فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱٬۰۶۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی شناختی مفهوم سازی نقش مهمی در شناخت معنی دارد. از دیدگاه لیکاف و جانسون استعاره های مفهومی، صرفاً اموری زبانی نیستند بلکه سازوکارهایی اندیشگانی هستند که بازنمود آن ها نه تنها در زبان بلکه در رفتارهای اجتماعی و فرهنگ نیز قابل مطالعه هستند. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که نظریه استعاره مفهومی تا چه حد در متون مذهبی کارآمد است؟ در این نوشتار تلاش می شود تا با کمک نظریه استعاره مفهومی سوره منتخب جمعه بررسی شود که یکی از پنج سوره مسبحات (حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن که با سَبَحَ یا یُسَبِحُ آغاز می شوند) قرآن کریم است. تحلیل با رویکرد شناختی و با نگاهی به فرایند مفهوم سازی آیات صورت می گیرد، دلیل این انتخاب این است که این سوره بر دو محور اصلی و اساسی تاکید می کند؛ نخست توحید و صفات الهی و هدف از بعثت پیامبر اسلام و مسئله معاد و دوم پرداختن به اهمیت نماز جمعه. نتایج این پژوهش نشان می دهند که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی با استفاده از الگوی دو حوزه ای مقصد و مبدأ لیکاف و جانسون می تواند در تبیین ساختار مفهومی مؤلفه های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار کند. به این ترتیب، این تحلیل نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و بینش کلی در مقیاس بشری به منظور تسهیل در فهم آیات را فراهم می آورد. نتایج این پژوهش می توانند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشند.
تحلیل پیکره ای بر حرف اضافه «از» در کتب درسی پایه های اول تا ششم: رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
31 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، بررسی حرف اضافه «از» در کتاب های درسی است. چندمعنایی حرف اضافه موجب اشکالاتی در دریافت و درک بسیاری از دانش آموزان می شود. در این پژوهش از پیکره متنی کتب درسی فارسی، علوم، هدیه های آسمانی و مطالعات اجتماعی از پایه اول تا ششم ابتدایی بهره گرفته ایم. در تحلیل داده ها از رویکردهای پیش نمونه راش (Rosch) (1975) و چندمعنایی نظام مند تایلر و ایوانز (Tyler & Evans) (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی استفاده شده است. ابتدا جملات شاهد حاوی حرف اضافه «از» از پیکره جداسازی شدند. مجموعه معانی به دست آمده از مطالعه این زیرپیکره عبارتند از: «نوع»، «جزء کل»، «منشأ»، «زمان»، «قیاس»، «به وسیله، به کمک، با»، «درباره»، «جهت»، «حرکت»، «مجاز» و «متمّم». توزیع آماری معانی در کلّ زیرپیکره (دامنه عام) به معنی «جزء کل» تعلق دارد. معانی این حرف اضافه در میان درس ها و پایه های تحصیلی (دامنه خاص) یکسان به دست نیامد. در میان سه پایه اول تا سوم تحصیلی معنی «متمّم» و سه پایه چهارم تا ششم تحصیلی معنی «جزء کل» سرنمون شد. این یافته ها نشان داد که معنای سرنمون دروس فارسی و هدیه های آسمانی «مجاز» و دروس علوم و مطالعات اجتماعی «جزء کل» است.
حوزه مفهومی شکار و بازنمایی منفی آن در مقوله عشق: تحلیلی شناختی - فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و گویش های غرب ایران سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
101 - 119
حوزههای تخصصی:
استعاره به منزله فرایندی شناختی، مقوله های ذهنی را در حوزه ای ملموس، عینیت می بخشد و امکان مطالعه ساختار ذهنی انسان را فراهم می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی کلان استعاره «ازدواج شکار است» و بازنمایی منفی آن در حوزه عشق (همسرگزینی و ازدواج) براساس نظریه استعاره مفهومی و زبان شناسی فرهنگی (پالمر، 1996؛ شریفیان، 1392) است. با استناد به پیکره دادگان زبان فارسی و ضرب المثل های فارسی، استعاره «ازدواج شکار است» و بازنمایی منفی آن در این حوزه را بررسی کردیم. سه خرده استعاره «همسرگزینی و ازدواج، شکار است»، «همسرگزینی و ازدواج، سرقت است» و «همسرگزینی و ازدواج، اسارت است» به دست آمد. این خرده استعاره ها در قالب استعاره های زبانی «شکارکردن»، «به چنگ آوردن»، «عقل و هوش ربودن»، «قاپ دزدیدن»، «قرزدن»، «تورکردن»، «گرفتارکردن»، «به دام انداختن»، «اسیرکردن»، «به بندگی گرفتن» و «درکمندکشیدن» با بار عاطفی منفی درباره مرد یا زن به کار می روند. یافته ها نشان داد که در زبان فارسی بازنمایی استعاری منفی حوزه شکار درزمینه «همسرگزینی و ازدواج» درمورد زن و مرد مشاهده می شود. گاه زن صیدی ارزشمند و طعمه مرد است و گاه نقش صیاد را پیدا می کند و مرد به عنوان طعمه شکارچیِ زن معرفی می شود. نتایج نشان داد که عواملی مانند جنسیت، تعهد نسبت به زندگی مشترک و تناسب زوجین به لحاظ ظاهری، اقتصادی، سن، تجرد و اخلاق مداری بر بازنمایی های استعاری تأثیرگذار هستند.
نمود تقریب و ساخت افعال متوالی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
66 - 51
حوزههای تخصصی:
ساخت نمودی یکی از روابط معنایی میان بندی است که مراحل پیش از آغاز تا پایان یک رویداد را نشان می دهد. نمود تقریب یکی از انواع ساخت نمودی است که بیانگر مرحله پیش از آغاز است و احتمال وقوع رویدادی را در زمان گذشته، حال و آینده نشان می دهد. در زبان فارسی از ترکیب فعل معین «داشتن»، پیشوند «-می» و فعل اصلی ساخت مستمر ماضی و مضارع ساخته می شود که بیانگر نمود ناقص دستوری است و باتوجه به بافت در صورتی که فعل اصلی از افعال لحظه ای یا ایستا باشد بیانگر نمود واژگانی تقریب است. در پژوهش حاضر نمود تقریب ساخت افعال متوالی زبان فارسی در چارچوب دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار گرفته است که هدف آن تعیین نوع عمل فعل اصلی و رابطه الحاق پیوند نمود تقریب افعال متوالی زبان فارسی است. در راستای دستیابی به این هدف داده ها از فرهنگ فارسی عامیانه نجفی، پایگاه دادگان زبان فارسی، سایت ها و سایر آثار پژوهشی گردآوری شدند و پس از تعیین متوالی بودن آنها بر مبنای معیارهای آیخنوالد، در چارچوب دستور نقش و ارجاع نوع عمل و رابطه الحاق-پیوند آنها توصیف و تبیین شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که ساخت متوالی نمود تقریبی دارای رابطه الحاق-پیوند ناهمپایگی هسته ای است.
ضمیر مشترک «خود»، کاربردها و معانی متنوع آن (مطالعه موردی: دیوان شرف الدین شفروة اصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از انواعِ کلمه در زبان فارسی، مانندِ ضمایر مشترک گاه کاربردها و معانی متنوعی دارند که اغلب چندان توجهی به آنها نشده است. ازجمله این ضمایر در دیوان شرف الدین شفروه اصفهانی، شاعر زیسته در قرن ششم هجری، ضمیر مشترک «خود» است. این ضمیر ظاهرا از تکیه کلام های گفتاری این شاعر است که به زبان شعر وی نیز راه یافته است. معانی متنوع «خود»، کاربردهای آن و نقشی که در تصحیح متن دیوان دارد، قابل توجه است. در این مقاله، به معانی متنوع این ضمیر و نقش های آن می پردازیم و سپس نقش ضمیر «خود» را در تصحیح متن، به عنوانِ عنصری درون متنی، با ذکر نمونه هایی بررسی می کنیم.
تعبیری ناآشنا در بیتی منسوب به لبیبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
105 - 108
حوزههای تخصصی:
در این یادداشت به بیتی منسوب به لبیبی پرداخته و نشان داده ایم که این بیت تقریباً به همان صورتی که در فرهنگ ها ضبط شده صحیح است و بحث درباره تصحیف اجزای آن که اخیراً در مقاله ای مطرح شده، گویا برخاسته از تعبیر ناآشنای «قاروره بر روی پزشک/طبیب زدن» است. برای این تعبیر شاهدی نیز از رباعیات شمس گنجه به دست داده ایم.
بازتاب باورهای عامیانه و خرافی در شعر کلاسیک؛ با تاکید بر چشم زخم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
170 - 189
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و ادبیات عامیانه پیشینه فرهنگی و ادبی هر ملتی است. عناصر ادبیات عامیانه داستانها، قصه ها، اسطوره ها، باورها، خرافه ها، لالایی ها، ترانه ها، فهلویات، ضرب المثل ها، چیستا ن ها و امثال اینها است که بخش عظیمی از فرهنگ و هویت یک ملت را تشکیل می دهد. باورهای عامیانه و خرافی یکی از این عناصر می باشد که در ادبیات و شعر کلاسیک هم تأثیر به سزایی داشته است. باور به چشم زخم و شورچشمی یکی از این باورها ست که در جوامع مختلف شاهد آن می باشیم. بشر از دیرباز بر این باور بوده است که چشم زخم آسیبی است که در اثر حسد و سوء نیت دیگران به انسان می رسد و در پی راهکارهایی برای دفع آن بوده است. این باور تنها خاص ایرانیان نیست؛ بلکه در بین هندیان، اعراب، یونانانیان، ایتالیایی ها، امریکاییان اروپایی تبار و ... به شدت رواج دارد. چشم زخم از مضمون هایی است که به کرات در دیوان شاعران فارسی زبان به چشم می خورد. هدف از این پژوهش آشنایی مخاطب با باورهای عامیانه از جمله چشم زخم و بازتاب آن در شعر فارسی است. با بررسی دیوان های شاعران بزرگ مشخص گردید که پدیده چشم زخم از موضوعات حائز اهمیتی است که شاعران بسیار به آن توجه کرده اند. ازآنجایی که تأثیر قرآن و حدیث بر ادب فارسی کاملاً مشهود است، نمی توان گفت چشم زخم عنصری صددرصد خرافی است.
کاربرد تمثیل در قطعه ای تعلیمی به زبان ختنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۹) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
3 - 17
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی یکی از سبک های مهم ادبی و از شاخه های پربار انواع ادبی محسوب می شود که با بیان هنرمندانه و با استفاده از ابزارهای کارآمد ادبی همچون تمثیل به طرح مباحث تعلیمی می پردازد و پیام خاص خود را به مخاطبش انتقال می دهد. آنچه در آثار ادبی تعلیمی می تواند پند و اندرزهای اخلاقی را پررنگ تر کند، کاربرد ابزارهای بلاغی برای ملموس کردن برخی مفاهیم انتزاعی و غیرحسی است. در این پژوهش به بررسی آرایه های ادبی در متنی به زبان ختنی می پردازیم. زبان ختنی یکی از زبان های ایرانی میانه شرقی است که در مقایسه با سایر زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه غربی کمتر مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است، مقاله حاضر بر آن است که به بررسی آرایه های ادبی موجود در فصل دوم کتاب زمبسته بپردازد. کتاب زمبسته حاوی مطالب تعلیمی و آموزه های بودایی مکتب مهایانه است. بنابراین، می توان آن را در زمره آثار تعلیمی به شمار آورد و به کارگیری این ابزارها در این فصل از کتاب شاید بیانگر این است که نویسنده با استفاده از آنها سعی در تفهیم بهتر مطالب تعلیمی به مخاطبان خود داشته است. همچنین، این مطالعه نشان می دهد که زبان ختنی نیز مانند دیگر زبان ها از چنین ابزارهای بلاغی بی بهره نبوده است.
نقش عوامل صوتی در تمایز دستوری افعال دو هجایی همسان (در گونه مشهدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر افعال دو هجایی در گویش مشهدی معرفی می شوند که حتی به لحاظ جایگاه تکیه نیز کاملاً همسان هستند اما در زمان های متفاوت دستوری به کارمی روند و گویشوران مشهدی از عوامل صوتی خاصی جهت تمایز این افعال بهره می برند. عامل تمایز این افعال نه واجی است و نه تکیه ای به همین سبب در پژوهش حاضر به کمک آواشناسی آکوستیک این افعال بررسی می شوند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی بر ۱۰ مرد گویشور مشهدی در محدوده سنی ۴۰ تا ۶۰ سال انجام شد. نقش همبسته های آکوستیکی تکیه و تأثیر آن بر تمایز دستوری افعال دو هجایی به وسیله پارامترهای صوتی مهم نوای گفتار یعنی فرکانس پایه، شدت و دیرش بر افعال بررسی شد. در این بررسی۲۴ فعل تولید و به وسیله نرم افزار تحلیل گفتار پرات بررسی شد. این افعال دو هجایی در هشت زمان دستوری حال استمراری و آینده، ماضی ساده و ماضی نقلی، ماضی استمراری و ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید و ماضی ابعد به کار رفته اند. یافته ها نشان می دهند افعالی که نسبت زمانی دورتری با گوینده دارند با دیرش و زیر و بمی بیش تری تولید می شوند اما افعالی که به زمان گوینده نزدیک تر هستند از دیرش و زیرو بمی کم تری برخوردارند. این افعال به دو دسته دور (آینده، ماضی نقلی، ماضی نقلی مستمر و ماضی ابعد) و نزدیک (حال استمراری، ماضی ساده، ماضی استمراری و ماضی بعید) تقسیم شدند. گویشور مشهدی برای القای مفهوم زمان دورتر در افعال کاملا همسان نیازمند دو عامل دیرش و فرکانس پایه است.
فرایند کشش جبرانی در گویش بروجردی در چارچوب نظریه بهینگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درباره "فرایند کشش جبرانی در گویش بروجردی" و روش انجام آن به صورت توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش با به کارگیری دو نظریه "بهینگی و مورایی" فرایند کشش جبرانی[1] واکه در گویش بروجردی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید دو نوع کشش جبرانی در این گویش وجود دارد: نخست کشش جبرانی واکه که ناشی از حذف همخوان های چاکنایی /h/ و/ʔ/ است و دیگری کشش جبرانی واکه ناشی از حذف واکه. این دو همخوان چاکنایی تنها همخوان های گویش بروجردی هستند که وزن هجایی دارند. حذف این دو همخوان یا واکه سبب می شود مورای آنها به واکه کوتاه پیش از آنها منتقل گردد و از آنجایی که واکه های کوتاه تک مورایی هستند، پس از جذب مورای آزاد شده همخوان های چاکنایی و واکه محذوف، به واکه های دو مورایی تبدیل گردند و فرایند کشش جبرانی بر روی آنها اعمال شود. نتیجه پژوهش حاضر مشخص نمود این فرایند در گویش بروجردی، علاوه بر سه بافت واجی که "بیک مور" معرفی کرده است، در بافت دیگری نیز در واژه های سه هجایی رخ می دهد.
فرایند حذف در گویش رودباری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
109 - 143
حوزههای تخصصی:
فرایند حذف elision یا deletion یکی از فرایندهای واجی (phonological process) است که در خدمت اقتصاد زبان است و به منظور کم کوشی و آسان جویی در زبان ها و گویش ها صورت می گیرد. در این نوشتار حذف واج (اعم از واکه، همخوان و هجا) در سطح واژه یا در ترکیب واژگانی در گویش رودباری مورد بررسی قرار گرفته است. گویش رودباری از گویش های کرانه دریای خزر است که در شهرستان رودبار در جنوب استان گیلان به آن سخن می گویند. شواهدی که در این مقاله ارائه شده اند از واژه نامه های مختلف گویش رودباری و نیز از پژوهش میدانی در آبادی های مختلف شهرستان رودبار که به این گویش سخن می گویند به دست آمده است. این پژوهش نشان می دهد که در گویش رودباری از میان واکه ها، بیش از همه e/a/ǝ به عنوان واکه پایانی، و از میان همخوان ها r، x، f، q،n ، š، d، t،z ، s، k، b، v، y، ? و h بیشتر در معرض حذف قرار دارند؛ که در این میان به ویژه بسامد حذف d و r قابل توجه است. حذف همخوان ها عمدتاً پس از واکه و در جایگاه پایانی دیده می شود. به دلیل نزدیکی گویش رودباری با گیلکی، تاتی، تالشی و تبری، نتایج این پژوهش برای پژوهشگران این زبان ها سودمند و تا اندازه زیادی به این زبان ها قابل تعمیم است.
مقایسه صرف فعل در چند گویش مرزی خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گویش های فارسی خراسان شمالی و حتی رضوی گاه آمیختگی هایی را با الگوهای زبانی برخی اقوام مهاجر شاهد هستیم که موجب شده اطلس گویشی آن ها ناهمگن شود. این در حالی است که نواحی جنوبی استان خراسان رضوی و نیز خراسان جنوبی به جهت واقع بودن در حاشیه کویر و دوری از مرکز، گویش های فارسی اصیلی دارد که برخی از ویژگی های فارسی میانه و دری آغازین را به یادگار داشته و در مواردی با گویش های فارسی مرزی در افغانستان نیز بی شباهت نیست. به دلیل ماهیت پیکره بنیاد پژوهش در زبان ها و گویش های ایرانی بررسی تطبیقی آن ها در تحقیقات دانشگاهی کشور چندان معمول نبوده و کمبود اطلاعات گویشی با رویکرد مقایسه ای، انجام این دسته از پژوهش ها را محدود کرده است. مقاله حاضر از نتایج یک تحقیق میدانی در باب بررسی تطبیقی گویش های مرزی شرق ایران است که در آن گونه های متنوع صرف فعل در زمان های مختلف در چند گویش از نواحی جنوبی استان خراسان رضوی شامل شهرهای خواف، تایباد و تربت جام همراه با مثال های مرتبط ارائه شده اند. پژوهنده به این منظور از رهگذر مصاحبه و همچنین مشاهده مستقیم، پیکره گویشی مورد نیاز را استخراج و ثبت کرده است. تعداد گویشوران از هر گویش 5 نفر مرد و زن بومی با میانگین سن 60 سال است. نتایج تحقیق حاضر حاکی از تفاوت هایی در ساخت فعل در برخی از گویش های مورد مطالعه از حیث نمود استمرار در زمان های حال و گذشته مستمر (ملموس) و نیز درج پیشوند be بر ابتدای برخی ساخت های گذشته، همسو با زبان فارسی میانه است.
A Symmetric Approach to Agreement in Kurmanji (Northern Kurdish) Direct Arguments(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Kurmanji uses two morphological forms of pronouns and R-expressions: direct and oblique. The direct form of first and second pronouns (local pronouns) is fully specified for person and number. In contrast, direct third-person pronouns and R-expressions are unmarked; however, these arguments still exhibit person and number agreement with verbs and number and gender agreement with Ezafe heads. There are two approaches to deal with direct unmarked arguments. In the asymmetric approach, these arguments are assumed to be fully specified for relevant φ-features, which are deleted at PF (Phonological Form) after agreement, whereas in the symmetric approach, they are merged as underspecified for relevant features and acquire their interpretation via agreement. Given the prevalence of unmarked arguments in Kurmanji, the symmetric approach is more economical and minimalistic, requiring fewer theoretical tools and computations. The present study shows that the key distinction between local pronouns and unmarked arguments lies in the specification of relevant φ-features. Direct unmarked arguments enter the derivation underspecified for these features, establishing a relation of ‘subset control’ in agreement and acquiring their interpretation by spreading features from the agreeing head at the LF (Logical Form) interface. This study also reveals that agreement in Ezafe constructions and pro-drop sentences also involve subset control and agreement is the only possible way to license φ-features, such as gender in inanimate arguments and person in R-expressions.
دستگاه فعل در گویش کندازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۹) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
70 - 91
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی و توصیف دستگاه فعل در گویش کُندازی است. کُندازی روستایی است کوهستانی و کهن که در دهستان اَبرَج و در بخش دُرودزَن شهرستان مرودشت قرار گرفته است. گویش کندازی یکی از گویش های بازمانده از زبان فارسی میانه و گویشی از شاخه غربی جنوبیِ زبان های ایرانی نو است که با گویش های دشتکی، امامزاده اسماعیلی، کوهمَره ای/ کُهمَره ای، اردکانی، خُلّاری، قَلاتی، لارستانی، دَوانی و دشتی و پاره ای دیگر از گویش هایی که دارای ساخت کُنایی هستند، شباهت و همانندی هایی دارد. در این پژوهش، شیوه ساختاری مصدر، ستاک حال و گذشته، اسم مفعول، شناسه های فعلی در زمان های حال و گذشته، واژه بست فاعلی، وجه و زمان دستوری افعال بررسی می شود. شیوه پژوهش در بررسی و مطالعه این گویش، میدانی و کتابخانه ای است. داده های زبانی این گویش می تواند پرتویی بر دانش ایران شناسی، شناخت و مطالعه زبان های ایرانی و پژوهش های رده شناسی باشد. در این پژوهش، 1۶ گویشور مرد و 4 گویشور زن در گروه های سنی 20 تا 80 ساله از افراد بی سواد، کم سواد و باسواد در گردآوری پیکره زبانی همکاری داشته اند.
بازنمایی قدرت، سلطه و مقاومت در گفتمان دادگاه: جستاری در گفتمان کاوی قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام قضایی موجود در هر کشور از مهم ترین نهادهای اعمال قدرت محسوب می شود. در این نظام مهم ترین ابزارکنش اجتماعی، زبان است تا جایی که می توان اذعان کرد که در هیچ بافتی به اندازه بافت حقوقی و قضایی چگونگی کاربرد زبان محسوس و تأثیرگذار نیست. زبان در بافت های مذکور ابزاری در جهت اعمال قدرت، سلطه و کنترل است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ابعاد مختلف گفتمان محاکمه به بررسی انواع بازنمایی های قدرت در تعامل مشارکان در جلسات مختلف دادگاه می پردازد. بدین منظور جلسات متعدد دادگاه حقوقی، کیفری و خانواده مربوط به دادگاه و دادسرای شهرستان دورود مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. تحلیل داده ها در مطالعه حاضر بر مبنای تلفیقی از رویکردهای کمی و کیفی است. در بعد کمی از محاسبات آماری، و در بعد کیفی با اتکاء بر چارچوب قوم نگاری (هایمز، 1974) به تحلیل داده ها پرداختیم. یافته ها مؤید آن هستند که در گفتمان محاکمه، مشارکان حقوقی (قاضی، بازپرس، دادیار و غیره) جهت تثبیت قدرت و سلطه خود از راهبردهای مختلف کلامی و غیرکلامی بهره می جویند که از میان آن ها می توان به «پرسش» و «قطع کلام» اشاره کرد. در مقابل، مشارکان عادی (اعم از متهم، شاکی، متشکی و غیره) با به کارگیری شگردهایی چون مداخله، قطع کلام، پرسش متقابل و سکوت مقاومت خود را در برابر اعمال سلطه و قدرت نشان می دهند. نتایج پژوهش حاضر می تواند گامی در جهت بهبود تعامل مشارکان در گفتمان محاکمه تلقی شود که بر مبنای آن افراد با آگاهی بیش تری در پیشبرد اهداف خود در بافت های قضایی اقدام کنند.
شبکه معنایی در زبان لاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد تا روابط مفهومیِ موجود بین واژه های زبان لاری، ادامه زبان فارسی میانه و یکی از زبان های ایرانیِ در حال انقراض را که در شهرستان لار، استان فارس، تکلم می شود، در چارچوب معنا شناسی واژگانی بررسی و بخشی از شبکه معنایی آن را برای نخستین بار تعیین کند. بدین منظور 2500 واژه از 5000 واژه اصیلِ گردآوری شده اقتداری (1371) که با حرف «ل» (لاری) مشخص شده اند، به عنوان داده های پژوهش، استخراج و براساس موضوع دسته بندی شدند و روابطِ مفهومیِ موجود بین آن ها تعیین گردید. سپس، تعداد و درصد واژه های شرکت کننده در این روابط، تعیین و در هر رابطه طرحی برای شبکه معنایی این زبان ارایه گردید. نتایج نشان می دهد که در این زبان روابطِ مفهومیِ شمول معنایی، هم معنایی، چندمعنایی، هم آوا-هم نویسی، هم نویسی، تقابل معنایی، تباین معنایی، جز ء واژگی، عضوواژگی و واحدواژگی وجود دارد که از این میان، شمول معنایی بیشترین و تباین معنایی کمترین بسامد وقوع را دارد. به علاوه، موردی از هم آوایی نیز یافت نمی شود که نشانگر ابهام کمتر نسبت به فارسی معیار در زبان لاری باشد. همچنین، شبکه معنایی زبان لاری منحصربه فرد و بخش اعظم آن دارای نظمِ سلسله مراتبی است و در بخش هایی نیز به صورت ناهمگن است.
مقایسه تطبیقی مؤلفه های فرهنگ ملی جامعه ایران و مصر (مطالعه موردی: سیمین دانشور«سَووَشون» و «کوچه مَدَق» از نجیب محفوظ)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
137 - 170
حوزههای تخصصی:
نویسندگان از رهگذر داستان به ارائه افکار و اندیشه های خاص خود و گاه جامعه می پردازند و چه بسا آثار داستانی آینه تمام نمایی است که فرهنگ ملی جامعه را منعکس می سازد. نویسندگان ایران و عرب نیز نقش تعیین کننده ای در گستره ادبیات معاصر بر عهده دارند. سیمین دانشور از جمله بانوان نویسنده ای است که در رمان های خویش به هویت و فرهنگ ملی ایران پرداخته است. در مقابل نویسنده مصری، نجیب محفوظ، نیز حضوری فعال و پر ثمر در عرصه ادبیات معاصر داشته و در آثار داستانی خویش با نگرشی واقع گرایانه، عمده ترین مسائل فرهنگی واجتماعی مصر را در برهه ای از زمان به تصویر کشیده است. با توجه به تاثیر پذیری این دو نویسنده از فرهنگ ملی و بازتاب آن در آثارشان، در این پژوهش به بررسی تطبیقی مولفه های فرهنگ ملی در رمان های «سووشون» از دانشور و «کوچه مدق» از نجیب محفوظ به روش توصیفی - تحلیلی پرداخته شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که هر دو نویسنده در نگارش رمان های خود از فرهنگ جامعه خویش تاثیر پذیرفته اند؛ اگرچه باورهای اساطیری و تاریخی مانند مراسم نوروز، سیاوشان و... در آثار سیمین دانشور نمود بیشتری یافته است.
بررسی جایگاه و مقوله نحوی وجه نمای «چِمان» در کُردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجهیت در زبان های مختلف به کمک مقوله های دستوری متفاوت ازجمله صفات وجهی، قیود وجهی، افعال کمکی وجهی و افعال واژگانی وجهی بیان می شود. در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، از رویکرد شاخص بنیاد چینکوئه (2004) استفاده شده است تا ماهیت عنصر «چِمان» و به طور خاص مقوله و جایگاه نحوی آن در کردی کلهری مشخص گردد. از شمّ زبانی یکی از نویسندگان که گویشور کردی کلهری است در ارائه و تحلیل داده ها استفاده شده است. با استناد به شواهدی مانند «اختیاری بودن حضور این عنصر در جمله»، «نپذیرفتن پیشوند نفی»، «به کار نرفتن آن با وجه التزامی» و «قرارگرفتن بعد از قیدهای ارزیابی» نشان داده شد که عنصر مذکور به مقوله دستوریِ قید تعلق دارد و با قائل شدن به وجود فرافکن وجه معرفتی بر فراز گروه زمان در این زبان، به این نتیجه رسیدیم که جایگاه نحوی این عنصر به مثابه قید وجهی، شاخص فرافکن وجه معرفتی است. همچنین مشاهده شد که رویکرد شاخص بنیاد چینکوئه کفایت لازم را برای توصیف و تبیین ماهیت و رفتار «چمان» در این گونه زبانی دارد.
Plural Marking in Mahshahri, an Iranian Dialect on the Northern Coast of the Persian Gulf(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In this article, the plural marker in the Mahshahri dialect is examined. Mahshahri is the native language of the people of Bandar-e Mahshahr. This dialect has close similarities with other Iranian language varieties spoken in southern Iran, particularly those of other southern cities of Khuzestan Province, and Iranian language varieties of Bushehr, Fars and Kohkiluye and Boyr-Ahmad provinces. From a methodological point of view, this research is descriptive and analytical. The research data were mainly obtained through a questionnaire and by examining the text of a twenty-minute continuous speech from the Mahshahri dialect. The investigations carried out in this article show that the plural marker of Mahshahri is /-æl/, which, based on the phonetic environment of the base to which it is added, can have other allomorphic manifestations as well. The conducted studies also indicate that there are variations in the use of the plural marker in the Mahshahri dialect. These variations, in many cases, align with the replacement of the marker with its standard Persian counterparts. Therefore, the variations that can be seen in the use of the plural marker of Mahshahri can be considered in line with other current changes that are underway in the direction of leveling the dialect with standard Persian in Iran.
Equative Constructions in the Laki Language(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Different linguistic constructions, including comparative, superlative, similative, and equative constructions, are employed to convey the concept of comparison. Equative and similative constructions exhibit the highest semantic and structural resemblance out of all the specified constructions. In such constructions, two entities -referred to as the comparee and the standard- are compared based on a specific characteristic or quality. In equative constructions the comparison is based on a gradable property, where one of the referents has the property to a higher degree, while similative constructions compare the similarity in manner. This study explored the equative constructions in the Laki language by primarily relying on classification put forth by Haspelmath (2017). The data for the present study consists of 123 equative sentences taken from spoken interviews with twelve individuals residing in Noorabad city. The findings indicate that speakers mainly use seven strategies to convey the concept of equality in Laki. Furthermore, the data show that in numerous equative constructions in Laki, there is a preference for omitting the standard marker while retaining the degree marker