فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
اساساً کشف ظرفیت های معنایی، موسیقایی و زیباشناختی کلمات و کاربرد هوشمندانه آنها در بافت نحوی کلام، معیاری برای سنجش میزان انتظام و انضباط ذهنی شاعر است. در این مقاله، به شیوة تحلیلی- توصیفی و بر مبنای روش نقد فرمالیستی، دربارة نقش «به گزینی واژگان» در کمال بخشی به هندسه و هارمونیِ سروده های شاعران برجسته معاصر بحث و بررسی شده است. پژوهش حاضر حاوی این دستاورد است که مهم ترین کارکردهای زیباشناختی به گزینی واژگان در شعر معاصران عبارتند از: فضاسازی، ایجاد هارمونی و هندسه در بافت کلام، ایجاد تناسبات و تداعی های چندلایة لفظی و معنایی، و نقش القاگری. از این رهگذر، به گزینی کلمات به استحکام ساخت و بافت درونی شعر می انجامد و نظام هنری و هندسی شعر به کمال می گراید.
ریخت شناسی خاوران نامة ابن حسام خوسفی بیرجندی با تکیّه بر نظریة پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ریخت شناسی (Morphology)، تأثیر محتوا بر ساختار و شکل ظاهری آثار و نیز تأثیر ساختمان اثر بر محتوا و مضمون بررسی می شود. ساختار هر اثر ارتباط تنگاتنگی با مضمون آن دارد، به طوری که هر مفهوم خاص در قالبی خاص گنجانده می شود. خاوران نامه، از حماسه های دینی کهن شیعه است که موضوع اصلی آن، داستان هایی است از سفرها و حملات حضرت علی (ع)به سرزمین خاوران، با همراهی مالک اشتر و ابوالمحجن و جنگ با قباد، پادشاه خاورزمین و امرای دیگری، مانند تهماسپ شاه، جنگ با دیو و اژدها و امثال این وقایع حکایت می کند. با توجّه به مطابقت ساختار داستان های خاوران نامهبا تعریف خاصّ پراپ از قصة پریان، نگارندگان در این جستار کوشیده اند تا به شیوة توصیفی تحلیلی الگویی را که ابن حسام در سرایش داستان هایش به کار برده است، مشخّص سازند. همچنین، شباهت ها و تفاوت های این الگو را با الگوی قصّه های پریان مقایسه و تحلیل نمایند. در مطالعة حاضر، ضمن تطبیق ریخت شناسی پراپ با ساختار این قصه، به بررسی خویشکاری های دینی مذهبی آن توجّه شده است که مسلماً در طبقه بندی پراپ وجود نداشته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مثنوی حماسی مذهبی خاوران نامهبا وجود مذهبی بودن، بسیاری از کارکردهای خاصِّ قصّه های پریان را دارد و علاوه بر این، از کارکردهای دیگر که مختص حماسه های مذهبی است، از جمله دعوت به دین، پذیرش دعوت، نپذیرفتن دعوت و... برخوردار است.
تحلیل گفتمان اوصاف طبیعت و احوال اجتماع در اشعار مهدی اخوان ثالث بر اساس رویکرد ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش ویژگی های روایتی در افزایش ظرفیت های نمایشی طومار جامع نقالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت لشکرازجمله نمونه های طومار جامع نقالان در عهد قاجار است که نقالی گمنام در سال 1292ق آن را کتابت کرده است. هفت لشکردر اصل نام یکی از نبرد- روایت های مشهور نقالی است که از روی شهرت و رواج به یکی از طومارهای جامع نقالان نیز گفته شده است. جنبة روایی متن عامل پیوستگی ادبیات و نمایش است. تقلید حالات و حرکات اشخاص به وسیلة راوی، متن را به سمت داستان گویی نمایشی رهنمون می سازد. در این میان دخل و تصرف های ذهنی- ساختاری نقال در متن طومار، علاوه بر تبیین جایگاه روایت گری او، شگردهای روایتی خاصی را درجهت افزایش توان نمایشی اثر فراهم ساخته است. در مقالة حاضر ویژگی های روایی طومار جامع نقالان بر اساس نظریة ژراژ ژنت و تأثیر آن در جهت دهی به ظرفیت نمایشی اثر، بررسی شده است. براین اساس، ساختمان روایت در روایت در کنار شیوه های روایتی چون نظم و وجه یا حالت به شکل گذشته نگر و آینده نگر، شکل دهی کانون روایت و رابطة کانون با راوی دانای کل ازجمله ویژگی های روایی اثر مورد بحث است که جهت دهی نمایشی متن را نیز فراهم ساخته است.
تبیین تفاوت های متن روایی و غیرروایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار می بریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل می شویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوت هایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق می افتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنان که اگر بخواهیم داستانی واحد را یک بار برای کودکان و بار دیگر برای بزرگسالان تعریف کنیم، هر بار از شیوة بیان متفاوتی استفاده می کنیم، بدون اینکه پیام و درونمایة داستان تغییر کند. همچنین، بین «متن» و «متن روایی» نیز تفاوت هایی وجود دارد. «متن»، یک شیء، اعمّ از تصاویر، واژگان و... است، در حالی که «متن روایی»، متنی است که داستانی را نقل می کند؛ مثلا اسناد مربوط به جنگ سرد، متن روایی نیست، در حالی که یک داستان کوتاه، متن روایی است؛ زیرا بین عناصر سازندة آن رابطة علّی و معلولی وجود دارد. می توان چنین گفت که هر روایتی یک گفتمان است، اما همة گفتمان ها روایت نیستند. پژوهش حاضر به شیوة توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، به تبیین تمایزهای «متن روایی» و «غیر روایی» می پردازد.
ساختار تقابلی داستان سیاوش در شاهنامه بر اساس نظریه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تقابل» در داستان اسطوره ای حماسی سیاوش در شاهنامهچشمگیر است و به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های سازنده در وجود شخصیت ها و رویدادها خود را نشان داده است. زیر بنای همة رویدادها در این داستان دو اصل متقابل «زیاد بها دادن به پیوند خویشاوندی» و «کم بها دادن به پیوند خویشاوندی» در نظریة لوی استروس است. دو نوع تقابل در این داستان یافت می شود: 1. تقابل داخلی که ناظر بر تضاد سودابه و سیاوش در سرزمین ایران و حرمسرای کیکاووس است که باعث سربلندی و سپس طرد سیاوش می شود و همچنین ناظر بر جدال کیخسرو و فریبرز از یک طرف و جدال توس و گودرز به جانبداری از این دو شخصیت در مسئلة جانشینی کیکاووس از طرف دیگر است. بهانة اصلی در این نوع تقابل، خویشی و همخونی و به اصطلاح لوی استروس زیاد بها دادن است. 2. تقابل خارجی که ناظر بر توطئة گرسیوز و ستیز افراسیاب با سیاوش است و باعث مرگ او می شود. بهانة اصلی در این نوع تقابل، بیگانگی و دشمنی دیرینه و همان کم بها دادن است. همچنین اصل زیاد بهادادن ناظر بر خواب افراسیاب و سیاوش از یک سو و اصل کم بهادادن ناظر بر خواب پیران ویسه و گودرز کشوادگان از سوی دیگر است.
ساختار روایت در سه روایت از پیر چنگی با تأکید بر دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش مؤلفه های روایی (زمان دستوری، وجه، صدا) را از دیدگاه ژرار ژنت، در سه روایت از داستان پیر چنگی بررسی می کند. حکایت پیر چنگی، نخستین بار در اسرارالتوحیدروایت می شود؛ پس از آن عطار نیشابوری و مولانا آن را با اندک تغییری بازگو می کنند. در این گفتار وجوه تمایز این سه روایت بیان می شود. حکایت پیر چنگی با نام مولانا مشهور شده است. شیوه روایت گری و نوع روایت این داستان، در اسرارالتوحیدمتفاوت است. منوّر از سازوکارهای روایت در سطحی بالاتر از دو روایت دیگر بهره می برد. تفاوت های روایی حکایت اسرارالتوحیدبا دو حکایت دیگر عبارت است از: ترتیب روایت در این حکایت به شکل خطی نیست. نویسنده با رجوع به گذشته، داستان را روایت می کند؛ اما دو روایت دیگر کاملاً به شکل لحظه ای و خطی روایت می شود. فاصله، محصول حضور راوی در روایت است. فاصله در این روایت نسبتاً زیاد است؛ اما در دو روایت دیگر کمترین فاصله مشاهده می شود. دیدگاه در این روایت کانون درونی (Internally-Focalized) و از نوع «کانون درونی بازنمود همگن» است؛ اما دو حکایت دیگر کانون ندارد و از نوع «بازنمود ناهمگن» است. راوی حکایت اسرارالتوحیدداخل روایت خود است. راوی از شخصیت های فرعی به شمار می آید؛ یعنی همگن (Homodiegetic) است؛ اما راوی حکایت مولانا و عطار هر دو خارج از روایت خود هستند.
ارتباط تفسیر و ساختار حکایت در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوع ها در زمینه سبک شناسی روایت در متون کهن، چگونگی خوانش و تفسیر داستان های تمثیلی است. ارتباط این موضوع با روایت شناسی هنگامی روشن م ی شود که با صرف نظرکردن از محتوا و پیام تفسیرها، به ارتباط آن با خطوط داستانی توجه کنیم. مقاله حاضر درپی دست یابی به مهم ترین شیوه هایی است که مولوی براساس آنها به تفسیر حکایت های مثنویپرداخته است. می توان گفت ارائه تفسیرها بر محور هم نشینی مهم ترین ویژگی تمایزبخش مثنویاز متون مشابه است. مولوی برای ارائه این تفاسیر، حکایت را به صورت خطوط داستانی مجزا درنظر می گیرد و متناظر با هر خط داستانی تفسیری ارائه می دهد. تعدد این خطوط داستانی می تواند نتیجه تنوع شخصیت ها یا پی رفت های دریافت شده از متن باشد. در این فرایند، ارزش خطوط اصلی و فرعی با یکدیگر برابرند؛ بنابراین، در اغلب موارد، تفسیر ابتدایی (انگیزه بیان) یک حکایت چندان با تفاسیر میانی، پایانی یا حتی تفسیر منطبق با خط اصلی داستان هم خوان نیست. توجه به خطوط داستانی در شکل گیری تفاسیر، هم در تحلیل نوعی ویژه از چندمعنایی تمثیل در مثنویمفید است و هم می تواند فراهم آورنده تبیینی روایت شناختی از تداعی معانی در مثنویباشد.
تحلیل داستان شیخ صنعان بر پایه نظریه تک اسطوره جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برپایه نظریه تک اسطورة جوزف کمپبل، قهرمان به دنبال دعوتی آیینی، از جامعة خویش جدا می شود و با بهره گیری از آموزه ها، پای در راه سفر می نهد. در سرزمینی ناآشنا تحت تعلیم نیروهایی آیینی قرار می گیرد، آیین تشرف را می آموزد، و برای اصلاح به سوی جامعة خویش بازمی گردد. این سفر با نمادها و نشانه هایی در قالب کهن الگوها نمودار می شود و مصداقی از برخورد خودآگاه و ناخودآگاه در نظریة یونگ است. هدف این پژوهش تحلیل داستان شیخ صنعان با به کارگیری این نظریه و نمادهای مورد نظر یونگ و نظریه تک اسطوره کمپبل به روش توصیفی است. شیخ صنعان که نماد خودآگاه است، به ندای شبانة پیک ناخودآگاه، از سرزمین و مردم خویش جدا می شود و در غرب که نمادی از سرزمین ناشناختة ناخودآگاه است، تحت تعلیم آنیمای وجود قرار می گیرد تا شایستة آشتی با ناخودآگاه روان گردد. دختر که نمادی از آنیمای شیخ است، عشق و ظرایف آن را به او می آموزد و شیخ علم و ایمان را که ره توشه عالم خودآگاه به حساب می آید، به دختر وامی گذارد. در این سفر، چهارصد مرید نیز که از عناصر خودآگاه هستند، تسلیم ارادة ناخودآگاه می شوند. بازگشت شیخ از سفر روم به مکه منطبق است با مرحله فردیت، کمال، و بازگشت قهرمان در نظریه کمپبل.
شگردهای قبض و بسطِ روایت در مثنوی معنوی (مطالعه موردی داستانِ دقوقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل کارکرد روایی داستانی یکی از مهم ترین روش های شناخت داستان است. مجموعة حوادثی که در متن داستان رخ می دهند، شاکلة اصلی داستان را پی می ریزند. سیر بسیاری از داستان ها انتقال از یک وضعیت به یک وضعیت دیگر و سپس بازگشت به وضعیت پیشین است. هر عاملی که خواننده را در رسیدن به پایان داستان معلّق نگاه دارد، به نوعی آفریننده قبض و هر عاملی که سبب گشودگی و ادامه داستان گردد، به بسط روایی منجر می شود. مثنوی معنویبه سبب پیروی از ساختاری تو در تو و بهره گیری از شیوه داستان در داستان، یکی از نمونه های قابل توجه در به کارگیری این شگرد است. در این نوشتار داستان دقوقی (دفتر سوم) مورد بررسی قرار گرفته است. به نظر می رسد مولانا تحت تأثیر عوامل درونی و آموزه های اکتسابی، به گونه ای از روایت داستانی تمثیلی دست یافته و از همان طلیعه داستان (با عنایت به فضاسازی عرفانی، شیوة داستان در داستان و ...) روایت خویش را میدان گاه تداعی های پی در پی ساخته است. قبض و بسط های روایی خلق شده در این داستان، تعلیق هایی را رقم می زند که نتیجه آشکار آن، برانگیختن اشتیاق خوانندگان در رسیدن به پایان داستان است. شیوه کار در این پژوهش، پس از بررسی نحوه داستان پردازی در مثنویو تبیین تداعی و شاخصه های مهم آن، تقسیم تمامی ابیات این داستان به 3 مرحله آغاز، میانه و پایان و تحلیل چگونگی شکل گیری قبض و بسط روایی در این 3 مرحله بوده است.
بررسی و تحلیل دیدگاه های نقد ادبی در التوسل إلی الترسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بخشی از پژوهشی است که در قالب رسالة دکتری در پی استخراج موازین نقد ادبی از متون نثر فارسی است. این مقاله با نقد و بررسی کتاب التوسل إلی الترسل در شیوه ای توصیفی-تحلیلی به معرفی، نقد و تحلیل معیارهای نقد ادبی در این کتاب پرداخته است. پژوهش نشان می دهد که موازین نقد ادبی کتاب را می توان در چهارعنوانِ نقد متن، ضرورت توجه به جایگاه مخاطب، نقد نویسنده و نقد نقد جای داد. تأثیرپذیری از معیارهای نقد ادبی در ادبیات عرب، بهره گیری از نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی و دریافتهای شخصی نویسنده، سرچشمة معیارهای نقد ادبی در این کتاب است. مقاله نشان می دهد که معیارهای نقد ادبی در این کتاب با اندیشه های هرمنوتیکی، دیدگاه های فرمالیستها و نظریة انسجام هالیدی مشابهت هایی دارد. این شباهتها نشانگر کارامد بودن نظریات انتقادی کتاب در عرصة نقد ادبی امروز است که متأسفانه مغفول مانده و مورد استفاده قرار نگرفته است.
اسطوره قربانی در آثار «بهرام بیضایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین قربانی از کهن ترین آیین هایی است که در میان ادیان و ملل مختلف مورد توجه بوده است. انسان ها در تمامی اعصار تلاش کرده اند تا با دادن هدیه و قربانی به پیشگاه خدایان، خشنودی شان را جلب نموده، از خشم شان در امان باشند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل «اسطوره قربانی» در فیلم نامه ها و نمایشنامه های «بهرام بیضایی» است. وی با شناخت گسترده ای که از اسطوره ها دارد، در نگارش آثار ادبی خود از انواع آن ها بهره می برد. او در نگاشته هایش، به دو شیوه از «اسطوره قربانی» استفاده می کند. نخست، در خلال داستان به شکل صریح به اجرای این آیین، آن هم به اشکال گوناگون و برای اهداف مختلف پرداخته است. دوم، نمایشنامه ها یا فیلم نامه هایی آفریده که در دل روایت، «قهرمان قربانی» را جای داده اند. البته این نویسنده خلاق گاهی از هر دو شیوه، استفاده می کند. در این بررسی، نمایشنامه «فتح نامه کلات» و فیلم نامه های «قصه های میرکفن پوش»، «زمین»، «طلحک و دیگران» و «طومار شیخ شرزین» تحلیل شده اند. نتیجة این بررسی نشان می دهد «بیضایی» از انواع قربانی، در بخشِ «مناسک قربانی» استفاده کرده است: پیشکش های «خونی انسانی»؛ پیشکش های «خونی حیوانی» و پیشکش های «غیرخونی»، از نوع آشامیدنی ها. بیضایی از سه نوع «هدف قربانی» در روایت هایش بهره برده است: «کفاره ای»، «توسلی» و «شکرگزاری». شیوه دوم یعنی «قهرمان قربانی» نیز در آثار او چشمگیر است.
تأثیر مکرّرها در ایجاد لحن در غزلیّات شمس از دیدگاه فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل بافت اثر ادبی و عناصر سازنده آن در این تحقیق از طریق واژه های مکّرر ، توازن ، تصویر سازی ، استعاره ، شیوه بیان ، درنگ ، تکیه و تأکید... ، لحن های حماسی ، ستایشی ، شادی ، غم ، نیایشی را در این ابیات ایجاد کرده است . لحن با بُعد عاطفی اثر ، در تعامل است . از دیدگاه فرمالیسم روس، قاعده افزایی از روش های آشنایی زدایی محسوب شده که موجب برجسته سازی و توازن در غزلیات شمس است . قاعده افزایی در این ابیات ، نتیجه تکرارهای آوایی ، هجایی ، واژگانی و نحوی است ؛ که توازن را در ابیات آشکار کرده و باعث ارتقای کیفی ابیات و ایجاد لحن در این غزلیات شده است.در دیدگاه فرمالیستی ، قاعده افزایی ، هنجار گریزی و آشنایی زدایی که از اصول این مکتب هستند ؛ سبب فعال کردن عناصر زبانی در قافیه ها و ردیف های مکرر شده و ساخت های خلّاق را در این اثر به تصویر کشیده است و لحن ایجاد کرده است .نقش هنرسازه ها که از اصول فرمالیست هاست ، جنبه زیباشناسی در غزلیات مول وی دارد و موجب ابداع و نوآوری در ساخت و صورت ابیات می شود ، تا از طریق توازن ، آشنایی زدایی ، هنجار گریزی ، تصاویر استعاری و مجازی ، هویت این شاهکار ادبی را بیشتر نمایان کند.
تحلیل شعر «آی آدمها» و تفسیرهای آن براساس نظریه زیبایی شناسی دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیزر و یائوس تحت تأثیر مکتب پدیدارشناسی، نظریه ی دریافت و زیبایی شناسی دریافت را ارائه کردند. آنها معتقدند که متن های ادبی، معنای ذاتی یا ثابتی ندارند و این خواننده است که با خوانشِ خود، معنا را کشف می کند. آیزر تلاش کرد تا فرایند کشفِ معنا توسط خواننده را فرموله کند. او در ابتدا با مطرح کردنِ بحثِ شکاف ها و خلأهای موجود در متن های ادبی، خوانندگان را به مشارکت در تولید معنا سوق داد. از نظر آیزر، خوانندگان با پر کردن شکاف ها و نانوشته های متن ها، به آنها حیاتی دوباره می بخشند. حذف و برجسته سازی، فرضیه سازی، استراتژی خواندن/خواننده و افق انتظارات دیگر فرایندهایی است که آیزر و یائوس با طرح و بسط آنها، راه را برای تشریح پروسه ی کشف معنا هموار کردند. این جستار تلاش می کند شعرِ «آی آدمها» و تفسیرهای متعدد آن را، از منظر فرایندهای زیبایی شناسی دریافت بررسی و تحلیل کند. به همین منظور، ضمن معرفی و طبقه بندی تفسیرهای متعددِ این شعر، به تحلیلِ فرایند درکِ خوانندگان و همچنین تشریح فضاهای خالیِ متن پرداخته خواهد شد.
بررسی چند حکایت از گلستان بر اساس نظریه زمانی ژنت
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو، به منظور بررسی نظریه «زمان روایی» ژنت و با رویکرد ارزیابی این نظریه در تعامل با حکایت های گلستان، به بازخوانی حکایت هایی چند از آن پرداخته است. پیرامون مؤلفه های زمان رواییِ ژنت در گلستان، ناگزیر هستیم تا نظم گاهشمارانه طبیعی و منطقی را مجزا کرده و در بحث نظم و ترتیب زمانی، این دو را به طور جدا از هم بررسی کنیم. نیز پی رفت های متفاوتی که در هر روایت پیش رو داشتیم، ما را بر آن داشت تا از تعریف روایت مادر و روایت خُرد بهره بگیریم. رخداد برون روایی و رخداد درون روایی، تعاریف دیگری هستند که می تواند در تبیین تفاوت زمان و سرعت داستان و روایت به کار گرفته شود. در بررسی بسامد به عنوان یکی از مؤلفه های نظریه یاد شده، بسامد شباهت که پیش از این در مقاله ای تحت عنوان «زمان و روایت» به کار رفته است، در تبیین بهتر بسامد های روایی راهگشا گردید. این پژوهش، به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است که در آن، آغاز بحث با نظرداشت به نظریه های مطرح پیرامون «زمان و هستی»، مانند نظریه های هوسرل، شوتز و هایدگر بوده است. بر این اساس می توان گفت: سخن سعدی در گلستان به دلیل برخورداری از ایجاز های پرداخته و سنجیده، بار ها در برابر نظریه یاد شده کامل تر جلوه می کند. از این رهیافت، راوی در گلستان، ما را با مقوله های جدیدی نظیر: روایت مادر، روایت خُرد، رخداد برون روایی، رخداد درون روایی، بسامد شباهت، دنیای راوی، پسماند روایی و داستان برق آسا (شیوه نوینی از داستان نویسی معاصر) روبرو می کند.
بررسی تطبیقی زمان روایی در رمان های حین ترکنا الجسر و سفر به گرای 270 درجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان های پل ناتماماثر عبدالرّحمان منیف و سفر به گرای 270 درجه، نوشتة احمد دهقان رمان هایی هستند که به سبب رویکرد واقع گرایانه به جنگ، بسیار به هم شبیه هستند. با بررسی تطبیقی،افزون بر آشنایی با شیوه های روایت شناسی این دو رمان، شناخت ادبیّات پایداری مردم مشرق زمین جهت افزایش روحیّة پایداری و استقامت محقّق می گردد. هدف اصلی پژوهش حاضر، کشف اختلاف زمان تقویمی و زمان متن بر پایة نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت در این آثار و تطبیق آن ها با یکدیگر است. روش پژوهش، بر مبنای یادداشت برداری کتابخانه ای و به شیوة تحلیلی - تطبیقی است و تحلیل بر اساس مضمون است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بر اساس معیار نظم در هر دو رمان، تعدّد بخش هایی که با نگاهی گذشته نگر روایت شده اند وجه غالب این نوع از زمان پریشی را به اثبات می رساند. بر اساس معیار تداوم، این نتیجه به دست آمد که در گسترة روایت های هر دو رمان، مصادیق متعدّدی برای دامنه های زمانی روایت شدگی مربوط به صحنه وجود دارد. بر اساس معیار بسامد این نتیجه حاصل شد که بیشتر بخش های هر دو رمان بسامد مفرد دارند. رمان سفر به گرای 270 درجهاز تکنیک بسامد مکرّر یا چندمحور بهره نبرده است؛ ولی در رمان پل ناتمام، تعدّد یادآوری خاطرات مربوط به پل، سبب ایجاد بسامد مکرّر شده است؛ همچنین میزان استفادة رمان پل ناتماماز تکنیک بسامد بازگو یا تکرارشونده بیشتر از رمان سفر به گرای 270 درجهاست.
کاربرد اسطوره در سروده های محمد قیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد قیسی شاعر نوپرداز فلسطینی است که با استفاده از زبان سمبلیک و اسطوره ای توانسته حضوری فعال در عرصه های مقاومت این کشور داشته باشد. البته در این راه میراث کهن عربی و فرهنگ و تمدن اقوام ملل مختلف، منبع الهام شاعر بوده اند. وی افزون بر استفاده از اسطوره های بابلی، بین النهرینی و یونانی، به اسطوره های کنعانی و عربی نیز توجه وافری داشته است. نگارندگان در این پژوهش که به شیوة توصیفی تحلیلی تدوین شده است، نخست از اسطوره و خاستگاه تاریخی آن و انگیزه هایی که سبب توجه شاعران فلسطینی به اسطوره پردازی شده، به اختصار سخن به میان آورده اند. سپس انواع اسطوره های به کار رفته در شعر محمد قیسی را تبیین و تحلیل کرده اند. از یافته های تحقیق برمی آید که شاعر از هر پدیده موروثی و اسطوره ای اعم از مکانی، زمانی، انسانی و دینی برای ترسیم شور و شوق ملی، عشق به وطن و بازگشت به میهن، بهره برده و توانسته سخن گوی صادقی برای بیان آلام، آرمان ها و اندیشه های خود یا هم وطنانش در داخل و خارج از سرزمین های اشغالی فلسطین باشد.
بررسی جامعه شناختیِ ماجرای دسیسه بوسهل زوزنی در باب آلتونتاش خوارزمشاه از تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش جامعه شناختی به ادبیات با تکیه بر اثری تاریخی – ادبی، موضوع نوشتار حاضر است. بنیادِ نقد اجتماعی بر این فکر استوار است که اثر ادبی همواره محصول و مولود حیات اجتماعی است و ادراک درست و دقیقِ آن جز با دریافتِ دلایل و نتایج حوادث اجتماعی، میسّر نیست. توانایی های نهفته ای که در روابط افراد جامعه است و باعث قوام اجتماع می شود، در این هنگامه «پدریان و پسریان»، با فاصله گرفتن از یک ایدئولوژی واحد و خلقِ کنش های منفی، منجر به زوالِ هنجارها و پیوند های مشترک اجتماع می شود. آنچه بیهقی از دوران مسعود غزنوی توصیف می کند،کینه کشی، فروگیری و بی اعتمادی است. مشارکت افراد غالباً در چنین جوّی، منجر به بند کشیدن کارگزاران و تضعیف روحیه دلسوزان حکومت می شود، به طوری که اجتماع، با ایجاد و اعمالِ دسیسه کینه جویان و تأیید پادشاه، رو به قهقرا و زوال می رود. برای تبیینِ گفتار خویش، از نظریه سرمایه اجتماعیِ رابرت پاتنام استفاده کرده ایم. براین اساس، سرمایه اجتماعی را در سه بعدِ اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و حمایت اجتماعی در«ماجرای دسیسه بوسهل زوزنی در باب آلتونتاش» بررسی و تحلیل کرده ایم. تمام نشانه و نمونه های ذکر شده از ماجرا، دیدگاه پاتنام را این گونه تثبیت می کند که روابط درون گروهی دربار غزنوی، بر اساس کارکردهای منفعت طلبانه و بی اعتمادی پیش می رود. آنچه از این ماجرا به دست می آید، اعتمادسوزی، مشارکت منفی، افزایش احساس نا امنی و افول سرمایه اجتماعی است.
کانونی سازی در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در میان آثار بیژن نجدی، داستان «شب سهراب کشان» از تکنیک کانونی پردازی روایت به طور کامل بهره برده است. هدف اصلی این پژوهش کشف و شناخت انواع کانونی سازی در این روایت بر اساس موقعیّت کانونی ساز و میزان تداوم کانونی سازی است. بدین منظور پس از بررسی این داستان این نتایج حاصل شد که در این روایت کانونی سازی بیرونی از آنِ راوی-کانونی ساز و کانونی سازی درونی مربوط به شخصیت -کانونی ساز است که تقابلی از ادراک زمانی و مکانی و دانش و بینش نامحدود و محدود را به نمایش می گذارند. در بررسی مولّفه ی عاطفی دریافتیم که تقابل کانونی سازی بیرونی و درونی، کانونی سازی عینی و بی طرفِ شخصیت -کانونی سازِ درونی را در برابر کانونی سازی ذهنی و جانب دارِ راوی-کانونی سازِ بیرونی قرار می دهد. از منظر میزان تداوم کانونی سازی نیز این نتیجه به دست آمد که در این روایت ، درجه ی ماندگاری و تداوم کانونی سازی در سطوح مختلف ثابت است و فقط از دریچه ی نگاه راوی-کانونی ساز بیرونی ارائه می شود.
بررسی تطبیقی ساختار روایی خویش کاری ها در دو نبرد بزرگ «دریای اسمار» و «شاهنامه» بر اساس نظریّه ی روایتی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پراپ در پژوهشی روی صد قصّه فولکلورِ روس، خویش کاریِ شخصیّت ها را کوچک تر ین واحدِ ساختارینِ روایت دانست و با تجزیه و تحلیلِ آن ها، ساختارِ پیرنگِ قصّه و نظامِ کنش های روایی را صورت بندی نموده، حُکم هایی در موردِ ساختارِ بنیادینِ قصّه های پریان و رده بندیِ آن ها صادر کرد. پژوهشِ حاضر، با تکیه بر نظریّه پراپ، نخست درپیِ سنجشِ کار آمدیِ الگوی او در تبیینِ ساختاریِ روایتِ نبرد های مربوط به پاد شاهیِ بدیادران (Vidyadhara) در «دریای اسمار» بینِ سورج پرب (Suryaprabha) و شرته شرما (Šrutašarman) و نیز نبرد های مربوط به کین خواهیِ سیاوش و پاد شاهیِ آرمانیِ کی خسرو در «شاهنامه» است و سپس به مقایسه تطبیقیِ ساختارِ تحلیل شده روایتِ این نبرد ها می پردازد. پس از تجزیه و تحلیلِ قصّه ها مشاهده می شود که الگوی نظریّه پراپ تبیینِ مناسبی از ساختارِ رواییِ خویش کاری های این قصّه ها ارائه می کند که در مواردی با پیشنهاد هایی برای کار بستِ بهترِ این نظریّه همراه می شود. این الگو همسانیِ ساختارِ کلّی و نیز همسانیِ برخی روابطِ درونیِ خویش کاری روایت های مذکور را آشکار می کند. همچنین ناهمسانیِ برخی جزئیّاتِ خویش کاری ها نیز که می تواند نمایاننده تفاوت های فرهنگیِ هند و ایران به عنوانِ بسترِ پردازش روایت ها باشد، در نمود گارِ خویش کاری ها انعکاس می یابد.