هنر انقلاب اسلامی، جریانی هنری است که شروع رسمی آن با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 همزمان بوده است. نقاشی انقلاب اسلامی، بخشی مهم از هنر انقلاب است که توانست در دهه اول انقلاب با اتکای بر مفاهیم متعالی اسلامی و انقلابی، خود را به عنوان یک جریان مسلط و مقتدر هنری معرفی نماید. مهم ترین ویژگی نقاشی انقلاب را به لحاظ مضمون، حضور مفاهیم مذهبی، صحنه های انقلاب و دفاع مقدس بر شمرده اند؛ هر چند که مفاهیم دیگری نیز در این آثار به چشم می آیند. این مقاله، ضمن جمع بندی و تکمیل آرای پراکنده پژوهشگران در خصوص ویژگی های محتوایی و شکلی نقاشی دهه اول انقلاب، به ارزیابی آنها از طریق تجزیه و تحلیل آثار نمونه می پردازد. بررسی انجام شده نشان می دهد که در بیش از پنجاه درصد موارد، مسأله جنگ تحمیلی دغدغه هنرمندان و مضمون اصلی تابلوها بوده است. در کنار این موضوع، رویکرد به مفاهیم متعالی انسانی نیز، که در همه جای دنیا و در تمام مذاهب محترم شمرده شده اند، جایگاه ویژه ای دارد. همچنین از نظر سبک یا شیوه بیان، شصت درصد آثار به شیوه سمبولیسم و بیست درصد آنها به سبک رئالیسم کار شده اند.
کاریکاتور همچون رسانه ای مستقل یا از طریق ارائه از رسانه های دیگر، سهم عمده ای در ارتباطات میان فرهنگی داشته و چه بسا مناسبات ملت ها، اقوام و دولت ها را دستخوش تغییرهای جدّی کرده است. نمونه هایی از این تأثیرگذاری را می توان در بحث کاریکاتورهای موهن دانمارکی مشاهده کرد. بر این اساس و با هدف شناخت بیشتر از کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام، این مقاله در صدد آن است که با بهره برداری از شیوة تحلیل محتوا، کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام و انگاره های موجود در آن ها را مطالعه و بررسی کند.
در این زمینه، نظریة برجسته سازی و تئوری اقناع و متقاعدسازی، مبنای نظری تحقیق قرار گرفته است. روش نمونه گیری نیز غیراحتمالی سهمیه ای است. نتایج این بررسی نشان می دهد که کاریکاتورهای غربی مؤکدانه اسلام و مسلمانان را دین خشونت و دشمن غرب و ارزش های تمدنی غرب معرفی کرده اند و تأثیر عمده ای در گسترش پدیدة اسلام هراسی در جهان، به ویژه غرب داشته اند.
آیین های صوفی گری، نمایش واره هایی هستند که درگذر زمان توسعه و تکامل یافته و به اشکال اجرایی امروزینش در آمده اند. صوفی گری در ترکیه همانند بسیاری از مظاهر فرهنگی این کشور، متأثر از تعاملات بینافرهنگی ِزنجیره هنر و ادبیات اسلامی(شامل ادبیات عرب،فارسی و ترک) بوده است.زبان و ادب فارسی ریشه دارترین حلقه پیوند میان جلوه های فرهنگیِ این زنجیره اسلامی محسوب می شود. مثنوی معنوی مولانا در طی شش سده مناسبات بینا فرهنگی، خاستگاه ظهور و بالندگیِ جلوه های مذهبی- آیینیِ مشترک میان ایرانیان و ترکان بوده است. مراسم سماع درویشان، آن گونه که امروزه در ترکیه به اجرا در می آید، بسیار ملهم از آموزه های عرفانی مولاناست.آیین دراویش ترکیه بهره مند از وجوه نمایشی بسیاری است که در هر اجرای مجدد، غنای بیشتری می یابد. فارغ از هر نوع ادعای" نمایش بودگیِ "سماع صوفیان مولویه، دلایل متعددی می توان یافت که حکم بر"نمایش وارگیِ" این آیین دارد . جلوه های نمایشی این آیین مذهبی، متأثر از غنای زبان و ادب فارسی و به ویژه آثار مولاناست؛ تا آنجا که مثنوی معنوی به عنوان حجت طریقت عارفانه او، پایه گذار انتقال مفاهیم و مبنای تأثیرات بینا فرهنگی میان ایران و ترکیه، با محوریت زبان و ادب فارسی بوده است.
دستبافته بایو، یکی از آثار گرانبها و ارزشمند، به لحاظ تاریخی و هنری در تاریخ اروپای غربی و بطور دقیق تر فرانسه و انگلستان می باشد و از جنبه تاریخی اطلاعات تصویری ارائه شده از وقایع سده یازدهم میلادی قرون وسطی، نبرد ها، پوشاک و زندگی روزمره مورد توجه بسیاری از مورخین است. پرده آویز بایو با عنوان پرده آویز ""ملکه ماتیلد"" نیز معروف است و به نظر می رسد که بوسیله اودون دو بایو برادر"" گیوم فاتح"" سفارش داده شده است. این پرده شرح ماجرای فتح نرماند انگلستان در سال 1066 میلادی است که حوادث کلیدی این فتح، بویژه نبرد هاستینگ را با جزئیات تصویر می کند. نقوش سوارکاران به خصوص سوارکار با شاهین بر روی دست و همچنین روش نقش پردازی جانوری حیوانات واقعی و تخیلی و شیوه ترسیم آنها، این فرضیه را که هنر ساسانی و اسلامی در خلق این شاهکارهنری تاثیرگذار بوده اند را مطرح می نماید. دو نوع تصویر در این پرده بافته تاثیر پذیرفته از هنر ساسانی و اسلامی است: 1- حیوانات تخیلی و واقعی متقابل روبرو و همچنین پشت به پشت، 2- سوار کار با شاهینی بر روی دست.
در مباحث مربوط به نقش اسطوره در تکوین و تکامل هنر نمایش غالبا نگاه ها بر یونان باستان و عصر طلایی تراژدی نویسی (قرن 5 .پ. م) متمرکز می شود .حال آنکه می توان در هندوستان نیز الگوهایی غنی و متفاوت از رابطه اسطوره و نمایش جست و جو کرد مقاله ای که پیش روست در پی آن است تا با بررسی ماهیت اساطیر هندوستان در سه دوره تاریخی (پیشاودایی و دایی – برهمنی) نقش شان را در شکل گیری و استمرار هنر نمایش در هندوستان آشکار کند. هدف اصلی این مقاله رسیدن به این دریافت است که چگونه در یکی از غنی ترین فرهنگ هایی جهان باورهای اساطیری به طور مستقیم هنر نمایش را شکل می دهند فرهنگ ایستای هندوستان و امتداد این باورها تا زمان معاصر به مقاله امکان می دهد تا در بخش انتهایی با تمرکز بر آیین هایی که همچنان در شبه قاره زنده اند به نتیجه نهایی خود دست یابد در نتیجه گیری مقاله می توان دریافت که با توجه به نوع اساطیر انسان گرایی فرا زمینی بودن آمیختگی یا عدم آمیختگی با طرح داستانی می شود الگوهای ارتباطی متفاوتی میان نمایش و اسطوره در هندوستان کشف کرد نگارنده برای نگارش این مقاله از یافته های سه ماه تحقیق در هندوستان و منابعی که غالبا توسط پژوهشگران هندی نگاشته شده سود برده است.