فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
حدفاصل فرمانروایی ایلخانان تا پایان نیمه حکومت صفویان بر ایران، عصر شاخص انواع هنرها در «جهان فرهنگ ایرانی» است. در این میان علاقه حامیان سلطنتی نقش تعیین کننده ای در رونق هنر داشت و نوع و میزان حمایت شاهان و شاهزادگان عامل مهمی در تحولات هنری این دوران بود. هریک از حامیان قدرتمند هنر به انواع روش ها هنرمندان را جذب دربار خود می کردند و جهان هنر ایرانی را رنگ و شکلی تازه می بخشیدند. ازاین رو مسئله این پژوهش چگونگی تعامل حامیان سلطنتی با هنرمندان دربارهایشان است و اینکه نحوه تعامل آن ها با هنرمندان چه دستاوردهای مثبت و منفی برای هنرمندان به ارمغان می آورد؟ روش این پژوهش، تاریخی و استفاده از داده های اسنادی است. یافته ها نشان می دهد با توجه به نظام تک قطبی حاکم بر دوران مورد مطالعه، تعامل میان حامیان سلطنتی و هنرمندان، وابستگی زیادی به انگیزه و ذوق و علاقه حامیان سلطنتی داشت. برخی هنرمندان با نزدیکی به حامیان سلطنتی از ثروت و نعمت فراوانی برخوردار می شدند و حتی تا مراتب بالای دیوان سالاری ترقی می کردند. درعین حال همین نظام تک قطبی باعث می شد تا کار و زندگی هنرمندان تابعی از تصمیمات حامی سلطنتی باشد، درنتیجه هرگونه تغییر نگرش می توانست تبعات منفی و ناگواری ازجمله انزوا، تبعید و حتی مرگ برای هنرمندان به بار بیاورد.
تزیین و ساختار بصری حروف خط کوفی در کتیبه نقاشی مقبره ارسلان جاذب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 82
حوزههای تخصصی:
هنر خوشنویسی یکی از هنرهای خاص و والای دوران اسلامی ایران در تزیینات معماری به شمار می رود. خط کوفی در سده های 5 و 6 هجری قمری دچار تغییرات بسیار شد و در راستای خوانایی و زیبابخشی در تزیینات معماری حرکت کرد. هنرمند با اتصال دو هنر خط و ترسیم و نقاشی الگوی جدیدی از خط کوفی را به وجود آورد که نمونه آن را در کتیبه نقاشی ارسلان جاذب در سنگ بست می توان مشاهده کرد. در پژوهش حاضر به منظور شناخت بیشتر خط کوفی ایرانی در سده های 5 و6 هجری قمری، دو اصل فرم و ساختار حروف و تزیینات وابسته به آن در کتیبه نقاشی مقبره ارسلان جاذب مورد توجه قرار گرفته است. برای رسیدن به دو اصل مطرح شده نگارنده به بررسی فرم و ساختار حروف کتیبه ارسلان جاذب از لحاظ معیارهای تناسب، تعادل و نوع خط پرداخته و در نگاه دوم فرم حروف و تزیینات وابسته به آن را بررسی کرده است. نتیجه حاصل از این پژوهش، نشان دهنده رشد و دانش خط و خط نگاره در این سده ها است که باعث خلق خطی جدید در محدوده خراسان شده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و اطلاعات به روش کتابخانه ای، اسنادی و به ویژه عکاسی میدانی جمع آوری شده است.
سوگردانی از ساحت صنعت به ساحت هنر؛ امکان نجات بخش زمانه ما از نگاه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیدگر در رساله پرسش از تکنیک ضمن صحیح دانستن تعریف های موجودشناسانه از صنعت یعنی صنعت به مثابه مجموعه ابزارآلات و وسایل یا فعالیت هدفمند انسانی، معتقد است این تعریف ها به هیچ وجه ذات یا حقیقت صنعت را به دید نمی آورند. در نگاهی وجودشناسانه، وی صنعت را - به مانند هنر- نحوی انکشاف وجود به واسطه آدمی میداند و عقیده دارد برخلاف هنر که انکشافی به نحو پوئسیس یعنی تحقق حقیقت وجود در موجودات است، صنعت انکشافی به نحو گشتل یعنی ظاهرشدن موجودات به عنوان منابع قابل بهره برداری است. هیدگر در این رساله گشتل را تقدیر انکشاف در عصر کنونی دانسته و مخاطرات آن را برای زمانه ما برشمرده است. اما درعین حال بین سرنوشت و تقدیر تفاوت قائل شده و بر این باور است که چنانچه بشر امروز خطر گشتل را - که بیش از همه متوجه سرشت انسانیاش است - به عمق جان دریابد، سوگردان خواهد شد. به عقیده وی با سوگردانی یا چرخش به سوی وجود، نسبت آدمی با وجود - از بُعد ُ به قرب- تغییر خواهد کرد و امکان تغییر تقدیر زمانه - از گشتل به پوئسیس- و در نتیجه امکان نجات از خطر گشتل در عصر جدید ّ میسر خواهد شد.
تکنیک های تعزیه راهی به سوی غربی زدایی در آثار عباس کیارستمی
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
19 - 32
حوزههای تخصصی:
میان غرب و غیرغرب همواره یک رابطه ی متغیر و در حال بازتعریف برقرار بوده است. برای آن که گفتمانی غیرغربی شده شکل بگیرد باید حرکت دوگانه ای آغاز شود. فیلم سازان، نخست به تشخیص کلام مسلط غربی می پردازند و سپس تصمیم می گیرند از آن پیروی نکنند. آنگاه به دنبال روش های فیلم سازی غیرغربی ای می گردند که می خواهند از آن ها استفاده کنند. اکنون در حوزه ی عملی و نظری فیلم، صداهای غیرغربی بسیار واضحی به گوش می رسند و تفاوت خود را به رخ جهانیان می کشند. می توان نمونه های موفقی از غربی زدایی سینما را در سینمای ایران، پیدا کرد. سینمای عباس کیارستمی با تکیه بر ریشه های کهن فرهنگ ایرانی، توانسته از جریان رایج غربی فاصله بگیرد و از مرزهای ملی فراتر برود. در شیوه ی فیلم سازی انحصاری کیارستمی، مؤلفه های «ایرانی» فراوانی قابل مشاهده و بررسی است. اشاره های تاکیدکننده ی او به وطن و بازتاب وطن در آثارش، تایید می کند که او در پی ایجاد یک شیوه ی محلی، بومی و ملی فیلم سازی بوده است؛ شیوه ای آگاهانه و از سر تامل. این پژوهش سعی دارد با روش مونتاژ، سیر فیلم سازی عباس کیارستمی را مرور و شاخصه هایی که به فیلم های او هویت ملی می دهند را پیدا کند. همچنین سعی دارد که به پرسش هایی از این دست پاسخ دهد: از منظر غربی زدایی، مؤلفه های تکنیکی، ساختاری، محتوایی آثار عباس کیارستمی چیستند؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد عباس کیارستمی از تکنیک های تعزیه همچون استفاده از نابازیگران، ارتباط با مخاطب فعال، بداهه سازی و حضور کارگردان بر روی صحنه ی نمایش بهره برده است.
کارکرد تخیل ثانویه در تسکین اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ در نمایشنامه ی خرس های پاندا اثر ماتئی ویسنی یک از منظر کولریج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
31 - 55
حوزههای تخصصی:
این مقاله کوششی است در تبیین و ارایه ی مفهوم «تخیل ثانویه» براساس آرای کولریج و بررسی تاثیر آن در اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ در نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد اثر ماتئی ویسنی یک . مسیر اصلی این مقاله، معطوف است به درک مفهوم «تخیل ثانویه» مبتنی بر آرای سیموئل تیلور کولریج و درک تفاوت معنایی و مفهومی آن با «تخیل اولیه» و «خیال» به منظور اثبات این نکته که «تخیل ثانویه» نقش کلیدی و مهمی در تسکین اضطراب برآمده از «تنهایی» و «مرگ» در شخصیت های نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد ایفا می کند. این پژوهش بر چگونگی عملکرد «تخیل ثانویه» به عنوان ساز و کاری دفاعی در نمایشنامه ی انتخابی معطوف است، بنابراین پرسش بنیادین این پژوهش عبارت است از: مطابق رویکرد کولریج ، چرا و چگونه تخیل ثانویه می تواند اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ شخصیت ها در نمایشنامه ی مورد بحث را برطرف نماید؟ این مقاله که به صورت تحلیل محتوای کیفی به نگارش درآمده به همراه ارایه ی جدول و نمودار به صورت مستدل نشان می دهد چگونه شخصیت های نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد با پناه بردن به «تخیل ثانویه» با آفرینش جهانی ساخته و پرداخته ی ذهن شان، اضطراب های تنهایی و مرگ خود را از پنج مسیر مختلف روساختی و ژرف ساختی تسکین می دهند.
بیش متنیتِ ژنتی به مثابه رویکردی در خوانش متون تصویری؛ مطالعه موردی: لوگوی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش متن لایه های متکثر معانی آن را آشکار می کند و مخاطب را از معانی ضمنی و پنهان متن آگاه می سازد. به این منظور در صد سال گذشته رهیافت های مختلف خوانش متون نظریه پردازی شده است؛ از خوانش شکل گرایانه در اوایل قرن بیستم گرفته تا تاریخ گرایی نوین در سال های پایانی آن. خاستگاه اغلب این نظریه ها نظام نشانه ای کلامی است، اما منتقدان هنری اغلب از آنها به مثابه رویکردی در خوانش متون تصویری بهره برده اند. مسئله اصلی نوشتار حاضر تبیین فرایند اجرایی کاربست بیش متنیت در خوانش متون تصویری است؛ نظریه ای که در اصل خاستگاهی کلامی دارد که به منظور خوانش متون تصویری به کار برده می شود. برای پاسخ به این پرسش که متنی تصویری چگونه با بیش متنیت خوانش می شود، لوگوی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیکره مطالعاتی و بیش متنیت به عنوان رهیافت خوانش انتخاب شد. در این رهیافت از طریق پیگیری روابط درهم تنیده شبکه های متنی، دلالت مندی های متن آشکار می شود و لایه های مختلف معانیِ ضمنی تشریح می شود. نتایج نوشتار نشان داد بیش متنیت یکی از رهیافت های کاربردی در خوانش متون تصویری است و در این راستا الگویی شش مرحله ای ارائه شد. مقاله حاضر به روش توصیفی - تحلیلی انجام یافته و داده های آن با مراجعه به منابع کتابخانه ای و مقالات علمی جمع آوری شد.
مصحف معظم: فرضیاتی درباره کاتب و زمان کتابت قرآن بایسنقری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
41 - 50
حوزههای تخصصی:
در برخی از موزه ها و مجموعه های جهان برگ هایی از قرآنی عظیم نگهداری می شود که به قرآن بایسنغری مشهور است. به سبب پراکندگی برگ های این قرآن و در دست نبودن اسناد و مدارک موثق کافی تقریبا هیچ یک از تحقیقات انجام شده به شناخت روشن و متقنی از کاتب، زمان تولید و انگیزه تهیه این مصحف نرسیده است. آخرین اظهار نظر مورد توافق عموم محققان بر پایه گزارشی از قاضی احمد قمی، انتساب خط نسخه به عمر اقطع، خطاط اوایل عصر تیموریان است. در حال حاضر حدود 65 برگ از این قرآن در مجموعه آستان قدس رضوی نگهداری می شود که تحقیق بر آنها نکاتی تازه درباره خط این مصحف دربردارد. این مقاله پس از بررسی مختصر ویژگی های نسخه شناسانه این برگ ها به تحلیل و تدقیق در خط نسخه پرداخته و نشان می دهد در این نسخه دست کم سه دست خط متفاوت اما بسیار نزدیک به کار رفته است. همچنین از مقایسه این دست خط ها با قطعه ای رقم دار از عمراقطع مشخص می شود هیچ یک از آنها نمی تواند خط عمراقطع باشد. از نتایج دیگر زمان احتمالی تهیه نسخه، نیمه نخست سده نهم، و به طور دقیق تر بین 823-832ق (زمان حضور غیاث الدین جمشید کاشانی در سمرقند) است و نقش الغ بیگ در حمایت از نسخه بسیار پررنگ می نماید.
خوانشی تطبیقی از برساخت هویت در نمایشنامه های دو نسل از نمایشنامه نویسان ایرانی و غیرایرانی (اکبر رادی و آگوست ویلسون، محمد چرمشیر و شیلا استفنسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان معاصر را عصر هویت های متکثر می نامند. کنکاش در مقوله «هویت» به عنوان یکی از مفاهیم مهم در حوزه ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی، سال هاست وارد ادبیات پژوهشی ملت ها شده است. ایران به عنوان یکی از دیرنده ترین هویت های ملی همواره در مرکز توجه محققان قرار داشته است؛ اما در بحث مطالعات تطبیقی حوزه هویت، به ویژه در مطالعات هنر و مشخصاً در حوزه ادبیات نمایشی، کمبود این دست از پژوهش ها احساس می شود. این مطالعه، پژوهشی کیفی با تمرکز بر مقوله هویت در ادبیات نمایشی است. در یک خوانش تطبیقی بین دو نسل از نمایشنامه نویسان ایرانی و غیرایرانی (اکبر رادی و آگوست ویلسون، محمد چرمشیر و شیلا استفنسن) آثاری متناسب با موضوع بررسی و انتخاب شد. در قالب نظریه زمینه ای، مفاهیم مشترک هویتی آنان با روش کدگذاری های محوری و انتخابی تعیین گردید. مجدد این سرنمون ها با گواهمندی به نظریات استوارت هال درزمینه ی بازنمایی هویت، بازخوانی شدند. از این مطالعه می توان نتیجه گرفت: نمایشنامه نویسان موردبحث، در برساخت هویت نمایشنامه های خود از مؤلفه های مشترک زبانی، حافظه جمعی، مکان، سبک زندگی، فرهنگ و تقابل آن بافرهنگ دیگری و سیاسی کردن بدن استفاده کرده اند و در این میان تنها اختلاف معنی دار بین مؤلفه ها در اندک شاخصه هایی در سبک زندگی و جغرافیای نمایشنامه ها است.
تحلیل بازتاب نقشمایه های تزئینی محراب مسجد جامع اصفهان در تزئینات رحل ایلخانی موزه ی متروپولیتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
25 - 32
حوزههای تخصصی:
محراب اولجایتوی مسجد جامع عتیق اصفهان و رحل منسوب به حسن بن سلیمان الاصفهانی موجود در موزه ی متروپولیتن هر دو از آثار دوره ی ایلخانی هستند که دارای نقشمایه های زیبا و اصیل ایرانی- اسلامی هستند. غنای نقوش تزئینی دو اثر و تاریخ ساخت مشترک آنها، ضرورت انجام پژوهش را ایجاب کرده است. شناسایی انواع نقوش تزئینی رحل ایلخانی و محراب اولجایتو و وجوه اشتراک و افتراق و شناخت تأثیرات و بازتاب نقوش تزئینی در دو اثر، اهداف پژوهش حاضر است. سؤالات پژوهش چنین است: .1چه نوع نقوشی در تزئینات دو اثر رحل ایلخانی و محراب اولجایتو وجود دارد؟ .2چه وجوه اشتراک و افتراقی در بین نقوش دو اثر وجود دارد؟ در پژوهش پیشرو اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته است . نتایج پژوهش نشان میدهد که نقوش تزئینی محراب اولجایتو شامل نقوش گیاهی اسلیمی و ختایی، هندسی و خطی است و نقوش تزئینی رحل ایلخانی شامل درخت سرو، گلدان، محراب، اسلیمی، ختایی، هندسی و خطی است. به طورکلی نقوش رحل ایلخانی از تنوع بیشتری برخوردار است نقوش رحل ایلخانی متأثر از نقوش تزئینی محراب اولجایتو بوده است و این امر نشان دهنده تأثیر متقابل هنر معماری و هنر صناعی چوبی در دوره ایلخانی است.
نسبت سراسطوره با گفتمان های سیاسی در دوسالانه های هشتم و دهم پوستر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، بدون آن که به شاکله دیداری آفریده های گرافیکیِ دوسالانه های هشتم و دهم پرداخته شود، تنها مناسبات میان اسطوره ای در دو وضعیت چیره بر دوسالانه های هشتم و دهم، تحلیل خواهدشد. چارچوب نظری و روش شناسی آن نیز تحلیل گفتمان لاکلائو است که البته از نظریه سراطوره نیز با آن درمی آمیزد. بر پایه این چارچوب نظری برای سنجش اثرگذاری گفتمان های سیاسی بر حوزه هنری، نیاز به آن است که حوزه هنری از دو جنبه «تخیل ورزی زیباشناختی» و «سوژمندیِ هنرمندان» درنظر گرفته شود و دو مدل آنتاگونیستی و آگونیستی برای سنجشِ آن، تدوین شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که دوسالانه دهم، هم خوانی بیشتری با مدل آنتاگونیستی دارد تا دوسالانه هشتم با مدل آگونیستی. چرا که وضعیت گفتمانی در زمان برگزاری دوسالانه هشتم آگونیستی نبود و حتی گفتمانی برتر، دیگر گفتمان ها را از میدان سیاست کنار زده بود و جایگاهی چیره داشت. حتی این گفتمان در حوزه هنری نیز وارد شده بود و رابطه های آنتاگونیستی خود را به این حوزه (البته تنها در ساحت سوژه سازی هنرمندان) گسترش داده بود. ولی با وجود گسترش آنتاگونیسم در سطح «سوژه شدگی هنرمندان»، زنجیره هم-ارزی گفتمان غالب در تولید معنا، به حوزه هنری گسترش نیافت است.
نمودهای عجایب نگاری در چند نسخه برگزیده از ایران عهد ایلخانی و جلایری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عجایب نگاری، ازجمله واژگانی است که در رابطه با یک سنت ریشه دار در هنر و ادبیات ایران به کار می رود. این پژوهش با هدف دستیابی به یک سیاق مشخص در شخصیت پردازی و فضاسازی خیالی و عجایب نگارانه در هنر دوره ایلخانی، مبتنی بر رویکرد مقایسه تطبیقی میان گزیده ای از آثار شاخص هنری و متون داستانی، حکمی و دینی برجای مانده از این دوره، با استناد به مطالعات تاریخی و روش توصیفی و تحلیلی، متخذ از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی پرداخته و درمجموع با دسته بندی نمودهای عجایب نگاری در آثار یادشده، به طبقه بندی و بررسی وجوه تشابه و تمایز میان آنها پرداخته و به پرسش: «نمودهای عجایب نگاری، در نسخه های شاخص ایران عهد ایلخانی کدام اند؟» پاسخ داده است. نتیجه حاصل آنکه سنت کاربست صور عجایب در این دوره دارای زنجیره ای پیوسته و الگومدار از عهد پیش از اسلام تا سدههای پس از ورود این آیین در ایران داشته و همین امر افزون بر اشتراک سبک شناختی بصری سبب ساز تشابهات و در عین حال تمایزات ویژه ای شده است. پژوهش حاضر، از نوع بنیادی بوده و با بررسی پژوهش های پیشین در حیطه تاریخ، ادبیات، مطالعات فرهنگی و تاریخ نگارگری ایران تنظیم شده است.
تحلیل موضوعی و روش شناسی پایان نامه های کارشناسی ارشد رشته نوازندگی ساز جهانی در دانشگاه های دولتی ایران از سال 1388 تا 1398(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی موضوعی و روش شناسی پایان نامه های نظری مقطع کارشناسی ارشد رشته نوازندگی ساز جهانی در دو مرکز دانشگاهی دولتی ایران، شامل دانشکده موسیقی دانشگاه هنر و گروه موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در بازه زمانی ده ساله (1388 تا 1398) پرداخته که مجموعاً شامل یکصد و بیست و شش پایان نامه است. طبقه بندی موضوعی و بررسی روش های استفاده شده در پایان نامه ها به منظور تبیین دستاوردها در حوزه های پژوهشی مورد نظر در مراکز دانشگاهی ایران، و هموار ساختن زمینه مطالعه و انتخاب موضوعات پژوهش های آتی از اهداف اصلی مقاله حاضر بوده است. تحقیقات مشابهی به ویژه، در حوزه علوم انسانی انجام شده است، اما در زمینه موسیقی چنین پژوهشی تازگی دارد. در این تحقیق با بهره گیری از روش کتابخانه ای اطلاعات مورد نیاز گردآوری و سپس با روش توصیفی– تحلیلی، پایان نامه ها به لحاظ موضوعی در پنج گروه اصلی تقسیم بندی گردیده اند. افزون بر تحلیل موضوعیِ مبتنی بر متن پایان نامه ها، چکیده و کلیدواژه ها نیز مورد تحلیل قرارگرفته اند. بررسی ها نشان داد که موضوعاتی نظیر «آموزش موسیقی سازی»، «تجزیه و تحلیل آثار» و «تفسیر و اجرای موسیقی» بیشترین پژوهش ها را به خود اختصاص داده و تعداد کمی از پایان نامه ها در زمینه هایی نظیر «اضطراب اجرا»، «آسیب های نوازندگی» و «طراحی، برنامه ریزی و آمادگی برای اجرا» نوشته شده اند.
جستجوی هویت فرهنگی در نمایشنامه « جو ترنر آمد و رفت » اثر آگوست ویلسون: رویکردی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی عوامل مختلف فرهنگی لازم برای رشد فرهنگ و هویت آمریکایی های آفریقایی تبار در اوایل قرن بیستم آمریکا، آنگونه که در نمایشنامه ی « جو ترنر آمد و رفت» اثر آگوست ویلسون ارائه شده، می باشد و نقدی فرهنگی از این نمایشنامه ی به نام را در پرتو نظریه ی بی طرف و سیستماتیک پیر بوردیو ارائه می دهد. ویلسون یکی از نمایشنامه نویسان مطرح است که در این نمایشنامه نیروهای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی را نشان می دهد که منجر به مهاجرت بزرگ آمریکایی های آفریقایی تبار از جنوب به شمال آمریکا شد، که یادآور مهاجرت اسرائیلی ها درکتاب مقدس است. او مردان و زنانی را به تصویر می کشد که سعی می کنند خود را از زنجیر های نامرئی بردگی و ظلم رها کرده و به دنبال زندگی جدید، رفاه، توانمندی، امنیت، فردیت و البته در نهایت هویت نژادی جمعی خود باشند. در نهایت، استدلال می شود که بدون تسخیر اشکال مختلف سرمایه چون سرمایه فرهنگی، تحصیلی و اقتصادی و رشد سلایق فردی و در نتیجه تمایز واقعی در یک محیط، تلاش این افراد برای ساختن هویت اجتماعی خود بیهوده است. اهمیت مقاله ی حاضر در این است که می توان از دست آوردهای آن برای تحلیل سایر فرهنگ های تحت سلطه در سراسر جهان نیز استفاده کرد.
نقش فرهنگ پذیری در تغییرات تکنیک، ساختار و کارگان نرمه نای در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نرمه نای سازی بادی و یکی از سازهای اصلی ملودیک در موسیقی استان کردستان و منطقه مُکریان است که در حدود پنجاه سال اخیر رواج بیشتری در این مناطق داشته است. این ساز بیشتر در موقعیت های شادیانه برای اجرای گورانی به کار گرفته می شد. تبادلات فرهنگ موسیقایی این مناطق با سایر مناطق کردنشین و حوزه های موسیقی ایرانی عربی ترکی منجر به گسترش کارگان و پیدایش بسترهای اجرایی جدید مانند سالن کنسرت و ضبط های استودیویی شده است. بر همین اساس بعضی از نوازندگان نرمه نای برای انطباق با تحولات جدید، تغییراتی در تکنیک های نوازندگی و ساختار این ساز به وجود آورده اند. مقاله حاضر با استفاده از بنیادهای نظری موجود در زمینه فرهنگ پذیری موسیقی و تأثیر آن در تغییرات یک ساز، علت و نحوه تغییرات ساز نرمه نای در موسیقی استان کردستان را مورد بررسی قرار داده است. ارزیابی ها نشان می دهد که در اثر تبادلات فرهنگی صورت گرفته ازجمله ورود سازهای جدید به این منطقه، اجرای قطعات کُردی به صورت ارکسترال در سالن های کنسرت و لزوم همنوازی نرمه نای با سازهای دیگر در موقعیت های جدید اجرایی، تغییراتی در کاربرد نرمه نای به وجود آمده است. روند این تغییرات به گونه ای بوده که امکان حضور این ساز در موقعیت های اجرایی بیشتری فراهم شده است. این تحقیق به روش کیفی و بر اساس تحقیقات میدانی و مصاحبه های عمیق نگاشته شده است.
تبیین نمادهای رمانتی سیسم و جنبش هنرها و صنایع دستی در مجموعه پایدار 2018 برند اچ اندام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
83 - 91
حوزههای تخصصی:
هدف مشترک رمانتی سیسم و جنبش هنرها و صنایع دستی «محافظت از طبیعت و بازگشت به آن» است. در واقع، وجه اشتراک میان رمانتیک ها و پیروان جنبش هنرها و صنایع دستی را می توان در طبیعت گرایی، ضدخردگرایی و ضدصنعتی بودنشان یافت. رمانتی سیسم را می توان واکنشی احساسی در برابر خردگرایی دانست. از طرف دیگر، جنبش هنرها و صنایع دستی در پی مخالفت با صنعتی سازی و ماشینی شدن زندگی بشر به عرصه ظهور آمد. بنابراین، این پرسش در پژوهش مطرح است که این دو جنبش چگونه و بر اساس چه دیدگاه هایی طبیعت را ارج می نهند و مجموعه پایدار سال 2018 برند اچ اندام به چه صورت از این دو جنبش در مد پایدار تأثیر پذیرفته است؟ هدف این پژوهش، مروری بر این دو جنبش طبق نظریه های ژان ژاک روسو و ویلیام موریس و نحوه پیوند آن با رویکردهای پایداری بوده و نتایج حاکی از آن است که اچ اندام با الهام از خانه کارل و کارین لارسون، جنبش رمانتی سیسم در مُد و استفاده از مواد و رویکردهای پایدار توانسته است تأکید بیشتری بر پایداری داشته باشد. در پژوهش حاضر، رمانتی سیسم و جنبش هنرها و صنایع دستی باتوجه به مجموعه پایدار 2018 اچ اندام به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی مطالعه شده است.
واکاوی نشانه های نمایش های آیینی در نقوش مهرهای مکشوفه تمدن باستانی جیرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
13 - 29
حوزههای تخصصی:
به دنبال نمایان شدن برخی سفالینه ها و مهرها و آثار باستانی در حاشیه هلیل رود، که بعد از طغیان این رودخانه ی دائمی پس از بارش های سیل آسای سال 1379 در جیرفت رخ داد، باستان شناسانی از سراسر دنیا به منظور انجام کاوش های علمی به این منطقه آمدند و با کاوش های صورت گرفته، کهن ترین تمدن شرق پا به منصه ی ظهور گذاشت تا آشکار کننده ی هویتی شگرف از مردمانی صاحب ذوق با آداب و رسوم و آیین های خاص آنان باشد. در این مقاله نشانه های نمایش های آیینی در نقوش مهرهای کشف شده ی تمدن باستانی جیرفت را با هدف شناسایی و معرفی پیشینه ی جدیدی از نمایش ها آیینی در ایران بررسی می کنیم. بدین منظور ابتدا با نگارش درآمدی بر نمایش های آیینی این سئوال طرح شده است که آیا نظریه اثبات شده محققان در تعیین قدمت نمایش های آیینی همچنان به قوت خود باقی است یا خیر؟ و سپس پیشینه ی پژوهش شرح داده شده و در ادامه، یافته های تمدن جیرفت مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن، قرابت نقوش باستانی دنیا با نقوش کشف شده از تمدن مزبور، که بیان کننده ی نمایشی آیینی می باشد، بررسی شده است. در این نوشتار، سعی در اثبات این نکته داریم که نمایش های آیینی ایران از گذشته ای باستانی برخوردار است و قدمتی طولانی تر از دانسته های پیشین ما دارد و با توجه به نتایج حاصله از این تحقیق، محتمل است که نمایش های آیینی جیرفت قدیمی ترین نمایش های آیینی ایران، در زمان تقریبی پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح باشد.
نقش فیلم های معاصر عامه پسند آمریکایی در مشروعیت دادن به تفکر اومانیسم
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
7 - 17
حوزههای تخصصی:
اومانیسم و طرحِ آن در سینمایِ وابسته به تفکرمادی، کوششی است در جهت حذف یا تضعیف دیدگاهِ خدا محور. از طرفی در سینما برای به تصویرکشیدن هیچ موضوعی احتیاج به مدرک نیست، زیرا که این رسانه ذاتا قادر است که تخیلات را در ظاهری واقعی به تصویر کشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که تاثیری که از یک فیلم بوجود می آید با ارائه مدارک واقعی و مستند هم به سختی از بین می رود و گاه هرگز از بین نمی رود، این مقاله به بررسی دیدگاه های اومانیستی در سینمای غرب و تلاش آن در جهت مشروعیت بخشی به تفکرات نژادپرستانه در مباحثی مانند دین، خداوند و منجی می پردازد. در همین ارتباط فیلم های مطرح سینمای نوینِ عامه پسند، با مخاطب عام، مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته اند، فیلم هایی که بنا به موقعیت عامه پسند و به ظاهر تخیلی شان بوجودآورنده شکیّات و سئولات عمیق عقیدتی در ذهن مخاطب خود هستند. مقاله حاضر سعی دارد که با روش تحلیل محتوای تولید شده در سینمای نوین غرب، پژوهش را پیش برده و در ادامه پاسخ این سوال را بیابد که: "نقش و جایگاه "سینمای نوین غرب " در توجیه درستی نگاه انسان محور در مقابل دیدگاه خداباور، به چه میزان است؟" یافته های مقاله بیانگر این مهم هستند که الگوی حاکم بر سینمای غرب (مادی)، از سوی متفکرین اومانیست ترسیم گشته و در جهت حذف نگاه الهی/روحانی، و جایگزین کردن آن با دیدگاه مادی/ انسانی گام برمی دارد.
مقایسه تطبیقی عکس طراحی شده در اینستاگرام و عکس مفهومی با توجه به آرای لِو مانویچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
115 - 124
حوزههای تخصصی:
مطالعات لو مانویچ در اینستاگرام به بررسی گرایش عمومی مردم به عکاسی به ویژه نسل جوان اختصاص دارد. مانویچ به طور کلی عکس های به اشتراک گذاشته شده در اینستاگرام را به سه دسته عکس های عمومی، حرفه ای و طراحی شده تقسیم می کند. او پس از مقایسه ویژگی عکس های عمومی و حرفه ای با همتایان مشابه آن ها در قرن بیستم، عکس هایی طراحی شده را به طور مشخص منتسب به دوران ظهور اینستاگرام می کند. سبکی که به اعتقاد وی زیبا شناسی منحصر به فرد آن حاصل ترکیبی از انتخاب های فردی و امکانات اینستاگرام می باشد. این پژوهش قصد دارد با روش توصیفی تحلیلی به معرفی عکس های طراحی شده بپردازد و آن ها را با عکس های مفهومی در قرن بیستم قیاس کند. گردآوری داده ها در این پژوهش با استفاده از اسناد کتابخانه ای و منابع مکتوب الکترونیکی صورت پذیرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس شباهت های یافت شده بین دو گروه مذکور، عکس های طراحی شده را می توان در امتداد سیر تحول عکس های مفهومی برشمرد. همچنین مشخص می شود که تفاوت های آن دو نیز تحت تأثیر بستر ارائه عکس ها در اینستاگرام و همچنین ویژگی دوربین های تلفن همراه حاصل شده است. دو عامل مهمی که موجب می شود صرف نظر از شباهت های ساختاری، اهداف آن ها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند.
مقایسه شیوه کرسی بندی در دو چلیپای مشابه از سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
39 - 47
حوزههای تخصصی:
سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی از نامدارترین نستعلیق نویسان تاریخ خوشنویسی هستند که نوآوری های تأثیرگذاری در ساختار هندسی نستعلیق و فرم چلیپا داشته اند. این پژوهش با هدف بررسی ساختار فرمی دو چلیپای مشابه از سلطانعلی مشهدی و میرعلی هروی، با تمرکز بر نحوۀ کرسی بندی آنها انجام شده است. شیوۀ جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و مشاهدۀ میدانی است و با رویکرد توصیفی - تحلیلی انجام شده است. نتایج نشان می دهد در هر دو چلیپا، کرسی تمامی سطرها منحنی است که میتوان مقطعی از یک بیضی در نظر گرفت؛ در چلیپای سلطانعلی الگوی بیضی کرسی سطرها متفاوت است، اما در چلیپای میرعلی الگوی بیضی چهار سطر یکی است. در هر دو چلیپا حسن تشکیل و حسن وضع کلمات با توجه به انحنای کرسی هر سطر انجام شده که تأثیر کلمات از میزان انحنا، در چلیپای سلطانعلی بیشتر است. در چلیپای او ارتباط کلمات و کرسی هر سطر به نحوی است که قسمت های ضخیم کلمات در یک راستا قرار گرفته و سطر کرسی قوت تشکیل داده است. حسن وضع کلمات چلیپای میرعلی قاعده مند شده و چیدمان روی کرسی انجام شده است. چلیپای سلطانعلی بر اساس دید ّ مورب و نهایی طراحی شده، در حالی که در چلیپای میرعلی، هر سطر با دید افقی طراحی شده است.
انطباق تحولات نظری پیت موندریان با عناصر نقاشی نئوپلاستیک طی بازه زمانی 1927تا 1944(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
59 - 69
حوزههای تخصصی:
علیرغم نقش کلیدی پیت موندریان ( )1872-1944در تحقق کامل اهداف نقاشی انتزاعی، در تحقیقات گذشته کمتر به اصول مطرحشده نقاشی نئوپلاستیک اشاره شده است. به منظور رفع این خلأ، مقالۀ حاضر بر آن است تا یافته های تحقیقی جامع بر تحولات نظری موندریان نسبت به عناصر نقاشی نئوپلاستیک در بازۀ زمانی 1927تا 1944ارائه کند. این مقاله در پی بررسی درستی این فرضیه است که تحلیل تطبیقی نقاشی ها و نوشته های موندریان به موازات هم مخاطب را به درک بهتری نسبت به چرایی تحولات بصری در ظاهر نقاشی های نئوپلاستیک میرساند. به منظور اعتبارسنجی فرضیه مذکور، از یکسو نقاشی های نئوپلاستیک در دوره های مختلف بر پایه رویکردی فرمالیستی مورد تحلیل بصری قرار گرفته، و از سوی دیگر نوشته های نظری موندریان براساس روش بینامتنی مورد واکاوی قرار گرفته تا تغییرات دیدگاههای نظری او نسبت به خصوصیات و نقش عناصر نقاشی نئوپلاستیک در دوره های مختلف تبیین و مشخص گردند. نتایج این بررسی ها نشان میدهد، دیدگاه های موندریان در دوره میانی ( )1927-1931و بالأخص دوره متأخر ( )1932-1944که تغییرات قابل توجهی در ظاهر نقاشی های نئوپلاستیک او ایجاد شده، نسبت به نظرات او پیش از ،1926به ویژه نسبت به اصل اول نئوپلاستیسیزم، دستخوش تغییرات زیادی شده است.