فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظریة «اسطوره و آیین» یا نظریة «آیین گرایی اسطوره» که حیات اسطوره را وابسته به آیین می داند و یکی از رویکردهای اصلیحوزة «نقد اسطوره شناختی» است، در شکل های جدید خود، بین اسطوره و آیین پارادیمی مشترک پیدا می کند. در این جستار برمبنای این نظریه، تبلور آیین سیاوشان را در اسطورة سیاوش در شاهنامة فردوسی بررسی می کنیم. سیاوش از ایزدان پیشازردشتی ایرانی مرتبط با اساطیر باروری و فرهنگ کشاوزی است که آیین پرستش او در آیین سیاوشان باقی مانده است. محوریت این آیین که در اسطوره همچنان حفظ شده، نقش بنیادین «مرگ مقدس» است که قابل تحلیل با آیین قربانی کردن شاه مقدس در جشنواره های تحویل سال و مراسم سوگ نمایشی مربوط به آن است. برپایة نظر انسان شناسان در تحلیل آیین دیونیسیا، اشعار مربوط به مرگ مقدس ایزد دیونیسوس در شکل گیری تراژدی مؤثر بوده است. همین ارتباط بین سیاوشان و اسطورة سیاوش نیز موجود است که در این جستار از دیدگاه انسان شناسانة نقد اسطوره ای بررسی شده و درنهایت، پیوند این پارادایم با چرخة زمان اساطیری (از طریق الگوی مرگ و ولادت دوباره) به عنوان نظم دهنده و ایجاد تجربة فناناپذیری برای بدنة مخاطبان اسطوره- آیین، به عنوان کارکرد اصلی آیین- روایت شناخته شده است.
پیوند های میان استعاره و ایدئولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که تحلیل گفتمان انتقادی در پی آن است افزایش آگاهی مخاطبین از رابطه میان زبان و ایدئولوژی است. گفتمانی که توسط اعضای یک نهاد اجتماعی استفاده می شود تمایل دارد ایدئولوژی محور باشد. پس تحلیل گر انتقادی در پی آن است تا رد پای این ایدئولوژی را نشان دهد و با استفاده از ابزارهای زبانی، اساس ایدئولوژیک گفتمان را منعکس کند. از آنجایی که استعاره در زبان رخ می دهد می تواند ابزاری مناسب در جهت شناخت ایدئولوژی باشد. انتخاب استعاره های متفاوت در یک متن توسط کاربران زبان می تواند نشان دهندة ایدئولوژی غالب کاربران باشد و در عین حال ایدئولوژی های متفاوت در جهت نهادینه کردن باورهای بنیادینشان می توانند دست به تولید استعاره های متفاوت بزنند و از الگوهای مفهومی خاصی جهت پرورش و تولید عبارات زبانی استعاری و یا همان زبان استعاری استفاده کنند. در این مقاله، نظریه استعاره مفهومی و نظریه ایدئولوژی تئون وندایک به عنوان تعاریف پایه و اساسی مد نظر قرار می گیرد و کارکردهای استعاره در دستگاه ایدئولوژی و همچنین نقش استعاره در بافت اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد.
تحلیل دگردیسی اسطوره مهر در شعر «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایات اساطیری همواره با اشارات و دلالت های رمزگونه و رازآلود همراه بوده است. یکی از این امور شگفتی آفرین، دگردیسی موجودات و پدیده ها به یکدیگر است. دگردیسی به معنای تغییر شکل ظاهری و اساس و هویت شخص یا چیزی با استفاده از نیروی ماوراء الطبیعی است. اسطوره های خدایان و ایزدان ایرانی که به مدد قدرت تخیل انسان خلق می شوند، می توانند به صورت ها و اشکال مختلفی به خصوص شهریاران و پهلوانان زمینی مبدل گردند. تا کنون دربارة دگردیسی پدیده های اساطیری و تحلیل آنها و همچنین در مورد اسطوره آرش کمان گیر، کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده است. منظومه آرش، سروده سیاوش کسرایی به دلیل بازآفرینی و بهره گیری از اصول میترائیسم و اسطوره ایزد مهر و انطباق آن با شرایط جامعه عصر شاعر از چندگانگی رمزآمیزی برخوردار است. از این رو ضرورت دارد در این مقاله با نگاهی نوآورانه و عمیق به این منظومه ابتدا جنبه ها و موارد دگردیسی اسطوره ایزد مهر به آرش بررسی شود، آن گاه به فراخور اندیشه شاعر، موارد تطبیقی با وضعیت جامعه عصر او واکاوی گردد. نگارندگان در این پژوهش که نشان داده اند قدرت شگفت انگیز آرش در دفاع از وطن و شکستن بن بست ها و تحقیر دشمن با استفاده از ابزار خاص اهورایی ناشی از این دگردیسی بوده و توانسته کارکرد مشابهی در عصر شاعر داشته باشد.
کیخسرو در آیینه ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسهٔ ملی، افسانه ها و باورهای عامیانه، و نیز فلسفهٔ اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر، بر مبنای مطالعات اسنادی، در گام نخست در پی یافتن نمونه های این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه می رسد که در ریگ ودا، مهابهاراتا و افسانه های پهلوانی و دینی چین باستان نمونه هایی مشابه با کیخسرو یافت می شود. کیخسرو همچنین شباهت های قابل ملاحظه ای با برخی شخصیت های ادبی و تاریخی - اسطوره ای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندی هاست. مطالعات تطبیقی در وهلهٔ نخست این گمان را به وجود می آورد که شاید این شاکلهٔ واحد به ریشهٔ مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قائل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده، و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغرب زمین چهره ای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قوی تر به ذهن متبادر می شود که علت وجود همانندی ها کهن الگوهایی است که زاییدهٔ ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.
گفتمان پسااستعماری
ریشه شناسی عامیانه
بررسی کارکرد روایی دو حکایت از الهی نامة عطار براساس نظریة گرمس و ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژولین گرمس (1917- 1992م) روایت شناسی ساختارگرا است که در زمینة روایت شناسی با ارائة الگوهای معین و ثابت، به منظور بررسی انواع مختلف روایت، تلاش های فراوانی انجام داده و روایت شناسی را بر اساس ریخت شناسی حکایت پراپ استوار نموده است.
در این مقاله الهی نامة عطار بر اساس نظریه های جدید ادبی از جمله «روایت شناسی ساختارگرا»، الگوهای«معناشناسانة گرمس» و «شکل شناسانة ژنت»، مورد تحقیق قرار گرفته است و کارکرد روایی دو حکایت: زن صالحه و دختر کعب و عشق او، بر مبنای الگوی روایت شناسی گرمس تحلیل و تفسیر شده تا ضمن شناسایی موقعیت های متن روایی، بر اساس نظریة کانون روایت ژنت، به بررسی الگوی پیرنگ، الگوی کنشی (شش کنشگر: کنش گزار (فرستنده) / کنش پذیر(گیرنده)، کنشگر (فاعل) / مفعول (شیء ارزشی) و کنش یار( یاری رسان) / ضد کنش (بازدارنده) و همچنین میزان قابلیت تحلیل دو حکایت بالا از طریق مربع معنایی، پرداخته شود.
هدف از ارائة این مقاله، بررسی ویژگی های روایی و رابطة راوی «روایت پرداز» و «کنشگر» در دو حکایت یاد شده؛ مبتنی بر نگرش ساختارگرایانة گرمس و ژنت است.
تحلیل اسطوره ای «یکلیا وتنهایی او» و «ملکوت» با نگاه به تأثیر کودتای 28 مرداد در بازتاب اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودتای 28 مرداد 1332به عنوان نقطة عطفی از لحاظ اسطوره گرایی در ادبیّات داستانی معاصر ایران به شمار می رود. نویسندگان این دوره از بیان صریح و رئالیستی دورة قبل فاصله می گیرند و به بیان نمادین و مبهم روی می آورند. از آنجا که اسطوره را به دلیل گستردگی و سیّال بودن آن می توان در موقعیّت های مختلف بازآفرینی کرد و نیز به دلیل وجوه زیبایی شناسانه اش، نویسندگان با مراجعه به آن می خواستند داستان را غنی و پرورده سازند. داستان های «ملکوت» از بهرام صادقی و «یکلیا و تنهایی او» نوشتة تقی مدرّسی شاخص ترین آثار نمایندة جریان اسطوره گرایی در سال های بعد از کودتا هستند. در این دو داستان، فضای یأس و شکست بعد از کودتا، از طریق طرح کلان اسطوره های آفرینش، هبوط، آخرالزّمان و انعکاس آن به کمک بازآفرینی شخصیّت ها، فضاها و روایات اسطوره ای مذهبی عهد عتیق و ایجاد تغییر در ساختار روایات منشأ، به گونه ای که در نهایت شیطان و نیروی شیطانی بر نیروهای الهی پیروز می شوند، نمود پیدا کرده است. مقالة حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و نقد اسطوره ای و تحلیل بینامتنی، به تحلیل ادبیّت اسطوره ای، چگونگی بازتاب اسطوره و نیز کیفیّت اثرگذاری کودتا در انعکاس اسطوره در این دو اثر ادبی می پردازد.
اسطوره تولد قهرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نخستین مرحله اغلب داستان های اسطوره ای، فرایند تولد قهرمان است. تولد قهرمان در باورهای اسطوره ای، و با توجه به آراءِ میرچا الیاده و جوزف کمپبل، تولدی نمادین از بطن زمین است که بر میل بشر برای بازگشت دوباره به «زهدان نخستین» صحه می نهد و آرزوی اتحاد او با «مادر اعظم» را محقق می سازد. مسأله این پژوهش نیز تحلیل روان شناسانه و اسطوره شناسانه تولد قهرمان در داستان های اساطیری و مقایسه آن با روایت های عامیانه با تکیه بر آراءِ فروید و شاگردش اتو رانک و همچنین نظریه های اسطوره شناسانه راگلن، یونگ و الیاده است. در کنار تحلیل های اسطوره ای و روان شناسانه، بررسی نمادشناسانه «سبد» در روایت های تولد، مطالعه جانبی دیگر این پژوهش است. با توجه به چنین نگرشی می توان درون مایه اصلی و پیرنگ بنیادین بسیاری از داستان ها و روایت های اسطوره ای را بازگشت نمادین کودک به طرق مختلف به زادگاه اولیه خود قلمداد کرد که از ویژگی های مابعدالطبیعی بسیاری بهره می برد.
از نشانه شناسی، هنجار گریزی و تصویر خیال تا زبان شعر؛ نقد آرا و دیدگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نقد ادبی امروز از سه دیدگاه نشانه شناسی، هنجارگریزی و تصویر خیال به بررسی این موضوع پرداخته اند که چگونه و چه عواملی زبان خودکار را به زبان شعر نزدیک و تبدیل می کند. نکته جالب توجّه این جاست که هر سه دیدگاه مذکور به یک نتیجه کلّی رسیده اند و آن این که زبان خودکار در حوزه شعر و ادب از کارکرد عادی و روزمرّه خود خارج می شود؛ امّا طرز تعبیر و پرداختن به جزئیّات و شرح این موضوع در این سه نظریّه در بعضی اصطلاحات و توضیح نکات تا حدودی با یکدیگر متفاوت است. در این مقاله نگارنده کوشیده است، ضمن نقد و بررسی آرای این سه دیدگاه، میزان دقّت آن ها در توضیح این موضوع و تلفیق مشترکات، با پیشنهاد برخی دیدگاه های خویش نگاه نسبهً جامعی را در خصوص زمینه ها و شرایط تبدیل شدن زبان خودکار به زبان شعر ارائه نماید.
هنجارگریزی در مجموعه شعر از این اوستا
حوزههای تخصصی:
یکی از نقش های زبان، نقش ادبی آن است که نقطه پیوند زبان شناسی و ادبیات به شمار می رود. در نقش ادبی، تأکید بر پیام است و از اینجا است که زبان پیام بر زبان معیار برجسته می شود. زبان شناسان این برجسته سازی را به دو طریق انجام می دهند: انحراف از زبان معیار با عنوان هنجارگریزی، و افزودن قواعدی به زبان معیار با نام قاعده افزایی در سه سطح معنا، صورت و تحقق صوری زبان. هنجارگریزی سخن را به شعر نزدیک می سازد و قاعده افزایی لباس نظم بر آن می پوشاند.
از آنجا که مجموعه شعر از این اوستا نماینده اوج هنری اخوان ثالث است، در این مختصر، بارزترین گونه برجسته سازی در آن یعنی هنجارگریزی معرفی می شود. علاوه بر بسامد بالای هنجارگریزی در مقایسه با قاعده افزایی در سخن اخوان، هنجارگریزی در سطح معنا بیش از انواع دیگر آن دیده می شود. این گونه شامل مباحث بیان و بدیع معنوی است که جنبه تخیل را در شعر به اوج می رساند؛ به ویژه اینکه تشبیه و استعاره ـ دو شکل بارز صور خیال ـ به میزان بالایی در آن به کار رفته است. پس از آن، هنجارگریزی زمانی، یعنی کاربرد کلمات کهن، فراوان به چشم می خورد و بنابراین مشاهده می شود که انواع دیگر هنجارگریزی که از فخامت سخن می کاهد، در شعر اخوان کمتر یافت می شود.
تحلیل کهن الگویی حکایت «جولاهه با مار» مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازنظر یونگ بین رؤیا، اساطیر، ادبیات، و به طور کلی هنر رابطه بسیار نزدیکی برقرار است. او از بازتافتن نمادهای اساطیری و صورت های ازلی در رؤیا و آفرینش های ادبی و هنری سخن گفت؛ زیرا صور مثالی در هنر و ادبیات هم خود را مانند رؤیا نشان می دهند. مرزبان نامه از متون نثر ادبیات کلاسیک ایران است که «صور مثالی» در آن، در قالب حکایت های اخلاقی و اساطیری بروز کرده است. در پژوهش حاضر، کهن الگوی های مهمی چون «خود»، «مادر مثالی»، «پیر دانا»، «ولادت مجدد»، «آنیما» و «پرسونا» در حکایت «جولاهه با مار» از باب هشتم مرزبان نامه، بررسی شد و نتیجه گرفته شد که مرد جولاهه، نماد «من» یا «پرسونا» است که از طریق همسرش، که نماد نیمه مادینه ناخودآگاه (آنیمای) اوست، به سوی «خودشناسی» سوق داده می شود و با راهنمایی مار (نماد «پیر فرزانه») به شناخت خود و «فردیت» می رسد. محتوای خواب های پادشاه، بیان گر تضاد و ناسازگاری عناصر روان مرد ازجمله «سایه» و «پرسونا» است که با فراخوان خود و راهنمایی «پیر»، به سازگاری و تکامل منجر می شود. درکل، حکایت «جولاهه با مار» بیان گر نوعی فرایند «فردیت» و تجلی منویات پنهان ناخودآگاه جمعی است که در مرزبان نامه، به صورت ناخودآگاه نمایان شده است.
تحلیل اسطوره کودک رهاشده در شاهنامه از دیدگاه روان شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای یا نقد کهن الگویانه به کشف الگوهای ذهنی و تبلور آن ها، در آثار ادبی می پردازد. اهمیت این شیوه از آنجاست که به بررسی اساطیر از چند دیدگاه می پردازد و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و روانی را در آفرینش اساطیر، بررسی می کند. ازآنجاکه در این مقاله، بر آنیم تا به کندوکاو در ریشه ها و زمینه های روانی اسطوره بپردازیم، از میان مضامین متنوّع در فرهنگ های گوناگون، بُن مایه «اسطوره کودک رهاشده» 1انتخاب شده است. این بُن مایه از مضامین اصلی زندگی بسیاری از خدایان، پادشاهان، قهرمانان و پیامبران است؛ بنابراین پرداختن به آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مقاله کوشیده ایم تا چرخه تکامل روانی دوازده شخصیت از شاهنامهرا که کهن الگو و بُن مایه رها شدگی و تبعید در کودکی، در ژرف ساخت زندگی آنان به چشم می خورد، بر اساس روان شناسی کارل گوستاو یونگ 2(1875- 1961) روان پزشک شهیر سوئیسی، تحلیل کنیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر، با نگاهی ویژه به بزرگ ترین کتاب حماسی ایران، شاهنامهفردوسی به کشف نقاط تاریک و مبهم این اسطوره شگرف و پرتکرار و نیز رمزگشایی آن، از دیدگاه روان شناسی یونگ خواهیم پرداخت.
ریخت شناسی قصه های پریان در زبان کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنوان این مقاله «ریخت شناسی قصّه های پریان در زبان کردی» است. تعیین ساختار این قصّه ها، تعیین میزان تفاوت ها و اشتراکات ساختاری آن ها با پژوهش ولادیمیر پراپ و کمک به شناخت بهتر قصّه ها در دیگر زبان های ایرانی، از اهداف آن است . روش پژوهش، توصیفی است و داده ها به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ در ریخت شناسی قصّه های پریان، تجزیه و تحلیل شده است. پس از بررسی ساختاری 155 قصّه، سی و یک خویشکاری، هفت حوزه عملیات، نٌه گونه وضعیّت آغازین و هجده نوع ترکیب حرکتی تعیین شد. نتیجه، نشان می دهد که الگوی پراپ، بر قصّه های پریان در زبان کردی کاملاً منطبق است و ساختار نهایی آن ها محدود به همان سی و یک خویشکاری پیشنهادی وی می باشد. آنچه قصّه های پریان در زبان کردی را از نمونه های مشابه تحت بررسی پراپ متفاوت می سازد، شیوه های مختلف شکل گیری برخی از خویشکاری هاست که البته این اختلافات، ساختار جدید و متفاوتی را به وجود نمی آورد.
کنون زین سپس هفتخان آورم (رویکردی روان شناختی به هفتخان رستم و اسفندیار )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در خوانش نخست از هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار که دو تجلی از کهن الگوی آیینی باززایی (تولد مجدد) به شمار می روند، چنین به نظر می رسد که این دو بخش از شاهنامه، جز در خان سوم (مبارزه با اژدها) و خان چهارم (مبارزه با جادوگر)، کاملا با یکدیگر متفاوتند؛ اما واکاوی مفاهیم نمادین مربوط به خانهای دو قهرمان اساطیری شاهنامه، گویای مطالب دیگری است. این دو سفر با هفت مرحله نمادین، اگرچه به لحاظ روساختی با یکدیگر متفاوتند؛ اما به لحاظ ژرف ساخت کاملا شبیه یکدیگرند. آنچه نمادشناسی خانهای دو قهرمان به دست می دهد، حضوری رازآلود و سمبلیک از نیروهای اهریمنی خفته در پس لایه های ناخودآگاهی است که در هیات شیر، گرگ، اژدها، جادوگر، دیو و ... رستم و اسفندیار را به نبردهای دشوار و جانکاه، اما ناگزیر می کشاند؛ چراکه تنها در صورت رویارویی با این اهریمنان دیوسیرت و نابودی آنهاست که دستیابی به درونی ترین لایه ناخودآگاهی؛ یعنی «خود» برای دو قهرمان ممکن می گردد تا بدین ترتیب در پایان موفقیت آمیز این سفر نمادین، گوشه چهارم روان ناخودآگاه به دستیاری آنیما، به سه گوشه اضافه شده و تمامیت و کمال مورد نظر برای رستم و اسفندیار حاصل شود.
احسن القصص: رویکرد روایت شناختی به قصص قرآنی
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر، قصص قرآنی را از دیدگاه روایت شناسی بررسی می کند. فرضیه این پژوهش مبنی بر این است که میان قصص قرآنی و روایت شناسی رابطه ای وجود ندارد. در ادامه به پیشینه مطالعه ادبی قرآن و کتاب مقدس اشاره می شود. در پیکره اصلی مقاله، تبارشناسی واژگان قصص قرآنی مشاهده می شود. آن گاه، مؤلفه های روایت شناسی، یعنی سطوح داستان و متن معرفی و این مؤلفه ها در قصص قرآنی به کار گرفته، سپس، نمونه هایی از داستان های قرآنی در پرتو رویکرد روایت شناختی مطالعه می شوند. در پایان، بیش از ده یافته تازه درباره ارتباط میان قصص و روایت شناسی بازگو می شود و این نتیجه حاصل می آید که در مجموع، میان قصص قرآنی و روایت شناسی ارتباط مثبت وجود دارد.
مؤلفههای زمان و مکان روایی در قصص قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله زمان و مکان روایی را در قصص قرآنی بررسی میکند. ابتدا به عنصر زمان روایی از دیدگاه ژنت اشاره میشود و بر این اساس رابطه میان زمان داستان و زمان متن، مفاهیم «نظم»، «تداوم» و«بسامد» را با ذکر نمونههایی از قصص قرآنی تبیین میکنیم. سپس به سنخشناسی، شاخصهای متنی و کارکردهای مکان روایی با اشاره به سوره یوسف (از میان سایر قصص) میپردازیم. میتوان گفت که تحلیل زمان و مکان روایی در قصص قرآنی اولاً، به بسط و گسترش پیرنگ قصص، ثانیاً، شخصیتپردازی و در نهایت، تفسیر و درک سورهها کمک میکند