فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۸۱ تا ۱٬۶۰۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
در میان مصادیق مورد نزاع نحویان بصری و کوفی که عدد آن ها بیش از صد مورد است، اختلاف در إقحام یا عدم إقحام واو در زبان عربی به خاطر وجود مصادیق متعدّد قرآنی، اهمیتی ویژه دارد. «واو مقحمه» که اختراع برخی از نحویان متقدّم نظیر ثعلب است، به واوی اطلاق می شود که وجود یا عدم وجودش در کلام تأثیر نحوی ایجاد نمی کند و به تعبیر دیگر، «زائده» است. در همین راستا، نحویان کوفه به خصوص فرّاء قائل به وجود چنین واوی در زبان عربی و به تبع آن قرآن کریم هستند و در مقابل نحویان بصره زیادت واو را، چه در قرآن و چه در زبان عربی، نمی پذیرند. پژوهش حاضر، ضمن تبیین اختلاف این دو مکتب تأثیرگذار نحوی درباره واو مقحمه، به سنجش آرای ایشان پرداخته و ضمن جمع آوری مصادیق قابل توجه قرآنی از این «واو»، رأی نحویان کوفه را برگزیده است. سپس به نقد و بررسی عملکرد سی ترجمه فارسی قرآن کریم در ارتباط با چگونگی برگردان این واو در 12 شاهدمثال قرآنی پرداخته است. نتایج تحقیق نشان می دهد 47.7% از مجموع عملکرد مترجمان مطابق نظر بصری، 23.6%، ترجمه ها مطابق نظر کوفی و 27.7% موارد نیز عملکردی نادرست از نظر نحوی را دربرمی گیرد. در این میان بیشترین تطابق با نظر کوفیان از آن ارفع و صادق نوبری با 7 عملکرد کوفی و بیشترین تطابق با نظر بصریان از آن مشکینی با 10 عملکرد بصری است. بیشترین تعداد ترجمه نادرست نیز متعلق به حدادعادل با 6 ترجمه نادرست است.
استدعاء الروایات المیثولوجیه من منظور البعث والإحیاء فی أشعار فایز خضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
60 - 76
حوزههای تخصصی:
إن الأسطوره قصه تعبر عن حیاه الأقوام وثقافتها وعاده لا یعرف أصلها. تدل الأساطیر علی الحاجات اللاواعیه للعقل البشری وتتحدث مع الإنسان والعالم المحیط به. فی کل فتره یمر بها الإنسان، یکون دائمًا مدینًا لماضیه ولأسلافه ولهذا کانت الأساطیر مصدر إلهام للشعراء والکتاب وتتکرر کثیرا فی الأدب المعاصر لمختلف الشعوب بسبب قوه تأثیرها فی النفوس. تشابک الشعر العربی المعاصر مع الأسطوره بحیث یمکن اعتبار توظیف الأسطوره أحد أهم ظواهره الفنیه. لم یستعن الشعراء العرب المعاصرون بالأسطوره واقتباس الهیکل الأسطوری بالهیئه الموجوده فی الکتب والروایات فحسب، وإنما قاموا بإحداث التغییرات فی روایاتهم وتحویلها إلی صور متنوعه بغیه تطبیقها مع الأوضاع الراهنه فی عصرهم. إنّ مضمون التفکیر الغائی من مضامین توظفت فی قصائد فایز خضور توظیفاً مختلفا. وإن ما جعل کتابه هذا البحث کضروره عند الباحثه عبارهٌ عن استحضار الزوج الأسطوری بعل وعنات - إینانا ودوموزی - شمش وجدیله فی قصائده. ففی بدایه الأمر، قامت الباحثه بدراسه الروایات المیثولوجیه والعناصر التی ارتبطت بها، ثم یسعی هذا البحث إلی دراسه العناصر الأسطوریه فی قصائد فایز خضور. بالنظر إلی أنه شاعر متألم وعالم بمأساه الإنسان العربی ویقدم نفسه على أنه شاعر الموت وبذل قصاری جهوده الفکریه فی إحیاء الحضاره الشرقیه محاولاً أن یعید تجربته الشعریه تحت الرموز المرتبطه بالموت والحیاه، إن الباحثه تناولت دراسه التفکیر الغائی لأساطیر الموت والانبعاث فی ضوء قراءه میثولوجیه عبر المنهج الوصفی -التحلیلی. تدل النتائج المتوصل إلیها فی هذه المقاله على وجود صله عمیقه بین فکر الشاعر وعناصر الموت والانبعاث الأسطوریه، لکنه یقدم توظیفا معکوسا ومختلفا عنها ویغیر روایتها لیزیح لنا الستار فی آثاره عن الظروف الاجتماعیه فی البلاد العربیه بما فیها من الدمار والظلمه. ومن أهم أهداف الشاعر لهذا الاستخدام الأسطوری یمکن الإشاره إلی تحوّل الأساطیر الدّلالی وانطباقها (تکییفها) أکثر فأکثر مع الوضع المسیطر علی المجتمع السوری والأقطار العربیه الأخری
بررسی جلوه های رئالیسم جادویی در رمان "وقائع المدینه الغریبه" اثر عبد الجبار العش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
30 - 47
حوزههای تخصصی:
این پژوهش قصد دارد تا ضمن واکاوی مؤلفه های رئالیسم جادویی در رمان تونسی "وقائع المدینه الغریبه"، دریابد که "عبد الجبار العش"، نویسنده این رمان، چگونه با تکیه بر ژانر رئالیسم جادویی یا نمایش واقعیت ها از دریچه امور شگفت انگیز و خیالی توانسته است به آسودگی به بیان مشکلات و کاستی های سیاسی و اجتماعی بپردازد. موفقیت این رمان عربی در دریافت جایزه ادبی کومار تونس و ناشناخته بودن این رمان نویس تونسی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، یکی از ضرورت های این پژوهش را تببین می کند؛ مورد بعدی بیان یک سری انتقادات سیاسی و اجتماعی در این رمان است که تنها به جامعه تونس محدود نمی شود و به گونه ای با مسائل جامعه امروزی ما نیز هم پوشانی دارد. نگارندگان پژوهش، پس از بررسی این رمان به روش توصیفی-تحلیلی دریافتند که نویسنده با تکیه بر مؤلفه هایی مانند: طرح وقایع شگفت انگیز، نمادپردازی، تقابل مدرنیته و سنت، درون مایه سیاسی-اجتماعی و همچنین توصیفات اکسپرسیونیستی -که ازجمله مؤلفه های مشترک داستان های رئالیسم جادویی شمرده می شوند- موفق شده است، عمق و گستردگی مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه تونس را بیان کند و از این رهگذر با آگاهی دادن به خواننده، او را برای ایجاد تغییر در جامعه ترغیب سازد. العش در این داستان، مرز واقعیت و خیال را کم رنگ می سازد. او زبان طنزآمیز خود را به عنوان چاشنی به خدمت می گیرد تا بتواند تلخ ترین و سیاه ترین وقایع روز جامعه را در قابی جذاب برای مخاطبان خود به تصویر بکشد. پس از طرح وقائع شگفت انگیز، حضور نمادها در این داستان سهم چشم گیری را به خود اختصاص می دهد. علت این امر آن است که کشف امور پیچیده برای ذهن مخاطبان از جذابیت بیش تری برخوردار است؛ بنابراین العش در شخصیت پردازی و هنگام بیان انتقادات خود، نمادپردازی را چاره کار خویش قرار می دهد.
دراسه میزات روایات المراهقین للدّفاع المقدّس (داوود غفارزادگان، محمدرضا بایرامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
139 - 157
حوزههای تخصصی:
الأدب الإقلیمی والریفی کفرع من الأدب الذی یتعامل مع خصائص الجغرافیا الطبیعیه والبشریه والتطورات الاجتماعیه فی منطقه معینه، له مکانه خاصه فی أدب معظم البلدان. لعب أحمد محمود باعتباره أحد الکتّاب الواقعیین للمناخ، دوراً مهمّاً فی روایه القصص فی الأدب الإیرانی المعاصر حتى أنه اعتُبر أحد الکتّاب النشطین فی المدرسه الجنوبیه. "الأرض المحروقه" هی الروایه الأولى بعد حرب العراق و ایران. تعکس هذه الروایه وهی تطرح المعاناه والتضحیات، وصمود الشعب فی الحرب التی شهدتها إیران فی أواخر القرن العشرین. کما تتضح أهمیه هذا العمل عندما یصوّر أحمد محمود ببراعه مشاهد سرد القصه بأسلوب واقعی تبدو فی نظر الناقد کوثیقه اجتماعیه تاریخیه لأحداث الحرب وانعکاس الوضع فی المنطقه الجنوبیه. اعتمد البحث فی دراسه هذه الروایه على المنهج الوصفی التحلیلی، تمّت دراسه الخصائص الجغرافیه والمحلیه فی روایه "الأرض المحروقه"فیما یتعلق بالعواقب الاجتماعیه. تُعتبر نتائج هذه الدراسه فی روایه الأرض المحروقه تأثیر الهویه الأصلیه للمؤلف على حدث تاریخی مهم للدفاع المقدس. بالإضافه إلى التحدیات البیئیه بعد الحرب المفروضه بسبب الظروف المعیشیه والاقتصادیه، ضروریه لتجنب التحدیات العرقیه والاجتماعیه وأغراض التنمیه المستدامه.
تحليل آراء محمد حماسه عبد اللطيف النحويّه وفقاً لنظريه تشومسکي التوليديّه التحويليّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
135 - 158
حوزههای تخصصی:
إنّ دراسه علاقه اللغه العربیّه بنظریات البحث اللغوی الحدیثه هی من القضایا المهمّه فی شؤون هذه اللغه، خاصه بعد ظهور علم اللغه الجدید کعلم مستقل. وعندما تغیّر اتجاه الدراسات اللغویه بأفکار وتوجّهات العالم اللغوی، فردیناند دی سوسور فی بدایات القرن العشرین، تأثّر البحث اللغوی فی العالم العربی بهذه التوجّهات، خاصه بعد أن قدّم نعوم تشومسکی نظریته التولیدیه التحویلیه التی قدّمت إطاراً منهجیاً للباحثین فی اللغه العربیّه، حیث حاولوا أن یتماشوا مع فکره عالمیه القواعد التی کانت من معطیات هذه النظریه، فطبّقوا قسطاً من مفاهیمها على اللغه العربیّه. لقد لاحظ کتّاب هذا البحث أن هناک علاقه بین مناهج وتصورات العلماء اللغویین المعاصرین العرب فی دراسه نحوهم العربی وبین جهود تشومسکی فی نظریته التولیدیه التحویلیه. استهدف هذا البحث معتمداً علی المنهج الوصفی – التحلیلی الکشف عن آراء محمد حماسه عبد اللطیف النحویه وترجیحاته وفقاً للنظریه التولیدیه التحویلیه. ومن أهمّ النتائج التی توصلت إلیها الدراسه أن تشومسکی یعتقد فی نظریته التولیدیه والتحویلیه بالبنیه السطحیه والبنیه العمیقه للجمل ویتوافق عبداللطیف مع هذا الرأی ویری بأن الإعراب بمجمله والتنغیم أیضاً یکشفان عن البنیه العمیقه. ویشیر عبد اللطیف إلی أهمیه سیاق الموقف وهذه الإشاره تدلّ علی عدم تقیّده بالمنهج التولیدی التحویلی الذی لایهتم بسیاق الموقف أو المقام.
علم الدلاله البنیوی لکلمه "الرساله" فی القرآن الکریم بناءً على البحث الموضوعی
حوزههای تخصصی:
یمثل علم الدلاله الدراسه العلمیه للمعنى. یعنى هذا العلم بدراسه الوحدات اللغویه بناءً على الدلاله المفاهیمیه، أی العلاقات التلاؤمیه أو الترکیبیه والعلاقات الاستبدالیه فی اللغه نفسها. وتخضع هذه الوحدات للدراسه أیضًا وفقًا لدلالتها المصداقیه. علم الدلاله البنیوی هو نوع من أنواع علم الدلاله، وهو یولی الاهتمام لکل من المعانی داخل اللغه والمعانی خارج اللغه کذلک؛ وبناءً على ذلک، تم استخدام هذا النوع من علم الدلاله فی دراسه مفهوم الرساله فی آیات القرآن الکریم. کما تمت الاستعانه بمنهج البحث الموضوعی فی القرآن الکریم من أجل الدراسه المنهجیه للمفاهیم، حیث تتم فی هذا المنهج دراسه المفاهیم القرآنیه بالنظر إلى العلاقات الدلالیه فی الآیات، کما یمکن کذلک فحص الارتباط بین المفاهیم والعالم خارج اللغه بأخذ السیاقات القرآنیه بعین الاعتبار. تکرر استعمال کلمه «الرساله» بشکل کبیر فی آیات القرآن الکریم. وحسب جذر هذه الکلمه وهو "رَسَلَ"، فإن کلمات "الرسالات" و "الرسول" و "الرُّسُل" و "المُرسَل" و "المرسلین" تتسم کذلک بالموضوعیه. بالنظر إلى مکانه استخدام کلمه "الرساله" و "الرسول" وبدراسه الکلمات ذات العلاقه الترکیبیه ، فإن الرساله هی حقیقه إلهیه تشتمل على جمیع الجوانب المتعلقه بالحیاه الاجتماعیه للإنسان والحیاه التکوینیه للکائنات. وقد لاحظنا فی هذا البحث أن العلاقه الترکیبیه أو التلاؤمیه لکلمه الرساله والرسول کانت مع کلمات "الله" و "الرب" وضمیر "الهاء" المتصل أکثر من غیرها، وفی معظم الحالات کان مرجعها کلمه "الله"ونلاحظ کذلک أن کلمتی « الرساله » و « الرسول » ترتبطان بعلاقه تلاؤمیه ترکیبیه مع کلمات مثل « الأمه »، «الناس » وضمائر« هم » و « کم ». کما أن عبارات مثل «فیکم»، «أنفسکم»، «أنفسهم»، «منکم» و «منهم» ترتبط بعلاقه تلاؤمیه.
بررسی و تحلیل کارکرد موسیقی در تصویر های شعری حافظ رجب برسی حلّی (نمونه های مورد مطالعه: مدایح و مراثی اهل بیت علیهم السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
1 - 29
حوزههای تخصصی:
موسیقی یکی از مهم ترین عناصر سازنده شعر است که سبب رستاخیز کلمات و تشخص واژه ها می شود. حافظ رجب برسی حلّی (744- 813ه.ق)، یکی از شاعران عصر مملوکی است که در مدح و رثای اهل بیت (ع) اشعاری بلیغ و نغز سروده و موسیقی در کلام او، جلو ه ای خاص دارد. ضرورت این پژوهش تبیین کارکرد معنایی انواع موسیقی در شعر و تبیین جایگاه ادبی برسی حلی به عنوان یک شاعر شیعی است که شعرش علاوه بر مضمون والا از زیبایی های لفظی و ساختاری در خدمت معنا برخوردار است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر تحلیل کارکرد معنایی و زیباشناختی موسیقی در تصویرسازی های حلی است. در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد، یافته ها نشان داد که برسی با آگاهی از تأثیر موسیقی بر روان خوانندگان و آگاهی از جنبه های زیباشناختی موسیقی، در بهره گیری از موسیقی بیرونی و درونی موفق عمل کرده است؛ در حوزه موسیقی بیرونی به خوبی توانسته میان مضامین شعری خود و وزن و بحر انتخابی، هماهنگی برقرار کند که این هماهنگی، باعث ایجاد پیوندی مستحکم میان شعر او و موسیقی آن شده است؛ برسی برای ایجاد تأثیرات مختلف در خوانندگان و آفرینش فضاهای گوناگون به زیبایی و درستی از قافیه که هر کدام آهنگ مخصوص به خود را دارد بهره برده است؛ در حیطه ی موسیقی درونی نیز شاعر به شیوه ی هنری هم از موسیقی اصوات مانند تکرار و جناس و هم از موسیقی معنوی مانند مراعات النظیر، تلمیح و دیگر آرایه های بدیعی موسیقی آفرین استفاده کرده که باعث توافق، انسجام و هارمونی کلام شاعر شده و جلو های موسیقایی خاصی در شعرش به نمایش گذاشته که گوش نوازی و سحرانگیزی نغمه ها و آواها، به لذّت روحی مخاطب و در نتیجه انتقال هر چه بهتر معنا به ذهن او کمک شایانی می کند
المتلازمات اللّفظیّه ودورها فی إعداد المعجم اللّغوی المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعالج هذا البحث ظاهره التّلازم اللّفظی فی المعجم فی إطار دلالیّ ترکیبی، وتکمن أهمیته فی الإسهام فی تطویر الصّناعه المعجمیّه أحادیه اللغه أو فوق الأحادیّه، کما یمکن أن یُستفاد منه فی صناعه معجم ترکیبی للّغه العربیّه. فالنظام اللّغوی فی العربیّه أو غیرها من اللغات لا ینبنی فقط على التعابیر العادیّه، بل تشکّل المتلازمات اللّفظیّه جزءاً مهمّاً منه. وهذا الجزء یخضع لقوانین العربیّه من حیث الاستجابه التامه للقواعد النّحویّه والصّرفیّه. ویدرس هذا البحث المتلازمات اللّفظیّه نظریاً، ویبحث فی هذه الظّاهره فی معجمات ذات طابع مؤسسی، تتمثّل فی «المعجم الوسیط» من إصدار مجمع اللّغه العربیّه فی القاهره، و«المعجم العربیّ الأساسی» من إصدار المنظمه العربیّه للثّقافه والعلوم. کما تتخذ الدّراسه من مدوّنات معجمیّه ذات طابع فردی أنموذجاً تطبیقیّاً، هی معجم «المنجد» لصاحبه لویس معلوف، ومعجم «الرّائد» لصاحبه جبران مسعود. ومن هنا تتعرّض الدراسه لمسأله مسأله معجمه المتلازمات اللّفظیّه فی المعجم أحادی اللغه، وسیط الحجم. وتهدف إلى الجمع بین التنظیر والتطبیق من أجل ملامسه واقع المعجم اللغوی المعاصر عن کثب. لقد تزاید اهتمام الأفراد والمؤسسات بصناعه المعجم اللّغوی الوسیط، فظهرت معاجم کثیره حاولت أن تستثمر التّجربه المعجمیّه الغربیّه، غیر أنها بقیت قاصره عنها، وقد یرجع هذا لعدم الإخلاص فی تطبیق معاییر الصّناعه المعجمیّه، ونقص فی خبرات صنّاع المعجم، أو عدم تبادل الخبرات، مما یضیّع الوقت والجهد. إذن فإنّ صناعه معجم لغویّ وسیط یلبی حاجه القارئ العربیّ أو متعلّم العربیّه، أمرُ ملّح.
أثر السياق في توجية الدلالة القرآنية عند الشيخ حيدر حبُّ الله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
19 - 36
حوزههای تخصصی:
لقد کان السیاق ولایزال أداه أساسیه فی فهم المعانی الغامضه، بل واکتشاف مقاصد المتکلم فی استعمال حروف دون حروف، وکلمات من دون أخرى، وعبارات غریبه أحیانا بدل أخرى ألف المتلقی تلقیها، فینکشف النص فی تَجَلٍّ جدید، لتأخذ قراءته منحى لم یکن لیظهر، لولا مباشره السیاق وإسهامه فی ذلک. فالقارئ وهو یقرأ نصا ما، یتلقى حروفه وکلماته ومقولاته فی مسار ذهنی معین، یستدعی من خلال المسافات الأولى التی کتب فیها هذا النص، مستحضرا عاملین أساسیین فی ذلک: أولهما نسق النص، من خلال سوابق الکلمات والجمل ولواحقهما وما إلی ذلک من الأنساق الداخلیه الترکیبیه؛ والآخر هو معرفته بالمتکلم؛ وکلما زادت معرفه القارئ بالمتکلم، زاد اقترابه من إدراک ملابسات الخطاب التی أنتج فیها. فإن النصّ القرآنی کتاب مقدّس حظی بقراءات عدّه تختلف باختلاف المرجعیات الثقافیه التی ینطلق منها الکاتب؛ ومن هذه القراءات نظریه السیاق ومدى تأثیره على المعنى؛ فسیکون هدفنا فی هذه الدراسه هو الحصول علی مجموعه من اللافتات السیاقیه الممیزه التی قام حب اللّٰه من خلالها بتجسید المعنی القرآنی وتوجیه دلالاته فی نطاقات معینه. إذا سنتناول فی بحثنا هذا ووفق المنهج الوصفی التحلیلی السیّاقَ لِما له من أهمیه فی تحدید المعانی وفهم النصّ القرآنی، وقد استأثرت أصول النظریه السیاقیه باهتمام بعض الباحثین المحدثین منهم الشیخ حیدر حبُّ اللّٰه؛إذ وجد فی هذه النظریه ما ینبهنا على فهم النصّ القرآنی وتفسیره، ویجنبنا الوقوع فی الخطأ. وإجمال نتائج البحث یبیّن لنا أنّ تحدید دلاله اللفظ فی النص یکون أقرب إلى قصد صاحب النص؛ ومن نظریه السیاق وأثرها الواضح فی توجیه الدلاله، نتعرّف على القصد الإلهی المراد من دلالات الألفاظ فی القرآن الکریم، واتضح کذلک من خلاله أنّ النصوص القرآنیه لا یکون فهمها فهما شاملا إلا من السیاق القرآنی بالنظر إلیه کوحده سیاقیه کبرى؛ لأن القرآن الکریم یفسر بعضه بعضا، وقد تنبّه حب اللّٰه لهذه الوتیره السیاقیه المؤثره فی نصوصه بشکل حاسم.
دراسه وظائف الفکاهه وأسلوبها في روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازي القصیبي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد غازی بن عبدالرحمن القصیبی من أبرز کتّاب المملکه العربیه السعودیه ومن نقادها الحاذقین. لقد استخدم الفکاهه فی أعماله کثیراً وارتدت فکاهته لباساً تاریخیاً، وسیاسیاً، واجتماعیاً، وثقافیاً، واقتصادیاً حیث وظّفها لمواقفه الصارمه الحاده حیال الأنظمه العربیه الفاشله بنبره رمادیّه وحیال الأنظمه الغربیه المستعمره بنبره صارخه سوداء. موضوعنا هذا ینوی دراسه فن الفکاهه ودوره فی روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازی القصیبی وما یحمل فی طیّه من معان دلالیّه وکیفیه استخدام الفکاهه فی النص الروائی من حیث الشکل والمعنی وذلک على أساس المنهج الوصفی-التحلیلی. لاینوی القصیبی إضحاک القارئ فحسب إنما ینوی ویهدف للبحث عن آلام ومخاوف عانتها الحیاه والمجتمع العالمی والإسلامی فی کافه الأزمنه وجمیع الأماکن. الکاتب ینوی تصحیح واقع الأمه والمجتمع من خلال النقد الفکاهی المریر اللاذع والکشف عن بلاهه وسذاجه المجتمع وذکاوه الحکام والدول فی استغلال هذه السذاجه. تمتاز فکاهه القصیبی بمیزتین أساسیتین: أولاً من حیث الدلاله تحمل فی طیّها معان ثوریّه تندّد بالأنظمه السیاسیه، والاجتماعیه، والثقافیه، والاقتصادیه فی أنحاء العالم وخاصه فی المجتمعات العربیه. وثانیاً من حیث الصیاغه فإنها صیغت بلغه صارخه ولهجه شدیده عارمه تنزل علی رؤوس الأنظمه التی خانت القضایا العربیّه والعالمیّه لاسیما العالم الإسلامی کمطرقه ساحقه تنکّس الروؤس. وفی النهایه درسنا أهم أسالیب الدلالیّه لفکاهه الروایه وأبرزها.
مستویات البنیه الزمکانیه فی روایه «سجین المرایا» لسعود السنعوسی؛ مقاربه بنیویه فی تقنیات الزمن والمکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سجین المرایا» عنوان روایه لسعود السنعوسی الروائی الکویتی الذی بدأها بهذه الجمله من طاغور الهندی (إنّ من یحمل مصباحه خلف ظهره لا یرى غیر ظلّه أمامه) وبهذه العباره یحاول الکاتب أن یعبّر عن محتوى الروایه بعباره مختصره موجزه فلسفیه، ویلامس من خلالها أعمق المعانی الموجوده فیها. لیست هذه الروایه مجرد روایه درامیه رومانسیه، بل یظهر من خلال تفاصیلها أنّها تدور حول البحث عن الذات واکتشاف الهویه المشتته والضائعه والجری وراء السعاده. تلعب الزمکانیه دوراً فعالاً فی تسریع وتجدید مسار أحداث الروایه، وهی تقنیه تعدّ لدى الکثیر من النقاد من أهمّ البنى السردیه لفهم وتصوّر الأحداث فی البناء الروائی. فانطلقت هذه الدراسه إلى معالجتها وبیان صور تمظهرها المختلفه ودلالاتها عبر منهجها الوصفی التحلیلی. توصّلت الدراسه بعد عرض الموضوع وتحلیله إلى أنّ تمظهرات البنیه الزمکانیه فی الروایه یغلبها الطابع الزمانی أکثر من المکانی؛ لأنّ الروایه تسرد الجانب المعنوی لقصه معاناه عبد العزیز بطل الروایه الذی عاش حیاه الوحده والتشاؤم. کما هو بیّن أنّ الزمن داخل الروایه تطغى علیه آلیه الاسترجاع أکثر من الاستباق؛ لأنّ حبک الأحداث فی الروایه یتمرکز على الماضی. وأخیراً، إنّ جمالیه الهیکل البنائی السردی تکمل فی تسریع السرد وتبطئته وما یحتویان من خلاصه ومشهد ووقفه؛ حیث أحدثت هذه الآلیات فی مجملها نغماً متکاملاً یروی قصه بطل (عبد العزیز) یعانی من الوحده والغربه ویحاول استعاده ذاته والکشف عن هویته.
وصف الأسس الرومانسیه الاشتراکیه فی روایه «رجال فی الشّمس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدرس الدراسه الحالیه الرومانسیه الاشتراکیه فی روایه «رجال فی الشّمس» للکاتب الفلسطینی الموهوب غسّان کنفانی فی مجال الروایات الأدبیه. غالبًا ما یطور المؤلف فی هذا الکتاب مفاهیم مثل التعاطف والمقاومه والتضحیه بالنفس والنضال وبهذه الطریقه فی شکل الرومانسیه الاشتراکیه ، یشرح حاله المجتمع وینتقد دور الحکومه الفاسده وعجز الشعب کما یناقش الاضطرابات الاجتماعیه وحقوق الطبقه الضعیفه والإمبریالیه وصراع التقالید والحداثه ویصور الجراح والجروح التی ألحقتها الصهیونیه العالمیه بنسیج الاقتصادی والثقافه المجتمعها بقلم جمیل. من السمات البارزه لهذا النوع أنه من الممکن تحقیق أسلوب المؤلف فی السرد و الراوی والخصائص العامه واستخدام اسالیب المؤلف الخاص. لذلک ، فی هذه المقاله ، حاول المؤلفون شرح مبادئ الواقعیه الاشتراکیه فی هذه القصه باستخدام میزات مثل الفعل و فکره القصه القویه والوقت والمکان والحجم ونوع التعبیر السردی وکذلک علاقه السبب والنتیجه بین الظواهر. ومفاهیم مثل التعبیر العاطفی عن السرد ، وعدم الرضا عن الوضع الحالی ، والاختفاء فی مساحات أخرى ، تعکس مناهضه الاستبداد فی هذه القصه أکثر من ذی قبل یُظهر البحث، أن المؤلفین من خلال دراسه أطر الرومانسیه الاشتراکیه وأیضًا تطبیق أفکار جدیده تتمحور حول الواقعیه الاشتراکیه ، قد توصلوا إلى استنتاج مفاده أن الأنواع الجدیده قد جعلت تعزیز المستوى الفکری للناس اولویتها ومن ثم ، فإن المحتوى المحدث لمثل هذه القصص یهدف إلى تصمیم إنجاز جدید من خلال تفکیک الأنواع السردیه القدیمه التی لا تلبی احتیاجات مجتمع الیوم، من أجل إثراء ثقافه مجتمعه على مستوى العالم. تم تحلیل هذه الدراسه بطریقهالمنهج التحلیلی تعتمد على معاییر مناسبه للرومانسیه الاشتراکیه فی الأعمال السردیه وأیضًا على أساس الاستنتاج الاستقرائی-من الجزء إلى الکل.
إستراتیجیات عملیه التحدث فیما یتعلّق ب «الاعتذار» لدى الناطقین بالعربیه بمدینه أهواز من منظور علم اللغه الاجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
125 - 140
حوزههای تخصصی:
الاعتذار من أهم الظواهر اللغویه التی تأثرت بشکل کبیر من الظروف الاجتماعیه والثقافیه السائده فی المجتمع. فی کل مجتمع، سواء أکان صغیراً أم کبیراً، نجد الناس فی مواقف مختلفه، وفقاً لمکونات، مثل العمر و الجنسانیه والوضع الاجتماعی وما إلى ذلک، یقومون باستخدام الکلمات والتعبیرات وأحیاناً السلوکیات الخاصه لتقدیم الاعتذار. الدراسه الحالیه هی من النوع الکمی (المسح) والنوعی (المقابله)، وقد تمّ عمل جمع البیانات بمساعده استبانه إکمال المحادثه، وبلغ المجتمع الإحصائی لهذه الدراسه 150 ناطقاً باللغه العربیه فی مدینه أهواز بإیران بأعداد متساویه من الذکور والإناث. وتسعى هذه الدراسه إلى التحقق من دور الجنسانیه فی کمیه ونوعیه استخدام الکلمات والتفسیرات التی تشیر إلى الاعتذار فی المواقف المختلفه من قبل المتحدثین باللغه العربیه. وبالتالی، خلص منجزو هذه الدراسه، بعد مراجعه نتائج الاستبانه ومقابله المجتمع الإحصائی، إلى أنّ المرأه العربیه فی المواقف المناسبه کانت أکثر میلاً لتقدیم الاعتذار الذی یرافقه تأکید وإصرار، وأظهرت الدراسه أن معظم النساء تحمّلن المسؤولیه عن أخطائهن، بینما کان الرجال العرب أکثر میلاً لعدم الاعتراف بأخطائهم وکانوا یلقون باللوم على الآخرین، حیث تتأثر جمیع استخدامات اللغه هذه بالجنسانیه والجانب العاطفی لشخصیه المرأه، وفی المقابل، میل الرجال للسلطه والحفاظ على المکانه الاجتماعیه.
البنیه الزمکانیه فی روایتی"السنه" و "رحله الزهراء" لمرتضى عبد السلام الحقیقی النیجیری: دراسه تحلیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الزمان والمکان من أهمّ مکونات الأدب الروائی ولا یتجزأ أحدهما عن الآخر، فکلاهما یؤدیان دوراً هاماً فی بناء الروایه. یهدف هذا البحث إلى الکشف عن بناء هذین العنصرین فی روایتی "السنه ورحله الزهراء" للروائی مرتضى عبد السلام الحقیقی النیجیری للوقوف على وظیفتهما فی الروایه، ولمعرفه مدى نجاح الروائی فی بناء هذین المکوّنین حسب المنهج البنیوی. استخدم الباحث المنهج التحلیلی الوصفی لإنجاز هذا البحث، وتحققت الدراسه علاقه الزمکانیه فی الروایتین؛ فکان الزمان حاضراً فی المکان، وظل المکان متأثراً بالزمان ومؤثراً فیه عبر علاقات زمکانیه متعدده، وفی آخر المطاف توصلت الدراسه إلى عده نتائج توضح أنّ الروائی عمل على بناء زمن الروایه على التقنیات السردیه الحدیثه وسعى إلى استعمال تقنیه المفارقه لإفاده المتلقی عن الأحداث الماضیه والتنبؤ بالمستقبل، وأنّه یضطرّ بتلخیص الأحداث أحیاناً ویحذفها حیناً آخر لتسریع السرد دون الخوض فی تفاصیل الأفعال والأقوال، کما یبطء السرد بواسطه المشهد الحواری والوقفه الوصفیه للکشف عن مشاعر الشخصیات وعواطفهم والتفسیر الدقیق لهم والأماکن والأشیاء المهمه. أما من حیث المکان فقد نجح الروائی فی تحدید المکان تحدیداً دقیقاً وأعطاه قیمه ثقافیه خاصه کالدلاله على الفقر والغنى، والانفتاح والانغلاق. وأخیراً، استطاعت الزمکانیه تحدید مسار الشخصیات فی الروایتین من حیث کشف انفعالاتها وانتماءاتها، والتعبیر عن همومها وهواجسها، وحمل رؤاها وتطلعاتها.
الأسطوره في الشعر النسوي الحدیث العربي والغربي، (إدیث سیتویل1946، نازک الملائکه 2007) أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
16 - 36
حوزههای تخصصی:
یعد توظیف الأسطوره من إحدى الأدوات التعبیریه الجمالیه التی اهتدى إلیها شعراء الحداثه، واستعانوا بها فی شعرهم، وقد عظم توظیفها فی الشعر الحدیث حتى غدت من أهم ظواهر الأدب الحدیث والمعاصر، وشکل استعمالها سمه من سمات الأدب الحدیث فما یکاد یکون هناک عمل شعری یخلو من الإشارات الرمزیه والأسطوریه، وفی محاوله البحث حول نمط المرأه الشاعره فی توظیفها الأسطوری، المتناغم مع الطبیعه، تخرج لنا الأسطوره، ویخلق منها صوره ماورائیه أو عجائبیه، فالأساطیر حاضره فی أشعارها، واستخدمت العدید منها فی نصوصها الشعریه حتى تحرر من خلالها رسائل نصیه تشیر إلى واقعها الشعری، وکیانها الفلسفی والفکری فی الحیاه. أتاح لنا هذا البحث وعبر المنهج التحلیلی المقارن النظر فی تجلیات الأسطوره فی الشعر النسوی، وسلط الباحثون الضوء على الأدب النسوی وتأثیر الأدب الغربی فی الثقافه العربیه من خلال عقد مقارنه بین أنموذجین من شاعرات الأدب الحدیث، متمثلا ب (إدیث سیتویل 1887- 1964 / ونازک الملائکه 1923- 2007)، إن ما جعل کتابه هذا البحث کضروره عند الباحثین هو الغایه من استحضار المضامین الأسطوریه فی قصائد الشاعرات المعاصرات، وحاولنا من خلاله طرح إشکالیه توظیف الأسطوره فی الشعر النسوی الحدیث، واستدعاء الأسطوره بشکل مکثف عند الشاعرتین. تدل النتائج على تأثیر الأدب الغربی فی التطور الشعری عند نازک بدلیل أن الرموز الإغریقیه هی المسیطره على النص الشعری عندها، کما أن هناک بعض الأساطیر الدینیه تبنتها نازک فی خطابها وفقا للروایات المسیحیه، أما إدیث فکانت تخلق رموزاً وصوراً غیر مألوفه من إبداعات عالمها الخاص، ومن خلال هذه الدراسه التوظیفه للأسطوره بین الأدبین العربی والغربی نجد صوره الأسطوره فی معالم الخیال بین الشاعرتین التی تعبر عن النص اللغوی الفنی الممزوج بالتعابیر الملائمه للواقع وکانت لنا الریاده فی استخدامها من خلال دراستنا للثقافتین، یتبین أن توظیف الأسطوره هو نوع من الرجوع إلى الحیاه البدائیه الأولى
دراسه الأسلوب المهذّب فی اللغه العربیّه وفقاً لنظریّه التأدّب عند براون ولیفنسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الأسلوب المهذّب من القضایا المهمّه فی التواصل، حیث یمهّد الطریق لتواصل ناجح مع المخاطب ویحول دون الفشل التداولیّ. لقد درست هذه المقاله الأسلوب المهذّب فی اللغه العربیّه وفقاً لنظریّه التأدّب عند براون ولیفنسون التی تعتبر من أشهر النظریّات فی هذا المجال، إضافه إلى نظریّه بروک وناغاساکا المأخوذه من النظریّه الأصلیّه. ولکنّ البحث لم یتوقف عند النظریّه، بل قام بدراسه أنواع الأسالیب المهذّبه فی اللغه العربیّه بأمثله وظیفیّه وفقاً للمنهج المتبع فی هذا البحث وهو منهج وصفیّ – تحلیلیّ، بعد أن درس خلفیّه التأدّب فی اللغه العربیّه وبیّن الفارق بین التلطّف والتأدّب وهما مصطلحان خلط بعض الباحثین بینهما فی دلالتهما. وقد اقترحت هذه الورقه البحثیّه مستویات للتأدّب من المستوى الأوّل حتى الثالث لتیسیر استخدام الأسالیب المهذّبه فی المواقف التواصلیّه. وخلصت إلى أنه من الأحسن أن نستخدم التلطّف بمعنى حسن التعبیر الذی یقابل المحظور اللغویّ ونستخدم التأدّب لتسمیه نظریّه براون ولیفنسون نظراً لدلالته اللغویّه. کما یمکن تناول الأسالیب المهذّبه ضمن تقسیمها إلى أربع فئات رئیسه (مخاطبه الآخرین، واستخدام الأسلوب المباشر بشکل مهذّب، والاعتذار، والاستفهام) وفئات فرعیّه، حیث یتمّ تقدیم مستویات للتأدّب وفقا لنظریّه براون ولیفنسون فی ثلاثه مستویات، وکلّما ارتفع المستوى کانت نسبه تهدید ماء وجه المخاطب أکثر.
دراسه أسباب المجانسه في ترجمه المتشابهات اللفظیه في القرآن الکریم: ترجمه الرضائی الأصفهانی أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
161 - 186
حوزههای تخصصی:
إنّ النص القرآنی نصّ متنوّع فی الأسلوب، ومن مظاهر تنوّع الأسالیب فی القرآن الکریم آیاته المتشابهه فی اللفظ، ولیس المقصود هنا المتشابهات مقابل المحکمات من الآیات، فإنما هی آیات یتقارب تشکیلها اللغوی الظاهری، وتتّسع آفاقها الدلالیه المتنوّعه. فهذه الآیات تشکل تحدیًا لغویًا للمترجمین، بحیث یصعب علی المترجم حفظ تنوع هذه الآیات، وأحیانًا یقوم بالمجانسه بینها. والمجانسه تتمثل فی توحید نسیج الأصل المتنوع کما یشیر إلیه أنطوان برمان، وهی من التغییرات السلبیه فی الترجمه. یحاول المترجم فی الترجمه الدقیقه الأمینه تجنّب هذا التغییر. ترجمه الرضائی الأصفهانی للقرآن الکریم من الترجمات التی اهتمّ المترجم فیها بالدقه، وقد أشارت البحوث التی قارنت بین الترجمات من حیث ترجمه المتشابهات اللفظیه إلی نجاح المترجم فی هذا الأمر بالنسبه إلی سائر المترجمین، وقد اختارت الدراسه الحالیه هذه الترجمه لهذا السبب. تدرس هذه المقاله ترجمه المتشابهات اللفظیه من حیث حفظ الاختلافات الدقیقه بینها أو عدم حفظها، وتبحث عن أسباب المجانسه بینها. یعتمد البحث علی المنهج الوصفی التحلیلی من خلال استقراء هذه المواضع، ویدرس أسباب المجانسه فی الترجمه إلی الفارسیه، من خلال الآیات التی جانس المترجم فی ترجمتها، ویوّضح نسبه حفظ الاختلافات أو عدم حفظها فی الرسم البیانی. من النتائج التی وصل إلیها البحث، هی أنّ المجانسه تأتی بسبب الاختلافات الموجوده بین اللغتین، فمنها الأسالیب العربیه التی لاتوجد فی الفارسیه، نحو اتّباع النعت منعوته، والاشتقاق، والتعدیه بواسطه حرف الجر، والموصول المشترک بین المفرد والجمع، والتخفیف والجنس. وفی مجال المفردات، فإنّ المترادفات فی العربیه أکثر بالنسبه إلی الفارسیه، وهذا یؤدّی إلی المجانسه فی ترجمه الأسماء المترادفه. والحروف أیضًا یختلف کیفیه استخدامها فی العربیه بالنسبه إلی الفارسیه؛ فالحروف تستخدم فی العربیه بمعانٍ مختلفه وتأتی فی مکان حروف أخری وهذا أیضًا یؤدّی إلی المجانسه . وأظهرت دراسه ترجمه الرضائی أیضًا أنّ المترجم قد جانس عن قصد بین آیاتٍ بقرینه الآیه المتشابهه، فذکر ما قد حذف من آیه، مستفیدًا بما قد ذکر فی الآیه المتشابهه.
مظاهر أفکار جمال الدّین الأسدآبادِ في أشعار محمّد مهدي الجواهري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جمال الدین الأسدآبادی (1838 - 1897 م) هو أحد أکبر المصلحین فی التّاریخ الإسلامی المعاصر. له آراء و اقتراحات قیّمة فی مجال النّهوض بالعالم الإسلامی و توحید صفوف المسلمین. و هو من روّاد مکافحی الاستبداد و الاستعمار. بذل هذا المفکر المصلح جهوداً حثیثة لتجدید الفهم الدینی فهماً یلائم مقتضیات العصر الرّاهن. کما أنّه دعا إلی نبذ بعض التفسیرات الخاطئة لبعض المفاهیم الدّینیّة مثل القضاء و القدر، و حاول تعریفها تعریفاً یتلاءم و العقل و العلوم الحدیثة لبثّ النّشاط و الأمل و الحرکة فی قلوب المؤمنین. و قد تأثّر کثیرٌ من الکتّاب و الشّعراء بآرائه هذه، و منهم الشّاعر العراقی الکبیر محمّد مهدی الجواهری (1899 - 1997 م). إذا تأمّلنا فی دواوینه و تقصّیناها رأینا أنّ رؤاه و طموحاته تشبه آراء الأسدآبادی فی المجالات المذکورة. الأمر الذی نحاول تسلیط الضوء علیه فی هذا المقال.
السّرد الموسوعیّ فی التّراث النّثری العربی:"الإمتاع والمؤانسه" لأبی حیّان التّوحیدیّ أنموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهدف الدّراسه إلى رصد طبیعه السّرد العربی القدیم معتمده علی أساس المنهج التحلیلی، من خلال دراسه السمه الموسوعیّه التی تطبع النّصوص النثریه العربیّه القدیمه بشکل لافت، مؤشّره على الخصوبه المعرفیّه ووفرتها، وامتداد أطراف العلوم وتشعّبها لدى ثقافه الأدیب العربیّ، وقد تتبّعنا هذه السّمه فی کتاب "الإمتاع والمؤانسه" لأبی حیّان التّوحیدی باعتباره خطابا قائمًا على السّرد الموسوعیّ، لنتعرف تجلّیاتها وأشکالها ووظائفها. هذا الکتاب هو الذی یترحّل فیه مؤلّفه فی ضروب المعارف وأصناف المجالات العلمیه مستحضرا مختلف الأجناس التعبیریّه والأنماط القولیّه، الأمر الذی یدفعنا إلى الإقرار بأن النثر العربیّ القدیم نثر یقوم على الإمتاع والإنفاع. وجدیر بالذکر أن صوره المتکلِّم الموسوعیّه وإن کانت ملمحًا یطبع نثرَ التَّوحیدی جمیعه، فإنها فی إطار المسامره ارتبطت بوظیفه تأثیریّه تداولیّه، إذ رام المتکلم أداء وظیفتیه التثقیفیه والامتناعیه اللتین أنیطتا به، وذلک حتى ینال رضا الوزیر ابن سعدان، ویحقق الحظوه فی مجلسه، وتقربنا أحد الملفوظات من هذا الملمح. أما الخطاب السّردی فی الإمتاع یبرز ذاتا متکلمه موسوعیه تتنقّل بین العلوم، وتصول بین المعارف، ولا تتردّد فی التَّفاعل مع أسئله الوزیر ابن سعدان.
سیمیائیه التواصل غیراللفظی فی روایه الطریق إلى تل مطران لعلی بدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
172 - 197
حوزههای تخصصی:
التواصل غیر اللفظی هو أحد فروع السیمیائیه، والذی یشمل جمیع أنواع السلوکیات الحرکیه للأشخاص، بما فی ذلک تعابیر الوجه وحرکات الجسم والإیماءات والحرکات لتنظیم المحادثه، إلخ. کما أن وضعیه الجسد، نوع الوقف، السلوکیات الصوتیه، الأشیاء والزمن، وما إلى ذلک هی علامات على التواصل غیر اللفظی التی یمکن أن تنقل رساله بشکل مستقل أو تساعد الرسائل اللفظیه على أن تصبح أکثر فعالیه. هذا النوع من الاتصال له ست وظائف هی الاستکمال، والتفنید، والتکرار، والتحکم، والاستبدال، والتأکید. تظهر دراسه الروایات العربیه المعاصره أن المؤلفین على درایه کامله بدور التواصل غیر اللفظی ولغه الجسد فی خلق مشاهد جدیده. الروائیون العراقیون لیسوا استثناءً من هذه القاعده وقد حاولوا استخدام هذا النوع من التواصل فی روایاتهم. یستخدم الکاتب العراقی علی بدر عناصر غیر لفظیه فی روایاته بالإضافه إلى اللغه المنطوقه. حاول فی هذا البحث دراسه روایه الطریق إلى تل مطران من منظور تعابیر الاتصال غیر اللفظیه، بما فی ذلک تعابیر الوجه، وتعبیرات العین، وتعابیر الید، وحرکات الرأس، وما إلى ذلک، باستخدام المنهج السیمیائی والتمسک بالمنهج الوصفی – التحلیلی. أظهرت نتائج البحث أن علی بدر استخدم ما مجموعه 171 علامه فی هذه الروایه. حقق أقصى استفاده من الحالات المختلفه للسلوکیات الصوتیه والوجه وتعابیر النظر، وأقل استخداما للمظهر المادی. استخدم علی بدر هذه العلامات للتعبیر عن أشیاء مثل: الخوف والقلق والحزن وإخفاء شیء ما والحصول على المعلومات وما إلى ذلک. أیضا، فإن وظیفه الاستبدال لها أعلى تردد ووظیفه التفنید لها أقل تردد.