فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، مراحل چهارگانه دریافت متن را با توجه به سه معیار متنیت بوگراند و درسلر، یعنی انسجام، پیوستگی و بینامتنیت، در مجموعة شعر زندگی خواب ها، اثر سهراب سپهری، بیان کرده ایم. هدف از پژوهش، یافتن روش تحلیلی نو در شعر معاصر است که از جزء به کل و از متن به شناخت می رسد؛ بنابراین ترکیبی از روش های عینی و ذهنی است که شیوه درک و مراحل دریافت شعر معاصر را طی مراحلی در برابر خواننده قرار می دهد. ابتدا با تقطیع متن، واژه های مهم یا مراکز کنترل محتوا را پیدا می کنیم و سپس شعر را از طریق استنباط، به صورت مفاهیم پیوسته در می یابیم و طرح ذهنی شاعر را برای بیان روایت آن کشف می کنیم. در طرح، ایده خاصی از طریق شعر انتقال یافته است که با مطالعات و تجربه های مشترک خواننده و شاعر ارتباط دارد. طرفین گفتمان یا محتوای ذهنی مشابهی دارند یا به بینامتن های مشترکی دسترسی دارند. به این ترتیب، خواننده به هدف شاعر پی می برد و با دنبال کردن شعرهای دیگر می بیند که شاعر، طرح ذهنی خود را در شعرهای دیگر در موقعیت های جدید تکرار می کند. در پایان نتیجه می گیریم که سپهری با دو بینامتن سورئالیسم و عرفان و تکرار یک طرحواره زنجیری، به طرح و توصیف کوتاه تجربیات متافیزیکی خویش پرداخته است.
تحلیل گفتمان های رادیو؛ بررسی کتاب «تحلیل گفتمان های رادیو» تالیف دکتر فردوس آقا گل زاده
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی تحلیل گفتمان
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی نقد و بررسی کتاب
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مطالعات مطبوعاتی، رادیویی و تلویزیونی رادیو پژوهش در رادیو
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مطالعات مطبوعاتی، رادیویی و تلویزیونی رادیو عناصر رادیو (موسیقی، متن، سکوت)
جهان بینی اسطوره ای؛ اسطوره زدایی و اسطوره زایی در داستان های بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نگاه اول، جهان اسطوره، جهان علم و جهان سیاست هستی های موازی هستند، که با تغییر ذائقه زیباشناختی بشر و نیاز های او اولویت و اعتبارشان متغیر می شود، اما به دلیل جهانشمول بودن تجربه های اسطوره ای و نقش ارتباطی و رسانگی آن در اتصال انسان به تمامیت کیهان شناختی، جهان اسطوره، هماره مطلوب گم شده بشر و رابط او با جهان راز آلود و امر مقدس بوده و هست. افراط تفکر مدرن در اسطوره زدایی، بشر را به بازگشت به اسطورهای کهن چه در قالب بازتولید و باز خوانی بینش و کاراکتر اسطوره ای و چه در قالب خلق و آفرینش اسطورهای جدید کشاند. جستار حاضر با توجه به سریان و جریان اسطوره در ادبیات معاصر به کند و کاو و باز نگری جهان بینی اسطوره ای در داستان های بیژن نجدی و تبیین سازوکار های اسطوره زایی و اسطوره زدایی در آنها می پردازد. بازخوانی و بازآفرینی اسطوره ها در داستان های نجدی چندلایه و درهم تنیده است و تکرار صرف اسطوره های باستان نیست. او زایش اسطوره ها را در بستر های تقابلی، در تقابل با اسطوره های جهان مدرن (اسطوره علم و سیاست) معنادار می سازد و با اسطوره زدایی از دوره مدرنیته، و با تکیه بر مانایی، جاودانگی و تأثیرگذاری اسطوره های کهن، کاراکترهای داستانش را از حصار جهان کرانمند می–گذراند و به جهان بی کران پیوند می زند.
تحلیل داستان سیاوش بر بنیاد ژرفساخت اسطورة الهه باروری و ایزد گیاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سه مؤلفه زمانیِ ""نظم""، ""تداوم"" و ""بسامد"" در رمان «ذاکره الجسد» اثر احلام مستغانمی (بر اساس نظریه زمان روایی ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان ذاکره الجسد، اثر نویسنده الجزایری، احلام مستغانمی، داستانی سیاسی- اجتماعی و عاشقانه است که موفق به دریافت جایزه ""نور"" به عنوان برترین اثر ادبی زنانه در جهان عرب شده است. از میان ساختمایه های روایی، عنصر زمان روایت، در این رمان مؤلفه ای قابل اعتنا است. کامل ترین تئوری پیرامون عنصر زمان در داستان، نظریه ژرار ژنت است. از نظر ژنت، زمان مندی روایت با در نظر گرفتن سه مؤلفه زمانی: نظم، تداوم و بسامد شکل می گیرد. در جستار پیش رو، نگارنده با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، سعی دارد تا مؤلفه های گوناگون زمان روایی را بر اساس نظریه ژرار ژنت در رمان ذاکره الجسد بررسی نمایند. بررسی زمان روایت در رمان مذکور نشان می دهد که روند روایت در این رمان مبتنی بر شیوه شکست زمان و رفت و برگشت های نامنسجم است. شکل روایت در آن، یک سیر مدور دارد؛ به گونه ای که پایان داستان به آغازش ارتباطی مستقیم پیدا کرده است. مستغانمی با این تمهید هنری، به گزینش های مختلفی دست یازیده و به نقل روایت های گذشته نگر و آینده نگر پرداخته است. در این اثر، به دلیل درنگ های توصیفی و همچنین استفاده فراوان از توصیف، عمل ذهنی، افعال انشایی، و تعهد اجتماعی نویسنده، سرعت روایت، کند شده است.
« بازخوانی» ذکر خروج تارابی براساس رویکرد شالوده شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی تازه به داستان کیکاووس بر اساس نظریه ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیهقی و روایتگری «علی قاعدة التاریخ»
حوزههای تخصصی:
متون تاریخی کهن، از جمله تاریخ بیهقی، بنا بر ساختار رواییشان، همواره با ادبیات پیوستگی نزدیکی داشتهاند. در نگارش این متون که از حیث محتوا کاملاً تاریخبنیاناند، گاه از ظرفیتهای شعری و هنری زبان و نیز آرایههای ادبی، به میزان قابل توجهی بهره گرفته شده است. نظریهپردازان پستمدرن- مانند هایدن وایت و پل ریکور- نیز آنگاه که بر روایی بودن متون تاریخی تأکید میکنند، یکی دیگر از پیوندهای بنیادی متون تاریخی و ادبی را برجسته میسازند.
نکته مهمی که بسیار شایسته درنگ و پژوهش مینماید، کیفیت روایت در متون تاریخ نگارانه و آثار ادبی است. اگر روایت را توالی از پیش انگاشته شده رخدادها بدانیم، هم متون ادبی و هم متون تاریخی که خود شامل «زنجیره ای از رخدادهای سازماندهی شده اند»، روایت مبنا هستند؛ اما قواعد روایتگری در هر کدام متفاوت است و میان شیوه روایتگری این دو، با وجود برخی همانندیها، تفاوتهای بنیادینی دیده میشود.
در این پژوهش با بهرهگیری از نظریه «تاریخ روایی» و بر اساس مبانی علم روایتشناسی، به مطالعه تاریخ بیهقی پرداخته شده است. در متن مقاله با تحلیل روایتگری بیهقی، بر این نکته تأکید شده که اثر بیهقی همان طور که از نامش پیداست، نوشتهای در حوزة تاریخنگاری است که در آن، گاه از جنبههای ادبی زبان (ظرافت های شعری) و شگردهای روایی متون ادبی به خوبی استفاده شده است. بنابراین زیباییهای ادبی تاریخ بیهقی نباید مخاطب را از بنیان تاریخنگارانهاش دور کند.
بررسی ساختاری خان و هفت خان در شاهنامه و اسطوره ها و حماسه های دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه میراث عظیم ادبی ایران است که در آن با بهره گیری از عناصر مختلف اسطوره ای، تاریخی، داستانی، غنایی و... کلیتی منسجم و منحصربه فرد شکل گرفته که آن را از حماسه های ملت های دیگر متمایز و جدا ساخته است. بهره گیری مناسب از همة این عناصر آن را حتی به میل و خواستة مخاطبان امروزی خود هم بسیار نزدیک کرده است. در شاهنامه کنش و واکنش قهرمانان و پهلوانان به شکل بسیار جذابی به تصویر کشیده شده است. این قهرمانان در سراسر زندگی پرماجرای خود با آزمون های زیادی روبه رو می شوند که از آن ها می توان به «خان» تعبیر کرد. گاهی این خان ها گسترش یافته و با اضافه شدن ویژگی های دیگری به آن ها، به حالت داستانی کامل درآمده اند که از آن ها با نام «هفت خان» یاد می شود؛ در اینجاست که پای اسطوره به دامن قصه می لغزد و اسطوره و قصه یکی می شود. قصد ما در این مقاله بررسی نکات کلیدی و مشترک آزمون ها، خان ها، هفت خان ها و هفت خان گونه های قهرمانان در شاهنامه (که شمار آن ها متفاوت است) و سایر حماسه ها براساس روش تطبیق ساختاری است.
روشنگران ایرانی و نقد ادبی (نوشته ی ایرج پارسی نژاد)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی تعلیم و تربیت در داستان زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت انسان ها در شاهنامة فردوسی که سند معتبر و دیرپای فرهنگ اصیل ایران زمین است، مقام ارزشمندی را در سایة تاریخ داستانی این قوم علم دوست به خود اختصاص داده است. موضوع تعلیم در شاهنامه همواره به شیوة مستقیم و غیر مستقیم در بخش های مختلف به خصوص در داستان زال و رودابه برجسته شده است. در این جستار، نویسندگان برآنند تا با ذکر نمونه هایی، نشانه هایی از انواع تعلیم و تربیت عاطفی، عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و دینی را بر اساس زبان نشانه بر پایة نظریات «بارت»، «لوی استروس»، «کالر»، «دوسوسور» و «اکو» تحلیل کنند و تعالیم انسانی و جهانی را از این داستان استخراج و تبیین نمایند. نتایج این مطالعه نشان می دهد داستان در تربیت عاطفی و اجتماعی به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داراست و انواع دیگر آن در حد تعادل است و با علم نشانه شناسی نیز از نظر ابیاتِ نشانه دار و بی نشانه سازگار است.
تحلیل نشانه معناشناختی تحقق سره و ناسره در گفتمان ادبی: مطالعه موردی داستان عامیانه ""سزای نیکی بدی است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با بهره گیری از رویکرد نشانه- معناشناسی که گفتمان را فرآیندی جهت مند در راستای ایجاد سازه های معنایی و تاثیر بر نظام تعاملی کنش گران می داند و با تکیه بر نظریات هایدگر، آستین، بودواَن، گرمس و تاراستی به مطالعه و تحلیل سره و نا سره در گفتمان می پردازیم. دراین راستا، جهت تبیین رابطه زبان با سره و یا ناسره بودن آن به بررسی یکی از روایت های عامیانه فارسی به نام ""سزای نیکی بدی است""، می پردازیم تا نشان دهیم چگونه روایت عامیانه می تواند فرآیند بروز و تجلی سره یا ناسره را جابجا نموده و جریان تولید معنا را دستخوش تغییر نماید. منظور از سره در این پژوهش گفته ای است که از لحاظ زبانشناختی و معنا شناختی و با توجه به بافت و موقعیت گفتمان و نگاه هستی شناسانه گفته پرداز مناسب ترین گزینه است و گفتمان را در جهت صحیح پیش می برد. و منظور از ناسره هر آن چیزی است که جریان صحیح تولید و دریافت معنا را دچار تاخیر یا آسیب جدی کند. هدف پژوهش پیش رو کشف شرایط تحقق سره و ناسره در زبان از طریق مطالعه پیکره یک داستان عامیانه و چگونگی شکل گیری و تغییر آن در گفتمان است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی سبب شکل گیری سره و ناسره در زبان می شود و در طول روایت عامیانه مورد نظر چگونه سره و ناسره سبب استحکام نظام گفتمانی و یا اختلال و تغییر در روند روایی تحقق معنا می گردند.
تأثیر آنیما و تجلّی آن در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ، روان شناس سوئیسی، «ناخودآگاه جمعی» میراثی است بازمانده از دوره های نخستین نیاکان بشر که در ذهن آنان وجود داشته است. در این ناخودآگاه جمعی، «تصاویر ازلی» و مفاهیم مشترک جهانی وجود دارند که یونگ آنها را «کهن الگو» می نامد. مهم ترین کهن الگوها از نظر او عبارتند از: سایه، نقاب، خود، آنیما، آنیموس، پیر خرد و تولد دوباره. آنیما شاید مهم ترین این کهن الگوها باشد که حضور آن را در بسیاری از آثار ادبی از جمله هفت پیکر نظامی که مجموعه ای از افسانه های عاشقانه و خیال انگیز است، می توان مشاهده کرد. در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر کهن الگوی آنیما در افسانه های هفت پیکر پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هفت پیکر بستر مناسبی برای تجلّی کهن الگوی آنیما است که در رؤیاهای شیرین و کابوس های تلخ افسانه های آن به شیوه ای نمادین حضور دارد. می توان گفت که کاربرد ویژگی های زنانه در شعر نظامی، یکی از تأثیرات مهم آنیما در شعر او است. آنیما همان واقعیت ژرفی است که در موقعیت های گوناگون بر رفتار و حالات شاعر تأثیر می گذارد تا او را به پختگی و کمال برساند.
تحلیل سوانحالعشاق از دیدگاه «من استعلایی» پدیدارشناختی (رویکردی پدیدارشناختی به قلمرو عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متون ادب فارسی به سبب برخورداری از تنوع وگستردگی فراوان از دیرباز توجه منتقدان را به خود معطوف داشته است. در این میان، سوانح احمد غزّالی از دو جهت، یکی به دلیل نظریهپردازی های معرفتشناسانه و دیگر نوع نگاه مؤلف به توصیف پدیدارهایی چون عشق، عاشق و معشوق، از وجهه معرفتی بالایی برخوردار است؛ پژوهش حاضر روش نقد پدیدارشناختی رابا توجه به یکی از دغدغه های اصلی خود که رسیدن به «التفات» و «طلبگاهی» منحصراً عرفانی و نیز ارائه پاسخی برای چگونگی ارتباط میان آگاهی با مسأله فناست، در تحلیل رخدادهای معرفتی سوانح به کار گرفته است.
روش انتقادی این مقاله، پدیدارشناسی استعلایی است تا با اتکا به تحلیل آن، از کیفیّت ظهور رخداد آگاهی و «من استعلایی»، موضوع را به تعبیر سوانح از «طلبگاه» عرفان قرن ششم ارزیابی، و اهمیت انتخاب عشق را در ایجاد و تکوین فرایند آگاهی بیان کند. دستاورد عملی این مقاله، معرفی عینی یک الگوی کاربردی به منظور بررسی فرایند معرفت شناسی در حوزه ادبیات عرفانی است.
نقد اسطوره ای - تخیلی
حوزههای تخصصی:
دراسه سوسیونصیه فی روایه «ذاکره الجسد» ل «أحلام مستغانمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ البناء الدلالی للروایه فی نسقه اللغوی یحتوی علی الأنساق السردیه والخطابیه إلى جانب الأنساق الفکریه. فالنقد السوسیونصی یدرس البناء الدلالی للنص من المنظور السوسیولوجی اکتفاء بالنص دون الرجوع إلی خارجه. وتتجلی العلاقات الحواریه القائمه فی البناء الاجتماعی للروایه من الناحیه الجمالیه فی إطار هذا الاتجاه النقدی، إمّا بدیموقراطیه الأصوات فی الروایه البولیفونیه، وإمّا بهیمنه إیدیولوجیه واحده فی الروایه المونولوجیه. ومن هذا المنظار النقدی، اتخذت الراوئیه الجزائریه الشهیره، أحلام مستغانمی، فی روایتها ذاکره الجسد اتجاها متمیزا لإقامه العلاقات الحواریه فی بناء النص الذی لا یمکن الحکم علیه بسهوله.
قامت هذه المقاله بدراسه البناء الداخلی لهذه المدونه السردیه النسائیه، بأسلوب وصفی تحلیلی، فی ثلاثه مستویات: الأسالیب الکلامیه، ونوعیه الراوی والضمائر السردیه، والمنظور الآیدیولوجی، لکشف أسلوب الروایه فی إقامه العلاقات الحواریه بین الأصوات فی مجتمع النص حسب النقد السوسیونصی. وتشیر النتائج إلی أنّ هذه الکاتبه لا تختار الحیاد ولا الانحیاز السردی فی إعلاء صوت الشخصیات بل تستخدم الأسلوب الوسط فی تشخیص الأسالیب الکلامیه للشخصیات، وذلک بتلاعبها بالضمائر السردیه. کذلک تطرح الروایهُ الآیدیولوجیات المختلفه فی البناء الاجتماعی للنص فی قضیتی المرأه والوطن؛ حیث یتمّ المنظور الآیدیولوجی النهائی للروایه حسب خصائص الروایات المتعدده الأصوات محاولهً ترسیم الدیموقراطیه فی بناء النص. کذلک إمکانیه التأویل لدی المتلقی فی الخطاب المفتوح النهایه تسم هذه الروایه النسویه بخصائص تعددیه -الأصوات، خلافاً لمن لا یعتبر الکتابات النسویه سوى روایات مونولوجیه.