریزی کرده است؛ یعنی صاحب سخن هر قدر از این عناصر بهره جویی آگاهانه تری کرده باشد، به طبع مفهوم مطلوب خود را پخته تر و ارزنده تر ساخته است؛ مفهومی که از نظر چندلر بیش از هر موضع دیگری در ساختار رمز ادبی و تبدیل شدن آن به رمزگان یعنی ساختار تفصیل شده بر اساس عوامل تأثیرگذار نامبرده حاضر می گردد. پژوهش حاضر درصدد است تا با روش مطالعه کتابخانه ای و با رویکردی توصیفی - تحلیلی و در کار بستن رمزواره یعنی کشف مفاد نظریه آگاهی در شعر سعدی یوسف - شاعری عراقی که همواره وطن خویش را از پنجره کوچک غربت نگریسته و وصف نموده است- و نمود نقش هر یک در آفرینش رمزگان اشاره کرده و مدعای خویش را به یاری عناصر درون زا یعنی ادبی، زبانی، ساختاری و گاه نگارشی به اثبات برساند؛ از مهمترین دستاوردهای رمزواره در این نوشتار تبیین روشن بهره برداری هوشمندانه سراینده از موارد مذکور در راستای تعمیق معانی فرهنگی و اجتماعی پنهان شده در پس هر رمزگان است؛ زیرا شاعر هیچگاه به برشماری عیان مزایا یا معایب اکتفا نکرده و همواره سیاق سخن خود را به گونه ای ترتیب داده است که ابتدا کل کلام، معنای مدّ نظر او را تصدیق کرده و سپس جزء جزء سخن با تأکید آن به واسطه ابزار های گوناگون زبانی و ادبی از جمله الفاظ، تعابیر، افعال، قیود، روایتگری و دیگر وسائط، مقصود اصلی را به گوش مخاطب برساند.
التحلیل البنیوی للشخصیات فی روایه «زرایب العبید» على ضوء نظریه کلود برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الدراسه البنیویه للروایه، کنوع أدبی ممتاز، من خلال تحلیل المکوّنات الداخلیه ووصف العلاقات بین هذه الاجزاء، تؤدی إلى توضیح مکنوناتها الخفیه. إنّ الروائی والمفکر الفرنسی الشهیر «کلود برمون» فتح باباً جدیداً فی هذ المجال، إنّه تأثر بأفکار البنیویین الأوائل وخاصهً بآراء «براب» بتصمیم نمط جدید للتحلیل البنیوی للسرد؛ نمط یمکن تکییفه مع أی لغه وأیّ أسلوب. وفقاً لهذه النظریه، إنّ السرد هو مجموعه متناغمه وذات صله من المتوالیات التی تشکل بنیه القصه. یؤدی تجمیع هذه المجموعات إلى تعزیز المخطّط العام للسرد. إنّ شخصیات القصه تلعب بما یتناسب مع وجودها وتأثیرها فی السرد دوراً فی تشکیل الحبکه وسلسله الأحداث. روایه «زرایب العبید» للمؤلفه اللیبیه «نجوی بن شتوان» عمل روائیّ ممتاز جدیر للاهتمام من ناحیه البنیه والمحتوی. یدور موضوعها المأساوی حول نظام العبودیه المسیطره علی المجتمع اللیبی خلال سنوات الاحتلال العثمانی والاستعمار الإیطالی. هذا المقال یدرس بمنهج وصفی-تحلیلی هذه الروایه وشخصیاتها، أفعالهم وردود أفعالهم، فی سیاق السرد وسیتم فحص مسار الأحداث علی اساس نظریه برمون. یحاول البحث، تحلیل میزات الشخصیات المرکزیه للروایه والمؤثرات فی تغییرها. النتائج التی حصلت علیها هذه الدراسه وفقاً لنموذج برمون، هی أنّ ترتیب الأحداث وتطورها وتسلسلها فی الروایه ذات انسجام واتساق فنیّ یعبّر عن المجتمع وظروفه المأساوی وأنّ الشخصیات فیها دینامیکیه ومتعدده الأدوار لدیهم قدره الاختیار ففی لحظات مختلفه یلعبون أدواراً متباینه فتؤدی أفعالهم أحیاناً إلى النجاح وأحیاناً الی الخیبه.
دراسه الآلیات الفنیه لتقدیم النفس فی نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
389-416
حوزههای تخصصی:
الحق أنّ الإمام علی (ع) بقدر ما کان حریصاً علی نقل المفاهیم المعنیه کان معنیّاً أیضاً بأسلوبه فی هذه العملیه؛ فإنّه صاحب الظرافه اللغویه حیث یلقی المفاهیم المعنیه بأسلوبه الکلامی القویم ومع التدبّر والتریّث؛ هذا فإنه مضافاً إلی الأسلوب الصریح المتراوح بین الاستفاده من الضمیر واسم العلم واللقب، قدّم نفسه فی نهج البلاغه إلی الآخرین بآلیات وإستراتجیات فنیّه متعدّده أخری تتراوح بین التشبیه والاستعاره والکنایه والکُنیه، وعبر توظیف هذه الإستراتجیات أضاف إلی نصّه بعداً إیحائیاً ومنحه التمیّز والفراده. علی ضوء مکانه أشکال تقدیم النفس فی نهج البلاغه وبما أنّ هذه القضیه تحظی بأهمیه بالغه فی استیعاب النصّ، تتعاطی هذه الدراسه بمهنجها الوصفی التحلیلی الآلیات التی وظّفها الإمام فی تقدیم نفسه وتعالج النصوص التی عرّف نفسه بلسانه إلی الآخرین اعتقاداً بأنّ مقاربه مثل هذه الموضوعات فی هذا الکتاب ترتقی فهم المتلقّی وتعینه علی استیعاب النصّ وتساعده علی کشف الظرائف اللغویه الجدیده؛ فللحصول علی الغرض المقصود قمنا بدراسه جمیع الخطب والرسائل والحکم الموجوده فی نهج البلاغه من هذا المنظور. من المستنبط أنّ الإمام بجانب اهتمامه بالأسلوب المباشر فی تقدیم نفسه، رکّز ترکیزاً خاصّاً علی الأسلوب غیر المباشر وکان علی علم خاص بأن یستفید من أیّه آلیه فی أی السیاق حیث کان للسیاق دور محوری فی اختیار نوع الآلیه.
تحلیل مؤلفه های ادبیات پایداری در اشعار بدیع القشاعله بر اساس الگوی نشانه شناسی پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی ادبی یکی از روش های جدید نقد ادبی است که با کاوش در لایه های ثانویه متن، کنش های جهان درون متن را تحلیل می کند و نقش نشانه های زبانی را در تشکیل ساختار معنایی شعر واکاوی می کند. الگوی نشانه شناسی پیرس از مناسب ترین و دقیق ترین ابزارها برای نقد آثار ادبی به شمار می رود که با آن، نظام دلالتی شعر تحلیل می شود و نقش نشانه های زبانی در خلق قصیده بیان می شود. بدیع القشاعله شاعر فلسطینی از شاعران مقاومت است که با زبان شعری خاص خود مضمون های مقاومت را در اشعارش ساخته و پرداخته می کند و جهان بینی خود را با زبانی مجازی و غیرصریح بیان می کند. این نوشتار می کوشد با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر الگوی نشانه شناسی پیرس، نحوه شکل گیری نشانه های مربوط به مفهوم مقاومت در قالب محور همنشینی و جانشینی کلام در اشعار بدیع القشاعله را تحلیل کند و تأثیر ارتباط میان بازنمون، موضوع و تفسیر را در خلق این نشانه ها نقد کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نشانه های مفهوم مقاومت در اشعار القشاعله در محور همنشینی از ترکیب و چینش واژگان کنار هم در بافت متن پدید می آیند و در محور جانشینی نیز واژگان با جایگزینی معانی مجازی و ثانویه به جای معنای حقیقی شان از زبان معیار عدول کرده و تبدیل به نشانه های زبانی می شوند که به مدلول ختم می شوند. این نشانه ها حاصل ارتباط میان مثلث معنایی بازنمون، موضوع و تفسیر هستند.
فاعلیّه البرنامج الأدنویّ فی قصص "فقاقیع" القصیره جدًّا لجمال الدین الخضیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یرتکز البرنامج الأدنوی المتشعّب من علم اللسانیات على فکره الإیجاز، وعدم الإطاله فی السرد، ویُعدُّ التطرّق إلى جوهر القصه دون الالتفات إلى الزخارف الکلامیه والاستعارات المنمّقه من أصوله؛ کما یمیل إلى محاکاه الواقع أکثر من مکوثه فی عالم الخیال. تُعتبر القصه القصیره جدًّا، من الأنواع الأدبیّه التی وظّفت العناصر الأدنویه بین سطورها القلیله وبذلک تفرّدت عن سائر النتاجات متّخذه إطارًا نصیًا متمیّزًا. هناک بعض القاصّین الذین بنوا کتاباتهم على أساس المنهج الأدنوی، ک القاص المغربی جمال الدین الخضیری والذی نحن بصدد دراسه مجموعه من قصصه القصیره جدًّا، تحت مسمّى "فقاقیع". تروم هذه الدراسه، وفقًا للمنهج الوصفی – التحلیلی، إلى معالجه هذا النوع الأدبی الموجز والبحث وراء العلّه التی أجازت شیوع مثل هذا البرنامج وتسلّله فی الأعمال السردیّه المستحدثه ولاسیّما المجموعه التی سنتطرّق إلیها؛ کما تسعى هذه الدراسه العلمیّه أن تردَّ على بعض وجهات النظر المعارضه للبرنامج الأدنوی عبر تسلیط الضوء على منهجیه هذا المفهوم اللسانی والإشاده بمیّزات توظیفه فی النص القصصی القصیر جدًّا. من هذا المنظار تندرجُ المحاور ضمن البحث عبر عنصریّ الکم والماهیّه؛ إلّا أنّ اقتصادیه الحجم، والشخوص، والفضاء الزمکانی، والحبکه تنضوی تحت محور الکمّیّه والقضایا المتعلّقه بالقضایا الإنسانیه، والاجتماعیه، والسیاسیه، والعصریه، تمثّل الماهیّه. أمّا أبرز النتائج الحاصله فهی أنّ الخضیری یعتبر القصه القصیره جدًّا لقطه مکثفه ومستجیبه لسرعه العصر والمیل إلى الاختصار والنص القصصی القصیر جدًّا یتمتّع فی مجموعه الخضیری، بالکثافه والتقتیر فی أرکان القصه؛ کما یتّسم بنهایات حیّه تنبض فی فکر القارئ إذ یتقاسم الکاتب النهایهَ مع قارئه بواسطه إعطائه دورًا دینامیکیًا بدل الإستاتیکیه المعتاده فی القراءه المحضه ممّا نلاحظ فاعلیه المتلقّی باعتباره العنصر الأخیر والمکمّل الذی ینسج نتیجه القصه المعتمده على تأملاته الاستنتاجیه. وتتسم قصص الخضیری أیضًا ببناء متناغم مع البرنامج الأدنوی وثیمات فلسفیه مکلّله بنزعات واقعیه تساهم فی فتح رؤى جدیده أمام القارئ تجاه الأمور.
بررسی و تحلیل ساختار روایی شهادت امام حسین (ع) در شعر «الصخر و الندی» (براساس آراء ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهادت امام حسین (ع) محور اصلی شعر «الصخر و الندی» اثر حسب الشیخ جعفر است. در این شعر، سراینده معاصر عرب، شهادت آن حضرت را بر پایه نمادها و مکاشفات درونی، در قطعاتی که عنصر گفت وگو و روایت، وجه غالب آن است با بهره گیری از شگردهای نمایشی بازآفرینی می کند. ضرورت نگارش مقاله حاضر، واکاوی ساختاری معنایی شعری است که ضمن بیان اندوه غنایی با کاربست الگوهای روایی، شهادت امام حسین (ع) را به عنوان رستاخیزی علیه ظلم، در پیوند با عصر حاضر می نمایاند. نگارندگان در این نوشتار بر آن هستند که با روش تحلیلی توصیفی از منظر روایت شناسی ژرار ژنت، که یکی از جامع ترین چارچوب های تحلیل متون روایی است، سه مقوله «زمان»، «وجه» و «لحن» روایی را در شعر مذکور بررسی نمایند. هدف از نگارش این مقاله سنجش بهره گیری شاعر از اصول روایی در تأکید بر ظرفیت های اجتماعی شخصیت و شهادت امام حسین (ع) است. رهیافت فرجامین این مقاله بیان می دارد که «الصخر و الندی» منطبق با نظریه روایی ژنت، روایتی چندصدایی برخوردار از زمان پریشی و بسامد مفرد است و دو نوع کانونی سازی بیرونی و درونی و سه شتاب ثابت، مثبت و منفی دارد؛ همچنین تبیین می نماید که این شگردهای روایت به جوهر شعر لطمه ای نزده و عناصر روایی به خدمت انتقال معنا درآمده اند.
مطالعه وجوه منطق گفتار در شعر عبدالوهاب بیاتی با رویکردی به منطق مکالمه باختین (مطالعه موردی: قصیده "عذاب حلاج" و "مقاطع من عذابات فریدالدین عطار" و "قراءه فی دیوان "شمس تبریز" لجلال الدین رومی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
205 - 223
حوزههای تخصصی:
منطق گفتگو ازجمله نظریاتی است که در قرن بیستم توسط میخائیل باختین مطرح شد. وی در این نظریه زبان را دارای خصلت اجتماعی معرفی کرد که گفتگومندی و مکالمه از ویژگی های بارز آن به شمار می رود؛ زیرا توزیع صداها جز با گفتگو در متن حاصل نخواهد شد. علی رغم اینکه باختین معتقد بود شعر از منطق گفتگویی بهره ای ندارد؛ اما عبدالوهاب بیاتی ازجمله شاعران نوپرداز عرب توانست با فراخوانی شخصیت صوفی در اشعارش ضمن ایجاد یگانگی میان خود و ذات خلق شده، گفتگو و چندصدایی را در اشعار خود زنده نماید. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اولاً چگونه می توان این چندصدایی را در شعر عبدالوهاب بیاتی نشان داد؟ ثانیاً بیاتی در کنار فراخوان شخصیت صوفی با استفاده از چه راهکارهایی توانست وجوه کلام خود را به منطق گفتار صوفی نزدیک سازد؟ لازم به ذکر است ظرفیت تکنیک نقاب در ایجاد گفتگو و چندآوایی در متن و زمینه سازی بینامتنیت، ضرورت بررسی وجوه منطق گفتار از دیدگاه باختین را مطرح می سازد. بر این اساس، مقاله حاضر درصدد است با روشی توصیفی – تحلیلی و بر مبنای نظریه باختین، گفتگومندی را در شعر بیاتی به تصویر بکشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بیاتی با استفاده از تکنیک نقاب و شگردهایی چون گفتار دوسویه، گزاره های خطابی(پرسشی، امری و ندایی)، صداهای مختلف را در متن زنده می کند؛ ثانیاً منطق گفتار در تکنیک نقاب آنجا که جابه جایی نقش ها (میان متکلم و مخاطب) رخ می دهد؛ همچون منطق گفتار صوفی در هم می شکند.
الوظائف التواصلیّه للصوره الفوتوغرافیّه فی روایه "تغریبه القافر" لزهران القاسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدّ الصوره إحدى وسائل التعبیر فی عملیه التواصل الإنسانی. ونظراً لمکانتها المهمّه، فإنها تجعل المرسل یخضع لمدى فاعلیتها على المُرسل إلیه. وقد استطاعت الصوره الفوتوغرافیّه أن تلامس مشاعر المرسل إلیه، فهی لغه بصریه تخاطب اللاوعی وغالباً ما تجعله یقتنع بمضمونها لا إرادیاً. من هنا تورق العلاقه بینها وبین الفن الروائیّ من خلال اقتحام ملامح النص الأدبیّ المنفتح على الفنون الأخرى، حیث إنّ دمج اللغه المکتوبه باللغه البصریه المتمثله بالصوره الفوتوغرافیّه فی صیغه مُوحَّده یُلزمنا الوقوف على حقلین دلالیین یتعلّقان بالنسق البصری والنسق اللسانی، حیث تُعتبر الصوره الفوتوغرافیّه أداه داعمه للنص السردی والعکس صحیح، إذ یکمن ذلک فی أنّ أحدهما یعزّز مضمون الآخر. تقف هذه الورقه البحثیه على المواطن المکثفه للصوره المرئیه فی روایه "تغریبه القافر" لزهران القاسمی الذی اعتمد فیها على البُعد البصری لإثراء نصه الأدبیّ ببعض مناظر القرى العمانیه کالترکیز على الجبال والودیان وبعض الأحداث المهمه فی الروایه، کی یوثّق العلاقه بینه وبین المُرسل إلیه. ویسعى هذا البحث لتبیین انفتاح تجربه القاسمی الروائیّه على الصوره البصریه کأداه تعبیریه وإظهار أهم الوظائف التی تؤدیها فی السرد الروائیّ لبیان فاعلیتها وفقاً للمنهج الوصفیّ- التحلیلیّ وبالترکیز على التداولیه لاستجلاء الوظائف التواصلیه. ویهدف هذا البحث إلى الکشف عن مدى التقارب بین لغه الصوره المرئیه والأدبیّه، وتداول خطاب الصوره الفوتوغرافیّه لتوجیه الأحداث حسب ما تقدّمه الصوره من وظائف فاعلیه ونشاط فی النص، وتقدیم رؤیه نقدیه لعلامات التواصل البصریّ. ومن أهم النتائج التی توصّلت إلیها هذه الدراسه هی أنّ الصوره الفوتوغرافیّه تمکّنت من وضع معلومات غزیره ودقیقه بین یدی المتلقی کالتوجیهات والإرشادات، وإظهار الأبعاد النفسیه للنص الروائیّ من خلال لغتها المرئیه والکشف عن الدلالات التعبیریه والخفیه لإیصال فکره معیّنه عن الشخصیات. ومن هذا المنطلق تنبثق النافذه البحثیه إلى عدّه وظائف تقوم بها الصوره البصریه فی النص الروائیّ کالوظیفه الإرشادیه والتعبیریه والسیکولوجیه والجمالیه.
موزانه بین روایتی "سراج" لرضوى عاشور و"سووشون" لسیمین دانشور على ضوء الواقعیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثلت المرأه فی المجتمع العربی والإیرانی دورا بارزا فی الأحداث الاجتماعیه والسیاسیه المعاصره وذلک بناءً علی التطورات التی طرأت علی المجتمع الإیرانی والعربی، بحیث أضفت هذه التطورات شخصیات بارزه من مثل شخصیه "سیمین دانشور" وشخصیه "رضوی عاشور" لتصبّ محاوله المرأه فی المجتمعین لتصویر دورها دورا فریدا من خلال کتابه هاتین الکاتبتین فی روایتی "سراج" لرضوی عاشور و"سووشون" لسیمین دانشور. ولهذا تطرّق البحث إلی معالجه تداخل الروایتین وإلی تناول الخطاب العام السائد علی الروایتین لیقف علی وجوه التداخل لدی الکاتبات فی العالم العربی وإیران وعلی تداخل الخطاب المقصود لدی الکاتبتین "سیمین دانشور" و"رضوی عاشور" ناهجاً المنهج الوصفی التحلیلی وذلک بناءً علی المدرسه الواقعیه تبعاً لنهج الموازنه النقدیه لتطرق المقاصد فی الروایتین من حیث الخطاب. وتوصل البحث إلی أنّ الروایتین تتداخلان من حیث رصد المضامین الاجتماعیه والأحداث الواقعیه فی مجتمعهما ولهذا الداعی أصبح الخطاب السائد یتجسد فی الخطاب التاریخی، والعوده إلی التاریخ لرصد خطاب اجتماعی لتصویر دور المرأه فی المجتمع الإیرانی والعربی فیما أنّ الروایتین تزخران بمفردات وتعابیر وأوصاف مکثفه تصور المرأه، وبرصّ المفردات والعبارات بحیث تمت المحاوله لإیحاء دور المرأه وبث صوت المرأه بواسطه الحوار الداخلی والاسترجاع الزمنی انطلاقا من التاریخ، ولهذا کانت نهایه الروایتین تصب فی الدور الریادی للمرأه بخطاب نسوی. وهذه المرحله مرت عبر تجربه شعوریه للکاتبتین بأحداث اجتماعیه ووقائع سیاسیه فی بلدیهما الإیرانی والعربی لتعبیر صادق یفی بالخطاب النسوی والتاریخی مرورا بالتراث.
مقاربه أسلوبیه لرائیه ابن العرندس الحلی من منظور البنیویه النقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
171 - 192
حوزههای تخصصی:
الأسلوبیه منهج یرکز على العناصر الأساسیه والداخلیه للعمل الفنی من أجل الکشف عن معاییر الاختراع والابتکار فیه. إن البحث عن أسلوب العمل الأدبی طریقه لفهم الآراء والرؤیه الکونیه والثراء الأدبی لذاک العمل، حیث یعبر عن کیفیه تفاعل الکاتب مع الإمکانات اللغویه التی تظهر على مستویات مختلفه. فی المجال ذاته، إن الشیخ صالح بن عبد الوهّاب، الشهیر بابن العرندس، أحد أعیان الشیعه ومن علمائهم فی الفقه والأصول والمنطق، له مدائح ومراث فریده لأهل البیت (%)، ولا سیما الإمام الحسین (8)، تنم عن تفانیه فی ولائهم ومناوئته لأعدائهم. ومن أشهر قصائده فی هذا المجال، رائیته الشهیره (105بیتا) التی اشتهر أنها ما قرأت فی حفل إلا وحضره الإمام الزمان یبکى مع الباکین، على مصاب جدّه الحسین(8). فی هذا المقال، تتم مراجعه هذه "الرائیه" على المستویات الفکریه والصوتیه والنحویه والدلالیه، وفقا للمنهج الأسلوبی الذی یرکز على دراسه النص الأدبی، معتمدا على التفسیر والتحلیل. تشیر نتائج هذا البحث إلى أن ظاهره الجناس من أجمل آلیات الموسیقى والمحسنات اللفظیه التی أسرف فیها الشاعر جدا، حیث تمخضت عنها سمات أسلوبیه ودلالیه رائعه. سیطرت الجمل الاسمیه الخبریه السردیه على معظم أبیات القصیده کظاهره أسلوبیه لافته للنظر؛ وأما على المستوى الأدبی، فلقد صور الشاعر بعض الجمادات تبکی على الحسین، وت ذرف الدم وع وتتحرک حتى کأنه وضعها أمامنا کجسم حی تنبعث فیه موجات متدفقه من الحراک والدینامیکیه.