فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        55 - 66                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این تحقیق، خاوران نامه ابن حسام خوسفی، اثری معتبر از دوره تیموریان و ترکمانان که تحت تأثیر مکتب نگارگری شیراز بوده، مورد بررسی قرار گرفته است. تمرکز اصلی تحقیق بر تفاوت های نمایش سیمای حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و تصاویر خاوران نامه است.   در این مطالعه به منظور جواب به این پرسش ها که چرا و چگونه این تفاوت ها ایجاد شده و چه تأثیری از دین و سیاست در این تصویرسازی ها مشاهده می شود، از تحلیل کتابخانه ای، اسنادی، و تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است.با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان و تحلیل های میشل فوکو، تحقیق به بررسی تأثیرات گفتمان های دینی، سیاسی و نگارگری قرن نهم هجری بر شکل گیری این نسخه پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که چگونه تصاویر خاوران نامه به برساخت مفهوم یک قهرمان جنگ طلب منجر شده که با چهره تیمور و جانشینانش همخوانی دارد. این پژوهش نه تنها به فهم عمیق تری از تأثیرات متقابل هنر، دین و سیاست در دوره تیموریان کمک می کند، بلکه به بررسی نقش نگارگری در شکل گیری مفاهیم تاریخی و مذهبی می پردازد. این تحقیق علل مغایرت تصاویر و ابیات با سیمای آن حضرت در نهج البلاغه را از نظر گذرانده و علل و نحوه غیاب حلقه ی مفقوده (صلح، عدالت و مهربانی) در چهره ایشان را بررسی کرده است.            
            بررسی رابطه متقابل انسان و شهر به مثابه رابطه عروسک و عروسک گردان با تکیه بر نظریات نوین پیرامون ماهیت عروسک(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)                                    
                        9 - 23                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تئاتر عروسکی معاصر به یکی از غنی ترین و چندوجهی ترین فرم های هنری تبدیل شده است و در نظریه و عمل نوعی دگردیسی را تجربه می کند. بر اساس تئوری های نوین در تئاتر عروسکی، عروسک دیگر به عنوان یک شئ ثابت و معین تعریف نمی شود و می تواند حاصل نوعی تعامل و ارتعاش باشد. بر همین اساس، پرسش «عروسک چیست؟» جای خود را به پرسش «عروسک کجاست؟» می دهد و ایده هایی چون «عروسک بی جسم»، «حرکت دهی بی حرکت» و «لحظه عروسکی» توسط افرادی مانند کلودیا اورنشتاین و جولی پستل مطرح می شود. مقاله حاضر پیرامون این ایده ها و آرای این دو صاحب نظر تئاتر عروسکی شکل گرفته است. در این نگاه تازه به تئاتر عروسکی، مخاطب و فرایند تماشا، جایگاهی اساسی در تعیین ماهیت و معنای عروسک پیدا می کنند. با توجه به این رویکرد، عرصه حیات عروسک و تئاتر عروسکی به «صحنه» هایی فراتر از صحنه تئاتر کشیده می شود. شهر یکی از این صحنه هاست. شهر به عنوان یک بستر «اجرایی» و «تئاتریکال» دارای ظرفیت های فراوانی است و در زندگی روزمره بر اثر تعامل شهروندان و مکان های شهری، اجراهای مختلفی در شهر شکل می گیرد. در پژوهش حاضر پس از بررسی تعاریف نوین تئاتر عروسکی، مشخص می شود رابطه انسان با شهر نسبتی آشکار و قابل توجه با رابطه عروسک و عروسک گردان دارد. خیابان، میدان، اتوبوس، ورزشگاه و مراکز تجاری ازجمله مکان های شهریِ آکنده از اجراهای عروسکی هستند و تلاش نگارندگان در پژوهش حاضر بر آن بوده است تا روایتی از این اجراها را به ثبت برسانند. این اجراهای عروسکی، بازتاب دهنده گفتمان های شهری و تعاملات انسانی اند. در اینجا انسان شهری به عروسکی معاصر تبدیل می شود که هویت خود را در تنش میان اشیاء، مکان ها و سایر حضورهای انسانی به دست می آورد.            
            تحلیل نشانه شناسانه پیکرنگاری حضرت علی (ع) در منتخبی از نگاره های احسن الکبار کاخ گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲                                    
                        39 - 53                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                عصر صفوی دوران اقتدار سیاسی ایران و حاکمیت مذهب تشیع است. این موضوع موجب ظهور مضامین شیعی در آثار فرهنگی و هنری شد. احسن الکبار از نسخ قابل توجه شیعی است که با نثری روان، رویدادهایی از تاریخ اسلام و زندگی ائمه(ع) را بیان می کند. بخش هایی از این نسخه به شرح صفات و ویژگی های اخلاقی حضرت علی(ع) در قالب روایات مختلف پرداخته؛ صفاتی که بیانگر علم، فصاحت، شجاعت، قهرمانی و فداکاری ایشان و نشان دهنده جایگاه معنوی آن حضرت در دین اسلام است. اهداف پژوهش حاضر، شناسایی ویژگی های پیکرنگاری حضرت علی(ع) در نگاره های احسن الکبار بر اساس رویکرد نشانه شناسی تصویری و کشف لایه های پنهان در نشانه های بصری به کاررفته در شمایل ایشان است. سؤالات این پژوهش عبارت اند از: 1. نگارگر جهت پیکرنگاری حضرت علی(ع) از چه نشانه های بصری استفاده کرده است؟ 2. نشانه های تصویری به کاررفته در پیکرنگاری حضرت علی(ع) بر چه مفاهیم ضمنی دلالت می کنند؟ روش تحقیق در پژوهش حاضر، توصیفی_تحلیلی است. شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی است. یافته ها نشان می دهد، نگارگر به مدد تمهیدات تجسمی و گزینش مناسب عناصر بصری نظیر قاب، ترکیب بندی و رنگ، فضایی متناسب با مضامین مجالس به وجود آورده و آن ها را به عناصری معنا رسان تبدیل کرده است. افزون بر آن، نظام های نشانه ای و رمزگان های به کاررفته در این نگاره ها متأثر از زمینه های فرهنگی و ارزش های حاکم در تفکر شیعی است که در ارتباطی منسجم و هماهنگ و زنجیره ای از روابط هم نشینی بر وجوهی از ابعاد شخصیتی امیرالمؤمنین(ع) دلالت می کنند.            
            زیبایی شناسی در انیمیشن های تجربی بر اساس مؤلفه های پاپ آرت از منظر آرای جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                زیبایی در هر مکتب هنری و فلسفی بنا بر تعریف و شناخت آن مکتب از چیستی و چگونگی انسان و شرایط زیستش تعاریف و معیارهای متفاوتی پیدا می کند. این پژوهش بر آن است تا با بررسی سیر تغییرات زیبایی شناسی در انیمیشن های تجربی انجمن ملی فیلم کانادا، در سه طیف انیمیشن هایی انتزاعی، انیمیشن هایی به عنوان نقطه گذار از زیبایی شناسی مدرنیسم به سمت پاپ آرت و انیمیشن هایی که با توجه به مولفه های فرمی و محتوایی پاپ آرت در کنار نظریه های زیبایی شناختی جان دیویی به یک زیبایی شناسی مشترک رسیده اند، به چرایی و چگونگی تغییر شاخصه های زیبایی شناسی و تاثیر آن بر انیمیشن های تجربی انجمن بپردازد. این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی پس از جمع آوری و مطالعه مطالبی پیرامون سیر شکل گیری پاپ آرت، قابلیت های انیمیشن های تجربی و بستر مساعدی که انجمن ملی فیلم کانادا در بکارگیری این قابلیت ها در کنار بازتعریفی که دیویی از تجربه زیبایی شناختی زندگی روزمره که منجر به اهمیت فرهنگ عامه می شود، فراهم آورده است، به تحلیل و بررسی آثار انجمن می پردازد و با مقایسه شاخصه های بصری و محتوایی آثار، میزان تاثیرگذاری پاپ آرت بر آنها را مشخص و معلوم می کند که هنر و زیبایی در دوران معاصر شامل ارتباط بی واسطه هنر با زندگی روزمره و تأکید بر تجربه انسانی و فرهنگ عامه به عنوان منبع اصلی هنر است.            
            کارکرد دراماتیک مکانیزم های دفاعی در نمایشنامه های «ملکه زیبایی لی نین»، «جمجمه ای در کانه مارا» و «غرب غمزده» اثر مارتین مک دونا، با تأکید بر آرای زیگموند و آنا فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)                                    
                        25 - 40                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بررسی های روانکاوانه آثار روایی، و به ویژه ادبیات نمایشی، اغلب بر تجزیه و تحلیل کنش شخصیت های این آثار متمرکز است؛ اما این بررسی ها اغلب در سطح ظاهری گفته ها و رفتار پرسوناژها محدود می ماند. درحالی که می توان، انگیزه های پنهان و به ویژه امیال سرکوب شده پرسوناژها را- امری که در روانکاوی فروید مورد توجه قرار می گیرد- علتِ ریشه ای گفته ها و رفتار دانست و با بررسی آن ها به چگونگی کارکردشان در جهت دراماتیک شدن اثر پی برد. این بررسی، به ویژه در آثاری اهمیت می یابد که به اصطلاح پرسوناژمحور هستند تا رویدادمحور. مارتین مک دونا، نمایشنامه نویس ایرلندی، توجهی خاص به درونیات و چگونگی بروز عواطف و غرایز شخصیت هایش دارد. شخصیت هایی که در یک برهه بحرانی تاریخی، در میان انبوهی از شکست ها، ناکامی ها و کمبودها زندگی می کنند. به همین دلیل، واکاوی پرسوناژ های این نویسنده می تواند در یافتن کارکردهای دراماتیک درونیات آن ها، ثمربخش باشد. در پژوهش حاضر، با استفاده از نظریات زیگموند و آنا فروید درباره مکانیزم های دفاعی روان، چگونگی تعامل شخصیت های مک دونا در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کنه مارا و غرب غم زده با تکانه های مخرب درونی شان بررسی شده است. این پژوهش در پی پاسخ این سؤال است که کارکرد مکانیزم های دفاعی در آثار مک دونا چیست و نویسنده در قالبِ شخصیت پردازی پرسوناژهایش، وضعیت جامعه سنتی ایرلند را چگونه ترسیم می کند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد آشنایی با مکانیزم های دفاعی، در خلق و تحلیل شخصیت های نمایشی مؤثر است و در نمایشنامه های مورد بررسی نیز، با استفاده از مکانیزم های دفاعی (عمدتاً انکار، فرافکنی و توجیه) جامعه ای تصویر می شود که به جای حل مشکلات، آن ها را می پوشاند و به همین دلیل هیچ امیدی به رستگاری اش نیست.            
            تحلیل آیکونوگرافیک نگاره های شخصیت «عوج بن عنق» در عجایب المخلوقات قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲                                    
                        113 - 127                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                 عوج بن عنق یکی از شخصیت های تصویر شده در نسخه های تصویری عجایب المخلوقات است. او مردی است بسیار بلندقامت و عظیم الجثه که در زمان آدم ابوالبشر به دنیا آمده و 3500 سال عمر کرده است. مطابق روایات، او در زمان طوفان نوح می زیسته و به دلیل قامت بلندش سیل و آب های دریاها تا زانویش بوده است. نخستین روایات در مورد این شخصیت در کتاب مقدس (عهد عتیق) ذکرشده و پس ازآن، در روایات و متون تفسیری دوره اسلامی نیز واردشده و در نسخه های مصور عجایب المخلوقات قزوینی نیز به نحوی متنوع ترسیم شده است. این مقاله تصاویر شخصیت عوج بن عنق را در دوره اسلامی و در پیوند با متون تاریخی همچون متن تاریخ طبری، جامع التواریخ، فال نامه طهماسبی، گرشاسب نامه و سام نامه بررسی کرده و به یاری این متون، ابعاد دیگری از شخصیت عوج بن عنق را مورد کندوکاو قرار داده است. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل تصاویر شخصیت عوج بن عنق در پرتو روایات و متون تاریخی و تبیین تفاوت های میان روایت متنی و روایت تصویری عوج بن عنق و پاسخ به این پرسش است که توصیف بصری عوج بن عنق با توصیف متنی او در کتب تاریخی و متون تفسیری، چه تفاوت هایی را نشان می دهد و این تفاوت ها چگونه در نگاره ها بازتاب یافته است؟ روش به کاررفته در این پژوهش روش تحلیل شمایل شناسی است که بر پایه داستان ها و تمثیل ها به دنیای رمزگان اثر ورود کرده و معنای ثانویه تصویر را استخراج می کند. شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی است. یافته های تحقیق نشان داد تداوم شخصیت عوج بن عنق از خلال روایات دینی کتاب مقدس به عجایب المخلوقات قزوینی، با تغییر و تحولاتی روبه رو بوده و متون کهن فارسی و به طور خاص، متن اوستا نقش مهمی در تداوم شخصیت عوج بن عنق در دوره اسلامی داشته است. همچنین، در بررسی تصاویر شخصیت عوج بن عنق، دو تصویر «سنگ بر دوش کشیدن» و «زیستن در دریا و ماهی گرفتن از آب» بسیار تکرار شده است. تحلیل ها بیانگر این موضوع مهم است که در این تصاویر مفاهیم نجومی به میانجی توصیفات ادبی انتقال یافته است.            
            تحلیل گفتمان «از آن خودسازی» تاریخ در هنر انتقادی هنرمندان آمریکایی آفریقایی تبار(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        41 - 54                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تاریخ مملو از نقاشی های اروپایی محوری است که معیارهای اصیل هنرهای زیبا را تعیین می کنند؛ آنچه که امروزه توسط هنرمندان اقلیت های نژادی به چالش کشیده شده است. از اواخر سده نوزدهم، هنرمندان امریکایی افریقایی تبار با رجعت به گذشته تاریخی و بهره گیری از قهرمانان سیاه پوست و اندیشه های حماسی و انقلابی شان و متاثر از حوادث سیاسی و اجتماعی، با آثار هنری خود به مبارزه علیه استعمار نژادی و ترسیم آینده ای روشن برای ملت سیاه پرداختند. اما هنر امروز با آنچه تحت عنوان هنر سیاهان در نیمه دوم سده نوزدهم و نیمه اول سده بیستم می شناسیم متفاوت است. این پژوهش در جهت پاسخ به این پرسش که نقش تصاویر در ساختارشکنی امر زیباشناختی مالوف و واسازی ساختار قدرت چیست، با تمرکز بر هنر دوران پست مدرن، به تحلیل انتقادی آثار هنرمندان امریکایی افریقایی تبار با موضوع «از آن خودسازی» آثار مشهور تاریخ هنر پرداخته است. بنا بر نتیجه از جمله اهداف هنرمندان در این شیوه از بازنمایی، در مرکز قرار دادن اقلیت های طرد شده، تاکید بر هنرهای زیبا به عنوان چیزی فراتر از ملیت و نژاد، ایجاد یک ضد روایت، واسازی ساختار قدرت، توانمندسازی سیاهان در فرهنگ غرب و ایجاد حس برابری است. این تحقیق بر اساس ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.            
            شناخت الگوهای اجرایی آیین کرب زنی و نقش این الگوها در تثبیت جایگاه آن به عنوان رقص سنتی- مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)                                    
                        83 - 96                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                با افزایش سطح آگاهی و شناخت بشر نسبت به پدیده های پیرامونش، برخی از آیین ها کارکرد خود را در تفسیر و توجیه پدیده های فوق به تدریج از دست دادند و یا به طورکلی متروک و مطرود شدند و یا با تغییراتی در فرم و ساختار، کارکردهایی تازه یافتند. از جمله این آیین ها مراسم آیینی کرب زنی است که در جایگاه رقص سنتی   مذهبی مانند سایر رقص های همگون خود دارای الگوی اجرایی است. این الگوی اجرایی، دارای دلالت های معنایی قابل ارجاع به بافت فرهنگی هستند و در همان عرصه قابلیت رمزگشایی دارند. در این پژوهش تلاش گردیده است تا با بررسی الگوهای حرکتی و عناصر زمینه ای مرتبط با این رقص سنتی   مذهبی به این پرسش ها پاسخ داده شود؛ وجود کدام مؤلفه ها در حالات و حرکات یک منسک می تواند آن را در زمره طبقه بندی تشریفات آیینیِ رقص قرار دهد؟ الگوهای اجرایی مراسم کرب زنی، بازنمود و بازنمایی کدام دلالت های فرهنگی است؟ در راستای رسیدن به پاسخ پرسش ها از شیوه تحقیق کیفی و روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.این پژوهش در تعیین جایگاه همسانی این آیین با حرکات موزون به بررسی عناصر همبسته با رقص پرداخته و در آیین کرب زنی شاهد عناصر زمینه ای همبسته با رقص بوده است. عنصر موسیقی با دو مؤلفه «ابزار تولید موسیقی» و «کلام موزون» در «دستگاه نوا» خلق می گردد. کرب نیز به عنوان نماد سوگواری و اندوه نیز به عنوان ابزار و ادوات مرتبط با رقص که موجب افزایش اثرگذاری در مخاطبان می شود، استفاده می گردد. فنون بدنی کنشگران آیین کرب زنی دارای دلالت های نشانه ای بر بدن به عنوان حامل ارزش های قدسی و ارتباط با جهان زمینی و بازنمایی تمثیلی پیروزی خیر بر شر و امر قدسی بر امر ناقدسی دارد. بنابراین می توان گفت که این آیین در مراسم سوگواری شیعی، بازنمایی و بازتولید دلالت های فرهنگی با هسته قدسی و مذهبی است.            
            واکاوی خویشکاری های اساطیری دیوان در آثار محمد سیاه قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        97 - 109                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                دیو موجود اهریمنی اسطوره ای است که طی دوره های مختلف به واسطه برخی از خویشکاری های خود مورد توجه هنرمندان در تصویرگری قرار گرفته است که از آن میان می توان به طور ویژه از محمد سیاه قلم نام برد. وی با تأملی مضاعف در ترسیم نقش دیو، با بیانی آشکار به تصویرگری برخی از خویشکاری های دیوان پرداخته است. تأمل بر نقش دیوان محمد سیاه قلم به لحاظ واکاوی خویشکاری و تطبیق آن با وظیفه اساطیری ایشان اهداف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش به لحاظ هدف بنیادی، از نوع توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات مطالعات کتابخانه ای است که هر 28 نگاره وی را شامل می شود. این پژوهش درصدد یافتن پاسخ به این پرسش است که دیوان سیاه قلم چه خویشکاری هایی داشته اند و تا چه اندازه به وظایف اساطیری خود وفادار مانده اند؟ در حاصل نتایج خویشکاری دیوان سیاه قلم در هشت عمل نزاع دیوان، انجام پیشه، حمل، دزدی، رقص، باده نوشی، رامشگری و مباحثه دسته بندی گردید که انجام وظیفه انسانی و داشتن پیشه مهم ترین وجه ممیزه دیوان سیاه قلم است. در تطبیق با چهره اساطیری ایشان می توان گفت بخش قابل توجهی از خویشکاری های دیوان سیاه قلم به چهره اهریمنی آنان مربوط است که این امر به نوبه خود ریشه در متون اساطیری اوستایی و پهلوی دارد.            
            فرشته تاریخ محمد رضایی راد با تکیه بر نظرگاه تاریخ گرایی نو؛ فاشیسم، وضعیتی استثنایی یا یک قاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف از پژوهش حاضر، خوانش نوتاریخ گرایانه از درام تاریخی پست مدرن فرشته تاریخ، نوشته محمد رضایی راد است. تاریخ گرایی نو که استفان گرین بلت، مهم ترین مروج آن است، آن را یک روش پژوهشی عملی می داند و نه یک دکترین. فرشته تاریخ با محوریت آخرین ساعات زندگی والتر بنیامین، به بررسی دوران جنگ جهانی دوم (زمانی که دولت فعال و ملت منفعل بود و فاشیسم بر مسند قدرت تکیه زده بود) می پردازد؛ بنیامین با ایفای نقش تاریخی خود، به برتولت برشت در یافتن آپاراتوسی تازه در مبارزه با شیوه بورژوازی یاری رساند. خوانش این درام تاریخی پست مدرن، با تکیه بر تاریخ گرایی نو، جنبه های دیگری از معانی آن را آشکار کرد. این جنبه ها از طریق رفت وآمد مداوم میان متن و بافت، و همچنین با الهام از نوشته های بنیامین، فرصت بروز یافتند. در نهایت، با توجه به دیالکتیک جاری میان قاعده بودن فاشیسم و فرض آن به عنوان یک اضطرار در نمایش نامه حاضر، نشان داده شد که فرشته تاریخ با الهام از دوران تاریخی والتر بنیامین و با عطف به زمانه محمد رضایی راد، در واقع موید گفتمان قاعده بودن فاشیسم است. از این رو در تضاد با گفتمانی است که فاشیسم را وضعیتی اضطراری و تاریخ را خطی و رو به تعالی می داند.            
            مقام عرفانی آینگی در نگاره بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                نقل حکایت «مناظره نقاشان رومی و چینی» توسط مشاهیر عرفان و حکمت، حاکی از ارزش فراادبی آن است. بهزاد که به مصورسازی این حکایت همت گماشته، از قواعد نشانه شناختی برای تمامیت نمایش رموز حکایت عرفانی بهره گرفته و هدف این پژوهش، کشف سویه های عرفانی نگاره براساس مبانی نمادشناسی و همسو با عرفان ابن عربی است. به عبارتی مسئله محوری تحقیق که با روش تحلیل زمینه ای انجام شد، بدین قرار است که نمادشناسی عناصر بصری نگاره همراستا با مبانی عرفان ابن عربی به چه نحو خواهد بود؟
مضمون اصلی این نگاره، مقام آینگی یا اشراق هنرمند با الهامات ربّانی است که با نقوش یکسان دو طاق نشان داده شده و با تشعیر یک بیت از نظامی و نگاه خیره و متعجب پادشاه و اطرافیان به سمت این دو طاق یکسان، مؤکد شده است. نقاش رومی، نماینده جبرئیل، مصوّر صور ملکوتی و نقاش چینی، نماینده هنرمند در مقام آینگی صور ملکوتی است. ملکوت با تصویر درختان سدر  و هوای مطبوع با نمایش یک تکه ابر در فضای صورتی و آرامش بدون ازدحام با ترسیم دو پیکره نمایش داده شده است. ترسیم پیکره زن و مردی جوان روبروی یکدیگر برای تجسم عشق و جوانی در بهشت و انتخاب رنگهای شادِ صورتی، زرد و نارنجی برای ترسیم لذت و سرور و بکارگیری رنگ لاجوردی لباسها، نماد معرفتی است که با کتاب در دست مرد تکمیل شده است. حیات معنوی در طراوت درختان و هماهنگی اجزاء در ترکیب مثلثی آن و مفهوم بازگشت انسانِ رستگار به جایگاه اولی در حرکت دایره وار پرندگان رمزگذاری شده است.            
            تحلیل ابعاد زیبایی شناختی و معناشناختی نقش طاووس به مثابه مستوره (پالت) رنگی در قالی ترنج دار دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                طراحی قالی در عصر صفوی متناسب بازمان حکومت هر یک از پادشاهان و سرپرستان کارگاه های سلطنتی دچار تحول شد. قالی های عصر شاه تهماسب صفوی نیز شاخصه های منحصربه فردی داشته و تنوع عجایب نگاری ها، نقوش انسانی، جانوری، گیاهی، تجریدی و هندسی چشمگیر است. گوناگونی نقوش فرش در نیمه نخست سده دهم مربوط به حضور هنرمندان صاحب نام در عرصه طراحی بوده و نشانه های نبوغ ایشان در قالب های متنوعی جلوه گر شده؛ از آن میان جانمایی دوازده طاووس درزمینه قالی ترنج دار آنهالت است. به نظر می رسد طاووس های قالی آنهالت علاوه بر وجه تزیینی، بعد کارکردی و معنایی نیز داشته اند؛ به بیانی دیگر طاووس ها به مثابه مستوره (پالت رنگی) نقش دارند. اصول سازمان دهی هنری با تکیه بر دوازده طاووس موجود در متن قالی قابل درک است. علاوه بر آن نقش طاووس، بعد معنایی نیز دارد. هدف از انجام تحقیق، علاوه بر مطالعه دقیق یکی از بافته های اصیل عصر شاه تهماسب صفوی، کشف لایه کارکردی نقش طاووس، فراتر از وجه تزیینی پرنده است. چه عاملی هنرمند را ترغیب نموده تا تمامی رنگ های موجود در قالی را بر پروبال طاووس قرار دهد؟ به عبارتی دیگر علت تغییر جایگاه طاووس زیبا (بعد تزیینی نقش پرنده) به پرنده- مستوره (بعد کارکردی) چگونه قابل تبیین است؟ نقش طاووس در قالی ترنج دار آنهالت چگونه رونق تفکر و جریان شیعی را منتقل می کند؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و در دسته تحقیقات بنیادی قرار دارد. مقاله رویکردی توصیفی تحلیلی داشته و در بستر تاریخ عصر شاه تهماسب یک نمونه قالی موزه ای را پژوهیده است. از ورای نقش طاووس، بعد کارکردی و معنایی پرنده را منظور نظر داشته و مفروض بر مستورگی طاووس فرضیه را بنانهاده است. اطلاعات قالی حاصل مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات اثر از طریق تارنمای موزه متروپولیتن نیویورک است. درنهایت مطالعات، منجر به حصول اطمینان از کارکرد طاووس های دوازده گانه قالی آنهالت به مثابه مستوره (پالت) رنگی شد. از دیگر سو مطالعه بعد معنایی نقش طاووس از دو منظر تعداد دوازده نقش جانوری مرتبط بارونق شیعه اثنی عشری و تحلیل نقش یادشده، به رونق و اهمیت تفکر و جریان شیعی در عصر صفوی رهنمون ساخت.            
            تعامل میان داستان و گفتمان روایتی در سینمای عباس کیارستمی با تمرکز بر فیلم «کپی برابر اصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از مهم ترین ویژگی های سینمای عباس کیارستمی پیروی نکردن از اصول و اسلوب های داستانگویی در سینمای کلاسیک و متعارف است. این مسئله تحلیل و ارزیابی فیلم های او با معیارهای رایج را دشوار و یا حتی ناممکن می سازد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با اتخاذ شیوه ای متناظر با خصوصیات بارز روایتگری در این نوع سینما، به مطالعه فیلم های مهم کیارستمی و به ویژه تحلیل فیلم کپی برابر اصل بپردازد. برای این منظور از الگویی نظری در روایت شناسی استفاده می شود که مبتنی بر تقسیم هر روایت داستانی به دو ژرف ساخت داستان گفتمانِ روایتی است. در حالی که داستان به محتوای روایت یا آنچه که نقل می گردد اشاره دارد؛ گفتمان روایتی به نحوه بازنمایی و بازگویی این محتوای داستانی دلالت می کند. نتیجه بدست آمده از تحلیل ها حاکی از آن است که سینمای کیارستمی همواره به سمت نوعی ادغام داستان در گفتمان روایتی می گراید؛ به گونه ای که در عمده ی آثار او نمی توان مرزی واضح میان این دو ترسیم کرد. این نکته در مورد فیلم کپی برابر اصل به بارزترین وجهی نمود می یابد؛ تا جایی که غایت مضمونی فیلم، یعنی ناتوانی در شناسایی کپی از اصل یا خیال از واقعیت، از طریق همین آمیختگی سطوح داستانی و گفتمان روایتی به دست می آید.              
            بررسی تحلیلی تکنیک گریم و تأثیر نمادین رنگ ها در شخصیت پرداز(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)                                    
                        95 - 114                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بخش قابل توجهی از تأثیرگذاری کنش بازیگر بر مخاطب از طریق حالات چهره منتقل می شود. تماشاگران با مشاهده چهره بازیگر، هیجانات، امیال و خواسته های شخصیت نمایش را که بازیگر قصد القای آن ها را دارد، درک می کنند. گریم نقش مهمی در ارتقای کیفیت این انتقال داشته و تعاملات فرازبانی میان تماشاگر و نمایش را تقویت می کند. هدف این پژوهش، توصیف، تحلیل و تفسیر عناصر فرازبانی مؤثر در هنر چهره پردازی است. در این پژوهش، عملکرد تکنیک های گریم و تأثیرات نمادین رنگ ها در چهره پردازی و خلق شخصیت در تئاتر بررسی می شود. همچنین، شاخصه های چهره پردازی و روان شناسی رنگ در ایجاد شخصیت تحلیل شده و نتایج حاصل از کاربرد این عناصر تفسیر می گردد. این پژوهش از نوع کیفی و کاربردی است و فرضیه آن بر این مبنا استوار است که گریم و تأثیر نمادین رنگ ها، به عنوان یکی از عوامل اجرایی (در کنار نورپردازی، صحنه پردازی، صدا و لباس)، تأثیر مستقیمی بر بیان و انتقال مفاهیم نمایشی دارد. چهره پردازی با ظهور مکاتب مختلف هنری در هنرهای نمایشی دستخوش تغییرات زیادی شده و امروزه با بهره گیری از روان شناسی رنگ به خلق و پرورش شخصیت ها می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد گریم می تواند تأثیر بصری نمایش را برای مخاطب افزایش داده و درعین حال، خواسته های کارگردان را به شکلی ملموس در اجرا متبلور سازد. با استفاده از امکانات متنوعی که گریم در ظاهر بازیگر ایجاد می کند، انتقال هیجانات، امیال و ویژگی های اخلاقی و رفتاری شخصیت نمایش به شکلی مؤثرتر و شفاف تر صورت می پذیرد. همچنین، گریم در باورپذیری شخصیت نزد مخاطب و جلب توجه او به نمایش تأثیرگذار بوده و نقش آن در گذر زمان با پیشرفت های چشمگیری همراه بوده است. این تأثیرگذاری، به واسطه خلاقیت گریمور در استفاده از رنگ ها و ایجاد تغییرات ظریف و نمادین در چهره بازیگر، محقق می شود.            
            بازنماییِ معلولیت جسمی به عنوان نمادی از اختلال هویت در فیلم های انیمیشن با تمرکز بر فیلم من بدنم را گم کردم(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                انیمیشن می تواند با خلق جهان هایی زنده یا تخیلی پیش تصورات اجتماعی را به چالش بکشد یا تقویت کند. این مقاله، با رویکردی کیفی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، پیش تصورات اجتماعیِ مربوط به معلولیت، و نحوه ی بازنمایی آن در فیلم های انیمیشن را بررسی می کند. در این مسیر، نحوه ی بازنماییِ معلولیت به عنوان نمادی از اختلال هویت در فیلم من بدنم را گم کردم ساخته ی جرمی کلاپین با استفاده از منابعِ کتابخانه ای، تجزیه وتحلیل فیلم به کمکِ مفاهیم مرتبط با معلولیت از منظرِ مدل اجتماعیِ معلولیت مایک الیور مطالعه و تحلیل شده، همچنین رابطه ی بین جسمیت و هویت مورد کاوش قرار گرفته است. نتایج حاصل از بررسی ها نشان می دهد، رابطه ی میان فرم بدن و هویت با ادراکات و نگرش های اجتماعی نسبت به ناتوانی درهم تنیده است. همچنان که در بررسی این رابطه در انیمیشنِ من بدنم را گم کردم نیز ملاحظه می شود که معلول شدنِ جسمی شخصیت اصلی داستان باعث شکل گیری هویتی جدید در او می شود؛ هویتی که الزاماً خدشه دار شده و منفی نیست، بلکه چیزی کاملاً متفاوت از زمانی است که بدن او کامل و یکپارچه بود. جداشدن بخشی از جسم او و سپس ادامه یافتنِ زندگی بدون آن، به وی نشان می دهد که می تواند گذشته را رها کند و مانند دست قطع شده، چیزی جدا از موجودیت پدر ومادرش باشد.            
            خوانش اگزیستانسیالیستی نمایشنامه «افول» اثر اکبر رادی با تمرکز بر آرای اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)                                    
                        59 - 74                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                الگوی روان تحلیلی وجودی، به دغدغه ها و مسائل وجودی خصوصاً مسئله تقابلی وجود/عدم وجود با تأکید بر مسئله مرگ می پردازد که درواقع نحوه پاسخ به این مسائل وجودی، کنش ها، روابط، روایت ها، جریانات و طرح واره های زندگی آدمی را تعیین می کند. روایت ها، عناصر نمایشی و الگوهای داستانی از ظرفیت ها و مفاهیم وجودی ریشه می گیرند که در بستر خوانش روان تحلیلی وجودی واجد بررسی هستند. به نظر می رسد نمایشنامه افول در تمامی سطوح روایتی و عناصر داستانی خود، اساساً درامی اگزیستانسیالیستی است. این مقاله سعی دارد تا با توجه به نظریات فلسفه وجودی خصوصاً نظریات روان تحلیلی وجودی و رویکرد اگزیستانسیالیستی اروین یالوم، در اصل روابط اشخاص نمایش، طرح، رویدادها و رخداد اصلی نمایشنامه، کنش ها و واکنش های شخصیت ها را مورد واکاوی قرار دهد. سؤال اساسی پژوهشی این است که در نمایشنامه افول اثر اکبر رادی، تعارض های بنیادین وجودی و مسئله وجود / عدم وجود به عنوان یک ابرروایت، رخداد اصلی و امر واقع، چگونه روابط بین اشخاص داستان، کنش ها و واکنش های آنها، کشمکش درام و طرح و سایر عناصر درام را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در مسیر پژوهشی مقاله، فرض این است که تظاهرات وجودی و نحوه واکنش به مسائل و بحران های وجود، اساسی ترین روایت در نمایشنامه های اکبر رادی به عنوان پدر نمایشنامه نویسی نوین ایران است که این الگوی روایتی در محور نتایج در موقعیت های داستانی، وضعیت های نمایشی، روابط شخصیت ها، کنش ها و واکنش های جامعه نمایشی و کشمکش های اصلی نمایشنامه افول قابل ردیابی است. ازاین رو این مقاله مبتنی بر منابع کتابخانه ای، نخست کارکرد مباحث اگزیستانسیالیستی و اصول و زوایای دید و روایتی وجودی را در روابط، کنش ها، واکنش ها، کشمکش ها و بحران های اساسی زیسته آدمی مطرح می کند، سپس با روش توصیفی _ تحلیلی به خوانش وجودی از نمایشنامه افول می پردازد.            
            تقابل نشانگان هویتی از منظر رویکرد جهانی سازی و جهان محلی گرایی؛ مطالعه موردی: آثار منتخب آنه محمد تاتاری و رابعه باغشنی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱                                    
                        37 - 48                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مفهوم هویت تحت تأثیر پروژه جهانی سازی تغییر کرده؛ جهانی سازی با گسترش ارتباطات در شبکه های اجتماعی، مردمان جوامع مختلف را با وجود تنوع فرهنگی، به سوی استانداردسازی سبک زندگی سوق داده و باعث شده از این طریق تکثر هویتی خود را از دست بدهند. این پژوهش با تکیه بر روش نشانه شناسی به عنوان هدف پژوهش به وضعیت نشانه های هویت ایرانی-اسلامی در دو سطح هویت فروملی (قومی) و فراملی (جهانی سازی) در برخی آثار هنری آنه محمد تاتاری و رابعه باغشنی می پردازد تا به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توان نشانه های هویت ایرانی در آثار هنرمندان قائل به جهانی سازی را با نقاشی هنرمندان قائل به جهان محلی گرایی مورد مقایسه و تحلیل قرار داد؟ فرضیه اصلی این پژوهش، احتمال می دهد هر دو هنرمند از نشانگان هویت ایرانی در آثار خود استفاده کرده باشند. یافته های این پژوهش بیان می دارد که باغشنی در آثار خود با تمرکز بر نشانه های هویت ملی و هویت جهانی شده، اصل را بر نشانه های هویت جهانی قرار می دهد. در مقابل، تاتاری در آثار خود با تمرکز بر نشانه های فروملی و فراملی، اصل را بر نشانه های هویت قوم ترکمن و معرفی آن به جهانیان می گذارد. این پژوهش از مسیر روش کتابخانه ای- اسنادی انجام شده و بر اساس اصول روش توصیفی-تحلیلی تنظیم گردیده است.            
            جایگاه معنوی رنگ آبی در کتیبه های معماری اسلامی ایران از قرن دوم تا هشتم ه.ق(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲                                    
                        199 - 215                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این مقاله مطالعه ای است پیرامون تزیینات وابسته به معماری که در آن رنگ مهم ترین عامل بررسی است. مسئله اصلی آن است که جز استفاده فراوان از رنگ آبی چه شواهد دیگری برای نشان دادن اهمیت آن وجود دارد. هدف از این پژوهش مشخص کردن رنگ ارجح در کتیبه نویسی و دلایل استفاده از آن با کمک تعداد بناهای باقی مانده به سبک نقاشی دیواری در ایران است. سؤال های پژوهش عبارت اند از: 1. آیا ارتباطی معنادار بین مضمون و رنگ در کتیبه های منقوش بر دیوار وجود دارد؟ 2. در صورت ارجح بودن یک رنگ دلایل احتمالی آن چه می تواند باشد؟ روش تحقیق پژوهش حاضر به صورت همبستگی و شیوه جمع آوری اطلاعات به طریق اسنادی و میدانی بوده است. نتایج پژوهش نشان داد هنرمند در تمامی مواقع جز مواردی محدود که دلایلی قابل قبول داشته است برای بیان ارزش های معنوی و الهی کتیبه های مذهبی، در نگارش و یا پس زمینه از رنگ آبی استفاده کرده که یکی از دلایل آن گران بها و ارزشمند بودن لاجورد بوده است. نکته برجسته در انتخاب رنگ کتیبه ها توجه به مسئله نوع زبان بود. شاهد این رخداد به طور یکجا در کتیبه های فارسی و عربی قلعه افراسیاب قابل مشاهده است که هنرمند برای کتیبه با زبان فارسی و مضمون شعر از رنگ غیرآبی و برای کتیبه با مضمون مذهبی و زبان عربی از رنگ آبی که نشانگر کلام الهی و زبان قرآن می باشد، استفاده کرده است. به احتمال فراوان نزدیک ترین فرهنگ تأثیرگذار بر این روش تزیینات مانویان هستند. همچنین برای مشخص کردن سهم عرفان و عقاید اسلامی نیاز به تحقیقات بیشتر وجود دارد.            
            تبیین نسبت و هم سویی هنر پاپ و پراگماتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲                                    
                        99 - 109                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از مهم ترین شاخصه های هنر پاپ رویکرد انتقادی آن نسبت به زیبایی شناسی ایدئالیستی است؛ علاوه بر این برخی نشانه ها حاکی از آن اند که می توان بین این جریان هنری و مکتب فلسفی پراگماتیسم قایل به نسبت هایی بود. با توجه به اینکه پراگماتیسم به دنبال پیامد های عملی امور است و معیار ارزیابی را وابسته به نتایج می داند، به نظر می رسد که بتوان آن را با خصوصیت های کارکردی هنر پاپ درنسبت دانست. پژوهش حاضر در هدف به دنبال شناخت و تحلیل نسبت های میان هنر پاپ و پراگماتیسم است؛ بر این اساس داده های ضروری به روش اسنادی گردآوری شده اند که در نهایت بعد از توصیف به روش کیفی مورد تحلیل قرار می گیرند. تلاش شده است تا در تحلیل داده ها، میان شاخصه های پراگماتیسم و هنر پاپ مطابقت صورت گیرد. براساس نتایج می توان چنین اذعان داشت که هنر پاپ به عنوان یکی از مهمترین جریان های هنری نیمه دوم سده بیستم علاوه بر مبانی نظری، از سیر ایده پردازی و انتخاب موضوع تا نوع متریال و کیفیات فرمی و اجرایی آثار در نسبتی مشخص با اندیشه پراگماتیستی است. نکته ی دیگر اینکه با توجه به نظریه ی هنر پراگماتیستی و تاثیرپذیری هنر پاپ از آن، همزمان نقد هنر هم از نقد ارزشی و داورانه گذر کرده و رویه ای نسبیت گرا و توصیفی اتخاذ می کند.            
            در جستجوی نقاشی هایی با خطای بصری پیشرفته به روایت ابن هیثم در المناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳                                    
                        19 - 33                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                ابن هیثم در بحثِ خطای زبری در المناظر به نقاشی هایی اشاره می کند که در آن ها، حیوانات، اشخاص معین، گیاهان و دیگر عناصر بصری به طور طبیعی بازنمایی شده اند؛ از آنجا که در سده های 4و5ه.ق، نقاشی در تمدن اسلامی به چنان سطح واقع نمایی نرسیده بود، این پرسش مطرح است که ابن هیثم به کدام نقاشی ها اشاره می کند؟ اهمیت گزارش ابن هیثم، افزون بر آن که آگاهی ها از تاریخ نقاشی را گسترش می دهد، می تواند روایت چگونگی شکل گیری نقاشی در عصر رنسانس را نیز بپرورانَد. پژوهش در پی آن است که با استناد به گزارش های تاریخی و سنجش آن با کاوش های باستان شناسی در سده بیستم، نقاشی های روایت شده در المناظر را شناسایی کند. از نظر تاریخی، سخنان فارابی و مسعودی درباره نقاشی هایی مطرود در سده های آغاز مسیحیت، مهم ترین سرنخ های شناسایی آن نقاشی هاست. هم چنین، اقامت طولانی ابن هیثم در مصر از یک سو، و کشف و شناسایی نقاشی های مومی در نواحی صَعید (فیوم) از سوی دیگر، زمینه سنجش گزارش المناظر را فراهم می سازد. پژوهش با روش تحلیل تاریخی و تطبیق ویژگی های تکنیکی نقاشی با گزارش ابن هیثم، درپیِ شناخت همبستگی میان آن ها است. بنابراین، در نبود هرگونه آگاهی تاریخی از دیگر سنت های بازنمایی، می توان گفت نقاشی های مومی مصر، در چارچوب همان سنت بازنمایی پدید آمده بود که ابن هیثم در المناظر از آن سخن می گوید.