در حفاظت و مرمت آثار چوبی استحکام بخشی از اهمیت خاصی برخوردار است و در همین راستا انتخاب مواد با توجه به مولفه های موثر بر آثار و توسط مرمتگر انجام می شود که نیازمند دقت و شناخت صحیح می باشد. با توجه به اهمیت این مواد و لزوم شناخت ترکیبات مختلف مورد استفاده، مهم ترین ترکیبات استفاده شده در استحکام بخشی چوب، شامل ترکیبات پروتئینی حیوانی، ترکیبات وینیلی، پلی اتیلن گلیکول، ترکیبات متااکریلیک، پلی استر و اپوکسی بررسی شده و معایب و مزایای استفاده از آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. البته این امر علاوه بر در نظر گرفتن ویژگی-های فیزیکی و شیمیایی ترکیب استحکام بخش، با توجه به عوامل مؤثر بر استحکام بخشی صورت پذیرفت. نتایج نیز نشان دهنده این امر می-باشند که کارکردهای ترکیب با توجه به نوع استفاده و کارایی ماده در شرایط مختلف موید استفاده از آن در شرایط ویژه است که با در نظر گرفتن برخی ویژگی های شاخص، مورد استفاده قرار می گیرد.
هر گونه قضاوت و داوری در مورد اثر هنری یا حقیقت هنر و زیبایی، مبتنی بر این اصل است که انسان پیش از حکم، تصوری از هنر و زیبایی داشته باشد. آیا منشا تصوری که از حقیقت هنر در ظرف ادراکی انسانها به تحقق پیوسته است، حقیقی است؟ و یا آنکه منشا آن تصور، اعتباری و مبتنی بر سلیقه و عادت و ذوق و پسند و تداعی و خواستهای فردی و اجتماعی است، که پنداری از صورت و حقیقت هنر را در ذهن به وجود آورده است؟اثر هنری صورتی از حقیقت هنر و به عبارتی، تجلی «صورت حقیقی هنر» است. اثر هنری به تمام ذات همه وجود و ماهیت خود را از هویت صورت نوعیه هنر دریافت می کند. هویت هنر ناشی از زیبایی حقیقی است و زیبایی حقیقی منشا تحقق «صورت نوعیه هنر» است.هنرمند با دریافتی شهودی از هستی، صورتی نوعیه، مجرده و نورانیه و مثالی از زیبایی حقیقی در ظرف خیال خویش ابداع می کند که این صورت نوعیه به تمام ذات، هستی خود را بنا به ظرفیت وجودی هنرمند، از زیبایی مطلق و ازلی دریافت کرده است. آن صورت نوعیه، مبداء و منشا ایجاد اثر هنری است. تفسیر اثر هنری مبتنی بر دستگاه فکری مفسر است. تفسیر کننده اثر هنری، نخست با صورت هنر مواجه می شود و سپس با مختصاتی که در صورت هنری تحقق پیدا کرده است، به تفسیر و نقد اثر می پردازد. تفسیر اثر هنری از طرف تفسیرگران متفاوت با پیش زمینه های ذهنی مختلف، منجر به ظهور مفاهیم گوناگون ذهنی و حتی متضاد، نسبت به یک اثر هنری، خواهد شد به همین جهت یک اثر هنری خصوصاً در حوزه ادبیات با قرائتهای متفاوت و برداشتهای گوناگون و حتی متضاد، تفسیر یا خوانده می شود. هر گونه تفسیر در ارتباط با نشانه ها و نمادهای موجود در اثر، در حکم واکنش روحی ما نسبت به متن است. در معنایی کلی، متن به چیزی اطلاق می شود که تفسیر از آن آغاز و به آن ارجاع داده می شود. متن هنری، متنی است با ساختار زیباشناختی که امکان تفسیرهای متعدد را فراهم می کند. متن هنری حقیقت ذاتی خود را از «صورت نوعیه هنر» اخذ می کند و معانی متعددی را در رویکردهای متفاوت تفسیری، آشکار می کند. شناخت ساختار ذهنی منتقد و مخاطب آثار هنری، می تواند مبانی نظری مفسران را آشکار کند. صورت هنری، مستقل از دستگاه نظری مفسران به حیات مستقل خویش در اثر هنری متکی و فراتر از هر تفسیری دارای استقلال ذاتی است.
منار یکی از عناصر کالبدی ویژه در بناهای مذهبی اسلامی است که پیشینه ای کهن در معماری ایران قبل از اسلام داشته است. در خصوص ریشه شکل گیری منار نظرات مختلفی مطرح شده است. در این پژوهش زیگورات، یکی از بناهای شاخص تمدن بین النهرین و یکی از بناهای مذهبی عمده در تاریخ تمدن، سرمنشاء و نمونه نخستینِ منار امروزین به شمار رفته است. این عنصر در طی تاریخ و در پی تغییر درک انسان از مفهوم دین و همچنین در ترکیب با الگوهای معماری سرزمین های مختلف، اشکالی مختلف یافته و با اهدافی متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است. در معماری اسلامی نیز استفاده از عنصر منار اهمیتی جدی یافته است تا جایی که این عنصر در کنار گنبد و سردر، به عنوان مهم ترین و معمول ترین نشانه های شهری جهت معرفی مسجد و مرکز شهر اسلامی مورد استفاده قرار گرفته اند. در این جستار تلاش شده است به بررسی کلی پیشینه و روند تحول عنصر منار در طول تاریخ معماری پرداخته شود. همچنین سیر تحول جایگاه منار از خارج از محوطه مسجد به درون آن و روند بدل شدن آن از بنایی حاشیه ای در کنار مسجد تا عنصری کلیدی و پایه ای از جنبه های مختلف نمادین، هندسی، سازه ای، شهری و ... مورد بررسی قرار گرفته است.
باغ ایرانی محصول اصیل تعامل ذهن و زندگی ایرانیان در محیط طبیعی آنان است. علیرغم سنت دیرپای باغسازی در ایران شمار کمی از متخصصان در صدد شناخت و تحلیل بنیه های نظری آن برآمده اند. این نوشته در صدد است تا زیبایی شناسی باغ ایرانی را با تکیه بر نمونه های تاریخی در انطباق با آئین و ذهن ایرانیان در فاصله دوران تاریخی تا کنون مورد نظر قرار دهد. در این گزارش به نکاتی در زیبایی شناسی باغ ایرانی اشاره می شود که نقش اصلی در پدیدآورن فضا را بر عهده گرفته است. چشم انداز بیکران، حضور آب، تنوع فضایی، منظره قدسی، مکان تامل و هندسه مستطیلی از جمله آنهاست. زیبایی در باغ ایرانی بر پایه تفسیر هنرمند از مفاهیم ذهنی او آغاز می شود و در گذر زمان تحت صیقل تاریخ و محیط رنگ نوین به خود می گیرد. مفهوم زیبایی در آغاز هم پیوند با معنای خیر و مفید بوده لیکن تدریجاً با تفکیک مفهوم بسیط آن، به سلیقه ای مستقل در حوزه صورت و شکل بخشی به فضا بدل شده است.
شبه قاره ی هند از پهناورترین مناطق حاصلخیز آسیا می باشد . وفور نعمت در این سرزمین باعث شده است نه تنها جمعیت کثیری در آن رشد کند که گروهها و جماعات فراوان و متنوعی نیز به آن مهاجرت نمایند . اما با وجود این تنوع ، اقلیم گرم و مرطوب و پر باران آن همواره سبب گردیده است حرکتهای هنری و فرهنگی این جماعات ، در شکلها و رفتارهای مشابهی صورت گرفته به مشترکات بسیاری برسند . از بهترین نمونه های عینی این جریان ، در جنوب شبه قاره ی هند ، هنر منبتکاری چوبی است که از مهمترین و اصیلترین صنایع هنری این سرزمین می با شد . منبت چوب ...
آنچه به عنوان هنر معرق چوب امروزه میشناسیم هر چند ریشه در هنر شرق دارد ، ولی در کشور ما از سابقه تاریخی زیادی برخوردار نیست. حتی در منابع مهم تاریخی هنر ایران (پوپ) نیز کمتر به این هنر توجه و اشاره شده است. در صورتی که این هنر از قرن دوزادهم در اروپا شناخته شده و از قرن شانزدهم به عنوان یک هنر شاخص مورد توجه بوده و هنرمندان زیادی در کشورهای ایتالیا ، فرانسه ، آلمان و انگلستان به آن مشغول بودهاند. مقاله حاضر کوششی است برای معرفی سیر تحول تاریخی - تکنیکی این هنر در اروپا ، خاصه در ایتالیا و فرانسه...
به گفتهٴ تیتوس بورکهارت، هنر اساساً «صورت» است. این سخن به ویژه دربارهٴ «هنردینی» مصداق دارد. زیرا «هنر دینی»، به گفتهٴ وی، به هنری گفته می شود که نه تنها «موضوع» آن، بلکه «صورت» آن نیز دینی است. برای همین، میان «صورت» و «معنی» یا «صورت» و «موضوع» در هنر دینی پیوندی ناگسستنی وجود دارد. داوری دربارهٴ دینی بودن یا نبودن یک اثر هنری نیز بر اساس همین پیوند، ممکن است. بنابراین، در این مقاله نخست به «جایگاه صورت در هنر دینی» و سپس به مسئلهٴ «بحران صورت در هنر دینی معاصر ایران» می پردازیم.
صولاً بین دسترسی به امکانات حمل و نقل و توسعة نواحی شهری ارتباط متقابل و تنگاتنگی وجود دارد. دسترسی مناسب تر، گزینه های بیشتر جابه جایی و کاهش هزینه های حمل و نقل از جمله عوامل مؤثر در جذابیت و توسعة مناطق است. در نتیجه، ایجاد دسترسی به حمل و نقل عمومی می تواند به عنوان یکی از فرصت های مناسب جهت توسعه و پویایی مناطق شهری و افزایش کیفیت نواحی شهری به شمار آید. این مسئله در شهر تهران از حیث وجود بافت های راکد اقتصادی و همچنین شکاف دیرینة فضایی به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و کالبدی بین شمال و جنوب شهر بین شمال و جنوب شهر، حایز اهمیت است. لذا با توجه به گسترش سامانه های حمل و نقل عمومی همچون مترو در شهر تهران، آگاهی از تأثیرات ایستگاه های مترو بر کیفیت محیط مجاور امری ضروری در جهت برنامه ریزی و مکان یابی مناسب آنها و بهره گیری از ظرفیت های بالقوة آن است. از طرفی به کمک بررسی میدانی این موضوع در دو بستر متفاوت شمال و جنوب شهر تهران می توان علاوه بر شناخت تأثیرات و پیامدهای گوناگون ایستگاه های مترو در دو محیط متفاوت، به ارزیابی تاثیر گشایش ایستگاه های متروی تهران بر کاهش شکاف و قطب بندی فضایی بین شمال و جنوب شهر نیز پرداخت. از آنجا که اقدامات نوسازانة دو دهة گذشته در تهران قطب بندی و شکاف دیرینة شمال و جنوب تهران را تعدیل نکرده و عموماً به نفع مناطق مرفه شمالی بوده است، فرض این است که مناطق فقیر جنوبی تهران افزایش ارزش بیشتری را به سبب گشایش ایستگاه های مترو نسبت به مناطق شمالی و مرفه تر تجربه می کنند؛ لذا گشایش و توسعة ایستگاه های مترو می تواند سبب پویایی اقتصادی و بهبود کیفیت محیط در مناطق جنوبی و غیر برخوردار تهران شده و در نتیجه به ابزاری جهت تعدیل شکاف شمال و جنوب شهر تهران تبدیل شود. صحت این فرضیات در قالب مطالعات میدانی تغییرات کیفیت محیط در حوزة نفوذ ایستگاه مترو واقع در شمال تهران (ایستگاه دکتر شریعتی) و ایستگاه مترو واقع در جنوب تهران (ایستگاه میدان شهدا)، از طریق سنجش تغییرات شاخص قیمت زمین و مسکن بررسی می شود. روش تحقیق در این پژوهش بررسی میدانی و استفاده از داده های زمین مرجع و تحلیل تطبیقی این داده ها به کمک روش های تحلیل همبستگی آماری و رگرسیون خطی چندجمله ای است. مقایسه تأثیر ایستگاه های مترو بر ارزش املاک مسکونی مجاور در دو بستر متفاوت شمال و جنوب شهر تهران، رشد بیشتری را برای مناطق مرکزی و جنوبی تهران نسبت به مناطق شمالی آن نشان می دهد که حکایت از تعدیل شکاف شمال و جنوب شهر دارد.