فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی که از دستاوردهای ساخت گرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری می رساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستان های گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد می تواند با کنارنهادن تفاوت های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیت ها و زمینه ها دست یابد. داستان های شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایش نامة «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاین منظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان می کنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواری هایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل می توان پی برد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنش ها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) می توان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهان نگری آنان را در متن جست وجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت می توان به ارزش ها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیش گفته رسید.
روایة ""لعنة الأرض"" لجلال آل أحمد فی ضوء النقد الاجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یرتبط علم اجتماع الأدب بعلم الاجتماع من جهة کما أنّه یرتبط بالأدب من جهة أخری. یعدّ تحلیل العلاقة القائمة بین الأدب والمجتمع أساس ظهور النقد الاجتماعی للأدب ویرکّز هذا المنهج علی بنیة الأثر الأدبی ومحتواه ومدی ارتباطهما بالمجتمع حیث یقوم بتحلیل التأثیر والتأثّر بین الأدب والمجتمع وکیفیّة انعکاس القضایا الاجتماعیة فی الأثر الأدبی عبر وجهة النظر الفکریة أو الاعتقادیة أو الاجتماعیة لدی الکاتب. تسعی هذه العجالة إلی دراسة ونقد روایة ""نفرین زمین"" أی لعنة الأرض للروائی الکبیر جلال آل احمد فی ضوء المنهج الاجتماعی. یترکّز مضمون هذه الروایة علی تبعات قانون إصلاح الأراضی ودخول التقنیّات الجدیدة فی القری والأریاف الإیرانیة فی العصر الحدیث حیث یحاول الکاتب تصویر شرائح المجتمع الریفی المختلفة بعد تنفیذ قانون إصلاح الأراضی وتعرّض التقالید للزوال وزحف الحداثة علی تلک المناطق. وینظر إلی القضایا السیاسیة والاجتماعیة من منطلق مصلح اجتماعی ویقیم علاقة ما بین المجتمع والروایة باستخدام أسلوبه التعبیری الفنّی.
هنر پرت و پلاگویی
بررسی نشانه ـ معنا شناسی گفتمان در شعر «پی دارو چوپان» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه نشانه در گذر از رویکرد ساختارگرایی سوسوری و سپس نظام گفتمان روایی گریماسی وارد حوزه جدیدی شد که نشانه- معنا شناسی گفتمانی نامیده می شود. در حالی که جریان اول مبتنی بر رابطه تقابلی صرف میان قطب های معنایی از پیش تعیین شده و جریان دوم برنامه گرا و بر مبنای تغییر از وضعیت اولیه به ثانویه بود، این رویکرد نو با تأثیرپذیری از داده های مربوط به علم پدیدارشناسی و به کارگیری دیدگاه هستی مدار، دریچه ای بدیع در مطالعات زبان شناسی و نشانه شناسی می گشاید. در این رویکرد، فرآیند تولید معنا با شرایط حسی- ادراکی پیوند خورده و نشانه ها همراه با معنا، به گونه هایی سیال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن مطالعه فرآیند گفتمانی شعر «پی دارو چوپان» نیما در ابعاد حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی، چگونگی تولید جریان سیال معنا و عناصر اصلی و دخیل در آن را بررسی کند. این مقاله همچنین در پی نشان دادن این موضوع است که تکثر روایی و تکثر ارزشی در شعر نیما چگونه باعث ایجاد فضای تنشی و سیالیت گفتمان می شود و نیز این فضای تنشی به چه شکلی جریان حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی را ایجاد و هدایت می کند.
تحلیل ساختاری – اسطوره ای حکایت غلام و بازرگان در مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس رویکرد نقد ساختارگرایی حکایت «غلام و بازرگان» از باب دوم مرزبان نامه تحلیل شده است. در این تحلیل بر اساس شیوه پراپ در ریخت شناسی قصه های پریان، به دو بن مایه «سفر و بازگشت از سفر» توجه شده است. این دو بن مایه که در اثر پراپ یکی از سی و یک خویشکاری قهرمان محسوب می شوند، با کهن الگوی اسطوره ای آشناسازی و میر نوروزی، تطبیق داده شده اند. در این مطابقه عناصر سازنده اسطوره و حکایت با همدیگر مقایسه شده، ظرفیت تأویل پذیری اسطوره ای این حکایت و برابری آن با دو بن مایه اسطوره ای نشان داده شده است.
معاییرُ تقییم الشّعر من منظار قدامه بن جعفر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أحدثَ قدامه بن جعفر، وهو النّاقدُ المرموقُ فی العصر العباسیّ، تطوّراً فی النّقد الأدبیّ العربیّ لکونه أوّلَ من حاولَ المزاوجه بین الشّعر والفکر. إنّه حاولَ الثوره علی حاله النّقد الذوقی، بنقدٍ یقوم علی مبادئ وقواعد لها مصطلحها العلمیّ؛ المبادیء والقواعد والمصطلحات الّتی تجمعُ بین النّقد الفنّیّ من جهه والقاعده المنطقیّه الفلسفیّه من جهه أخری. سعی قدامه لأن یصِل إلی مبادیء النقد الأدبیّ وإلی صیاغه المعتقدات النّقدیّه والجمالیّه، أی إلی ما یُسمّی الیوم بالنّقد النّظریّ ( theoritical criticism ).
تهدُف هذه المقاله إلی دراسه آرائه النّقدیه والمعاییر الّتی قرّرَها فی نقد الشّعر. یدورُ معظم بحثه حول عناصر الشّعر وهی: اللّفظ والوزن والقافیه والمعنی. علی ضوء هذا الأمر، فإنّ للشّعر عند قدامه درجاتٌ، هی:1- غایه الجوده، حین یکون کلٌّ من الأسباب ومکوّنات الشّعر فی غایه التّجوید، 2- غایه الرّداءه، حین یکون کلُ سببٍ من الأسباب فی غایه الضّعف، 3- الأوسط بین الجوده والرّداءَه، حین تکون النّعوت والعُیوب فی الشّعر متکافئه.
آشنایی زدایی زبانی در آثار دولت آبادی (با تکیه بر دو اثر داستانی با شبیرو و عقیل عقیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله نظریات محوری فرمالیسم، که توجه بسیاری را به خود جلب کرد، «آشنایی زدایی» در ادبیات است. آشنایی زدایی رسالت هنر بیگانه سازی مفاهیم آشنا و به دست دادن ادراک نو از این مفاهیم با کنار زدن حجاب عادت از مقابل دیدگان است. آشنایی زدایی در ادبیات، در مقام یکی از مظاهر هنر، در سطوح متفاوت و از جمله در سطح زبان صورت می گیرد. زبان شناسان شیوه های بیگانه سازی در زبان را به مثابة یکی از عناصر صوری متن تبیین و طبقه بندی کرده اند. با تأمل بر زبان داستانی دولت آبادی درمی یابیم که این آشنایی زدایی تا چه اندازه در شکل دادن به فرم مطلوب و متناسب با مضمون داستان اهمیت دارد. از سویی این پژوهش بازنگری مختصری است بر تعاریف و تقسیم بندی هایی که تاکنون برای شیوه های گوناگون آشنایی زدایی در سطح زبان صورت گرفته است.
تحلیل شخصیت در داستان رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان کاوی، از نقدهای مهمی است که در بررسی متون ادبی از آن بهره گرفته میشود. در این مقاله براساس این نقد، به تحلیل شخصیت سهراب، رستم و کاووس در داستان «رستم و سهراب» پرداخته شده است. ابتدا شخصیت سهراب بر اساس تیپ شخصیتی «پرشور»، واکاوی و ارایه شد. باتوجه به ویژگیهای مشترک بین سهراب و این تیپ شخصیتی، از جمله: قدرتطلبی، شجاعت، اهمیت دادن به اهداف خود، روابط عاشقانه، لذت بردن از درگیر شدن در جنگ قدرت و جدی بودن، بیان گردید که شخصیت سهراب جزو شخصیتهای پرشور است و رفتار او با توجه به این تیپ شخصیتی، تحلیل شد. در ادامه، دیدگاه فروید درباره ی شخصیت و ساختار آن یعنی نهاد، خود و فراخود، بیان شد و سهراب، رستم و کاووس نمادی از آن سه جزو شخصیت دانسته شدند. در این تحلیل، تعارض بین سهراب، کاووس و رستم به تعارض بین نهاد، فراخود و خود، تعبیر شده است.
خوانش بینامتنی پیکر فرهاد و بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر نظریه بینا متنیت هیچ متنی در انزوا شکل نمی گیرد و نمی توان آن را بدون ارتباط با متون دیگر خواند یا تفسیر کرد. در روند خوانش داستان پیکر فرهاد تاثیرپذیری از بوف کور به روشنی محسوس است در واقع در این اثر، مؤلف نشانه هایی به کار می برد که با بررسی این نشانه ها می توان جنبه های بینامتنی را تشخیص و منابع آن را شناخت. این تحقیق با استفاده از روشِ تطبیقی و بر اساسِ نظریه بینامتنیت و بررسیِ شواهد به دنبالِ اثباتِ این فرضیه است که وجوهِ اشتراک بین داستانِ پیکر فرهاد و بوف کور که در پارهای موارد ماهیتِ تقلیدی پیدا می کند اتفاقی نبوده و این امر بیانگرِ تاثیرپذیریِ عباس معروفی از صادق هدایت در خلق این اثر است. همسانیِ پیرنگ، شیوه ی روایی یکسان(جریان سیال ذهن)، اعتقاد به تناسخ، استفاده از نماد های مشترک مانند نیلوفر کبود و ... از گزاره های مشترک این دو متن است و بررسی و تحلیل این اشتراکات در جهتِ اثباتِ بینامتنیتِ این دو متن از مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
تجربه ی دینی حافظ شیرازی بر اساس نظریه ی گلاک و استارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چالش های دین در دنیای مدرن و دفاع به ویژه جامعه شناسان از کارکردها اجتماعی دین، موجب شد تا جامعه شناسی دین در حوزه ی پژوهش های دینی شکل گیرد و پژوهش گران این حوزه را بر آن دارد تا راه کارهایی برای عملیاتی و اجرایی کردن دین، ارائه نمایند و کارکردهای آن را در مناسبات و تعاملات اجتماعی نشان دهند. لذا، از این رهگذر برای دین ابعاد متعدّدی مطرح نموده و آن را به عنوان پدیده ای چند بُعدی، معرّفی کردند. نظریه ی گلاک و استارک از جمله مهم ترین نظریه های مطرح در حوزه ی مذکور است. در این نظریه برای دین پنج بعد، ذکر شده:1. اعتقادی؛ 2. مناسکی؛ 3. تجربی؛ 4. فکری 5. پیامدی. تجربه ی دینی از عناصر مشترک همه ی ادیان و یکی از ابعاد مهم دین و در حکم جوهر آن می باشد. در تجربه ی دینی بر احساس که منبع ژرف دین است تأکید می گردد. در حقیقت، بعد تجربی دین شیوه ای برای احساس حضور خداوند در درون می باشد. گلاک و استارک برای تجربه ی دینی چهار شاخص برشمردند:1. شناخت؛ 2. توجّه؛ 3. ایمان و 4. ترس و بیش تر، کارکردهای اجتماعی آن ها را مورد توجه قرار دادند. حافظ شیرازی، به عنوان شاعرِ مسلمانِ عارف، صاحب تجربه های دینی است. شناخت حافظ، شهودی و مبتنی بر شیوه ی عاشقانه است. عشق در تجربه ی حافظ، پدیدآورنده ی پایدارترین نظام اجتماعی استوار بر مناسبات و تعاملات انسانی است و توجّه یا نیایش، بیداری و تعادل در رفتار اجتماعی را در پی دارد. ایمان، تعیین کننده ی نحوه ی عمل و معنابخش زندگی است و عدالت محوری و عمل گرایی، دو کارکرد عمده ی اجتماعی ایمان حافظ است. ترس در تجربه دینی حافظ راهی ندارد و حافظ امید را به جای آن می نشاند؛ زیرا ترس مربوط به آینده است؛ در حالی که حافظ اهل اغتنام فرصت و طالب زندگی در زمان حال است.
بحران هویت شخصیت ها در رمان «ویران می آیی» (تحلیل روایی و گفتمانی متن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر به تحلیل رمان «ویران می آیی» نوشته حسین سناپور می پردازد. قرائت ساختارگرایانه متن، نمونه ای خصیصه نما از یک تحلیل ساختارگرایانه متون ادبی و مبتنی بر ایده «تودوروف» درباره دستور روایت است. این بررسی نشان می دهد که می توان تمامی کنش ها را در روایت داستان «ویران می آیی»، به دو گزاره جست وجوکردن و نیافتن فروکاست. سپس با تکیه بر مفهوم مفصل بندی در رویکرد پساساختگرای تحلیل متن «لاکلو و موف»، نشان می دهد که شخصیت های اصلی داستان در جست وجوی روایتی جدید از هویت خود هستند که از طریق گفتمان غالب خانواده و حول محور گره گاه جنسیت شکل گرفته است، اما ناتوانی شخصیت ها در سامان دهی مجدد زنجیره هم ارزی که حول محور دال های اصلی مرد/زن شکل می گیرد، به معنای ناکامی آن ها در کسب هویت دیگری است که خواهان آن هستند. این نوشته همچنین نشان می دهد که مفصل بندی گفتمان متن، کاملاً شبیه به گفتمان های شکل دهنده هویت شخصیت های داستان است و به مانند آن ها و به دقت، هویت مردانه و زنانه را در قالب زنجیره های هم ارزی کاملاً مجزا سامان می دهد.
بررسی روان شناختی داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، با بهره گیری از نظریه های زیگموند فروید و کارل یونگ، به بررسی روان شناختی شخصیت سیاوش در شاهنامة فردوسی می پردازد؛ سیاوش دوران کودکی خود را در پرتو سرپرستی و آموزش های رستم، سپری می کند. با مطالعة ساختار توصیفی روان سیاوش، خصیصه های اخلاق مداری و عواطف غایی انسانی در وجود او به وضوح دیده می شود. این امر شاید از «فراخود» و فعالیت عالی آن در وجود سیاوش نشأت گرفته است، بر خلاف پدرش، کیکاوس که او زیر سیطرة مطلق «نهاد» است. آموزه های تعلیم و تربیت و فرهنگ خودمان با استناد به قرآن، از فراخود به «نفس لوامه» و از نهاد به «نفس اماره» تعبیر می کند. در این پژوهش مطابق با نظریات یونگ، درون گرایی سیاوش در شاهنامه طرح و اثبات شده است که از این منظر، سیاوش از خشونت و جنگ بیزار و جلوه ای کامل از انسان معتدل و حتی آرمانی اخلاقی است و نیز به شباهت و اشتراک شخصیت سیاوش با همتایان خود در اساطیر ملل دیگر اشارت شده است و مقوله های روان شناسی مانند کهن الگوی گیاه خدا، خورشید خدا، مادر زمین و تولد دوباره طرح و به تفصیل بیان شده است و این فرضیه طرح شده است که سیاوش نمودگار و مظهر خورشید و نور و گرما که از ویژگی های اساطیری باستان هستند نیز تلقی می شود.
بررسی ساختار و گونه روایی در متن سفرنامه ناصرخسرو براساس نظریه ژپ لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های منحصر به فرد سفرنامه ناصرخسرو بر خلاف دیگر سفرنامه ها، شروع با حادثه داستانی، برخوردار بودن از زبان روایی- ادبی، حکایت های دلنشین، دقت و جزئی نگری است. اگر چه ساختار کلی قالب سفرنامه با داستان و رمان تفاوت دارد اما سفرنامه ناصرخسرو به دلایل منحصر به فرد روایی و ساختاری بیشتر ساختاری شبیه به قصه و داستان دارد تا سفرنامه و گزارش. بسیاری از ویژگی های ساختاری داستان، از جمله وضعیت اولیه، نیروی تخریب کننده، وضعیت میانی و موقعیت پایانی، ساختار متفاوتی به این سفرنامه داده است. علاوه بر این، گونه های روایی خاص این اثر موجب شده است تا مخاطب به آسانی جذب آن گردد. این پژوهش کوششی است برای تبیین ساختار طرح و گونه های روایی در سفرنامه ناصرخسرو. بدین منظور از رویکرد روایت شناختی نوین ژپ لینت ولت بهره برده ایم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بر اساس نظریه ژپ لینت ولت ناصرخسرو، برای بیان دیده ها و شنیده های خود از الگوی روایتی همسان(راوی = کنشگر) و از دو گونه زاویه دید درونی و صفر استفاده نموده است.
فراهنجاری نحوی در دیوان غزلیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع اساسی در این مقاله فراهنجاری نحوی در دیوان شمس است که شگفتی و تنوعِ خاصّی به غزلهای وی میبخشد. نگارنده، پس از پرداختن به موضوعاتِ آشناییزدایی و برجستهسازی بهعنوان مباحث مقدّماتی، مقاله را با تأکید بر مشخّصههایی چون: تطبیق صفت با موصوف، عدم مطابقت نهاد با فاعل، ایجاد پرش ضمیر، گسترش دادنِ جزء اوّل فعل و نیز با طرح مؤلّفههایی نظیرِ قلبِ نحوی، مطابقهی فاعلی، چینشِ واژگانی، استعمال هنریِ فعلهای مرکب بهعنوان عناصر نظمآفرین، بیان میکند که مولانا قصد دارد ضمن ایجادِ آشناییزدایی و درنگ هنری، خواننده را برای کشف مقاصد زیباشناسی انحرافات و سرپیچیهای نحوی خود که عبارت است از القاء مفهوم کثرت و تنوّع و گریز از محدودیّتها، ترغیب کند و نیز مخاطب را در رسیدن به شکل هنری خود از طریقِ توجّه به نقشِ عناصر نظمآفرین راهنمایی نماید. نتیجه آنکه: تصرّفات و نوآوریهای نحویِ مولوی در دیوان شمس، که بهواسطهی انعطافپذیریِ زبان فارسی و بهسببِ ضرورتِ وزنی، داشتنِ زبان حماسی، الهامگیری از زبان مردم، ناخودآگاهی و ... صورت میگیرد، از آنرو که توانسته صورتهای ذهنی مولوی را درست و کامل به مخاطب منتقل کند، زیبا، هنری و پذیرفتنی است.
نقد فمینیستی داستان کوتاه «مردی در کوچه» از کتاب «چشمانت سرنوشت من اند» از غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غاده السمان در داستان «مردی در کوچه» -از کتاب«چشمانت سرنوشت من اند» از نظریه های نظریه پردازان فمینیسم تاثیر پذیرفته است. اوج این تاثیر پذیری را در تبیین نظریه ی فمینیستی-اگزیستانسیالیستی سیمون دو بوآر مشاهده می کنیم. السمان در این داستان با تاثیر پذیری از نظریه دو بوآر در خصوص فرهنگ و تمدن و ظلم آن نسبت به زنان، به بررسی شخصیت راوی می پردازد و نقش این فرهنگ و تمدن را در زندگی راوی به عنوان یک زن برجسته می نماید. السمان در این داستان برای بازیابی دوباره هویت زنان، در پی واژگون کردن هنجارها و ارزش های جامعه ی مردسالار است و به این ترتیب ویژگی های دیگر بودگی و انفعال و ضدخردگرایی را از زنان سلب می کند و در نقطه مقابل به مردان نسبت می دهد . این جستار در یک خوانش ساختارشکنانه این نکات را برجسته نموده است. السمان در این داستان زبان زنانه ی منحصر به فرد خود را دارد و بارزترین ویژگی زبانی او در این داستان خیال وسیع و شعربودگی آن است.
مطالعة تطبیقی فلسفة تعلیم و تربیت در رویکردهای پدیدارشناختی سهراب سپهری و اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در شعر سهراب سپهری، فلسفة تعلیم و تربیت و توجه او به این ساحت بنیادین حیات بشری است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که جهانبینی، شخصیت و زندگی عملی خود سپهری نیز از دهة چهل خورشیدی بدین سو، دگرگونی عظیمی داشته است. هدف از این پژوهش، نشان دادن ابعادی از تأثیرپذیری سهراب سپهری از رویکردهای پدیدارشناختی در تعلیم و تربیت و مشخص کردن همسویی و همخوانی نظرات وی با نظریات اریک فروم (1980- 1900) است. در نگاه پدیدارشناسانة سپهری و فروم، کودکی مفهومی فلسفی دارد و معادل آزادی، ادراک شهودی پدیدهها و کسب تجربة فردی است، بروز غرایز و سائقها، زمینة کسب «فردیت» کودک است و بلوغ، زمان استقلال از افکار و اعمال تقلیدی است. ستیز با عادات، نهی و نفی دانش تحمیلی، ستایش تنهایی و پذیرش مرگ از دیگر موارد همسویی نظرات سپهری و اریک فروم به شمار می روند.
نقد و بررسی دو کهن الگوی آنیما و آنیموس در منظومه بانوگشسب نامه
حوزههای تخصصی:
منظومه بانوگشسب نامه، ریشه در ناخودآگاه جمعی ملّت ایران دارد. این اثر را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از این دیدگاه ها، دیدگاه روان شناسی تحلیلی یونگ است که از موضوعات عمده در نقد ادبی بشمار می رود. این پژوهش درصدد است تا دو عنصر آنیما و آنیموس را در روان شخصیّت های منظومه مورد تحلیل قرار دهد. این دو عامل، ﺗﺄثیری شگرف در ایجاد حوادث و روی دادهای داستان دارد و زمینه های کشمکش در میان شخصیّت های داستان را ایجاد کرده است. کهن الگوی آنیما در وجود فرامرز، شیده، تمرتاش، خواستگاران هندی و یلان ایرانی و کهن-الگوی آنیموس در وجود بانوگشسب تبلور یافته است و این دو آرکی تایپ، شخصیّت های داستان را به کنش های مختلف برانگیخته است. این پژوهش درصدد است تا عوامل ایجاد کننده آنیما و آنیموس را بر اساس نظریات یونگ مورد بررسی قرار دهد.
تحلیل تصاویر داستان سیاوش بر اساس نظریات نورتروپ فرای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترامتنیت در مقامات حمیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب مقامات حمیدی، نمونة خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات خویش متولد شده و به فضایی با ابعاد بسیار متنوع تبدیل شده است که در آن انواع نوشتار با هم آمیخته اند و این متن را محل تجمع چندین گونه کرده اند. هدف اصلی در این پژوهش کشف و شناخت انواع روابط متون در مقامات حمیدی است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریة ترامتنیت ژرار ژنت، 23 مقامة موجود در مقامات حمیدی را تحلیل و بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کتاب، نمونة کاملی از متون دارای ترامتنیت است که حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای آن و استفاده از اصطلاحات و عبارات و اشعار معروف زبان و ادبیات عربی و تأثیرپذیری از اسلوب مقامه نویسی بدیع الزمان همدانی و حریری، نشانگر مجموعه ای از روابط بینامتنی و صداهای متکثر معنایی موجود در این کتاب است که روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این متن، شامل تمامی روابط متون در نظریة ترامتنیت ژرار ژنت است.