فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۲۹٬۵۸۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
توجه به «دیگری» شالوده ارتباط میان فرهنگ های مختلف با موضوعات متنوع است؛ از این رو دیگریِ ایرانی، یکی از آن «دیگری»ها به شمار می رود. رمان المایسترو رمانی دیالوگ محور است که در آن فرهنگ های متفاوت به چشم می خورد. نظریه خود و دیگری میخائیل باختین، فضای مناسبی برای حضور پررنگ دیگری در شکل دادن به خود است. تصویرشناسی یکی از نظریه های بسیار گسترده حوزه ادبیات تطبیقی است که در آن «دیگری» نقش ویژه ای دارد. همچنین میان تصویرشناسی نظریه خود و دیگری، میخائیل باختین ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. سعد القرش، نویسنده برجسته مصری است که رمان المایسترو را با ترکیبی از فرهنگ های گوناگون نوشته است. دیگریِ ایرانی یکی از مصادیق فرهنگ های پرداخته شده در رمان المایسترو است که اهمیّت دیگری در برابر خود را مورد تأیید قرار می دهد. در این پژوهش «خود» مفهوم سیالی دارد؛ به گونه ای که گاهی ایرانی و یک عرب به عنوان خود در برابر دیگری است؛ همان گونه که یک غربی به مثابه خود در برابر دیگری قرار می گیرد. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، دیگریِ ایرانی را در رمان المایسترو با تطبیق بر نظریه خود و دیگری میخائیل باختین نقد و بررسی کند. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که میان تصویرشناسی و نظریه باختین، پیوندی ناگسستنی برقرار است؛ بنابراین رمان المایسترو بستر مناسبی برای مطالعات نقد فرهنگی و میان رشته ای، به ویژه فرهنگ ایرانی به شمار می آید که در آن ایدئولوژی های مخالف و موافق، بدون دخالت نویسنده آورده شده که از برجسته ترین مبانی نظریه باختین است. این پژوهش، خوانشی نو از ادبیات تطبیقی براساس نظریه خود و دیگری باختین در رمان المایسترو ارائه می د هد.
ترجمه امپریالیستی و شرق شناسانه سر ریچارد فرنسیس برتون از هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های ادبیات تطبیقی مطالعات بین رشته ای است. شرق شناسی اساساً ماهیتی بین رشته ای دارد که حوزه های زیادی را قرین و قریب هم کرده است. این مقاله به بررسی شرق شناسانه ترجمه سر ریچارد برتون از هزارویک شب می پردازد. مسئله اصلی تحقیقِ پیش ِرو این است که علت توجه سر ریچارد برتون به هزارویک شب چه بود و چرا سر ریچارد برتون هزارویک شب را ترجمه کرد؟ هدف مقاله این است که نشان دهد ترجمه سر ریچارد برتون از هزارویک شب ترجمه ای امپریالیستی است و ترجمه وی برای مقاصد امپریالیستی انجام گرفته است. روش تحقیق این مقاله توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای است و چهارچوب نظری مقاله برمبنای نظریات شرق شناسانه ادوارد سعید قرار است. نتایج این مقاله نشان داد برتون در ترجمه هزارویک شب دخل و تصرف کرده و آن را با توجه به سیاق و نگرش غربی خویش نگاشته است؛ از این رو خود را به عنوان نماینده غرب، متمدن و شرق را دون پنداشته است و ترجمه را به منظور تدقیق در احوال و حالات شرق انجام داده است. این تحقیق نشان داد ترجمه هزارویک شب آیینه تمام نمای نگرش های شرق شناسانه و تعصبات امپریالیستی برتون است و او ترجمه را به عنوان سلاحی برای شلیک به شرق به کار می برد و شرق را با قلم خویش، ذات گرایانه جغرافیای احساس، شهوات و فحشا، به جهان معرفی می کند.
بدن بازیگر در کار اسکار شلمر با تمرکز بر مفهوم بدنمندی مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
91 - 109
حوزههای تخصصی:
می توان مطالعات درباره بدن را با دوگانه انگاران شروع کرد، دیدگاهی که با مهم ترین شارحان آن، یعنی افلاطون و دکارت شناخته شده است. آنها به جدایی جسم و ذهن اعتقاد داشتند. اما در اواخر دهه 1960 موریس مرلوپونتی، پدیدارشناس فرانسوی، از دیدگاه پیشین فراتر رفته و انسان را بدن مند معرفی می کند. مطالعات بدن گستره بی نهایتی از حوزه بدن را در بر می گیرد و برای نمونه تفاوت بدن زنانه و مردانه، بدن های شهری و روستایی و بدن های فردی و اجتماعی را شامل می شود. بدن، ماده ای است که در جهان زندگی می کند و آداب، ایده و تجربه دارد. هر انسان بدن های متفاوتی دارد که می شود از آن با عنوان تجربه کثرت بدن یاد کرد. او می داند در لحظه ضرورت، کدام یک از این بدن ها را احضار و بقیه را فراموش کند. روشن است که بازیگر با بدن خود روی صحنه حاضر می شود و شکل حضور این بدن همواره موضوعی مهم در مطالعات متأخر تئاتر بوده است. اسکار شلمر در دهه های آغازین سده بیستم به عنوان یکی از چهره های مؤثری که پیشنهاد های تازه ای در حوزه اجرا و نیز فیگور و بدن بازیگر ارائه می کند حائز اهمیت است. در میان نظریه پردازان پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی موریس مرلوپونتی اندیشمندی است که یکی از ایده ها ی مرکزی او مسئله بدن مندی است. به زعم او هر فرد به واسطه جهان از بدن خود آگاه است، همان طورکه به واسطه بدن خود از جهان آگاهی دارد. در این عنوان پژوهشی با تکیه بر آرا مرلوپونتی، بدن پیشنهادی اسکار شلمر با تمرکز بر اجرای باله سه تایی و چند اثر تجسمی او بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهند که بدن پیشنهادی اسکار شلمر برای بازیگران با توجه به تجربه زیسته او بدنی است شبیه عروسک های کوکی، بدنی مکانیکی و متأثر از احجام هندسی. ایده های شلمر محصول هم زمان چند جریان و مکتب هنری است که در دهه دوم از سده بیست ظهور کردند. او با فاصله گرفتن از ارائه تقلیدی یک بدن واقع گرا به طرح و توسعه بدنی تازه می پردازد. این بدن ها با بازخوانی ایده مکاتبی چون کوبیسم، فوتوریسم و کانستراکتیویسم قابل تشخیص و شناسایی هستند. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
مستندنگاری پایش محور مرد نمکی شماره 1 متعلق به موزه ملی ایران با تلفیق روش انباشت تصویر و پانوراما
حوزههای تخصصی:
مرد نمکی شماره یک در سال 1372 به صورت تصادفی در معدن چهرآباد زنجان کشف گردید. این مومیایی طبیعی هم اکنون در موزه ملی نگهداری می شود. مستندنگاری قبل و بعد پاک سازی مردان نمکی ایران با تلفیق روش های مختلف عکاسی و پردازش به وسیله نرم افزارهای تخصصی انباشت تصویر صورت گرفت. این مقاله به مستندنگاری پایش محور مرد نمکی شماره 1 موجود در موزه ملی ایران می پردازد. این پروژه با تلفیق روش انباشت تصویر و پانوراما انجام شد. خروجی نهایی این پروژه تصاویر High res از 5 زاویه مختلف با عمق میدان وضوح کامل از قبل و بعد از پاک سازی بود. بزرگ ترین تصویر پروژه مربوطه دارای تراکم پیکسل 649.4 مگا پیکسل مربوط به نمای روبه روی این اثر است. این پروژه چالش های پیش روی خود را داشت. وجود موی سر و صورت مرد نمکی شماره 1، در تطبیق عکس ها مشکل ایجاد می کرد. همچنین وجود گوشواره طلا که به روش ماکروگرافی مستند نگاری شد، چالش دیگر این پروژه بود. هدف این پروژه ثبت تصاویر پایش محور با بالاترین جزئیات ممکن قبل و بعد از پاک سازی بود؛ بنابراین کلیه مراحل در مستند نگاری قبل از پاک سازی با دقت ترسیم و یادداشت برداری و مجدداً بعد از پاک سازی تکرار شد. یادداشت برداری از شرایط حین عکاسی و حساسیت در مطابقت رنگ و نور و بافت در قبل و بعد از پاک سازی، مسیری برای پایش علمی این اثر در آینده ایجاد کرد. در نتیجه با اندکی برنامه ریزی به راحتی می توان یک مستند نگاری ساده و فاقد ارزش پایش را به مستند نگاری پایش محور تبدیل کرد.
بازآفرینی سلامت مبنا، مفاهیم و راهبردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
18 - 38
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: معضل سلامت شهروندان در طی سال های متمادی در کشورهای در حال توسعه مورد بی توجهی واقع شده و پیچیدگی مسائل و مشکلات شهرها در سال های اخیر نقش راهبردی بازآفرینی و سلامت شهری رابیش از پیش پررنگ کرده است. لذا نیاز به اتخاذ رویکردی جامع و یکپارچه جهت مقابله و پاسخ گویی به مشکلات و مسائل شهرها و خصوصا بافت های فرسوده و مساله دار مورد نیاز می باشد.هدف: بررسی رویکردهای نظری سلامت شهری و بازآفرینی شهری و تدوین چارچوب مفهومی بازآفرینی سلامت مبنا می-باشد.روش تحقیق: روش تحقیق، از نوع آمیخته کمی و کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا و دلفی می باشد. پژوهش از نوع بنیادی بوده و در بخش نظری بر اساس روش فراترکیب 91 مقاله مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.یافته ها ونتایج: بازآفرینی سلامت مبنا را می توان در چهار حوزه تعریف نمود. در حوزه کالبدی-عملکردی، دسترسی عادلانه به خدمات، شرایط مناسب مسکن و دسترسی به حمل ونقل عمومی بیش ترین اهمیت را دارد. در حوزه اجتماعی-اقتصادی، عوامل متعددی تاثیر گذار هستند که مهم ترین آن ها هویت و سرزندگی، توزیع مناسب درآمد و اشتغال می باشد. در حوزه زیست محیطی عواملی همچون دسترسی به فضاهای سبز، مدیریت آلودگی ها مورد توجه قرار گرفته است. درنهایت در حوزه جسمانی- روانی عواملی همچون فعالیت فیزیکی، کاهش بیماری هایی همچون چاقی، دیابت و..، کاهش افسردگی، اضطراب و .. شناسایی شده اند. بازآفرینی سلامت مبنا به عنوان رویکردی یکپارچه و پیشرو در بازآفرینی که به دنبال درگیر کردن اقشار جامعه می باشد و ارتقای کیفیت ها ی کالبدی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی است.
تحلیل و ارزیابی مکانی تاسیسات شبکه آبرسانی شهری با رویکرد دفاع غیر عامل (مطالعه موردی: تصفیه خانه آب منطقه 22 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
74 - 88
حوزههای تخصصی:
بکار گیری اصول پدافند غیر عامل در سطوح مختلف برنامه ریزی شهری، راهکاری به منظور کاهش خطرپذیری در برابر خطرات احتمالی می باشد که متاسفانه به آن توجه چندانی نشده است. در این تحقیق قسمت هایی از منطقه 22 شهر تهران جهت احداث تصفیه خانه مد نظر قرار گرفت که پس از بررسی وضع موجود در این منطقه و همچنین بررسی مدل های مکان یابی، به تلفیق و ترکیب داده ها پرداخته شد و در نهایت نقشه مناسب زمین برای احداث تصفیه خانه در پنج پهنه بهینه به دست آمد و مکان ها در 5 دسته وزن دهی طبقه بندی شدند.پس از بررسی نهایی، از میان شاخص های موجود در مکان یابی، شیب و کاربری اراضی از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. در مرحله نهایی قسمت هایی از شهر که با اولویت بسیار مناسب قرار داشتند، به عنوان مناسب ترین مکان برای احداث تصفیه خانه (عمدتا شمال، غرب، بخش هایی مرکز وجنوب) تشخیص داده شد.مقدمهمتاسفانه اغلب شهرهای کشور بدون توجه به اصول پدافند غیرعامل طراحی و برنامه ریزی شده اند، از سوی دیگر وجود طیف وسیع تهدیدات نظامی و وجود منابع پرارزش در کشور باعث گردیده تا توجه بیش از بیش معطوف رویکرد پدافند غیرعامل گردد، شایان ذکر است تخریب شهرها برای بازسازی آنها با رویکرد پدافند غیرعامل امری ناممکن است، اما این موضوع به منزله توقف و عدم بکارگیری این اصول در برنامه ریزی شهری و طراحی شهری در کشور نیست، بلکه لازم است با استخراج اصول معماری و شهرسازی منطبق بر رویکرد پدافند غیرعامل برای وضع موجود چاره ای اندیشیده شود.
تبیین مفهوم کُرِکسیون در نظام آموزش معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مهر ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
59 - 84
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: آموزشِ فرایندمدارِ دروس طراحی معماری که عمدتاً دربردارنده طیفی از فعالیت هاست و ماهیتاً شامل مضامینی نظیر تجرید و عینیت، مسئله یابی و استنباط و استقراء و نتیجه گیری است، بر بسترِ کرکسیون، هدایت و راهبری می شود. سنجش وضعیتِ دانش، بینش و توانش طراحی و ادراک دانشجویانِ معماری در دروس طراحی معماری، مبتنی بر دریافت مفاهیم مطلق از یک سو و روند نسبی سازی آن مفاهیم از سویی دیگر، بر اساس معیارهایی نظیر صورت بندی و اولویت دهی به نظام مسائل طراحی، تبیین رویکردهای حل مسئله و کیفیت پردازش ایده های خلاقانه در هر یک از موضوعات طراحی انجام می شود. روند جاری در نظام آموزش رشته معماری در دانشکده های معماری ایران، شکل گیری نوعی از ابهام در مفهوم کرکسیون را در پی داشته است که نیازمند تحقیق، تعمیق و تدقیق در چگونگی نقد و ارزشیابی های برآمده از کرکسیون است.هدف پژوهش: این پژوهش درصدد واکاوی مفاهیم نهفته در کرکسیون است تا ضمن تبیین، بررسی و نقد دیدگاه های حاصل از مصاحبه با خِبرگان، ارکان اصلی کرکسیون را برای سنجش توان طراحی دانشجویان صورت بندی کند.روش پژوهش: این تحقیق با رویکرد کیفی به روش نظریه داده بنیاد و با ابزار مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شده است. با بهره گیری از نظریه داده بنیاد، داده های حاصل از مصاحبه های اکتشافی با 21 نفر از خِبرگان حوزه آموزش دروس طراحی معماری در دانشگاه های ایران طی سه مرحله کدگذاری باز (اولیه)، زیرمقوله ها و مقوله ها صورت گرفت. واحدهای معنایی شامل 312 عنوان و کدهای باز در قالب 42 گزاره، مفهوم سازی شد. همچنین زیرمقوله ها مشتمل بر 12 گزاره عمده بود که در مرحله بعد، مقوله ها با 3 هسته استخراج شدند.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از آن است که کرکسیون در نظام آموزش معماری، مفهومی فراتر از تصحیحِ صِرف آثار دانشجویان است و بر سطوح سه گانه «ماهیت»، «راهبرد» و «شیوه های راهبری» استوار می شود.
طراحی، شبیه سازی و بهینه سازی سیستم نورپردازی بلوار طاق بستان شهر کرمانشاه با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی MLP(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
19 - 34
حوزههای تخصصی:
بلوار طاق بستان (شهید شیرودی) در شهر کرمانشاه، با توجه به تاریخ و فرهنگ بسیار غنی این شهر، به یکی از مهمترین مقاصد گردشگری و تفریحی تبدیل شده است. با این حال، شرایط نورپردازی در این بلوار، همچنان به نحوی ایده آل نیست که بتواند زیبایی و جذابیت بیشتری به فضای شهری ببخشد. در نتیجه، طراحی نورپردازی هوشمند بلوار طاق بستان با بهره گیری از الگوریتم های شبکه عصبی و ارائه الگوریتم مناسب، می تواند به بهبود شرایط روشنایی و بصری این بلوار، بهبودی محسوسی ببخشد و جذابیت بیشتری به فضای شهری شهر کرمانشاه اضافه کند. در این مقاله، ابتدا چالش های نورپردازی پیاده روها و نکات اجرایی در طراحی نورپردازی معابر شهری بررسی شده است. سپس با درنظر گرفتن دو عامل رضایتمندی شهروندان و زیبایی بصری به عنوان خروجی و هم چنین دمای رنگ، شدت روشنایی، نوع چراغ و درخشندگی به عنوان ورودی های مدل، برای بلوار طاق بستان شهر کرمانشاه از الگوریتم شبکه عصبی MLP استفاده شده است تا یک سیستم نورپردازی هوشمند و مناسب برای آن طراحی شود. طراحی پیشنهادی بهینه ترین شرایط را دارد زیرا خطاهای MRE و MAE بدست آمده از شبکه عصبی کمتر از 0.035 درصد است که بسیار ایده ال است. بنابراین سیستم نورپردازی طراحی شده آسایش روانی و امنیت شهروندان را به دنبال دارد.
تعمیم پذیری نظریه باورهای آخرالزمانی در تفسیر نقوش سفال نیشابور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
91 - 106
حوزههای تخصصی:
سفال سامانی که منسوب به قرون سوم و چهارم هجری است، شباهت ترسیمی بسیاری با آثار ساسانیان دارد. نحوه نقاشی چهره ها و اجزای پیکره ها، ترکیب بندی برخی آثار شاخص و شماری ویژگی های تزیینی دیگر، سفال نیشابور را از نظر محققان تاریخ هنر، دنباله منطقی هنر ساسانی در نخستین سده های اسلامی جلوه داده است. هنگامی که خوانش مفهومی از نقوش، تابعی از همین گزاره می شود، تعمیم پذیری نظریه کلی «تأثیرپذیری هنر اسلامی از هنر ساسانی»، به واسطه برخی آثار مخدوش می شود. با نادیده گرفتن سهم هنر ساسانی در تحلیل نقوش، برخی دیگر از آثار از دایره اعتبارسنجی نظری حذف می شوند. اهمیت، ضرورت و هدف این مقاله را اصلاح وضعیت نظریه فوق، شرح می دهد. سوال اصلی پژوهش این است که در مورد سفال نقاشی شده سامانی نیشابور، چه نظریه ای می توان پیشنهاد نمود که بتواند تعمیم پذیری مطلوب تری از نظریه های موجود داشته باشد؟ روش تحقیق، ترکیبی از روش های توصیفی، تاریخی و داده بنیاد یا زمینه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد در تنوع موضوعات و مقولات مفهومی نقوش، ترسیم یک سپهر نظری از مفهوم آخرالزمان، می تواند جامع ترین پاسخ به پرسش از چرایی وجود آثار نیشابور در سده های سوم و چهارم هجری باشد.
نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم مبتنی بر آراء رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
69 - 85
حوزههای تخصصی:
آثار محمّد سیاه قلم به دلیل تمرکز در نمایش انواع لباس ها قابل بررسی است. نظام پوشاک به عنوان یکی از عناصر نشانه ای توسط رولان بارت مطرح شد. اهداف این پژوهش، نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم و رمزگشایی دلالت های آن هاست. دو سؤال این پژوهش شاملِ ۱. با توجّه به آراء رولان بارت، لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم بر چه وجوه نشانه شناسی استوار است؟ ۲. وجوه افتراق و اشتراک لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم با توجّه به جایگاه اجتماعی اقشار مختلف موجود در نگاره ها کدام است؟ این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار فیش، منابع کتابخانه ای و اسنادی به گردآوری مطالب پرداخته است. جامه ی آماری نگاره های سیاه قلم با محوریت ترسیم لباس هاست که نُه نگاره از میان منابع معتبر به صورت غیرتصادفی انتخاب شده و تا رسیدن به اشباع نظری به آن ها پرداخته شده است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت کیفی بوده و از طریق توصیف و تحلیل نگاره ها از منظر مورد نظر -در عنوان پژوهش- در نگاره های سیاه قلم، مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد؛ دقت نظر سیاه قلم در استفاده از پوشش به مثابه ی نشانه ی بصری، جهت معرفی شخصیت های نگاره هاست. در آثار سیاه قلم نمادها در اندازه و بلندی لباس، میزان پوشیدگی و هم چنین در سطحی دیگر، در استفاده از الحاقات وابسته به لباس قابل پیگیری و طبقه بندی است. رولان بارت اشاره دارد که نوع و میزان پای بندی به این نمادها، در تلقی مخاطب از سطح اجتماعی افراد قابل دریافت است که در شخصیت های خلق شده توسط سیاه قلم، لباس و نوع نمایش آن در پیکره ها، مخاطب را در تفکیک شخصیتیِ هرکدام از طیف های اجتماعی تصویرشده به وسیله ی وی هدایت می کند.
«شاهنامه قوام» جلوه ای دیگر از هنر نگارگری شیراز دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
18 - 35
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نسخه نگاره «شاهنامه قوام (هزار)»، محفوظ در موزه «رضا عباسی»، دارای ۳۸ نگاره است. این شاهنامه به دست محمد قوام شیرازی در سال ۱۰۰۰ هجری نوشته شده است، اما از نگارگر یا نگارگران آن نامی در میان نیست. این اثر جزو نسخه هایی است که کمتر مورد نگرش قرار گرفته و تقریباً گمنام است. در این جستار، کوشش می شود تا با تکیه بر شواهد تاریخی و بررسی های ساختاری نگاره ها و کیفیت هنری و سبکی، شناخت صحیح تری از این نسخه به دست آید. هدف پژوهش معرفی این اثر و شناسایی ویژگی های ساختاری و بصری این شاهکار هنری و همچنین شناسایی هرچه دقیق تر این اثر، با تکیه بر شواهد و مستندات، نسبت به هویت سبکی و مکانی آن است. پرسش بنیادین پژوهش حاضر این است که شیوه نگارگری «شاهنامه قوام» چیست و از نظر بصری دارای چه ویژگی و ارزش هایی است؟روش پژوهش: پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده و یافته ها از طریق منابع کتابخانه ای و پایگاه های اطلاعاتی و از آرشیو موزه «رضا عباسی» به دست آمده است. در این پژوهش چند شاهنامه از شیوه نگارگری شیراز و دو شاهنامه از شیوه قزوین که تا حدودی معاصر با « شاهنامه قوام» بودند مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند و تحلیل ارائه شده با در نظرگیری این مقایسه بوده است. یافته ها: هرچند شاهنامه قوام را متعلق به شیوه نگارگری قزوین دانسته اند، اما یافته ها نشان می دهد که این نسخه همانندی های بسیاری با دیگر شاهنامه های شیوه شیراز دارد و پیرو سنت «نگارگری شیراز» است. همچنین هویت خوشنویس این نسخه نگاره نیز مورد بررسی قرار گرفته است.نتیجه گیری: شاهنامه قوام جزو شاهنامه هایی است که تمام ویژگی های شیوه شیراز را در خود دارد. این شاهنامه همانندی های بسیاری با دیگر شاهنامه های شیراز به ویژه شاهنامه های پک و بریتانیا دارد و به گمان بسیار توسط نگارگران مشترکی کار شده اند. همچنین خوشنویس آن محمدقوام شیرازی که از خوشنویسان پرکار شیراز است و تمام آثارش را در این شهر پدید آورده است. برآیند پژوهش پیش رو نشان می دهد که شاهنامه قوام متعلق به شیوه شیراز است و احتمالا در کارگاه های حرفه ای شیراز کار شده باشد و برخلاف انگاره رایج نسبتی با شیوه قزوین ندارد. ویژگی های مشترکی که در نگاره های شاهنامه قوام و دیگر آثار شیوه قزوین وجود دارد تنها متعلق به این شاهنامه نیست و در دیگر شاهنامه های شیراز وجود دارد و دلیل آن تاثیرپذیری نگارگران شیرازی از نگارگران پایتخت(قزوین) است.
نقش خیابان و اجزای آن در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۶
6 - 19
حوزههای تخصصی:
خیابان اصلی باغ یکی از چهار عنصر مهم باغ ایرانی (ورودی، خیابان، کوشک، دیوار) و اتصال دهنده ورودی به کوشک است. اما این عنصر اصلی برچه اساسی طراحی می شود و دلیل این همه تنوع در خیابان باغ ایرانی چیست؟ پاسخ به این سؤال می تواند راهگشای طراحی خیابان در طرح هایی با ایده باغ ایرانی باشد. عنصر خیابان خود شامل اجزایی چون زمین، آب و گیاه است. هر یک دارای نقش هایی هستند که جمع بندی نقش این اجزاء، نقش خیابان را در پی دارد. تا به حال پژوهش های متعددی روی اجزاء خیابان باغ ایرانی انجام گرفته و به آنها از زوایای متفاوت نظاره شده است اما کدام یک از این زوایاها بیشتر موردتوجه معمار باغساز ایرانی برای طراحی هر یک از اجزاء خیابان بوده است. برای بررسی این موضوع، ده باغ در مکان ها و زمان های مختلف تاریخی گزینش شده و از طریق بررسی اجزاء خیابان این باغ ها، نقش خیابان و اجزاء آن نتیجه گیری شده است. نقش های تعریف شده شامل عملکردی- اقلیمی، شکلی، فضاگرا، اجتماعی- فرهنگی و معناگراست. نقش هر یک از اجزاء خیابان در باغ های منتخب به صورت کیفی ارزش گذاری شده و در نهایت نقش غالب آن جزء نتیجه گیری شده است. براین اساس زمین دارای نقش غالب معناگرا، آب دارای نقش غالب فضاگرا، اجتماعی- فرهنگی و معناگرا و گیاه دارای نقش غالب فضاگرا و اجتماعی- فرهنگی است. اما به طور کلی نقش غالب تکرارشده در اجزاء خیابان، نقش اجتماعی- فرهنگی است. خیابان باغ ایرانی فضایی از باغ است که در آن ضمن گرامیداشت اجزاء طبیعی، انسان نیز تکریم شده است و بیشترین حضور انسان و تعاملات اجتماعی نیز در آن اتفاق می افتد.
سنجش الگوهای منظر بیوفیلیک در اثربخشی بر یکپارچگی حسی کودکان مبتلا به اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۶
52 - 63
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش نوزادان مبتلا به اوتیسم و عملکرد حسی و شناختی متفاوت مبتلایان نسبت به انسان های عادی این پژوهش با هدف رسیدن به معیارهای مناظر درمانی مناسب کودکان اوتیسم مبتنی بر الگوهای منظر بیوفیلیک سعی بر آزمون الگوهای منظر بیوفیلیک را دارد. از همین رو پس از بررسی الگوهای پیشنهادی براساس نظریات نظریه پردازان طراحی بیوفیلیک، الگوها به صورت ترکیبی با هدف بررسی اثربخشی بر حواس کودکان در دو طیف ابتلاء یک و سه، در سه زون عملکردی در فضای بیرونی ساخته شده، سپس با استفاده از روش پژوهش تجربی در محیط، الگوهای انطباقی آزمون شده و با بررسی حواس، تمرکز، عملکرد و گفتار گروه آزمودنی، تأثیر الگوها مورد ارزیابی قرار گرفته است. برخی از الگوهای طراحی بیوفیلیک از قبیل، ارتباط بصری با طبیعت، حضور آب، ریسک/خطر، طبق عملکرد لحظه ای کودک بر حواس بینایی، شنوایی، عمقی، لامسه و وستیبولار کودکان دو طیف اثربخش است و تأثیر بر حواس منجر به اثربخشی بر تمرکز، گفتار و خلق وخوی کودکان می شود. اما برخی از الگوها از قبیل ابهام و رمزوراز، بازی نور و سایه و تغییرات در سطوح بر کودکان اثر مثبتی نداشته و اتخاذ الگوها بایست به گونه ای صورت گیرد که یک زون درمانی با دیگر زون ها تداخل حسی نداشته باشند، در غیر این صورت ادراک حسی کودک مختل شده و تمرکز بر درمان مختل می شود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که به دلیل اثربخشی متفاوت محرک های حسی بر کودکان مبتلا به اتیسم نمی توان الگوهای مناسب انسان های عادی از جمله الگوهای منظر بیوفیلیک را عیناً به الگوهای منظردرمانی کودکان مبتلا تعمیم داد. بلکه ابتدا بایست راهبردها و راهکارهای اتخاذی آزمون شده و سپس الگوهای منظردرمانی مناسب کودکان مبتلا تدوین شود. در نتیجه طراحی فضا، محیط و منظر مناسب کودکان اوتیسم در برخی موارد متفاوت از منظر مناسب کودکان غیر مبتلاست و کودکان مبتلا نیازمند فضای مناسب خود هستند.
بررسی پیدایش دایره های درخشان در «اورفیسم» بر پایه تحول عنصر رنگ و اشکال هندسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۵
20 - 35
حوزههای تخصصی:
مقدمه: «اورفیسم» از مهمترین جریان های هنری تاریخ هنر جهان محسوب می شود که رنگ های درخشان و فرم دایره از مهمترین ویژگی های آن است. این جنبش از انشعابات سبک «کوبیسم» است. کوبیسم پیشرفتی در هنر محسوب می شد که هنرمندان را تحت تأثیر قرار داد تا سنت های موجود را کنار بگذارند و جریان های جدیدی چون اورفیسم را شکل دهند. پژوهش حاضر در ابتدا به بررسی رنگ و فرم در آثار اورفیسم می پردازد و به جهت بررسی تحولات آن، رنگ و اشکال هندسی را در کوبیسم بررسی می کند تا عواملی را که سبب تحولات در گذار از کوبیسم به اورفیسم می شود کشف کند. در ادامه به این مسأله می پردازد که چه چیزی در شکل دایره آنقدر قدرتمند است که هنرمندان را به استفاده از آن برای انتقال مفاهیم سوق می دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی پیدایش دایره های درخشان در اورفیسم بر پایه تحول عنصر رنگ و اشکال هندسی در گذار از کوبیسم به اورفیسم و شناسایی این تحولات در آثار هنرمندانی چون پیکاسو، براک، گریس، دولونه و کوپکاست.روش پژوهش: روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی است و روش گردآوری مطالب، اسنادی و کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است.. جامعه آماری این پژوهش، سیزده اثر نقاشی در سبک های کوبیسم و اورفیسم است.یافته ها: فرم دایره به دلیل بی انتها بودن و حرکت بی وقفه در ترکیب با رنگ های درخشان و زنده به بهترین شکل می توانست تداعی گر موسیقی باشد. وقتی موسیقی به تصویر درمی آید، می توان دریافت که مسأله انتزاع و دست یافتن به چیزی فراتر از جهان مادی برای آن ها دغدغه بوده است. این مسأله از دیگر دلایل برای برگزیدن فرم دایره است که نمادی از انعکاس جهان، وحدت، تعالی، تمامیت و طبیعت الهی بود. نمایش حرکت، موسیقی و نمادهای آسمانی با رنگ های درخشان، زنده و فرم دایره در آثار اورفیسم را از یک جهت می توان ادامه هندسه کوبیسم دانست و از سوی دیگر آن ها را در مقابل نمایش صحنه های روزمره و زمینی، همچون طبیعت و طبیعت بی جان با رنگ های محدود و احجام کوبیسم قرار داد.نتیجه گیری: هنرمندان کوبیسم با ذهنیتی واقع گرایانه در پی بیان رویدادهای زمینی و مادی بودند، در حالی که اورفیسم ها دیدگاهی فرازمینی و معنوی را دنبال می کردند و آن را با دایره های درخشان که از کهن ترین نمادهای معنادار بشر بودند، در آثارشان به نمایش می گذاشتند.
مطالعه تطبیقی آثار شیشه ای تراش برجسته ایران و مصر در سده های 3-5 هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
135 - 147
حوزههای تخصصی:
شیشه گری به عنوان یکی از هنرهای مهم تاریخ تا سده های نخستین اسلام تقریباً بدون تغییر ادامه داشته است. در سده های سوم تا پنجم هجری قمری شیشه گران شیوه های نوینی در ساخت و تزیین شیشه به کار گرفته و به این ترتیب آثار شیشه ای ارزنده و البته محدودی نظیر شیشه های تراش برجسته که با شیوه دمیدن شیشه و لایه گذاری مذاب شیشه رنگی روی شیشه بی رنگ ساخته شده اند، از تمدن های اسلامی ایران و مصر برجای مانده است. این نوع شیشه ها که به لحاظ ساخت و تزیین دارای اهمیت بسیاری بوده، از یک سو بیانگر توانایی و تسلط شیشه گران جهان اسلام و از سوی دیگر نشان گر فنون نوین شیشه گری است. پژوهش حاضر با توجه به این که تحقیق مستقلی در ارتباط با این موضوع انجام نگرفته، درصدد است به منظور پیشبرد دانش هنر و صنایع شیشه به مطالعه و بررسی آثار شیشه ای تراش برجسته بپردازد. هدف این پژوهش مطالعه بخشی از مهم ترین آثار شیشه ای دوران اسلامی این سرزمین ها و دستیابی به تشابه و تباین های آن با تمرکز بر بررسی فنی و بصری آن است؛ بنابراین پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال ها است: 1. آثار شیشه ای تراش برجسته چگونه قابلیت اجرا داشته و آثار مورداشاره متعلق به ایران و مصر در سده های 3-5 ه.ق دارای چه ویژگی های فنی و بصری اعم از شکل و نقش هستند؟ 2. وجوه تفاوت و تشابه آثار شیشه ای تراش برجسته ایران و مصر در سده های 3-5 ه.ق کدام است؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکردی تطبیقی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج حاکی از آن است که آثار شیشه ای تراش برجسته با دو روش تراشیدن و جای گذاری تزیین شده اند. روش تراشیدن که از آن در تزیین آثار تراش برجسته ایران و مصر بهره گرفته شده با پیشرفت فن تراش به منظور برداشت سطوح بیشتری از بدنه ظرف با لایه اضافی از جنس شیشه رنگی برای خلق اثری تراش خورده با نقوش خطی برجسته و جلوه ای دورنگ به وقوع پیوسته و روش جای گذاری که در آن بدنه ظرف برش خورده و بیرون آورده می شود و سپس نقش به صورت یک تکه بارنگ دیگری در بدنه جایگزین می شود، مختص آثار ایران است. همچنین آثار تراش برجسته ایران و مصر از منظر شکل، نقش و رنگ از طرفی با یکدیگر مشابهت داشته و از طرفی دیگر تفاوت دارند. هر یک از آثار مذکور از شکل منحصربه فردی برخوردارند که با نقوش حیوانی، گیاهی، نوشتاری و هندسی تزیین یافته اند. نقوش پرنده، شیر، پالمت و پیچک در آثار دو سرزمین مشترک بوده و سایر نقوش حیوانی و گیاهی و همچنین خوانایی خط نوشته های کوفی در آثار مصر سبب تمایز شیشه های تراش برجسته ایران و مصر شده است. شباهت رنگی آثار تراش برجسته ایران و مصر در برخورداری از مذاب شیشه بی رنگ در لایه زیرین و رنگ های سبز، آبی و قهوه ای در لایه بیرونی بوده و سایر فام های رنگی که اغلب در آثار مصر مشاهده می شود، از دیگر تفاوت های این آثار است.
مشارکت نهادهای قدرت و جوامع محلی در مدیریت یکپارچه شهرهای دریاپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
54 - 61
حوزههای تخصصی:
منظر از روابط مستمر بین جوامع و محیط طبیعی آن ها شکل می گیرد و به عنوان یک پدیده فرهنگی-طبیعی و دارایی مشترک جوامع، از شایستگی بسیاری برخوردار است. در این رویکرد منظر محصول مبارزه میان گروه هایی با منافع و اهداف متفاوت از جمله جوامع و نهادهای مدیریتی است. این مسئله به شکل ویژه در منظر شهرهای دریاپایه نمودی بارز دارد. قرارگیری مناطق باارزش اجتماعی و طبیعی چون تنگه چاه کوه و جنگل های حرا، در فهرست میراث جهانی یونسکو اگرچه فرصتی ارزشمند در جهت حفاظت سازنده است اما ممکن است با آسیب هایی چون مداخله بیشینه در منظر یا رهاسازی آن همراه باشد. به گونه ای که این مناظر در نتیجه نادیده انگاشتن زمینه اجتماعی و مکان ویژه بودن هر مورد به شکل گیری فضایی غیرمولد و ناهمگام با تعامل پیوسته در حال دگرگونی انسان و محیط تبدیل شوند. مطرح بودن شهربندرهایی چون قشم و بندر خمیر به عنوان مقاصد گردشگری مبتنی بر منابع طبیعی، توجه به منابع طبیعی چون دریا را به عنوان یک میراث و دارایی مشترک میان دو عاملیت جوامع محلی و نهادهای قدرت ضروری می سازد و تبیین راهکارهایی برای برقراری موازنه در شیوه و میزان مداخله و بهره برداری از دریا و سایر بسترهای طبیعی مرتبط با آن را مورد توجه قرار می دهد. بررسی ارزش ذاتی سایت های شناخته شده به عنوان میراث مشترک بشری با نمایش پویایی زمانی-مکانی حاصل از فرایندهای طبیعی و تنوع زیستی-فرهنگی حاصل از همزیستی انسان و طبیعت و نیاز به پرکردن شکاف بین رشته های علوم اجتماعی و جغرافیایی از ضرورت های پژوهش حاضر هستند. هدف از این نوشتار واکاوی و تحلیل شیوه مدیریت مناظر با ارزش فرهنگی و طبیعی به مثابه دارایی مشترک بشری است به گونه ای که با به کارگیری ظرفیت های جوامع محلی، ابعاد مختلف مفهوم «میراث طبیعی-فرهنگی» مشخص شده و راهبردهایی برای مدیریت پایدارتر شهرهای دریاپایه فراهم شود. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع کیفی و مطالعه موردی بوده و با رویکرد تحلیلی به تبیین مدل مفهومی منظر به مثابه دارایی مشترک می پردازد. جمع آوری اطلاعات در مرحله تبیین مبانی نظری از نوع کتابخانه ای و در مرحله مطالعه موردی به شیوه میدانی و مطالعه اسنادی بوده است. عدم یکپارچگی کامل جوامع محلی و نهادهای مدیریتی در موردهای مورد مطالعه به هدررفت ظرفیت های گردشگری و ایجاد فضایی غیرمولد منجر شده است. این در حالی است که رویکرد میان رشته ای منظر با تمرکز بر نقاط توافق و مشترک، زمینه نوظهور و راهنمایی را برای ایجاد پل بر شکاف طبیعت-فرهنگ از طریق به کارگیری قابلیت های فرهنگی و اجتماعی جوامع محلی نشان می دهد زیرا ارزش های مختلف منظر به عنوان منبع مشترک، به طور جدایی ناپذیری با جوامع و افرادی که آنها را می سازند در ارتباط است. نگرش به منظر شهرهای دریاپایه به عنوان موجودیتی زنده و در معرض تخصیص و استفاده مجدد از سوی کنشگران، با بر سه اصل تعادل، انعطاف پذیری و پویایی و میانه روی، مدیریت کارآمد و پایدارتر آنها را به همراه دارد.
تحلیل رنگ ایران در آثار نقاشان ایرانی دهه ۷۰تا ۹۰ خورشیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۶
60 - 76
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در حوزه آثار تجسمی، ایرانی بودن همواره دغدغه برخی از هنرمندان این حوزه بوده که این مهم بعضاً با عناصر نمادین ایرانی یا عناصر منتسب به ایران با دلالت صریح یا ضمنی به تصویر درآمده است. علاوه بر عناصر بصری، رنگ نیز به عنوان عنصری مستقل در خصوص بازنمایی مفهوم ایرانی بودن نقش آفرین بوده است. اما اینکه از نظر هنرمند ایرانی چه رنگی نشان ایرانی بودن است، یا بدین منظور بیشتر استفاده شده یا نقاشان بر آن به عنوان رنگ ایرانی توافق داشته اند، مسأله این پژوهش است. این موضوع در رشته های دیگری محور بحث بوده، اما این پژوهش با هدف شناخت رنگ های پرتکرار در نقاشی های که موضوع آن ها ایران بوده به تحریر درآمده و به سؤال چیستی رنگ های به کار برده شده برای مفهوم ایران؟؛ در آثار برخی از نقاشان دهه ۷۰ تا ۹۰ ایران و چگونگی کاربرد این رنگ ها پاسخ داده می شود.روش پژوهش: داده های این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای، پایگاه های اطلاعاتی و مقالات نشریات معتبر علمی، گردآوری شده و به شیوه تحلیل محتوای بصری با گردآوری آثاری از نقاشان دهه ۷۰ تا اواخر دهه ۹۰ ایران، به کمک نرم افزارهای تفکیک رنگ این آثار تحلیل و پربسامدترین رنگ ها مرتبط با ایران مشخص و سپس تفسیر شده اند.یافته ها: نقاشان ایرانی در آثاری که به نام ایران یا برای این مفهوم خلق کرده اند با توجه به تکنیک و شیوه کار خود در آثارشان علاوه بر شکل از رنگ هم برای بازنمود مفهوم ایران بهره گرفته اند که در این میان با در نظرگیری سه رنگی که بیشترین کاربرد را در این زمینه داشته، نخست طیف رنگ های زرد (نخودی- خاکی) سپس طیف آبی تیره و روشن و پس از آن طیف محدوده قرمزلاکی (زرشکی- آلبالویی) بوده است. همچنین از میان آثار ۱۰ نقاش بررسی شده، ۷ نقاش به همراه رنگ، از عناصری بصری مرتبط با ایران عمدتاً با دلالتی صریح که غالباً بازنمایی آثار معماری ایران بوده بهره گرفته اند.نتیجه گیری: رنگ های سبز، قرمز و سفید که سه رنگ پرچم ایران با بیانی نمادین هستند؛ برای بازنمایی مفهوم ایران، به عنوان رنگ ایران؛ کمتر دستمایه کار نقاشان و طراحان بوده اند. بنابراین علاوه بر رنگ های پرچم ایران، رنگ های دیگری در پالت رنگ نقاشان ایرانی وجود دارد که به عنوان رنگ ایران به آن ها رجوع شده است. از این رو نقاشان علاوه بر عناصر نمادین از رنگ مرتبط با ایران به طور ضمنی برای بیان بصری خود بهره بردند؛ همچنین در آثار نقاشانی که عناصر تصویری و نمادین مناظر معمارانه دستمایه کارشان بود، گونه ای از همبستگی رنگی دیده شده است.
میراث آبی و ساختاردهی شهری: تحلیل نقش قنوات در تکوین شهرهای نائین، یزد و گناباد
حوزههای تخصصی:
با افزایش جمعیت و پیشرفت تمدن در ایران باستان، ایرانیان دست به ابتکار جدیدی برای کاهش رقابت در مصرف آب زدند که به آن کاریز یا قنات می گویند. این اختراع که در نوع خود در دنیا بی نظیر است، آب را بدون هزینه و انرژی منتقل کرده و دشت های مسطح مناسب کشاورزی را به منطقه ای برای تولید، برقراری آرامش و امنیت تبدیل کرده و در حال حاضر عامل اصلی زندگی در کویر است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی در پی تحلیل نقش قنات ها در شکل گیری شهرهای تاریخی به لحاظ کالبدی می باشد. یافته ها حاکی از آن است که به لحاظ تاریخی وجود قنات به ه زاره دوم پیش از میلاد در محدوده آذربایج ان غربی ایران و شرق ترکیه امروزی باز می گردد. اولین قنات ها در ایران در ناحیه شمال غرب ایران شکل گرفته و سپس به نواحی داخلی فلات مرکزی راه یافته است. همچنین به لحاظ کالبدی، وجود قنات جریان اصلی شهر را تحت تأثیر قرار می دهد. تأثیر بر مکان یابی و انتخاب محل استقرار، شکل گیری شریان های ارتباطی در مقیاس های مختلف و شکل گیری بناها و فضاهای معماری موردنیاز سکونتگاه از عوامل اصلی تحت تأثیر شریان های اصلی قنات هاست. اتصال «اج» ها و شاخه ها به یکدیگر موجب تشکیل قنات گشته و باغ ها، فضاهای سکونتی و عملکردهای اصلی شهری در راستای شاخه ها شکل گرفته و در انتها به مادر چاه قنات متصل می شود. در واقع ساختار قنات به شیوه ای است که از مادرچاه تا مظهر، کوره قنات و میله چاه بر حسب شرایط در مسیری از چند کیلومتر تا چند ده کیلو متر امتداد می یابد که در این مسیر ممکن است از مسیر مزارع، باغات و روستاهای متعددی عبور نماید تا به محل مورد نظر برسد.
Introducing a Systematic Approach for Quantifying Architectural Style Influence: A Comparative Analysis of École des Beaux-Arts and Bauhaus on the College of Fine Arts, University of Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This research proposes a systematic approach to provide insight on how to quantify the similarity/dependency between different architectural design styles. The study utilizes the College of Fine Arts of University of Tehran as its primary focus and examines to what extent the architecture at the College of Fine Arts at University of Tehran was affected by the French École des Beaux-Arts and the German Bauhaus school through examining more than hundred architectural works from these schools. In the first half of this study, the teaching method and educational system of these schools are reviewed and in the second half of the study the main characteristics of architectural works of each school are identified. If we consider an architectural work as the outcome of an architectural education, then the features of the created work can be attributed to the associated educational system. Based on this, the characteristic of the prominent architectural works of the two schools were investigated and used for the analysis through the proposed approach. This approach can be used for quantitatively investigating complex qualitative problems in different disciplines. On average, the results show that the college of Fine Arts is influenced by thirty-three percent from these two approaches, while the Bauhaus approach shows a greater impact.
An Analysis of the Spatial Structure of Cities from the Perspective of Spatial Balance in the Distribution of Functions and the Formation of Multi-Core Pattern (Case Study: Tabriz City)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۴, Issue ۱ - Serial Number ۵۱, Winter ۲۰۲۴
111-122
حوزههای تخصصی:
The multi-core spatial structure is one of the important and basic topics in urban planning studies, which is considered both as a framework for evaluating urban development and as a basic spatial development goal. Considering the importance of the multi-core spatial structure pattern, especially for large cities with high populations and diverse and complex activities, the present study aims to evaluate the spatial structure of Tabriz city from the perspective of multi-core pattern development based on the spatial distribution of functions and population across the city. The present study employs a Quantitative Correlational Research method. The documentary method is used for data collection, and various techniques such as mean center, standard deviational ellipse, kernel density estimation, location quotient (L.Q.), nearest neighbor index, and geographically weighted regression are applied for data analysis. The study examines six functions: religious, educational, commercial, healthcare, industrial, and administrative. The findings suggest that the spatial distribution of functional cores, except for industrial and commercial functions, exhibits a single-core spatial structure in the city center. Also, the results indicate that the correlation between functional cores and the population of Tabriz city, based on the spatial regression test, is moderate. Accordingly, an imbalance in the distribution of functional cores in Tabriz City is evident. Therefore, Tabriz is located in a single-core state, and due to the increase in the distribution of administrative and medical functions in the eastern and industries in the western, it can become a multi-core model.